حضرت علی اکبر (ع)

مرتب سازی براساس
 رضا یعقوبیان

افتخار شاه دین -(ای گل گلزار دین ،نور جلی) * رضا یعقوبیان

307

افتخار شاه دین -(ای گل گلزار دین ،نور جلی) ای گل گلزار دین ،نور جلی
یا علی ابن الحسین ابن علی
**
تو ز نسل مصطفایی یا علی
نجل پاک مرتضایی یا علی
**
مادرت لیلا عروس فاطمه است
دستگیرما به روز واهمه است
**
برحسین هدیه ز خلّاق مبین
افتخار سید و سالار دین
**
یا علی جان ماه رویت هاشمی است
خصلت و خوی نکویت فاطمی است
**
بر علی و فاطمه نور دو عین
برتو مینازد گل عالم حسین
**
گلبن غیرت ،علی اکبری
از حسین فاطمه دل می بری
**
خَلقا و خُلقا چنان پیغمبری
همچو بابا جرعه نوش کوثری
**
اشبه النّاس رسول الله تویی
جان فدای راه ثارالله تویی
**
عمه ات ایّوب عالم زینب است
شیر روز وشب به ذکر یا رب است
**
پای درس مکتب دین سوختی
از عمو درس وفا آموختی
**
برجوانان م

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا یعقوبیان

شیرکربلا -(مولا شبیه مصطفایی) * رضا یعقوبیان

68

شیرکربلا -(مولا شبیه مصطفایی) مولا شبیه مصطفایی
نجل علی شیر خدایی
خُلقا و خَلقا چون پیمبر
در کربلا شیر دلاور
جان حسین علی اکبر
علی علی یا علی اکبر(۳)
***
تو برحسین نور دوعینی
هستی و جان زینبینی
تو گلبن گلزار دینی
برشیعیان حبل المتینی
تو برحسین یار و معینی
علی علی یا علی اکبر(۳)
***
نور خدای لا یزالی
حیدر مثل زهرا کمالی
تو زینت کرب و بلایی
دلدادۀ خون خدایی
در راه دین حق فدایی
علی علی یا علی اکبر(۳)
***
در محضر شاه شهیدان
اکبرگرفته اذن میدان
تاکه سوی میدان روان شد
محو رخ او آسمان شد
شجاعت حیدر عیان شد
علی علی یا علی اکبر(۳)
***
از ظلم و کین دشمن دین
در روز عاشورای خونین
ناگه عدو زد تیغ کینه
برفرق خورشید مدینه
آن شیر بی مثل و

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

حامی دین -(شبه پیغمبری تو) * رضا یعقوبیان

105

حامی دین -(شبه پیغمبری تو) شبه پیغمبری تو
نوۀ حیدری تو
گل بستان زهرا
در وفا محشری تو
ازغم داغت سوزد بابا
آه و واویلتا،واویلا
**
خُلقا و منطقاچون
خاتم مرسلینی
کربلا روز عاشور
حامی شاه دینی
ازغم داغت سوزد بابا
آه و واویلتا،واویلا
**
ای مه بی قرینه
گل باغ مدینه
مانده تا روز محشر
سوز داغت به سینه
ازغم داغت سوزد بابا
آه و واویلتا،واویلا
**
شمس طاها تویی تو
گل زهرا تویی تو
هستی ام لیلا
جان بابا تویی تو
ازغم داغت سوزد بابا
آه و واویلتا،واویلا
**
همچو احمد جمالت
همچو حیدر خصالت
همچو عباس جلالت
همچو زهرا کمالت
ازغم داغت سوزد بابا
آه و واویلتا،واویلا
**
ای تجلّی ایمان
مظهر لطف و یزدان
محو ذات خدایی
ای فدایی قران
ازغم داغت سوزد با

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

مکتب عشق -(تو نور دل ام بنینی عباس) * رضا یعقوبیان

308

مکتب عشق  -(تو نور دل ام بنینی عباس) تو نور دل اّم بنینی عباس
فرزند امیر مومنینی عباس
**
دریای شرف را تو در نایابی
در بحر ولا دّر ثمینی عباس
**
از کودکی خویش گل اّم بنین
از مکتب عشق خوشه چینی عباس
**
اسطورۀ بخشندگی و صبر و رضا
در جود و سخا تو بهترینی عباس
**
با این همه اکرام و فداکاری خویش
انگشترعشق را نگینی عباس
**
برشیعۀ مرتضی علی تا محشر
از لطف خدا حبل متینی عباس
**
چون زینب کبراگل باغ عصمت
درمهر و وفاتو بی قرینی عباس
**
برسوختگان غم جانکاه حسین
ارام دل و حصن حصینی عباس
**
در جنّت و رضوان خداوند کریم
با اهل ولاتو همنشینی عباس
**
ای مظهر ایثار و جوانمردی و عشق
از روز ازل حامی دینی عباس
**
سقا و علمدارشه کرب و بلا
از لطف خداوند

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

روضه جوان دشت کربلا *

274

روضه جوان دشت کربلا مرحوم مقرم در مقتل خود آورده : زوانى كه على اكبر عليه السلام با بدن اربا اربا روى زمين افتاد پدر را صدا كرد ، و حضرت خود را به فرزند رساند
و أمر فتيانه أن يحملوه الي الخيمة
و به جوانان دستور داد بدن على اكبر را به خيمه ها برگردانند و در اين هنگام
فجاؤا به الي الفسطاط الذي يقاتلون أمامه و حرائر بيت الوحي ينظرن اليه محمولا قد جللته الدماء بمطارف العز حمراء و قد وزع جثمانه الضرب و الطعن فاستقبلنه بصدور دامية و شعور منشورة و عولة تصك سمع الملكوت و امامهن عقيلة بني هاشم «زينب الكبري» ابنة فاطمة بنت رسول الله (ص) صارخة نادبة فألقت بنفسها عليه تضم اليها جمام

آزاد زنان خانه وحى به او نگاه مى كنند در

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

مقتل علی اکبر *

342

مقتل علی اکبر در مقتل #حضرت_على_اكبرع مى خوانيم ، وقتى امام حسين به بالاى سر على اكبر رسيد و بدن او را قطعه قطعه يافت ، و أمر فتيانه أن يحملوه الى الخيمه
به جوانان دستور داد آن بدن را به خيمه ها برگردانند
اما جانها بفداى غربت خود امام حسين عليه السلام
امان از آن لحظه اى كه در گودال خون افتاده بود و عقيله ى بنى هاشم آمد ، روبروى عمر سعد ايستاد و به او فرمود ،
ايستاده اى ، و در حال نظاره كردن هستى ؟! نمى خواهى به برادرم كمك كنى ؟ و او صورتش را بر گرداند ...
(١)
و قال هلال ابن نافع : فَغَضِبُوا بِاءَجْمَعِهِمْ، حَتّى كَاءَنَّ اللّهَ لَمْ يَجْعَلْ فى قَلْبِ اءَحَدٍ مِنْهُمْ مِنَ الرَّحْمَةِ شَيْئا، فَاجْتَزُّوا

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:16
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

مقتل حضرت علی اکبر بخش اول *

39

مقتل حضرت علی اکبر بخش اول بخش اول مقتل #حضرت_على_اكبرع
علي الأكبرو لما لم يبق مع الحسين الا أهل بيته عزموا علي ملاقاة الحتوف ببأس شديد و حفاظ مر و نفوس أبية و اقبل بعضهم يودع بعضا و اول من تقدم أبوالحسن علي الأكبر و عمره سبع و عشرون سنة فانه ولد في الحادي عشر من شعبان سنة ثلاث و ثلاثين من الهجرة و كان مرآة الجمال النبوي و مثال خلقه السامي و انموذجا من منطقه البليغ...

هنگامى كه تمامى اصحاب شهيد شدند و فقط اهل بيت امام عليه السّلام باقى ماندند تصميم گرفتند كه با تمام وجود به ملاقات مرگ بروند و شروع كردند به وداع با يكديگر نخستين كسى كه پيش قدم شد ابو الحسن على اكبر بود كه عمر او بيست و هفت سال بود، چرا كه در يازده شعبان

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

بخش دوم مقتل #حضرت_على_اكبرع *

710

بخش دوم مقتل #حضرت_على_اكبرع بخش دوم مقتل #حضرت_على_اكبرع
ثم يرتجز معرفا بنفسه القدسية و غايته السامية. أنا علي بن الحسين بن علي نحن و رب البيت أولي بالنبي تالله لا يحكم فينا ابن الدعي أضرب بالسيف احامي عن أبي ضرب غلام هاشمي قرشي

آنگاه رجز خواند و خود را معرفى مى كند:
من على بن حسين بن على هستم به خداى كعبه ما اولى به پيامبر هستيم
به خدا قسم پسر زنازاده نمى تواند بر ما حكومت كند با شمشير خود از پدرم حمايت مى كنم

و لم يتمالك الحسين عليه السلام دون أن ارخي عينيه بالدموع و صاح بعمر بن سعد: مالك؟ قطع الله رحمك كما قطعت رحمي و لم تحفظ قرابتي من رسول الله صلي الله
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عليه و آله و سلم عليك من يذبحك علي فراشك

ثم رفع شيب

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

بخش سوم مقتل #حضرت_على_اكبرع *

384

بخش سوم مقتل #حضرت_على_اكبرع بخش سوم مقتل #حضرت_على_اكبرع
? فقال مرة بن منقذ العبدي علي آثام العرب ان لم أثكل أباه به فطعنه بالرمح في ظهره و ضربه بالسيف علي رأسه ففلق هامته و اعتنق فرسه فاحتمله الي معسكر الاعداء و أحاطوا به حتي قطعوه بسيوفهم اربا اربا ،

مرّة بن منقذ عبدى مى گويد: گناه عرب بر من اگر پدرش را به عزايش ننشانم، نيزه اى به پشت او مى زند و شمشير را بر سر او فرود مى آورد، كلاه شكافته مى شود، اسب رم مى كند و او را به لشكر دشمن مى برد، او را محاصره مى كنند و با شمشير، قطعه قطعه مى كنند.

نادي رافعا صوته: عليك مني السلام اباعبدالله هذا جدي قد سقاني بكأسه شربة لا اظمأ بعدها و هو يقول ان لك كأسا مذخورة فأتاه الحسين ع

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

گريز روضه علي اكبر ع *

25

گريز روضه علي اكبر ع گريز روضه علي اكبر ع
مقتل مرحوم مقرم
لهوف سيد ابن طاووس
---
همچین كه زن ها تو حرم فهمیدند علی اكبر
می خواد بره میدان، همه از خیمه بیرون اومدند، دورش حلقه زدند،به صورت می زدند، می گفتند: علی إرحَم غُربَتَنا ، بر غربت ما علی رحم كن.

هنوز حسین زنده است،عباس زنده است، این كه فریاد می زدند: علی به ما رحم كن، معلوم میشه ركن خیمه ها بوده،ستون خیمه ها بوده،

حضرت مانع شد از زن ها كه دیگه جلوتر نیآن، هیچ استقبالی به این قشنگی نبود، اما زن ها ایستادند مسافر بره، دیدند پشت سر مسافر ابی عبدالله دست بُرد زیر محاسن شروع كرد آیات قرآن خواندن، هی دعا می كرد: ای اول مسافر كربلا،

لذا حضرت اومد وسط میدان، خودش

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:06
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 علی صمدی

حضرت علی اکبر(ع) -(بانگ تکبیر شبه پیمبر) * علی صمدی

612
1

حضرت علی اکبر(ع) -(بانگ تکبیر شبه پیمبر) بانگ تکبیر شبه پیمبر
لرزه افکنده بر جان لشکر
میزند نعره ای این دلاور
که انابن الحسین بن حیدر
اکبره اکبره
یلی از یلای بنی هاشمه
از اولاد خیر النساء فاطمه
دشمن از تقابل با اون نادمه
شود حس نبی ز سبمای تو
رجزهای او یا حیدر
و با صوت خود دل ازعرشیان
بردبی گمان مکرر
علی یا علی ۳ یا اکبر
میره میدون گل ام لیلا
قلب اهل حرم میشه شیدا
اون طرف تیغ و خنجر آوردند
تا تنش رو کنند عربا عربا
یا علی یا علی
مقابل داری قوم پر کینه ای
از حیدر دارند بغض دیرینه ای
دارند تو مدینه یه پیشینه ای
هدف میگیرند علی سینتو
یا که پهلوتو با نیزه
وای از اون لحظه که خون تازه
رو چشم اسبت میریزه ( روضه حین زمینه)
علی یا علی ۳ یا اکب

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر ع -(و من موندم و شانِ تو تا کجاست، که پایینِ پای تو عرشِ خداست!) * هستی محرابی

794

حضرت علی اکبر ع -(و من موندم و شانِ تو تا کجاست، که پایینِ پای تو عرشِ خداست!) #زبانحال_امام_حسین_ع

وَ من موندم و شانِ تو تا کجاست؟
که پایینِ پایِ تو عرشِ خداست

چه عشقی تو داری در اون سینه که
سرا پات همه غرقِ شور و صفاست

چجوری مگه کشتنت که هنوز
غمِ داغِ تو، روضه ی کربلاست

چه کردی که اینگونه در پای تو
به هفت آسمون در سلام و ثناست

گلِ باغِ لیلا چی تو جونته
زمین و زمون مات و حیرونته

تو صورت به چون ماهِ پیغمبری
تُو سیرت همون هیبتِ حیدری

اذان گویِ بابا چی اومد سرت؟
چقد نیزه ها ریخته رویِ تنت

بلند شو گلم، تو تنهام مزار
پیشِ چشمِ دشمن، تو ناکام مزار

چرا نخلِ شادم شدی رنگِ خون
کی گفته تو رو من ببینم به چون

علی اکبر ای ماهِ کنعانِ من
دمی سر بزار روی دامان من

گلِ خوش نس

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر ع -(آمد دیدارِ آخر الوداع، جانم شهزاده اکبر الوداع!) * هستی محرابی

921

حضرت علی اکبر ع -(آمد دیدارِ آخر الوداع، جانم شهزاده اکبر الوداع!) #شهادت_حضرت_علی_اکبر
#عَلیهِ_السّلام_سبک_نوشته

آمد، دیدارِ آخر الوداع (2)
نورِ، چشمانِ مادر الوداع (2)
جانم، شهزاده اکبر الوداع (2)

مرو، روح و روانِ من علی
مرو، آرامِ جانِ من علی
مرو، نخلِ جوانِ من علی

◼◼◼◼◼◼◼◼◼

السّلام ای شِبهِ سیمای پیمبر, یوسفِ من ماهِ پاره (2)
ای به حسرت از نگاهت آسمان و ماه و خورشید و ستاره (2)

علی، ای قامتِ صنوبرم
علی، ای شاخه شمشاد اکبرم
علی، ای صورتِ پیغمبرم

◼◼◼◼◼◼◼◼◼◼

بر درِ خیمه رسید بهرِ وداع آن اختر و ماهِ مُصوّر (2)
ناله های الفراق و الوداع گشته بلند، از خیمه یکسر
سینه کوبان وا محمّد وا علیا, مادر آمد نزدِ اکبر
هیجِده ساله جوانم ای تمامِ هستیِ من، جانِ مادر

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر(ع) -(سخته، که تو هستی روی خاک، با تن غرقه بخون) * مهدی توزنده جانی

1301

حضرت علی اکبر(ع) -(سخته، که تو هستی روی خاک، با تن غرقه بخون) سخته، که تو هستی روی خاک، با تن غرقه بخون
که تموم خواهرات، توی خیمه نیمه جون
پاشو بریم حرم علی، برای خواهرم علی
روی دو دست خسته ام، تنتو میبرم علی
اشکام توی نگاه خستمه
بابا، گل تنت رو دستمه
جسمت مث دل شکستمه
بابا علی علی علی
اشکام دونه دونه میباره، روی خاک تربتت
میسوزه جونم علی، که شکسته حرمتت
برا خودت حرم شدی، شبیه مادرم شدی
دوتا شده سرت ولی، تاج روی سرم شدی
بابا فدای جسم اطهرت
چشم و پیشونی منورت
زهرا، رسیده بالای سرت
بابا علی علی علی

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

حضرت علی اکبر(ع) -(یوسف من می بویم پیراهنت را) * میثم مومنی نژاد

1126
2

حضرت علی اکبر(ع) -(یوسف من می بویم      پیراهنت را) یوسف من می بویم پیراهنت را
با سرشکم می شویم زخم تنت را
ای جگر گوشه ی من
لاله ی خونین بدن
دست و پا کمتر بزن علی علی جان
از لب و از روی تو بوسه بگیرم
عمه آمد از حرم تا من نمیرم
پیش چشم نامحرم
سوزد از آتش غم
شمع و پروانه با هم علی علی جان
عطر پیمبر پر شد در دشت و صحرا
در عبا می چینمت ای اربا اربا
ای همه آرزویم
لرزد از غم زانویم
یا ولدی می گویم علی علی جان

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

حضرت علی اکبر(ع) -(تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد) * امیر عظیمی

647

حضرت علی اکبر(ع) -(تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد) تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد
جوان ترین قبیله، قبیله پیر تو شد
اذان بگو که اذانت دل از بلال ربود
صفا بده به نمازم، نماز گیر تو شد
تو می روی به سلامت، دعام پشت سرت
نگاه عمه ی تو جوشنِ کبیر تو شد
برای العطشت، کام تشنه ی من و تو
ببین برادرم عباس سربزیر تو شد
چقدر دور و بر تو شلوغ شد ناگاه
چقدر دست اجل راهی مسیر تو شد
چه آمده به سر من که خواهرم زینب
ز خیمه آمده بیرون و مستجیر تو شد
چه آمده به سر تو، علی اکبرمن
کنار این تن پرپر، حسین پیر تو شد
برای بدرقه ی شرحه شرحه‌ی جسمت
ببین پیمبر خاتم عبابگیر تو شد

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

دودمه حضرت علی اکبر(ع) -(هم مرامش هم کلامش هم قیامش اکبر است) * حسن لطفی

930

دودمه حضرت علی اکبر(ع) -(هم مرامش هم کلامش هم قیامش اکبر است) هم مرامش هم کلامش هم قیامش اکبر است
او علیِ اکبر است
جز خدا دیدم فقط او بعدِ نامش اکبر است
او علیِ اکبر است

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضضرت علی اکبر(ع) -(گرفته دست های خیمه دامان جوانش را. ) * محسن حنیفی

947

حضضرت علی اکبر(ع) -(گرفته دست های خیمه دامان جوانش را. ) گرفته دست های خیمه دامان جوانش را.
علی که میرودپس خیمه دادازدست جانش را
پسر طاقت ندارد تاببیند اشک بابا را
پدر طاقت ندارد رفتن سرو روانش را
نوای العطش از عمق جان علقمه برخاست
میان کام بابا می گذارد تا زبانش را
عنان مرکبش رفت از کف روح الامین بالا
به دست نیزه بخشیده است انگاری عنانش را
ضریح جونش را بوسه می زد زخم پشت زخم
فرق کرده است نیزه صحن سبز آستانش را
پدر بی تاب چون ابربهاری ؛اشک می ریزد
به چشم خویش دیده برگ ریزان خزانش را.
پدر از چشم هایش پیش اودرنجف می ریخت
بشوید تا عقیق سرخ اطراف دهانش را.
پدرصورت به صورت میگذاردروضه میخواند
پسرهم می دهد دق ؛ذره ذره روضه خوانش را
اذان ظهر معمولا مناره ا

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

حضرت علی اکبر(ع) -(به پیمبر قسم که چشم زدند!) * وحید قاسمی

1237
2

حضرت علی اکبر(ع) -(به پیمبر قسم که چشم زدند!) به پیمبر قسم که چشم زدند!
قد و بالای حیدری ات را
نیزه ای از شکاف پهلویت
می برد عطر کوثری ات را
با چه سختی گرفتی از این زخم
کمی از ارث مادری ات را
یاس های حرم پریشان اند
ای بهارم، اسیر پاییزی
به تنت کافی ست دست زنم!
مثل تسبیح پاره می ریزی
ای جوانم! عصای دستم باش
با امید آمدم که برخیزی
عمرسعد با پسرهایش
به من داغ دیده می خندید
به سر شانه هایشان می زد
به من قد خمیده می خندید
من، بریده بریده ناله زدم
او بریده بریده می خندید
پیکرت را چگونه جمع کنم!؟
دست لرزان سر کمر دارم
کار من نیست خیمه بردن تو!
پیرم، از حال خود خبر دارم
بوریای خودم که دستم نیست
با عبا بایدت که بردارم
به غرورم چه قدر برخورده!
حرمل

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

حضرت علی اصغر (ع) -(تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد ) * امیر عظیمی

672

حضرت علی اصغر (ع) -(تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد ) تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد
جوان ترین قبیله، قبیله پیر تو شد
اذان بگو که اذانت دل از بلال ربود
صفا بده به نمازم، نماز گیر تو شد
تو می روی به سلامت، دعام پشت سرت
نگاه عمه ی تو جوشنِ کبیر تو شد
برای العطشت، کام تشنه ی من و تو
ببین برادرم عباس سربزیر تو شد
چقدر دور و بر تو شلوغ شد ناگاه
چقدر دست اجل راهی مسیر تو شد
چه آمده به سر من که خواهرم زینب
ز خیمه آمده بیرون و مستجیر تو شد
چه آمده به سر تو، علی اکبرمن
کنار این تن پرپر، حسین پیر تو شد
برای بدرقه ی شرحه شرحه‌ی جسمت
ببین پیمبر خاتم عبابگیر تو شد

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت علی اکبر (ع) -(بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را ) * پیمان طالبی

1536

حضرت علی اکبر (ع) -(بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را  ) بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را
حسین راهى میدان نمود اکبر خود را
وداع کرد ولى هشت مرتبه که نفهمیم
چگونه آمد و آرام کرد خواهر خود را
چنان براى لقاء خدا ز خویش برون شد
به چشم هم زدنى ترک کرد محضر خود را
بپرس از همه گبریان، نظیر ندارد
که مسلمین بکشند این چنین پیمبر خود را
پدر محاسن خود را گرفته بود به دستش
پسر شنید صداى فغان مادر خود را
گمان کنم که اگر مانده بود، عمه سکینه
گرفته بود به بر، دختر برادر خود را
گمان کنم که اگر مانده بود، شاه شهیدان
ز نیزه پاره نمى دید گوش دختر خود را
کسى که زد سر او را به نیزه، جایزه اش را
گرفت و خرج پسرهاش کرد این زر خود را
سخن خالصه کنم، عرض روضه این دو سه خط ا

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(جوان بودی جوانی ات گرفتند) * حسن ثابت جو

932

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(جوان بودی جوانی ات گرفتند) دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع)
جوان بودی جوانی ات گرفتند
ز بابا مهربانی ات گرفتند
از آن سو دشمنی طعنه به من زد
عصای زندگانی ات گرفتند

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:34
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(به دل آهِ نوایم جمع کردم) * حسن ثابت جو

535

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(به دل آهِ نوایم جمع کردم) دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع)
به دل آهِ نوایم جمع کردم
به سینه ناله هایم جمع کردم
میان خنده و شادی دشمن
تو را بین عبایم جمع کردم

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:35
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(علي برخيز و قدري ياريم كن) * حسن ثابت جو

750
1

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(علي برخيز و قدري ياريم كن) دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع)
علي برخيز و قدري ياريم كن
تسلاي دلِ پر زاريم كن
ببين كه دشمنان غرق سرورند
به لبخندي مرا دلداريم كن

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:36
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(علی بنگر پدر غمگین و خسته) * حسن ثابت جو

990
1

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(علی بنگر پدر غمگین و خسته) دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع)
علی بنگر پدر غمگین و خسته
کنار جسم پرخونت نشسته
به روی صورتت صورت گذارم
قد بابا چو فرق تو شكسته

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:37
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(وای از آن ساعت که رفتی از برم) * حسن ثابت جو

974

دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع) -(وای از آن ساعت که رفتی از برم) دوبیتی شهادت حضرت علی اکبر(ع)
وای از آن ساعت که رفتی از برم
محو گشتی پیش چشمان ترم
دیدم اکنون زیر تیغ و نیزه ها
ارباً اربا گشته جسم اکبرم

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:41
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزل ویژه شهادت علی اکبر(ع) -(ای فلک قامت خمیدم از فراق اكبر من) * حسن ثابت جو

745

غزل ویژه شهادت علی اکبر(ع) -(ای فلک قامت خمیدم از فراق اكبر من) ای فلک قامت خمیدم از فراق اكبر من
پیش رویم اربا اربا شد یل مه پيكر من
خون تشنه بر لبِ او اشك من شمعِ شبِ او
من چه سازم بي جوانم وای از این پیغمبر من
یاد او باشد نیازم با غمش سوزم بسازم
دشمن از كينه گرفته ساقی من ساغر من
خون بگيرم از لبانش چون گلاب از برگ گل ها
می رود در پیش چشمم اکبر من دلبر من
از نگاهِ چشمِ تارش قسمت من قد خم شد
می کشد پا بر زمینِ تیره این جنگ آور من
ناله دارم از غم او از شرارِ ماتمِ او
باز یاد شهر کوفه فرق خون حیدر من
بعد تو دنيا ندارد بر دلِ زارم قراري
الوداع اي عمرِ بابا مرهمِ چشمِ ترِ من
آخرین برگ نفس را می دهی با خون به بیرون
بس کن این پرپر زدن را رفتنت شد باورِ من

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 22:18
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب

یک بند تقدیم به حضرت علی‌اکبر علیه‌السّلام -(در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو) * حامد تجری

694
1

یک بند تقدیم به حضرت علی‌اکبر علیه‌السّلام -(در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو) در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو
به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو
رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛
زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو
به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد
گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو
شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی
عجب اوجی که جا مانده‌ست هر چه کهکشان از تو
منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت
بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو
جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را
بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو
به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست
که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو
خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب
میان پهلوانان ساخت

  • چهارشنبه
  • 28
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

پروانه عشق -(شاعر كمي چشم ترش را جمع مي كرد) * محسن صرامی

642

پروانه عشق -(شاعر كمي چشم ترش را جمع مي كرد) شاعر كمي چشم ترش را جمع مي كرد
در بيت اول دفترش را جمع مي كرد

پروانه در حال طواف شمع مي سوخت
عشق از زمين بال و پرش را جمع مي كرد

باز است اگر روضه ببخشيدم ز مقتل
قرآن ناطق كوثرش را جمع مي كرد

مي گشت از روي زمين با چشم كم سو
مظلوم عالم اكبرش را جمع مي كرد

از بسكه بد ضربه به فرق اكبرش خورد
بر زانواش بابا سرش را جمع مي كرد

اكبر تمام لشگرش بوده ست و از دشت
سردار تنها،لشگرش را جمع مي كرد

از هر نظر اكبر شبيه مصطفي بود
پس در عبا پيغمبرش را جمع مي كرد

شاه از جوانان بني هاشم كمك خواست
از كل اكبر،اصغرش را جمع مي كرد

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت علی اکبر(ع) -(از دیده تا رفتی و ناپِیدا شُدی تو) * رضا رسول زاده

746

غزل حضرت علی اکبر(ع) -(از دیده تا رفتی و ناپِیدا شُدی تو) دیده تا رفتی و ناپِیدا شُدی تو
در لابِلای جَمعیَّت تَنها شُدی تو

یک نِیزه اَوَّل بی هَوا روی سَرَت خورد
چون لَحظه های آخَرِ مولا شُدی تو

جاری به چَشمانِ عُقابَت گَشت خونَت
راهی به قَلبِ لَشکَرِ اَعدا شُدی تو

یک کوچه وا کردند مانندِ مَدینه
تا خوب زیرِ دستِ آنها جا شُدی تو

دَردَست هَرکَس داشت هَرچه، بَر تَنَت زَد
زَخمی و صَد تِکِّه دَر آن بَلوا شُدی تو

با سینه ی زَخمی و پَهلوی شِکَسته
خیلی شَبیهِ مادَرَم زَهرا شُدی تو

روی زَمین هَر جا که دیدَم پِیکَرَت بود
پیشِ نِگاهم پَخش دَر صَحرا شُدی تو

چَسبیده رویِ خاک هَر عُضوِ تو اَکبَر
مِثلِ گُلی اُفتاده زیرِ پا شُدی تو

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد