سایر اشعار محرم و صفر

مرتب سازی براساس

شعر مصائب اسارت شام -( چه روضه اى که در آن لطمه مى زنند علما ) * پیمان طالبی

1339

شعر مصائب اسارت شام -( چه روضه اى که در آن لطمه مى زنند علما  ) چه روضه اى که مقرم، مفید و شیخ صدوق

نوشته اند از آن با سوابقى مسبوق

چه روضه اى که در آن لطمه مى زنند علما

سر عزیز پیمبر کجا، کجا صندوق؟

سرى که نور گرفته ست از آن جمال مسیح

ندیده بود مسیحى چنین جلال و فروغ

سرى که بر اثر زخم هاى بسیارش

گریسته ست ز روز الست هر مخلوق

سرى که تجربه کرده تنور خولى را

سر عزیز خدا و محاسنى محروق

چگونه راهب آن دیر را مسلمان کرد؟

تبارک الله از این قدرت بیان و نبوغ

درود بر شرف راهبان نصرانى

تفو به غیرت تان! آى مسلمین دروغ!

کجاست جده سادات؟ عمه جان زینب!

کجاست شیرخدا؟ معبر تو گشت شلوغ

شاعر : پیمان طالبی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسین صیامی

شعر مصائب اسارت شام -( بگو چگونه شد از دِیر سر درآوردی ) * حسین صیامی

1186

شعر مصائب اسارت شام -( بگو چگونه شد از دِیر سر درآوردی  ) چراغ خانۀ زهرا
الا که تا سر نی بال و پر درآوردی

بگو چگونه شد از دِیر سر درآوردی

چراغ خانۀ زهرا! میان کافِرها

در این مکاشفه قرص قمر درآوردی

به میهمانی خون خدا بیا راهب!

بیا که از دل صندوق، زر درآوردی

اسیر منطق دیر خراب بودی که

حسین آمد و از عشق سردرآوردی

بیا تو لااقل آزاده باش و این سر را

به احترام درآور اگر درآوردی

چرا تحیر محضی؟! به ما بگو راهب!

مگر چه چیزی از آن غیر سر درآوردی؟!

چرا به ولوله افتاده آسمان و زمین

ستون عرش خدا را مگر درآوردی؟!

رگ بریده، لب خشک، گَرد خاکستر

بگو چه دیدی؟ با چشم تر درآوردی

تمام شب تویی و پرسشی که کعبه گریست...

حسین جان! چه شد از دیر سردرآوردی؟!

ش

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر مصائب اسارت کوفه -( از بلایی که نیامد به سرم می ترسم ) * حامد خادمیان

1529

شعر مصائب اسارت کوفه  -( از بلایی که نیامد به سرم می ترسم  ) خدا رحم کند
کم شده سایه ات از روی سرم، می ترسم

از شب بی تو الا ماه حرم می ترسم

آنقَدَر بر سرم این راه بلا آورده

از بلایی که نیامد به سرم می ترسم

اینهمه کودک و زن با من و من تنهایم

چه کنم قافله را، یک نفرم می ترسم

حرمله شمر سنان زجر، خدا رحم کند

خیلی از همسفران سفرم می ترسم

چند روزیست خبر دار شدم می اُفتد

به گذرگاه یهودی گذرم، می ترسم

من کجا، هم همه ی کوچه و بازار کجا

چقَدَر هجمه شده دور و برم، می ترسم

بردنم کوچه و بازار خبر دار شدی؟

آی باغیرت علمدار خبر دار شدی؟

تازیانه به سرم خورد، سرم خیلی سوخت

یک نفر سنگ چنان زد، کمرم خیلی سوخت

یک نفر زخم زبان زد، به غرورم برخورد

دختر حیدر

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر محرم و صفر -( مادر که میبیند سرِ نی ها بلند است ) * محمد مهدی نسترن

1216

شعر محرم و صفر -( مادر که میبیند سرِ نی ها بلند است  ) لبریزِ ازعشق تو
از ما مگیر هرگز تمنای دعا را

ما را نبردی؛ پس بیاور کربلا را

از دست دارم میدهم اشک و بکا را

از دامنت خالی نکن دست گدا را

خسته شدم با این همه چون و چرا من

لبریزِ ازعشق تو بود این دل ؛ نه آهن

زیبا ترین افسانه ها را ما کشیدیم

یک گنبد و یک صحن و یک اقا کشیدیم

هر جا نبود اسمت به اسمت پا کشیدیم

یا خون دل خوردیم گاهی یا کشیدیم

دلبسته این پرچم سرخ و سیاهیم

ما از محرم تا محرم غرق آهیم

زیباتر از این روضه ها جایی ندیدیم

رنگین تر از چای دمت چایی ندیدیم

جز از در روضه بفرمایی ندیدیم

دیدیم هر چه غیر از اقایی ندیدیم

هر سال رفتن های ما با آمدن بود

امسال هم گر امدم لطف حسن بود

ا

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

دانلود متن و سبک نوحه وداع با محرم -( باز محرم رفت قلب ما خون شد ) * محسن طالبی پور

1052
1

دانلود متن و سبک نوحه وداع با محرم -( باز محرم رفت قلب ما خون شد ) باز محرم رفت قلب ما خون شد
فصل غمهای شام ویروون شد
کرده غصه های شام صاحب الزمون و پیر
کاشکی جون بدیم شده دختر علی اسیر
ای امون ز شهر شام

قافله سالار زینب کبری س
گریه کن سجاد روضه خون زهراس
داره می ره در به در قافله تو شهر شام
سنگ کینه جای گل می ریزن ز پشت بام
ای امون ز شهر شام

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 08:43
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 حمیدرضا محسنات

غزل ماه گریه -( با اشک های بی امانم گریه کردم ) * حمیدرضا محسنات

1775
2

غزل ماه گریه -( با اشک های بی امانم گریه کردم  ) با اشک های بی امانم گریه کردم
با چشم هایم با دهانم گریه کردم

پرسیدی از من عاشقی یا زخم خورده ؟
چیزی نیامد بر زبانم , گریه کردم

گم کرده ام چندیست آن چیزی که بودم
پرسیدی از نام و نشانم , گریه کردم ...

گفتی بیا قدری برایم درد و دل کن
میخواستم روضه بخوانم , گریه کردم

میخواستی مثل زمین دل سخت باشم
دیدم شبیه آسمانم , گریه کردم

هر کس برایت شکوه ای آورد اما
من بیش از اینها ناتوانم , گریه کردم

شاعر : حمیدرضا محسنات

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت میثم تمار -( حرفی بزن که وسعت تاریخ، جان تو ) * زهرا آراسته نیا

1233
3

شهادت میثم تمار -( حرفی بزن که وسعت تاریخ، جان تو ) ای آبروی نخل، به دست زبان تو
حرفی بزن که وسعت تاریخ، جان تو

خرمای عشق از شجر آل مصطفی
چیدی و عالمی‌ست گرفتار خوان تو

میثم در این زمانه عجب اسم مبهمی‌ست
شعرم دخیل بسته درِ آستان تو

عالم تمام، حادثۀ عشق حیدر است
عشقی که دود داده همه دودمان تو

باید عطش چشید به صحرای کربلا
یا اینکه سوخت جان و تن خود بسان تو

تا سر دهم کنار تو فریاد «یا علی»
باید به جان طلب بکنم آرمــــان تو

ذکر علی حقیقت مکتوم عصر ماست
میثم بیا، عجیب زمانه، زمان تو ...

شاعر : زهرا آراسته نیا

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روز مباهله -( تسلیم دین حضرت خاتم نمی شوید ) * محمود مربوبی

1112

روز مباهله -( تسلیم دین حضرت خاتم نمی شوید ) با نفی عشق، مرجع اعلم نمی شوید
در جهل خویش مانده و آدم نمی شوید

تا آن زمان که دور از این خانواده اید
سستید در عقیده و محکم نمی شوید

فکری برای عاقبت خویش کرده اید؟
چون رستگار ، قدر مسلم نمی شوید

گیرم که هست دین شما، دین برتر و
تسلیم دین حضرت خاتم نمی شوید

باید که از مباهله صرف نظر کنید
حتی حریف کودکشان هم نمی شوید

داماد و دختر و نوه هایش که جای خود
خاک در پیمبر اعظم نمی شوید

وقتی که در برابرشان ایستاده اید
بی حرمتی ست تا به کمر خم نمی شوید

این پنج تن حقیقت عشق اند، والسلام
با نفی عشق مرجع اعلم نمی شوید

شاعر : محمود مربوبی

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

#٢٠محرم دفن بدن جون در كربلا *

27

#٢٠محرم  دفن بدن جون در كربلا #٢٠محرم
?دفن بدن جون در كربلا

جون كسى بود كه امير المؤمنين عليه السّلام او را به ۱۵۰ دينار خريد و به ابوذر بخشيد. هنگامى كه ابوذر را به ربذه تبعيد كردند اين غلام براى كمك به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد و در خدمت امير المؤمنين عليه السّلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى عليه السّلام و سپس به خدمت امام حسين عليه السّلام رسيد و همراه آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به كربلا آمد.
هنگامى كه جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسين عليه السّلام آمد و براى ميدان رفتن و دفاع از حريم ولايت و امامت اجازه خواست.

ثُمَّ بَرَزَ جَوْنٌ مَوْلى اءَبى ذَرّ

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#وقايع_روزچهارم_محرم *

12

#وقايع_روزچهارم_محرم #وقايع_روزچهارم_محرم
?در اين روز عبيدالله بن زياد مردم را در مسجد كوفه گردآورد و خود به منبر رفت و گفت: اي مردم! شما آل ابي سفيان را آزموديد و آنها را چنان كه مي‌خواستيد، يافتيد! و يزيد را مي‌شناسيد كه داراي سيره و طريقه اي نيكو است! و به زيردستان احسان مي‌كند! و عطاياي او بجاست! و پدرش نيز چنين بود! و اينك يزيد دستور داده است كه بهره ي شما را از عطايا بيشتر كنم و پولي را كه نزد من فرستاده است كه در ميان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسين بفرستم! اين سخن رابه گوش جان بشنويد و اطاعت كنيد. سپس از منبر به زير آمد و براي مردم شام نيز عطايائي مقرر كرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا كنند ك

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

روضه سرهاى مقدس و گريز به مجلس يزيد *

177

روضه سرهاى مقدس  و گريز به مجلس يزيد روضه سرهاى مقدس
و گريز به مجلس يزيد
ترجمه مقتل مرحوم مقرم ص ١٥١
ابن سعد امر كرد كه تمامى سرها را قطع كنند و قبيله‌ها براى تقرّب به ابن زياد آنها را تقسيم كردند. قبيله كندة كه رئيس آنها قيس بن اشعث بود سيزده سر، هوازن كه رئيس آنها شمر بن ذى الجوشن بود دوازده سر، قبيله تميم هفده سر، بنى اسد شانزده سر، مذحج هفت سر، و بقيّه لشكريان بقيّه سرها را برداشتند، ولى قبيله حرّ رياحى از قطع كردن سر و در هم شكستن بدن او ممانعت كردند.
ابن سعد در همان روز عاشورا سر حسين عليه السّلام را با خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم ازدى گسيل داشت و بقيّه سرها را به ديگران واگذاشت. منزل خولى در يك فرسنگى كوفه بود، او سر

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:26
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

روضه و گريز حضرت رباب *

12

روضه و گريز حضرت رباب روضه و گريز
حضرت رباب
گريزهاى مداحى
به نقل از منتخب ميزان الحكمة ج٢ ص٦٨٥
ترجمه نفس المهموم
دمع السجوم ص٦٢٢
پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودند : هركه فرد سوگواري را تسلّي دهد، اجري همانند اجر او دارد. و همچنبن
امام علي عليه السلام فرمودند : هركه مادر فرزند مرده اي را تسلّي دهد، خداوند در آن روزي كه هيچ سايه اي جز سايه عرش او نيست، وي را در سايه عرش خود جاي مي‌دهد ، جا داره عرض كنيم يا رسول الله و يا اميرالمؤمنين همه ى سفارش هاى شما تو كربلا زمين خورد ، نه اينكه تسلا ندادند آل الله رو بلكه اونها رو اسير كردند ، شيخ عباس قمى در نفس المهموم آورده ، بعد از به شهادت رسوندن امام حسين به خ

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:44
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#اسارت اهل بيت عليهم السلام *

13

#اسارت اهل بيت عليهم السلام #اسارت اهل بيت عليهم السلام
?خولى لعنت الله دو زن داشت يكي اهل شام بود و ديگري از زنان مؤمنه ى اهل كوفه و آن دو زن را
پيش مختار بردند. مختار فرمود تا خَوْلِي را به بند بستند و فرمود تا زنان را پيش مختار آوردند و قصه از زن كوفي بپرسيدند. زن كوفي گفت: «أَيُّهَا الْأَمِير، من از كوفه‌ام و به امامت اميرالمؤمنين اقرار دارم و فرزندانش. بدان كه چون حسين بنِ علي را به كربلا كشتند و سرش به كوفه آوردند. من آن روز در خانه نبودم و به مهمي رفته بودم. چون باز آمدم اين زن ملعونه چون مرا بديد
"دست زنان و پاي كوبان پيش من باز آمد "
به من گفت اي كوفي، خبري گويمت تا بدان دلتنگ شوي. گفتم چه گويي؟ گفت: سر آن رافضي

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:25
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

عطر محرم -(تا محرم آمد و دل پَر کشید!) * هستی محرابی

1190
2

عطر محرم -(تا محرم آمد و دل پَر کشید!) #عطر_محرم

تا محرم آمد و دل پَر کشید
رفت دشتِ نینوا را سر کشید

رفت تا بیند در آن شامِ بلا
چه مصیبت زینب مضطر کشید

تا شود شاهد تمام صحنه را
چه عذابی آلِ پیغمبر کشید

آن یزیدِ پستِ بی شرم و حیا
آتشی بر خرمن حیدر کشید

ظالمی از تیغِ کینِ اشقیا
خیمه ها را آتشِ صر صر کشید

لاله های باغِ آن ریحانه را
در میانِ خاک و خون پرپر کشید

کافری با خنجرِ بیداد خویش
دشنه فرقِ ساقیِ کوثر کشید

اجنبی دنبال زینب می دوید
از سرِ او چادر و معجر کشید

لاله ها بی سر همه فرشِ زمین
سرمه ی خون دیده ی خواهر کشید

آتشی بر باغِ پیغمبر فتاد
هر کجا را گرد و خاکستر کشید

گو عدو شرمش نبود از فاطمه
آن زمان روی گُلش خنجر کشید

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 00:35
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر پیاده روی نجف تا کربلا -(زِ شهر شاه نجف،به هَمرَهِ مؤمنین) * امیر عباسی

468

شعر پیاده روی نجف تا کربلا -(زِ شهر شاه نجف،به هَمرَهِ مؤمنین) زِ شهر شاه نجف،به هَمرَهِ مؤمنین
زَنَم(زَدَم) به جاده پِیِ،زیارت اربعین
‌میرَویم پای پیاده،با اشکِ جاری از دو عین
موکب به موکب به شوقِ،دیدن حرم حسین
یا مولا اباعبدالله...

به زائران حسین،نگاهِ صاحب زمان
رَود سوی کربلا،سپاهِ صاحب زمان
اربعین معنای نابِ،یکرنگی و اتّحاد است
یعنی اُمّت با استکبار،آماده بَهر جهاد است
یا مولا اباعبدالله...

دلم بُوَد سائلِ،حریم لطف کریم
قسم به خاکِ نجف،قسم به خونِ حکیم
کنیم ادای احترام،بر ریشه کَنانِ سِتَم
شهدای حَشدُ الشّعبی،وَ مدافعینِ حرم
یا مولا اباعبدالله...

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

محرم -(آتش گرفت دامن خورشید؛ میدوید.) * نگارالسادات حسینی

573

محرم -(آتش گرفت دامن خورشید؛ میدوید.) آتش گرفت دامن خورشید؛ میدوید.
دستی سیاه هرچه حیا بود میدرید.
حتی به دستهای عمو هم نکرد رحم.
دستان تیره ای که از آن سرخ میچکید.
آتش گرفت هرچه صبوری وصبر بود.
دنیا خراب میشد اگر آه میکشید.
چیزی نمانده بود زمین آسمان شود.
هنگامه ای که شب سر خورشید میبرید.
هفتادو دو ستاره که سهم زمین نبود.
از شب عبور کردو به عرش خدا رسید

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حمیدرضا محسنات

ما اهل خداییم -(شمشیر برای ضعفا آخته ای شیخ ) * حمیدرضا محسنات

608

ما اهل خداییم -(شمشیر برای ضعفا آخته ای شیخ ) شمشیر برای ضعفا آخته ای شیخ
جولان نده , بر سمت خودی تاخته ای شیخ
ما سمت خداییم در این جنگ که داری
ما را ببری یا نبری باخته ای شیخ
طاووس نما , طرقه صدا , قوش نگاهی
صد حیف که بی مهر تر از فاخته ای شیخ
سرخ است و یزیدی اگرش خوب بشوییم
این پرچم سبزی که بر افراخته ای شیخ
از منبر پیغمبرمان منصب شاهی
از حوزه علمیه دکان ساخته ای شیخ
ما اهل خداییم و خدا اهل سماوات
پس آب دهان را به خود انداخته ای شیخ

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شهادت امام حسن علیه السلام -(عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد) * مرضیه نعیم امینی

963

شهادت امام حسن علیه السلام -(عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد) عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد

آنقدر کریمی که گدا از سر کویت
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد

شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد

غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد
صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد

گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد

سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟

دستی به روی جام غرورت ترک انداخت
آن دست که پشت در خانه شرر آورد

سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد

در لحظه تشییع تو از کینه، سپاهی
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد

"یافاطمه" می

  • سه شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 18:48
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه نعیم امینی
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

متن شعر شب قدر -(دلگیری چقدر امشب کوفه) * محمد قاسمی

810

متن شعر شب قدر -(دلگیری چقدر امشب کوفه) بدلگیری چقدر امشب کوفه
همناله ای با زینب کوفه

وقتی میبینن امشب خالی جای بابارو
کی پاک میکنه مردم اشکای یتیمارو؟

دنیاتیره‌ست‌/وخاموشه اربابمون/مشکی پوشه
یاحیدر یاحیدر

امشب‌ که‌ چشام‌ بارون‌ داره‌
زهرا توی‌عرش‌ مهمون داره

با دست ورم کرده ریحانه ی پیغمبر
مرهم میزاره روی زخم جگر حیدر

به‌یاد‌اون/در و دیوار شرمنده‌شه/هنوز انگار
یاحیدر یاحیدر

اولادعلی‌دل‌پریشون احیامیگیرن بی‌باباشون

با یاد سر بابا قرآن رو سراشونه
ذکره((بِعلیٍّ)) هم دائم رو لباشونه

امشب‌مهدی/هرجاباشه دعاگوی/نوکراشه

  • یکشنبه
  • 19
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • sdcsd
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شور بقیع و گریز به مصائب عاشورا -( ای بقیع غریب،مَأمَنِ مؤمنین) * امیر عباسی

352

شور بقیع و گریز به مصائب عاشورا -( ای بقیع غریب،مَأمَنِ مؤمنین) ای بقیع غریب،مَأمَنِ مؤمنین
خاک آن چهار امام،قبر اُمّ البنین
ای صحن و سرات،برای ما قبله ی جان
گیرد دل ما،بهانه با اشک روان
که دیدنِ تو،شد حاجتِ پیر و جوان
ای بقیع غریب...

چونکه بینم تو را،یادم اُفتد عیان
از غم زینب و،رَجعتِ کاروان
از کرببلا،مدینه آمد ز جفا
با پیرُهنِ،امامِ لب تشنه فدا
آن کَس که شده،سرش بریده ز قفا
شاهِ شَیب الخضیب...

آرزویم بُوَد؛که فدایی شوم
چون شهیدانِ عشق،کربلایی شوم
جای شهدا،وَ رهبر و پیر خمین
میریم همگی زیارت قبر حسین
َ سینه میزنیم میون بین الحرمین
سیّدی یا حسین...

  • سه شنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:55
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

متن سرود مسجدی میلاد سرداران کربلا -(شعبان رسید و آمده فرزند زهرا) * امیر عباسی

1027

متن سرود مسجدی میلاد سرداران کربلا -(شعبان رسید و آمده فرزند زهرا) شعبان رسید و آمده فرزند زهرا
خون خدا و نازنین دلبند زهرا
چه گل فشانی در عالمین است
ای اهل عالَم عید حسین است
آمد به دنیا سبطِ پیمبر
ذکرم شده با زهرا و حیدر
اللهُ اکبر اللهُ اکبر...

وقت سُرورِ مؤمنات و مؤمنین است
میلاد عباس و امامُ السّاجدین است
میلاد این دو دلبر مبارک
بر مهدی و بر رهبر مبارک
خوانم دمادم توحید و کوثر
بر دو عزیزِ زهرا و حیدر
اللهُ اکبر اللهُ اکبر...

باید در این مکتب به رسمِ عشق و ایمان
خدمت به محرومین شود ارزش بَرامان
رزمندگانِ پیر خمینیم
دلدادگانِ عشق حسینیم
آماده هستیم بر فتحِ خیبر
با پرچمِ یا زهرا و حیدر
اللهُ اکبر اللهُ اکبر...

  • چهارشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

متن نوحه ابوبکر بن علی و ابوبکر بن حسن سلام الله علیهما -(دلِ حسین در عزای او حزین شد) * امیر عباسی

562

متن نوحه ابوبکر بن علی و ابوبکر بن حسن سلام الله علیهما -(دلِ حسین در عزای او حزین شد) دلِ حسین در عزای او حزین شد
ابوبکر بن علی(حسن) فدای دین شد
فرزند(نوه ی) حیدر،سرباز رهبر
در کربلا گشته همچون لاله پرپر
واویلتا واویلا آه و واویلا...

ابوبکر بن علی(حسن)نورِ دو عین است
با کامِ تشنه فداییِ حسین است
باشد که ما را،کند شفاعت
بگیرد دست ما را روز قیامت
واویلتا واویلا آه و واویلا...

در وادیِ تقوی و در راه اسلام
هر کَس حسینی گردد میشود خوشنام
اینجا به سر ها،رحمت می بارد
کسی کاری به نام و نَسَب ندارد
یا سَیّدی یا حسین عزیز زهرا...

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 09:12
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

متن نوحه حَنْظَلَةِ بنِ اَسعدِ شِبامي -(نامش برم با شور و احترامی) * امیر عباسی

405

متن نوحه حَنْظَلَةِ بنِ اَسعدِ شِبامي -(نامش برم با شور و احترامی) نامش برم با شور و احترامی
حَنْظَلَةِ بنِ اَسعدِ شِبامي
عزیز عالمین
فدایی حسین
سلام بر خوبان این راه
صحابه ی ابی عبدالله
حسین حسین یا ثارالله
حسین حسین ابی عبدالله...

باید رسیم به جمع آن قافله
مثل زُهیر و عابس و حَنظله
به اوج سعادت
به فیض شهادت
سلام بر خوبان این راه
صحابه ی ابی عبدالله
حسین حسین یا ثارالله
حسین حسین ابی عبدالله...

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 09:26
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

متن نوحه اصحاب امام حسین(ع) -(قلب او تا قیامت مبتلای حسین است) * امیر عباسی

1118
1

متن نوحه اصحاب امام حسین(ع) -(قلب او تا قیامت مبتلای حسین است) قلب او تا قیامت مبتلای حسین است
اَدهَمِ بن اُمیّه جانفدای حسین است
خوانمش با احترام،تا ابد بر او سلام
ثارالله ابی عبدالله...

هر که طِی میکند راه،در مسیر خدایی
میشود چون شهیدان،عاقبت کربلایی
خوش به حالِ شهدا،لاله های عاشورا
ثارالله ابی عبدالله...

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 09:32
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه عبدالله بن عفیف علیه السلام -(عبدالله بن عفیف،آن عاشقِ نابینا) * امیر عباسی

547

شعر نوحه عبدالله بن عفیف علیه السلام -(عبدالله بن عفیف،آن عاشقِ نابینا) عبدالله بن عفیف،آن عاشقِ نابینا
در راه اعتقادش،شده فدای مولا
واویلتا واویلا...
جان داده آن دلداده،از ظلم قوم گمراه
فدای راه دین شد،به دست عُبِیدُ الله
واویلتا واویلا...
روشن ضمیرِ کوفه،شد از خِیل سُعَدا
رسانده خودش را بر،قافله شهدا
واویلتا واویلا...
در بزم ابن زیاد،با عشق و شور و احساس
زبان او شد مثل،تیغِ عابِس و عبّاس
واویلتا واویلا...
در روضه عَبدُالله،اهل دل را این راز است
یعنی باب شهادت،همیشه بر ما باز است
واویلتا واویلا...
باید همچون عبدالله،در وادی سعادت
باشیم همیشه هر جا،آماده شهادت
واویلتا واویلا...

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:42
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه حضرت خوله بنت الحسین -(بنتُ الحسین حضرتِ خوله به قلب حَزین) * امیر عباسی

1083
5

شعر نوحه حضرت خوله بنت الحسین -(بنتُ الحسین حضرتِ خوله به قلب حَزین) بنتُ الحسین حضرتِ خوله به قلب حَزین
گرسنه و تشنه شد شهیده راه دین
یا حسین دل شده مُضطَرَت
بمیرم از غَمِ دخترت
واویلا سیدی یا حسین...

به نطق او غربت و سوز کلام پدر
رسالتش گشته اِبلاغ پیام پدر
ای مردم قامت‌ ما خمید
لب تشنه پدرم شد شهید
واویلا سیدی یا حسین...

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 08:58
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه قَیس بن‌ مُسهّر -(نور چَشم عترت و،اولاد پیغمبری) * امیر عباسی

527
1

شعر نوحه قَیس بن‌ مُسهّر -(نور چَشم عترت و،اولاد پیغمبری) نور چَشم عترت و،اولاد پیغمبری
نامه رسانِ حسین،قَیسِ بنِ ‌مُسَهّری
به دِلَت ناله و آهِ اباعبدالله
شُده اي فدای راهِ باعبدلله
شهیدِ ولایت،زندگی ام فدایت...

در اسارت هم بودی،چون شیری در قُربانگاه
خُطبه ات شمشیری بر،پیکرِ عُبِیدُالله
تا دَمِ واپَسین،دَم زَدی از اِمامَت
در اوجِ سعادت،رسیدی بر شهادت
شهیدِ ولایت،زندگی ام فدایت...

باید از تو آموزیم،دَرسِ عشقِ به ولی
تا‌ پای جان بمانیم،در خَطّ آلِ علی
چون تو و حُجَجی،چون باکِری و زُهیر
در راهِ حق شَویم‌،ما هم عاقبت به خیر
شهیدِ ولایت،زندگی ام فدایت...

  • سه شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:34
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه روز یازدهم محرم -(از بَرَت ای گل پرپر حیدر کرّار) * امیر عباسی

876

شعر نوحه روز یازدهم محرم -(از بَرَت ای گل پرپر حیدر کرّار) از بَرَت ای گل پرپر حیدر کرّار
میرَوَم سوی کوفه و شام،خدا نگهدار
تا دهم جلوه نورِ عزّتت را
می رِسانم پیامِ نهضتت را
یا حسین یا حسین غریب مادر...

میرَوَم تا رسانم پیامِ کربلا را
غربت مرثیه های سرهای جدا را
بعدِ جان دادَنَت ای بهترین یار
خواهرت بر تو می شود علمدار
یا حسین یا حسین غریب مادر...

غرقِ در داغ تو با دلی غمگین و محزون
شده ام همسفر با سَنان و شمرِ ملعون
بر عزیزانَت ای ماهِ یگانه
میشَوَم من سپر بر تازیانه
یا حسین یا حسین غریب مادر...

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:19
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر دم نوحه سنتی شب دوازدهم محرم -(امشب جسم بی سر بر خاک صحرا) * امیر عباسی

873
1

شعر دم نوحه سنتی شب دوازدهم محرم -(امشب جسم بی سر بر خاک صحرا) امشب جسم بی سر بر خاک صحرا
بر او گریه کند با ناله زهرا
خون شد جگرم،مظلوم پسرم
جان داده اي پیش چشمان ترم
واویلا واویلا آه و واویلا...

آواره اهل بیت در دشت و صحرا
سوی کوفه روان با خِیلِ اعدا
مادر ها حزین،دختر ها غمین
در آتشِ تب بود زین العابدین
واویلا واویلا آه و واویلا...

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:23
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد