الا تمامی تاریخ شرحِ غربت تو
نجف نه، بلکه جهانِ وجود تربت تو
نه خاک مسجد کوفه، که چهرۀ اسلام
گرفته رنگ خدائی ز خون تربت تو
قسم به روح عدالت قسم به خون شهید
که بوده قتل تو از شدت عدالت تو
زمامدار دو عالم توئی ولی افسوس
که کرد بر تو ستم روز و شب رعیّت تو
به گنج های جهانت احاطه بود ولی
نبود زره و اسب و تیغ، ثروت تو
تو آن بزرگ جوانمرد روزگار استی
که دشمن آمده شرمنده از عنایت تو
چگونه در بر طفل یتیم لرزیدی
الا زمام دو گیتی به دست قدرت تو
عبادت همه پیغمبران اطاعت خلق
قبول حضرت حق نیست بی ولایت تو
نکوتر است ز طاعات جنّ و انس و ملک
به نامۀ عملم حرفی از محبّت تو
به لحظه های شب قدر می خورم سوگند
که شام
- دوشنبه
- 29
- مهر
- 1392
- ساعت
- 05:21
- نوشته شده توسط
- یحیی