اشعار محرم

مرتب سازی براساس

شعر استقبال از محرم(در كوچه ها نسیم بهشت محرّم است) *

2192
1

شعر استقبال از محرم(در كوچه ها نسیم بهشت محرّم است) در كوچه ها نسیم بهشت محرّم است
این شهر بی مجالس روضه جهنّم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلّی عشق مجسّم است
شكر خدا كه هیئتمان باز دایر است
شكر خدا كه بر سر این كوچه پرچم است
بیرون ندیده اید زنی ایستاده است؟
بالش شكسته است، قدَش هم كمی خم است
لبخند تلخ فاطمه بر تك تك شما
یعنی خوش آمدید و همان خیر مقدم است
من كه ندیدمش دم در، خب شما چطور؟
صد حیف سوی چشم گنهكار ما كم است
پرواز می كنیم از این پیله های تنگ
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرّم است
در مجلس عزای امام قتیل اشك
روضه به شور و واحد و نوحه مقدّم است

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر استقبال از محرم(بیا موذن عترت ز نو دوباره بخوان) *

1489

شعر استقبال از محرم(بیا موذن عترت ز نو دوباره بخوان) بیا موذن عترت ز نو دوباره بخوان
اذان گریه ما را سر مناره بخوان
برای سنگ دلانی که دور بابایند
از آه پر شرر من کمی شراره بخوان
کسی به بیعت کعبه نداده دست طواف
وجوب حج ولا را به سوگواری بخوان
بر آسمان کبودم زمانه گریه نکرد
تو بر زبونی چشمان بی ستاره بخوان
هنوز گردن مهتاب ریسمان پیچ است
برای یاری ما هم حدیث چاره بخوان
نگاه بر در و دیوار خانه ما کن
مصیبت دل ما را به یک اشاره بخوان
اذان غربت ما را اعاده کن شاید
کسی به سوی امامم در اقتدا آید
شاعر:روح الله قلی پور

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(بوی مردی عجیب می آید) *

1408

شعر ورود به محرم(بوی مردی عجیب می آید) بوی مردی عجیب می آید
بوی " امن یجیب " می آید
یک جوانمرد ذوالفقاری خشم
از عدالت، غریب می آید
یک نفر از غروب نخلستان
بی قرار و شکیب می آید
با غروری غریب و بغضی سرخ
یک نفر از فریب می آید
"مسلم" از خواب بیعت کوفه
تلخ و حسرت نصیب می آید
"حر" که اسطوره می وزد از او
از فراز و نشیب می آید
یک نفر از فرات نامردی
تشنه لب، بی نصیب می آید
از گلوی بریده ی "اصغر"
بوی لبیک و سیب می آید
دشنه مردی گلوی مولا را
می برد، نانجیب می آید
می وزد ظهر داغ عاشورا
بوی "شام غریب" می آید
"کاروان شهید رفت از پیش"*
بوی وصل حبیب می آید
شاعر:رضا اسماعیلی

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(بوم نقاشی به دستم بود و طرح پَر کشیدم) *

2268
0

شعر استقبال از محرم(بوم نقاشی به دستم بود و طرح پَر کشیدم) بوم نقاشی به دستم بود و طرح پَر کشیدم
با قلم موی خیالم، نقش در دفتر کشیدم
دیدم اما این قلم مو رنگی از جوهر ندارد
منّت از مژگان و ناز از دیدگان تَرکشیدم
کم کم از دشت شقایق صحنه ای ترسیم کردم
با گلاب اشک خود باغ گلی پَرپَر کشیدم
یک جهان شیدایی و یک آسمان عشق و محبت
یک بهشت آزادگی را ساده با جوهر کشیدم
گر چه در باور نمی گنجد ولی در دشت و صحرا
عطر زهرا و شمیم مهربانی های پیغمبر کشیدم
یک بیابان العطش بین دو دریای خروشان
آه سردی از نهاد ساقی کوثر کشیدم
سوره ای سرشار از"84" آیات عزت
صورتی قرآنی از"72" یاور کشیدم
نغمه "الموت احلی من عسل" را نقش برلب
انعکاسی از یقین، تصویری از باور کشیدم
با سرود دلکش "

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(بگـذار گـریـه، درد دلم را، دوا کـنـد) *

1411

شعر ورود به محرم(بگـذار گـریـه، درد دلم را، دوا کـنـد) بگـذار گـریـه، درد دلم را، دوا کـنـد
چشمـم نـظـر بـه قـافـلـه ی کـربـلا کـنـد
مـــاه مـحــــرم آمــده تــا آفـتـاب هــــم
هــر بـامـــداد، دیـده بـه انـدوه وا کـنـد
شایسته است هر که دلش می طپـد به عشق
دل را درین فـضـای معـطر، رهـا کـنـد
دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست
شـایــد نگــاه مـعـجــزه، آن را دوا کـنـد
این جا هـنـوز اصغر شش ماهه تشنـه است
ای کـاش چشمِ حرمله قـدری خطا کـنـد
عـبـاس مـی رود کــه غـرورِ فـرات را
بـا کــودکــان تـشـنـه جـگـر، آشنـا کـنـد
زینب به خیمه چشم بـه راه است بـاز هم
شـایــد حسیـن، زنـده بمانـد، خـدا کـنـد
فرصت کجاست تا که به شمشیر کینه شمر
سـر از تـنِ تـمـامِ شـهـی

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(بزرگ هیئتیان را صدا کنید از نو) *

2688
2

شعر ورود به محرم(بزرگ هیئتیان را صدا کنید از نو) بزرگ هیئتیان را صدا کنید از نو
بساط سینه زنی دست و پا کنید از نو
ز بقچه های قدیمیِ خانه، مادرها
لباس مشکی ما را جدا کنید از نو
و ان یکاد بخوانید و آیت الکرسی
دو ماه بدرقه راه ما کنید از نو
درون خیمه و یا تکیه ها، میان داران
برای سینه زنی کوچه وا کنید از نو
تمامِ دردِ بدون علاج دنیا را
به چای روضه ی آقا دوا کنید از نو
برای روضه نذری مادران نجیب
تهیه سفره و نان و غذا کنید از نو
مگر نمی شنوی کلُ یومٍ عاشورا
برای گریه مبادا حیا کنید از نو
ملائکه به زمین زودتر هبوط کنید
وَ فکر قدر کمی بوریا کنید از نو
سلام حضرت زهرا! زمین قلبم را
شبیه هیئتمان کربلا کنید از نو
رسید بار دگر فصل محتشم خوانی
چه نوحه و

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(باید برای خویش دلی دست و پا كنی) *

1485
1

شعر ورود به محرم(باید برای خویش دلی دست و پا كنی) باید برای خویش دلی دست و پا كنی
تا در ره حسینِ زمان، جان فدا كنی
فصل بهار دل شده باید دگر شوی
وقتش رسیده خیمه ی ماتم به پا كنی
باید برای عرض ادب نزد آفتاب
یك پنجره به جانب خورشید وا كنی
اول دهی سلام به ارباب بی كفن
تا خویش را به قلب علمدار جا كنی
بعد از سلام عقده ی دل باز می شود
باید كه پای تا سر خود كربلا كنی
روزی اگر رسد كه ببینی ضریح او
آن گاه خود ببین كه چنین و چِه ها كنی
غیر از حسین هیچ نداری در این جهان
باید تمام آن چه منم را رها كنی
این مشك چشم پر ز فرات دلت شده
باید كه ساقی حَرَمت را صدا كنی
خواهی اگر صفا بدهی قلب خود «اسیر
باید دوباره یاد شه سر جدا كنی

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(باز طوفانی شده دریای دل) *

1437

شعر ورود به محرم(باز طوفانی شده دریای دل) باز طوفانی شده دریای دل
موج سر بر ساحل غم می زند
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم می زند
باز جام دیده ها لبریز شد
باز زخم سینه ها سر باز کرد
در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد
می نویسم شرح این غم نامه را
داستان مشک و اشک و تیر را
می نویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغهٔ شمشیر را
گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود
در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیده ها پیمانه بود
تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد
خون خورشید است بر روی زمین
کآسمانِ تشنه را سیراب کرد
می شود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسب ها در خاک کرد؟
می شود آیا که نقش عشق را
از

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با امام زمان و ورود به محرم( شب های بی قراری چشمم سحر نشد) *

2652
2

شعر مناجات با امام زمان و ورود به محرم(  شب های بی قراری چشمم سحر نشد) شب های بی قراری چشمم سحر نشد
دلواپسی و غربت و اندوه سر نشد
آهم کشید شعله ولی بال و پر نشد
اصلاً کسی ز حال دلم با خبر نشد
فرموده ای که شرط وصالت صبوری است
وقتی زمان زمانه‌ی هجران و دوری است
ای طلعة الرشیده‌ی من أیها العزیز
ای غرة الحمیده‌ی من أیها العزیز
ای نور هر دو دیده‌ی من أیها العزیز
خورشید من سپیده‌ی من أیها العزیز
این جمعه هم غروب شد اما نیامدی
ای آخرین سلاله‌ی زهرا نیامدی
وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک
گم می شود دوباره دلم در طواف اشک
چشمان بی قرار من و اعتکاف اشک
آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک
این اشک ها شده همه‌ی آبروی من
چشمی گشا به روی من ای آرزوی من
آمد محرم و غم عظمای کربلا
خون م

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(شكر خدا كه نوبت ماتم به ما رسید) *

1340

شعر ورود به محرم(شكر خدا كه نوبت ماتم به ما رسید) شكر خدا كه نوبت ماتم به ما رسید
اذن عزای ماه محرم به ما رسید
شكر خدا كه چله نشینی گرفته است
كوبیدن سیاهی و پرچم به ما رسید
ده روز آسمان به زمین وصل می شود
ده شب هوای عرش معظم به ما رسید
هر روز روی بال ملك گریه می كنیم
ارثی كه از قبیله آدم به ما رسید
تأثیر رفت و آمد عطر نگاه توست
چشمی اگر شبیه به زمزم به ما رسید
از عرش چشم های شما تا قلم گذشت
ناگاه شور و زمزمه و دم به ما رسید
مقتل بخوان خودت و بگو قتل صبر چیست؟
از شرح ماجرای شما كم به ما رسید
شاعر:حسن کردی

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(كو جامه ی سیاهِ عزایم، محرم است) *

1300
1

شعر ورود به محرم(كو جامه ی سیاهِ عزایم، محرم است) كو جامه ی سیاهِ عزایم، محرم است
ابری است وضع حال و هوایم محرم است
نه كه فقط همین سه دهه هست ماتمش
والله تمام سال برایم محرم است
در بین روضه از ته دل توبه می كنم
ضامن میان من و خدایم محرم است
رفتم پی طبیب و چنین نسخه ام نوشت
دردم محرم است و دوایم محرم است
هر كس گذاشت نام و نشانی پس از ممات
من جاودانگی و بقایم محرم است
ختم كلام، حرف دگر مختصر كنم
مهر برات كرب و بلایم محرم است
شاعر:علی اکبر حائری

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 12:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(پیش از آنی که عزادار محرم باشی؟؟) *

7228
11

شعر ورود به محرم(پیش از آنی که عزادار محرم باشی؟؟) پیش از آنی که عزادار محرم باشی
سعی کن در حرم دوست تو محرم باشی
خاک از حُرمت شش گوشه او حُرمت یافت
گر شوی خاک رهش قبله عالم باشی
منزلت نیست تو را بی مدد مهر حسین
گر چه موسی شوی و عیسی مریم باشی
گر چه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن
سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی
همره زمزم اشکی که ترا بخشیدند
می توان مُحرم بیت الله اعظم باشی
شادی هر دو جهانت به خدا تأمین است
گر در این ماه عزا هم سفر غم باشی
صاحب بزم حسین است، علی و زهرا
نکند غافل از این محفل ماتم باشی
به همان دست و سر و سینه مجروح قسم
شرط عشق است بر این زخم تو مرهم باشی
خوش به حال تو «وفائی» که خدا خواسته است
هم چنان کعبه عزادار محّرم باشی
شاعر

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب) *

7844
8

شعر ورود به محرم(باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب) باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم
باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب
هر کسی در پی دلدار خودش می گردد
باز آواره دور از وطنم کرد ارباب
من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم
از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب
من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟
یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب
خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
من به عالم ندهم لذت مردن را با
فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب
شاعر:مهدی صفی یاری

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 12:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(باید برای خویش دلی دست و پا كنی) *

1305
1

شعر استقبال از محرم(باید برای خویش دلی دست و پا كنی) باید برای خویش دلی دست و پا كنی
تا در ره حسینِ زمان، جان فدا كنی
فصل بهار دل شده باید دگر شوی
وقتش رسیده خیمه ی ماتم به پا كنی
باید برای عرض ادب نزد آفتاب
یك پنجره به جانب خورشید وا كنی
اول دهی سلام به ارباب بی كفن
تا خویش را به قلب علمدار جا كنی
بعد از سلام عقده ی دل باز می شود
باید كه پای تا سر خود كربلا كنی
روزی اگر رسد كه ببینی ضریح او
آن گاه خود ببین كه چنین و چِه ها كنی
غیر از حسین هیچ نداری در این جهان
باید تمام آن چه منم را رها كنی
این مشك چشم پر ز فرات دلت شده
باید كه ساقی حَرَمت را صدا كنی
خواهی اگر صفا بدهی قلب خود «اسیر
باید دوباره یاد شه سر جدا كنی
شاعر:حمید رمی

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با امام زمان و ورود به محرم( شب های بی قراری چشمم سحر نشد *

2027

شعر مناجات با امام زمان و ورود به محرم(   شب های بی قراری چشمم سحر نشد شب های بی قراری چشمم سحر نشد
دلواپسی و غربت و اندوه سر نشد
آهم کشید شعله ولی بال و پر نشد
اصلاً کسی ز حال دلم با خبر نشد
فرموده ای که شرط وصالت صبوری است
وقتی زمان زمانه‌ی هجران و دوری است
ای طلعة الرشیده‌ی من أیها العزیز
ای غرة الحمیده‌ی من أیها العزیز
ای نور هر دو دیده‌ی من أیها العزیز
خورشید من سپیده‌ی من أیها العزیز
این جمعه هم غروب شد اما نیامدی
ای آخرین سلاله‌ی زهرا نیامدی
وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک
گم می شود دوباره دلم در طواف اشک
چشمان بی قرار من و اعتکاف اشک
آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک
این اشک ها شده همه‌ی آبروی من
چشمی گشا به روی من ای آرزوی من
آمد محرم و غم عظمای کربلا
خون م

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(كو جامه ی سیاهِ عزایم، محرم است) *

1367
1

شعر استقبال از محرم(كو جامه ی سیاهِ عزایم، محرم است) كو جامه ی سیاهِ عزایم، محرم است
ابری است وضع حال و هوایم محرم است
نه كه فقط همین سه دهه هست ماتمش
والله تمام سال برایم محرم است
در بین روضه از ته دل توبه می كنم
ضامن میان من و خدایم محرم است
رفتم پی طبیب و چنین نسخه ام نوشت
دردم محرم است و دوایم محرم است
هر كس گذاشت نام و نشانی پس از ممات
من جاودانگی و بقایم محرم است
ختم كلام، حرف دگر مختصر كنم
مهر برات كرب و بلایم محرم است
شاعر:علی اکبر حائری

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه(این جا محیط سوز و اشک و آه و ناله است) *

2374
5

شعر شهادت حضرت رقیه(این جا محیط سوز و اشک و آه و ناله است) این جا محیط سوز و اشک و آه و ناله است
این جا زیارتگاه زهرای سه ساله است
این جا دمشقی ها گلی پژمرده دارند
در زیر گل مهمان سیلی خورده دارند
این جا دل شب کودکی هجران کشیده
گل بوسه بگرفته ز رگهای بریده
این جا بهشت دسته گل های مدینه است
این جا عبادتگاه کلثوم و سکینه است
این جا زیارتگاه جبریل امین است
این جا عبادتگاه زین العابدین است
این جا ز چشم خود گلاب افشانده زینب
این جا نماز شب نشسته خوانده زینب
این جا به خاکش هر وجب دردی نهفته
این جا سه ساله دختری بی شام خفته
این جا نخفته چشم بیدار رقیه
این جا حسین آمد به دیدار رقیه
این جا قضا بر دفتر هجران ورق زد
این جا رقیه پرده یکسو از طبق زد
این جا هُمای ف

  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

اشعار استقبال از محرم از مهدی نظری -( گرچه در راه عشق جا زده ام ) * مهدی نظری

27

اشعار استقبال از محرم از مهدی نظری -( گرچه در راه عشق جا زده ام ) گرچه در راه عشق جا زده ام
من به این نفس پشت پا زده ام
روی من را زمین نزن آقا
من برای تو ناله ها زده ام
دست من را بگیر با انصاف
من که قیدبجز تو را زده ام
آبرویم ببر خیالی نیست
چونکه رو بر هزار جا زده ام
هرچه باشد بنام تو هستم
بال و پر در همین هوا زده ام
جان من را بگیر حرفی نیست
من که یک سربه کربلا زده ام
جان زهرا به من نگاهی کن
چونکه قید بجز تو را زده ام

شاعر : مهدی نظری

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 وحید محمدی

اشعار استقبال از محرم از وحید محمدی -( من که با تربت تو کام لبم باز شده ) * وحید محمدی

18

اشعار استقبال از محرم از وحید محمدی -( من که با تربت تو کام لبم باز شده ) من که با تربت تو کام لبم باز شده
اصل این نوکریم از ازل آغاز شده
مادرم درس غلامی تو ام می آموخت
اولین پیرهن مشکی من را می دوخت
خاطرم هست مرا مجلس روضه می برد
خاطرم هست مرا دست ابالفضل سپرد
اولین شال عزا را پدرم داد به من
گفت خوب از غم ارباب کرم سینه بزن
پدرم گفت که در دامن مادر بودی
گفت آن وقت تو اندازه ی اصغر بودی
خاطرم هست که چون ماه محرّم می شد
کوچه در کوچه ی این شهر پر از غم می شد
بوی نذری محرّم همه جا می پیچید
چشم ها نم نمک از داغ شما می بارید
خاطرم هست که در کوچه علم بندان بود
چشم ها صحن تماشای کمی باران بود
خاطرم هست همه نذر شما می کردند
همه با چائی شبهات صفا می کردند
بچّه ها یک طرفی تکی

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

نوحه -( چشم تارم مثل دریا روحم پر زد کرببلا ) * رضا باقریان

18

 نوحه -( چشم تارم مثل دریا          روحم پر زد      کرببلا ) چشم تارم مثل دریا روحم پر زد کرببلا
آخرازت،حاجت می گیرم
شیش گوشت و، بغل می گیرم
میام حرم، یه روز آقا جون برات می میرم
آرزومه پیش تو زانو بزنم بیام و با اشک چشام
(حرم و جارو بزنم)2
(یا کربلا)4

مستم امشب با ذکر تو پر می زنم تا قبر تو
پریشونم، دلم کبابه
من و ببین،چشام پر آبه
حرمت و،بذار ببینم حالم خرابه
شب تا سحر برا تو روضه می خونم به امید اونیکه روزی
(یه شبی اونجا بمونم)2
(یا کربلا)4
تو لیلایی من مجنونم خسته حال و سرگردونم
چشم ترم،خاک پاهاته
بال ملک،فرش عزاته
دوای این، دل رمیده کرببلاته
حتی یه بار من و ببر سمت حرم تا بشم عاقبت بخیر
(تو رو به جون مادرم)2
(یا کربلا)4

نوکر خوبه نوکر باشه هر جا ی

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • محمد امین
ادامه مطلب

اشعار استقبال از محرم از عابدین کاظمی -( منت خدای را که دلم بیقرار توست ) * عابدین کاظمی

16

اشعار استقبال از محرم از عابدین کاظمی -( منت خدای را که دلم بیقرار توست ) منت خدای را که دلم بیقرار توست
شکر خدا همیشه دلم در کنار توست
شکر خدا که عشق تو در سینه ی من است
شکر خدا که دیده ی من اشکبار توست
هر سال رخت ماتم تو بر تنم بود
یعنی که تا به حشر دلم سوگوار توست
هرگز هوای جنت و رضوان نمی کنم
سوگند می خورم که بهشتم مزار توست
سر را به زیر بار ستم خم نکرده ای
آزادگیّ تا به قیامت شعار توست
گز بگذری ز قاتل خود هم عجیب نیست
جود و سخا و بخشش و ایثار کار توست
خواهند اگر ز غربت و مظلومی ات سند
بالاترین سند گلوی شیرخوار است
نامت حسین، زاده ی زهرای اطهری
این بهترین مدال تو و افتخار توست

شاعر : عابدین کاظمی

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار کربلا از عابدین کاظمی -( دوباره یاد حسین و دوباره کرببلا ) * عابدین کاظمی

60

اشعار کربلا از عابدین کاظمی -( دوباره یاد حسین و دوباره کرببلا ) دوباره یاد حسین و دوباره کرببلا
دوباره ماه محرم، دوباره عاشورا
دوباره کوچه به کوچه سیاهی و پرچم
دوباره مجلس روضه دوباره بزم عزا
دوباره روضه گودال و یک تن بی سر
دوباره ناله و شیون دوباره واویلا
دوباره علقمه و مشک پاره ساقی
دوباره آب و دوباره خجلت سقا
دوباره زینب و رأس بریده روی نی
دوباره کوفه و شام و دوباره تشت طلا
دوباره شام غریبان، دوباره آتش و دود
دوباره ناله لب تشنگان بی بابا
دوباره گودی گودال و پیکر بی سر
دوباره قد کمانی حضرت زهرا
گرفته باز دل بیقرار ما امشب
فقط برای حسین و برای کرببلا

شاعر : عابدین کاظمی

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار کربلا و محرم از عابدین کاظمی -( امسال هم به مثل همه سال های تو ) * عابدین کاظمی

52

اشعار کربلا و محرم از عابدین کاظمی -( امسال هم به مثل همه سال های تو ) امسال هم به مثل همه سال های تو
پوشیده ام دوباره لباس عزای تو
آماده ام که بر سر و بر سینه ام زنم
دار و ندار خویش بریزم به پای تو
امسال هم مرا به غلامی قبول کن
خو کرده ام به آمدن روضه های تو
کام مرا ز تربت پاکت گرفته اند
بیهوده نیست اینکه شدم مبتلای تو
روی تو را ندیده گرفتار گشته ام
ای جان من فدای روی دلربای تو
با دست عاشقان تو در کوچه های شهر
بر پا شده است خیمه ماتم برای تو
آمد خرابه یادم و جان داد دخترت
تا دید در طبق سر از تن جدای تو
در حسرت زیارت شش گوشه مانده ام
چیزی نخواهم از تو به جز کربلای تو

شاعر : عابدین کاظمی

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 13:20
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

اشعار استقبال از محرم از یوسف رحیمی -( لبريز آه و ندبه و غم گريه مي‌کنم ) * یوسف رحیمی

8

اشعار استقبال از محرم از یوسف رحیمی -( لبريز آه و ندبه و غم گريه مي‌کنم ) لبريز آه و ندبه و غم گريه مي‌کنم
دلتنگم و به ياد حرم گريه مي‌کنم
شايستة زيارت شش گوشه نيستم
اين روزها به حال خودم گريه مي‌کنم
تا تلّ زينبيه و گودال قتلگاه
تا خيمه ها قدم به قدم گريه مي‌کنم
با علقمه، به ياد لبت آب مي‌شوم
با روضه هاي مشک و علم گريه مي‌کنم
حتي اگر که خون بچکد از نگاه من
صبح و غروب، دم همه دم گريه مي‌کنم
گفتند چشم خواهرت از دست رفته بود
معلوم شد براي تو کم گريه مي‌کنم

شاعر : یوسف رحیمی

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

سبک مداحی محرم - زمینه حلول ماه محرم -( أعظم الله اُجورنا بمُصابِنا بالحسین ) * رضا تاجیک

11128
11

سبک مداحی محرم - زمینه حلول ماه محرم  -( أعظم الله اُجورنا بمُصابِنا بالحسین ) مداحان ارجمند می توانند این زمینه را هر شب محرم، قبل از زمینه اصلی برای آمادگی مستمعین برای سینه زنی به عنوان مقدمه زمینه تقدیم کنند.

أعظم الله اُجورنا بمُصابِنا بالحسین 2

سینه می زنم شده عریان تنم
چون که نوکر شه بی کفنم
حسین/ همه کسم/ کی به کربلات میرسم 2
أعظم الله اُجورنا بمُصابِنا بالحسین 2

باز نشسته ام انگاری تو حرم
عمر من گذشت به زیر این علم
حسین/ غلامتم/ همیشه من به نامتم 2
أعظم الله اُجورنا بمُصابِنا بالحسین 2

باز محرمه، سینه غرق غمه
اشک و گریمون برا غمهات کمه
حسین/ آقای من/ پا بذار رو چشمای من 2
أعظم الله اُجورنا بمُصابِنا بالحسین 2
********

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • شنبه
  • 18
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

غزل مناجات براي محرم -( ز سوز سینه برای تو باز می خوانم ) * محسن حنیفی

3007
3

غزل مناجات براي محرم -( ز سوز سینه برای تو باز می خوانم ) ز سوز سینه برای تو باز می خوانم
به نغمه های حزین حجاز می خوانم
نوای اکبر ناظم ندارم امّا باز
نوازشم بکنی دلنواز می خوانم
برای مرثیه ها زخمه را نیازی نیست
به لطف زخم لبت جانگداز می خوانم
و یا زیارت ناحیه ی مقدسه را
میان مرثیه یک دو فراز می خوانم
من از تبار غزل های ابن مکفوفم 1
ببخش محضر تو روضه باز می خوانم
اسیر گریه ی بی اختیار خواهم شد
هزار زخم تنت را هَزار خواهم شد

1) ابن مکفوف روایت می کند خدمت امام جعفر بن محمد صادق(علیه السلام) رسیدم فرمود: شعر مرثیه بخوان خواندم؛(گویا مراعات حال امام را نمود) فرمود: نه همچنان که برای او میان خود مرثیه می خوانی و سر قبرش نوحه گری می کنی بخوان. نفس المهمو

  • شنبه
  • 18
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 20:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

اشعار غزل مناجات محرم -( جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم ) * محسن حنیفی

3092
1

اشعار غزل مناجات محرم -( جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم ) جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقه ی درد، ولی زخم جگر نفروشم
زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شب های عزاداری تو خوش کردم
خرقه ی مشکی خود را به سحر نفروشم
گریه آباد شدم خانه ات آباد حسین!
به دو صد درّ و گهر دیده ی تر نفروشم
دستهایم عوض کرببلا...؛ می ارزد
ببُریدش، که پرم را به ضرر نفروشم
وقت پرپر زدنم رقص طرب خواهم کرد
دست را می دهم و باده طلب خواهم کرد
پر شکسته به تمنای چمن می آیم
آخر الامر به دیدار تو من می آیم
گرچه قسمت نشده تا به حضورت برسم
عطر سیبم که گه از سوی قرن می آیم
وقت رجعت که سر از خاک برون می آری
بی کفن سوی تو من پاره کفن می آیم
آن قدر در وس

  • شنبه
  • 18
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 20:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات امام حسین(ع) -( تا تو دردم می‌دهی آن را دوا حس می‌كنم ) * حسین باغ شیخی

2048
5

مناجات امام حسین(ع) -( تا تو دردم می‌دهی آن را دوا حس می‌كنم ) تا تو دردم می‌دهی آن را دوا حس می‌كنم
عافیت را در میان هر بلا حس می‌كنم
بهترین اوقات عمرم در میان روضه‌هاست
خویش را در خانه‌ی خیرالنسا حس می‌كنم
بهتر از ماه مبارك در محرم تائبم
حال استغفار را در روضه‌ها حس می‌كنم
این زمان با آن مكان تأثیرشان عین هم است
در محرم خویش را در كربلا حس می‌كنم
سینه‌چاك سینه‌ی عریان یار زینبم
می‌زنم بر سینه چون این درد را حس می‌كنم
بین توحید و تجلی نسبت عینیت است
پس خودم را پیش تو پیش خدا حس می‌كنم
تو همان روضه شدی و من همان گریه شدم
تو مرا حس می‌كنی و من تو را حس می‌كنم
قیمت پایین پایت مثل بالای سر است
عرش بالا را همین پایین پا حس می‌كنم
مداح:حاج منصور ارضی

شاعر: حس

  • دوشنبه
  • 20
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 08:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

اشعار شور استقبال از محرم با سبک حاج محمود کریمی -( بوی آیینمون جاری اشکامون ) *

10660
32

اشعار شور استقبال از محرم با سبک حاج محمود کریمی -( بوی آیینمون جاری اشکامون ) بوی آیینمون جاری اشکامون
میزنه سینمون بوسه بر دستامون
از روی نیزه سر بریده
اربابم امشب منو خریده
تو مجلسی که پر شهیده ، وای
ای دل اگه تنهایی چرا امشب بی صدایی
گرد و غباره غم ارباب تو صورت ماه آومده
لباس مشکی مو را بیارید محرم از راه آومده
گرد و غباره غم ارباب تو صورت ماه آومده
لباس مشکی مو را بیارید محرم از راه آومده
مادرش فاطمه است بی قراره حسین
خواهرش زینب سفره دار حسین
دل که میدون چرا اسیر ، دامن اشک و چرا نگیره از غم ارباب چرا نمیره
دلی که صاحب داره برای عشق ش بی قراره
من آومدم مادر خورشید روزی چشمامو بده
لباس مشکی مو را بیارید محرم از راه آومده
ای دل اگه تنهایی چرا امشب بی صدایی
بیرق پرچم

  • چهارشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 05:00
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی محرم از مهدی عظیمی-( باز این چه شورش است که در خلق عالم است ) * مهدی عظیمی

4208
8

شعر سینه زنی محرم از مهدی عظیمی-( باز این چه شورش است که در خلق عالم است ) باز این چه شورش است که در خلق عالم است
خون گریه ها کم است ماتم به پا کنیدوقت محرم است

گویا عزای اشرف اولاد آدم است
گویا عزای سبط دل آرام خاتم است
این جان فدای حضرت خیرالبشر شود
تا جان من به عشق حسین مفتخر شود

تا این وجود دل سیهم همچو زر شود
داغی که تو دادی به سینه تازه تر شود
مارا به نام حضرت ارباب سر زنید
آن سرکه پیش پای تو افتد سر شود

شاعر : مهدی عظیمی

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد