اشعار محرم

مرتب سازی براساس

شعر مناجاتی محرم(برای شانۀ افتاده ام پری بدهید) *

1432
1

شعر مناجاتی محرم(برای شانۀ افتاده ام پری بدهید) برای شانۀ افتاده ام پری بدهید
دلِ شكستۀ ما را به دلبری بدهید
محبتی بكنید و مرا حرم ببرید
نشان راه به چشم كبوتری بدهید
كجاست خیمۀ سبزت؟ مسافرم برگرد
برای دركِ شما كاش باوری بدهید
شنیده ایم كه شب پای روضه ها هستی
نشسته ایم بنالیم حنجری بدهید
چقدر مثل شما می شویم این شب ها
اگر به سینه زنت دیدۀ تری بدهید
برای شور گرفتن بهشت هم تنگ است
چه می شود كه به ما جای بهتری بدهید
نمی رود به خدا جای دور جان شما
اگر برات حرم را به نوكری بدهید
خبر رسیده خرابه شكسته ای می گفت
چه می شود كه به ما چند روسری بدهید

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر غزل استقبال از محرم(زائری با نگاه بارانی، آسمان را به من نشـان می داد) *

1491

شعر غزل استقبال از محرم(زائری با نگاه بارانی، آسمان را به من نشـان می داد) زائری با نگاه بارانی، آسمان را به من نشـان می داد
وَ صدای غریب روضه ی تو، عاشقانه به عشق جان می داد
عطر سیب حرم نمایان شد، واژه ها یک به یک به شور آمد
وَ نسیـمی که با لطافـت خود، پرچـمت را تکان تکان می داد
آرزو کردم آن وسط من هـم، کاش مثل کبوتری باشم
تا که دست محبّت و کرمت، در شلـوغی به من امان می داد
راه حق را به من نشان داده ست، از همان کودکی، همان آغاز
خون سـرخی که در سیاهی ها، آبرویی به آسمان می داد
باز وقت نماز آمده ست، همگی عجلوا! که جا ماندید
پرچم سـرخ روی گـنبد تو، باز در قلب من اذان می داد
شاعر:محمد جواد خراشی زاده

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(مي وزد با ترانه هاي زلال، كوچه كوچه نسيم عاشورا) *

1214

شعر استقبال از محرم(مي وزد با ترانه هاي زلال، كوچه كوچه نسيم عاشورا) مي وزد با ترانه هاي زلال، كوچه كوچه نسيم عاشورا
مي رسد عطر لاله هاي بهشت، صبحدم با شميم عاشورا
من و سلواي روح مي آيد، از نهان خانه هاي رؤيايي
آسمان غرق مي شود يكسر، در هواي نعيم عاشورا
دشت در دشت راز مي رويد، پاي دل مي رود فرو در عشق
باغ در باغ پهن مي گردد، رنگ در رنگ اديم عاشورا
باز در آسمان پرنده ي دل، مي گشايد دو بال پروازش
مي رود مي رود كه تا باشد، چند روزي مقيم عاشورا
همنشين شلاله هاي سحر، همره سَروهاي سوخته پر
مي نشيند كنار خاكستر، خوش به حال نديم عاشورا
خلوت و اشك و آه و راز و نياز، غربت و شور و حال و سوز و گداز
ايستادن ميان خون به نماز، پا به پاي زعيم عاشورا
هرچه پژمردگي ست مي ميرد، عش

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(سلام من به مُحرّم ماه محنت و ماتم / به مرثيه به تعزيّه به ديده هاي خيس غم) *

1465

شعر استقبال از محرم(سلام من به مُحرّم ماه محنت و ماتم / به مرثيه به تعزيّه به ديده هاي خيس غم) سلام من به مُحرّم ماه محنت و ماتم / به مرثيه به تعزيّه به ديده هاي خيس غم
سلام من به مُحرّم به بيرق و مشك و عَلَم / به طبل و سنج و كُتل و كتيبه هاي محتشم
سلام من به مُحرّم به دسته هاي سينه زن / به غربت و مظلوميِّ شهيد بي غسل و كفن
سلام من به مُحرّم به هياتاي عالمين / به روضه هاي جانگداز به ضجّه هاي يا حسين ع
سلام من به مُحرّم به لطمه ي رو گونه ها / به شور بدمستي عشق هروله ي ديوونه ها
سلام من به مُحرّم به چاووش بانگ عزا / حديث«فَبكِي لِلحسين(ع)» گريه هاي امام رضاع
سلام من به مُحرّم به اشك مهدي(عج) زهرا(س) / به ناله هاي فاطمه(س) براي شاه سرجدا
*****
سلام من به كربلا به زائراي ديده تر / به عاشقاي

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(دل اسير غمي عظماست بيا تا برويم / ديده از گريه چو درياست بيا تا برويم) *

1304
3

شعر استقبال از محرم(دل اسير غمي عظماست بيا تا برويم / ديده از گريه چو درياست بيا تا برويم) دل اسير غمي عظماست بيا تا برويم / ديده از گريه چو درياست بيا تا برويم
سينه مالامال دردِ غربت و رنج و مَحَن / در دلم آشوب و غوغاست بيا تا برويم
اضطرار و بي شكيبايي و تشويشم ببين / خون جگر زينب(س) كبراست بيا تا برويم
ديدن اين سرزمين بند دلم را پاره كرد / كربلا وادي غمهاست بيا تا برويم
سوزآهي مي رسد حسين(ع) غريب مادر / ناله ي جانسوز زهرا(س)ست بيا تا برويم
بهر استقبال ما اين همه لشگر آمده / بزم قرباني مهياست بيا تا برويم
هر طرف مي نگرم دل نگران مي بينم / نيزه اي رو به روي ماست بيا تا برويم
چشمشان شوراست ومي گويند زماه هاشمي/چقدرخوش قدوبالاست بيا تا برويم
خيره گشته حرمله(لع) سوي عليّ اصغرت(ع)/ حيف

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل استقبال از محرم(ظهر عاشوراست ظهری در هوایی سوخته) *

1310

غزل استقبال از محرم(ظهر عاشوراست ظهری در هوایی سوخته) ظهر عاشوراست ظهری در هوایی سوخته
هر طرف فریاد الا الله و نایی سوخته
داغ خورشیدست و شن های کویری بی امان
لشکر کفّار، در کرب و بلایی سوخته
هر طرف فریاد الا الله بانگ یاحسین
جسم های بی سر، انبوه رَدایی سوخته
خیمه ها غرقاب خونِ کودکانی تشنه لب
شیون و دریای اشک و های هایی سوخته
بر سر یک نیزه خورشیدی ست رخشان تا فلک
یک تن بی سر به خاک نینوایی سوخته
زینب افتان و پریشان در هجوم خاک و خون
می دَوَد هر سو ولی با دست و پایی سوخته
طفل شش ماهِ حسین بن علی در خیمه گاه
شیر خون می نوشد از تیر جفایی سوخته
دختری کوچک میان خیمه سرگردان و مات
در به در دنبال بابا، در عزایی سوخته
از عمو عبّاس هم دیگر نمی آید خبر
مشک

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مثنوی استقبال از محرم(وقتي شقايق عاشقي را جار مي زد) *

2457
1

مثنوی استقبال از محرم(وقتي شقايق عاشقي را جار مي زد) وقتي شقايق عاشقي را جار مي زد
دستي دلم را پشت پروين دار مي زد
بر پاي دارم يك شهاب خسته مي سوخت
فانوس كيوان با لبان بسته مي سوخت
از خوشه ي پروين برايم مي فشاندند
در حلقه ي دُردي كشانِ غم نشاندند
مِي خواره من بودم ولي مستي ز خُم بود
صد آسمان ناهيد در ميخانه گُم بود
در آتش ققنوس ها ردّ سياوش
در خانه ي فانوس ها ردّ سياوش
بر جان من آوار ژاله بي امان بود
صد تير تشنه خسته بود و بي كمان بود
آئينه ي احساس دل را باز ديدم
خوشبو ترين ميراث "هل" را باز ديدم
ديدم كه خاك عاشقي با خون سرشتند
هنگامه ي خورشيد را با مِي نوشتند
ديدم كه سوداي دلم جز شور مِي نيست
در كربلا هم تشنگي جز طور مِي نيست
ديدم دلم در خاك و

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل استقبال از محرم(شد آغاز ای شقایق ها خزان از شام و از کوفه) *

1608
1

غزل استقبال از محرم(شد آغاز ای شقایق ها خزان از شام و از کوفه) شد آغاز ای شقایق ها خزان از شام و از کوفه
وَ بادی سرخ و تب زا شد وزان از شام و از کوفه
قرارست آتش و آهن ببارد ز آسمان امشب
بهارا لاله هایت را بخوان از شام و از کوفه
از این اقلیم بگریزید آه ای اهل آبادی
که سیل مرگ خواهد شد روان از شام و از کوفه
پلنگ و شیر می میرند در نیزار های شب
شغال و گرگ می گیرند جان از شام و از کوفه
شگفتا اتّحاد کفر، دردا افتراق حق
امان از سختی و سستی امان از شام و از کوفه
شب و سرما، دروغ و مکر، مرگ و ظلم و بی رحمی
همه دارند ای مردم نشان از شام و از کوفه
ندائی آسمانی نیست تزویری ست شیطانی
اگر برخیزد آوای اذان از شام و از کوفه
عزادارست هفت اقلیم هفتاد و دو دلبر را
پر از خون

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(از اشکِ چشم خورشید، لبریز، آسمان است) *

1338

شعر استقبال از محرم(از اشکِ چشم خورشید، لبریز، آسمان است) از اشکِ چشم خورشید، لبریز، آسمان است
انگار آسمان هم از دیده خون‌فشان است
این ماه، ماه اشک است این ماه، ماه خون است
این ماه، ماه نوحه یا ماه نوحه‌خوان است
هفتاد قرص خورشید افتاده بر روی خاک
هفتاد ماه خونین بر نوک نی، عیان است
این آیه‌های قرآن، یـا جـای تیر و نیزه؟
این لاله‌زار خونین یا جسم باغبان است؟
از مکـه کاروانــی گردیــده کــربلایی
سیلاب اشک زهـرا دنبال آن روان است
از چشم آسمان‌ها ریـزد ستاره بر خاک؛
یا اشک چشم سقا در جام تشنگان است؟
در دست دسته‌ای تیغ، در دست دسته‌ای سنگ
در دست حرمله تیر، دست سنان، سنان است
از مقتـل شهیــدان آیــد صــدای نالـه
ایـن نالۀ محمّـد یـا صاحب‌الزمان است؟
هـر طف

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(گفتم حسين،گريه زمزم شروع شد) *

2646
2

شعر استقبال از محرم(گفتم حسين،گريه زمزم شروع شد) گفتم حسين،گريه زمزم شروع شد
سالي گذش وماه محرم شروع شد
فهميدم از غمي كه نشسته به سينه ام
بازاين چه شورش است به عالم... شروع شد
پيراهن سياه ، مرا روسفيد كن
فصل بكاء و ماتم و غم هم شروع شد
شرط قبول توبه اول پيامبر
سيل سرشك ديده آدم شروع شد
ارباب، داده سيني چايي به دست من
شكرخدادوباره كه كارم شروع شد
زهرا غذاي نذري هيئت به هم زند
اينجا ببين گدايي حاتم شروع شد
بادسته هاي سينه زني درميان اشك
بي تابي دوباره پرچم شروع شد
يابن الشبيب،گريه فقط فابكل الحسينع
انگارباامام رضا دم شروع شد
باكاف و هاو ياشده تقدير عين و صاد
تفسيرناب سوره مريم شروع شد
باخيمه هاي عاطفه تا او وداع كرد
دردغريبي همه كم كم شروع شد

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(باید بساط روضه دوباره به پا کنیم) *

1430
2

شعر استقبال از محرم(باید بساط روضه دوباره به پا کنیم) باید بساط روضه دوباره به پا کنیم
با اشک ، صحن دیده خود با صفا کنیم
باید برای اینکه دل ما حسینی است
روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم
تا حشر که می شود همه در ماتم حسین
باید کمک به حضرت خیر النساء کنیم
در محضر خدا همه هستیم رو سفید
وقتی به تن لباس سیاه عزا کنیم
در بین روضه درد هزاران طبیب را
با ذکر و نام یاد رقیه دوا کنیم
در روضه سر شکستن ما درس عاشقی است
باید به جان حضرت زینب دعا کنیم
ما را چرا ز لطمه زدن نهی می کنند
وقتش اگر رسد سر خود را جدا کنیم
ماه محرم آمده وقتش رسیده است
اشعار محتشم به تن کوچه ها کنیم

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(مرثيه سربه زانوي ماتم گذاشته) *

1400
2

شعر استقبال از محرم(مرثيه سربه زانوي ماتم گذاشته) مرثيه سربه زانوي ماتم گذاشته
دستي زغيب، قافيه را «غم» گذاشته
شعرم به سمت كرببلا رفت وحُرشدم
ديدم خدا دوباره مَحَلم گذاشته
ازماجراي گريه ي آدم مشخص است
راهي براي توبه ي ما هم گذاشته
عشق حسين موهبتي كبريايي است
ماندم چه منتي سرعالم گذاشته
صدها هزارسجده به جا آورم كم است
پروردگارفيض دمادم گذاشته
وقتي حسين آينه ي رحمت خداست
ديگرچرا عذاب جهنم گذاشته
روضه بخوان، كه دست به نقديم روضه خوان
درجيب گريه خرج محرم گذاشته
بايد به فكرزخم گلوي حسين بود
دراشك چشم، فاطمه مرهم گذاشته
نشنيده ام به جان خودم ازكسي هنوز
آقا براي نوكرخود كم گذاشته

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(اگر از غربت غم های زینب با خبر باشی) *

1279

شعر استقبال از محرم(اگر از غربت غم های زینب با خبر باشی) اگر از غربت غم های زینب با خبر باشی
و تو در راه بی پایان اسیر همسفر باشی
اگر باور کنی بی شک کنار خیمه گاهی تو
بسوزی تا ابد شاید که داغ شعله ور باشی
اگر باشی در آن میدان میان نیزه و شمشیر
به خون آغشته باشی تو اگر خونین جگر باشی
تجسم میکنی شاید که همراه اباالفضلی
بیا از جان دل بگذر که تو حر دگر باشی
تو آن حسی که دریا را به هر موجی بلرزانی
بیا برخیز تا یک شب سبک بال سحر باشی
چه می گویی تو ای خسته ببین چشمان عاشق را
که زیبا می چکد اشکی که تو مشک دگر باشی
شاعر:اقبال نوری

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(مرا با غصّه مَحرم آفریدند) *

1662

شعر استقبال از محرم(مرا با غصّه مَحرم آفریدند) مرا با غصّه مَحرم آفریدند
دلم را از گِل غم آفریدند
همیشه در درونم روضه خوانی است
مرا مثل محرّم آفریدند
بدون بال تا خورشید رفتم
مرا از نسل شبنم آفریدند
برای اشک ریزی در محرّم
خطائی بهر آدم آفریدند
اشاره بر قد زینب نمودند
که طاق آسمان، خم آفریدند
ز گیسوی رهای روی نیزه
به یک الهام پرچم آفریدند
شاعر:رضا جعفری

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(از آسمان منادی ماتم رسیده است) *

6686
12

شعر استقبال از محرم(از آسمان منادی ماتم رسیده است) از آسمان منادی ماتم رسیده است
فبک علی الحسین… محرّم رسیده است
از آسمان ببار که دل‌ها گرفته است
خون گریه کن که قافله ی غم رسیده است
مشکی به تن کنید که احرام نوکری است
ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است
ره وا کنید دست به سینه ادب کنید
زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است
با گریه بر غم تو به معراج می‌رویم
این ارث مادری است دمادم رسیده است
نام تو ای مبدل السیئات بالحسنات
هر جا به داد توبه آدم رسیده است
والفجر کربلای تو قبل از طلوع عشق
تا ابتدای سوره مریم رسیده است
ای وای رد نیزه و شمشیر کیست این
تا بوسه‌گاه حضرت خاتم رسیده است
تا زنده‌ام بر غم تو گریه می‌کنم
شکر خدا به زخم تو مرهم رسیده است
از غیر خط کرب

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(قدم ز روی ادب زن حریم ماتم را) *

2125
3

شعر استقبال از محرم(قدم ز روی ادب زن حریم ماتم را) قدم ز روی ادب زن حریم ماتم را
کن احترام و نگه دار حرمت غم را
به اذن حضرت زهرا بیا و مُحرم شو
بپوش جامه ی احرام حج ماتم را
به گرد کعبه ی دل با طواف کوثر اشک
صفا بود بزنی طعنه، آب زمزم را
فدای چشمه ی آن دیده ای که خشک مباد
بهانه کرده دمی گریه دمادم را
قسم به گریه کنانش بهشت مجلس او
حرام کرده به هر سینه زن جهنم را
کتیبه های مزین به شعر محتشم است
فرا گرفته حسینیه دو عالم را

**

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین) *

1406
0

شعر ورود به محرم(محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین) محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین
گریست ابر خزان هم به باغ و راغ حسین
هزار و سیصد و اندی گذشت سال و هنوز
چو لاله بر دل خونین شیعه داغ حسین
به هر چمن که بتازد سموم باد خزان
زمانه یاد کند از خزانِ باغ حسین
هنوز ساقی عطشان کربلا گویی
کنار علقمه افتاده با ایاغ حسین
اگر چراغ حسینی به خیمه شد خاموش
منوّر است مساجد به چلچراغ حسین
خدا به نافة خلدش دماغ جان پُر داشت
که بوی خون نکند رخنه در دماغ حسین
فراغ از دو جهان داشت با فروغ خدای
خدای را چه فروغی است در فراغ حسین
یزید کو که ببیند به ناله قافله ها
گرفته از همه سوی جهان سراغ حسین
پايگاه رضيع الحسين عليه السلام
شاعر:شهریار

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(مـحــرم آمــده در کـوچــه هـا عـلـم بزنیـد) *

1758

شعر استقبال از محرم(مـحــرم آمــده در کـوچــه هـا عـلـم بزنیـد) مـحــرم آمــده در کـوچــه هـا عـلـم بزنیـد
میـان سیـنـه خـود عـاشـقـان حـرم بزنیـد
کتیـبـه هـای حسـینـیــه عـطــر غــم دارد
دوبـاره بیتـی از آن شعــر محتشـم بزنیـد
حسین رمز نجات است و سرنوشت بشر
بـه دسـت شــاه وفــا زنـدگی رقـم بزنیـد
شکــست خـورده عشـق مجـازی وب هـا
بسـاط عشق زمینـیِ خـود به هـم بزنیـد
شکــست خورده طـوفــان کـربـلا بـاشـیـد
بـه سـیــنــه مـهــر عــزاداری و الـم بزنیـد
و با شمـام که مستی برایتـان فخر است
رهـــا کـنـیــد مـحــرم، اگــر نـه کـم بزنیـد
اگــر سـرود بـه لـب ، جــز نـوای او داریــد
کنـیــد تــرک و ز مــولا حسیـن دم بزنیـد
حسیـن حسیـن بخـوانـیــد در مـحــرم او
طـنـیـ

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات ورود به محرم(دلشکسته کلافه و بی حال) *

1661

مناجات ورود به محرم(دلشکسته کلافه و بی حال) دلشکسته کلافه و بی حال
سینه ام از فراق مالامال
وقت من را گناه پر کرده
عوضم کن محول الاحوال
خشکِ خشکم من و به تو محتاج
مثل یک سیب نارسیده و کال
آمدم تا مرا نجات دهی
من گل آلوده و تو آب زلال
نذر کردم فدایتان بشو
تو بیا و بکش حلالِ حلال
رزق اشک و دلی شکسته بده
رخصت گریه ام بده امسال
که دوباره محرمت آمد
پیرهن مشکی و کتیبه و شال
روضه خوان ها دوباره می خوانند
از حرم تا حوالی گودال
خواهری دست می زند بر سر
الف قامتش شده چون دال
دست و پا می زند کسی در خون
بدنی زیر نعل ها پامال
می رسد اسب بی سوار از دور
واژگون زین و غرق خون کوپال
دور خیمه چرا شلوغ شده؟
نگرانم از این همه جنجال
کاش دیگر کسی نمی خواند از
ق

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ورود به محرم(ای هلال ماه خون خون جگر آورده ای) *

1519

شعر ورود به محرم(ای هلال ماه خون خون جگر آورده ای) ای هلال ماه خون خون جگر آورده ای
سوز دل فریاد جان اشك بصر آورده ای
با قد خم گشته خود بر فراز آسمان
از هلال دختر زهرا خبر آورده ای
بهر عاشورائیان هر سال شوری داشتی
ای عجب امسال شور بیشتر آورده ای
آتش و خاكستر و كعب نی و زخم زبان
از برای عترت خیر البشر آورده ای
بر دل فرزند زهرا تیر داری در كمان
یا برای اصغرش تیر دگر آورده ای
آب می بندی برای عترت خیرالبشر
یا برای دامن طفلان شرر آورده ای
داغ ها بگذاشتی بر قلب مجروح حسین
باز می بینم بر او داغ پسر آورده ای
در كنار علقمه از اشك چشم فاطمه
آب بهر ساقی بیدست و سر آورده ای
ای هلال خون بسوزد اخترانت سر بسر
ابر خون در علقمه بهر قمر آورده ای
ای محرّم وای بر

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(دنیا بدون روضۀ آقا جهنم است) *

1415
1

شعر استقبال از محرم(دنیا بدون روضۀ آقا جهنم است) دنیا بدون روضۀ آقا جهنم است
یعنی بهار نوکری ما محرم است
شکر خدا که خرج عزای تو می شوم
روضه به کار و زندگی ما مقدم است
ما نوکری به شرط نکردیم تا بحال
هر چند سینه از کم دنیا پر از غم است
ما را بدون کوثر اشکت رها نکن
گریه به زخم های شما عین مرهم است
تکلیف چشم های تمامی عاشقان
هر روز گریه به غم آقای عالم است
آقا بیا و نوکرتان را حساب کن
هر چند سهم نوکری این گدا کم است
من سینه چاک هر کس دیگر نمی شوم
تا نوکر توأم لقبم نام آدم است
شاعر:حسن کردی

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(هنگامۀ غم آمده فابک علی الحسین) *

1471

شعر استقبال از محرم(هنگامۀ غم آمده فابک علی الحسین) هنگامۀ غم آمده فابک علی الحسین
ایّام ماتم آمده فابک علی الحسین
امشب هلال با قد خم ناله می زند
ماه محرّم آمده فابک علی الحسین
صوت حزین حیّ علی مجلس العزا
بر اهل عالم آمده فابک علی الحسین
احرام نوکری حسین را به تن کنید
حجّی فراهم آمده فابک علی الحسین
گریه که از مناسک حجّ محرّم است
از چشم زمزم آمده فابک علی الحسین
توفیق گریه را که به هر کس نمی دهند
فیض دمادم آمده فابک علی الحسین
اذن ورود ما به حسینیّه ی عزا
از عرش اعظم آمده فابک علی الحسین
بانی روضه های محرّم که فاطمه است
با قامت خم آمده فابک علی الحسین
شاعر:محمد فردوسی

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات ورود به ماه محرم(گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد) *

1580

شعر مناجات ورود به ماه محرم(گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد) گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد
چقدر زود دوباره هوا محرم شد
نیامده دل من تنگ رفتنت شده است
بهانه گیر شب روضه خواندنت شده است
سیاه بر تن هر واژه٬ بیت می پوشم
ببخش اگر دهه ی اول آب می نوشم
از این مصیبت و داغی که بر تن گل هاست
دلم به نیزه شد اما سرم هنوز اینجاست
سر تو بر نوک نیزه نشان عاشوراست
ببین چقدر تفاوت میان تو با ماست
به پای داغ تو می بارم اشک چون خوشه
شکسته است دلم گوشه های شش گوشه
چه اشک های غریبی در این عزا جاری ست
به روی گونه ی من دسته های سینه زنی ست
صدای نوحه ی بادی غریب و آواره ست
اگر خطا نکنم این صدای گهواره ست
نشسته است کنارش رباب...لالایی
بخواب راحت علی جان! بخواب! لالایی
تمام د

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات ورود به ماه محرم(شکر خدا دوباره شدم مبتلای تو) *

1837
1

مناجات ورود به ماه محرم(شکر خدا دوباره شدم مبتلای تو) شکر خدا دوباره شدم مبتلای تو
ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو
شکر خدا نسیم محرم وزیده است
هرشب شده عبادت من روضه های تو
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
شکر خدا شکسته دلم در عزای تو
باور نمی کنم که دوباره نشسته ام
با چشم خیس بین حسینیه های تو
با اذن مادرت به سر و سینه می زنم
ممنونم از ترحم و لطف و عطای تو
من با غذای روضه تان رشد کرده ام
وقف شماست بود و نبود گدای تو
بیمار عشقم و دهه ای بسته ام دخیل
کاسه بدست گوشۀ دارالشفای تو
این عطر سرخ می وزد از سمت قتلگاه
حالا دلم رسیده به پایینِ پای تو
شاعر:محمد رضا رضایی

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات محرم(محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست) *

1410

شعر مناجات محرم(محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست) محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست
برای سینه زدن، تکیه شد سراسر دست
محرّم آمد و خم­خانه ی ازل وا شد
وضو ز باده گرفتم، زدم به ساغر دست
حسین آمده با ذوالفقار گریانش
که:هان حسینم و تنهاترین علم بر دست
حسین آمده تا شرح شقشقیّه کند
حسین آمده با خطبه ی پدر در دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند
به ذوالفقار مگر برده است حیدر، دست؟
چو ذوالفقار علی چرخ می زند، بی تاب
چه حال داده خدایا مگر به اکبر دست؟
ز خیمه گاه می‌ آید چو گرد باد عطش
حسین را بنگر پاره ی جگر در دست
چه روز بود که دیدیم ما به کرب و بلا
چه حال بود به ما داد روز محشر دست
بدو شکایت اهل مدینه خواهم برد
به خواب گر دهدم دیدن پیمبر، دست
نشسته

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات ورود به محرم(دوباره‌ این‌ دلم‌ شده‌، اسیر و مبتلای‌ تو) *

1808
1

شعر مناجات ورود به محرم(دوباره‌ این‌ دلم‌ شده‌، اسیر و مبتلای‌ تو) دوباره‌ این‌ دلم‌ شده‌، اسیر و مبتلای‌ تو
مگر محرم‌ آمده‌، كه‌ شد بپا عزای‌ تو
اگر ز تو جدا نی‌ام‌، به‌ شكر حق‌ حسینیم‌
تمام‌ حاجتم‌ بود، دیدن‌ كربلای‌ تو
به‌ یك‌ اشارۀ‌ لبت‌، گره‌ ز كار وا شود
دل‌ شكسته‌ام‌ رسد، به‌ صحن‌ با صفای‌ تو
شبیه‌ خط‌ آیه‌ها، كه‌ ظاهرش‌ سیاهی‌ است
باعث‌ روسپیدی‌ است‌، سیاهی‌ عزای‌ تو
چه‌ كاركرده‌ای‌ حسین‌، كه‌ در میان ‌عالمین‌
شده‌است‌ خون بهای‌ تو، فقط‌ خدا، خدای‌تو
خدا كند در دو جهان‌، چه‌ در نهان‌ چه‌ د عیان
‌كنیه‌ و اسم‌ من‌ شود، نوكر با وفای‌ تو
خوشا بر آنكه‌ حاجتش‌، ز سوی‌ حق‌ روا شود
رسد زمان‌ مردنش‌، میان‌ روضه‌های‌ تو
در این‌ دهه‌ ز مادرت‌، ز دخترت‌ ز خواهرت‌

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(ای هلال خون دوباره سر زدی) *

1412
1

شعر استقبال از محرم(ای هلال خون دوباره سر زدی) ای هلال خون دوباره سر زدی
ای محرم بار دیگر آمدی
زخم دل با دیدنت کاری شده
خون به دامان افق جاری شده
در تو باغ لاله ی پرپر بُود
عکس لبخند علی اصغر بود
ای هلال خون چرا باز آمدی
گر چه خونینی سرافراز آمدی
در تو بینم اشک خیر الناس را
زخم فرق حضرت عباس را
در تو بس داغ مکرر دیده ام
پیکر صد چاک اکبر دیده ام
در تو بینم خیمه های سوخته
کام خشک و دامن افروخته
ر تو بینم صورت و خاک تنور
در تو بینم سینه و سُم ستور
در تو بینم جسم هفتاد و دو تن
غرق خون افتاده بی غسل و کفن
در تو بینم گریه ی دُردانه ها
کعب نی بر روی کتف و شانه ها
در تو بینم یاس نیلی پوش ها
در تو بینم خون روان از گوش ها
در تو پیدا آتش تاب و تب است

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(دل واپس غمیم محرم نیامده) *

1370

شعر استقبال از محرم(دل واپس غمیم محرم نیامده) دل واپس غمیم محرم نیامده
فکر محرمیم، محرم نیامده
باز این چه شورش است که چون مغرب دهم
بر سینه می زنیم ، محرم نیامده
در گوشه يِ حسینیه مثل یتیم ها
خون گریه می کنیم ، محرم نیامده
قرآن گشوده ایم و همه مست جلوه ی
آیات مریمیم ، محرم نیامده
مثل کتیبه های سر کوچه هایمان
مشکی به تن شدیم محرم نیامده
این دستمال گریه ی شب های اشک را
بر چشم می نهیم ، محرم نیامده
مافکر یا حسین و حسین است فکر ما
دلواپس همیم ، محرم نیامده
شاعر:حسین قربانچه

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا) *

16557
59

شعر استقبال از محرم(ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا) ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا
بـه لطـمه هـای ملائک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـيـبـش
بـه بـوی سيـب زمـينِ غـم و حـسين غريـبش
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
به لحظه های پـر ازحزن غرق درد و ملامش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زيـنـب
بـه بــی نـهــايــت داغ دل شـکــستــه زيـنـب
سلام من به محرم به دست و مشک اباالفضل
بـه نـا اميـدی سقـا بـه سـوز اشـک اباالفضل
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـامـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زيـر نـيزه و خنجر
سلام من به

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر استقبال از محرم(دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسی/) *

1823
1

شعر استقبال از محرم(دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسی/) دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسی
دوباره بر سر هر كوچه گفت و گوی حسین
بیا به دسته ی ما نوحه ی جنون سر كن
كه می رویم شباشب، به جست و جوی حسین
حسین، وارث كشف و شهود غار حراست
چه های و هوی محمّد، چه های و هوی حسین
نبسته اند به روی حسین، هرگز آب
فرات، آب ننوشید از گلوی حسین
فرات، تشنه ی لب های تفته جوشش بود
فرات، آب شد از شرم، رو به روی حسین
قتیل قبله همیشه به یاد می مانَد
بیا كه مهر نمازست، خاك كوی حسین
چنین كه در دل من، داغ كربلا جاری ست
شهید می شوم از هُرم آرزوی حسین
طلوع می كند آخر طلیعه ی موعود
مسیر قبله عوض می شود، به سوی حسین
شاعر:مرتضی امیری

  • یکشنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد