شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

غزل امام زمان(عج) -( ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر ) * احمد حسین پور علوی

2757
3

غزل امام زمان(عج) -( ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر ) ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر
من به دنبال تو هستم در غزل ها بیشتر
هر چه می گویند با یک گل نمی آید بهار
من دلم می گیرد از ضرب المثل ها بیشتر
در حرم تا غرق بهجت می شوم حس می کنم
می وزد عطر تو در بعضی محل ها بیشتر
عده ای ناباورند و خوب می دانم چرا
هست پیرامون تو بحث و جدل ها بیشتر
نام تو دکان بعضی ها شد و این روزها
هست زرق و برق بازار بدل ها بیشتر
از فرج می خوانم و محو مؤذن زاده ام
لحظه ی حی علی خبر العمل ها بیشتر
آسمان ابری ست وقتی گرم می گیرد دلت
تکیه تکیه با علم ها و کتل ها بیشتر
کربلا را با نگاهت غرق باران می کنی
گریه ات می گیرد اما روی تل ها بیشتر
در قصاید پای ثابت هستی اما باز هم -
من ب

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل امام زمان(عج) -( تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست ) * فاضل نظری

2112
3

غزل امام زمان(عج) -( تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست ) تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست
نگاه من به دل پاک و جان طاهر توست
فقط نه من به هوای تو اشک می ریزم
که هر چه رود درین سرزمین مسافر توست
همان بس ست که با سجده دانه برچیند
کسی که چشم تو را دیده است و کافر توست
به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگر شاعرست شاعر توست
که گفته است که من شمع محفل غزلم؟!
به آب و آتش اگر می زنم به خاطر توست

شاعر : فاضل نظری

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( ميان مردمی و مردم از شما دورند ) * محسن مهدوی

2410
6

غزل امام زمان(عج) -( ميان مردمی و مردم از شما دورند ) ميان مردمی و مردم از شما دورند
ميان مردم صد چهره ای كه صد جورند
ميان طايفه هايی كه چشم سر دارند
وَ از نديدن نور تو غالباً كورند
میان منتظرانی كه ندبه می خوانند
وَ گوييا به صدا كردن تو مجبورند
خدا كند كه نباشم من از كساني كه -
فقط به گريه و زاری و ندبه مشهورند
اگر دعاي شما شاملم شود نروم
ميان مردم صد چهره اي كه صد جورند...

شاعر : محسن مهدوی

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( چشم تمام آینه ها روشن، چون جلوه گاه حضرت بارانند ) * نجمه سادات هاشمی

1636
2

غزل امام زمان(عج) -( چشم تمام آینه ها روشن، چون جلوه گاه حضرت بارانند ) چشم تمام آینه ها روشن، چون جلوه گاه حضرت بارانند
دارند با وضوی تماشایش، از روی خود غبار می افشانند
مانند عشق خانه براندازست، عطرش که بوی نرگس شیرازست
محتاج وصف بی حد و اندازه ست، این روز مژده داده ی بی مانند
از دیدن تو سیر نخواهد شد، چشمی که روزه بوده هزاران سال
بنشین ببینمت دل سیر آقا، مانند من چقدر فراوانند
کعبه سرود مقطع شعرش را، بیت دوازده به غزل پیوست
تکمیل شد تغزل حج، عشّاق، لبیک گوی مصرع پایانند
این شعر نذر چل سحر آمین ست، امروز ادا شده ست که آدینه ست
صبح است و با ندای "انا المهدی"، مردم دعای ندبه نمی خوانند

شاعر : نجمه سادات هاشمی

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( چشم تمام آینه ها روشن، چون جلوه گاه حضرت بارانند ) * نجمه سادات هاشمی

1619
1

غزل امام زمان(عج) -( چشم تمام آینه ها روشن، چون جلوه گاه حضرت بارانند ) چشم تمام آینه ها روشن، چون جلوه گاه حضرت بارانند
دارند با وضوی تماشایش، از روی خود غبار می افشانند
مانند عشق خانه براندازست، عطرش که بوی نرگس شیرازست
محتاج وصف بی حد و اندازه ست، این روز مژده داده ی بی مانند
از دیدن تو سیر نخواهد شد، چشمی که روزه بوده هزاران سال
بنشین ببینمت دل سیر آقا، مانند من چقدر فراوانند
کعبه سرود مقطع شعرش را، بیت دوازده به غزل پیوست
تکمیل شد تغزل حج، عشّاق، لبیک گوی مصرع پایانند
این شعر نذر چل سحر آمین ست، امروز ادا شده ست که آدینه ست
صبح است و با ندای "انا المهدی"، مردم دعای ندبه نمی خوانند

