سحر ز بیت ولایت دمید نور خدا
گرفت پرده ز رخ آفتاب برج هدی
به شهر سامره ماهی گرفت پرده زرخ
که آفتاب، به لبخند گفت صلِّ علی
دمید لالۀ زهرا به دامن نرگس
شکفت غنچۀ نرگس به گلبن زهرا
خدای عزّوجل آفرید یکتائی
که قامت ابدیت به پیش اوست دو تا
ترانۀ زَهَق الباطل است و جاءالحق
که سر کشیده زعمق زمین به اوج فضا
بگو به موسی عمران به طور سامره رو
ببین رخی که ندیدی به سینۀ سینا
عزیز کصر وجود است کامده به وجد
هزار یوسف مصرش به یک اشاره فدا
خدا به صورت مهدی جمال خویش نمود
برای بحث چه دارند منکران خدا
اگر خداش بخوانم به حق خطا گفتم
و گر جداش بدانم به او جفاست جفا
هنوز شیر ننوشیده بود از مادر
هنوز چشم ن
- یکشنبه
- 21
- خرداد
- 1396
- ساعت
- 21:41
- نوشته شده توسط
- ایدافیض