جمعه روز ظهور
جمعهها روز امید وصل توست
اینهمه خوبی فقط در نسل توست
کاش میشد تا تماشایت کنم
چون عدالت گستری در اصل توست
- جمعه
- 1
- آذر
- 1398
- ساعت
- 17:16
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
جمعه روز ظهور
جمعهها روز امید وصل توست
اینهمه خوبی فقط در نسل توست
کاش میشد تا تماشایت کنم
چون عدالت گستری در اصل توست
باز هم گفتی بیا با اینکه خیلی بد شدم
من همان هستم که دور از خالق سرمد شدم
بی حیایی کردنِ من کار دستم داده است
ناخوش احوالم, دچار غصه ی بی حد شدم
دائما از من گرفتی امتحان بندگی
حیف شد در امتحان هر دفعه آقا رد شدم
فرصتی دیگر بده تا اشک من جاری شود
باز عبد سر به راه و با وفا شاید شدم
در پِیِ یک سرپناهی گشتم و دیدم که با
اذن بی بیِ دوعالم راهیِ مشهد شدم
تا رسیدم کوی سلطان غم فراموشم شد و
بار دیگر مست سقاخانه و گنبد شدم
از دم ایوان طلا تا صحن اربابم حسین
پر زدم با پای دل راهی آن مرقد شدم
یادم آمد تشنگیِ بچه ها در خیمه گاه
یادم آمد خواهری تنها میان یک سپاه
بند ۱
بیا ای پناه دل مضطرم
با این غم چجوری مدارا کنم
نشد زخم قلب پریشونمو
با این گریه ها من مداوا کنم
نداره دلم بی تو آرامشی
تفعل به عشق تو آقا زدم
از اینجا نرونم که دق میکنم
با اینکه تو میدونی خیلی بدم
بیا یبن زهر گل فاطمه
بند ۲
بریدم آقای غریب از همه
کسی از خیالم نداره خبر
با غفلت گذشته شب و روز من
چقد از غیاب تو کردم ضرر
نگاه توشد اوج آرامشم
دعا کن برای منه روسیاه
به لطف تومن عمریه دلخوشم
تا شاید به این دل کنی تو نگاه
بیا یبن زهرا گل فاطمه
بند ۳
پناه دل بی پناه منی
نمیتونم ازتو بمونم جدا
من از یاد تو گاهی غافل شدم
بیا بگذر آقا تواز این خطا
ببر تو منو تا به کرببلا
هوای حرم دارم ای
ای مرهم دردم
ای یوسف زهرا
ای بانیِ اشک ِ
روضه عاشورا
ای مهربون آقام
تنهاتراز تنها
دنبال تو گشتم
هرجای این دنیا۲
عجل فرج ذکر روز و شبهام
ادرکنی یا مهدی ذکر لبهام
یار مدینه
ای بی قرینه
مرهم درده
زخم رو سینه
یاحجت الله بقیه الله
➰➰➰➰➰➰➰➰➰
بند دوم
➰➰➰➰➰➰➰➰➰
از دست این دنیا
خسته و دل خونی
برات بمیرم که
عمریه گریونی
بردم تورو از یاد
من بی وفا بودم
تو بودی یادم ، من
از تو جدا بودم
باتو همیشه این دل آرومه
گداییِ خونت آبرومه
ای تاروپودم
ذکر سجودم
همیشه آقا
دور از تو بودم
یاحجت الله بقیه الله
➰➰➰➰➰➰➰➰➰
بند سوم
➰➰➰➰➰➰➰➰➰
کسی به یادت نیست
ای پسر زهرا
تو این شبا هستی
خون جگر زهرا
غرق غم و دردی
یه
بهر دیدار تو مولا بیقرارم،جمعهها
سوزم از هجر تو ودر انتظارم ،جمعه ها
در فراق روی تو ای نا امیدان را امید
ریزم از دیده سرشک و ناله دارم ،جمعه ها
از غم هجران تو یا مهدی صاحب زمان
روز می گردد به یادت شام تارم ،جمعه ها
لحظه لحظه عمرمن درحسرت رویت گذشت
یاد روی تو بود در قلب زارم، جمعه ها
ذکر نام تو گره از کار عالم وا کند
جز نوای نام تو بر لب ندارم، جمعه ها
یابن زهراای گل رویت نشانی از بهشت
بوی توحس می کنم من درکنارم، جمعه ها
بس که مشتاق ظهورم ای امید عالمین
دم زدن از تو بود هردم شعارم، جمعه ها جان فدای غصهها
و اشک ها و غربتت گشته بایادغم توگریه کارم ،جمعه ها
من( رضایم) گر ندیده روی تو رفتم ز دهر
آمدم با قلب زارم در کنار پرچمت
نوکری هستم همیشه بیقرار پرچمت
گرچه بار معصیت دارم به روی شانه ام
می شوم پاک از گناهان با غبار پرچمت
آرزو دارم که بگذاری بمانم تا ابد
با تمام خوبهایت در حصار پرچمت
هر کسی محتاج درمان است اینجا آمده
چون شفای هر مریضی هست کار پرچمت
من که باشم دم زنم از پرچم زیبای تو
مادرت زهراست آقا دوستدار پرچمت
سالها از غیبت کبری گذشت اما ببین
ذره ای هم کم نشد ازاقتدار پرچمت
روزی آخر میرسی از راه و میبینم که هست
یاحسین بن علی نقش و نگار پرچمت
غزل امام زمان با گریز حضرت ام البنین
دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن
رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن
با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد
این جگر سوخته ، رسوای همه عالم کن
من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار
الطفاتی کن و این فاصله ها را کم کن
گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما
فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن
دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست
پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن
می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو
یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن
کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم
دوستم داری اگر ، قلب مرا محکم کن
دست و پا می زنم از دور
این روزها هرکسی دنبال دارویی است غافل از آنکه...
قانون دل شکسته پابست شماست
هر بارقه ی امید سرمست شماست
برگرد که احتیاج داریم به تو
درمان تمام دردها دست شماست...
درد دلی از زبان امام زمان (ارواحنافداه)
گلچینِ روزگار بنای بلا گذاشت
غم را میان مردم عالم بنا گذاشت
با یک بلای ساده و بیماریِ عجیب
هر مبتلا ز واهمه دستِ دعا گذاشت
این حرف با خودیست، به بیگانه خُرده نیست
آنکه دلش سیه شده باید جدا گذاشت
با مومنین امامِ شما درد دل کند
شاید کلامِ ما اثری در شما گذاشت
□ □ □
ما را که در زمانه فراموش کردیده اید
حالا زمانه هم سرِ لج با شما گذاشت
وقتی مدافعانِ حرم یارِ ما شدند
تنهایشان، جفای شما در خفا گذاشت
حتی محل به خیلِ یتیمانشان نشد
بیتِ شهید را همگان در عزا گذاشت
نفسِ زکیّه را که ز دستِ شما گرفت...