شاعر : نجمه سادات هاشمی

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( دوباره وقت اذانست، حضرت خورشيد ) * فخرالسادات موسوی

1529
2

غزل امام زمان(عج) -( دوباره وقت اذانست، حضرت خورشيد ) تو را ستاره ي شرقي، سلام مولایِ...
دل آشناي غزل ها سلام همسايه!
دوباره وقت اذانست، حضرت خورشيد
صداي گرم قدم هاي تو كجاهایِ
بلند آبي صبح ظهور جامانده...؟
كه واژه واژه دلم شد اسير آرايه...؟
وَ عشق خاطره ي سبز ايل باران ست
كه قطره قطره چكيده به روي جا پایِ
غريب عصر سه شنبه دوباره مي آيد -
صداي خيسِ قنوت نگاهِ يلدایِ
هميشه منتظر آن دو چشم نرگس تو:
«و أينَ صاحبُ يومِ طلوع فردایِ... ؟»

شاعر : فخرالسادات موسوی

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 عبدالحسین شفیع پور

شعر و نوحه سینه زنی برای غروب جمعه ها -(غروب جمعه میشینم ،چشم به انتظار امیرم) * عبدالحسین شفیع پور

2067
3

شعر و نوحه سینه زنی برای غروب جمعه ها -(غروب جمعه میشینم ،چشم به انتظار امیرم) غروب جمعه میشینم ،چشم به انتظار امیرم

ایشالله جمعه ی دیگه، روی ماهت روببینم

شده گریون دل زارم،چون ندید روی نگارم

عمریه به انتظارش،داده ام داروندارم

گم میشم توی غزلها ،بارونی چش توی غمها

تومثه موجی که رفتی ،بیا به ساحل دریا

هزارودویست سال آقا مونده دل تو شب یلدا

اینجا دل بسته قنوتی ،از سفر بیای تو آقا

نذرمن بوسه به پاته ،روسرم منت میذاری؟

دیگه جمعه هابریدن ،نمیای میلی نداری؟

قبل این ویرون نبودم ،خوب بودم یه روزگاری

دل دادم که پس نگیرم بمونه به یادگاری

دوباره شدم آواره، آقاجون محل بذاره

خودتو گفتی برامن ،بدوخوب معنا نداره

قامتت الف نه داله ،میسوزم با آه وناله

میدونم که سر روشونت ،

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 01:22
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین شفیع پور
ادامه مطلب
 عبدالحسین شفیع پور

شور سینه زنی برای فراق امام عصر -(گریه پای انتظار نشونی از بندگیمه) * عبدالحسین شفیع پور

3025
11

شور سینه زنی برای فراق امام عصر -(گریه پای انتظار نشونی از بندگیمه) دیگه برات غریبه ام نگاه بکن همون بدم

بازاومدم درخونت ایندفعه رو نکن ردم

شماکه بهترمیدونی هزار بارم خطاکنم

نمیتوم عشق تورو ازوجودم جداکنم

چونکه وجودعشق تو اساس این زندگیمه

گریه پای انتظار نشونی از بندگیمه

اگرکه عشقت نباشه واللهِ آواره میشم

نفس کشیدن حرومه بی تو یه بیچاره میشم

یباردیگه کرم کن و این روسیاهه روببخش

قبول دارم ،بی معرفت زخمونمک پاشید همش

شما بزرگی مهربون میگن داری کرم زیاد

من لایقت نیستم آقا عشق تو ازسرم زیاد

عموی تو یل علی همونکه ماهه عشق شاه

همونکه واسه دیدنش روزوشبم ناله وآه

توروقسم به این عمو توروقسم به روضه هاش

براتمو امضا بزن میخوام برم به کربلاش

سروده:عبدالحسی

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 01:45
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین شفیع پور
ادامه مطلب

