شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

در فراق امام زمان (عج ) ( از زندگی بی تو بیزاریم مولا ) *

1055
1

در فراق امام زمان (عج )  ( از زندگی بی تو بیزاریم مولا ) از زندگی بی تو بیزاریم مولا
دیگر بیا خیلی گرفتاریم مولا
غیر از ظهور تو نخواهیم از خداوند
شب تا سحرهایی که بیداریم مولا
با دلبری غیر از تو ما کاری نداریم
در سینه تا مهر تو را داریم مولا
امیدوارانه به کف جان را گرفتیم
دنبال تو در بین بازاریم مولا
با دیده هایی که بجز تو هرچه دیده !
روی تو را مشتاق دیداریم مولا !
پیش طبیب دیگری جز تو نرفتیم
حالا که افتادیم و بیماریم مولا
تنها ز چشم مهربانت بر می آید
بخشیدن ما که گنهکاریم مولا
پر مدعا هستیم اما هیچ و پوچیم
از تو تهی ، از خویش سرشاریم مولا
ما وصله ی ناجور در بار تو هستیم
در چشم های خیس تو خاریم مولا
آیا شود روز فرج ما هم ببینیم
در لشکرت یار و فداکار

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 09:53
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا رسول زاده

در فراق امام زمان (عج ) ( دل را که گفته است به دنیا سپرده ایم ؟ ) * رضا رسول زاده

911

در فراق امام زمان (عج )  ( دل را که گفته است به دنیا سپرده ایم ؟ ) دل را که گفته است به دنیا سپرده ایم ؟
ما دل به دست یوسف زهرا سپرده ایم
پای غریبه در دل ما وا نمی شود
بر سینه تا محبت مولا سپرده ایم
کاسه به دست کوچه ی اهل کرامتیم
امید بر گدایی شبها سپرده ایم
شام عذاب منتظران تا سحر شود
این درد را به چشم مداوا سپرده ایم
هجران کشیده ایم و فقط گریه می کنیم
دیده به موج آبی دریا سپرده ایم
سینه زنان روضه ی سینه شکسته ایم
بر دست دل مصیبت زهرا س سپرده ایم
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 09:55
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( من که دل را به تو اصلا نسپردم چه کنم ؟ ) *

1223
5

در فراق امام زمان (عج )  (  من که دل را به تو اصلا نسپردم چه کنم ؟ ) من که دل را به تو اصلا نسپردم چه کنم ؟
یک شب از دوری تو غصه نخوردم چه کنم ؟
جمعه ها آمد و رفت و ز غم دوری تو
دل به سر پنجه ی اشکم نفشردم چه کنم ؟
مهر تو داشتم و سر به هوا و غافل
لقمه از سفره ی بی مهر تو خوردم چه کنم ؟
لااقل کاش بیایی و بمیرم پایت
تو ز راه آمدی و باز نمردم چه کنم ؟
خانه ی آخرتم با عملم ویران...وآآآی
این همه توشه به همراه نبردم چه کنم ؟
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 09:55
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

در فراق امام زمان (عج ) - ( دیگر مرا انیس بجز غم نمی شود) * رضا رسول زاده

2400

در فراق امام زمان (عج ) - (   دیگر مرا انیس بجز غم نمی شود) دیگر مرا انیس بجز غم نمی شود
از غصه های کاسه ی دل کم نمی شود
زخمی نشسته است به قلبم ، گمان کنم
درمان دگر به دارو و مرهم نمی شود
هر کس که درد داشت عزیز دل من است
بی درد یار جانی و همدم نمی شود
تا درد و دل کنیم ز دل تنگی و فراق
پیدا میان شهر که محرم نمی شود
طوری که پیش می رود ایام وصل ما
انگار زود زود فراهم نمی شود
از تو سخن ز بس که دراین روزگار هست
جا در کتاب های دو عالم نمی شود
این که زیاد نیست ، برای دو ساعتی
می خواستم کنار تو باشم ، نمی شود ؟
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 09:56
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( آه ، از فکر تو یک لحظه سرم خالی نیست ) *

1006

در فراق امام زمان (عج )  (  آه ، از فکر تو یک لحظه سرم خالی نیست ) آه ، از فکر تو یک لحظه سرم خالی نیست
تا فراق است دگر دور و برم خالی نیست
آب و نان باشد و نه ، خون دلم حتما هست
مطمئن باش که از خون جگرم خالی نیست
هدیه ی ویژه ی "الله" به من این "اشک" است
هست تا گریه ، بساط سحرم خالی نیست
من ندیده رخ تو مردم اگر ، خواهم گفت :
از ضرر کوله ی بار سفرم خالی نیست
مثل خود بیشتر از پیش به تهران دیدم
از اسیران تو هر جا گذرم خالی نیست
جا به من گر ندهی هیچ گلایه نکنم
من ز پهلوی شما با خبرم خالی نیست
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( از خواب چون به یاد تو بیدار می شوم ) *

1305

در فراق امام زمان (عج )  (  از خواب چون به یاد تو بیدار می شوم ) از خواب چون به یاد تو بیدار می شوم
با ناله ی دعای فرج یار می شوم
هر چهره ای که در دو جهان دلبری کند
تنها اسیر روی تو دلدار می شوم
با یک نگاه نافذ تو ایهاالعزیز
از چشمه سار عشق تو سرشار می شوم
هر جمعه ها غروب که دلگیر می شود
آماده بهر لحظه ی دیدار می شوم
در غفلتم که وقت گنه ناظر منی
آنجا که پیش دیده ی تو خار می شوم
احساس می کنم که مرا می کنی قبول
وقتی دخیل دست علمدار می شوم
یک " یاحسین ع " باعث تغییر حال ماست
وقتی دوباره عبد گنهکار می شوم
وقتی که مادر تو دعا می کند مرا
سوی تو می پرم که سبکبار می شوم
من گرد روی شال عزاداری تو را
با نقد جان خویش خریدار می شوم
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:03
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( وقتی که نیستی تو بهارم بهار نیست ) *

1072

در فراق امام زمان (عج )  ( وقتی که نیستی تو بهارم بهار نیست  ) وقتی که نیستی تو بهارم بهار نیست
وقتی که نیستی تو به دلها قرار نیست
این روزهای تلخ که بی تو به شب رسند
آهسته مردن است دگر انتظار نیست
من عصرهای جمعه فقط بغض می کنم
باران اشک های من از اختیار نیست
تسلیم هجر توست دل شرحه شرحه ام
تیغ فراق هست و مسیر فرار نیست
معلوم شد از اینکه به یاد تو نیستم
این ناله ها ز دوری تو جز شعار نیست
وقتی پی هر آنچه بجز یار می روم
فرصت برای عاشقی با نگار نیست
دنیا چو قبله ی دل گمکرده راه شد
آن دل به سوی خیمه ی تو رهسپار نیست
یا ایهالعزیز به ما هم تصدقی ...
چیزی میان کاسه ی این بد بیار نیست
اصلا تمام سال مرا فاطمیه کن
بی نام مادر تو مرا اعتبار نیست
ما را به نام نوکر زهرا

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:09
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج) ( تمام آرزوی ما شده تو را دیدن ) *

1125

در فراق امام زمان (عج) ( تمام آرزوی ما شده تو را دیدن ) تمام آرزوی ما شده تو را دیدن
هنوز میل نداری به زیر پا دیدن ؟
غریبه ایم و کسی حال ما نمی پرسد
میان شهر چه خوب است آشنا دیدن
هر آنکه در پی آسایش است با ما نیست
مسیر عشق ندارد بجز بلا دیدن
حدیث لیلی ما بر سر زبان ها هست
کجا شنیدن از دوست و کجا دیدن
گمان کنم که تو روزی به دیدنم آیی
که بر نیاید دیگر ز چشم ما دیدن
به سرخی جگرم غبطه می خورد لاله
نصیب ماست فقط داغ کربلا دیدن
مدینه رفتن همراه تو صفا دارد
و قبر خاکی بانوی اشک را دیدن...
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:10
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( ما آه سرد از دل مضطر کشیده ایم) *

1374
1

در فراق امام زمان (عج )  (   ما آه سرد از دل مضطر کشیده ایم) ما آه سرد از دل مضطر کشیده ایم
بار فراق با مژه ی تر کشیده ایم
همساز روزگار به عشق تو بوده ایم
از دوری تو رنج مکرر کشیده ایم
هر جا شنیده ایم خبر از تو می دهند
در طوفشان به شوق رخت پر کشیده ایم
از کوی عاشقان چو گذشتیم ، با امید
ما از پی ات به محفلشان سر کشیده ایم
از بس که از فراق تو افسرده دل شدیم
بر سینه نقش نرگس پرپر کشیده ایم
آقایی تو باعث این شد به عاشقی
پا از گلیم خویش فراتر کشیده ایم
خود خواستیم و شکر ، که با لطف حضرتت
جام بلای بندگی ات سر کشیده ایم
ما بر تسلی دل تو در حسینیه
هر فاطمیه ناله ی مادر کشیده ایم
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما ) *