خونش اگر چه در رگِتان شورها گذاشت
اما دگر برای شما دیر
بهاره و منم دارم
خونه تکونی میکنم
دارم دلم رو جای عشقِ
آسمونی میکنم
همونی که یه عمره که
میسازه با خوب و بدم
کرده بدهکارم ولی
ندیده هیچ خیری ازم
بهاره
نمیدونم کجایی
دلم شده هوایی
مشهد یا کربلایی
میباره
چشمتو مثل زمزم
جمعه رسید و بازم
میگیری زانوی غم
چرا نشد کنار ما بشینی
بدوزی به صورت ما چشاتو
با یک نگاه مهربونت ارباب
عوض کنی حال کبوتراتو
الغوث و الامان مهدی بیا مهدی بیا یا صاحب الزمان عج
بند دوم
دلم میخواد یروز بیاد
بین الطلوعین تو حرم
روبه روی گنبد تو
دست بذارم روی سرم
بگم لَکَ العُتبی و بعد
بسوزه با تو نفسام
بمونم اونجا اونقده
که سیر بشه از تو چشام
ولی نه
عشق حرم سیری نداره
شور تو
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خدا کند ورق روزگار برگردد
امیدِ مردمِ چشمانتظار برگردد
دعاکنیدکهبعدازهزارسالعطش
دوباره آب بهاین شورهزار برگردد
دعا کنید که این ابرها کنار روند
دوباره ماه بهشبهای تار برگردد
سرِ دوراهیِسَردَرگُمینمیمانید
اگر نشانهی پروردگار برگردد
چهارفصلِ زمینرا بهار میگیرد
اگر در اوّل نوروز ؛ یار برگردد
چهقدر مغربِهرجمعه آرزوکردیم
خوشی دوبارهبه دلهایِزار برگردد
دعا کنیم برای ظهور و نگذاریم
بهضربِتیر سرِ شیرخوار برگردد
دعا کنیم شبیه رباب شاید که
از آن گلو نظر نیزهدار برگردد
دعا کنیم سلامت به جانب خیمه
حسین از دل گرد و غبار برگردد
سوار ناقهیع
لحظه ای غافل نباید شد ز دیدارِ شما
گرچه هستم نوکری دلگیر..سربارِ شما
کاش دوری می گزیدم از گناه و معصیت
تا شوم ای یوسفِ غمدیدگان، یارِ شما
پشتِ پرده ماندنت خیلی مرا بیچاره کرد
پرده را بردار، گردم من خریدارِ شما
نیستم یک ذرّه هم لایق برایِ انتظار
آمدم در زیرِ این پرچم به اصرارِ شما
با کلافِ دل رسیدم خدمتت،در باز کن
آمدم تا که شوم رونق به بازار شما
مثلِ یک گرد و غبار ی که نشسته بر درت
دل خِوشم بر این نشستن پایِ دیوارِ شما
وای بر حالِ کسانی که تماماٌ غافلند
با کلامِ خویش بنمایند انکارِ شما
گل گلزار ولایی مهدی یامولایامولا
نورچشم ودل مایی مهدی یامولایامولا
مولا دلم تنگه برات مهدی
دوباره دل کرده هوات مهدی
اگر روسیاهم توهستی پناهم
نما یک نگاهم
آقام آقام آقام
تو امید مایی آقا در کجایی
بگو کی میایی
آ آقام آقام آقام
آرزومه آقاجون دیدن تو یامولایامولا
جان فدای تووخندیدن تو یامولایامولا
مولا اگر روسیهم مهدی
محتاج نیم نگهم مهدی
اگرچه غریبی تو بر من حبیبی
به دردم طبیبی
آقام آقام آقام
تو امید مایی آقا در کجایی
بگو کی میایی
آقام آقام آقام
منکه شرمنده ی احسان توام
یامولایامولا عمریه ریزه خورخوان توام
یامولایامولا با این دل شکسته ام مهدی
به یاد تو نشسته ام مهدی
ولایت بهشتم بود در سرشتم
نگر
عاقبت دلبر من هجر به پایان برسد
یوسفم بوی لباس تو به کنعان برسد
خبر کوری چشمان مرا چون یعقوب
بفرستید که بر حضرت جانان برسد
سالها منتظرم بر سر سجاده که تا
حضرت شاه بر این سفره چومهمان برسد
واله کوی محبت شده ام عاشقم و
سر اینسفره نشستم کمی نان برسد
چه غمازدرد که این عین خود درمان است
اگراز سوی تو یک درد بر این جان برسد
خوش سعادت شود همسایه تو در دنیا
که ز یمن قدمت رزق فراوان برسد
قحطی آمد همه ی دیانت مردم مرد
کاش بر شهر کمی خیسی باران برسد
مرگ در پای رکابت به خدا شیرین است
کاش می شدکه کمی دست به دامان برسد
باید برسی به رسم خیر و برکات
تا باز شود به روی من بابِ نجات
تا اینکه قدم رنجه کنی بر چشمم
باید که به عشقت بفرستم صلوات!
موسم سوگ آن عَطیّه آمد
باز دوباره فاطمیه آمد
باز دلم بیت العزایِ زهراست
غرق غم وسوز و نوای زهراست
سلام ای یوسف خیر النسا
سلام ای حاکم ارض وسما
سلام ای نرگس خیر البشر
سلام ای حجت ثانی عشر
سَروِ فلک قدش خمیده آقا
عزای مادرت رسیده آقا
ما همه گریان گل حیدریم
چو لاله از مصیبتش پرپریم
ماهمه گریه کن و سینه زنیم
سینه زِ داغ مادرت می زنیم
او که پس از پیمبر از جنایت
گشت شهیده در رَهِ ولایت
مادر تو عصمت کبری بُوَد
مادر تو امّ ابیها بود
مادر تو کوثرِ اهل کَساست
پشت و پناه علیِ مرتضاست
مادر تو گرمی هر انجمن
تربیت آموز حسین وحسین
مادر تو نافله خوان شب است
او صدف است و گوهرش زینب است
مادر تو نقطه
چشم هایم از فراقت گاه پُر غم می شود
گاه می جوشد ز غصّه مثلِ زمزم می شود
نا امیدی تا که می آید سراغم ای عزیزِ فاطمه
با نگاهت بابِ امیّدی فراهن می شود
روزگاری آبرویی داشتم در پیشِ تو..
چشم را نازک نکن نوکر پُر از غم می شود
وای از غفلت که حالم را پریشان کرده است
حسرتی بی انتها گاهی مجسّم می شود
برقی از چشمانِ تو کافی ست بهرِ معرفت
از نگاهِ توست این بدبخت آدم می شود
گر که برداری ز من الطافِ خود را نازنین
مطمئنم این جهان مثلِ جهنّم می شود
دستِ خالی آمدم دستی بگیر از این گدا
گر بگیری ریزه خوارم صد چو حاتم می شود
با وجودت صاحبِ عصر و زمان امنیّت است
بی وجودت عالمی دریایِ ماتم می شود
ماییم و امید وصل و حج یا الله
ماییم و گناه و بار کج یا الله
از بار گناه خود دگر خسته شدیم
عجّل لِولیکَ الفرج یا الله
بند اول
عطر گلاب رمضون
پیچیده توی کوچه ها
دوباره از مأذنه ها
میاد صدای ربنا
اومده ماه با برکت
ماه قرآن ماه صیام
ماه عشق و ماه خدا
به شب و روزش السلام
خدا میخواد ببخشه
گناهامون رو این ماه
به برکت دعای مهدی(خیر) بقیة الله
(العجل،آقا بیا بیا)
بند دوم
سلام به ماه قمری
مزه ی قوت سحری
سفره ی افطار و اذان
شبای قدر حیدری
اومده ماه با برکت
ماه خداونده رحیم
نیمه این ماه مهمونیم
کناره سفره ی کریم
خدا میخواد ببخشه
بنده هاشو به زهرا
بحق ماهِ این ماه کریم آل طاها
(یاحسن،سیدی مولا)
بند سوم
مُحرم کوی تو منم
مست سبوی تو منم
آرزومه ببینمت
تشنه ی روی تو منم
بیا که با اومدنت
شبای غم سحر بشه
هوای دل ب
شبیه کودکی گم گشته دنبال پدر بودن
پریشان خاطر و دل بیقرار و شعله ور بودن
شبیه عاشقی مجنون که گم کردست لیلا را
نسیم آسا میان کوه وصحرا دربدر بودن
پرستو وارهرلحظه به دنبال وطن
گشتن
درانبوه قفس پیوسته در فکر سفر بودن
دعا یعنی به راه افتادن و از پای ننشستن
فرج یعنی تکاپو داشتن، مرد خطر بودن
دعا چون بال پرواز است، پس در آسمان مردن
شرف دارد به عمری در زمین بی بال و پر بودن
تمام قفلها را با کلید توبه وا کردن
در آغوش دعای ندبه هر شب تا سحر بودن
دعا یعنی سراپا در هوایت منتظر ماندن
فرج یعنی فقط در انتظار منتظر بودن
با خواندنِ یک شعر، شکُفتیم، بیا
ما عاشقِ عشقهای مُفتیم، بیا
شش روز، بدون تو #تجارت کردیم
تعطیلی صبحِ جمعه، گفتیم: بیا
#امام_زمان_عج
بی تو بساط عشق مهیا نمی شود
قطره حریف طعنه دریا نمی شود
از تو نمی کُنیم تمنا بجز وصال
گرچه بدون شاید و اما نمی شود
بر زخم بی کسی تو دوا گر نیاوری
درد فراق عشق مداوا نمی شود
برگرد و تا گره هجر وا شود
آقا بدون تو گره ای وا نمی شود
حس نگاه توست همه دلخوشی ما
جز عشق تو به سینه ما جا نمی شود
ماها یتیم عشق تو هستیم نازنین
اصلا کسی شبیه تو بابا نمی شود
برگرد و انتقام بگیر از حرامیان
بی تو که قبر فاطمه پیدا نمی شود
تنها دلیل زندگی عاشقان تویی
چشم امید فاطمه و جمکران تویی...
#محمد_حبیب_زاده ۹۹/۳/۲۳
یوسف گمگشتهی کنعان عزیز مصر شد
من بمیرم یوسف زهرا غریب وبیکس است
در طوفِ سرِ نگار حج میخواهیم
قوت به سر و پای فلج میخواهیم
گوییم ستون به هر ستون مشایه
یارب مددی کن که فرج میخواهیم
یکباره همه مشکل ما حل گردد
کفر و بدی و تفرقه منحل گردد
هر مأذنه هر کجا اذان گوی علیست
این جمعه اگر فرج معجل گردد
ما چون صدفیم و درّ نایاب تویی
بر ظلمت عالمین مهتاب تویی
آب از سر ما گذشت برگرد و بیا
کشتی نجاتِ بعد ارباب تویی
ای ماهِ شبِ سیاهِ دنیا عجّل
ای روشنی امید فردا عجّل
امشب سرِ سجادهٔ مادر آقا
دادم قَسَمَت بحق زهرا عجّل
ما خسته شدیم یار را برگردان
دلگرمی روزگار را برگردان
معنای بهار سبزی باغچه نیست
با آمدنش بهار را برگردان
#سلام_علی_آل_یاسین_ص
عاقبت این شبِ تاریک سحر خواهد شد
به رُخِ حضرتِ خورشید نظر خواهد شد
می رسد نوبتِ آن روز که با وعده ی حق
پسری منتقمِ خونِ پدر خواهد شد
ای به قربان تو که با نظرِ مهدوی ات
خاک هم پای قدم های تو ، زر خواهد شد
دلِ غمدیده ی ما گر به وصالت برسد
سینه ی سنگی ما ، دُر و گُهر خواهد شد
آه ، از این همه سالی که بدون تو گذشت
این چه عمریست که در فاصله سر خواهد شد
تو بیا ، دیده ی آلوده پس از دیدنِ تو
عاشقانه به سر راهِ تو ، تر خواهد شد
#هستی_محرابی
تو قراری به حال آشفته
نظری بی قرارها هستیم
ما خزانی ترینِ فصلِ فراق
داغدار بهارها هستیم
سر ما را به دار عشق انداز
یاد دارِ نگارها هستیم
بی تو حتی نفس نمیخواهیم
دلخُور از روزگارها هستیم
ما غلام توایم امام زمان
خوش به این افتخارها هستیم
مایه ی سربلندی مایی
سر راه تو خارها هستیم
همه ثروت دل مایی
در عوض ما ندارها هستیم
صیدمان کن به عشق محتاجیم
عاشق این شکارها هستیم
این فراق تو پیرمان کرده
خسته از انتظارها هستیم
کارمان ناله است یا گریه
جمکران میرویم با گریه...
زمزمهی
مناجات امام زمان
بیقرارمو نمیدونم کجا هستی
ولی میدونم همیشه بین ماهستی
عاشق کرببلام آخه میدونم من
لااقل جمعه شبا کرببلا هستی
بین ماهستی ولی همیشه تنهایی
کسی نیست بده به دردای تو تسکینی
خوشبحال اون کسی که بی کسه آقا
شنیدم کنار هر غریبی میشینی
گاهی وقتا میگم ای کاش میشد اربابم
بشینه با ما سر یه سفره و اما
نون سفره های ما لایق آقا نیست
بوی شبهه میده زندگی ما مولا
هرکی نشناسه امامشو دم مرگش
نمیتونه اشهدو بگه زبونم لال
رحمی کن به این گدای بی سرو سامون
عمرشو کرده سپر با روضه ی گودال
تو بیای هیچ سفره ای خالی نمیمونه
برای یتیما بهتر از پدر میشی
دنیا رو گرفته دستای بلا آخه
داری هر لحظه آقا غریب تر میشی
تو بیای زمین و آسمون میشه اباد
میرسی بداد هرکی که زمین گیره
کدوم اربابیه که مثل تو اربابم
حتی دست ما گنه کارا رو میگیره
هرکی بشناسه تو رو شبیه پروانه
تو آتیش عشق تو همیشه میسوزه
هرکی از عشقت بمیره زنده تر میشه
دیدن تو آقا ارزوی هرروزه
خادم_زینب
شور توسل به امام زمان
این همه سختی کشیدم حالا ناکام برم
بدون دیدن اون ماه دلارام برم
اولین دیدار ما پای لَحَد باشه بَده
به هوای دیدنت نوکر به دنیا اومده
ارباب
دیر چشامو وا کردم
پیشت
خودم رو رسوا کردم
عمری
گم شده بودم اما
باتو
خودم رو پیدا کردم
اول و آخرش سهم من از این
زندگی یه سنگه و یه کمی خاک
اما نمیخوام زندگیم تموم شه
تا قبل از اینکه دلم رو کنی پاک
العجل العجل یا صاحب الزمان
العجل العجل الغوث و الامان
بند دوم
داره میچرخه زمین و جاریه این زندگی
جوونیم رفت و نکردم لحظه ای هم بندگی
لحظه ای که چشم من بیافته به چشمای تو
نکنه روتو بگیری از من و بگی برو
کی گفت
بندگی به نماز و روزست
وقتی
حسینی نیست حال دلامون
دنیا
افتاده به جون خودش ما
حتی
خبر نداریم از اقامون
سیرم و سفره ی همسایه خالی
یعنی نرفته سیرتم به مادر
آخه گدا نمیره دستِ خالی
حتی سر رکوع از پیش حیدر
العجل العجل یا صاحب الزمان
العجل العجل الغوث و الامان
بند سوم
همه چی دیده چشای پر گناهم غیر تو
اما دائم میرسه به روسیاها خیرتو
خوبیه نوکر اینه بدست هیشکی نیست نگاش
میدونه میفرسته روزیشو خود اقا براش
ارباب
دوست ندارم بمیرم حالا
اخه
یوسف و یک نظر ندیدم
میخوام
نوکریتو کنم آقا جون
دیگه
از هرکی غیرت دل بریدم
من که بدهکار تواَم یه عمره
دعا بکن بی دیدنت نمیرم
درسته بد کردم ولی میدونی
به اون چشای حیدریت اسیرم
العجل العجل یا صاحب الزمان
العجل العجل الغوث و الامان
خادم_زینب
شب_جمعه
ای امید همه
یابن الزهرا بیا
دل اسیر غمه
یابن الزهرا بیا
کاش میشد ببینم
روی ماه تورو
تا بجون بخرم
اشک و آه تورو
یابن زهرا بیا
شال مشکی تو
آبروی منه
دیدنت یه دفه
آرزوی منه
جمعه اومده و
ما به یاد توایم
آرومه دلامون
تا به یاد توایم
یابن زهرا بیا
جمعههای انتظار
پای قرار آمده ام ای قرار من
ای روشنای قلب من و غمگسار من
من پیشمرگ راه فرج میشوم بیا
ای یادگار فاطمه دار و ندار من