گوش کن! راوی روایت میکند
دارد از یثرب صدایت میکند
کاروانی میرود سوی حجاز
هرکجای قصهای با او بتاز
قافلهسالارِ راهِ فتحِ خون
می رود... اِنا الیه راجعون!
سرزمین وحی اما ساکت است
سرزمین طور و طه ساکت است
قلب پاک قبله را خون میکنند
کعبه را از مکه بیرون میکنند!
پای عقل و عشق میآید وسط
راوی اینجا اشک میریزد فقط
هرکجا که عشق میآید جلو
عقل میگوید:«بمان» اما برو
راهِ سال شصت، این راه طویل
راه تاریخ است، یاران! الرحیل!
از زمان و از مکان بگذر، بیا
وعدۀ ما: کُلُّ اَرضٍ کربلا
با سلام و با نگاه و خندهای
میپذیرندت اگر شرمندهای
مشکها با آب باران پُر شده
هر اسیری آمد اینجا حُر شده
گوش
- پنج شنبه
- 9
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 14:29
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور