چشمم به انتظارظهورت سفید شد
این جمعه هم گذشت ودلم ناامیدشد
مهدی بیا که بازنگوید کسی به اشک
امسال هم بدون حضورتوعیدشد
- شنبه
- 30
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 17:19
- نوشته شده توسط
- taherehsadat
چشمم به انتظارظهورت سفید شد
این جمعه هم گذشت ودلم ناامیدشد
مهدی بیا که بازنگوید کسی به اشک
امسال هم بدون حضورتوعیدشد
اَلسّلام ای حضرتِ اربابِ عشق
میکنم عرض ادب٬ از بابِ عشق
یوسُفِ گمگشتهٔ زهــرا بیا
جانفدایِجلوه ات٬ مهتابِعشق
رو بسوی جمکرانتْ٬ چشمِ دل
میکنم هر لحظه دقُّ البابِ عشق
یا زِهجرت میشوممجنون صفت
یــا مُهیّا میکنم ٬ اسبابِ عشق
در هوایت مرد و زن٬ پیر و جوان
گشته صیدِ حلقهٔ قلّابِ عشق
دلبــــر فــرزانه ٔ فرزانگان
گوهرِ ارزندهٔ نایابِ عشق
مِهــــر تو ماقبل ِ خلقت٬ از ازَل
رخنه کرده در گِل و در آبِ عشق
روز و شب ذکرم اباصالح بُوَد
حک شده نامِ شما در قابِ عشق
نامِ تو نجوای شبهایِ من است
تا بیایی لااقل در خوابِ عشق
(فیضیم) بی بهره از فیضِ حضور
قبلهٔ عشقیّ و من بی تابِ عشق
◾گریه ی فراق
◾استغاثه بدرگاه امام زمان (عج)
گریه از دور ی تو گر نکنم پس چکنم
با غم هجر تو من سرنکنم پس چکنم
آبرویم تو خریدی همه جا... ممنونم
دیده از لطف شما تر نکنم پس چکنم
همه الطاف ترا دور خودم میدیدم
سجده ی شکر مکرر نکنم پس چکنم
سالها منتظرم تا که ببینم رویت
زیر پر سر چو کبوتر نکنم پس چکنم
وعده ی دیدن روی تو میسر نشده
خاک هجران تو برسر نکنم پس چکنم
تا بیایی قسمت میدهم آقا به رباب
گریه بر حنجر اصغر نکنم پس چکنم
سوی مقتل ز حرم عمه ی مظلومه دوید
من اگر گریه به معجر نکنم پس چکنم
چشم ارباب چو یعقوب براه اکبر
ناله گر بر تن اکبر نکنم پس چکنم
سوی کعنان ز سفر یوسف زهرا تو بیا
چشم چون حلقه براین درنکنم پس چکنم
#داغ_هجران
ما کویر تشته
تویی اقا باران
تو بیایی می شه
شب دوری پایان
با حضورت دنیا
خیلی زیبا تر شد
با حضورت دنیا
دنیای دیگر شد
می بینی روز من
سیاهه چون مویت
کی اقا پا می ده
دیدنه ان رویت
دیدنه روی ماه تو اگه یه روزی پا بده
با گوشه ی نگاه تو حاجتم و خدا بده
دلی به تو بستم دلی پریشونه
شده دل مستم دیونه دیونه
ای حبیبم
بیا اباصالح ای گل فاطمه
روی لب ها ذکر
کجایی تو اقا
یه روز بارونی
میای تو اقا
من و دوری از تو
محاله ممکن نیست
روز و شب ها بی تو
کم تر از مردن نیست
ماه و از رو بردی
پس که زیبا هستی
نمی خوام من یاری
دلبرم تا هستی
کسی که یاری مثل تو داره بیاره بیاره
یه سر زلفت و تموم عالم نداره. نداره
تو ماه دلارایی
امیر دل هایی
تو دلبری تو دلبری
دلبر زهرایی
نداری تایی و
نداری هم تایی
از تبار خورشید
پسر زهرایی
تو بیایی پر می شه
همه جا از خوبی
ریشه کن ظلم می شه
میخ تو می کوبی
کنار کعبه که
رجزو می خونی
بت های عالم رو
سر جا می شونی
اگه ان ماه نمونه
رخ خود را بنمونه.
همه بت های جهان را
سر جاشون می نشونه
یگانه تمثال علی یا اباصالح
منتقم ال علی یا ابا صالح
امیدو امال علی یا ابا صالح
یبن الزهرا یبن الزهرا
رضا نصابی
فرزاد جعفری
طلوعی هست آیا بعد از این شام گرفتاری ؟
بهاری نیست پشت این زمستان های تکراری؟
زمین گم کرده جانش را بهار بی کرانش را
زمان آیا حساب جمعه های هجر را داری؟
من آن کنعانی ام که در هوای دیدن یوسف
تمام عمر تن دادم به هر چه کوچ اجباری
یقین دارم که می آیی پس از شب های بی خوابی
یقین دارم که می بینم تو را ای صبح بیداری
یمن در جنگ می سوزد ، کماکان قدس در حبس و...
...زمانه پر شده از فتنه و قحطیّ و بیماری
جهانی رنج می بیند قدم رنجه کنی روزی
قدم بر چشم های بی قرار کعبه بگذاری
امام صلح ادرکنی ، اباصالح نگاهی کن
به الطاف شما داریم ما امّید بسیاری
تو خیلی مهربان هستی همان ابر بهاری که
ندارد هیچ فرقی دشت و اقیانوس ، می باری
شما را دور می بینیم ، با اینکه همین جایی
میان کوچه های شهر یا در بین بازاری
امام منتظَر هستی منم آن منتظِر هستم
که جز چشم انتظاری بر میآمد کاش از او کاری
سحرخیز مدینه می رسی و شهر می بیند
به یاد مادر پهلو شکسته یاس می کاری
تمام آرزویم شد تمام عشق برگردد
امام صبح آدینه امام عشق برگردد
یا حامدُ بحقّ محمّد بیا بیا
ای مظهر تمام صفات خدا بیا
یا عالیُ بحقّ یدُ اللهی علی
ای ذوالفقارِ صیقلی مرتضی بیا
یا فاطرُ بحقّ دعاهای فاطمه
ما را ببر شهید از این کوچه، یا بیا
یا محسنُ بحقّ حسن خندهای بزن
ای التیام زخم جگرهای ما بیا
احسانُک القدیم، حسین آشنا شدیم
چیزی نمانده قبله شود کربلا، بیا
انصار المهديمو
هميشه در تاب و تبم
با دعاي خير حسين
سرباز عمه زينبم
تنها تورو دارم توي دنيا
كه مادرم شده بي بي زهرا
بابام علي حسن شه دلها
يه كربلا طلبم اي آقا
يا مهدي العجل
آقا يا آجرك الله
دلم آشوبِ محض است و غم انگیز است تقدیرم
از این دنیایِ بی تو، از منِ دور از تو دلگیرم
دوباره غربت و حسرت، دوباره حالِ نامعلوم
کجایی حضرت موعود؟! دارم بی تو می میرم
از این مصرع به آن مصرع دویدم تا که برگردی
نمیایی! که من شعری سراسر عیب و تقصیرم
به قران میخورم سوگند اگر چشمم شود نذرت
نگاهم میکنی! زیباست در چشم تو تصویرم
نمی فهمد کسی حال مرا... امّا تو میدانی؛
به عشق جذبۂ لبخند تو درگیرِ تغییرم
بسوزان! پاره کن پرونده ام را لحظۂ افطار
بگو بخشیدمت! دست ِ تو را در دست میگیرم
قبولم کن! که در ماهِ خدا با توبه برگشتم
ببخش آقا اگر ناراحتت کرده ست تأخیرم!
#أللهم_إنا_نشکوا_إلیک_فقد_نبینا
#أللهم_عجل_لولیک_ٱلفرج
اول مجلس همیشه
حس میکنم بوی تورو
به هردو عالم نمیدم
یه تار گیسوی تورو
اول مجلس همیشه
اسم شما رولبمه
هستی زهرا وعلی
دوست دارم یه عالمه
گرچه شکسته پشتم از
این همه عصیان وگناه
شرمی نکردم از شما
که داری می کنی نگاه
دستمو می گیری و من
غافل ازین کارتوام
فقط همینوبلدم
شرمنده ام شرمنده ام
برا گناهای منه
که داری توبه میکنی
قربون اون چشمات برم
که داری گریه میکنی
خداروشکر که دستمو
گرفتی ای نور دوعین
ممنونتم که اذن میدی
برای روضه ی حسین(ع)
یاابا صالح المهدی ادرکنی
#امام_زمان_عج
ای خدا را نشان امام زمان
رحمت بی کران امام زمان
دیدن روی ماه تو شده است
حسرت دیدگان امام زمان
ما یتیمیم و دست بر سرمان
بکش ای مهربان امام زمان
چشم به راه نماز تو مانده
قبله ی جمکران امام زمان
یوسف فاطمه به عشاقت
جلوه ای کن عیان امام زمان
تا شود فرش زیر پاهایت
همه ی آسمان امام زمان
قدمی رنجه کن به دیده ما
تا همیشه بمان امام زمان
ای قنوت همیشه ی زهرا
العجل الامان امام زمان....
ای کاش که من عاشق وحیران توباشم
یک وقت سحر زائر چشمان توباشم
ای کاش که از منتظران تو شوم تا
از رسم وفا برسرپیمان توباشم
ای کاش مرا از غم هجر تو خبربود
تانیمه شبی همدم وگریان توباشم
آقا،به دلم یک نگهی کن که دمادم
سرگشته ودلواپش هجران توباشم
ای زاده ی زهرا مددی کن به،جوانی
با هرنفسم در صف یاران توباشم
دل می کَنم از اهل جهان یکسره آقا
تا اینکه هوادار و پریشان توباشم
وقتی که قرار است اسارت رود این دل
ای کاش که درگوشه ی زندان توباشم
در لحظه ی مرگم به خدا ،حاجتم این است
لبیک به لب دست به دامان تو باشم
سید سعید شاهچراغی
ای یار ز دیده گشته غایب برگرد
ای هجر تو اعظم مصائب برگرد
امشب ز خدا فقط تو را میخواهم
ای آرزوی شب رغائب برگرد
محمد مهدی عبداللهی
در سفره انتظار خود غم داریم
تا روز ظهور ، راه پرخم داریم
در این شب لیلة الرغائب گوییم
ای رغبت شیعیان تو را كم داریم
محسن زغفرانیه
با روی سیه به گفت و گویم امشب
شاید نظری کنی به سویم امشب
ای کاش که این جمعه بیایی آقا
این است تمام آرزویم امشب...
مرضیه عاطفی
آنکس که در اعمال مراقب باشد
بی واسطه با حضرت صاحب باشد
آقا تو نگاهی کن و نگذار دلم؛
جا ماندهٔ لیلةُ الرغائب باشد!
حجت مرتضایی
ای وارث مظهر العجایب مهدی
تو منجی موعودی و غایب مهدی
امر فرجت آرزوی این دلهاست
رویت مه لیلة الرغایب مهدی
گلدی لیلة الرغائب
اول خدای خلقه تائب
ایله بیر دعا کی گلسون
اول امام عصر و غائب
سید هاشم وفایی
خواهم که مرا ،حال کبوتر بدهند
دل را به هوای وصل گل پَر بدهند
ای کاش به لیلة الرغائب ای دوست
گلنغمه و مژدۀ فرج سر بدهند
علیرضا خاکسار
از درد زمانه ی فلج میخوانم
از ساحت آخرین حجج میخوانم
در خلوت لیلة الرغائب قطعا
عجل لولیک الفرج میخوانم
یوسف رحیمی
یک بار نشد به نفس غالب باشی
پابند به هر حرام و واجب باشی
این بار به خود بیا ، دل من ، تا کی؟
در حسرت لیلة الرغائب باشی
حاج ولی الله کلامی زنجانی
گر غفلتی کنیم دل، آزرده میشود
از کف بهار رفته، گل افسرده میشود
در لیلة الرغائب از الله ذوالجلال
حاجات خود بخواه، برآورده میشود
حاج علیرضا امانی اردبیلی
سر پر شود از شعور ان شاءالله
چون سینه ی پرز شور ان شاءالله
شاید شب لیله الرغایب امسال
آید خبر ، ظهور ان شاءالله
مرتضی اسکندری(ساعد)
گذشت سوز زمستان ، بهار می آید
شکوفه ی گل نرگس به بار می آید
رسید مژده که لیل رغائب است امشب
خدا کند که ببینم نگار می آید
ما بی خبران که باخبر می جوییم
پروانه زیاد برده ، پر می جوییم
عجل لولیک الفرج ... مهدی بود
ما سیصدو سیزده نفر می جوییم
این روزها دیگر کسی یاد شما نیست
دیگر کسی با نامهایت آشنا نیست
مثل گذشته نیست دیگر کارهامان
شبهای جمعه روی لبهامان دعا نیست
حق با شما بوده اگر خیمهنشینی
این جا میان ما برای تو که جا نیست
تفریح بعضیها مهمتر از نماز است
یک عدهای هم کارشان غیر از ریا نیست
دیگر گذشت آن هفتههای جمکرانی
دیگر سهشنبههای هفته با صفا نیست
در بند نفس خود گرفتاریم از بس...
که لحظههامان از گرفتاری جدا نیست
بیچارگی یعنی همین، روزی بفهمیم
در دفتر چشم انتظاران نام ما نیست
چیزی که از ما دیدهای تو بیوفائیست
چیزی که ما دیدیم از تو مهربانیست
اصلاً چه کاری بهتر از روضه گرفتن؟
حالا که روزیِ گدایان کربلا نیست
یک عده پندارند ما از یار دوریم
غافل که اورا لحظه لحظه درحضوریم
تنها نشانِ منتظر ها ندبه ها نیست
ما در پیِ تجهیز میدان ظهوریم
در مکتب سردار دلها ، حاج قاسم
از پیچ های سخت در حال عبوریم
باید قوی باشیم تا کی زیر دستی ؟
ما در مصاف حزب شیطانِ شروریم
چشم همه مستضعفین بر یاری ماست
ما وارثان ارض در آیات نوریم
تا فتنه باشد ما نمی گیریم آرام
تاظلم باشد ما حریف ظلم و زوریم
لا یَحملُ هذَا العَلَم ... جز با ولایت
ما زیر این بیرق بصیریم و صبوریم
پیرِ جماران وعده ی حقّی به ما داد
چشم انتظار منجی و صبح ظهوریم
#امام_زمان_عج
ای حجت نمونه ی معراج و کبریا
مجموعه تمامی اوصاف انبیا
فریاد می زنم ز تمام وجود خود
ای مهربان تر از پدر و مادرم بیا...
من عطر تورا زهرکجا می بویم
هرجا که رسم از تو سخن می گویم
درکعبه وکربلا وگلزار بقیع
ای مهدی فاطمه تورا می جویم
هرلحظه من از خدا تورا می خواهم
در مروه و در صفا تورا می خواهم
ای مهدی فاطمه ز درگاه خدا
دیدار تورا تورا تورا می خواهم
صاحب عصر و زمان ای وارث کنز ولا
حافظ دین خدایی قفل گنج هل اتی
ای گل باغ ولایت غنچة آل عبا
باغ سبز آفرینش شد زحسنت با صفا
میدهم آقا تو را آزار، هر هفته دو بار
بیقرارت میکنم بسیار، هر هفته دو بار
بر محاسن میکشی دست و تورّق میکنی
اشک هایت می چکد ناچار هر هفته دو بار
درگذر از من! بزرگی کن بیا اینبار هم
بار از پرونده ام بردار، هر هفته دو بار
عهد بستم با تو اما دم زدم از دیگران
میشوم شرمنده از این کار، هر هفته دو بار
کنج خیمه حال و روزت نامساعد میشود
میشوم از حالِ خود بیزار، هر هفته دو بار
معصیت هایم ظهورت را دوباره لغو کرد
منتفی شد جمعۂ دیدار، هر هفته دو بار
خوشبحال خوب هایی که بخوبی میشوند
از دعاهای تو برخوردار، هر هفته دو بار
زیر ایوان نجف، در روضه های کربلا
کن به جایم چند استغفار، هر هفته دو بار!
#ألسلام_علیک_یاصاحب_الزمان_عج
#حلالم_کن_آقا_دلت_رو_شکستم
#بالحجة_عج_إلهي_العفو
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ?ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ?ঊঈ═─┅
* عرضۂ اعمال بر پیامبر(ص) و امامان(ع)
http://wikifeqh.ir/%D8%B9%D8%B1%D8%B6%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%84_%D8%A8%D8%B1_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D9%88_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86
آقا تورو قسم به اون مادر خوب و نازنین
منتظراتو سر بَزن اشک چِشاشونو ببین
میگن آقا یه روز میایی یه قبری رو نشون میدی
نشونی از غُربتای یه مادر جَوون میدی
غروب جمعه ها دلا بسوی تو پَر میزنه
هرکی میره سراغ تو یه جایی رو سرمیزنه
هِی جمعه ها میان میرَن ما میمونیمو انتظار
کی میره این زمستونا کی میاد اون گُل بهار
کی میشه که با دیدنت یه عیدی رو بپا کنیم
نماز جمعه رو آقا ما به تو اقتدا کنیم
کی میشه این دلهای ما یه رنگ و باصفا بِشه
دلواپسی ها بمیره گُلهای باغچه وا بِشه
همه داریم میگیم آقا یَابن الحسن یَابن الحسن
تورو بجان مادرت یه سر بیا به ما بَزن
(نادر) میگه غُلامتم ،خدا میدونه هَس یانه؟
تو از دلا باخبری اونیکه میخونه هَس یانه ؟
كی شود از تو بيايد خبری مهدی جان
برسداين شب ما را سحری مهدی جان
ز فراق رخ تو تا به سحر ناله زنم
ناله دلشدگان را اثری مهدی جان
آه و افسوس که عمرم به فراق تو گذشت
حاصلم نیست بجز چشم تری مهدی جان
مادرت گفت میان در و دیوار بیا
که مرا حاصل خون پسری مهدی جان
بین چه سان سیلی دشمن رخ من کرده کبود
که چنین تیره نگشته قمری مهدی جان
صورت نیلی خود را ز علی پو شاندم
تا نبیند ز کبودی اثری مهدی جان
ای مصلح جهان مهدی بیا بیا
الغوث الامان مهدی بیا بیا
ای یار خوش ادا روحی لک الفدا
وی آشنای ما ای میر مقتدا
ایرانیان تو را جانا کند صدا
ای پور مرتضی ما را بکن دعا
ای از نظر نهان مهدی بیا بیا
الغوث الامان مهدی بیا بیا
ای یار بی بدیل ادرکنی الدّخیل
کوتاه دست ما خرماست بر نخیل
عَجِّل ظهورَکَ ای وارث خلیل
اکسیر معرفت هم مه لقا سلیل
یا صاحب الزمان مهدی بیا بیا
الغوث الامان مهدی بیا بیا
یا صاحب الزمان ما را ز غم رهان
اصحاب کهف را بیدار کن به خوان
کفّار بعث را بر جایشان نشان
زندانخانه شد دنیا به شیعیان
ای مُنجی زمان مهدی بیا بیا
الغوث الامان مهدی بیا بیا
ای روح معدلت وی کان معرفت
دریاب آگهی ما را ز مسئلت
ما در مجاهدت پس کی مراجعت
کی میکنی خودت با ما مشارکت
ای صادق البیان مهدی بیا بیا
الغوث الامان مهدی بیا بیا
کشتی دین دگر افتاده در خطر
آتش بپا کند اعدای فتنه گر
بنگر بدیدۀ طفلان بی پدر
بر سوز نالۀ ایتام خونجگر
ای روح انس و جان مهدی بیا بیا
الغوث الامان مهدی بیا بیا
ای وافی الودود ای تالی عهود
یا قائم الصلوة وی عارف سجود
بیداد میکند کفار قوم هود
از جور دشمنان بگسسته تار و پود
ای یار مؤمنان مهدی بیا بیا
الغوث الامان مهدی بیا بیا
ای در پس حجاب از شرق دین بتاب
از مخلصان خود روی از کرم متاب
بر سر هوای تو بر دل نمانده تاب
ای قائم بحق ای نسل بو تراب
ای خصم یاغیان مهدی بیا بیا
الغوث الامان مهدی بیا بیا
جمعه ها لحظه ها شمار تواند
در هوای تو بی قرار تواند
جمعه ها بیشتر ز هر روزی
شاهد درد گریه دار تواند
جمعه ها با تمام دلتنگی
چشم به راه تو با بهار توامد
جمعه ها انتظار با معناست
مستحق های روزگار تواند
جمعه ها ندبه خوان درد و غمت
ندبه خوان های شام تار تواند
جمعه ها از فراق میگریند
گریه کن های داغدار تواند
مثل ما که در انتظار توایم
جمعه ها هم در انتظار تواند...
سر کوی فراق بنشینید
مطمئناً عبور نزدیک است
شب غم را رسیده پیک سحر
تابش روی نور نزدیک است
همره ذوالفقار می آید
مرگ قوم شرور نزدیک است
دور کعبه طواف عشق و سپس
اجتماع حضور نزدیک است
انتقام حسین و عاشورا
لحظه های غرور نزدیک است
پرچم یا علیست بر دوشش
منتظر ها ظهور نزدیک است
لحظه ای که ستمگران جهان
میشود مثل مور نزدیک است
قبر پنهان شود عیان روزی
می رسد صبح روز پیروزی
تو بیا تا گِرِه از کار جهان باز شود
با گُل روی تو هر روز من آغاز شود
تو بیا تا که شوم عبد و غلام کویت
تو شوی شاه و دلم بنده ی ممتاز شود
عرفه آمده آقا ، تو بیا یادم کن
با دعای تو فقط زندگیَم ساز شود
دست خالی تو رهایم نکن آقای کریم
با نگاه تو برای همه اعجاز شود
کرمی کن که گناهم همه بخشیده شود
تا دلم سوی خدا ، راهیِ پرواز شود
راه شش گوشه ی جدِّ تو که بسته است هنوز
حاجت کرببلا پیش تو ابراز شود
هرچه یاری می کنی من می شوم مغرورتر
با نگاهی ...قلبِ تاریکم نما پُرنورتر
خاکِ عالم بر سرم تنهای تنها مانده ای
نیست در دنیا زتو آقای من مهجورتر
صاحبی مانندِ تو دارد هوایم را،چه سود؟
نیستم از سینه چاکانِ دگر..مشکورتر
اندکی رُخ می نمایی تا پریشان تر شوم
اندکی دیدارِِ رویت کی شود مقدورتر؟
نامه ی اعمالِ من پُر باشد از جُرم و خطا
آبرویم را نبر..بر سرّ ِ من مستورتر
دوست دارم تا که بخشیده شوم راضی شوی
دوست دارم تا که در راهت شوم پُر شورتر
با دعای تو به هرجا می رسم..ظرفی بده
می شوم هر روز با لطفِ شما مشهورتر
سالها..گریه بدهکارم بر این بابُ الکرم
هر چه یاری می کنی من می شوم مغرورتر
کم کن این فاصله را جانِ عموجانِ خودت
حل کن این مسئله را جانِ عموجانِ خودت
سینه زنها همگی زیرِ عَلَم ...منتظرند
ختم کن قائله را جانِ عموجانِ خودت
روضه با نامِ اباالفضل ِ علی برپا شد
نطری قافله را جانِ عموجانِ خودت
بی تو بدجور بهم ریخته ام حضرت عشق
بِشنو صدها گله را جانِ عموجانِ خودت
در دلم هست شکایاتِ زیادی..چکنم
رفع کن شاکله را جانِ عموجانِ خودت
روضه ای خاطرم آمد ز اسارت،تلخ است
لعن کن حرمله را جانِ عموجانِ خودت
چه عذابی زده بر زینب و بر قلبِ رباب
زجر داد عائله را جانِ عموجانِ خودت
دلم نموده دوباره هوایِ حضرت مهدی
تمام دار و ندارم فدای حضرت مهدی
غزل اِفاقه نکرد و نشد خبر زِ ظهورش
که صد قصیده نوشتم برای حضرت مهدی
اگر که دیده براهی بخوان دعایِ فرج تا
ظهور او بِرِساند خدای حضرت مهدی
چه گویم از جبروت و مقام و جاه وجلالش
که گشته حاتم طایی گدای حضرت مهدی
خدا کند برسم من به آرزوی مَحالم
شوم چوخاک و بریزم بِپایِ حضرت مهدی
زَنَد چو تکیهٔ غیرت به بیت اَمْنِ الهی
به گوش جان رسد آنگه نوای حضرت مهدی
تمامِ عالَم هستی بِلَرزَد از جبروتش
رسد زِمکّه به عالم صدای حضرت مهدی
شَوَد جهان مُتَحیّر زِ صوت مُنجی عالم
شُکوهِ معجزه باشد نِدای حضرت مهدی
به دربِ کاخِ سفید و به سازمانِ مللها
به اهتزاز درآید لوای حضرت مهدی
غزلسرا شده (فیضی)که تا همیشه بگوید
مثالِ حافظِ شیراز ثنای حضرت مهدی
بگذار شبی مَحرمِ اَسرارِ تو باشم
در پردهء جان راز نِگه دارِ تو باشم
ای یوسفِ بازارِ ملاحت، منِ مسکین
آن مایه ندارم که خریدارِ تو باشم
گر خلوت وصلِ تو برازندهء من نیست
بگذار که در سایهء دیوارِ تو باشم
مرهم نتوان یافت، مگر داغِ تو جویم
عزّت نتوان جست، مگر خوارِ تو باشم
تا کی به من سوخته دل رخ ننمایی؟
تا چند چنین تشنهء دیدارِ تو باشم؟
دردیست مرا از تو که بهبود نجویم
بهبودِ من این است که بیمارِ تو باشم
مپسند که از حسرتِ روی تو، چو (نظمی)
رسوا به سرِ کوچه و بازارِ تو باشم
یا صاحب الزمان(عج)
ما منتظراز روز الستیم، بیا
از باده انتظار مستیم، بیا
ای کعبه آمال همه مظلومان
دل را به ظهور تو ببستیم بیا
با خواندن ندبه، جان عالم بر تو
پیغام وصال می فرستیم، بیا
دیریست که دل به مهر تو بسپردیم
از هرچه به غیر تو گسستیم بیا
در روز ظهور تو زمین زنده شود
مشتاق برآن روز خجستیم، بیا
هر جمعه به امّید اناالمهدی تو
بر راه ظهور تو نشستیم بیا
مپسند بمیریم ونبینیم تورا
ای جان جهان تا که هستیم، بیا
شعر :اسماعیل تقوایی
خسروا گوشه چشمی به منِ بی سر و پا کن
سوی دِل سُوختگان یک نظر از بهر خدا کن
نَفس نگذاردم اِی شَه که به اِخلاص بکوشم
مِنتی جانِ مرا از ستم نَفس رَها کن
حَل نشد مشکلِ دِل بر اَثر نَفس پَرستی
حَل آن را تو حَوالت به کَف و عُقده گشا کن
آخر اِی اَبر سَخا آب زن این نارِ هوایم
تنِ خاکی مرا خاکِ درِ اَهلِ وَفا کن
کرده ام گُم رَهِ وصلِ تو من اِی کَعبهء مقصود
رحمی این خستهء گم گشته به خود راهنما کن
آوخ آوخ که برفت از کَفِ من عمر به باطل
هُمتی دردِ من از داروی توفیق دَوا کن
خون شد آخر دلِ (حیران) و خود از دیدهِ بُرون شد
از رهِ لطف شَها یک نَظری سوی گدا کن
آن یارِ لاله رو گر، ما را نمی نوازد
سَهل است، از چه ما را، چون شَمع می گُدازد
دل آب شد زِ هجرش، دیگر چسان بسوزد
اُمّیدِ وصلِ او نیست، تا با غمش بسازد
عمری است در نیازم، در پای سَروِ نازَم
تا کِی نیاز آرم، تا چند او بنازد
غیر از نیازمندی، از بندگان نشاید
جانا تو نازنینی، ناز از تو می بَرازد
ای یکّه تازِ میدان، در عرصهء مَلاحت
آهسته تا که عاشق، جان در رَهت ببازد
ترسم زِ گَردِِ راهت، هم کس نشان نیابد
وَر چون سمندِ گردون، اَندر پی ات بتازَد
گر (مفتقر) دَهد جان، در پای نازنینت
سر تا به اوجِ کِیوان، از شُوق بر فَرازد