غزل امام زمان(ع) -( مي دونم كه من نبايد بنويسم از نگاهت ) * مهدی زارعی

2375
3

غزل امام زمان(ع) -( مي دونم كه من نبايد بنويسم از نگاهت ) مي دونم كه من نبايد بنويسم از نگاهت
اوني كه ستاره هم نيس چي بگه از روي ماهت
مي دونم كه من نبايد شاعر چشم تو باشم
چش سفيديه اگه من بگم از چشم سياهت
نه عقيق و دُرّ و ياقوت و نه فيروزه و الماس
آرزوم اينه بشم ريگ و بيفتم سر راهت
حق دارم برات بميرم، حق داري نخواي ببيني م
خوبياي تو گواهم، بدياي من گواهت
يه درخت خشك و بي جون، چي داره بگه به جنگل؟
چي بگم جز اين كه ننگم واسه ي گل و گياهت
عمريه قطار دنيا داره مي ره سمت درّه
ولي اون وا ميسه وقتي برسه به ايستگاهت
اونايي كه مي سوزونن دلتو هر روز و هر شب
يه شب آتيش مي زنه دنياشونو شعله ي آهت
با گناهاي من و ما، شدي زندوني غربت
به جز اين كه بي گناهي، نبوده چي

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد ) *استاد سید هاشم وفایی

3365
7

شعر مناجات امام زمان(عج) -( این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد ) این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد
تا تو نیایی صبح زیبایی ندارد
دارم یقین روزی تو می آیی وگرنه
هجران بدون وصل معنایی ندارد
گردل به امید ظهورت خوش نباشد
امروز ما امید فردایی ندارد
درغیبت طولانی ات دریاب مارا
شیعه بجز تو هیچ مولایی ندارد
ای آخرین احیاگر دین محمد
اسلام غیر ازتو مسیحایی ندارد
دنیا به تنگ آمد ازاین تاریکی محض
جزدیدن خورشید رویایی ندارد
ای ابر رحمت در عطش زارمحبت
باغ عدالت جزتو سقایی ندارد
تو ذوالفقار انتقام اهلبیتی
زهرا به جزنام تو آوایی ندارد
درسجده های خود «وفایی» ازخداوند
غیر از ظهور تو تمنایی ندارد

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • شنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) -( اشکی برای دیده ی ما جفت و جور کن ) * جعفر ابوالفتحی

2358
6

شعر فراق امام زمان(عج) -( اشکی برای دیده ی ما جفت و جور کن ) اشکی برای دیده ی ما جفت و جور کن
ما را برای این غم عظما صبور کن
صورت کبود منتظرت هست فاطمه
آقا بیا ز خاک مدینه عبور کن
مردم به پای چشم پر از شبنم شما
آقا کمی تو یاد ز اهل قبور کن
من در میان دست تو فکر تو نیستم
من را از این لباس منیت تو دور کن
از حال خود برای تو نامه نوشته ام
از من بگیر و نامه ی من را مرور کن
من کور کور کورم و بی تو اسیرتر
تو نور نور نوری و حالا ظهور کن

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • یکشنبه
  • 25
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر مناجات امام زمان در ایام فاطمیه(س) -( آمد بهار و بهار من نیامد ) * سید محسن حسینی

725

شعر مناجات امام زمان در ایام فاطمیه(س) -( آمد بهار و بهار من نیامد ) آمد بهار و بهار من نیامد
روشنی چشم تار من نیامد
چون خار و خس در رهش افتاده ام من
اما گل بی خار من نیامد
گل نرجس کجایی ـ که مردم از جدایی
**
من هستم غلام و تو هستی امیرم
قسم به مویت که بر مویت اسیرم
این آرزویم بود ای آرزویم
آنقدر دورت بگردم تا بمیرم
گل نرجس کجایی ـ که مردم از جدایی
**
ای آبروی همه از آبرویت
ای لیله ی قدر من خرمن مویت
تو کعبه ای و کعبه در طواف تو
ای حجر الاسود من خال رویت
گل نرجس کجایی ـ که مردم از جدایی

شاعر : سید محسن حسینی

  • دوشنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر مناجات امام زمان(عج) در ایام فاطمیه -( من خار توأم ای گل نرجس ) * سید محسن حسینی

7247
9

شعر مناجات امام زمان(عج) در ایام فاطمیه -( من خار توأم ای گل نرجس ) من خار توأم ای گل نرجس
بیمار توأم ای گل نرجس
شب تا به سحر ای سحر من
بیدار توأم ای گل نرجس
مثل گیسوی تو، من به پیچ و تابم
ای کاش بیایی، یک شب تو بخوابم
تنهایم و جز تو کس ندارم
جز دیدن تو هوس ندارم
از بس که به دنبال تو گشتم
در سینه دگر نفس ندارم
**
ای یوسف زهرا به کجایی
ای ماه دل آرا به کجایی
در راه تو من دیده به راهم
ای گمشده ی ما به کجایی
هر شاخه گل یاس، می زند صدایت
در علقمه عباس، می زند صدایت
هر خوشه بود دیده به راهت
بی تو شه بود دیده به راهت
ای من به فدای گوشه چشمت
شش گوشه بود دیده به راهت
**
ای ماه خجل ز روی ماهت
هستم به خدا دیده به راهت
کی می شود ای یوسف زهرا
یک لحظه تو را کنم نگاهت
ویران

  • دوشنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر مناجات امام زمان(عج) در ایام فاطمیه -( من که گرفتار آن زلف سیاه توأم ) * سید محسن حسینی

1063
1

شعر مناجات امام زمان(عج) در ایام فاطمیه -( من که گرفتار آن زلف سیاه توأم ) من که گرفتار آن زلف سیاه توأم
عمر من عمری بود دیده به راه توأم
تو مسیحایی و من همه دردم
کی شود من به دور تو بگردم
گل نرجس، گل نرجس، به کجایی
**
بر سر راه تو چون خار و خس افتاده ام
بس که صدایت زدم از نفس افتاده ام
پیر و مراد من کرده ای پیرم
عاقبت از فراق تو می میرم
گل نرجس، گل نرجس، به کجایی
**
حور و ملائک همه محو دل آرائیت
ربوده دل از حجر خال تماشائیت
ای کعبه و مشعر و منای من
ای زمزم و مروه و صفای من
گل نرجس، گل نرجس، به کجایی
**
زمزمه گوید بیا علقمه گوید بیا
ای پسر فاطمه، فاطمه گوید بیا
بی تو شه می گوید مهدی کجایی
شش گوشه می گوید مهدی کجایی
گل نرجس، گل نرجس، به کجایی
**
صورت حاکی شده تو را صد

  • دوشنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

قصیده امام زمان(عج) -( باز هم در فکر شوم سنگسار افتاده است ) * سید محمد غفاری

2993
1

قصیده امام زمان(عج) -( باز هم در فکر شوم سنگسار افتاده است ) باز هم در فکر شوم سنگسار افتاده است
آینه چندیست حیران در غبار افتاده است
مشرق چشم سحر را روشنایی نیست، نیست -
پرتوی خورشید هم از اعتبار افتاده استروز
دیگر اقیانوس چشمان زمین آرام نیست
اطلس جغرافیا هم بی قرار افتاده است
طالعی منحوس بر پیشانی هر روزمان
قرعه ی وحشت به نام روزگار افتاده است
در هر آن موجی که می آید تقلّای کسی ست
روی ساحل، ماهی از دریا کنار افتاده است
اشک می ریزد جهان دریا به دریا، رود، رود
مثل آن عاشق که از چشمان یار افتاده است
در عزای دوستان عاشقش پروانه ای -
پیش پای شمع دانی سوگوار افتاده است
گر چه سرگرم ست وقت پرتو افشانی ولی -
قطره قطره شمع بر سنگ مزار افتاده است
زیر تیغ آفتابِ

  • چهارشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( می ایستم شبانه کنار چراغ ها ) * علی اصغر شیری

2014
0

غزل امام زمان(عج) -( می ایستم شبانه کنار چراغ ها ) می ایستم شبانه کنار چراغ ها
تنهاتر از همیشه در این کوچه باغ ها
بعد از تو شهر پر شده از سایه های شوم
دیوار باغ پر شده است از کلاغ ها
بی تو تمام پنجره ها سوت و کور ماند
حتی امید نیست به نور چراغ ها
تنها دلیل چلّه نشینی! توئی هنوز
تنها دلیل ماتم این چلچراغ ها
با ندبه ها همیشه به آتش کشیدی اَم
هر صبح جمعه تازه شده سوز داغ ها

شاعر : علی اصغر شیری

  • چهارشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( دلیل شعر من، محض غزل برقع بزن بالا ) * جواد اسلامی

2355
1

غزل امام زمان(عج) -( دلیل شعر من، محض غزل برقع بزن بالا ) دلیل شعر من، محض غزل برقع بزن بالا
که طبعم یک هجا بر دامن چشمت کند لالا
خلل در رونق نازت نیفتد - ماه پیشانی
غزل بی حضرت چشمت مباد - آتش قد و بالا
کجایی ای پریشانی سکر انگیز شبهایم؟
خیال آمدن داری، چرا فردا ؟ همین حالا
برقصان پلک و در فتح دلم بشتاب روشن تر
«چو دزدی باچراغ آید، گزیده تر بَرَد کالا»
چه پاسخ می دهی خورشید کنعانی، بلی یا نه؟
چه نجوا می کنی ای ماه اعرابی، نعم یا لا؟
قصور از سمت اعجاز قوافی می رسد ـ یعنی -
تو را با مثنوی باید سرودن، حضرت والا

شاعر : جواد اسلامی

  • چهارشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( چشمی بچرخان تا پیام دیگری باشد ) *

1988
2

غزل امام زمان(عج) -( چشمی بچرخان تا پیام دیگری باشد ) چشمی بچرخان تا پیام دیگری باشد
پایی بکوبان! تا قیام دیگری باشد
باور مکن در سینه ی ما بعد از آن فریاد -
جز سوختن هرگز نظام دیگری باشد
سخت ست، ای شیرین ترین تسبیح! تلخی را -
بشناسی و شهدت به کام دیگری باشد
امروز ما را خوار می خواند جهان شاید
فردا به فکر اتّهام دیگری باشد
با یازده پیمانه، تکلیف زمین گیج ست
شک نیست، در میخانه جام دیگری باشد
خورشیدهای خانه ات را ای زمین بشمار
تا روشنت گردد امام دیگری باشد
شاید اگر آیینه ها را خوب بشناسی
بعد از حَسَن، حُسن ختام دیگری باشد

  • چهارشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر فراق امام زمان(عج) -( هرکه بی دل نشود محرم جانان نشود ) * قاسم نعمتی

2932
8

شعر فراق امام زمان(عج) -( هرکه بی دل نشود محرم جانان نشود ) هرکه بی دل نشود محرم جانان نشود
آنکه سرگشته یار است پریشان نشود
لقمه نان تو غلامان همه منا سازد
ورنه هر دلشده ای حضرت سلمان نشود
نه دلم ، دارو ندارم ز غم هجر تو سوخت
جز به دستان تو این سوخته درمان نشود
«جابر العظم کسیری» دل ما را دریاب
نقص این عمر به جز وصل تو جبران نشود
گنهم دیدی و یک بار به رویم نزدی
وای بر حال غلامی که پشیمان نشود
ترسم این است و بدانم که سرم می آید
من بمیرم شب هجران تو پایان نشود
عرضه ی عشق کنم محضرت ای محبوبم
سِرّ این غربت خود را ، ز چه عنوان نشود؟
بر تسلای دل هرچه غریب وطن است
هیچ ذکری به خدا ذکر «حسین جان» نشود

شاعر : قاسم نعمتی

  • سه شنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسولی

رباعی امام زمان(عج) -( گفتم که جمعه ، سال جدید می کنی ظهور ) * رضا رسولی

2888
9

رباعی امام زمان(عج) -( گفتم که جمعه ، سال جدید می کنی ظهور ) ای منـجـی تمـامـی دنیـا نیـامـدی ...
تنـهـاتـریـن مسـافـر زهـرا نـیــامـدی ...
گفتم که جمعه ، سال جدید می کنی ظهور
این جمعه هم گذشت ، آقا نیامدی ...

شاعر : رضا رسولی

  • سه شنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بی تو بهار ما همان فصل خزان است ) * محمد فردوسی

2950
5

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بی تو بهار ما همان فصل خزان است ) بی تو بهار ما همان فصل خزان است
باد بهاری شعله ی آتشفشان است
در جاده ایم و پای رفتن را نداریم
بار فراق تو به دوش ما گران است
عمری گذشت و رنگ ساحل را ندیدیم
از بس که این دریای هجران بی کران است
نشکست بغض انتظار ... اشکی نیامد
در چشم، خار و در گلو هم استخوان است
گر چه بدیم آقا مگر ما دل نداریم؟
فیض تماشای تو سهم دیگران است
حق داری اصلاً رو بگردانی تو از ما
زیرا دل ما جای عشق این و آن است
اوضاع درهم برهم آلودگان را
وقتی که می بینی چه حاجت بر بیان است
مردم همه دنبال عیش و نوش خویشند
هر کس که می بینی به یک جایی روان است
مردم! بترسید از عذاب ناگهانی
وای از عذابی که هجومش ناگهان است
عید و خوش آمد گوی

  • چهارشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دو بیتی امام زمان(عج) -( تاریخ به حول محورت می گردد ) * حسنا محمدزاده

1892
3

دو بیتی امام زمان(عج) -( تاریخ به حول محورت می گردد ) تاریخ به حول محورت می گردد
پرواز به دنبال پرت می گردد
خورشیدی و آسمان به تو محتاج ست
هر روز زمین دور سرت می گردد

شاعر : حسنا محمدزاده

  • چهارشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دو بیتی امام زمان(عج) -( ما خنجری از رو به خیانت بستیم ) * هدیه ارجمند

2092
2

دو بیتی امام زمان(عج) -( ما خنجری از رو به خیانت بستیم ) ما خنجری از رو به خیانت بستیم
با خوب و بد زمانه چون همدستیم -
پایش برسد مطمئنم آقا جان
از مردم کوفه بی وفاتر هستیم

شاعر : هدیه ارجمند

  • چهارشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( کجای وسعتی از آفتاب گردان ها ) * محمد حسین انصاری نژاد

2041
2

غزل امام زمان(عج) -( کجای وسعتی از آفتاب گردان ها ) کجای وسعتی از آفتاب گردان ها
نشسته ای به تماشای ما پریشان ها؟
کجای این شب مهتاب می زنی لبخند
به روی مزرعه ی آفتاب گردان ها
چقدر عقربه هاشان به سمت خانه ی توست
به وقت شرعی خورشیدی ات گل افشان ها!
شهید باغ اشارات چشم های تواند
که مانده‌اند در اوصافشان غزل خوان ها
تمام جاده چراغانی نفس هایت
پر از ورق ورق اردیبهشت، گلدان ها
زمین قلمرو گل های آفتابی توست
زمان پر از هیجان شکوفه باران ها
دوباره دست تکان می دهی به سمت بهار
دوباره شور شگفتی ست در نیستان ها
کنار تپّه ی نرگس مسافری می خواند
خوش ست با تو تماشای گل به دامان ها
ولی مضایقه کرد آسمان تبسّم را
نمانده بوی کبوتر به زیر ایوان ها
درا که تفرقه تعطی

  • چهارشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دو بیتی امام زمان(عج) -( از دلهره ای که مثل قلبم داری ) * مهدی فرجی

1789
3

دو بیتی امام زمان(عج) -( از دلهره ای که مثل قلبم داری ) از دلهره ای که مثل قلبم داری
یک شب به دلم برات شد غم داری
من منتظر یک نفرام امّا تو -
یک سیصد و سیزده نفر کم داری

شاعر : مهدی فرجی

  • چهارشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( ای انتظار جاری ده قرن تا هنوز ) * سید محمد جواد شرافت

1980
4

غزل امام زمان(عج) -( ای انتظار جاری ده قرن تا هنوز ) ای انتظار جاری ده قرن تا هنوز
بی تو غروب می شود این روزها هنوز
امّا هنوز چشم جهانی به راه توست
این جمعه آه می رسی از راه یا هنوز؟
با اشتیاق رؤیت تو رو به آسمان
هر چشم خیره است ولی ابرها هنوز...
باران پاک رحمتی و خاک می کِشد -
هر لحظه انتظار نزول تو را هنوز
تو وعده ی خدایی و جاری ست یاد تو
در خواهش مکرّر هر ربّنا هنوز
در انتظار جمعه ی تو ندبه می کند -
«ناحیه ی مقدسه» ی کربلا هنوز

شاعر : سید محمد جواد شرافت

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( تکلّم های لفظ آمیز گیسوی پریشانی ) * هادی خورشاهیان

1871
2

غزل امام زمان(عج) -( تکلّم های لفظ آمیز گیسوی پریشانی ) تکلّم های لفظ آمیز گیسوی پریشانی
مرا برده ست تا چینی در الفاظ خراسانی
شباهنگی که می خواند نمی داند چه خواهد شد
نمی داند که آبادی ست در آهنگ ویرانی
خدا را می پرستم در شهود شیوه ی شرقی
خدا را می پرستم در شهود شیوه، پنهانی
ولی گیسوی کفر آمیز تو از پرده بیرون شد
ستایش های گیسویت به آن رسمی که می دانی
به آن رسمی که می دانی کمی از پرده بیرون شد
مبادا حرکت لب را رسانم تا پشیمانی
مبادا از پشیمان بودنم الکن شود الفاظ
مبادا با نگاهی این جسارت را بترسانی
همیشه با تو ای لفظ تکلّم های شرقی تر!
همیشه با تو می مانم تو هم با عشق می مانی؟
پس از تو کافری از شیوه ی شرمم مسلمان شد
و حالا مانده با الفاظ من شرم از

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( وقتش شده بیایی و شب را سحر کنی ) * علی اکبر حائری

2776
6

غزل امام زمان(عج) -( وقتش شده بیایی و شب را سحر کنی ) وقتش شده بیایی و شب را سحر کنی
وقتش شده نگاه به این در به در کنی
وقتش شده که با نظری از کرامتت
درمان درد این همه بی بال و پر کنی
وقتش شده که با عَلَم فاطمه مدد
آیی و زنده یاد نبرد قمر کنی
وقتش شده که با قدم پر ز برکتت
از کوچه و محلّه ی ما هم گذر کنی
وقتش شده که با همه ی مهربانیت
با این دل سیاه و پر از درد، سر کنی
در شام تار فسق و فجور و هوای نفس
وقتش شده بیایی و شب را سحر کنی

شاعر : علی اکبر حائری

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( ای رفته کم‌ کم از دل و جان، ناگهان بیا ) * فاضل نظری

3836
6

غزل امام زمان(عج) -( ای رفته کم‌ کم از دل و جان، ناگهان بیا ) ای رفته کم‌ کم از دل و جان، ناگهان بیا
مثل خدا به یاد ستم دیدگان بیا
قصد من از حیات، تماشای چشم توست
ای جان فدای چشم تو، با قصد جان بیا
چشم حسود کور، سخن با کسی مگو
از من نشان بپرس ولی‌ بی نشان بیا
ایمان خلق و صبر مرا امتحان مکن
بی‌ آن که دلبری کنی از این و آن بیا
قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای
ای راهزن دوباره به این کاروان بیا

شاعر : فاضل نظری

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( هزار آیینه می روید، به هر جا می نهی پا را ) * منصوره نیک گفتار

2989
4

غزل امام زمان(عج) -( هزار آیینه می روید، به هر جا می نهی پا را ) هزار آیینه می روید، به هر جا می نهی پا را
همین قدر از تو می دانم: هوایی کرده ای ما را
سحر می لغزد از سر شانه هایت تا بیاویزد
به گرد بازوانت باز، بازوبند دریا را
میان چشم هایت دیده ام قد می کشد باران
وَ اندوهی که وسعت می دهد بی تابی ما را
شمردم بارها انگشتهایم را، بگو آیا -
از اول بشمرم بر روی چشمم می نهی پا را؟
من از طعم دو بیتی های باران خورده لبریزم
کنار اشک هایم می شود آویخت دریا را
شب و آشفتگی با دستهایت می خورد پیوند
زمین گم می کند در شیب سرگردانیّت ما را
تمام راه پُر می گردد از آوای سرشارت
وَ باران می تکاند اشتیاق اطلسی ها را

شاعر : منصوره نیک گفتار

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد