حضرت علی اکبر (ع)

مرتب سازی براساس
 سید محسن حسینی

مرثیه شهادت علی اکبر(ع) -( خیز و بیـن ای پسرم خورده گره بر کارم) * سید محسن حسینی

71

مرثیه شهادت علی اکبر(ع) -( خیز و بیـن ای پسرم خورده گره بر کارم) خیز و بیـن ای پسرم خورده گره بر کارم
جان من کاش که من پیش تو جان بسپارم

دیـدی آخــر همــه زانـو زدنم را دیدند
نتوانـــم قدمـــی از قدمــــی بــردارم

اکبـرم بسکه زیـاد است کــم آوردم من
باورم نیست که مـن این همـه اکبر دارم

یک عبا صد علی‌اکبـر چکنـم من چکنم
مـن کـدام اکبر خـود را بـه عبـا بگذارم

چنـد اکبـر وسـط لشگـر دشمـن مانده
من همین چند علـی را به حـرم می‌آرم

گل خوشبوی حرم بوی سـم اسب گرفت
گفت بـابـا تــو بیـا مـن بـه میـان خارم

پا مکش روی زمین ورنه به من می‌خندند
می‌پسنـدی کـه دهــد خنـده‌شان آزارم

گاه و بـی‌گاه همــه قاتـل تــو می‌بوسند
کســی آگــاه نبـــاشد ز دل خونبــارم

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:11
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( ای دل‌آرابه کجایی تو ای مـاه لیلا) * سید محسن حسینی

731

زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( ای دل‌آرابه کجایی تو ای مـاه لیلا) ای دل‌آرابه کجایی تو ای مـاه لیلا
آمدم از حـرم من تماشا (2)
تو ز زین ریخته‌ای وای من توبه زمین ریخته‌ای
به یسار و به یمین ریخته‌ای

غم بیارم پسـرم گـر عبا کـم بیارم
چـادر عمــه را هـم بیـارم
خم کنم من سرم تا ببوسم گل پرپرم
مـن ببوســم کـدام اکبرم

ارباً اربا ماه لیـلا پاشـو جـان لیـلا
پاشو دارن می‌خندند به بابا
من فتادم زپامی‌ریـزه اکبـرم از عبـا
پسـرم جمع نمیشـه چــرا

بی‌قـــرارم نفس من به سینه ندارن
دارم اکبرهامو می‌شمارم
دارم او را ببرجگـرم را بـروی جگـر
به خـدا سختـه داغ پسر

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:14
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( زنهـا بـروی سـر آینــه و قرآن) * سید محسن حسینی

70

زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( زنهـا بـروی سـر آینــه و قرآن) زنهـا بـروی سـر آینــه و قرآن
بگو کجا هستی لیلای سرگردان
داری عجب ماه دل‌آرایی اکبر مـن شده تماشایی
ای پسرم علی‌ علی‌اکبرم (2)

دست علـی یارت ای علی‌اکبر
خدانگهـدارت ای شبه پیغمبر
لیله قدر من بود مویت برده دلـم هلال ابرویت
ای پسرم علی‌ علی‌اکبرم (2)

بگو کجا هستی ای لاله خوشبو
که آمدم سویت من با سر زانو
ای گل من برچیدنت دیدم پابرزمین کشیدنت دیدم
ای پسرم علی‌ علی‌اکبرم (2)

چشمان خود واکن ای پسرم اکبر
مـرا تماشـا کـن ای جگرم اکبر
داغ گل من می‌کشد من را خنده دشمن می‌کشد من را
ای پسرم علی‌ علی‌اکبرم (2)

من چکنم اینجا با این پیمبرها
با یک عبا سختـه بردن اکبرها
خیلی برای من عزیزی تو وای اگر از عبا بریزی تو
ای پسرم علی‌ علی‌اکبرم (2)

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:18
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( کمانم کردی ای مـاه کمان ابرو علی جان) * سید محسن حسینی

53

زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( کمانم کردی ای مـاه کمان ابرو علی جان) کمانم کردی ای مـاه کمان ابرو علی جان
چرا هر عضو تو پاشیده در هر سو علی جان
حـرم باشـد صفـا و مقتلت باشـد صفـایم
کنم سعـی صفـا و مروه بـا زانو علـی جان
دگر او پا نمیشه روی دستم جا نمیشه
تمـام اکبـر من چــرا پیــدا نمیشه
علــی اکبـرم گـل پرپـرم توچه خوش عطروبویی
خموش از سخنچی میشه به منتو یک بابا بگویی

کنار هم گل پاشیده را چیدن چـه سخت است
گل خود را به زیردست و پا دیدن چه سخت است
نمی‌دانـد کسـی غیــر از مـن افتــاده از پـــا
ترک‌های لب خشکیده بوسیدن چه سخت است

تو بـودی جگـر منتو بودی پسر من
به هر جا را که دیدمتو بودی اکبر من
علــی اکبـرم گـل پرپـرم توچه خوش عطروبویی
خموش از سخنچی میشه به منتو یک بابا بگویی

به کار مـن گــره افتـاده دیگـر وا نمی‌شه
برای من کسی چـون یوسف لیـلا نمی‌شه
نمی‌دانم چسـان من از زمین بـردارم او را
میان یک عبـا صـد اکبـر مـن جا نمی‌شه
گرفتی ای جوانم تو نور دیدگانم
به زیـر نیزه عمه ترا داده نشانم
علــی اکبـرم گـل پرپـرم توچه خوش عطروبویی
خموش از سخنچی میشه به منتو یک بابا بگویی


  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:21
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( ای قمر مـن علـی‌اکبر) * سید محسن حسینی

63

زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( ای قمر مـن علـی‌اکبر) ای قمر مـن علـی‌اکبر
ای پسرمـن علـی‌اکبر
ای جگـر مــن علـی‌اکبر ای وای

به سـوی تو من می‌دویم
هر عضو تو کناری چیدم
پاشیـده‌تر از تـو ندیـدم ای وای

بـار غـم آوردم علـی‌جان
قـد خـم آوردم علی‌جان
عبا کـم آوردم علـی‌جان ای وای

هر جـا بـود از تـو نشونه
خون شده از چشمم روونه
جمعت کنم من دونه دونه ای وای

تنهـا منـم منـم که دارم
صــد تــا علی‌اکبر کنارم
کــدوم و در عبــا بـزارم ای وای

رفتــه ز داغ مـه‌جبینــم
نــور از دو چشـم نازنینم
چنــد علـی رو نمی‌بینم ای وای

جـوانم و از پــا فکنــدید
با نیزه زخمش رو مبندید
چرادارینبهمن می‌خندین ای وای

بـابـا غـریب و بی‌قــراره
اکبراشـو کـرده شمــاره
شماره خندیـدن نــداره ای وای

اکبـر مـن خــدا باهاشه
می‌برمش هر جوری باشه
کاشکی دوبـاره او نباشد ای وای

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:23
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( تو از چـه در خسـوفی ای مـاه عالـم‌آرا) * سید محسن حسینی

81

نوحه زبانحال حضرت علی اکبر(ع) -( تو از چـه در خسـوفی ای مـاه عالـم‌آرا) تو از چـه در خسـوفی ای مـاه عالـم‌آرا
بگشا دو چشم خود را ای نور چشم لیلا
لاله پرپر من علی‌اکبر من

تمام حاصـل من حل کن تو مشکل من
دل مــن مســوزان ای میــوه دل مـن
لاله پرپر من علی‌اکبر من

دلــم ربــوده‌ای بــا الله اکبــر، اکبـر
برای دیدن تو صف بسته لشکـر اکبـر
لاله پرپر من علی‌اکبر من

فرق من و تو اینجا تنها در این میان است
تو ابرویت کمـان و من قامتم کمان است
لاله پرپر من علی‌اکبر من

غمت بـه سینـه مــن راه نفـس ببنـدد
راضی مشو علی جان قاتل به من بخندد
لاله پرپر من علی‌اکبر من

بگو ز من چه دیدی که دل ز من بریدی
کشتی مرا تو از بس پا بر زمین کشیدی
لاله پرپر من علی‌اکبر من

ای گل چیـده من مستم ز عطر و بویت
منعم مکن اگـر چه دیر آمدم به سویت
لاله پرپر من علی‌اکبر من

افتـاده شمـع عمـرم از داغ تو به سوسو
رفتی ز دستـم و مـن دستم بود به زانو
لاله پرپر من علی‌اکبر من

داغ تـو کـرده پیــرم ای پســر جـوانم
خواهم که خیـزم از جـا امـا نمی‌تـوانم
لاله پرپر من علی‌اکبر من

آتش زدی ز آهت بر بود و هست بابا
شد دست عمـه تـو عصای دست بابا
لاله پرپر من علی‌اکبر من

شکسته‌ای ز داغت هم بال و هم پرم را
چشمم دگر نبیند گم کرده‌ام حرم را
لاله پرپر من علی‌اکبر من

ره را بـده نشانــم ای آرزوی خیمــه
خیز و ببر علی جان من را به سوی خیمه
لاله پرپر من علی‌اکبر من

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:24
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( از چـه در خسـوفی ای مــاه آسمـانم) * سید محسن حسینی

64

نوحه شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( از چـه در خسـوفی ای مــاه آسمـانم) از چـه در خسـوفی ای مــاه آسمـانم
کــرده‌ای تــو پیــرم ای پسـر جوانم
گل پرپر من علی‌اکبر من

بوسـه از لـب تـو بگیــرم ای علی‌جان
تو بدان که من هم می‌میرم ای علی‌جان
لاله پرپر من علی‌اکبر من

نفسـی نمـانده برایم از بسکه گفتم پسرم
جگری نمانـده برایم از بسکه گفتم جگرم
وای از این سر تو ندانم چه آمده بر سر تو
روی دامن خـود بگیـرم سر تو یا پیکر تو
پیشم ای نازنین پا مکش بر زمین
وای از این غم جدایی

عطر و بویت ای گل پیچیده در بیابان
مانده‌ام چگـونه جمعـت کنم علی‌جان
لاله پرپر من علی‌اکبر من

بــرده‌ای تــو نــور دو دیــده ترم را
گر نباشــد عمـه گـم می‌کنم حرم را
گل پرپر من علی‌اکبر من

خیز و کن تماشا که کارم فقط تماشا می‌شود
صـد علی‌اکبـر چگونه در یک عبـا جا می‌شود
مثل گیسوی تو علی‌جان سر تا به پایم درهم است
هر چه می‌شمارم تو را من دوباره می‌بینم کم است
یـوسف کــربلاتو که کشتی مرا
وای از این غم جدایی

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 14:41
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( ای دلـــربـا ای نازنین علی‌اکبرم) * سید محسن حسینی

42

نوحه شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( ای دلـــربـا ای نازنین 	علی‌اکبرم) ای دلـــربـا ای نازنین علی‌اکبرم
خنـده دشمـن را ببین علی‌اکبرم
کمتر بکش پا بر زمین علی‌اکبرم

ای پسـرم پلکــی بزن علی‌اکبرم
لب بگشــا بگـو سخن علی‌اکبرم
تو یک بابا بگـو به من علی‌اکبرم

گلبـرگ رنگینـم تویی علی‌اکبرم
هر جا که بنشینم تویی علی‌اکبرم
هر جا که می‌بینم تویی علی‌اکبرم

مـن اربـاً اربـا دیدمت علی‌اکبرم
ن خم شدم بوسیدمت علی‌اکبرم
در یک عبا من چیدمت علی‌اکبرم

داغت شـده پابست من علی‌اکبرم
آتش زدی بر هست من علی‌اکبرم
عمـه گرفتـه دست من علی‌اکبرم

می‌بـرمت مـن بـا عبـا علی‌اکبرم
دارم می‌رم من به کجا علی‌اکبرم
گم کرده‌ام من خیمه را علی‌اکبرم

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه حضرت علی اکبر(ع) -( زینب بیا دیدنی مـاه لیـلا شـده) * سید محسن حسینی

54

نوحه حضرت علی اکبر(ع) -( زینب بیا دیدنی مـاه لیـلا شـده) زینب بیا دیدنی مـاه لیـلا شـده
به پیش بابا علـی اربـاً اربا شـده
واویلا واویلا واویلا واویلا

جوان لیلا کمی چشم خود واکن
جـان دادن بابـایت را تمـاشا کن
واویلا واویلا واویلا واویلا

جگرم را سوزانده‌ای، ای جگر من
کمتر بزن دست و پا ای پسر من
واویلا واویلا واویلا واویلا

زینب بیــا بــردن اکبـرم سخته
با یک عبا بردنش در حرم سخته
واویلا واویلا واویلا واویلا

از لبهای خشک او بوسه می‌گیرم
خـدا کنـد با همیـن بوسه بمیرم
واویلا واویلا واویلا واویلا

ماننـد یک لالـه پرپر گشتـه اکبر
اهل خیمه در خیمه برگشته اکبر
واویلا واویلا واویلا واویلا

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه علی اکبر علیه السلام -(از حسین به یک اشاره از علی به سر دویدن ) * محمدرضا سروری

0

نوحه علی اکبر علیه السلام -(از حسین به یک اشاره از علی به سر دویدن ) از حسین اشاره

از حسین به یک اشاره از علی به سر دویدن
از پـدر فقط نظـاره از پسـر به خون تپیـدن
مثل خورشیـد و ستـاره نور بر نوری دمیـدن
بر صفوف بی شمـاره یک تنه خنجر کشیـدن
******
جوان حیدر نسبم مرد مبارز طلبم
علـی یل با ادبم ماه درخشان شبم

شبه رخسـار محمـد راهی جنگ عدوست
در میـان آل هاشـم اولین رزمنـده اوست
وقت میدان رفتنش در خیمه ها محشر شده
موسم بی یاوری را با صلابت چاره جوست

دید لشکـر شده لازم به نبرد
یک بنی هاشمی عازم به نبرد
بسـت شمشیر و حمایل اکبر
با کـلاه خـوُد و لوازم به نبرد

از حسین به یک اشاره از علی به سر دویدن
******
اذن میـدان را به آنی داد و آنی گفـت برو
مثل یک فرمانده نه ، چون باغبانی گفت برو
بدرقه آهستـه آهستـه شـد و پـرواز کرد
با نگـاه غـم ولی با مهـربانی گفـت برو

یک نگـاهی به قد و بالا کـرد
دیـده محـو قمـر لیـلا کـرد
بر لبـش جملـة مَهـلاً مَهـلا
خیمــه آمــادة واویـلا کـرد

از حسین به یک اشاره از علی به سر دویدن
******
یک اشاره از حسین و یک اطاعت از علی
متن انشـاء از حسین و یک قرائت از علی
مثـل ابراهیـم آمـد در منـایِ دل حسیـن
خون سرخ و جان شیرین شد بضاعت از علی

رفت میدان و شرر بر دون زد
ارباً اربا چو رقـم در خـون زد
با لـبِ تشنـه به آغـوش پدر
یک شبیخون به دلِ مجنون زد

از حسین به یک اشاره از علی به سر دویدن
******
یـار بـابـا یـاور دین شد علی در کربـلا
مـرد میـدان نبـرد و حیــدر دشـت بـلا
دل سپرده بر ولایش دل شکسته از غمش
سـروری از دل شده بر عشق اکبر مبتـلا

من که بر عهد حسین پابندم
از علی گفتـن خود خرسنـدم
شعـرهایم همه تقدیم رهش
دیده ام بر کرمـش می بنـدم

از حسین به یک اشاره از علی به سر دویدن
******

  • چهارشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 00:23
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

شهادت علی اکبر (ع) -(علی اکبر لیلا ، مه انور لیلا) * محمدرضا سروری

0

شهادت علی اکبر (ع) -(علی اکبر لیلا ، مه انور لیلا) اکبر لیلایی

علی اکبر لیلا ، مه انور لیلا
گل احمر لیلا ، سر و سرور لیلا
یل حیدر لیلا ، گل پرپر لیلا
سمن پیکر لیلا ، جوان اختر لیلا
******
اکبر لیلایی ، یوسف زهرایی ، چه دلربایی
ای قمر زیبا ، شبه رُخ طاها ، نور خدایی

حسین بر قد و بالای علی می نازد
که دل بر رخ زیبای علی می بازد

می رود اما حرم ماه ندارد
خیمه بجز نغمة آه ندارد

علی راهی میدان شده بر دشمن دون می تازد
لبِ تشنه روان روی زمین دجلة خون می سازد

بیند به میدان ، با تیغ بران ، رزم علی را ، یا علی اکبر
نازد برادر ، در پیش خواهر ، عزم علی را ، یا علی اکبر

اکبر درون میدان
زینب به خیمه گریان
شمشیر چنان اباالفضل
می زد به عهد و پیمان

سرو رشید حسین ، امید لیلا
صحنة رزم علی ، ندیده لیلا

یکی بر هنر رزم علی می بالد
یکی در غم سالار جوان می نالد

علی اکبر لیلا ، مه انور لیلا
******
جوان رعنایت ، اکبر لیلایت ، بخون تپیده
با بدن صدچاک ، فتاده روی خاک ، زخم عدیده

حسین خیره دو دیده به علی می دوزد
پدر بر سر بالین پسر می سوزد

اکبر لیلا دگر دو دیده بسته
پشت پدر در غم پسر شکسته

حسین پاره بدن جسم علی روی عبا بگذارد
که بر دوش خودش پاره جگر سوی حرمگاه آرد

با نوجوانان ، فریاد و افغان ، تا آسمان ها ، یا علی اکبر
در خون شناور ، افتاده پریر ، زیر کمان ها ، یا علی اکبر

اکبر فتاده گلگون
زینب به حال محزون
امید باغبان رفت
گرید به دیده خون

تازه جوان حسین ، جهان زینب
رفت و غمش شعله زد به جان زینب

قد سرو حسین در غم او خم گشته
دو چشمان حرم چشمه زمزم گشته

علی اکبر لیلا ، مه انور لیلا
******

  • شنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 18:46
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر علیه السلام * محمد حبیب زاده

466

حضرت علی اکبر علیه السلام #شب_هشتم_محرم_الحرام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#روضه

چقدر ابن ملجم اینجا هست
که زده ضربه ها به فرق سرت

اربا اربا شدی به عشق علی
میکند خاک غم به سر پدرت

اینقدر پا نکش زمین بابا
از عطش تیر میکشد جگرت

چه بلایی سر تو اوردند
میچکد خون زدیده های ترت

زده آتش به کل جان و تنم
این نفسهای گرم و شعله ورت

من خودم یک کویر بی ابم
که لبم را نشانده ام به لبت

سنگ و شمشیر و نیزه میبینم
همه جا ریخته به دورو برت

چشم خود وا کن و بگو بابا
چه کسی اینچنین زده کمرت

این همه دست و پا نزن ُمردم
کشته من را شکاف روی سرت

پاشو عمه رسیده لطمه زنان
میدهم جان مادرم قسمت

لحظه جمع پیکرت دیدم
چقدر کم شده ست از بدنت

  • سه شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 23:53
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 ودود آذرین خلخال

حضرت علی اکبر(ع) -(اوّل قتيل عـشـق ؛ هم نام حيــدر است) * ودود آذرین خلخال

643
1

حضرت علی اکبر(ع) -(اوّل قتيل عـشـق ؛ هم نام حيــدر است) اوّل قتيل عـشـق ؛ هم نام حيــدراست
خـلقـاً و خُلقـاً او ؛ شــبه پيـمبـراست
بر شيـعه تاج سر
اربــاب را پـســر
اكبر گل حسين

اي آيــت خـــدا ؛ آيــيــنـــه دارعشق
آهـوي لـيـلي اي ؛ دار و ندار عشق
اي عـشـق منـــجلي
نــــوبــاوة عـــلـي
اكبر گل حسين

جـام شــهـادتــش لـبـريزشــد زشــور
عــازم به جبهه شد دردل حديث نور
قامـت قـيامـت است
اكسـيرهـمــّت است
اكبر گل حسين

شد جـسم اطهـرش صـــدپاره از ستم
قلب حسـيـن شـكست از غـصّه و الم
لعنت به خصم دون
شد ديـده پــرزخون
اكبر گل حسين

سلطان دين حسين ؛ اين غـم كجا بَرَد
بر خـيــمـه جـسم تـو ؛ انـدرعـبــا بَرَد
بـرگ خـزان شدي
حـيـدرنـشـان شدي
اكبر گل حسين

  • چهارشنبه
  • 24
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

تک سرود حضرت علی اکبر (ع) -(خوش اومدی اکبر پسر پهلوونه اربابم) * رضا نصابی

452

تک سرود حضرت علی اکبر (ع) -(خوش اومدی اکبر     پسر پهلوونه اربابم) خوش اومدی اکبر پسر پهلوونه اربابم
خوش اومدی اکبر مرتضای جوونه اربابم
خوش اومدی اکبر قمر دومه بنی هاشم
خوش اومدی اکبر ای ماه اسمونه اربابم

ای در شمائل مصطفی
ای در خصائل مرتضی

ای اکبر

ای سخاوت بی بدل
شیرینه نامت چون عسل

ای اکبر

ای دلبر هفت اسمان
زیباتر از رنگین کمان

ای اکبر

ای پهلوانه با جگر
در اسمان عشق قمر

ای اکبر

جانم علی جانم جانم علی جان

جلوه ی نور تو جلوه ای از نور خدا هستش
چی بگم از چشمات انگار که چشمه مصطفی هستش
لبخند تو مثل لبخند زیبای حسین هستش
تیغ دو ابرویت چون تیغ تیز مرتضی هستش

تو شیوه رزم حیدری
حریف صد تا لشگری

ای اکبر

وقتی که لبخند می زنی
دل از دو عالم می بری

ای اکبر

پایین پای پادشاه
خوابیده ای ای قرص ماه

ای اکبر
من سائل چشم توام
از من نگیر ی تو نگاه

ای اکبر

جانم علی جانم علی جانم علی جان

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 23:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی فخرالدین اسکندری

حضرت علی اکبر(ع) -(سرگرم عشق بازی با نام اکبرم) *کربلایی فخرالدین اسکندری

402

حضرت علی اکبر(ع) -(سرگرم عشق بازی با نام اکبرم) سرگرم عشق بازی با نام اکبرم
چون مرغ خسته ام که پی دام اکبرم

ره گم نکرده ام اگر اینجا نشسته ام
بهتر بداند اهل جهان ، رام اکبرم

از قول من به آل فتن گوش زد کنید
من مست جام حیدری و جام اکبرم

هیهات کی روم به در خانه ای دگر
تا ریزه خوار سفرهٔ اکرام اکبرم

دنیای دون پیش کش اهل خاصش
عبد علی الدوام به پیغام اکبرم

هرگز ز چهره ام نشود کم غبار حزن
اندر عزای محنت و آلام اکبرم

آن قطعه قطعه پیکر و آن پیر و آن عبا
من اشک ریز روضهٔ فرجام اکبرم

شاعر:مصطفی اسکندری

  • شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

وداع حضرت علی اکبر(ع) -(نورِ چِشما دل دَمادَم میلِ دیدارت کند) * جودی خراسانی

445

وداع حضرت علی اکبر(ع) -(نورِ چِشما دل دَمادَم میلِ دیدارت کند) نورِ چِشما دل دَمادَم میلِ دیدارت کند
جان هَمی خواهد نَظر بر ماهِ رُخسارت کند

اُمّ لیلا را نَظر باشد که یک بارِ دِگر
سُرمه ای از دودِ دل بر چِشمِ بیمارت کند

ای ذبیحِ من زِ قربانگه دَمی بُگشای چشم
تا چو هاجر جان فَدایت مادرِ زارت کند

عمّه ات زِینب هَوس دارد که اَندر پیشِ تو
در خُرام آئی تو و او سِیرِ رَفتارت کند

خیز تا با سوزنِ مُژگان دَمی کلثومِ زار
بخیه بر این زَخمهای جِسم اَفکارت کند

خواهرِ زارت سَکینه خواهد از سِیلابِ اَشک
شُست و شو بر گیسوی چون مُشک تا تارت کند

مَستی از جامِ شهادت بس که نَشنیدت جواب
هر که آمد تا که از این باده هُشیارت کند

با گلوی چاک چاک از نوکِ تیرِ حَرمله
اَصغر آمد تا زِ خوابِ ناز بیدات کند

(جودیا) بر گو کَفن سازد مُهیّا بَهر خویش
هر که خواهد گوش بَر جان سوز گفتارت کند

  • پنج شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر(ع) -(دور چون بر آل پیغمبر رسید) *حجة الاسلام نیر تبریزی

435

حضرت علی اکبر(ع) -(دور چون بر آل پیغمبر رسید) دور چون بر آل پیغمبر رسید
اولین جام بلا اكبر چشید

اكبر آن آئینه رخسار جد
هیجده ساله جوان سرو قد

در مناى طف ذبیح بى بدا
ذبح اسماعیل را كبش فدا

برده در حسن از مه كنعان گرو
قصه هابیل و یحیى كرده نو

دید چون خصمان گروه ‏اندر گروه
مانده بى یاور شه حیدر شكوه

با ادب بوسید پاى شاه را
روشنائى بخش مهر و ماه را

كاى زمان امر كن در دست تو
هستى عالم طفیل هست تو

رخصتم ده تا وداع جان كنم‏
جان در این قربان كده قربان كنم‏

چند باید دید یاران غرق خون
خاك غم بر فرق این عیش زبون

چند باید زیست بى روى مهان‏
زندگى ننگست زین بس در جهان

و اهلم اى جان فداى جان تو
كه كنم این جان بلا گردان تو

بی تو ما را زندگى بى حاصل است
كه حیات كشور تن با دل است

تو همى مان كه دل عالم توئى
مایه عیش بنى آدم توئى‏

دارم اندر سر هواى وصل دوست
كه سرا پاى وجودم یاد اوست

وصل جانان گر چه عود و آتش است
لیك من مست سقیم آبم خوش است‏

وقت آن آمد كه ترك جان كنم
رو به خلوت خانه جانان كنم‏

شاه دستار نبى بستش به سر
ساز و برگ جنگ پوشاندش به بر

كرد دستارش دو شقه از دو سو
بوسه‏ ها دادش چو قربانى بر او

گفت بشتاب اى ذبیح كوى عشق
تا خورى آب حیات از جوى عشق‏

اى سیم قربانى آل خلیل
از نژاد مصطفى اول قتیل

حكم یزدان آن دو را زنده خواست
كاین قبا آید به بالاى تو راست‏

زان كه بهر این شرف فرد مجید
غیر آل مصطفى در خور ندید

رو به خیمه خواهران بدرود كن
مادر از دیدار خود خوشنود كن‏

رو برو نِه زینب و كلثوم را
دیده مى بوس اصغر مغموم را

شاهزاده شد سوى خیمه روان
گفت نالان كى بلا كش بانوان‏

هین فراز آئید به درودم كنید
سوى قربانگه روان زودم كنید

وقت بس دیر است و ترسم از بدا
همچو اسماعیل و آن كبش فدا

الوداع اى مادر ناكام من‏
ماند آخر بر زبانت نام من‏

مادرا برخیز زلفم شانه كن‏
خود به دور شمع من پروانه كن‏

دست حسرت طوق كن بر گردنم
كه دگر زین پس نخواهى دیدنم‏

كاین وداع یوسف و راحیل نیست‏
هاجر و به درود اسماعیل نیست‏

برد یوسف سوى خود راحیل را
دید هاجر زنده اسماعیل را

من زِ بهر دادن جان میروم‏
سوى مهمان گاه جانان میروم

وقت دیر است و مرا از جان ملال‏
مادرا كن شیر خود بر من حلال‏

الوداع اى خواهران زار من
كه بود این واپسین دیدار من

خواست چون رفتن به میدان وغا
در حرم شور قیامت شد به پا

خواهران و عمه‌ گان و مادرش‏
انجمن گشتند بر گرد سرش‏

شد زِ آهنگ نواى الفراق‏
راست بر اوج فلك شور از عراق‏

گفت لیلى كاى فدایت جان من‏
ناز پرور سرو سروستان من

خوش خرامان میروى آزاد رو
شیر من بادا حلالت شاد رو

اى خدا قربانى من كن قبول
كن سفید این روى من نزد بتول‏

كاشكى بهر نثار پاى یار
صد چنین در بودم اندر گنج بار

آرى آرى عشق از این سركش‌ تر است
داند آن كو شور عشقش بر سر است

شاه عشق آنجا كه با فَر بُگذرد
مادران از صد چو اَكبر بُگذرد

عشق را همسایه و پیوند نیست
اهل و مال و خانه و فرزند نیست

خلوت وصلى كه منزل گاه اوست‏
اندر آن خلوت نبیند غیر دوست‏

شبه پیغمبر چون زد پا در ركاب
بال و پر بگشود چون رَفرَف عقاب

از حرم بر شد سوى معراج عشق
بر سر از شور شهادت تاج عشق‏

كوى جانان مسجد اقصاى او
خاك و خون قوسین او ادناى او

گفت شاه دین به زارى كاى اله
باش بر این قوم كافر دل گواه

كز نژاد مصطفى ختم رسل
شد غلامى سوى این قوم عتل‏

خَلق و خُلق و مَنطق آن پاك راى
جمع در وى همچو اندر مُصحف آى

هر كه را بود اشتیاق روى او
روى ازین آئینه كردى سوى او

آرى آرى چون رود گل در حجاب
بوى گل را از كه جویند از گلاب‏

آن كه گم شد یوسف سیمین تنش
بوى او دریابد از پیراهنش‏

زان سپس با پور سعد بد نژاد
گفت با بیغاره آن سالار راد

حقّ كنادت قطع پیوند اى جهول
كه نمودى قطع پیوند رسول

شاهزاده شد به میدانگه روان
بانوان اندر قضاى او نوان

حقه لب بر ستایش كرد باز
كه منم فرزند سالار حجاز

من على بن الحسین اكبرم
نور چشم زاده پیغمبرم‏

حیدر كرار باشد جدّ من‏
مظهر نور نبوت خدّ من

من سلیل طایر لاهوتیم
كز صفیر اوست نطق طوطیم‏

شبه وى در خلق و خلق و منطقم‏
كوكب صبحم نبوت مشرقم‏

در شجاعت وارث شاهى مجید
كایزدش بهر ولایت برگزید

روش مرآت جمال لایزال‏
خودنمائى كرد در وى ذوالجلال‏

باب من باشد حسین آن شاه عشق‏
كه نموده عاشقان را راه عشق‏

جرعه ای نوشیده از جام الست‏
شسته جز ساقى دو دست از هر چه هست‏

عشق صهبا و شهادت جام اوست‏
در ره حق تشنه كامى كام اوست‏

آفتاب عشق و نیزه شرق او
هشته ایزد دست خود بر فرق او

بس كه آن شیرِ دلاور یك تنه
زد یلان را مِی سره بر مِیمنه

پر دلان را شد دل اندر سینه خون‏
لخت لخت از چشمِ جوشن شد برون‏

شیر بچه از عطق بی تاب شد
با لبِ خشکیده سوى باب شد

گفت شاها تشنگى تابم ربود
آمدم نك سویت اى دریاى جُود

اى روانِ تشنگان را سل سبیل‏
عینِ صبرى هل الى ماء سبیل‏

برده نقلِ آهن و تابِ هَجیر
صبرم از پا دستگیرا دستگیر

شه زبانِ او گرفت اندر دَهان
گوهرى در درجِ لعل آمد نَهان‏

تر نكرده كام از او ماهِ عَرب‏
ماهى از دریا بر آمد خُشك لب‏

گفت گریان اى عجب خاكم به سر
كام تو باشد زِ من خشكیده‏ تر

آب در دریا و ماهى تشنه كام
تشنگان را آب خوش بادا حَرام

نى كه دل خون باد دریا را چو نیل‏
بى تو اى ساقى كُوثر را سَلیل‏

شاه جم شوكت گرفت اندر بَرش‏
هشت بر درج گهر انگشترش‏

شد زِ آبِ هفت دریا شسته دست
سوى بزمِ رزمگه سرشار و مست‏

موج تیغِ آن سلیل اَرجمند
لطمه بر دریاى لشگر گه فِكند

سوختى كیهان زِ برقِ تیغِ او
گر نه خون باریدى از پى میخ او

گفت با خیلِ سپه سالار جنگ
چند باید بست بر خود طُوق نَنّگ‏

عارتان باد اى یَلان كار زار
كه شود مَغلوبِ یك تن صَد هِزار

هین فرو بارید بارانِ خدنك
عرصِه را بر این جوان دارید تنك‏

آهوى دشتِ حرم زان دار و گیر
چون هُما پَر بَست از پیكانِ تیر

ارغوان زارى شد آن جسمِ فِكار
عشق را آرى چنین باید بَهار

حیدرانه گرم جنگ آن شیرِ مَست
مَنقذ آمد ناگهان تیرى به دست

فرق زاد نایب رَب الَفلق‏ّ
از قَفا با تیغ بُران كرد عَشق‏

برد از دستش عنانِ اختیار
تشنگى و زخم‏ هاى بى شُمار

گفت با خود آن سلیل مُصطفى
اكبرا شد عهد را وقتِ وفا

مرغِ جان از حبسِ تَن دلگیر شد
وعده دیدارِ جانان دیر شد

چون نهادت بخت بر سر تاجِ عشق‏
هان به ران رَفرَف سوى مِعراجِ عشق‏

عشق شمشیرى كه بر سر میزند
حلقهء وصل است بر در میزند

عیدِ قربان است و این كُوه مِنا
اى ذَبیح عشق در خون كُن شِنا

چشم بر راه اند اَحبابِ كرام
اَندرین غمخانه كمتر كن مقام

مرغ زار وصل را فصلِ گُل است‏
راغِ پر نَسرین و سَرو و سُنبل است

هین به ران تا جا در آن بستان كنى
سیر سرو و سُنبل و رِیحان كنى‏

هم رهان رفتند ماندى باز پس‏
اكبرا چالاك تر می ران فَرس‏

شد قتیلِ عشق را چون وقت سوق
دست‏ها بر جید باره كرد طُوق‏

هر فریقى هَبرِ او كردى گذر
میزدندش تیر و تیغ و جان شِگر

با زبانِ لابه آن قربان عشق‏
رو به خیمه كرد كاى سلطان عشق‏

دور عیش و كامرانى شد تمام
وقت مرگست اى پدر بادت سلام‏

اى پدر اینك رسولِ داورم
داد جامى از شرابِ كوثرم‏

تا ابد گردم از آن پیمانه مست
جام دیگر بهرِ تو دارد به دست‏

شد زِ خیمه تاخت باره با شتاب‏
دید حیران اندر آن صحرا عُقاب‏

ب

  • یکشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمزمه و مرثیه شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(بیا بابا لحظه ای پیشم در کنار من) * رسول چهارمحالی

68

زمزمه و مرثیه شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(بیا بابا لحظه ای پیشم در کنار من) پدر جانم ای پدر جانم (2)
-------------------
بیا بابا لحظه ای پیشم در کنار من
بیا بنگر فرق خونینم ای نگار من
بیا بابا بر سر جسمم با تن مجروح
بیا یکدم روضه خوانم شو یا دمی ممدوح
بیا بابا بر علی اکبر کن نظر بابا
سر من را دامنت بگذار ای گل زهرا
تویی تو دار و ندار من
پدر هستی تو قرار من
«««««««»»»»»»»»»»»
بیا بابا تشنه ام تشنه کن تو سیرابم
بیا جانا ای امید دل گوهر نابم
بیا بابا غرق در خونم چون علی حیدر
برای وصل رخش دارم می زنم من پر
بیا بابا لحظه ی آ خر آ مده حالا
ببینم رویت دم آخر یوسف زهرا
غلام تو منم ارباب
حسینم جانم مرا دریاب
««««««؛»»»»»»»»
بیا بابا تا اذان گویم این دم آ خر
بیا بابا کن نظر حالا تو بر این پیکر
ببین بابا شبه پیغمبر اکبر ت در خون
ببین لیلاغرق درماتم گشته ومحزون
بگو بابا زینب کبری روضه خوان باشد
حرم را برگ و ز داغ من نوحه خوان باشد
خداحافظ مصحف قرآن
خداحافظ با لب عطشان
----------------------------
پدر جانم ای پدر جانم (2)

  • شنبه
  • 24
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(به زمین افتادی طاقتم رفته علی) * رسول چهارمحالی

50

شور شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(به زمین افتادی طاقتم رفته علی) علی ای جانم ،علی ای جانم ،علی ای جانم ،علی (2)
-----------------------------
به زمین افتادی
طاقتم رفته علی
داغ تو روی دلم
قوّتم رفته علی (2)

بیا یکدم نظر کن به حال من
بیا رحمی کن بابا به این گلشن
شدی اربأ اربا صد پاره تن

علی اکبر ،دو چشمم شد تر ،ز داغت بابا میمیرم
شبیه حیدر ،تویی تو محشر ،چه خاکی بر سر دلگیرم
»»»»»»»»»««««««««««««««
خواهرم یا زینب
این علی اکبر ماست
فرق خونین علی
چون علی شیر خداست(2)

می خونم از داغ غمت بابا
بیا خواهر زینب مدد کن بر ما
شده غلطان به خون علی حالا

ز بعدت بابا ،اُف بر دنیا ،علی ای جانم نرو
به پیش اعدا ،منم من تنها،شدم من رسوا مرو
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»««««««««««
این تن صد چاکت
ز چه رو خیمه برم
از غم ماتم تو
خاک عالم به سرم (2)

چه سخته یک بابا ببینه داغ
اجل آ تش زده به کُل باغ
چنین داغی رو داری سراغ

دلم بی تابه،توی گردابه،دو چشمام خوابه علی
غم اربابه،شب مهتابه،دلم کبابه علی
-----------،،،،-،،،،،،،-----------------
علی ای جانم،علی ای جانم ، علی ای جانم ،علی(2)

  • شنبه
  • 24
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(قد کمان رعنا جوانم اکبرم) * رسول چهارمحالی

72

نوحه شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(قد کمان رعنا جوانم اکبرم) ماه تابانم علی،بهتر از جانم علی (2)
-------------------------
قد کمان رعنا جوانم اکبرم
شیر مرد ای جان جانم اکبرم
من نمی گویم نرو آ هسته تر
کن نظر بردیدگان و چشم تر
جان زهرا مادرم یکدم نظر
کن به حالِ مضطرم نور بصر
««««««««»»»»»»»»
تو شبیه احمد مختاری
زور و بازو حیدر کراری
قرص ماه هاشمیان یا علی
سیرت و صورت مانند نبّی
ای علمدار جوانان حرم
پیش چشمانم بزن بابا قدم
«««««««»»»»»»»»»»
می شود همچون علی فرقت دو تا
چشم پاکت اربأ اربا هر کجا
ای علی ای جا ن من جانان من
بلبل سر گشته و نالان من
رو به میدان تو ولی آ هسته تر
مادرت را می کنی خونین جگر
»»»»»»»»»«««««««
ماه تابانم علی،بهتر از جانم علی(2)

  • شنبه
  • 24
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(شرح تفسیر تو کار خلق نیست) * رسول چهارمحالی

140

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(شرح تفسیر تو کار خلق نیست) شرح تفسیر تو کار خلق نیست
یا که پایان تنت از حلق نیست
برزمین شد قطعه قطعه پیکرت
عاقبت بر نیزه ها هم شد سرت
ای رسول الله دشت کربلا
کشته ی لب تشنه ی ظلم وجفا
خَلقأ و خُلقأ تویی مثل رسول
ای جگر گوشه به زهرای بتول
یادم آ مد وقت میدان رفتنت
لحظه ی بدرود به بابا گفتنت
گفت بابا جان نمی گویم نرو
لحظه ای آهسته تر اکبر برو
ای تمام هستی بابا علی
ای علی ، رعنا جوان،جانا علی
راه میدان را چرا گم کرده ای
خیمه هامان راچرا گم کرده ای
قرص ماه هاشمیان اکبرم
رحم کن حرفی بزن بال وپرم
اُفْ به دنیای بدون تو علی
ای که در میدان همانند یلی
ای بلند بالای مه سیمای من
خیز از جا اکبر زیبای من
عمه زینب آمده بالا سرت
در بغل گیرد مثال مادرت
اِربأ اِربایی علی روی زمین
جمع کردم عضوهایت نازنین
حال دیگروقت امدادم شده
ای جوانان اشک فریادم شده
ای جوانان حرم یاری کنید
در غم اکبر سوگواری کنید

  • شنبه
  • 24
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 17:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

وداع حضرت علی اکبر(ع) -(گلعذارِ من بیا تا همچو گُل بویت کنم) * جودی خراسانی

153
0

وداع حضرت علی اکبر(ع) -(گلعذارِ من بیا تا همچو گُل بویت کنم) گلعذارِ من بیا تا همچو گُل بویت کنم
این دمِ آخر نظر بر روی نیکویت کنم

همچو نور، از دیده ام ای نورِ چشمانم مرو
تا زِ مژگان شانه ای بر سنبلِ مویت کنم

سوی قربانگه روانی ای ذبیحِ من بیا
سرمه ای از دودِ دل بر چشمِ جادویت کنم

پیشِ رویم یک دمی بخرام ای سَروِ روان
تا تسلّای دل از این قدّ دلجویت کنم

کعبه ام روی تو بود و قبله ام ابروی تو
باش یک دَم سجده بر محرابِ اَبرویت کنم

وای بر من کز جفا باید زِ کوفه تا به شام
همرهی با قاتلِ بی رحمِ بد خویت کنم

ای دریغا شمر نگذارد دمی در قتلگه
از دلِ خونین فغان اندر سرِ کویت کنم

رأسِ تو در پیشِ رویم تا چهل منزل دریغ
خصم نگذارد دمی تا یک نظر سویت کنم

خلقِ عالَم زنده از جانند در دوران و من
همچو #جودی زندگی در دهر از بویت کنم

  • شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 22:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر(ع) -(در دیار کربلا آن وادی پرشور و پرخون) * حاج حیدر خوندل

131

حضرت علی اکبر(ع) -(در دیار کربلا آن وادی پرشور و پرخون) در دیار کربلا آن وادی پرشور و پرخون
خواست خیل عشق تازد بردل لیلای مجنون
در خرام آمد علی با قامت زیبا وموزون
در پی آن شاه دین باخاطری ازغصه محزون
زیرلب می گفت گویا این کلام ذات همچون
لن تنالوالبر حتی تنفقوا مما تحبون

اشک حسرت موج زد در دیده شه همچو دریا
رو بحق بنمود گفت ای ذوالجلال حی ویکتا
این جوان که خلق وخلق ومنطقش باشدچوطاها
من به پای خود فرستادم سوی قوم اعدا
خود گواهم باش این معنا مرا بنمود مفتون
لن تنالوالبر حتی تنفقوا مما تحبون

باغبان پیر اندر راه سرو گلعذاری
دل بسوزازالتهاب واشک غم در دیده جاری
گفت جانا چون به کوی مرگ رهسپاری
چندگامی زن به پیش من که تاکامم برآری
جان به جانان ده که لیلایت شود ازغصه مجنون
لن تنالوالبر حتی تنفقوا مما تحبون

شاهزاده دید شه رااز محبت بی شکیب است
موسم هجران گل هنگام شور عندلیب است
گفتا باباصبرفرما وصل جانان عنقریب است
شیوه توصبر وشیون کارلیلای غریب است
بگذر ازمن تاشوم در راه دین آغشته برخون
لن تنالوالبر حتی تنفقوا مما تحبون

تا کند ایثارجان شهزاده قصد اشقیا کرد
در فراق خود غزالان حرم را مبتلا کرد
شاه مظلومان سبیل اشک از دل عقده وا کرد
پس سپاه کینه را باخاطر محزون صدا کرد
صد چو اکبرفدای این کلام نغز وموزون
لن تنالوالبر حتی تنفقوا مما تحبون
.

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(پابه پای من و دل عرش عزا می‌گیرد) * میثم مومنی نژاد

144

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(پابه پای من و دل عرش عزا می‌گیرد) پابه پای من و دل عرش عزا می‌گیرد
میکشم آه و دل آینه ها می گیرد

بر دلم ، حسرت یک بوسه و میدیدم از او
بوسه ها تیر جدا ، نیزه جدا می‌گیرد

چه کنم وقت تماشای تنِ پامالش
دست اشک آمده و چشم مرا می گیرد

سر زانو کمکم کرد که کم کم برسم
روضه ی مرگ من اینجاست که پا می‌گیرد

یک عبا دارم و یک دشت گل پاشیده
مگر این باغ در این باغچه جا می‌گیرد

آخرین لحظه صدایش جگرم را سوزاند
دلم از خاطره ی یا ابتا میگیرد

پهلویش زخم شده ، سینه ی او مجروح است
این هم ارثی است که از مادر ما میگیرد

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(لشکرِ کوفه به اشکِ بَصَرَم خندیدند) * رضا رسول زاده

163

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(لشکرِ کوفه به اشکِ بَصَرَم خندیدند) لشکرِ کوفه به اشکِ بَصَرَم خندیدند
تا که دیدند شده خون جِگرم، خندیدند

نخلِ اُمّید مرا تا که زِ ریشه کَندند
دور تا دورِ تَنِ گُل پسرم خندیدند

پاسخِ ناله ی من، هلهله شُد! شادی شد!
هر چه گفتم: "پدرم... من پدرم..."، خندیدند

ای جَوان، بر سَرِ بالینِ تو پیرَم کردند
به خَم اُفتادِگیِ در کمرَم خندیدند

خیز تا خِیمه رِسانی مَنِ حِیران شده را
وای... گُم کردم علی... راهِ حرم... خندیدند...

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(سنگها صورت او را عوضم بوسیدند) * ناشناس ؟؟؟

384

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(سنگها صورت او را عوضم بوسیدند) سنگها صورت او را عوضم بوسیدند
تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند

داشت می رفت به میدان قد و بالایی داشت
عمه هایش همگی دور سرش گردیدند

سرو من تشنه به میدان شهادت می رفت
خواهرانش عوض ابر بر او باریدند

پیرمردان همه گفتند رسول الله است
جمعیت از نفس افتاد، همه ترسیدند

نمک زندگی من پسرم بود ولی
نمک زندگی ام را به زمین پاشیدندم

جلس ختم گرفتیم کنار بدنش
عوض فاتحه خوانی همگی رقصیدند

هفت بار از جگر سوخته ام ناله زدم
مرد و نامرد همه غربت من را دیدند

آمدم جمع کنم زندگی ام را از خاک
دسته جمعی به من و گشتن من خندیدند

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:40
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمود حبیبی کسبی

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(دل نمی‌دانم چه شد، دلبر نمی‌دانم چه شد) * محمود حبیبی کسبی

240
1

شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(دل نمی‌دانم چه شد، دلبر نمی‌دانم چه شد) دل نمی‌دانم چه شد، دلبر نمی‌دانم چه شد
سر نمی‌دانم چه شد، پیکر نمی‌دانم چه شد

مظهـر الله‌اکبر، شبه پیغمبر که رفت
حال اهل بیت پیغمبر نمی‌دانم چه شد

اولین شیر بنی‌هاشم که عزم رزم کرد
گشت میدان عرصۀ محشر، نمی‌دانم چه شد

تا علی آمد به میدان، باز هم سر باز کرد
کینه‌های کهنه از حیدر، نمی‌دانم چه شد

اسب ره گم‌کرده جای بازگشتن تا خیام
رفت سمت مسلخ لشکر، نمی‌دانم چه شد

هرکسی با هرچه دستش بود، می‌زد ضربه‌ای
زیر تیر و نیزه و خنجر نمی‌دانم چه شد

غربت یک شیر زخمی بین صد کفتار، آه
دوره‌اش کردند و من دیگر نمی‌دانم چه شد

او که سر تا پا غنیمت بود افتاد از فَرَس
زیر دست قوم غارتگر نمی‌دانم چه شد

رشتۀ تسبیح اعضای علی از هم گسست
سرگذشت پیکر اکبر نمی‌دانم چه شد

زیر نعل تازه می‌آید چرا بوی گلاب؟
از نزاکت غنچۀ پرپر نمی‌دانم چه شد

پاره‌های پیکر او در عبا هم جا نشد
آنچه باقی مانده بود آخر نمی‌دانم چه شد

عاقبت خورشیدِ سر بر قلۀ نی شد، ولی
ماجرای آن تنِ بی‌سر نمی‌دانم چه شد

قافله رفت و بدن ماند و بیابان، تا سه روز ...
این سه روز اما همان بهتر نمی‌دانم چه شد

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:41
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر(ع) -(چه شرافت اینکه گدا شوم به سرای تو که سخا تویی) * محمدحسین حسینی

180

حضرت علی اکبر(ع) -(چه شرافت اینکه گدا شوم به سرای تو که سخا تویی) چه شرافت اینکه گدا شوم به سرای تو که سخا تویی
چه عنایت اینکه به ابتلا تو ببینی ام که شفا تویی

نبوی ثمر علوی پسر دُر فاطمی حسنی کرم
و شجاعتت همه چون پدر که تمام آل عبا تویی

جبروت محو جلال تو ملک است و میل وصال تو
حَسُنَت جمیع خصال تو که ورای مدح و ثنا تویی

به ضریح نزد حسین تو، پدرت چو کعبه و حِجر تو
حرم از وجود تو شش جهت همه قبله‌ی شهدا تویی

تو برای فدیه مرا بخوان به طواف دور سرت کشان
صنما به سعی تو ام چنان که صفا تویی و منا تویی

نه فقط به چهره محمدی تو چنان خلاصه‌ی احمدی
که نگفته آنکه به عمر خود سخنی ز روی هوی تویی

چو پدر در اوج هدایتش چو عمو به وقت سقایتش
تو چو عمه‌ای و حمایتش قمری و شمس و ضحی تویی

به وداع تلخ تو از حرم چه نهیب زد شه محترم
که رها کنید! علی اکبرم! همه غرق ذات خدا تویی

پدرت چو دیده تن تو را به کنار تو متحیرا
چه شده است پیکرت اکبرا که تمام کرب وبلا تویی

ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی
ولدی علی ولدی علی ولدی علی همه جا تویی

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:42
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه زمینه حضرت علی اکبر (ع) -(ای میوه ی قلب حسین ای غمگسار من علی) * مرتضی شاهمندی

78

نوحه زمینه حضرت علی اکبر (ع)  -(ای میوه ی قلب حسین ای غمگسار من علی) ای میوه ی قلب حسین ای غمگسار من علی
تنها نذار بابای خود ای تو نگار من علی

با رفتن خود بابا پیرم مکن
علی از زندگی تو سیرم مکن

علی اکبر بابا
ای گل پرپر بابا (۴)

بعد تو ای آروم جون سیرم ازاین دنیاعلی
از ماتمت بابا شده بی یاور و تنها علی

افتادی رو زمین از تیغ عدو
بابا پاشو برام یک اذان بگو

علی اکبر بابا
ای گل پرپر بابا

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 22:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه واحد یا سنگین حضرت علی اکبر(ع) -(میسوزم ، از خنده های دشمن) * مرتضی شاهمندی

59

نوحه واحد یا سنگین حضرت علی اکبر(ع) -(میسوزم ، از خنده های دشمن) میسوزم ، از خنده های دشمن
نگاهت ، بابا چه کرده با من

میدان رود علی ، صبر و قرار من
میریزد اشک غم ، از چشم زار من

آه ، گل پرپر ، پسر من ، علی اکبر

وای ، علی اکبر ، علی اکبر ، علی اکبر(۲)

میزنی ، بر قلب من شراره
دشمنت ، پیکر تو کرده پاره

پشت و پناه من ، غمپرورم علی
شِبه پیمبری ، ای اکبرم علی

آه ، ای جوانم ، از داغ تو ، قد کمانم

وای ، علی اکبر، علی اکبر ، علی اکبر

با داغت ؟ در آتشم نشاندی
اکبرم ، جانم به لب رساندی

از خون صورتت ، شد صورتم خضاب
لب های تو عطش ، داره برای آب

آه ، سروِ رعنا ، پیکرت شد ، ارباً اربا

وای ، علی اکبر ، علی اکبر ، علی اکبر

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد