شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

غزل امام زمان(عج) -( ستاره ماه، ستاره ماه، بخواب، خواب ببين يوسف ) * نغمه مستشار نظامی

1586
1

غزل امام زمان(عج) -( ستاره ماه، ستاره ماه، بخواب، خواب ببين يوسف ) ستاره ماه، ستاره ماه، بخواب، خواب ببين يوسف
كمر به قتل تو مي بندند برادران پس از اين يوسف!
ستاره ماه، ستاره ماه، تو ماه گمشده در چاهي
ولي سقوط نخواهي كرد از آسمان به زمين يوسف
صداي قافله مي آيد، تو را براي من آوردند
بيا ستاره ترين: خورشيد، بيا عزيزترين: يوسف!
نخواستم كه نگاهم را به چشم هاي تو... امّا واي
چه آتشي ست در اين تقوي؛ چه آتشي ست ببين: يوسف
ترنج و دست، ترنج و تو، ترنج و دست، ترنج و ماه
فرشته بود؟ نه زيباتر... بيا كمي بنشين يوسف!
بيا كمي بنشين اينجا... چراغ محفل ما روشن
گناه قلب زليخا نيست، دو چشم كرده كمين يوسف
دو چشم مثل دو تا شاهين، دو چشم مثل دو تا خورشيد
وَ صد شكار كه مي سوزند،به

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل امام زمان(عج) -( خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست ) * محمد حسین انصاری نژاد

1416
1

غزل امام زمان(عج) -( خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست ) خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست
مسافر خسته از موسیقی شهر غم آلود ست
به دوشش کوله باری از دوبیتی های دلتنگی
مزامیر نیستانش پر از اندوه داوود ست
به صحرا چشم می دوزد سواری خسته پیدا نیست
وَ بر دریا که از اندوه ماهی ها نمک سود ست
می اندیشد به یک آدینه آن صبح تماشایی
می اندیشد ظهورش در کدامین صبح موعود ست
تمام سارها آن روز شاعر می شوند از شوق
وَ شاعر تر از آن ها بید مجنون لب رود ست
جهان پلکی به هم تا می زند قد راست خواهد کرد
وَ مي بيند زمين را خالي از بت هاي نمرود ست

شاعر : محمد حسین انصاری نژاد

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( قسم به جان تو ای آشنای دیرینه ) * سید اکبر سلیمانی

1546

غزل امام زمان(عج) -( قسم به جان تو ای آشنای دیرینه ) قسم به جان تو ای آشنای دیرینه
همیشه پاک و صمیمی، زلال آئینه
تمام خواب مرا، شب به شب معطّر کرد
گلی شبیه تو، آرام و با طمأنینه!
همین که اسم تو و حرف جاده می آید
دلم قرار ندارد دوباره در سینه
نشسته بی تو در این ازدحام تنهایی
غروب غمزده ای در نگاه آئینه
تمام هفته به دنبال واژه می گردم
وَ شعر می کنم آخر، تو را در آدینه!

شاعر : سید اکبر سلیمانی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی ) * مریم توفیقی

1514
3

غزل امام زمان(عج) -( از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی ) از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی
ابرها را با سلامی در دلم گم می کنی
در کدامین جاده هستی تک سوار بی نشان؟
با نگاهت ماه را مدّ تلاطم می کنی
با نوائی سبز، همرنگ سکوت مصطفی
همچو حیدر بر گنه کاران ترحّم می کنی

خاک از شوق حضورت آب بر مو می زند
با ظهورت چشمه را غرق توهّم می کنی
ندبه ندبه از دعایم عشق می بارد ولی -
با دو رکعت نافله بر من تقدّم می کنی
در غروب جمعه ها، از قبله گاه عاشقان
با سمات دل کشت دل را ترنّم می کنی
خوب می دانم که می آئی، عزیز فاطمه
از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی!

شاعر : مریم توفیقی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست ) * محمد حسین انصاری نژاد

1333
2

غزل امام زمان(عج) -( خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست ) خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست
مسافر خسته از موسیقی شهر غم آلود ست
به دوشش کوله باری از دوبیتی های دلتنگی
مزامیر نیستانش پر از اندوه داوود ست
به صحرا چشم می دوزد سواری خسته پیدا نیست
وَ بر دریا که از اندوه ماهی ها نمک سود ست
می اندیشد به یک آدینه آن صبح تماشایی
می اندیشد ظهورش در کدامین صبح موعود ست
تمام سارها آن روز شاعر می شوند از شوق
وَ شاعر تر از آن ها بید مجنون لب رود ست
جهان پلکی به هم تا می زند قد راست خواهد کرد
وَ مي بيند زمين را خالي از بت هاي نمرود ست

شاعر : محمد حسین انصاری نژاد

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( قسم به جان تو ای آشنای دیرینه ) * سید اکبر سلیمانی

1525

غزل امام زمان(عج) -( قسم به جان تو ای آشنای دیرینه ) قسم به جان تو ای آشنای دیرینه
همیشه پاک و صمیمی، زلال آئینه
تمام خواب مرا، شب به شب معطّر کرد
گلی شبیه تو، آرام و با طمأنینه!
همین که اسم تو و حرف جاده می آید
دلم قرار ندارد دوباره در سینه
نشسته بی تو در این ازدحام تنهایی
غروب غمزده ای در نگاه آئینه
تمام هفته به دنبال واژه می گردم
وَ شعر می کنم آخر، تو را در آدینه!

شاعر : سید اکبر سلیمانی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی ) * مریم توفیقی

1538
2

غزل امام زمان(عج) -( از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی ) از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی
ابرها را با سلامی در دلم گم می کنی
در کدامین جاده هستی تک سوار بی نشان؟
با نگاهت ماه را مدّ تلاطم می کنی
با نوائی سبز، همرنگ سکوت مصطفی
همچو حیدر بر گنه کاران ترحّم می کنی
خاک از شوق حضورت آب بر مو می زند
با ظهورت چشمه را غرق توهّم می کنی
ندبه ندبه از دعایم عشق می بارد ولی -
با دو رکعت نافله بر من تقدّم می کنی
در غروب جمعه ها، از قبله گاه عاشقان
با سمات دل کشت دل را ترنّم می کنی
خوب می دانم که می آئی، عزیز فاطمه
از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی!

شاعر : مریم توفیقی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( آواره بیرون می روم با سایه ای تنها ) * اکرم بهرامچی

1831
1

غزل امام زمان(عج) -( آواره بیرون می روم با سایه ای تنها ) آواره بیرون می روم با سایه ای تنها
شاید تو آنجایی میان شهر آدم ها
در آن طرف شهری ست با جغرافیای بیست
آنجا به غیر از عشق بی شک ماجرایی نیست
من این طرف در مرکز یک شهر خاموشم
پس کوچه هایش را در این دفتر نمی پوشم
ها می کنم دستان سردم را که خشکیده ست
انگار قندیل از نگاه شهر باریده ست
این جمعه ها ی ساکت و تعطیل، کمرنگ ست
در ندبه ها فرصت برای حرف ها تنگ ست
حالا دعاهای زمین عصیان تکرار ست
طرز نگاه آدمک ها گنگ و آوار ست
در کوچه ها مانده ست ردی از نگاهی خیس
شاید خیابان می رود سمت گناهی خیس
فرم مداد قرمزم خاکستری رنگ ست
یک روزنامه داد زد هر روزمان جنگ ست
هر روز می گردم پی شهری که آنجایی
شهری که نان می دا

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( ای پاسخ گرامی امّن یجیب ها ) * نغمه مستشار نظامی

3028
10

غزل امام زمان(عج) -( ای پاسخ گرامی امّن یجیب ها ) ای پاسخ گرامی امّن یجیب ها
تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها
چشم جهان به چشمه ی دستان سبز توست
جاری شو از ورای فراز و نشیب ها
تکلیف انتقام شهیدان به دوش کیست؟
خون مسیح مانده به روی صلیب ها!
برخیز و بزم شب زدگان را به هم بزن
ای آشنا به ندبه و اشک غریب ها
تعجیل کن به خاطر صدها هزار چشم
ای پاسخ گرامی امن یجیب ها

شاعر : نغمه مستشار نظامی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( یکی بیاید و دستی به ما تکان بدهد ) * اصغر اکبری

2448
1

غزل امام زمان(عج) -( یکی بیاید و دستی به ما تکان بدهد ) یکی بیاید و دستی به ما تکان بدهد
یکی دوباره به تقویم خسته جان بدهد
چه سرد مانده دل بی حواس آدم ها
کسی نبوده که آن را کمی تکان بدهد!
چقدر یخ زده آغوش کوچه های سلام
کجاست او که جوابی به عابران بدهد؟
زمین به روی خودش آب می شود، پس کو؟
کسی که دست زمین را به آسمان بدهد
بهار مُرده در اینجا، هجوم پاییز ست
کجاست او که به ما شور ناگهان بدهد؟
کنار پنجره ها پرده پرده می میریم
یکی دوباره خدا را به ما نشان بدهد

شاعر : اصغر اکبری

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( به دلم دیدنت برات شده، به خدا صبح و شام منتظرم ) * علی فردوسی

2460

غزل امام زمان(عج) -( به دلم دیدنت برات شده، به خدا صبح و شام منتظرم ) به دلم دیدنت برات شده، به خدا صبح و شام منتظرم
همه ي روزها ولي به خصوص، آخر هفته هام منتظرم
نه شبيهم به هر مسلماني، نه نماز درست و درماني...
چه بگويم خودت كه مي داني، من چه اندازه خام منتظرم
منبرت جاي خطبه خوانی هاست، چقدر جمعه ها برو و بياست
سر سجّاده ها شلوغ رياست، من در اين ازدحام منتظرم
ندبه خوان هاي خوش صدا جمعند، همه ي كلّه گنده ها جمعند
انتظار خواص، اين جوري ست، من شبيه عوام منتظرم
جیب ها جیره خوار سُبحه شده، لقمه ها لقمه های شُبهه شده
انتظارت حلال بعضی ها، لب بیت الحرام منتظرم
تو كجا؟ من كجا؟ چقدر سراب؟ ساقي سال هاي قحط شراب
من ولي با همين وجود خراب، دست در دست جام منتظرم
زود تا محتسب

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( کوله بار نیمه ای از قرص شعبان روی دوش ) * اکرم بهرامچی

1904
3

غزل امام زمان(عج) -( کوله بار نیمه ای از قرص شعبان روی دوش ) کوله بار نیمه ای از قرص شعبان روی دوش
نیمه ای از یک تبر، رقص درختان روی دوش
جنگلی خاموش تر از زخم های بی پلاک
چفیه هایی سرخ، سنگرهای پنهان روی دوش
سارها با بال های کوچک پرواز ها
چشم های روشن و تیز پلنگان روی دوش
پلک های ریشه ها بی خواب تر از ساقه ها
ساقه ی نیلوفران، پیچان و رقصان روی دوش
انتظار خاک، در طول مسیر آسمان
ابرها ی تیره ی آواز باران روی دوش
می رسد تاریخ روییدن، به حجم کائنات
می رسد اسطوره ای، آیات قرآن روی دوش
تک سوارانی به حجم هشت عرش نیلگون
کوله بار نیمه ای از قرص شعبان روی دوش
سیزده شاهین طوفان زا وسیصد شیر نر
تا برآشوبند دست افشان و طوفان روی دوش

شاعر : اکرم بهرامچی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( كاش می آمدی و با تو جهان گل می كرد ) * محمد روحانی

2068
2

غزل امام زمان(عج) -( كاش می آمدی و با تو جهان گل می كرد ) كاش می آمدی و با تو جهان گل می كرد
از گلستان رُخت گلشنِ جان گل می كرد
مي شكفت از قدمت خنده به لب های زمین
با تماشای حضورِ تو زمان گل می كرد
از شمیم نفست، باغ، معطّر می شد
چهره ات در دل وِ چشم نگران گل می كرد
هيچ دل نيست كه سودایی دیدار تو نیست
كاش با آمدنت دامن جان گل می كرد
تو بهار، چمنی وقت شكوفايی گل
كاش با آمدنت خواب خزان گل می كرد
سبزه با عشق تو در دشت و چمن می روييد
لاله با مهر تو پنهان و عيان گل می كرد
مي گذشتی اگر از دشت، بـه همراه نسيم
خاک، با ديدن تو رقص كنان گل می كرد
جای جنگ و جدل و دشمنی و خون ريزی
عشق، در باغ تمنّای جهان گل می كرد
مهر افسرد، وفا سوخت، محبّت پژمرد
كاش اين دشت، كرا

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( در کوچه های یخ زده ی تاریخ، چشم انتظار دیدن خورشیدیم ) * فرزانه سعادتمند

1995
3

غزل امام زمان(عج) -( در کوچه های یخ زده ی تاریخ، چشم انتظار دیدن خورشیدیم ) در کوچه های یخ زده ی تاریخ، چشم انتظار دیدن خورشیدیم
ما عابران کوچه ی تنهایی، در منجلاب حادثه پوسیدیم
مولا میان پنجه ی تاریکی، در امتداد این شب طوفانی
با آرزوی آمدن باران، در انتظار روی تو خشکیدیم
امروز خون عاطفه می بارد، از آسمان زخمی دل هامان
ما مرگ شعر آینه ها را باز، در انقباض ثانیه ها دیدیم
پشت نگاه شهر عروجی نیست، یعنی هبوط، عادت مردم شد
دیشب طنین غم زده ای می گفت: سمت بلوغ فاجعه تبعیدیم
حالا اگرچه نبض غزل کُندست، امّا نگاه ملتمسش جاری ست:
در کوچه های یخ زده ی تاریخ، چشم انتظار دیدن خورشیدیم

شاعر : فرزانه سعادتمند

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( کدامین باد آورده نسیم دلربایت را ) * سید مهدی نژاد هاشمی

1418
3

غزل امام زمان(عج) -( کدامین باد آورده نسیم دلربایت را ) کدامین باد آورده نسیم دلربایت را
که چون اردیبهشتی می خرامد گل هوایت را
یقینا رد شدی از کوچه های شهرمان گمنام
که باران می تراود در به در جغرافیایت را
گمان دارم بنفشه می کشد بر زیر چشمانش
دمادم، صبح دم، گرد و غبار رد ِّ پایت را
که سرخوش می شود مانند باغ پسته ای هر دم
و می ریزد به کام رهگذرها خنده هایت را
تو لیلایی توشیرینی...!؟ تویی فرهاد یا مجنون...؟
که صدها قِسم منظومه سروده ماجرایت را
خزر نام تو را بر گوش ماهی ها فرو خواند و -
به ساحل می برند آوازه ی حجب و حیایت را
در اوجی خوب می دانم زمین جای بزرگان نیست
نخواهد برد از یادش زمان بال رهایت را
زمان یک جمعه مانده تا رسیدن های بی فرجام
وَ هستی می

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( من از خدا خواستم که، ختم خزان باشد امسال ) * سعید محمدی

1392
2

غزل امام زمان(عج) -( من از خدا خواستم که، ختم خزان باشد امسال ) من از خدا خواستم که، ختم خزان باشد امسال
سال بهار و طلوعِ، رنگین کمان باشد امسال
این آسمان گرفته، ای کاش روشن شود؛ کاش -
آبی ترین سال عمرِِ، این آسمان باشد امسال
شب های آرام امسال، مظنون و نامطمئن اند
شاید که دوران قبل از، طوفانمان باشد امسال
من از خدا خواستم عشق، معنای خوبی بگیرد
لبخند مردم بدونِ، دردی نهان باشد امسال
باشد که دیگر نبینیم، چندین قدم آن طرف تر
همسایه ی خانه ی ما، محتاج نان باشد امسال
یا این که دیگر نبینیم، در کوچه های فلسطین
یک کودک پابرهنه، بی خانمان باشد امسال
من از خدا خواستم که، در سفره های سومالی
یک استکان آب شیرین، یک لقمه نان باشد امسال
بمب اتم ها نباشند، باروت ها محو گر

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( سیب روییده به هر شاخه ی ذاتش شیرین ) * عالیه مهرابی

1496
2

غزل امام زمان(عج) -( سیب روییده به هر شاخه ی ذاتش شیرین ) سیب روییده به هر شاخه ی ذاتش شیرین
شده اوقات زمین با نفحاتش شیرین
دست در چشمه ی لبخند تو بردند اگر -
هست این مزرعه ها آب قناتش شیرین!
روزگاری که الفبای تو را بنویسند
هم لب نیزه و هم کام دواتش شیرین
فصل خوبی ست که با رایحه ی آمدنش
می رسد سیب دعا در عرفاتش شیرین
شیخ شیراز شدن ساده و سهل ست اگر -
باشد این گونه لب شاخه نباتش شیرین
مطلع آمدنش، وزن قشنگی دارد
فعلاتن فعلاتن فعلاتش شیرین
حیرتی نیست که ثابت بشود کندوها -
کرده باشند دهان با صلواتش شیرین

شاعر : عالیه مهرابی

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( حی علی البهشت و به سرمستی مدام ) * سید مهدی نژاد هاشمی

1446

غزل امام زمان(عج) -( حی علی البهشت و به سرمستی مدام ) حی علی البهشت و به سرمستی مدام
بی تو تمام لذّتمان می شود حرام
آقا همیشه پرتو لطف و جلالتان
بر چهره های شب زده مان، باد، مستدام
هر صبح پیش از آن که بتابد، گمان کنم -
خورشید بر دو چشم شما می دهد سلام
از لابه لای درد و غم هر نگاهتان
حسی غریب می بردم روی اشک هام
حسی که حال و روز مرا پر کشیده ست
از ناگزیر فکر و خیالات پوچ و خام
تا انتهای روشنی چشمه سارها
این سان غریب و بی کس و با شرم و احترام
آقا ببخش من که یقین دارم آخرش
از این دل شکسته نمی گیری انتقام
زخم دل تمام زمین و زمانه را
یک جرعه ی نگاه شما داده التیام
الحق جهان به برکتتان پاک می شود
داده شده به دست شما اختیار تام
دستی بکش به آخر این شعر ن

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( گرفته قلبم و آه ، هم مدد مرا ندهد ) * نوید طاهری

2367
43

شعر مناجات امام زمان(عج) -( گرفته قلبم  و آه ، هم مدد مرا ندهد ) گرفته قلبم و آه ، هم مدد مرا ندهد
برای درد فراقت کسی دوا ندهد
براه مانده نگاهم بیا گل نرگس
کسی به جز تو پناهی به بینوا ندهد
مریض عشق تو گشتم که دلبری بکنم
"صبا" بگو به طبیبم مگر شفا ندهد
دوباره جمعه رسید و، دوباره دلتنگم
دلم بجز "توکجایی" دگر نوا ندهد
گذشت عمر و همه زائر حرم شده اند
مگر که صاحب ما کربلا به ما ندهد

شاعر : نوید طاهری

  • چهارشنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( درد، جانسوز تر از بی سر و سامانی هاست ) * مجتبی فلاح نیا

1833

شعر مناجات امام زمان(عج) -(  درد، جانسوز تر از بی سر و سامانی هاست ) درد، جانسوز تر از بی سر و سامانی هاست
زخم، ارثیه ی جا مانده ی قربانی هاست
"زلف بر باد نده" هیچ کسی فکر تو نیست
سهم گیسوی به باد تو پریشانی هاست
بیت بیت غزل از حبسیه درد آور تر
حالِ تو مثل پرِ بسته ی زندانی هاست
مثل من مرد زیاد است ولی در ظاهر
شکل جنگی ست که محصور رجز خوانی هاست
شعله ی ننگ هوس هاست به دامان عفاف
ورنه این شهر پر از یوسف کنعانی هاست
حمله ی تلخ ملخ هاست به دامان عفاف
اثر فتنه هدر رفتن دهقانی هاست
...
بی تو ایران مسلمان شده از مشهد و قم
"دلخوش یار وفادار خراسانی هاست"

شاعر : مجتبی فلاح نیا

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( همواره در برابر لیلی جنون کم است ) * سید حمید رضا برقعی

2182
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( همواره در برابر لیلی جنون کم است ) همواره در برابر لیلی جنون کم است
شیرین اگر تویی به خدا بیستون کم است
تنها دلیل کثرت شاعر تویی، ولی
هر قدر شعر گفته شده تا کنون، کم است
من آمدم که یک شبه شاعر شوم تو را
اما برای وصف تو، عمر قرون کم است
من آه می کشم که چه می خواهی از دلم
باور مکن کشیدن آه از درون کم است
کاری کن ای عزیز، زلیخا شود دلم
یوسف اگر تویی، جگر غرق خون کم است

شاعر : سید حمید رضا برقعی

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در حسرت تو خون شده چشم نگارها ) * هادی ملک پور

1730
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در حسرت تو خون شده چشم نگارها ) در حسرت تو خون شده چشم نگارها
ای انتظار آخر چشم انتظار ها
ای آشنا تر از همه، این دیده کور باد
نشناخته اگرچه تو را دیده بارها
خار طمع به چشم و به پا ریسمان ترس
افتاده ایم بی تو در این گیر و دارها
جز اشک ناشیانه و جز آه پشت آه
دیگر چه چشم داشتی از تازه کارها!؟
کار دل از ترحم دلدار هم گذشت
زنگار بسته آینه جای غبار ها
پاییزمان شدند و گلاویزمان شدند
سرمی رسند بی تو یکایک بهار ها
مشتی پیاده در دل این جاده مانده ایم
رحمی به ما نکرد کسی از سوار ها
دل کاش جز مسیر تو راهی بلد نبود
شد درد سر برای من این اختیار ها
تاری ز موی یار دل زار را بس است
این ما و این گلوی مهیای دارها
برگرد! تا به دور تو گردم مرید

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( حُسن ما نبود که دلبر نداشتیم ) * احسان محسنی فر

2388
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( حُسن ما نبود که دلبر نداشتیم ) حُسن شما نبود که دلبر نداشتیم
بهره ز خانواده ی کوثر نداشتیم
در فصل انتظار فرج شکر می کنیم
جز سایه ی ولای تو بر سر نداشتیم
ذکر تو جنّت دل هر منتظر بود
بی نام تو بهشت معطّر نداشتیم
با این همه خطا و گناهی که داشتیم
از آستان قدس تو سر بر نداشتیم
در کشتیِ خزان زده ی آخر الزّمان
بی پشتوانه ی تو که لنگر نداشتیم
سوی تو آمدیم که حاجت روا شدیم
رفتیم چونکه حاجت دیگر نداشتیم
هر هفته رنجنامه ی ما خِجلت آور است
جز دردسر برای تو آخر نداشتیم
ما بر صحیفه ی دل خود نقش می زنیم
ره توشه جز ولایت حیدر نداشتیم
بر ما چه می گذشت ز هول و عذاب قبر
محشر اگر شفاعت مادر نداشتیم
ای یوسف عزیز به سوی وطن بیا
موعود آل فاطمه یا

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مناجات امام زمان(عج) -( از هجر تو روزگارِ دل جــالب نیست ) * محمد کاظمی نیا

1715
3

غزل مناجات امام زمان(عج) -(  از هجر تو روزگارِ دل جــالب نیست ) از هجر تو روزگارِ دل جــالب نیست
هر چند خرابه است، بی صــاحب نیست
ما نیز ز "سادات بنی الـــــــزهرا" ییم
آقا" صله ی رحــم" مگر واجب نیست؟

شاعر : محمد کاظمی نیا

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( همواره در برابر لیلی جنون کم است ) *

1538
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( همواره در برابر لیلی جنون کم است ) همواره در برابر لیلی جنون کم است
شیرین اگر تویی به خدا بیستون کم است
تنها دلیل کثرت شاعر تویی، ولی
هر قدر شعر گفته شده تا کنون، کم است
من آمدم که یک شبه شاعر شوم تو را
اما برای وصف تو، عمر قرون کم است
من آه می کشم که چه می خواهی از دلم
باور مکن کشیدن آه از درون کم است
کاری کن ای عزیز، زلیخا شود دلم
یوسف اگر تویی، جگر غرق خون کم است

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دیدن هجوم غصه و دم برنیامدن ) *

1533
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -(     دیدن هجوم غصه و دم برنیامدن ) دیدن هجوم غصه و دم برنیامدن
تنها مرام توست یکسر نیامدن
دارد ظهور یوسف دل دیر می شود
سخت است این جدایی و دلبر نیامدن
در شهر جای زندگی اهل درد نیست
سخت است صبر و حوصله ها سر نیامدن
مشکل تر از تمام بلاهای تاکنون
از مشکل فِلان و فُلان بر نیامدن
شمشیر می زنیم ولی در دفاع کیست
بد نیست در میانه ی لشکر نیامدن
وقت حضور غایب و وقت نبرد کور
تا کِی کنار و یاور رهبر نیامدن
تا فتنه هست تاب و تب انحراف هست
حیف است در میانه ی سنگر نیامدن
چشمی نمانده تا به تماشا نشینمت
کارم شده بهانه ی دیگر نیامدن
یک عمر از تو دوری و یک دشت بی کسی
زشت است با تو تا دم آخر نیامدن
باور نمی کنم که بمیرم بدون تو
انصاف نیست دیدن نوک

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 08:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر فرخنده

شعر امام زمان(عج) -( دیده هامان ز فراق است که بارش دارد ) * امیر فرخنده

1898
6

شعر امام زمان(عج) -( دیده هامان ز فراق است که بارش دارد ) دیده هامان ز فراق است که بارش دارد
قلب ها از تپش عشق تو لرزش دارد
چشم پر خون من هر سال ز دوری و فراق
روزهایی که نبودید شمارش دارد
گرچه از غصه ی دوری شما میسوزیم
فکر یک لحظه وصال است که ارزش دارد

شاعر : امیر فرخنده

  • یکشنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( هر بامداد جمعه از این جمعه های نور ) * وحیده افضلی

1374
2

غزل امام زمان(عج) -( هر بامداد جمعه از این جمعه های نور ) هر بامداد جمعه از این جمعه های نور
یعنی درست ساعت مستی... زمان شور
در من کسی شبیه خودم زار می زند
یعنی بساط ندبه ی من گشت جفت و جور
شعر است آنچه می چکد از چشم های من
اشک است آنچه می کند از دفترم عبور
این صبحگاه ِ گریه برایم مبارک است
این واژه های شسته، برایم پر از سرور
مولای من! تو حس مرا درک می کنی
تو ندبه های خیس مرا می کنی مرور
وقتی که واژه های من از دست می روند
تو شعر می شوی به دلم می کنی خطور
من با همین دعای فرج عشق می کنم
من مست می شوم ز همین وعده ی ظهور
این بیت های خسته تو را ندبه می کنند
باران گرفته در طلبت پشت این سطور

شاعر : وحیده افضلی

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( روزی سوار سبز باران خواهد آمد ) * محمدحسین حسینی

1645
3

غزل امام زمان(عج) -( روزی سوار سبز باران خواهد آمد ) روزی سوار سبز باران خواهد آمد
آبی ترین رؤیای انسان خواهد آمد
روزی نسیمانه تمام جاری عشق
تا مرز دل با رمز طوفان خواهد آمد
از شرق اقیانوس شب آرام آرام
آن ماه اطلس پوش پنهان خواهد آمد
مردی شبیه آسمان از ایل خورشید
با کوله بار نور و عرفان خواهد آمد
پای تمام چشمه ها نرگس بکارید
نور دل چشم انتظاران خواهد آمد
یاس سپید من به صبح عشق سوگند
روزی شب ما هم به پایان خواهد آمد

شاعر : محمدحسین حسینی

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا اسماعیلی

غزل امام زمان(عج) -( در این زمانه که عصر هبوط انسان است ) * رضا اسماعیلی

1523

غزل امام زمان(عج) -( در این زمانه که عصر هبوط انسان است ) در این زمانه که عصر هبوط انسان است
دوباره خاطر آیینه ها پریشان است
نمی وزد به زمین بوی آدمیزادی
به روی ذهن زمین، ردّ پای شیطان است
زمین ز بوی خوش صاحب زمان خالی است
به شرق و غرب جهان، دیو و دد سلیمان است
نمی رسد به خدا، دست خسته ی انسان
چرا که جام وجودش، تهی ز ایمان است
شکسته قامت سبز غرور انسانی
بشر، قسم به حقیقت، شکسته ی نان است
دوباره قصّه ی هابیل و فتنه ی قابیل
وَ یک فرشته که در آسمان هراسان است
دوباره وسوسه ی سیب و عشوه ی حوّا
ببین، چگونه قدم های نفس لرزان است!
از آن گناه نخستین بیا که برگردیم
که دوست، بنده نواز و کریم و رحمان است
شب است و حافظ شیراز و ذکر خیر عشق
وَ قلب عاشق من، باز هم غ

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 08:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد