آن بیعتی که مرد و زن کوفه بسته اند
حتی به هفته ای نریسده شکسته شد
دیروز از وفا همگی دست داده اند
امروز مسلمت زجفا دست بسته شد
------
کوچه به کوچه میروم و میزنم به سر
کوچه به کوچه میروم و گریه میکنم
از شرم نام خواهرت ای خاک برسرم
چون شمع آب میشوم و گریه میکنم
------
خانه به خانه گشته ام وباز دیده ام
هر سینه ای ز حیله و نیرنگ پر شده
پیداست از بلندی دارالعماره اش
هر بام جای گل فقط از سنگ پر شده
------
در کار گاه تیر سه شعبه به هم رسید
لبخند های حرمله با ناله های من
تیری گرفته بود به دستش که تا هنوز
می لرزد از بزرگی آن دست و پای من
------
اینجا هزار حرمله در انتظار توست
برای آمدنت کم شتاب کن
رهمی
- شنبه
- 11
- آبان
- 1392
- ساعت
- 12:06
- نوشته شده توسط
- یحیی