شد شراب از لب تو تر دامن
باده آلوده تر بود یا من؟
پس به من نیز بوسه ده تا من
بشوم مست و عالمی با من
جای یارب صدا کند یا لب
بر جگر می نَهم چو دندان را
نخورم جز به خون دل نان را
مَشِکن چون دلم تو پیمان را
یا به تیغت ببند افغان را
یا بزن مُهر بر لبم با لب
زلفِ بسته به روی چون قمر است
شب همیشه ز شیشه ی سحر است
دلِ خون، هم پیاله ی سحر است
خون ز هم مشربان نیشتر است
می زند لب به تیغ گویا لب
تو کجایی که آفتاب کنی؟
سرکه را در قدح شراب کنی؟
کی تو آباد، این خراب کنی؟
دانگ بگذار تا ثواب کنی؟
از تو خاک قدوم از ما لب
ذوالفقارت فرات بی بدل است
ضرب شمشیر تو علی، مَثَل است
مستِ نامِ تو شیشه در بغل است
اصلا اصل
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 12:10
- نوشته شده توسط
- یحیی