1063
1

در فراق امام زمان (عج )  ( از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما  ) از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما
یوم العزا شده همه ایام سال ما
عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم
پروانه شو ، بسوز ، رسی تا به حال ما
غرق بلا شدیم ز روزی که با ولا
نقشی کشیده اند به روی جمال ما
نعمت هر آنچه هست گوارای جان دوست
این اشک و سوز و زمزمه رزق حلال ما
عقده شده پریدن تا کوی تو به دل
زنجیر بسته داغ فراقت به بال ما
نقص مرا تو با نظر خود علاج کن
بسته به یک نگاه تو باشد کمال ما
تا زنده ایم وقت زیارت به ما بده
تا دیرتر نگشته زمان وصال ما
از هر چه هست و نیست به عالم هزار شکر
خاک عبای یوسف زهراست مال ما
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:12
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( یک بار می خواهم که مهمانم تو باشی) *

1304
3

در فراق امام زمان (عج )  (  یک بار می خواهم که مهمانم تو باشی) یک بار می خواهم که مهمانم تو باشی
از خاطرات خوب دورانم تو باشی
من آرزو دارم در این تاریکی محض
یک دم بیایی ماه تابانم تو باشی
در این زمان که روح مردم در عذاب است
آرامش حال پریشانم تو باشی
یک عمر با یک خاطره دل خوش بمانم
یک شب چو بینم پیش چشمانم تو باشی
اصل دعاهایی و باید خود بخواهی
مقصود هر ذکری که می خوانم تو باشی
تو با جذامی می شوی هم سفره آقا
آيا شود هم لقمه ی نانم تو باشی ؟
من خواهشی دارم : " اگر مامور مرگم
آمد که گیرد از تنم جانم " تو باشی ...
چيزي نمي خواهم فقط مي خواهم امشب
وقتي به روضه ديده گريانم تو باشي
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:13
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( دنيا چه زیبا می شود وقتی بیایی ) *

1474
1

در فراق امام زمان (عج )  ( دنيا چه زیبا می شود وقتی بیایی ) دنيا چه زیبا می شود وقتی بیایی
خوشحال زهرا س می شود وقتی بیایی
نور تو می تابد به عالم با ظهورت
خورشید رسوا می شود وقتی بیایی
فصل خزان زندگی پایان بگیرد
هر غنچه ای وا می شود وقتی بیایی
وقت نمازت از ملازم هایت آقا
هر روز عیسی می شود وقتی بیایی
با ذوالفقاری که به دست خود بگیری
حیدر تماشا می شود وقتی بیایی
زخمی که روی سینه ی مادر نشسته
حتما مداوا می شود وقتی بیایی
گنبد بسازی در بقیع مثل خراسان
دلها مصفا می شود وقتی بیایی
در کوفه وقتی روضه ی زینب بخوانی
هر دیده دریا می شود وقتی بیایی
شب های جمعه روضه در صحن اباالفضل ع
هر هفته بر پا می شود وقتی بیایی
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:13
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( دست شفا کجاست که بیمار شد دلم ) *

1611
3

در فراق امام زمان (عج )  ( دست شفا کجاست که بیمار شد دلم  ) دست شفا کجاست که بیمار شد دلم
بر گیسوی تو باز گرفتار شد دلم
در خواب ناز غفلتم و هر کجا که من
افتاده ام به یاد تو بیدار شد دلم
هر جا که حرف سوی تو پرواز کردن است
مثل کبوتر سر دیوار شد دلم
انگار باز خرده کلاف مرا ندید
رسوا میان کوچه و بازار شد دلم
دل دل نکن بیا و جواب مرا بده
از بی کسی ببین تو که سرشار شد دلم
از صبح تا غروب شبیه دلت عزیز
محزون به روضه ی در و دیوار شد دلم
رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( غريب باديه گرد بيابان وفا برگرد ) *

1324
3

در فراق امام زمان (عج )  (  غريب باديه گرد بيابان وفا برگرد ) غريب باديه گرد بيابان وفا برگرد
بگو تا كي سر راهت كنم آه و نوا برگرد
الا اي آشنا با من چو بيگانه مكن رفتار
تو اي جانِ ز تن رفته به جان من بيا برگرد
دلم خوش كرده ام بر اين كه روز وصل نزديك است
خبر از تو نمي آيد بيا اي با وفا برگرد
تو كه هروقت محتاجم به من لطف و كرم داري
بيا اي مهربانِ من شده وقت عطا برگرد
تَصدَّقْ يا عزيزَالله ظرف عشق ما خالي است
سوي يعقوب اي يوسف به يمن اين دعا برگرد
كنار تربت ليلي مرا مجنون صحرا كن
براي اينكه با دردت شوم من آشنا برگرد
به جان هر عزيز تو، تو را سوگند دادم من
ولي ديگر دهم سوگند جان اين گدا برگرد
جواد حیدری

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( از دل چقدر لاله ی تر در بیاورم) *

1192

در فراق امام زمان (عج )  ( از دل چقدر لاله ی تر در بیاورم) از دل چقدر لاله ی تر در بیاورم
یا کاسه کاسه خون جگر در بیاورم
چون شانه دست در سر زلف تو می زنم
کز راز و رمز موی تو سر در بیاورم
من خواب دیده ام که تو از راه می رسی
چیزی نمانده است که پر در بیاورم
من چارده شب است به این برکه خیره ام
شاید از آب قرص قمر در بیاورم
در من سرک نمی کشی ای روشنای ناب
خود را مگر به شکل سحر در بیاورم
من شاعر دو چشم توام، قصد کرده ام
از چنگ شاه کیسه ی زر در بیاورم
ای کاج سالخورده ی زخمی به من بگو
از پیکرت چقدر تبر در بیاورم؟
منبع:حسینیه

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:06
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( جانی به من دهید كه جانان هنوز هست ) *

1402

در فراق امام زمان (عج )  ( جانی به من دهید كه جانان هنوز هست ) جانی به من دهید كه جانان هنوز هست
جانم به لب رسیده و هجران هنوز هست
ما تشنگان چشمه‌ی نور ولایتیم
ساقی! نگاه كن لب عطشان هنوز هست
«مِنّا» نمی‌شویم ولی عاشق توایم
سلمان اگر نمانده مسلمان هنوز هست
با رهبرم برای فرج ندبه می‌كنم
این عهد بین مردم ایران هنوز هست
روشن نوشته خون شهید احمدی به خاك:
راه امام و راه شهیدان هنوز هست
بیداری جهان عرب داد می‌زند:
اندیشه‌های پیر جماران هنوز هست
سیلی مردمان ولایت مدار ما
جایش به روی صورت شیطان هنوز هست
در انتظار مقدمت ای یوسف بهشت
یعقوب چشم یوسف كنعان هنوز هست
منبع:حسینیه

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:07
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( اى آن كه بود منزل و مأواى تو چشمم ) *

1139
2

در فراق امام زمان (عج )  ( اى آن كه بود منزل و مأواى تو چشمم ) اى آن كه بود منزل و مأواى تو چشمم
بازآ! كه نباشد به جز از جاى تو چشمم
در راه تو، با دیده حسرت نگرانم
دارد همه دم شوق تماشاى تو چشمم
گر قابل دیدار جمال تو نباشد
اى كاش كه افتد به كف پاى تو چشمم
تا چند دهى وعده دیدار به فردا
شد تار، در اندیشه فرداى تو چشمم
تا كور شود دیده بدخواه تو، بگذار
یك لحظه فتد بر قد رعناى تو چشمم
تا عكس تو، در آینه دیده ام افتد
بازست هماره به تمنّاى تو چشمم
بازآى و قدم نه به سر دیده، كه شاید
روشن شود از پرتو سیماى تو چشمم
چون دیده نرگس كه شد از روى تو روشن
دارد هوس نرگس شهلاى تو چشمم
منبع:حسینیه

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:08
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( بازآ كه دل هنوز به یاد تو دلبر است ) *

1059

در فراق امام زمان (عج )  (  بازآ كه دل هنوز به یاد تو دلبر است ) بازآ كه دل هنوز به یاد تو دلبر است
جان از دریچهٔ نظرم چشم بر در است
بازآ دگر كه سایه دیوار انتظار
سوزنده تر ز تابش خورشید محشر است
بازآ كه باز مردم چشمم ز درد هجر
در موج خیز اشك چو كشتی شناور است
بازآ كه از فراق تو ای غایب از نظر!
دامن ز خون دیده چو دریای گوهر است
ای صبحِ مهر بخشِ دل از مشرقِ امید
بنمای رخ كه طالعم از شب سیه تر است
زد نقش مهر روی تو بر دل چنان كه اشك
آئینه دار چهره ات ای ماه منظر است
ای رفته از برابر یاران "مشفقت"
رویت به هر چه می نگرم در برابر است
منبع:حسینیه

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:09
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( بعد تو چندین قیامت دیر شد ما را ببخش ) *

1312

در فراق امام زمان (عج )  (  بعد تو چندین قیامت دیر شد ما را ببخش ) بعد تو چندین قیامت دیر شد ما را ببخش
مِهر مُرد و ماه در زنجیر شد ما را ببخش
راوی این قصه از یعقوب یادی هم نکرد
یوسف این قصه دیگر پیر شد ما را ببخش
نازنینا عدل ما را کشت، تو دیگر مکش
مهربانا! ظلم عالم گیر شد ما را ببخش
از حدیث قدسی چشمت کسی شرحی نخواند
مصحف زلف تو بد تفسیر شد ما را ببخش
ما ندانستیم راز عقل و سرّ عشق چیست
عقل مُرد و عاشقی تحقیر شد ما را ببخش
تیرمان بر سنگ خورد و خون مان بر خاک ریخت
سهم مان دنیای پر نخجیر شد ما را ببخش
مدتی گر عاشقی از یاد رفت از ما مرنج
اندکی گر مثنوی تأخیر شد ما را ببخش
منبع:حسینیه

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:13
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

ربا عی در فراق امام زمان (عج ) ( با آتش فراقت، دود از سخن برآید ) *

1237
1

ربا عی در فراق امام زمان (عج )  ( با آتش فراقت، دود از سخن برآید  ) با آتش فراقت، دود از سخن برآید
هم دل رود ز دستم، هم جان ز تن برآید
ای شمع انجمن ها! در بین جمع تنها
بی آتش تو فریاد از انجمن برآید
بوی تو گر برد باد، در مصر ز اشتیاقش
جان هزار یوسف از پیرهن برآید
در ملک حق پرستی، هر کس بتی پرستد
بازآ که بت شکستن، از بت شکن برآید
تا چند جای باران، اشک از دو دیده ریزد؟
تا کی به جای لاله، خون از چمن برآید؟
ترسم ز اشتیاقت، آهی کشم ز سینه
آن سان که بعد مرگم، دود از کفن برآید
گر با هزار شمشیر، قلب مرا شکافند
از هر هزار زخمم، یابن الحسن برآید
گویی بسوز، سوزم، گویی بساز، سازم
هم سوختن ز عاشق، هم ساختن برآید
هر گه که گویم از تو، هر جا که خوانم از تو
یاقوتم از دو دیده د

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:14
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( خاصیتِ نگاه تو ما را خراب کرد ) *

1506
3

در فراق امام زمان (عج )  ( خاصیتِ نگاه تو ما را خراب کرد ) خاصیتِ نگاه تو ما را خراب کرد
این آفتاب، غوره یِ ما را شراب کرد
آدم که گریه را پدرانه به ارث داد
یادش به خیر باد که کارِ صواب کرد
اندازه یِ حساب شده باده می خورد
هر کس که رفت و آمد خود را حساب کرد
ترسیدم این که یار جوابم کند ولی
دیدم کریم بود و مرا مستجاب کرد
روی سپید اوست چراغ هدایتی
پیری که عشق بازی خود در شباب کرد
دیگر دلی نمانده که دلبر بخوانمت
هجرانِ روی تو دل ما را مذاب کرد
گریه امان دیدن روی تو را نداد
این آب را جمال تو بر خود حجاب کرد
جاری کن از دو دیده فراتی که غیر از این
باید طهارتی ز رخ آفتاب کرد
پاسخ بده به جای من از لابلای خلق
وقتی خدا به روز جزایم خطاب کرد
تا من، منم، ضمیر تو پید

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:15
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( فکر کردم که قلم یار نشد دیدم شد) *

1290
3

در فراق امام زمان (عج )  (  فکر کردم که قلم یار نشد دیدم شد) فکر کردم که قلم یار نشد دیدم شد
لحظه ی فهم تو آغاز نفهمیدم شد
ساقی شعر شدی جام شراب آوردی
مثل هر بار مرا هم به حساب آوردی
در خیابان جنون می روم عابر باشم
یازده صفحه ورق خورد که شاعر باشم
بنویسم به تو از خون جگر بیت به بیت
و تو را گریه کنم وقت سحر بیت به بیت
لطف کن پرده از این پلک نگاهم بردار
این همه فاصله را از سر راهم بردار
راه رفتن به تو را من که ندانم، به خودت
از خودم دور کن امّا برسانم به خودت
بام کعبه است مهیّای تو و دلبریت
ای به قربان اذان های علی اکبریت
کاش این ندبه ما نیز به جایی برسد
باز هم از طرفت کرب و بلایی برسد
کربلایی بروم من به جوانی با تو
دور شش گوشه ولی جامعه خوانی، با تو
راست

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:16
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( مرا از این همه اندوه تیره راحت كن ) *

1386
2

در فراق امام زمان (عج )  ( مرا از این همه اندوه تیره راحت كن  ) مرا از این همه اندوه تیره راحت كن
كجاست سمت سپیده مرا هدایت كن
نگاه كن چه شب و روز مهملی دارم
سكوت پشت دلم را شكست صحبت كن
هزار جمعه بی روح بی تو جان كندم
بس است بی تو نشستن، پدید طلعت كن
تو از سلاله نوری، تو نبض بارانی
نگاه ملتمس خاك را اجابت كن
مرا به ذوق بكوچان به سمت حضور
مرا به جشن بزرگ ظهور دعوت كن
به نعش خونی آلاله ها قسم ستاره بپاش
قناریان نفس مرده را حمایت كن
منبع:حسینیه

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:17
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( کاش بر خیمه ی سبزت گذرم می افتاد) *

1200
5

در فراق امام زمان (عج )  (   کاش بر خیمه ی سبزت گذرم می افتاد) کاش بر خیمه ی سبزت گذرم می افتاد
کاش بر صورت ماهت نظرم می افتاد
کاش از چشم تر تو دو سه قطره باران
پسر فاطمه بر چشم ترم می افتاد
کاش در لحظه ی تاریک گناهان آقا
مرده بودم به خدا بال و پرم می افتاد
کاش از سوی تو ای صاحب ما یک قرعه
گریه و ناله به وقت سحرم می افتاد
کاش آن روز که در کرب و بلا می باشی
لحظه ای هم گذر من به حرم می افتاد
کاش هر جمعه که می شد، فقط از عشق خودت
فکر دنبال تو گشتن به سرم می افتاد
منبع:حسینیه

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:18
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( فقط کلام تو چون آیه قاب خواهد شد) *

1371
1

در فراق امام زمان (عج )  (  فقط کلام تو چون آیه قاب خواهد شد) فقط کلام تو چون آیه قاب خواهد شد
دعا اگر تو کنی مستجاب خواهد شد
کویر اگر تو بخندی شکوفه خواهد داد
و بی نگاه تو دریا سراب خواهد شد
حدیث این که به یک گل بهار می روید
خزان اگر تو بخندی مجاب خواهد شد
کسی که بی خبر از آستانه دریاست
از آستانه چشمت جواب خواهد شد
بنای پایه هر خانه ای مقوایی ست
که با تلنگر آهی خراب خواهد شد
بگو به عقربه دل گرفته خورشید
که چند روز دگر آفتاب خواهد شد؟
بیا ترانه موعود کز شکنجه باد
چو شمع، هستی ما بی تو آب خواهد شد
منبع: حسینیه

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:19
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

ربا عی در فراق امام زمان (عج ) (یک لحظه با تو بودن، از عمر جاودان بِه ) *

1327
3

ربا عی در فراق امام زمان (عج )  (یک لحظه با تو بودن، از عمر جاودان بِه  ) یک لحظه با تو بودن، از عمر جاودان بِه
یک زخم از تو بر تن، از صد هزار جان بِه
خاک درِ تو بر رو از آبروست خوش تر
خار ره تو در باغ از سرو بوستان به
هر سو تو روی آری از کعبه می بری دل
هر جا تو پا گذاری از چشم آسمان به
اشکی که بر تو ریزد گردد شراب کوثر
قلبی که بر تو سوزد از گلشن جنان به
وقتی نخوانم از تو وقتی نگویم از تو
خاموشی ام ز گفتن، لالیم از زبان به
یک گوشه در حریمت از وسعت دو عالم
یک قطره از فراتت از بحر بی کران به
زخم تو مرهم دل، درد تو داروی جان
نام تو بر زبان ها از ذکر قدسیان به
دامان کربلایت از قلب عرش خوش تر
گودال قتلگاهت از ملک لامکان به
تا می سراید از تو تا می نویسد از تو
یک لحظه عمر

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:19
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( ای کاش می شناختمت آشنای من ) *

1470
1

در فراق امام زمان (عج )  (  ای کاش می شناختمت آشنای من ) ای کاش می شناختمت آشنای من
ای بهترین مشوّق دین و دعای من
با کمترین عمل به بزرگی بخوانی ام
ای آشنا به نیت درد آشنای من
از ناسپاسی دل خود شرم می کنم
ای وای من که هست دلت مبتلای من
ای حاجت بزرگ دل پر توقعم
روزی روا شود به دعایت دعای من
وقتی که از کنار فقیران گذر کنی
با چشم خود بگو نظری بر گدای من
این گرد قافله که نشان از عبور توست
بر چهره حجتی ست از این مدّعای من
ای ساربان به قافله سالار ما بگو
جا مانده یک مسافری از کربلای من
دردی که از محرّمتان مانده بر دلم
گرید هوا و حال به حال و هوای من
باران گریه بند نمی آید ای دریغ!
تا خون رود ز چشم تو ای مقتدای من!

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:20
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد) *

1317
3

در فراق امام زمان (عج )  ( گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد) گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد
راهش به گریه سد کن و مگذار بگذرد
گفتا چه جای گریه؟ که او هم چو ماه نو
رخسار خود نکرده پدیدار بگذرد
بگذشت از کنار من آن سان که بوی گل
دامن کشان ز ساحت گلزار بگذرد
در باغ گل نمی نهد از خویش جای پا
از بس که چون نسیم، سبکبار بگذرد
گفتم: دمیده پیش تو، خورشید را ببخش
گفتا: مگر خدا ز خطاکار بگذرد
غافل ز دوست یک مژه بر هم زدن مباش
آیینه شو که فرصت دیدار بگذرد
دردا که بی فروغ دل آرای روی دوست
هر روز ما به رنگ شب تار بگذرد
سرشار از تجلّی یارند لحظه ها
حیف است عمر ما که به تکرار بگذرد
ترک دل است از نظر عارفان محال
کی جَم ز جام آینه کردار بگذرد؟
در طور دل به نور تجلّی نوشت

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 22:21
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت ) *

9495
20

در فراق امام زمان (عج )  (  قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت ) قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدر ِ نیم نگاهی ببینمت
تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود؟!!!
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت...
ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود
در راهِ جمکران سر راهی ببینمت
یا که مُحَرَمی شود و بین کوچه‌ای
در حالِ کار ِ نصبِ سیاهی ببینمت
آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من
سرگرم میشوم به گناهی ببینمت
با این دلِ سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیالِ کهنه يِ واهی: ببینمت!
دارم یقین که روز ِ وصالِ تو میرسد
ذکر ِ لبم شده که الهی ببینمت
(محمد رسولي)

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 15:19
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

در فراق امام زمان (عج ) ( دلم دوباره خبر مي دهد ظهور تو را) *

1147
2

در فراق امام زمان (عج )  (  دلم دوباره خبر مي دهد ظهور تو را) دلم دوباره خبر مي دهد ظهور تو را
بدون فاصله حس مي كنم حضور تو را
به من نگو كه نرفته چگونه باز آيد
مسير جاده خبر مي دهد عبور تو را:
كدام آينه در اين زمان ناقص نيست
كه خوب جلوه دهد انعكاس نور تو را
شبي به سينه طوفاني ام به صيد بيا
مگر كه لمس كنم رشته هاي تور تو را
من از زيارت ناحيه خوب دانستم
شكسته است كسي شيشه غرور تو را
"شيخ رضا جعفري"
منبع:شه زادگان عالم هستی

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد