حضرت علی اکبر (ع)

مرتب سازی براساس
 حسن لطفی

حضرت علی اکبر(ع)شهادت -( پیشِ جبریل علی نیز مجسم می‌شد ) * حسن لطفی

1389

حضرت علی اکبر(ع)شهادت -( پیشِ جبریل علی نیز مجسم می‌شد ) پیشِ چشمان پدر تا که مُعَمَم می‌شد
پیشِ چشمِ همه پیغمبرِ اکرم می‌شد
نه فقط پیشِ پدر حضرتِ خاتم می‌شد
پیشِ جبریل علی نیز مجسم می‌شد
همه دیدند پیمبر نَسَبی غالب را
اشهدُ اَنَ علی اِبن اَبی طالب را

باد وقتی که به هم یالِ عقابش می‌ریخت
چقدر بوسه فرشته به رکابش می‌ریخت
آتش انگار که از رَدِ شتابش می‌ریخت
هرچه سر بود همه پیشِ جنابش می‌ریخت
لشکر انداخته اینجا سپرش وقتی اوست
ملک الموت شلوغ است سرش وقتی اوست

ناگهان پرده بر انداخته و می‌آید
زلف بر شانه‌اش انداخته و می‌آید
مست از خیمه برون تاخته و می‌آید
تیغ مانندِ علی آخته و می‌آید
باز او نادِ علی تیغ به کف می‌خواند
چند بیتی رجز از شاهِ نجف می‌خواند

ت

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 یوسف رحیمی

حضرت علی اکبر(ع)شهادت -( که اذن رفتنت را بی‌امان داد ) * یوسف رحیمی

1099
1

حضرت علی اکبر(ع)شهادت -( که اذن رفتنت را بی‌امان داد ) شکوه صبر را وقتی نشان داد
که اذن رفتنت را بی‌امان داد

تو رفتی و همه فهمیده بودند
که در راه خدا باید جوان داد
*
عطش را تو بهانه کردی ای جان
که باشد دل بریدن از تو آسان

گرفتی از پدر اذن شهادت
تو با بوسه بر آن لب‌های عطشان
*
هجوم آورد دشمن بی‌محابا
به سوی جسم بی‌جان تو بابا

میان کوفیان تنها نبودی
دلم شد با تن تو ارباً اربا

شاعر : یوسف رحیمی

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر(ع)شهادت -( روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش ) * مهدی جهاندار

2569
6

حضرت علی اکبر(ع)شهادت -( روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش ) روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش
به درخشندگی ماه که عباس عمویش

روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون
پسری داشت که می‌رفت و نگاه تو به سویش

پسری خوش قد و قامت، پسری صبح قیامت
روضه‌خوان گفت که در باد پریشان شده مویش

آسمان بار امانت نتوانست کشیدن
که بریدند خدایا که شکستند سبویش

روضه‌خوان تاب نیاورد، عمو آب نیاورد
روضه‌خوان آمد و زانو زد و بوسید گلویش

شاعر : مهدی جهاندار

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت علی اکبر(ع)شهادت -( شورشی تا به عرشِ اعلا بود ) * حسن لطفی

1444
0

حضرت علی اکبر(ع)شهادت -( شورشی تا به عرشِ اعلا بود ) جُنبشی بين آسمان‌ها بود
شورشی تا به عرشِ اعلا بود
چشمهای فرشتگان مبهوت
به جوانی، پيمبر آسا بود
مرتضايی به شکلِ پيغمبر
يا حسينی که عالم آرا بود
محشری می‌رود به رویِ زمين
يا قيامِ قيامت آنجا بود
اينکه پشتِ سرش روانه شده است
آيه‌ی «وان يکاد» زهرا بود
نه فقط دل زِ کربلا برده
با شکوهش دل از خدا برده

لرزه بر جانّ دشت اُفتاده
از حسينی ترين نبی زاده
کيست اين گردباد پيچيده
که خدا تيغ در کَفَش داده
کيست اين مرد غيرتِ طوفان
کيست اين سر فرازِ دلداده
همه گفتند که خدا انگار
باز پيغمبری فرستاده
از نژاد علی به نامِ علی
مثل عباس کوهِ اِستاده
باز دريای ايستاده ببين
شورِ رزمِ امير زاده ببين

قدمی زد زمين تلاطم

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

دودمه حضرت علی اکبر (ع) -( علی ای مـــــاه لیلا ) *

1218

دودمه حضرت علی اکبر (ع) -( علی ای مـــــاه لیلا ) علی ای مـــــاه لیلا
مکش بر خاک پارا
مسوزان قلب من را جـــــان بابا (2)

بنی هــــاشم بیائید
تنش خیمه رسانید (2)
علیـــــه اکبـــــرم شــد اربـاً اربـا

کربلایی علی اصغر رفیعی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شب‌هشتم‌محرم حضرت‌علی‌اکبرعلیه‌السلام -( خواست با دستش ببندد پلکِ پرپر را نشُد ) * حسن لطفی

1822

شب‌هشتم‌محرم حضرت‌علی‌اکبرعلیه‌السلام -( خواست با دستش ببندد پلکِ پرپر را نشُد ) خواست با دستش ببندد پلکِ پرپر را نشُد
خواست تا با گریه شویَد پلکِ دیگر را نشُد

رویِ زانو چار دست و پا رسیده بر سَرَش
خواست زینب نشنود لبخندِ لشگر را نشُد

گفت بابایی بگو اما فقط یک "با" شنید
هرچه می‌کوشید گویَد حرفِ آخر را نشُد

با دو انگشتش میانِ حَلق دنبال چه است؟
خواست تا بیرون کِشَد یک تکه خنجر را نشُد

خُرده‌هایی استخوان از سینه بالا می‌روند
خواست تا خالی کُنَد هربار حنجر را نشُد

خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشُد
خواست بابا هم کِشَد تا خیمه خواهر را نشُد

غیرتی‌اش کرد شاید چشمها را وا کند
هِی نشان می‌داد خاکِ رویِ معجر را نشُد

خواست بردارد از این پاشیده در آغوشِ خویش
دست را پا را ن

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:12
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( تیـغ بُـرّانی به شـکل یک سِــپر برخاسته ) * محمد قاسمی

936
1

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( تیـغ بُـرّانی به شـکل یک سِــپر برخاسته  ) نبي بار دگر برخاسته
یک نـفـر بـرخاسـته

یک نفـر در هیبـت یک شـیر نَـر برخاسته

در دفاعِ از حُـسـین

تیـغ بُـرّانی به شـکل یک سِــپر برخاسته

قـبل احـلیٰ مِنْ عَسَل

نغمه ی شیرینی از کوهِ شکر برخاسته

در غـریبستان درد

قـبل قــومِ خـود ، به یاری پـدر برخاسته

وقـت رزمش”یاعلی”

از دهـانِ بـاز شمــشیر دو سر برخاسته

از تماشایش مَلَک

با نـوایِ”هٰا عَلیْ ، کیفَ بـشر”برخاسته

مصطفی و مرتضی ست

آمده خورشیدْ میدان ، یا قمر برخاسته؟

آمـده خـیر البَشَـر

نالـه ی واویلتــایِ اهـلِ شَـر برخاستــه

از صفوفِ دشمنان

وقت رویارویی اش”أَیْنَ المَـفَر”برخاسته

تیغ هاشان شد غلاف

چون تصوّر شد ، نبی بار دگر برخ

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

شعر شهادت حضرت علی اکبر (ع) -( تسکین تشنگی تو با نیزه های داغ ) * حسن کردی

1261

شعر شهادت حضرت علی اکبر (ع) -( تسکین تشنگی تو با نیزه های داغ  ) چون گرگ روی بال و پرت پا گذاشتند

شمشیرها به فرق سرت پا گذاشتند

تسکین تشنگی تو با نیزه های داغ

روی جراحت جگرت پا گذاشتند

دیدند چونکه چشم تو مانند مرتضی ست

با کینه روی چشم ترت پا گذاشتند

تا از عقاب بی رمق افتاده ای زمین

پس دسته جمع بر کمرت پا گذاشتند

با علم اینکه خَلقأ و خُلقأ پیمبری

بر چهره ی چنان قمرت پا گذاشتند

با زهر خنده های جگرسوزشان علی

این قوم بر دل پدرت پا گذاشتند

از هر کرانه یاد تو را جمع میکنم

الباقی تو را به عبا جمع میکنم

شاعر : حسن کردی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:21
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( بر سرش خیل ملایک بی عدد پر می کشید ) *

930

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( بر سرش خیل ملایک بی عدد پر می کشید  ) ولدی علی
تا به میدان نعره ی الله اکبر می کشید

بر سرش خیل ملایک بی عدد پر می کشید

لرزه بر پیر و جوانان حرامی می نشست

تا که فریاد رجز با سبک حیدر می کشید

اینطرف جانم علی می گفت شاه کربلا

آنطرف با هر یکی جام بلا سر می کشید

می کشید او هر بلا را بهر باب خویش؟..نه

هر چه میدید آن جوان بر امر رهبر می کشید

تا که شد نقش زمین آن شیر مرد حیدری

هر خسی بر پیکرش نقشی به خنجر می کشید

دشمنش هم می کشید از او چنان نقاشها

لیک هر سو بر زمین عضوی ز پیکر می کشید

هر چه جاری گشت خون از او به خاک کربلا

نقشی از پیغمبر و زهرا و حیدر می کشید

هریکی از عضو او میگفت بابا العطش

استخوان سینه دادِ آه مادر می کشید

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( با اذانی به وقت کرب و بلا ) * حسین ایمانی

1569
1

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( با اذانی به وقت کرب و بلا  ) باید از عشق یار دَم بزنی

پیش بابا کمی قـدم بزنی

فـکر من را نکن برو بابا

با اذانی به وقت کرب و بلا

شبه پیغمبرِ حرم برخیز

اسداللهِ لشـکـرم برخیز

وَحـدهُ لا اله الا الله

برو آئینه یِ رسول الله

علی اکبر که رفت غوغا کرد

کـربلا جـان تازه پـیدا کرد

رقص شمشیر او اباالفضلی

لـحن تکبیر او اباالفضلی

کربلا حیدر و پیمبر دید

معـرکه زیر پای او لرزید

لشکری کرده از هراسش غَش

شک ندارم بهانه بود عـطش

نوه یِ ارشـد ولی الله

بوسه می زد به دست ثارالله

آب ...بابا...علی...علی یارت

می روم من خـدا نگهدارت

لشکر از چند سو هجوم آورد

با خودش حَربه های شوم آورد

نیزه و تیغ و تیر و گـُرز و سنگ

حلقه یِ دشم

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر (ع) -( دستی کشید موی سیاهش , عجیب بود ) *

966

شعر شهادت حضرت علی اکبر (ع) -( دستی کشید موی سیاهش , عجیب بود   ) افتاد و پیش چشم پدر پا کشیده شد

کار علی ببین به کجاها کشیده شد

دستی کشید موی سیاهش , عجیب بود

هنگام ظهر شب به درازا کشیده شد

هرکس به شوق پیروهنش چنگ میزد و

بین سپاه کار به دعوا کشیده شد

بی اختیار نیزه به پهلوش تا رسید

ذهنم به سمت حضرت زهرا کشیده شد

نقش علی به لوح دلم تکه تکه و ...

نقش حسین با کمری `تا” کشیده شد

جسم پسر شبیه به زهرا شد و سپس

جسم پدر شبیه به مولا کشیده شد

جا شد تمام قامت طوبی به یک عبا

کار علی ببین به کجاها کشیده شد

حمیدرضا محسنات

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت علی اکبر(ع) -( نگاه حسرت من بین رو ضه ها مانده ) * احمد شاکری

1378

شعر روضه حضرت علی اکبر(ع) -( نگاه حسرت من بین رو ضه ها مانده  ) سينه ات ترک خورده

تمام غیرت من زیر دست و پا مانده

دوباره دست دلم غرق ربنا مانده

کبوترانه تو هم پر زدى و عشق شدى

نگاه حسرت من بین رو ضه ها مانده

براى فاتحه خوانى زبان نمى چرخد

امان بریده ز من باز بغض وامانده

زمانه بى تو عزیزم چه زود پیرم کرد

زمانه بعد تو اصلا بگو چرا مانده

ببین چه لشکر ما بى تو سوت و کور شده

چرا صداى تو در سینه ى تو جامانده

شبیه مادرمان سینه ات ترک خورده

دوباره در غم سختى قدم دوتا مانده

بلند قامت من روى خاک افتادى

پدر نشسته و یک جسم در عبا مانده

نفس بکش پسرم پا زمین مکش اکبر

هنوز روضه ى سلطان کربلا مانده

هنوز درد غریبى هنوز تنهایى

هنوز اشک یتیمى بچه ها مانده

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( جز تو که قادر است نشیند به جای تو؟ ) * محمدرضا رضایی

1124

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ع) -( جز تو که قادر است نشیند به جای تو؟   ) برخیز
با خَلق و خُلق و منطق احمد نمای تو

با خشم و دست و بازوی خیبر گشای تو

ازیک طرف پیمبر و از یک طرف علی

جز تو که قادر است نشیند به جای تو؟

برخیز با حسین، غدیری به پا بکن

تا اینکه خصم فاطمه افتد به پای تو

در لشگری که اسم تو هم کشته می دهد

صد نسل منقرض کند این حمله های تو

ترس من از نگاه بد این جماعت است

میخوانم `ان یکاد ” همیشه برای تو

تا دور میشوی دل من شور میزند

خیره شده سکینه به هر رد پای تو

دیگر چرا صدای اذانت نمیرسد؟

پس کو نوای دلکش ان ربنای تو؟

این های و هوی و هلهله ترسانده خیمه را

وقتی نمیرسد به رقیه صدای تو

این حرمله، قسم که ندارد مهارتی

این تیر قصد کرده نشیند به نای ت

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه ی حضرت علی اکبر علیه السلام -( نشسته ام برابرت بلند گریه می کنم ) * محمد جواد شیرازی

2105
1

مرثیه ی حضرت علی اکبر علیه السلام -( نشسته ام برابرت بلند گریه می کنم ) نشسته ام برابرت بلند گریه می کنم
چه آمده است بر سرت ؟! بلند گریه می کنم

قدم قدم به روی زانویم به سویت آمدم
برای دیده ی ترت بلند گریه می کنم

مقابل تمام دشمنان که خنده می کنند
کنار جسم اطهرت بلند گریه می کنم

تو تشنه ام شدی و از تو تشنه تر شدم به تو
به یاد حرف آخرت بلند گریه می کنم

به وجه مصطفایی ات دوباره بوسه می زنم
به چهره ی منورت بلند گریه می کنم

چه نامرتب است آیه های مصحف تنت
بر آیه های پیکرت بلند گریه می کنم

به روی خاک پا کشیدی و پرت جدا شده
برای جسم پرپرت بلند گریه می کنم

چقدر بوی مادرم گرفته پیکرت علی
بر این تن معطرت بلند گریه می کنم

دوید و گفت زینبش : برادرم بلند شو
وگرنه جان ماد

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مدح حضرت علی اکبر علیه السلام با اشاره ای به مدافعان حرم -( روی تو یوسف ، لبَت سوره ی کوثر ) * حسین رئوفی

942

مدح حضرت علی اکبر علیه السلام با اشاره ای به مدافعان حرم -( روی تو یوسف ، لبَت سوره ی کوثر ) روی تو یوسف ، لبَت سوره ی کوثر
کرده خدا در رُخت خلقت محشر

چهره ات آئینه ای ز روی پیمبر
احمد دیگر رسید و حیدر دیگر

خَلق تو و خُلق توست یکسره احمد
آینه ی کاملی برای محمد
*
ای سبب خنده ی مکرر بابا
مادر و پیغمبریّ و حیدرِ بابا

بر سر نی همسفر ، با سر بابا
حتی بر نِی نرفتی از بَرِ بابا

فاطمه ، احمد ، علی یا حسن استی
یک بدن استی و جمعِ پنج تن استی
*
سروَر بالا بلند ، یا علی اکبر
لعل لبت همچو قند ، یا علی اکبر
دلبرِ ابرو کمند ، یا علی اکبر
بر رخ بابا بخند یا علی اکبر

آینه ی حیدری ، محمد مطلق
نام تو چون مرتضی ز حق شده منشق
*
اُسوه ی تقوا به هر ، عصر و زمانی
مقصد سیر و سلوکِ پیر و جوانی

قوَت قلب ا

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شعر توسل حضرت علی اکبر (ع) -( بی هوا ناگهان زمین خوردم ) * مرتضی محمودپور

2601
2

متن شعر توسل حضرت علی اکبر (ع) -( بی هوا ناگهان زمین خوردم ) بند اول
بی هوا ناگهان زمین خوردم
در میان خسان زمین خوردم
پرت شد لحظه‌ای حواسم که
بین این روبهان زمین خوردم
یاد لبهای خشک افتادم
از لب تشنگان زمین خوردم
آه، افتادم و نفهمیدم
که چرا این چنین زمین خوردم
تا زبان در دهان من گذاشت
بخدا آن زمان زمین خوردم
اربا اربا میان صحرایم
در شباهت به مثل زهرایم

بند دوم
ای محاسن سفید کرببلا
ای بزرگ قبیله‌ی زهرا
ای تو یعقوب کربلا کنعان
یوسفت را ببر تو از اینجا
بخدا قصد جان او کردند
بیحیا گرگهای این صحرا
تا که مجنون تو شدم مُردم
وای بر جان مادرم لیلا
من فدایی راه تو شده‌ام
غم مخور هست جای من سقا
جگرت سوخت خوب میدانم
ابری من، اگر که بارانم

بند سوم

پیکرم با عبای ت

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر علیهم ٱلسلام -( دلواپسی و غم شده معنا شبِ هشتم ) * مرضیه عاطفی

1005

حضرت علی اکبر علیهم ٱلسلام -( دلواپسی و غم شده معنا شبِ هشتم ) دلواپسی و غم شده معنا شبِ هشتم
گفته ست «خوش-آمد» به تو لیلا٬ شبِ هشتم

ارباب کرَم کرده و بخشیده دوباره
در کنج حسینیه گدا را شبِ هشتم

نذرِ علیِ اصغر(ع) و اکبر(ع) به حریمت-
یا در شبِ هفتم بطلب یا شبِ هشتم

در روضه نگاهی به هم انداخته٬ رفتند
از حال... پدرها و جوان ها شبِ هشتم

بر سینه زد از غم به خدا عمهٔ سادات
می افتد اگر سینه زن از پا شبِ هشتم

در گوشهٔ شش گوشه و آن هم شبِ جمعه
گریان بنشین تا سحر اینجا شبِ هشتم

باید که بمیریم از این داغ؛ گمانم-
خم شد کمرِ حضرت زهرا(س) شبِ هشتم

زانوی حسین بن علی(ع) خم شد و افتاد
بر خاک و نگاهم شده دریا شبِ هشتم

با غربتِ خود بین عبا بُرد علی(ع) را
تا خیمه و ع

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 21:05
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

على اكبر (ع) -( سپردمت به خدا اى عزيز جان پدر ) * آرمان صائمی

2390
2

على اكبر (ع) -( سپردمت به خدا اى عزيز جان پدر ) سپردمت به خدا اى عزيز جان پدر
ترحمى پسرم بر قد كمان پدر

به باد گفتم اگر شد مرتبت بكند
كه بردن تن تو نيست در توان پدر

همينكه خوودِ تو افتاد...زانويم شُل شد
رسيد آتش داغت بر استخوان پدر

تمام دشت عزيزم پر از على شده است
بگو چه آمده آخر سرت جوان پدر؟

بيا و فرصت يك بؤسه را مهيأ كن
زبان گذار دوباره تو بر دهان پدر

شاعر : آرمان صائمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

حضرت علی اکبر (ع) -( شكسته بال و پرم اى شكسته بال و پرم ) * آرمان صائمی

1511
3

حضرت علی اکبر (ع) -( شكسته بال و پرم اى شكسته بال و پرم ) شكسته بال و پرم اى شكسته بال و پرم
حريرِ پيكر تو جنس مخملى شده است
سپاه و لشكر دشمن به حال من خنديد
كه بردن تنِ ياس تو معضلى شده است

بميرد آنكه تورا اينچنين ز هم پاشيد
جوان مثل گلم با تنت چه شد آخر؟
خداى من!چه شده با سر و لب و دهنت؟
علىِ اكبر رعنا شده على اصغر....

عصاى دست پدر سينه ام پر از درد است
بيا به خاطر بابا دوباره لب وا كن
دوباره مثل گذشته به پيش من برخيز
كمى براى پدر خنده را مهيا كن...

نفس بكش كه دوباره نفس بگيرم من
نفس بكش تو عزيزم..نفس بكش بابا
نفس بكش كه دوباره رها شوم از غم
نفس بكش كه نبينم شكست زينب را....

شاعر : آرمان صائمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمینه شب هشتم محرم- حضرت علی اکبر علیه السلام -( جلوی بابات - قدم بزن ) * وحید ولوی

7133
7

دانلود متن و سبک زمینه شب هشتم محرم- حضرت علی اکبر علیه السلام -( جلوی بابات - قدم بزن ) (اکبر به میدان می رود (الله اکبر)2)2
***
(جلوی بابات - قدم بزن
رجزی بگو - عَلَم بزن
همه نگرو-نِ چشماتن
برو سری به - حرم بزن)2
خاک غم به سر دارم - وای از این دل زارم
آه ای دل 3
یادگار پیغمبر - می روی علی اکبر
آه ای دل3
سروی خرامان می رود (الله اکبر)
(اکبر به میدان می رود (الله اکبر)2)3
***
(صدای رقیــ-ـه جون میاد
«خداکنه زود - بره ، بیاد»
نگرون داداش اکبر ه
میخونه براش - وَ إِن یَکاد)2
عمّه ها پریشونن - چشم به راه میدونن
آه ای دل 3
نوحه گر شده زهرا - از غم گل لیلا
آه ای دل 3
مانند طوفان می رود (الله اکبر)2
(اکبر به میدان می رود (الله اکبر)2)3
***
(برگای تنش - رو چیدن و
دل حرم و - سوزوندن و
روی

  • شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 جواد کلهر

شهادت علی اکبر (ع) -( تو شهسوار بوترابی ) * جواد کلهر

1261
1

شهادت علی اکبر (ع) -( تو شهسوار بوترابی ) سبک ایران، فدای اشک و خنده تو- معمای شاه
علی اکبر

بابا
تو شهسوار بوترابی
لب تشنه زیر آفِتابی
علی بده جواب من را
نمی دهی چرا جوابی
واویلتا آه و واویلا

بابا
آیا شود من را بخوانی
یکبار دیگر گو اذانی
مردم علی جان از غم تو
دیگر شدم قامت کمانی
مظلوم علی مظلوم علی جان

بابا
بردی تو از من صبر و هوشم
آوای تو ناید به گوشم
شد قسمتم با کام عطشان
خون دل از هجرت بنوشم
واویلتا آه و واویلا

مادر
بستم حنا بر دست و پایت
من سرمه کردم چشم و هایت
با خاک و خون گشتی هم آغوش
جانم شود مادر فدایت
مظلوم حسین غریب مادر

خواهر
بیا ببین تو حال و روزم
افتاده شمع جان فروزم
شد اربااربا اکبر من
من از چه رو دیگر نسوزم
واغربتا

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:53
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرش براری

حضرت علی اکبر (ع) -( به عمه هاش بگویید اکبرم رفته ) * آرش براری

1997

حضرت علی اکبر (ع) -( به عمه هاش بگویید اکبرم رفته ) به عمه هاش بگویید اکبرم رفته
پناه اهل حرم دیگر از حرم رفته

سپاه من به ابالفضل و اکبرم خوش بود
همینکه رفته علی نصف لشگرم رفته

برای آب رساندن به خیمه،تا لب رود...
یکی دو مرتبه ساقی کوثرم رفته

برای جنگ نرفته به سمت لشگر کفر
برای موعظه کردن پیمبرم رفته

خدا بخیر کند انتهای معرکه را
که اول از همه امید آخرم رفته

قدم زد و همه را یاد فاطمه انداخت
علی قدم زدنش هم به مادرم رفته

دل همه نگران است، کاش برگردد
چرا میان دل جنگ دلبرم رفته؟

زمین که خورد دویدم به سوی او اما...
جلوتر از همه دیدم که خواهرم رفته

کنار پیکر اکبر حسین را کشتند
کنار پیکر او جان ز پیکرم رفته

شاعر : آرش براری

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:33
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر (ع) -( من موندم و شانِ تو تا کجاس ) * هستی محرابی

875

شعر شهادت حضرت علی اکبر (ع) -(  من موندم و شانِ تو تا کجاس ) وَ من موندم و شانِ تو تا کجاس؟
که پایینِ پایِ تو عرشِ خداس

چه عشقی تو داری در اون سینه که

سرا پات همه غرقِ شور و صفاس

چیجوری مگه کشتنت که هنوز

غمِ داغِ تو، تو دلِ کربلاس

(روضهء کربلاس)

چه کردی که اینگونه در پای تو

به هفت آسمون در سلام و ثناس

گلِ باغِ لیلا چی تو جونته
زمین و زمون مات و حیرونته

تو صورت به چون ماهِ پیغمبری
تو سیرت همون هیبتِ حیدری

اذان گویِ بابا چی اومد سرت
چقد نیزه ها ریخته روی تنت

بلن شو گلم تو تنهام نزار

منو پیشِ این دشمن ناکام نزار

چرا نخلِ شادم شدی رنگِ خون

کی گفته تو رو من ببینم به چون

علی اکبر ای ماهِ کنعانِ من
دمی سر بزار روی دامان من

گلِ خوش نسیمم مسوزان

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:23
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

متن شعر شهادت حضرت علی اکبر (ع) -( بلند شو، بلند شو علی اکبر ای یادگارم بلند شو ) * هستی محرابی

1187
3

متن شعر شهادت حضرت علی اکبر (ع) -( بلند شو، بلند شو علی اکبر ای یادگارم بلند شو ) بلند شو، بلند شو علی اکبر ای یادگارم بلند شو
ز بعدِ تو بابا کسی رو ندارم، بلند شو
به جونت قسم، که دلواپسم
خودت خوب می دونی بابا بی کَسم

نگام کن، نگاهت پُر از حسرت و آه و درده، نگام کن
دریغا ! خزون رحمی با تو نکرده نگام کن
منو آهِ من، تو ای ماهِ من
ببین روم چه زده نگام کن

بلند شو ای صنوبرِ لیلا (2)
ای نخلِ باغِ نوبرِ لیلا (2)
پرپر مزن تو در بَرِ بابا (2)

علی, علی,علی, علی جونم (4)

نگام کن، نگام کن ببین بالینت کی نشسته، نگام کن
یه بابای درمونده وُ دلشکسته، نگام کن

بگیرم حنا، به اون دست و پا
آروم آروم با این دلِ خسته

تو سینه ام یه دشتِ آه مونده
هنو تا خیمه خیلی راه مونده
بدنِ ارباً اِربایت

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

حضرت علی اکبر (ع) -(پور زهرای بتولی اشبه الناس برسولی) * رضا یعقوبیان

3162

حضرت علی اکبر (ع)  -(پور زهرای بتولی اشبه الناس برسولی) حضرت علی اکبر (ع)
پور زهرای بتولی (۲)
اشبه الناس برسولی
قبله گاه همه گشته کویت
دست شیعه بود رو به سویت
یا علی یا علی یاعلی جان(۲)
********
ای گل باغ ولایت (۲)
کن نگاهی بر گدایت
ای که هستی تو پشت و پناهم
جان زهرا کن امشب نگاهم
یا علی یا علی یاعلی جان(۲)
********
قبله گاه عالمینی (۲)
تو گل باغ حسینی
نور چشمان اهل ولایی
اولین کشته کربلایی
یا علی یا علی یاعلی جان(۲)
********
گفت از دل ای پدر جان (۲)
بر علی ده اذن میدان
بس تو تنهایی و غم نصیبی
همچو حیدر پدر جان غریبی
یا علی یا علی یاعلی جان(۲)
********
یا علی ای نور عینم (۲)
از غمت در شور و شینم
ای که هستی گل باغ طاها
خون مکن یا علی قلب ما را
یا عل

  • چهارشنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

حضرت علی اکبر علیه السلام -( ای اشبه الناس پیمبر) * رضا یعقوبیان

195

حضرت علی اکبر علیه السلام -( ای اشبه الناس پیمبر) حضرت علی اکبر علیه السلام
ای اشبه الناس پیمبر
ای در صلابت همچو حیدر
گلبن عترت علی اکبر
ای گل لیلا علی اکبر (3)
********
خلقا و خلقا مصطفایی
تو نوه ی شیر خدایی
شیر صف کرب و بلایی
ای گل لیلا علی اکبر (3)
********
ای چشمه ی رحمت جاری
از کرم حضرت باری
چون جد خود والا تباری
ای گل لیلا علی اکبر (3)
********
تو بر رسولی اشبه الناس
از تو رسد عطر گل یاس
ای رهنورد عمو عباس
ای گل لیلا علی اکبر (3)
********
ای صف شکن در صف هیجا
بر تو بنازد ام لیلا
باشد دعا گوی تو زهرا
ای گل لیلا علی اکبر (3)
********
تو قهرمانی بی بدیلی
در شور عاشورا دخیلی
در کربلا اول قتیلی
ای گل لیلا علی اکبر (3)
********
آمده ای ای مه

  • یکشنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 23:37
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

حضرت علی اکبر علیه السلام -(ای کل لیلا علی هستی زهرا علی) * رضا یعقوبیان

1078

حضرت علی اکبر علیه السلام  -(ای کل لیلا علی   هستی زهرا علی) حضرت علی اکبر علیه السلام
ای کل لیلا علی هستی زهرا علی
یاور دین خدا همچنان بابا علی
خَلقا و خُلقا چنان پیغمبری
در شجاعت همچو جدت حیدری
یا علی اکبر مدد (4)
********
ای تو شمس مشرقیت ای به لیلا نور عین
ای گل باغ ولا بر تو می نازد حسین
ای که هستی اسوه مهر و وفا
اولین مقتول دشت کربلا
یا علی اکبر مدد (4)
********
از همه خوبان سری ازهمه ل می بری
همچو بابایت حسین خوب و بد را می خری
امشب از لطف تو مهمان توام
یا علی ریزه خور خوان توام
یا علی اکبر مدد (4)
********
در ره دین خدا کرده ای جانت فدا
یا علی اکبر تویی شمع جمع شهدا
ای که هستی قهرمانی بی بدیل
از بنی هاشم تویی اول قتیل
یا علی اکبر مدد (4)
*******

  • دوشنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

حضرت علی اکبر(ع) -(وا کن چشای خستتو جوون بابا) * محسن طالبی پور

957
3

حضرت علی اکبر(ع) -(وا کن چشای خستتو جوون بابا) وا کن چشای خستتو جوون بابا
حالا که غربت از چشام روون بابا
ای گل یاس پرپرم بلند شو از جا پسرم
آغوش من بازه برات تو رو به خیمه ببرم
موندم علی ی اکبری یا که علی ی اصغری
از تو برام مونده فقط بال و پری
خون لخته ها رو می زنم کنار
تو فقط یه بار اسممو بیار
پاشو پسرم
یاسی ولی نیلوفری شده تن تو
زیر لگد ها مادری شده تن تو
نمک زده ماتم تو دوباره زخمای منو
داغ تو وا کرده علی به مدینه پای منو
پاشو ببین سر نیزه ها دارن سرم داد می زنن
دارن به سوی خواهرم داد می زنن
کاشکی جوونا کمک بیارن
باباتو هم تو عبا بزارن
پاشو پسرم

  • یکشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

حضرت علی اکبر(ع) -(برو عزیزم خدا به همرات) * محسن طالبی پور

1565
-1

حضرت علی اکبر(ع) -(برو عزیزم خدا به همرات) برو عزیزم خدا به همرات
دلم می لرزه زیر قدمهات
قدم بزن ای جوون لیلا
نگاه کنم من به قد و بالات
من فدای غیرتت علی
دلخوشم به قامتت علی
زنده کرده یاد حیدر و
وقت رفتن هیبتت علی
ابوتراب کربلا
بلند شو از جا پیمبر من
ببین چی آورد غمت سر من
ببین که دشمن بهم می خنده
نزن تو پرپر برابر من
روی زانو پیشت اومدم
دارم ازغم تو جون می دم
کاش می شد یه بار صدام کنی
لخته خونا رو کنار زدم
ابوتراب کربلا
عجب جدالی عجب ستیزی
ازت برا من نمونده چیزی
برات بمیرم کشیدن انگار
رو صورت تو یه جسم تیزی
با دعات به من توون بده
یاری به قد کمون بده
پاشو تکه های جسمتو
توی قتلگاه نشون بده
ابوتراب کربلا

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

افتخار شاه دین -(ای گل گلزار دین ،نور جلی) * رضا یعقوبیان

307

افتخار شاه دین -(ای گل گلزار دین ،نور جلی) ای گل گلزار دین ،نور جلی
یا علی ابن الحسین ابن علی
**
تو ز نسل مصطفایی یا علی
نجل پاک مرتضایی یا علی
**
مادرت لیلا عروس فاطمه است
دستگیرما به روز واهمه است
**
برحسین هدیه ز خلّاق مبین
افتخار سید و سالار دین
**
یا علی جان ماه رویت هاشمی است
خصلت و خوی نکویت فاطمی است
**
بر علی و فاطمه نور دو عین
برتو مینازد گل عالم حسین
**
گلبن غیرت ،علی اکبری
از حسین فاطمه دل می بری
**
خَلقا و خُلقا چنان پیغمبری
همچو بابا جرعه نوش کوثری
**
اشبه النّاس رسول الله تویی
جان فدای راه ثارالله تویی
**
عمه ات ایّوب عالم زینب است
شیر روز وشب به ذکر یا رب است
**
پای درس مکتب دین سوختی
از عمو درس وفا آموختی
**
برجوانان م

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد