شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

غزل مناجات امام زمان(عج) -( تمام دشت اميدم پر از ثمر گردد ) * مجید قاسمی

1588
1

غزل مناجات امام زمان(عج) -( تمام دشت اميدم پر از ثمر گردد ) اگر به راه تو مژگان ديده تر گردد
تمام دشت اميدم پر از ثمر گردد
به گوش باد صبا خوانده ام كه اين جمعه
بگو كه يوسف زهرا به خانه برگردد

شاعر : مجید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل مناجات امام زمان(عج) -( بر مشامم میرسد هر لحظه بوی انتظار ) * مجید قاسمی

8596
31

غزل مناجات امام زمان(عج) -( بر مشامم میرسد هر لحظه بوی انتظار ) بر مشامم میرسد هر لحظه بوی انتظار
بر دلم ترسم بماند آرزوی وصل یار
تشنه ی دیدار یارم ای عجل مهلت بده
تا ببینم با دو چشمم چهره ی زیبای یار

شاعر : مجید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دو بیتی مناجات امام زمان(عج) -( آدینه شد و پر از خطاها هستم ) * مجید قاسمی

2254
3

دو بیتی  مناجات امام زمان(عج) -( آدینه شد و پر از خطاها هستم ) آدینه شد و پر از خطاها هستم
من حائل بین خود و آقا هستم
با حال بدم ولی یقین میگویم
من منتظرت به جان زهرا هستم

شاعر : مجید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) با نوای میثم مطیعی -( گلویِ جاده هم از بُغضِ انتظار پُر است ) * محمد بیابانی

2594
2

شعر فراق امام زمان(عج) با نوای میثم مطیعی -(   گلویِ جاده هم از بُغضِ انتظار پُر است ) فقط نه صبحِ من از ابرهای تار پُر است
گلویِ جاده هم از بُغضِ انتظار پُر است
بیا كه زردی پائیز با تو بی معناست
چرا كه عهدِ تو از سبزیِ بـهار پُر است
اگر كه دفترت از خاطراتِ من خالیست
میان دفتر من از تو یادگار پُر است
بخاكهای مسیرت نگاه كن گاهی
كه زیرِ هر قدمت قلبِ بی قرار پُـر است
مـگیر خُرده اگر مُنتَصب شدیم به تـو
چرا كه دور و برِ گُل همیشه خار پُـر است
مرا برای خودت كن به خَلق وا مگذار
دلِ خرابِ من از دستِ روزگار پُـر است
برای جدِّ تو كم گریه میكنم آقـا
ز بسكه آینۀ قلبم از غبار پر است
چگونه یادِ تو از خاطرم گُذر نكند
كه لحظه لحظه ام از لطفِ بی شمار پُر است
پس از دعایِ فرج كربلاست حاجتِ ما
و د

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( من یقین دارم که روزی مرد عاشق باز خواهد گشت ) * کاظم نظری بقا

1858
2

غزل امام زمان(عج) -( من یقین دارم که روزی مرد عاشق باز خواهد گشت ) من یقین دارم که روزی مرد عاشق باز خواهد گشت
آن همیشه آفتابی با شقایق باز خواهد گشت
من یقین دارم که شب آن کاذب دیرینه خواهد رفت
نور از هر گوشه ای با صبح صادق باز خواهد گشت
آن که تا اعماق دریاهای ناپیدا سفر کرده
سمت ساحل با دو بال اسب قایق باز خواهد گشت
کوچه ها را عطر نور معرفت سرشار خواهد کرد
روزگارانی که خورشید حقایق باز خواهد گشت
خواهد آمد از دل گلدسته های کشتی مواج
با اذان بادبان های دقایق باز خواهد گشت
عشق را معنای معنا کامل تأویل خواهد شد
با اشاراتی که آن عذرای وامق باز خواهد گشت
آن چراغ آسمانی در غروبی تنگ و ناهنگام
من رجا دارم هزاران بار واثق باز خواهد گشت
عاقبت با دیدنش چشمان دنیا ذوق خ

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( نه قاره ای که به کشف سواحلت برسم ) *

1310
0

غزل امام زمان(عج) -( نه قاره ای که به کشف سواحلت برسم ) نه قاره ای که به کشف سواحلت برسم
نه قایقم که به هر موج، تا دلت برسم
نه یوسفی که به عطر تو پیرهن بدرم
چو گریه های زلیخا مقابلت برسم
نه آسیه، وَ نه مریم نمی شوم هرگز
نه هاجری که به صحرا به منزلت برسم
به زنگ خام شترها نمی شوم آرام
مگر به قافله ای از قبایلت برسم
کتیبه ام وَ دلم تکّه تکّه دلتنگ است
چگونه می شود آیا به حاصلت برسم؟
جهان من غزلی با مساحت بغض است
نه کاشفم که به حل المسائلت برسم
چقدر دور شدی از من همیشه گناه
چقدر فاصله دارم به منزلت برسم؟

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 08:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( در چشم هايت شعر داري ماه كنعاني ) * مجتبی اصغری فرزقی

1579
3

غزل امام زمان(عج) -( در چشم هايت شعر داري ماه كنعاني ) در چشم هايت شعر داري ماه كنعاني
بلبل به لكنت مي فِتد وقتي غزل خواني
بالا بلندي دست ما هم گاه كوتاه ست
خورشيد مي ماند براي پرتو افشاني
يوسف كه زيبا نيست وقتي چهره بگشايي
انگار خورشيدي نشسته روي پيشاني
در گام هايت باغ هايي مي شكوفد سبز
زيرا شما اولاد دريا... آب و باراني
ما در كويري خشك... تنها با دهاني باز
امّيدمان اين ست... تا آبي بنوشاني
تاريك شد وقتي كه رفتي ماه هم كوچيد
بايد شما خورشيد را بر ما بتاباني
با ياس ها هم نسبتي با گل كه خويشاوند
حتّي مسير باغ ها را خوب مي داني
ما انتظارت را غروب جمعه ها داريم
وقتي بيايي جشن مي گيريم و مهماني

شاعر : مجتبی اصغری فرزقی

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

تقویم هم دیگر تماشایی ندارد * جعفر ابوالفتحی

2844
11

تقویم هم دیگر تماشایی ندارد یا صاحب الزمان ادرکنا و الامان

تقویم هم دیگر تماشایی ندارد

وقتیکه جمعه ، صبح زیبایی ندارد

حبس دعای من مرا درگیر من کرد

در این منیت ها خدا جایی ندارد

از چه پیِ حکم از لب دلدار رفتی؟

آقا بجز تقوا که فتوایی ندارد

پرونده ام نزد شما و روح تقوا

بر صفحه ی پرونده امضایی ندارد

بازار عشق و تو خریدار و گدایت

جز جان خود که جنس اعلایی ندارد

بی حُبِّ حُبِّ حُبِّ تو محبوب خالق

خلقت که دیگر مغز و معنایی ندارد

چند روز دیگر عمه ات با ناله گوید:

بابا دگر در خانه زهرایی ندارد

سروده : جعفر ابوالفتحی

  • یکشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 03:50
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ای سلیمان موری آمد بر درت ) * علی اصغر یونسیان

7873
11

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ای سلیمان موری آمد بر درت ) ای سلیمان موری آمد بر درت
رد مکن او را به جان مادرت
ای که صدها چون سلیمان مور توست
چون کلیم الله بسی در طور توست
اختیار ما سوی در دست توست
خلق عالم جملگی پابست توست
بر در دولت سرایت آمدم
تا زنم بوسه به پایت آمدم
آن‌قدر در می‌زنم این خانه را
تا ببینم رویت ای جانانه را
آمدم تا درد من درمان کنی
در خور لطفت به من احسان کنی
آمدم تا در به رویم وا کنی
آمدم خود را به من اعطا کنی
در کمند خود اسیرم کرده‌ای
از خلایق جمله سیرم کرده‌ای
ای انیس و مونس دیرینه‌ام
می زنم سنگ تو را بر سینه‌ام
ای تن و جانم بلاگردان تو
کِی کشم دست از تو دامان تو

شاعر : علی اصغر بونسیان

  • یکشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( می‌روم منزل به منزل کو به کو ) * رنجبر گل محمدی

2280
5

شعر مناجات امام زمان(عج) -(   می‌روم منزل به منزل کو به کو ) می‌روم منزل به منزل کو به کو
تا کنم دلدار خود را جستجو
من به هر ویرانه‌ای سر می‌زنم
خانه‌ها را یک به یک در می‌زنم
دلبرم شاید درون خانه‌ایست
با یتیمی در دل ویرانه‌ایست
من به دنبال نگار خویشتن
گشته‌ام آواره و دور از وطن
***
در نماز و در نیازم نام تو
مرغ دل پر می‌کشد بر بام تو
این همه اندوه و زاری بهر توست
این همه شب زنده‌داری بهر توست
جان زهرا فاش کن راز مگو
در کجا باشد مزار او بگو

شاعر : رنجبر گل محمدی

  • یکشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( سخن ما همه از طره گیسوی تو بود ) * حمید کرمی

1974
7

شعر مناجات امام زمان(عج) -( سخن ما همه از طره گیسوی تو بود  ) سخن ما همه از طره گیسوی تو بود
از لب لعل تو واز خم ابروی تو بود
هر کجا پا که نهادند همه خوبان جهان
صحبت از روی تو و موی تو و خوی تو بود
از تو محبوب تری سایه نیفکنده به ما
نظر خالق عالم به جهان سوی تو بود
نظم در عالم افلاک به یک غمزه توست
دم عیسی و ید موسی همه بازوی تو بود
مهدیا خیز و قدم رنجه کن و رخ بنما
که همه خلق جهان منتظر روی تو بود

شاعر : حمید کرمی

  • یکشنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( یوسف زیبای زهرا بر سر بازار، زار ) *

2317
3

شعر مناجات امام زمان(عج) -( یوسف زیبای زهرا بر سر بازار، زار ) یوسف زیبای زهرا بر سر بازار، زار
من خریدارم ز بهر لحظه‌ای دیدار، دار
می‌کشم از دوستانت، دلبر طناز، ناز
بـا عـدوی تو ندارم من بجـز پیکار، کار
دیدگان از پیش رویت ای مه دلجوی، جوی
با مژه روبم ز راهت ای گل بی‌خار، خار
با ظهورت بر جهان خورشید عالمتاب، تاب
تو بیایی، من ببینم دشمن خونخوار، خوار
بر مشام می رسان ای عنبر خوشبوی، بوی
بــر دهــانم گــر دهــم مــدح تـو بـر دینـار، نار

  • چهارشنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مناجات امام زمان(عج) -( اين برف كه مانند نگين ميريزد ) *

4384
6

غزل مناجات امام زمان(عج) -( اين برف كه مانند نگين ميريزد ) اين برف كه مانند نگين ميريزد
بـر پـاي امـام آخـــريـن مـيريـزد
نقلي است كه از يمن وجود مهدي
بـر روي سر اهــل زمـيـن مـيـريـزد

  • چهارشنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( وقتیکه جمعه ، صبح زیبایی ندارد ) * جعفر ابوالفتحی

2071
0

شعر مناجات امام زمان(عج) -( وقتیکه جمعه  ، صبح زیبایی ندارد ) تقویم هم دیگر تماشایی ندارد
وقتیکه جمعه ، صبح زیبایی ندارد
حبس دعای من مرا درگیر من کرد
در این منیت ها خدا جایی ندارد
از چه پیِ حکم از لب دلدار رفتی؟
آقا بجز تقوا که فتوایی ندارد
پرونده ام نزد شما و روح تقوا
بر صفحه ی پرونده امضایی ندارد
بازار عشق و تو خریدار و گدایت
جز جان خود که جنس اعلایی ندارد
بی حُبِّ حُبِّ حُبِّ تو محبوب خالق
خلقت که دیگر مغز و معنایی ندارد
چند روز دیگر عمه ات با ناله گوید:
بابا دگر در خانه زهرایی ندارد

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

شعر فراق امام زمان(عج) -( از روز اول دل به عشق تو سپردم ) * اسماعیل شبرنگ

1925
3

شعر فراق امام زمان(عج) -( از روز اول دل به عشق تو سپردم ) از روز اول دل به عشق تو سپردم
جمعه به جمعه بین ندبه غصه خوردم
حرف تو که آمد وسط ... مثل همیشه
دندان حسرت را به روی هم فشردم
تو آبرو دادی به من یک عمر ... امّا
من آبروی خویش را پیش تو بردم
امروز هم قسمت نشد برگردی آقا
امروز هم از داغ دوری تو مُردم
از حدّ خود دیگر گذشت ... ای جان زهرا(س)
این جمعه هایی که بدون تو شمردم
بی تو بهار دل زمستان است برگرد
سهم نگاهم برف و باران است ... برگرد

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) -( براى آنكه بيايى به جاده مى نگرم ) *

1494
1

شعر فراق امام زمان(عج) -( براى آنكه بيايى به جاده مى نگرم ) براى آنكه بيايى به جاده مى نگرم
براى تو چقدر حرف دارد اين جگرم
هنوز هفته به هفته پَرَم زمين گير است
هنوز بال ندارم به آسمان بپرم
كوير خشكم و چشم انتظار بارانم
هنوز نيمه ى كارم ، هنوز بى ثمرم
دوباره كيسه ى خالى برايت آوردم
هنوز شكر خدا من گداى پشت درم
چقدر جمعه گذشت و چقدر مادرِ من
نيامدى چقدر پير تر شده پدرم
بدون تو چقدر درد بى دوا دارم
بدون تو چه بلاها كه آمده به سرم
هميشه دست نوازش تو مى كشى به سرم
هميشه خوبى و من هم هميشه دردسرم
مگر خودِ تو نگفتى مواظبم هستى
برس به داد دلم در گناه غوطه ورم
خودت اجازه نده بعد از اين گناه كنم
خودت مراقب من باش بى تو در خطرم
مگر دعاى خودت كار را درست كند
كه من

  • دوشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( وقتيكه وصل هست جدايي به صرفه نيست ) *

1850
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -( وقتيكه وصل هست جدايي به صرفه نيست ) وقتيكه وصل هست جدايي به صرفه نيست
اين روزگار تا كه نيايي به صرفه نيست
بايد شبيه كعبه شما را طواف كرد
ماندن در انتظار كزايي به صرفه نيست
من فكر ميكنم كه فراموش كرده ايم
در راه عشق سر به هوايي به صرفه نيست
ظرف مرا بگير كه آن را عوض كني
با اين پياله كار گدايي به صرفه نيست
اي منتَظر تو منتظر ِ منتظر نباش
تكيه به انتظار چو مايي به صرفه نيست
پيش ِ خدا گلايه اي از دستمان نكن
با ما چنين معامله هايي به صرفه نيست
ما را ببخش چون كه به دردت نخورده ايم
حق ميدهيم تا كه نيايي... به صرفه نيست
تو داغدار ِ روضه ي جانسوز سينه اي
تو زائر ِ غريب ِ بقيع ِ مدينه اي

  • سه شنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 04:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد ) *

1516

غزل امام زمان(عج) -( تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد ) تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد
صفحه صفحه ی کتاب انتظار، با سرشک ندبه ام نمور شد
آسمان ابری غزل ببار، ای پیام دار روشنی بتاب
زیر برق دشنه ی کبود جغد، آفتاب رفته رفته کور شد
عقل سنگ جهل را به سینه زد، عشق هر چه رشته بود پنبه شد
باز هم خدایگان عقل وعشق، تکّه سنگ های بی شعور شد
سامری الهه ی فریب ساخت، گندم آفرید و باغ سیب ساخت
روی نعش آدمی صلیب ساخت، آدم از تبار خویش دور شد
ابتدای مقدم بهاریت، انتهای عصر جاهلیت ست
پس بیا که دختران آرزو، زنده زنده از غمت به گور شد

  • چهارشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( بايد نوشت: عشق... كه باران گرفته است ) * سعید تاج محمدی

2549
2

غزل امام زمان(عج) -( بايد نوشت: عشق... كه باران گرفته است ) بايد نوشت: عشق... كه باران گرفته است
اين حس ناب، خواب از انسان گرفته است
بايد نوشت در مَد تصوير ماه تو
درياي درد جزر فراوان گرفته است
تنها ترين الهه ي ناز زمين! ببين
آوازهای كهنه ی مان جان گرفته است
تك بيت هاي بي سر و سامان انتظار
در شعرهاي ناب تو سامان گرفته است
دنيا كه حبس فصل زمستان غيبت ست
از جمكران نشان بهاران گرفته است
اي آيه هاي وحي، تو را چشم مي كشند!
اي ترجمان ناب كه قرآن گرفته است!
شوق عبور توست كه صحرا به حرمتت
جارو به دست حالت طوفان گرفته است
اي ابتداي عشق كه پايان پذير نيست!
اي ماجراي عشق كه جريان گرفته است!
با قطره هاي روشن باران كه مي رسي
بايد نوشت از تو... كه باران گرفته است...

  • چهارشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

طور تجّلا -(گلی ز باغ، خدا کند که بیایی) * رضا یعقوبیان

100

طور تجّلا -(گلی ز باغ، خدا کند که بیایی) گلی ز باغ، خدا کند که بیایی
ز نسل شیر خدایی ،خدا کند که بیایی
تویی چو طور تجّلا ، عزیز و هستی زهرا
شود که جلوه نمایی ،خدا کند که بیایی
تو زمزمی تو صفایی ، تو مکّه ای تو منایی
تویی تو علتّ نمایی ، خدا کند که بیایی
تو نور عهد الستی، تمام عالم هستی
بگیرد از تو صفایی، خدا کند که بیایی
به عالم حیدر ثانی ، به شیعه روح و روانی
تو رهزن دل مایی، خدا کند که بیایی
شوی تو مرهم زهرا ، دوای هر غم زهرا
تو شور کرب و بلایی ، خدا کند که بیایی
اگر که من ز تو دورم ،بدون مهر تو کورم
به دیده ام تو ضیایی ، خدا کند که بیایی
ولایتت به دل من، عجین به آب و گل من
به بی بها تو بهایی، خدا کند که بیایی
تویی تو یار و حبیبم ،

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 18:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( به لبها زمزمه پس کی می آیی؟ ) * سید مجتبی شجاع

2372
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -( به لبها زمزمه پس کی می آیی؟ ) به لبها زمزمه پس کی می آیی؟
به غمها خاتمه پس کی می آیی؟
برای مادرت تو گریه کردیم
عزیز فاطمه پس کی می آیی؟

شاعر : سید مجتبی شجاع

  • چهارشنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( باید چه کنم...پی نشانت باشم؟ ) * سید مجتبی شجاع

1619
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -( باید چه کنم...پی نشانت باشم؟ ) باید چه کنم...پی نشانت باشم؟
باید چه کنم...که ندبه خوانت باشم؟
باید چه کنم...که آنچه میخواهی...شد؟
باید چه کنم...دل نگرانت باشم؟

شاعر : سید مجتبی شجاع

  • چهارشنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( سرگرم غیر تو شده ام آشنا ببخش ) * جعفر ابوالفتحی

1769
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -( سرگرم غیر تو شده ام آشنا ببخش ) سرگرم غیر تو شده ام آشنا ببخش
آقا اگر شدم به گنه مبتلا ببخش
عمری ندیده ای بدی ام را تو ای کریم
این دفعه هم نبین و کرم کن مرا ببخش
دل مثل سنگ و خشک شده دیده های من
اشکی به چشم و چشمه ی خشک گدا ببخش
از کوچه های این دل من می کنی گذر
آقا اگر نکرده دلم اعتنا ببخش
عمری سفر به مشهد و قم کرده ای عطا
اینبار را بیا سفر کربلا ببخش
آخر کلام این لب عصیان گر من است
آقا بجان خامس آل عبا ببخش

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • یکشنبه
  • 27
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( فصلی پر از شکوفه و باران می آورد ) * سعید محمدی

1713
2

غزل امام زمان(عج) -( فصلی پر از شکوفه و باران می آورد ) فصلی پر از شکوفه و باران می آورد
مردی که حکم دفن زمستان می آورد
از پشت ابرهای زمان، آفتاب جان
صبحی طلوع می کند و جان می آورد
«گفتند یافت می نشود گشته ایم ما
آنی که یافت می نشود، آن می آورد»
بر سفره های بی سر و سامان عیدها
از سرزمین برکت خود نان می آورد
نوروزهای کهنه ی بی حس و حال را
با حس ناب عشق، به جریان می آورد
هر سال عید لحظه ی تحویل سال نو
انسان به روز واقعه ایمان می آورد
روزی که «عشق» می رسد از راه و با خودش
فصلی پر از شکوفه و باران می آورد...

شاعر : سعید محمدی

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( این یك مصیبت ست «نبودی و زیستم» ) * یاسر حوتی

2030
5

غزل امام زمان(عج) -( این یك مصیبت ست «نبودی و زیستم» ) این یك مصیبت ست «نبودی و زیستم»
تنها برای عـرض ارادت گریستم
سجّاده پهن كردم و... در اوج گریه ها
دراشتیاق جنّت و حور و پریستم
پای ركاب خود، طلب مرد می كنی
بی پرده گویمت كه نبودم... كه نیستم...
ای خاك بر سرم، به خدا وَرشكسته ام
دیگر توان نمانده كه بر پا بایستم
درالتهاب برزخِ وَهم و جنون خویش
درحیرتم چگونه، كجا، یا كه كیستم؟
هر رفت و آمد نفسم داد می زند...
عادت شده ست غیبتتان چون كه زیستم

شاعر : یاسر حوتی

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( شوریده نوشته ام وَ بی تفصیل ست ) * اکرم بهرامچی

1614
3

غزل امام زمان(عج) -( شوریده نوشته ام وَ بی تفصیل ست ) شوریده نوشته ام وَ بی تفصیل ست
آهنگِ نوشته ای که بی ترتیل ست
آقا تو ببخش با صراحت گفتم:
این لهجه شبیهِ لهجه ی هابیل ست
باید وسطِ هفته بیایی آقا
دیری ست که جمعه های ما تعطیل ست
خوابیم وَ یا مصلحتی خواب آلود
کو؟ سیصد و سیزده نفر در ایل ست؟
در قرنِ یخی، قرنِ چَت و اینترنت
نسلی که به جا مانده، از آن قابیل ست
اصلا وسط هفته بیا، تک نفره
چشمِ من و ما فقط به این تعجیل ست

شاعر : اکرم بهرامچی

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( احساس می کنم که نباشی بهار نیست ) * هدیه ارجمند

2056
1

غزل امام زمان(عج) -( احساس می کنم که نباشی بهار نیست ) احساس می کنم که نباشی بهار نیست
شعری میان دفتر این روزگار نیست
معطوف می شود به شما حس واژه ها
آقا خودت بگو مگر این افتخار نیست؟
من با سروده های همه شرط بسته ام
بیتی بدون نام شما ماندگار نیست
سین سلام سفره ی هفسین من بگو!
معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟
روزی ظهور می کنی و می رسد بهار
امّا به ماه و سال و زمان اعتبار نیست
تقویم هم به گفته ی من اعتراف کرد
سوگند می خورد که نباشی بهار نیست

شاعر : هدیه ارجمند

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 08:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( می آیی از آن دورها می دانم این را ) * سید علمدار ابوطالبی نژاد

2036
1

غزل امام زمان(عج) -( می آیی از آن دورها می دانم این را ) می آیی از آن دورها می دانم این را
پُر می کنی از عدل، دامان زمین را
در انتظار گام هایت می کنم فرش
این دل، دل شیدایی بی بغض و کین را
سر می نهم بر شانه هایت تا بیایی
تسکین دهی یک لحظه این جان حزین را
موعود من کِی خواهی آمد؟ می شمارم -
تا آن زمان این لحظه های واپسین را
وقتی بیایی مهربان از شوق دیدار
بر خاک درگاه تو می سایم جبین را
در ظهر یک آدینه می گویند ای خوب
می آیی و فریاد خواهی کرد دین را
می آیی و شمشیر سرخ عدل در دست
امضا کنی آن وعده های راستین را
از ریشه می گویند خواهی کند ای مرد
در لحظه ی موعود نسل ناکثین را

شاعر : سید علمدار ابوطالبی نژاد

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 08:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( در باد خرامان شد بالاي سپيدارت ) * : عباس كيقبادي

2525
1

غزل امام زمان(عج) -( در باد خرامان شد بالاي سپيدارت ) در باد خرامان شد بالاي سپيدارت
آشفت و به رقص آمد در پاي تو دستارت
موج از سر مستي هم در پاي تو كف مي زد
خورشيد به كف بودي، دستان تو دف مي زد
با دست صبا دادي گيسوي پريشان را

در باد رها كردي ياهوي پريشان را
از موج صداي تو، دريا به خروش آمد
خون در رگ دريا شد خوني كه به جوش آمد
در پاي تو اينك من با هلهله مي رقصم
ديوانه ترين موجم با سلسله مي رقصم
پيچيده صداي تو در كاسه ي مغز من
با اين سر پر سودا پر مشغله مي رقصم
صد چلّه زمستان را در چلّه نشستم من
اينك كه بهار آمد با چلچله مي رقصم
المسأله يا مفتي از رقص چه مي گفتي
تا حكم چه فرمايي لا يا بله مي رقصم
اي مشعل شب سوزم، يك شعله بيافروزم
من شب روي بي باكم

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 08:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( در گلویم دوباره گل کرده، بغضی از جنس نا نوشتن ها ) *حاج رضا محمدی ولایی

1754
1

غزل امام زمان(عج) -( در گلویم دوباره گل کرده، بغضی از جنس نا نوشتن ها ) در گلویم دوباره گل کرده، بغضی از جنس نا نوشتن ها
شانه هایم به لرزه افتادند، در غم زیر بار ماندن ها
حرف هایم دوباره تکراری ست، زخم هایم دوباره وا شده اند
اشک بیهود ه ام عیان می کرد، قصّه ی آب ها و هاوَن ها
از سماع درخت ها پیداست، ضربه های تبر خوش آهنگ ست
وعده می داد و روی هم می ریخت، از سر عاشقان چه خرمن ها
فرصت عاشقی میسّر بود، ما ولی بی خیال او بودیم
دور می شد ز دست های ما، چین افسوس بخش دامن ها
چشم آیینه ها به دست تواست، ذکر لاسیف همچنان بر جاست
دیرگاهی ست طاقتش طاق ست، ذوالفقار خمیده ی تنها
توأمان حماسه و رأفت، سیصد و سیزده نفر همراه
می رسی با نسیم پر برکت، در طلوع خوش شکفتن ها

شاعر : رضا

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد