اشعار محرم

مرتب سازی براساس

شعر استقبال از محرم(بازهم بساط روضه دلبر فراهم است) *

1426

شعر استقبال از محرم(بازهم بساط روضه دلبر فراهم است) بازهم بساط روضه دلبر فراهم است
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است
تا پرچم حسینیه های تو را زدند
بر گوشه گوشه دل من نقش پرچم است
آب خوشی ز گلویم نمی رود پایین
آبی که قطره قطره آن پر زماتم است
آتش زده نمک روضه ات به این عالم
از روضه تو صحن دو چشمم پراز نم است
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
وقتی سرت به جبهه به خط مقدم است
دیدم عدو پشت سرت حرف می زند
حرف از سنان و نیزه و یک جسم درهم است
دیدم که جزم کرده عدو عزم خویش را
دیدم برای قتل تو خنجر مصمم است
ففواره می زند این خون سرخ تو تا عرش
والله خون سرخ تو شرف عرش اعظم است
حرفم خلاصه و ای محتشم بخوان
بازین چه شورش است که درخلق عالم است

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر استقبال از محرم(کم کم رسد به گوش صدای محرمت) *

1416
1

شعر استقبال از محرم(کم کم رسد به گوش صدای محرمت) کم کم رسد به گوش صدای محرمت
دل ها پر از بهانه برای محرمت
آقا ، بهشت ما به خدا روضه های توست
جنت کجا و بزم عزای محرمت
ما زنده ایم اگر ، به امید محرم است
جان می دهیم زیر لوای محرمت
تا بوده ، میهمان عزای تو بوده ایم
هستیم تا همیشه گدای محرمت
شور عزای تو شیرین تر از عسل
مست است جان ما ز صفای محرمت
یک لحظه یاد تو بهتر ز الف شهر
ای والدینمان به فدای محرمت
ما عبد بینوا و تو ارباب با وفا
حاجات ما روا ز نوای محرمت
قدر محرمت نشناسد کسی ، فقط
داند خدا مقام و بهای محرمت
خسران بود نصیب کسی که کند قبول
عمر ابد بدون تو ، جای محرمت

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(این قلبها شکسته ، حرم را بیاورید) *

1525

شعر استقبال از محرم(این قلبها شکسته ، حرم را بیاورید) این قلبها شکسته ، حرم را بیاورید
رخت عزای حضرت غم را بیاورید
حی علی البکاء ملائک دهد نوید
وقتش رسیده دیده و نم را بیاورید
خون گریه میکنم ز دو دیده بجای اشک
یابید چشمه را جگرم را بیاورید
پرچم ، کتل ، حسینیه و شور عاشقی
آن روضه خوان و نوحه و دم را بیاورید
حی علی العزای حبیب است میرسد
آن مادر شکسته و خم را بیاورید
در سومین شب نفس گرم روضه خوان
گوید رقیه جان ، پدرم را بیاورید
امسال نذر حضرت قاسم به تعزیه
همسایه ناله زد پسرم را بیاورید
وقتش شده فدائی ارباب خود شوم
جان بی بها شده ست ، سرم را بیاورید
ما خادمان هیئت فصل محرمیم
تا قلبمان شکست ، حرم را بیاورید

شاعر:ایمان کریمی

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(سور و سات عاشقی بر پا شده) *

1543
-1

شعر استقبال از محرم(سور و سات عاشقی بر پا شده) سور و سات عاشقی بر پا شده
نامتان آهنگ بر لبها شده
بر تن دیوارها مشکی مد است
یا حسین تزئین مشکی ها شده
شاعران و مادحان و عاشقان
هر کدام از عشقتان شیدا شده
در پی آغاز فصل نوکری
ذکر لبهاشان غریب آقا شده
می رسد بر گوش زنگ کاروان
سور و سات عاشقی بر پا شده
شاعر:ایمان کریمی

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(اشکی برای گریه به این دیده ها دهید) *

1287

شعر استقبال از محرم(اشکی برای گریه به این دیده ها دهید) اشکی برای گریه به این دیده ها دهید
دستی برای سینه زدن دست ما دهید
روزی اشک ما بود از رضه ی شما
جز روضه رزق گریه ی مار را کجا دهید
زنجیر و شال و بیرق و پیراهن سیاه
چشم انتظار مانده که اذن عزا دهید
این جا مریض هرچه بخواهید حاضر است
هرکس گرفت چشم شما را شفا دهید
حاجت گرفته بودم و خود بی خبر از آن
از بس که حاجت دل ما بی صدا دهید
بانی روضه های محرم که گشته اید
بانی خیر گشته به ما کربلا دهید

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(دلتنگ شب‌های توام آقا بدانید) *

3419
2

شعر استقبال از محرم(دلتنگ شب‌های توام آقا بدانید) دلتنگ شب‌های توام آقا بدانید
اصلا شما بغض وجود آسمانید
صدها ستاره بر زمین پاشیده هر شب
وقتی عبای دوش خود را می‌تکانید
تکرار بعضی چیزها آنقدر بد نیست
مثل همین تک جمله‌ی پیشم بمانید
رنگ مناجات ملائک را بگیرم
بر جانمازم تا که تربت می‌رسانید
آقا بفرمائید ما سنگی نداریم
از روی نیزه آیه‌ای قرآن بخوانید
از آب سقاخانه چشمم بنوشید
حالا که در شهر دل من میهمانید

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(يابن الحسن بيا كه حلول محرم است) *

2051
5

شعر استقبال از محرم(يابن الحسن بيا كه حلول محرم است) يابن الحسن بيا كه حلول محرم است
شادي به ما حرام شد,ايام ماتم است
شرمنده شد بهار ز گلزار كربلا
بلبل كند نوا كه خزان محرم است
ما عاشقان لاله ي سرخ محمديم
كز عطر او بهشت خداوند خرم است
صد مرده زنده مي شود از ذكر يا حسين
ارباب ما معلم عيسي بن مريم است
عيسي اگر در اخر عمرش به عرش رفت
قنداقه ي حسين شرف عرش اعظم است
با يوسفش مقايسه كردم نگار گفت
او شاه مصر باشد و اين شاه عالم است
ما را نياز سير چمن نيست در بهار
روي حسينيان گل و اين اشك شبنم است
اي صاحب عزا به عزاخانه ها بيا
ياران سينه زن همه در زير پرچم است
گر وعده ي بهشت به ما مي دهد بهار
ما نيستيم طالب رضوان,مسلم است
بر عاشقان سياحت گلشن حرام شد
خا

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 04:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(گفتند که خورشیدتان ازآسمان کم شد) *

1429

شعر استقبال از محرم(گفتند که خورشیدتان ازآسمان کم شد) گفتند که خورشیدتان ازآسمان کم شد
آن صبح تلخی که خبرآمد محرم شد
آن صبح تلخی که گلوها صوت قرآن داشت
در کوچه ها ظهر محرم ها مجسم شد
پیراهن مشکی به تن هامان چه می آمد
آن روز ها که بر سر ما خاک عالم شد
دیدم پدر فریاد می زد ناله خود را
و مادرم دل مویه هایش کم کمک بم شد
دیدم که روی دست مردم آسمان می رفت
دیدم که مرگ آرزوهامان مسلم شد
هر روزنامه شرحی از داغش به ما می داد
داعی که بر دل هایمان دیگر متمم شد
از کودکی تا حال من لبخند او جاری ست
مردی که رفت و عکس او در قاب خاتم شد

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(هرچند ماه غصه و اشک است و ماتم است) *

1307
1

شعر استقبال از محرم(هرچند ماه غصه و اشک است و ماتم است) هرچند ماه غصه و اشک است و ماتم است
من شکر می کنم که دوباره محرم است
من شکر می کنم که دوباره به نام توست
در هر کجا که نصب شده هر چه پرچم است
من شکر می کنم که دلم در عزای توست
با روضه های کرب و بلای تو محرم است
دیدم که زمزمه است میان کتیبه ها
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
دیدم که آسمان و زمین گرم گفتگو
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
سرما نبرده است ز دلها غم تو را
این تکیه ها حرارات عشقی مجسم است
دیشب شکست قامت سرمای کوچه ها
با دسته های سینه زنی که منظم است

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(خیمه ، عَلم ، کتیبه و پرچم بیاورید) *

1381
2

شعر استقبال از محرم(خیمه ، عَلم ، کتیبه و پرچم بیاورید) جان زکف رفته و از دل، نفسی می آید
این نفس هم ،به تمنای کسی می آید
خبر از مرغ دلم نیست ،ولی می شنوم
ناله ی پر اثری کز قفسی می آید
یا رب این ناله ی جانسوز مگر از دل ماست
یا از این قافله، بانگ جرسی می آید
تند، ای قافله سالار، مران محمل را
که به دنبال تو، وامانده کسی می آید
شاعر:فاطمه خمسی

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(ای بانی ماه محرّم،یابن الزّهرا) *

1363

شعر استقبال از محرم(ای بانی ماه محرّم،یابن الزّهرا) صاحب عزای بزم ماتم،یابن الزّهرا
قربان آن شال عزای کربلایت
ای همنشین غصّه و غم،یابن الزّهرا
هر روزوشب خون می چکد از دیدگانت
باران غم داری دمادم،یابن الزّهرا
ای کاش این شب ها کنارت می نشستم
تا اینکه باشم با تو همدم،یابن الزّهرا
تا کی نباید روی ماهت را ببینم
تا کی شوم محروم عالم،یابن الزّهرا
از دوری ات ابر نگاهم رنگ خون است
زخمی شده پلک نگاهم،یابن الزّهرا
ترسم بمیرم لحظه ای رویت نبینم
آن دم شود قبرم جهنّم،یابن الزّهرا
دارم دعا بین قنوت گریه هایم
روز فرج گردد فراهم،یابن الزّهرا
وقتی بیایی یا لثارات الحسینت
باشد منقّش روی پرچم،یابن الزّهرا

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال محرم(پهن شد سفره دل ،بوی خدا آمده است) *

2092

شعر استقبال محرم(پهن شد سفره دل ،بوی خدا آمده است) پهن شد سفره دل ،بوی خدا آمده است
به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است
در و دیوار حسینه چرا گریان است ؟
نکند فاطمه در روضه ما آمده است ؟
ده شب و روز همه سینه زنان سیرابند
فصل آب آوری شاه وفا آمده است
مژده ای می رسد از پنجره فولاد رضا
سوی ما تذکره کرببلا آمده است
کوچه سینه زنی ارث شهیدان برماست
روزی ما زعطای شهدا آمده است
دم ای اهل حرم باز بگیرد ناظم
حضرت ام بنین با قد تا آمده است
ذهن درگیر سوالی است دوباره امسال
ارمنی در وسط روضه چرا آمده است ؟
بیست روز است زدروازه شهر نیرنگ
ناله کوفه میا کوفه میا آمده است

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(حسين قافله ات نيّتِ سفر دارد) *

1549
1

شعر استقبال از محرم(حسين قافله ات نيّتِ سفر دارد) حسين قافله ات نيّتِ سفر دارد
تو ميروي و خدا از دلت خبر دارد
براي بدرقه اُمّ البنين هم آمده است
به جاي مادرتان دست بر كمر دارد
مسيرتان،زياد است و دخترت كوچك
براي دختر تو اين سفر خطر دارد
براي قاسم از اينجا زره ببر آقا
براي پيكر او سنگها شرر دارد
ميان قافله ات جا كه هست با زينب
بگو كه چادر و معجر اضافه بر دارد
بيا حسين عوض كن تو ساربانت را
گمان كنم كه به انگشترت نظر دارد
بيا براي خودت هم كفن بخر آقا
ثواب دارد عزيزم كجا ضرر دارد

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناسبت حلول ماه محرم الحرام(یا ولی االله اعظم ، ماه من) *

1292

شعر مناسبت حلول ماه محرم الحرام(یا ولی االله اعظم ، ماه من) یا ولی االله اعظم ، ماه من
آیت الله معظم ، ماه من
همچو چشم خیس خود کن قسمتم
گریه در ماه محرم ، ماه من
ماه عشق و عاشقی آمد ز راه
صاحب دلهای پر غم ، ماه من
در تمام سال، از داغ حسین
روی چشمت هست شبنم ، ماه من
در مه عشاق تنها می خورد
اشک اربابم به دردم، ماه من

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در حلول ماه محرم الحرام(خبر آمد ز مهی بوی خدا می آید) *

1470
1

شعری در حلول ماه محرم الحرام(خبر آمد ز مهی بوی خدا می آید) خبر آمد ز مهی بوی خدا می آید
ماه داغ دل ما غرق نوا می آید
دل ببازید عزیزان که زمان الم است
ماه اشک و الم و کرب و بلا می آید
همه ی ارض و سما ناله زن و بین اینک
سیل اشک است که از سوی هوا می آید
عاشقان اشک بریزید ز داغ دل عشق
بهر درد دل غمدار دوا می آید
سالها پیش رسولی به منا آمد لیک
این حسین است که اینک به منا می آید
کن فنا خویش به روح علوی ای دلباز
ذکر عاشوری حلت به فنا می آید
این همه شعر چرا ای دل پر شور و نوا
نروم تفره که چون ماه عزا می آید
این همه لشکریان از طرف کوفه و شام
بهر غارتکده ی رأس و عبا می آید
دوست دارم که ببینم ز غم رأس حسین
خون دل از بصر و چشم شما می آید

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(دوباره ماه محرم دوباره ماه غم) *

1602
1

شعر استقبال از محرم(دوباره ماه محرم دوباره ماه غم) دوباره ماه محرم دوباره ماه غم
دوباره دوباره اشکای نم نم
روی پارچه مشکیا اسم شاهزاده عالم
شده محزون دل پرخون همه مجنون همه ویرون
همه حیرون بوی اسپند می پیچه باز توی هر کوی و خیابون
بوی عشق آشنا بوی اشکای خدا رو بوی اون دیوونه ها رو
عاشقا رو بوی مستا بوی دیوونگی پرچم به دستا
بچه هایی که رو رنگا رنگ مشکی حسینو
بیشتر از تموم رنگا می پرستند
اونا که سینی به دستند توی این کوچه و اون کوچه می گردند
تا بتونن از من و تو هدیه ای برای شیش ماهه بگیرند
توی یک کوچه بن بست با چادر مشکی پاره
یه حسینیه می بندن که روی سر درش نوشته
متوسلین به شاهزاده شیر خوار
خادمای لب بی آب علمدار
ثارالله ثارالله
باور نمیشه این ش

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(مُحرّم آمد و مـــــــــــــــاه عزا شد) *

1339
2

شعر استقبال از محرم(مُحرّم آمد و مـــــــــــــــاه عزا شد) مُحرّم آمد و مـــــــــــــــاه عزا شد
مه جـــــــــــــــانبازی خون خدا شد
بلند از تــــــــربــــت پاک شهیدان
شعــار کُـــــــــــــل ارض کربلا شد
دل شطّ فـــرات از خون زند موج
کــــــــــه دست از پیکر سقا جدا شد
در آغـــــوش پدر خندید و خوابید
چــــــــــــو پیکان با گلویش آشنا شد
مــــرا عاشق تر از پروانه کردی
غــــــــــــم عشق تو شمع بزم ما شد
اگر دردم دوا می شد چه می شد؟
اگر این عقده وا می شد چه می شد؟
نـصیبم کربلا می شد چه می شد؟
اگر این عقده وا می شد چه می شد؟
مـــرا مهر تو آیین شد حسین جان
که دل آئینه ایزد نمـــــــــــــــــــا شد
جوانــــــــــمردان عالم را بگویید
دوباره شور، عــــ

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(بـــرای سیــنـــه زدن رخــصــتی بده آقا) *

1487
2

شعر ورود به محرم(بـــرای سیــنـــه  زدن  رخــصــتی  بده  آقا) بـــرای سیــنـــه زدن رخــصــتی بده آقا
بـــه دســت خــستـه مـن،قـدرتی بده آقا
شبیـه سـال گذشــتـــه دوبـــاره آمـــده ام
بـــرای خــوب شـدن فـرصـتـی بده آقا
وباره قصد نمـودم کـــه نـوکـرت بـاشـم
در ایـــن دو مــاه عـزا،هـمـتــی بده آقا
دعـای خـیــر پـدر بــــود ، آمــدم ایـنــــجا
بـه سـفـــــره پـدرم بــــرکـتــی بده آقا
ازآن قواره مشکـی که دست فاطمه است
به روضه خوان خـودت،خلعتی بده آقا
ز غصه های سر غرق خـون تو بر نـی
چـگونه ســـر شــکنـم،جـراتـی بـده آقا
ســر مـطــهـرتـان بـارهـا ز نــی افــتــاد
میان روضه به من طاقتی بده آقا

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر ورود به محرم-(حتی خدا در اول والفجر و مریمش) * علی اکبر لطیفیان

2986
0

شعر ورود به محرم-(حتی  خدا در اول والفجر و مریمش) حتی خدا در اول والفجر و مریمش
سوگند خورده است به ماه محرمش
شب های قدر محترم و با فضیلت اند
امّا نمی رسند به شب های ماتمش
امروز نه، غروب همان سال شصت و یک
ما را گره زدند به نخ های پرچمش
این دستمال گریه پر از نور می شود
وقتی به دست روضه خورشید می دمش
چشمی که در بهشت تو گریان نمی شود
باید حواله داد به دست جهنمش
جانم فدای محتشم و خانواده اش
با این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمش
علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(محرم است و دل ما هنوز محرم نیست) *

1582
1

شعر استقبال از محرم(محرم است و دل ما هنوز محرم نیست) محرم است و دل ما هنوز محرم نیست
‏وجود ناقصم آماده محرم نیست
همه ز سستی این بی اراده می باشد
‏اگرکه عهد دلم با نگار محکم نیست
ز بی وفایی و جور و جفای ما باشد
‏اگر شرایط روز فرج فراهم نیست
به سود ماست که خدمتگزار او باشیم
‏و گرنه نوکر مخلص به درگهش کم نیست
میان غفلت و عصیان اسیر، اما شكر
هنوز جزگل نرگس کسی پناهم نیست
اگرکه فیض زیارت نصیب ما گردد
مزار زائر ارباب، کربلا گردد

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(ماه محرم آمده باید دگرشوم) *

1482

شعر استقبال از محرم(ماه محرم آمده باید دگرشوم) ماه محرم آمده باید دگرشوم
باید به هم بریزم وزیر وزبرشوم
یر مجسم است محرم بعید نیست
این ماه تا ابد تهی از هرچه شر شود
حتی اگر یزیدیم ودر سپاه کفر
چون حر بعید نیست شهید نظر شوم
شب با یزید باشم و فردای انتخاب
قربانی حسین نخستین نفر شوم
ماه محرم است که بی تاب جستجو
درخود همه فرو روم از خویش بر شوم
وقتش رسیده است بگیرم علم به دوش
تکیه به تکیه سینه زنان نوحه گر شوم
وقتش رسیده است که چون باد روضه خوان
کوچه به کوچه مویه کنان در به در شوم
وقتش رسیده است خرابه خرابه آه
وقتش رسیده لاله کوه و کمر شوم
باید که بی خبر شوم از هر چه هست ونیست
کز ماجرای خون خدا باخبر شوم
بی موج گریه چشم دراین ماه حفره ای است
با

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(حلال ماه محرم سلام حال شما) *

1420

شعر ورود به محرم(حلال ماه محرم سلام حال شما) حلال ماه محرم سلام حال شما
نگاه کن که مراکشته شوق خال شما
‏اکر درست بگویم تمام شب ها را
کنار سفره اشکیم با خیال شما
نه یک شب و دو سه شب، بلکه یازده ماه است
نشسته ام که شود رؤیت جمال شما
تو ماه نورسی و قبل سال شصت و یکم
ندیده بود کسی قامت هلال شما
هر آن زمان که بگریی زمان باران است
که وقت گریه بود ابر دستمال شما
چه خوب می شود امسال را تمام دهه
تو روضه خوان شوی و ما هم از قبال شما
که دیده ای چه به روز خیام آوردند
تمام، گریه شویم از نگاه حال شما

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به ماه محرم(در کربلا چو غافله غم گشود بار) *

1388

شعر ورود به ماه محرم(در کربلا چو غافله غم گشود بار) در کربلا چو غافله غم گشود بار
از غم هزار غافله آمد در آن دیار
آمد هلال ماه عزا در عزا شدند
بدران آسمان ولایت هلال وار
نیلی شد از عزا رُخ نیلگون اهل بیت
رویش سپید باد سپهر سیاه کار
لشگر همی رسید گروه از پی گروه
دشمن همی ستاد قطار از پی قطار
شاه هجاز را ز وفا کس نشد معین
میر عراق را ز جفا کس نگشت یار
استاد بهر خواری یک شه هزار خیل
آماده بهر کشتن یک تن دو صد هزار
از مویه رفت از دل اهل حرم شکیب
از گریه رفت از تن آل نبی قرار
لب تشنه گشت آل نبی و ز برایشان
آبی نبود جز دم شمشیر آب دار
خوردندآب از دم شمشیر و تیر خصم
پیران سالخورده، طفلان شیر خوار
آن دم بر اهل بیت نبی کار زار شد
کآماده گشت سبط نبی بهر

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های) *

1464

شعر ورود به محرم(هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های) هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های
برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های
پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان
درهای حسینیه ی دل را بگشا، های
طبّال بزن طبل که با گریه درآیند
طّبال بزن باز بر این طبل عزا، های
زنجیر زنان حرم نور بیایید
ای سلسله‌ها ، سلسله‌ها، سلسله‌ها، های
ای سینه زنان، شور بگیرید و بخوانید
ای قوم کفن پوش، کجایید؟ کجا؟ های
شمشیر به کف، حیدر حیدر همه بر لب
خونخواه حسین آید، درآیید هلا، های
کس نیست در این بادیه دلسوخته چون من
کس نیست در این واحه به دلتنگی ما، های
این داغ چه داغی ست که طوفان شده عالم
آتش زده در جان و پر مرغ هوا، های
***
از کوفه خبر می‌رسد از غربت مسلم
از کوفه و کوفی ببرم شکوه کجا؟

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـد) *

2697
0

شعر ورود به محرم(مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـد) مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـد
وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید
مــردم کتـیبه هـای حـسـینیـّه نـزد کیـسـت؟
«باز این چه شورش است که...عالم» بیاورید
خواهید از خدا که در این شصت روز عمر
در بـیـن روضــه هــا نـکـنــد کـم بـیـاوریـد
این اشک ها برای حسینی شدن کم است
صـد چـشـمه چـشـم، کوثـر و زمـزم بیـاوریـد
هنگام روضه خواندن ذاکر درون ذهن
تصـویــر قـتلــگـاه مــجـسّـم بیــاوریـد
هر سینه نیست قبر حسین و مطاف او
در هـیـئـت غـمـش دل مَـحـرم بـیــاوریـد
«فَلتُلطَمُ الخُدود و تُشَقُّ الجُیوب»۱ را
بـر گـونه ها و سـینه فـراهـم بـیـاوریـد
رخت سپید کنده و در گنجه افکنید
پـیـراهــن ســیـاه مـحـرّم بـیــ

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست) *

1356

شعر ورود به محرم(هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست) هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست
عزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست
خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک
روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست
پریده رنگ ز رخسار احمد و حیدر
شراره ی دل زهرا، صدای وا ولداست
سرشک دیده ی زهرا، روان ز قلب افق
قد خمیده ی زینب، هلال ماه عزاست
قسم به جان حسین ای هلال خون برگرَد
که در تو زخم علمدار کربلا پیداست
بگو فرات نجوشد که آب تشنه لبان
در این طلیعه ی خون اشک دیده ی سقاست
بگو به لاله نروید که چند روز دگر
ورق ورق به روی خاک، لاله ی لیلاست
بگو به مهر نتابد که راس پاک حسین
فراز نیزه چو خورشید روز عاشوراست
ز گوش دخترکی خون روان بود گویا
که گوشواره ی او یادگاری زهراست
حسین بود

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(موسم روییدن سرها به روی نیزه هاست) *

1379

شعر ورود به محرم(موسم روییدن سرها به روی نیزه هاست) موسم روییدن سرها به روی نیزه هاست
آن چه می ریزد به روی خاک ها خون خداست
فصل ضرب تازیان با خیزران روی لبان
فصل پنهان کردن خورشید در طشت طلاست
فصل نیلی گشتن صورت ز ضرب سیلی است
فصل پرپر گشتن گل ها به زیر دست و پاست
نالهٔ طفلان هنوز از خیمه ها آید به گوش
بارالها ساقی عطشان ابافاضل کجاست
یارب اندر شهر کوران کُشته می گردد چراغ
آن چراغی که پیمبر گفت مصباح الهداست
آن حسینی که پیغمبر خواند کشتی نجات
در ستیز حق و باطل غرق گرداب بلاست
نوح اگر شد ناخدا دیگر ز طوفان ها چه غم
اسوه صبر و تحمل زینب اکنون ناخداست
تا ابد ورد لب مرغ سحر دانی که چیست؟
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاست

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است) *

4469
7

شعر ورود به محرم(شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است) شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است
وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق
دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد
به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد
دوباره ماه محرم، رسیده ماه عزا
غروب غربت جان کاه سیدالشهدا
صدا صدای قدیمی طبل و زنجیر است
فضا فضای صمیمی ولی چه دلگیر است
خروش ناله‌ی حیّ علی العزا در راه
دوباره قافله‌ی روضه های ثارالله
برات گریه دوباره به چشممان دادند
به ما حسینیه‌ی‌ گریه را نشان دادند
حسینیه است؟ نه، خیمه؟ نه، کربلا این جاست
مزار خون خدا فی قلوب من والاست
محرم آمده آقا صدایمان کردی
برای عرض ارادت، جدایمان کردی
لیاقتی بده تا روض

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(قُل قُل دیگ قیمه ی نذری) *

10196
2

شعر ورود به محرم(قُل قُل دیگ قیمه ی نذری) قُل قُل دیگ قیمه ی نذری
غلغله پشت این در چوبی
آه ای قلب کوچکم تو چرا
باز هم سر به سینه می کوبی؟
دسته ها، دسته دسته می آیند
طبل های عزا بلند شده
ظهر نزدیک می شود کم کم
باز بوی غذا بلند شده
چشم من دسته دسته می گردد
شاید او بین دسته ها باشد
شاید او بین نوحه خوان ها یا
بین این دلشکسته ها باشد
یک نفر بین دسته های عزا
مثل او سخت اشک می ریزد
یک نفر قرن ها کنار فرات
اشک حسرت به مشک می ریزد
کوچه احوال دیگری دارد
علم و سنج و نخل و طبل و کتل
نوحه خوان قدیمی مسجد
کربلا را می آورد به محل
کاش می شد به کربلا بروم
برگی از زخم کهنه بردارم
بیتی از زخم کهنه بنویسم
تربتی با اجازه بردارم
مانده ام پشت این در چوبی
خ

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(دلم به تاب و تب است و دوباره كرده هوایش) *

1426

شعر استقبال از محرم(دلم به تاب و تب است و دوباره كرده هوایش) دلم به تاب و تب است و دوباره كرده هوایش
خدا كند كه بمیرم میان ماه عزایش
دعای كیست كه اكنون، دوباره قسمتمان شد
طعام سفرۀ احسان و باز طعم شفایش
به گوش هر دل عاشق شده، دوباره می آید
صدای خندۀ دشنه، صدای نالۀ نایش
صدای گریۀ مادر، كنار پیكر بی سر
و ناله های زنی با، نوای وا اسفایش
صدای ضربۀ چوب و لب مطهر آقا
صدای قاری قرآن و باز سوز صدایش
دوباره غارت خیمه، دوباره دزدی معجر
و باز خاطرۀ طفل و تاول كف پایش
دوباره یاد تن پاره پارۀ علی اكبر
و باز خاطرۀ تلخ و جان گداز عبایش
اگر بناست بمیرم میان ماه محرم
خوشم كه روز دهم جان خود كنم به فدایش

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد