شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

شعر فراق امام زمان(عج) -( *شرح احوال مرا بر در این خانه بخوان ) * علیرضا انصاری

1796
7

شعر فراق امام زمان(عج) -( *شرح احوال مرا بر در این خانه بخوان ) *شرح احوال مرا بر در این خانه بخوان
شعر بی خط مرا شعله مستانه بخوان
*گر نبودم که کنم جان بفدای معشوق
تربتم را به ره آن شه جانانه بخوان
*مِی تویی باده تویی ساقی میخانه تویی
یک شبی شعر مرا بر در میخانه بخوان
* نعره مستانه ات گوش جهان را پُر کرد
خطی از حالِ خرابِ منِ ویرانه بخوان
*معنی پیچش زلفت به جانِ صفحه نبود
شرح عاشق شدن از قصه این شانه بخوان
*قصه قاصدکِ خسته صحرا خواندم
یک سحر شعله به چشم من دیوانه بخوان

شاعر : علیرضا انصاری

  • یکشنبه
  • 22
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 08:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات با امام زمان(عج) -( شعری مگر که این همه شیرین بهانه ای ) * محمد روحانی

2359
1

شعر مناجات با امام زمان(عج) -(  شعری مگر که این همه شیرین بهانه ای   ) شعری مگر که این همه شیرین بهانه ای
نثری مگر که محرم اسرار خانه ای
تا چند چون نسیم سحر با شمیم گل
در برگ برگ سرو و صنوبر روانه ای
پرسیده ام ز هر که نشان تو بی نشان
دارد به خاطر از تو پریشان نشانه ای
دیریست در هوای رخت بال میزنم
مرغ دلم نمی پرد از آشیانه ای
ترسم به آرزو نرسد ناله ی امید
دل را به سوی خویش بخوان با بهانه ای
اکنون که اختیار جهان با نگاه توست
تا چند پشت پرده منتظر آره یا نه ای
تا باز شعله ور شوم از شوق انتظار
آی آتش نهفته بیفشان زبانه ای

شاعر : محمد روحانی

  • یکشنبه
  • 22
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شعر بی خط مرا شعله مستانه بخوان ) * علیرضا انصاری

1793
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شعر بی خط مرا شعله مستانه بخوان ) *شرح احوال مرا بر در این خانه بخوان
شعر بی خط مرا شعله مستانه بخوان
*گر نبودم که کنم جان بفدای معشوق
تربتم را به ره آن شه جانانه بخوان
*مِی تویی باده تویی ساقی میخانه تویی
یک شبی شعر مرا بر در میخانه بخوان
* نعره مستانه ات گوش جهان را پُر کرد
خطی از حالِ خرابِ منِ ویرانه بخوان
*معنی پیچش زلفت به جانِ صفحه نبود
شرح عاشق شدن از قصه این شانه بخوان
*قصه قاصدکِ خسته صحرا خواندم
یک سحر شعله به چشم من دیوانه بخوان

شاعر : علیرضا انصاری

  • دوشنبه
  • 23
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( انگار برای نفسم همنفسی نیست ) *

1610
2

غزل امام زمان(عج) -( انگار برای نفسم همنفسی نیست ) انگار برای نفسم همنفسی نیست
در دشت وجودم اثر خار و خسی نیست
رفتند رقیبان و به این نکته رسیدیم
در شهر شما هیچ کسی یار کسی نیست
خاموش نشستیم در این خلوت غمبار
ما را به جز اندیشه ی عصیان هوسی نیست
پرواز نموده ست دلم در طلب دوست
هر چند که محدوده آن جز قفسی نیست
ای جمعه آخر تو به فریاد دلم رس
در باقی این هفته که فریادرسی نیست

  • دوشنبه
  • 23
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( نَمی از چشم های توست چشمه، رود، دریا هم ) * سید محمد جواد شرافت

1602
2

غزل امام زمان(عج) -( نَمی از چشم های توست چشمه، رود، دریا هم ) نَمی از چشم های توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم
تو از تورات و انجیل و زبور، از نور لبریزی
تو قرآنی، زمین مات شکوهت، آسمان ها هم
جهان نیلی ست طوفانی، جهان دل مرده ظلمانی
تویی تو نوح، موسی هم، تویی تو خضر، عیسی هم
نوایت نغمه ی داوود، حُسنت سوره ی یوسف
مرا ذوق شنیدن می کشد، شوق تماشا هم
«تو آن ماهی که در پایت تلاطم می کند دریا»
من آن دریای سرگردان دور افتاده از ماهم
اسیر روی ماه تو، هوا خواه نگاه تو
نشسته بین راه تو نه تنها من که دنیا هم
«تمام روزها بی تو شده روز مبادا»1 نه
که می گرید به حال و روز ما روز مبادا هم
همه امروزها مثل غروب جمعه دلگیرند
که بی تو تیره و تلخ

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر امام زمان(عج)-مناجات-تاجگذاری -( هر لحظه تو احوال مرا می بینی ) *استاد سید هاشم وفایی

1698
3

شعر امام زمان(عج)-مناجات-تاجگذاری -( هر لحظه تو احوال مرا می بینی ) هر لحظه تو احوال مرا می بینی
آئینـــۀ اقبــال مرا می بینی
می میرم و زنده می شوم از خجلت
چون نامۀ اعمال مرا می بینی
***
ای جلوۀ نور سرمدی یا مهدی
گنجینۀ علم احمدی یا مهدی
هدیه به امامت تو ما آوردیم
صدباغ گل محمدی یا مهدی
***
برچینی بشکستۀ دل بند زدند
ما را به ولایت تو پیوند زدند
آغاز امامت تو گویی به بهشت
زهرا و علی ز شوق لبخند زدند

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( آقا! به این زمانه ی نامرد بر نگرد، دیگر نمی تپد دل انسان برای تو ) * محمد شکری فرد

1688
3

غزل امام زمان(عج) -( آقا! به این زمانه ی نامرد بر نگرد، دیگر نمی تپد دل انسان برای تو ) آقا! به این زمانه ی نامرد بر نگرد، دیگر نمی تپد دل انسان برای تو
تقویم ها به سوگ بهارت نشسته اند، دنیا رقم زده ست زمستان برای تو
کابوس های هر شبه ام تلخ تر شدند، مردم تو را خلیل امامت نخواستند
افروختند آتش نمرود را ولی، آتش نشد دوباره گلستان برای تو!
گرگی به قلب باور انسان هُجوم بُرد، "تاریخ مصرف دل انسان" سر آمده ست
خالی شده ست کاسه ی نذر و نیاز ها، سر می برند برّه ی ایمان برای تو
جرم برادران تو از حد گذشته است، پیراهنت هنوز به دندان گرگ هاست
یعقوب هم برای تو اشکی نریخت...نه، حتّی نساخت کلبه ی احزان برای تو
یک شعر انتظار به دردت نمی خورد، "میدان لاله زار" به دردت نمی خورد
نامش مزیّن ست به نام

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مثنوی امام زمان(عج) -( چقدر وصف شما ای بهار مارا کشت ) * علیرضا حکمتی

3771
7

مثنوی امام زمان(عج) -( چقدر وصف شما ای بهار مارا کشت ) چقدر وصف شما ای بهار مارا کشت
نیامدی، عطش انتظار مارا کشت
نیامدی و زمین در ملال می پوسد
میان چرخش این ماه و سال می پوسد
شما که از دل ما درد و داغ می گیری!
بگو کی از دل ماهم سراغ می گیری!؟
بهار سبز خداوند! می رسی آخر
ز پشت فاصله هر چند، می رسی آخر
تو از میان غم و درد می رسی از راه
درست مثل همان مرد می رسی از راه
شبیه مرد بزرگی که آسمانی شد
همان که کشته ی شمشیر بدگمانی شد
همان درخت بزرگی که سخت تنها ماند
تبر وزید، ولی تک درخت تنها ماند
همین که او به زمین خورد، گرگ آمده بود
برای کشتن مرد بزرگ آمده بود
نشست بردل او تا رسید با تیغش
گلوی تشنه ی او را درید با تیغش
بیا بزرگ! که ما انتقام می خواهیم
برا

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( گاهی شبیه اشکی و گاهی کبوتری ) * عالیه مهرابی

2452
2

غزل امام زمان(عج) -( گاهی شبیه اشکی و گاهی کبوتری ) گاهی شبیه اشکی و گاهی کبوتری
بغضی که می نشینی و پلکی که می پری
ای نامه ای که زود به دستم نمی رسی
تو هر چه سر به مهرتری، خواندنی تری
تو کیستی که نام تو را تاک بر لبش
آورد و داد این همه انگور عسکری
آمد بهار و باز تو در راه مانده ای
آمد بهار دیگر و تقویم دیگری
سیبی که تا رسیدن تو صبر می کنم
هر قدر دیر هم برسی، باز نوبری
دامن گرفته است جهان تابش تو را
یک کهکشان و دامن این قدر مشتری؟!
ای فصل ناگزیر به تقویم ها بگو:
از دست روزها چقَدَر آن طرف تری؟!

شاعر : عالیه مهرابی

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد شیخ الاسلامی

غزل امام زمان(عج) -( دوباره پنجره را بي خبر نخواهي ديد ) * جواد شیخ الاسلامی

1800

غزل امام زمان(عج) -( دوباره پنجره را بي خبر نخواهي ديد ) دوباره پنجره را بي خبر نخواهي ديد
وَ چشم خسته من را به در نخواهي ديد
همين که ماه حقيقي بر آيد از دل چاه
در آسمان اثري از قمر نخواهي ديد
ميان ماست، همين جا؛ به دور تر هر قدر -
که خيره تر بشوي بيشتر نخواهي ديد
چنين که در پي او خيره اي به صحرا، هيچ -
به جز دو بوته ی بي بار و بر نخواهي ديد
تمام درد همين ست، مرد کم هست و -
ميان سينه ی مردان جگر نخواهي ديد
ز خير تيغ گذشتيم دستشان حتّي
براي ولوله طبل و سپر نخواهي ديد
ولي من و تو دو کوهيم، کوه هايي که
ميان سينه ي مان جز شرر نخواهي ديد
دو کوه تکيه به هم داده ايم و از دشمن
به خون سينه ی ما تشنه تر نخواهي ديد
خلاصه حرف زيادست، اگر به هم برسيم
جداي اين که

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( زمین دور تو می چرخد چه شوق ممتدی دارد ) * محمد حسین انصاری نژاد

1452
1

غزل امام زمان(عج) -( زمین دور تو می چرخد چه شوق ممتدی دارد ) زمین دور تو می چرخد چه شوق ممتدی دارد
کدام آدینه تا آواز آمد آمدی دارد
نیستان در نیستان، این مزامیر زبور کیست؟
به آهنگی حجازی نغمه های ممتدی دارد
چه فرقی می کند، انجیل هم ردّ بهار توست
کلیسا با تمام شوق، زنگ معبدی دارد
از آن بالا ببین صحرا به صحرا خشکسالی را
چقدر ابر سترون، آسمان وضع بدی دارد
کجای خاک مثل جمکران بوی ظهور توست؟
تمام جاده اینجا از نفس هایت ردی دارد
در ایوان شهید هشتم امّا فکر می کردم
خراسانی تر از چشم تو دنیا مشهدی دارد؟
از این سمت آسمان حتی تماشایی ترست انگار
که خاک از تپّه های نرگس اینجا گنبدی دارد
صدایت می کند: هوشیدر زرتشت من برگرد
سپند شوق بر آتش به نامت موبدی دارد
خدایا خو

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( از آن فرداي وهم آلود، از تقدير مي ترسم ) * رضا کرمی

1418

غزل امام زمان(عج) -( از آن فرداي وهم آلود، از تقدير مي ترسم ) از آن فرداي وهم آلود، از تقدير مي ترسم
من از بي مهري آيينه با تصوير مي ترسم
تمام راه ها بر جاده ی آسودگي ختمند
از آن پايي كه خواهد رفت در زنجير مي ترسم
تب خورشيد را از من مگير اي ابر هرجايي!
مسلمانم، ولي از سايه ی تكفير مي ترسم
ميان ماندن و رفتن اسير دست ترديدم
عنانم دست تو اي دل، كه از تدبير مي ترسم
كدامين چشم ها بر جاده ی موعود خواهد ماند!؟
من از اين مردم خو كرده با تاخير مي ترسم...

شاعر : رضا کرمی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( ستاره ماه، ستاره ماه، بخواب، خواب ببين يوسف ) * نغمه مستشار نظامی

1538
1

غزل امام زمان(عج) -( ستاره ماه، ستاره ماه، بخواب، خواب ببين يوسف ) ستاره ماه، ستاره ماه، بخواب، خواب ببين يوسف
كمر به قتل تو مي بندند برادران پس از اين يوسف!
ستاره ماه، ستاره ماه، تو ماه گمشده در چاهي
ولي سقوط نخواهي كرد از آسمان به زمين يوسف
صداي قافله مي آيد، تو را براي من آوردند
بيا ستاره ترين: خورشيد، بيا عزيزترين: يوسف!
نخواستم كه نگاهم را به چشم هاي تو... امّا واي
چه آتشي ست در اين تقوي؛ چه آتشي ست ببين: يوسف
ترنج و دست، ترنج و تو، ترنج و دست، ترنج و ماه
فرشته بود؟ نه زيباتر... بيا كمي بنشين يوسف!
بيا كمي بنشين اينجا... چراغ محفل ما روشن
گناه قلب زليخا نيست، دو چشم كرده كمين يوسف
دو چشم مثل دو تا شاهين، دو چشم مثل دو تا خورشيد
وَ صد شكار كه مي سوزند،به

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست ) * محمد حسین انصاری نژاد

1360
1

غزل امام زمان(عج) -( خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست ) خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست
مسافر خسته از موسیقی شهر غم آلود ست
به دوشش کوله باری از دوبیتی های دلتنگی
مزامیر نیستانش پر از اندوه داوود ست
به صحرا چشم می دوزد سواری خسته پیدا نیست
وَ بر دریا که از اندوه ماهی ها نمک سود ست
می اندیشد به یک آدینه آن صبح تماشایی
می اندیشد ظهورش در کدامین صبح موعود ست
تمام سارها آن روز شاعر می شوند از شوق
وَ شاعر تر از آن ها بید مجنون لب رود ست
جهان پلکی به هم تا می زند قد راست خواهد کرد
وَ مي بيند زمين را خالي از بت هاي نمرود ست

شاعر : محمد حسین انصاری نژاد

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( قسم به جان تو ای آشنای دیرینه ) * سید اکبر سلیمانی

1479

غزل امام زمان(عج) -( قسم به جان تو ای آشنای دیرینه ) قسم به جان تو ای آشنای دیرینه
همیشه پاک و صمیمی، زلال آئینه
تمام خواب مرا، شب به شب معطّر کرد
گلی شبیه تو، آرام و با طمأنینه!
همین که اسم تو و حرف جاده می آید
دلم قرار ندارد دوباره در سینه
نشسته بی تو در این ازدحام تنهایی
غروب غمزده ای در نگاه آئینه
تمام هفته به دنبال واژه می گردم
وَ شعر می کنم آخر، تو را در آدینه!

شاعر : سید اکبر سلیمانی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی ) * مریم توفیقی

1412
3

غزل امام زمان(عج) -( از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی ) از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی
ابرها را با سلامی در دلم گم می کنی
در کدامین جاده هستی تک سوار بی نشان؟
با نگاهت ماه را مدّ تلاطم می کنی
با نوائی سبز، همرنگ سکوت مصطفی
همچو حیدر بر گنه کاران ترحّم می کنی

خاک از شوق حضورت آب بر مو می زند
با ظهورت چشمه را غرق توهّم می کنی
ندبه ندبه از دعایم عشق می بارد ولی -
با دو رکعت نافله بر من تقدّم می کنی
در غروب جمعه ها، از قبله گاه عاشقان
با سمات دل کشت دل را ترنّم می کنی
خوب می دانم که می آئی، عزیز فاطمه
از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی!

شاعر : مریم توفیقی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست ) * محمد حسین انصاری نژاد

1285
2

غزل امام زمان(عج) -( خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست ) خیابان در خیابان پایکوب آهن ودود ست
مسافر خسته از موسیقی شهر غم آلود ست
به دوشش کوله باری از دوبیتی های دلتنگی
مزامیر نیستانش پر از اندوه داوود ست
به صحرا چشم می دوزد سواری خسته پیدا نیست
وَ بر دریا که از اندوه ماهی ها نمک سود ست
می اندیشد به یک آدینه آن صبح تماشایی
می اندیشد ظهورش در کدامین صبح موعود ست
تمام سارها آن روز شاعر می شوند از شوق
وَ شاعر تر از آن ها بید مجنون لب رود ست
جهان پلکی به هم تا می زند قد راست خواهد کرد
وَ مي بيند زمين را خالي از بت هاي نمرود ست

شاعر : محمد حسین انصاری نژاد

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( قسم به جان تو ای آشنای دیرینه ) * سید اکبر سلیمانی

1477

غزل امام زمان(عج) -( قسم به جان تو ای آشنای دیرینه ) قسم به جان تو ای آشنای دیرینه
همیشه پاک و صمیمی، زلال آئینه
تمام خواب مرا، شب به شب معطّر کرد
گلی شبیه تو، آرام و با طمأنینه!
همین که اسم تو و حرف جاده می آید
دلم قرار ندارد دوباره در سینه
نشسته بی تو در این ازدحام تنهایی
غروب غمزده ای در نگاه آئینه
تمام هفته به دنبال واژه می گردم
وَ شعر می کنم آخر، تو را در آدینه!

شاعر : سید اکبر سلیمانی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی ) * مریم توفیقی

1485
2

غزل امام زمان(عج) -( از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی ) از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی
ابرها را با سلامی در دلم گم می کنی
در کدامین جاده هستی تک سوار بی نشان؟
با نگاهت ماه را مدّ تلاطم می کنی
با نوائی سبز، همرنگ سکوت مصطفی
همچو حیدر بر گنه کاران ترحّم می کنی
خاک از شوق حضورت آب بر مو می زند
با ظهورت چشمه را غرق توهّم می کنی
ندبه ندبه از دعایم عشق می بارد ولی -
با دو رکعت نافله بر من تقدّم می کنی
در غروب جمعه ها، از قبله گاه عاشقان
با سمات دل کشت دل را ترنّم می کنی
خوب می دانم که می آئی، عزیز فاطمه
از حصار فاصله بر من تبسّم می کنی!

شاعر : مریم توفیقی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( آواره بیرون می روم با سایه ای تنها ) * اکرم بهرامچی

1764
1

غزل امام زمان(عج) -( آواره بیرون می روم با سایه ای تنها ) آواره بیرون می روم با سایه ای تنها
شاید تو آنجایی میان شهر آدم ها
در آن طرف شهری ست با جغرافیای بیست
آنجا به غیر از عشق بی شک ماجرایی نیست
من این طرف در مرکز یک شهر خاموشم
پس کوچه هایش را در این دفتر نمی پوشم
ها می کنم دستان سردم را که خشکیده ست
انگار قندیل از نگاه شهر باریده ست
این جمعه ها ی ساکت و تعطیل، کمرنگ ست
در ندبه ها فرصت برای حرف ها تنگ ست
حالا دعاهای زمین عصیان تکرار ست
طرز نگاه آدمک ها گنگ و آوار ست
در کوچه ها مانده ست ردی از نگاهی خیس
شاید خیابان می رود سمت گناهی خیس
فرم مداد قرمزم خاکستری رنگ ست
یک روزنامه داد زد هر روزمان جنگ ست
هر روز می گردم پی شهری که آنجایی
شهری که نان می دا

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( ای پاسخ گرامی امّن یجیب ها ) * نغمه مستشار نظامی

2910
9

غزل امام زمان(عج) -( ای پاسخ گرامی امّن یجیب ها ) ای پاسخ گرامی امّن یجیب ها
تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها
چشم جهان به چشمه ی دستان سبز توست
جاری شو از ورای فراز و نشیب ها
تکلیف انتقام شهیدان به دوش کیست؟
خون مسیح مانده به روی صلیب ها!
برخیز و بزم شب زدگان را به هم بزن
ای آشنا به ندبه و اشک غریب ها
تعجیل کن به خاطر صدها هزار چشم
ای پاسخ گرامی امن یجیب ها

شاعر : نغمه مستشار نظامی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( یکی بیاید و دستی به ما تکان بدهد ) * اصغر اکبری

2253
1

غزل امام زمان(عج) -( یکی بیاید و دستی به ما تکان بدهد ) یکی بیاید و دستی به ما تکان بدهد
یکی دوباره به تقویم خسته جان بدهد
چه سرد مانده دل بی حواس آدم ها
کسی نبوده که آن را کمی تکان بدهد!
چقدر یخ زده آغوش کوچه های سلام
کجاست او که جوابی به عابران بدهد؟
زمین به روی خودش آب می شود، پس کو؟
کسی که دست زمین را به آسمان بدهد
بهار مُرده در اینجا، هجوم پاییز ست
کجاست او که به ما شور ناگهان بدهد؟
کنار پنجره ها پرده پرده می میریم
یکی دوباره خدا را به ما نشان بدهد

شاعر : اصغر اکبری

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( به دلم دیدنت برات شده، به خدا صبح و شام منتظرم ) * علی فردوسی

2164

غزل امام زمان(عج) -( به دلم دیدنت برات شده، به خدا صبح و شام منتظرم ) به دلم دیدنت برات شده، به خدا صبح و شام منتظرم
همه ي روزها ولي به خصوص، آخر هفته هام منتظرم
نه شبيهم به هر مسلماني، نه نماز درست و درماني...
چه بگويم خودت كه مي داني، من چه اندازه خام منتظرم
منبرت جاي خطبه خوانی هاست، چقدر جمعه ها برو و بياست
سر سجّاده ها شلوغ رياست، من در اين ازدحام منتظرم
ندبه خوان هاي خوش صدا جمعند، همه ي كلّه گنده ها جمعند
انتظار خواص، اين جوري ست، من شبيه عوام منتظرم
جیب ها جیره خوار سُبحه شده، لقمه ها لقمه های شُبهه شده
انتظارت حلال بعضی ها، لب بیت الحرام منتظرم
تو كجا؟ من كجا؟ چقدر سراب؟ ساقي سال هاي قحط شراب
من ولي با همين وجود خراب، دست در دست جام منتظرم
زود تا محتسب

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( کوله بار نیمه ای از قرص شعبان روی دوش ) * اکرم بهرامچی

1858
3

غزل امام زمان(عج) -( کوله بار نیمه ای از قرص شعبان روی دوش ) کوله بار نیمه ای از قرص شعبان روی دوش
نیمه ای از یک تبر، رقص درختان روی دوش
جنگلی خاموش تر از زخم های بی پلاک
چفیه هایی سرخ، سنگرهای پنهان روی دوش
سارها با بال های کوچک پرواز ها
چشم های روشن و تیز پلنگان روی دوش
پلک های ریشه ها بی خواب تر از ساقه ها
ساقه ی نیلوفران، پیچان و رقصان روی دوش
انتظار خاک، در طول مسیر آسمان
ابرها ی تیره ی آواز باران روی دوش
می رسد تاریخ روییدن، به حجم کائنات
می رسد اسطوره ای، آیات قرآن روی دوش
تک سوارانی به حجم هشت عرش نیلگون
کوله بار نیمه ای از قرص شعبان روی دوش
سیزده شاهین طوفان زا وسیصد شیر نر
تا برآشوبند دست افشان و طوفان روی دوش

شاعر : اکرم بهرامچی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( كاش می آمدی و با تو جهان گل می كرد ) * محمد روحانی

2011
2

غزل امام زمان(عج) -( كاش می آمدی و با تو جهان گل می كرد ) كاش می آمدی و با تو جهان گل می كرد
از گلستان رُخت گلشنِ جان گل می كرد
مي شكفت از قدمت خنده به لب های زمین
با تماشای حضورِ تو زمان گل می كرد
از شمیم نفست، باغ، معطّر می شد
چهره ات در دل وِ چشم نگران گل می كرد
هيچ دل نيست كه سودایی دیدار تو نیست
كاش با آمدنت دامن جان گل می كرد
تو بهار، چمنی وقت شكوفايی گل
كاش با آمدنت خواب خزان گل می كرد
سبزه با عشق تو در دشت و چمن می روييد
لاله با مهر تو پنهان و عيان گل می كرد
مي گذشتی اگر از دشت، بـه همراه نسيم
خاک، با ديدن تو رقص كنان گل می كرد
جای جنگ و جدل و دشمنی و خون ريزی
عشق، در باغ تمنّای جهان گل می كرد
مهر افسرد، وفا سوخت، محبّت پژمرد
كاش اين دشت، كرا

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( در کوچه های یخ زده ی تاریخ، چشم انتظار دیدن خورشیدیم ) * فرزانه سعادتمند

1942
3

غزل امام زمان(عج) -( در کوچه های یخ زده ی تاریخ، چشم انتظار دیدن خورشیدیم ) در کوچه های یخ زده ی تاریخ، چشم انتظار دیدن خورشیدیم
ما عابران کوچه ی تنهایی، در منجلاب حادثه پوسیدیم
مولا میان پنجه ی تاریکی، در امتداد این شب طوفانی
با آرزوی آمدن باران، در انتظار روی تو خشکیدیم
امروز خون عاطفه می بارد، از آسمان زخمی دل هامان
ما مرگ شعر آینه ها را باز، در انقباض ثانیه ها دیدیم
پشت نگاه شهر عروجی نیست، یعنی هبوط، عادت مردم شد
دیشب طنین غم زده ای می گفت: سمت بلوغ فاجعه تبعیدیم
حالا اگرچه نبض غزل کُندست، امّا نگاه ملتمسش جاری ست:
در کوچه های یخ زده ی تاریخ، چشم انتظار دیدن خورشیدیم

شاعر : فرزانه سعادتمند

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( کدامین باد آورده نسیم دلربایت را ) * سید مهدی نژاد هاشمی

1366
3

غزل امام زمان(عج) -( کدامین باد آورده نسیم دلربایت را ) کدامین باد آورده نسیم دلربایت را
که چون اردیبهشتی می خرامد گل هوایت را
یقینا رد شدی از کوچه های شهرمان گمنام
که باران می تراود در به در جغرافیایت را
گمان دارم بنفشه می کشد بر زیر چشمانش
دمادم، صبح دم، گرد و غبار رد ِّ پایت را
که سرخوش می شود مانند باغ پسته ای هر دم
و می ریزد به کام رهگذرها خنده هایت را
تو لیلایی توشیرینی...!؟ تویی فرهاد یا مجنون...؟
که صدها قِسم منظومه سروده ماجرایت را
خزر نام تو را بر گوش ماهی ها فرو خواند و -
به ساحل می برند آوازه ی حجب و حیایت را
در اوجی خوب می دانم زمین جای بزرگان نیست
نخواهد برد از یادش زمان بال رهایت را
زمان یک جمعه مانده تا رسیدن های بی فرجام
وَ هستی می

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( من از خدا خواستم که، ختم خزان باشد امسال ) * سعید محمدی

1336
2

غزل امام زمان(عج) -( من از خدا خواستم که، ختم خزان باشد امسال ) من از خدا خواستم که، ختم خزان باشد امسال
سال بهار و طلوعِ، رنگین کمان باشد امسال
این آسمان گرفته، ای کاش روشن شود؛ کاش -
آبی ترین سال عمرِِ، این آسمان باشد امسال
شب های آرام امسال، مظنون و نامطمئن اند
شاید که دوران قبل از، طوفانمان باشد امسال
من از خدا خواستم عشق، معنای خوبی بگیرد
لبخند مردم بدونِ، دردی نهان باشد امسال
باشد که دیگر نبینیم، چندین قدم آن طرف تر
همسایه ی خانه ی ما، محتاج نان باشد امسال
یا این که دیگر نبینیم، در کوچه های فلسطین
یک کودک پابرهنه، بی خانمان باشد امسال
من از خدا خواستم که، در سفره های سومالی
یک استکان آب شیرین، یک لقمه نان باشد امسال
بمب اتم ها نباشند، باروت ها محو گر

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( سیب روییده به هر شاخه ی ذاتش شیرین ) * عالیه مهرابی

1442
2

غزل امام زمان(عج) -( سیب روییده به هر شاخه ی ذاتش شیرین ) سیب روییده به هر شاخه ی ذاتش شیرین
شده اوقات زمین با نفحاتش شیرین
دست در چشمه ی لبخند تو بردند اگر -
هست این مزرعه ها آب قناتش شیرین!
روزگاری که الفبای تو را بنویسند
هم لب نیزه و هم کام دواتش شیرین
فصل خوبی ست که با رایحه ی آمدنش
می رسد سیب دعا در عرفاتش شیرین
شیخ شیراز شدن ساده و سهل ست اگر -
باشد این گونه لب شاخه نباتش شیرین
مطلع آمدنش، وزن قشنگی دارد
فعلاتن فعلاتن فعلاتش شیرین
حیرتی نیست که ثابت بشود کندوها -
کرده باشند دهان با صلواتش شیرین

شاعر : عالیه مهرابی

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( حی علی البهشت و به سرمستی مدام ) * سید مهدی نژاد هاشمی

1397

غزل امام زمان(عج) -( حی علی البهشت و به سرمستی مدام ) حی علی البهشت و به سرمستی مدام
بی تو تمام لذّتمان می شود حرام
آقا همیشه پرتو لطف و جلالتان
بر چهره های شب زده مان، باد، مستدام
هر صبح پیش از آن که بتابد، گمان کنم -
خورشید بر دو چشم شما می دهد سلام
از لابه لای درد و غم هر نگاهتان
حسی غریب می بردم روی اشک هام
حسی که حال و روز مرا پر کشیده ست
از ناگزیر فکر و خیالات پوچ و خام
تا انتهای روشنی چشمه سارها
این سان غریب و بی کس و با شرم و احترام
آقا ببخش من که یقین دارم آخرش
از این دل شکسته نمی گیری انتقام
زخم دل تمام زمین و زمانه را
یک جرعه ی نگاه شما داده التیام
الحق جهان به برکتتان پاک می شود
داده شده به دست شما اختیار تام
دستی بکش به آخر این شعر ن

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد