بارون میباره از چشای من
دیگه نمی رسه صدای من
پیدا ، نمی شه اینجا حتی یک مرد
کوفه ، نمی شه یاورت آقا
کوفه پُر از حرومیه نیا
مولا ، تو رو به جون زهرا برگرد
حسین من
هوای کوفه سرد و بی فروغه
قول و قرار کوفیا دروغه
بازار نیزه سازیشون شلوغه
حسین من
دیگه شدم از این زمونه خسته
دلم زِ داغ غربتت شکسته
کوفه به پای قتل تو نشسته
( حسین من میا به کوفه ای غریب مادر )
آتیش شعله وره تو دل من
اینجا پانذاری حاصل من
کوفه سرزمین وحشت و رُعبه
زخم سلسله داره به خدا
داغ هلهله داره به خدا
داره حرمله و تیر سه شعبه
پسر عمو
اینجا همه تشنه ی خونت هستن
خیلی رحت عهدشونو شکستن
دل به تو و دعوت من نبستن
پسر عمو
اگه می خوای که
- جمعه
- 26
- مهر
- 1392
- ساعت
- 05:09
- نوشته شده توسط
- علی