حضرت سکینه(س)

مرتب سازی براساس
 امیر عباسی

شعر مدح و نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها -(من سکینه دخت شاه کربلایم) * امیر عباسی

1091
1

شعر مدح و نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها -(من سکینه دخت شاه کربلایم) من سکینه دخت شاه کربلایم/همنشین محنت و رنج و بلایم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...

همسفر با کاروان اشک و دردم/عمری از داغ شهیدان گریه کردم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...

کِی رود از یاد من آن روز پر غم/قامت ما شد ز بار غصه ها خم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...

آتش جان شعله های سوز و آه است/قاتل من روضه های قتلگاه است
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...

یاد آن روزی که شد آن نورِ دیده/کامِ عطشان بین مقتل سر بریده
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...

یاد آن روزی که از جان ناله ها زد/پیش عمّه بین گودال دست و پا زد
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...

بر لبم جز ذکر یا زهرا نیامد/ذولجناح آمد ولی بابا نیامد
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر عباسی

روضه حضرت سکینه سلام الله علیها -(من که ملیکه ی تموم عالمینم) * امیر عباسی

748

روضه حضرت سکینه سلام الله علیها -(من که ملیکه ی تموم عالمینم) یک بند زمزمه روضه حضرت سکینه سلام الله علیها

من که ملیکه ی تموم عالمینم
جان علی،سکینه ی بنت الحسینم
تمام عُمْر به یادِ دشت بلایم
به درد غربت از ازل مبتلایم
گریه کنِ مصائبِ کربلایم

بارون به چشم آسمون واجب اومد
یادم نمیره غم به دل غالب اومد
وَ ذولجناح به خیمه بی صاحب اومد
واغربتا واغربتا مظلوم بابا...

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها -(نوحه خوان شد زمین و زمان با سوز سینه) * امیر عباسی

1236

شعر نوحه رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها -(نوحه خوان شد زمین و زمان با سوز سینه) نوحه خوان شد زمین و زمان با سوز سینه
در غمِ کربلاییِ هجرانِ سکینه
رفته پیش پدر با اشکِ دیده
بینَد او را وَلیکَن سَربُریده
آه و واویلتا آه و واویلا...

بعدِ عُمری شود زائرِ آن‌ پاره پیکر
آن امامی که شد تشنه لب بُریده حَنجر
آنکه خورشیدِ روی نیزه ها شد
بر رضای خدا جانش فدا شد
آه و واویلتا آه و واویلا...

نور چشم حسین سائلانَت را دعا کن
قلب ما را خودَت راهیِ کرببلا کن
تا شَویم ناصرِ عترت و قرآن
در مسیر حسین آخر دهیم ‌‌جان
آه و واویلتا آه و واویلا...

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:58
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه مسجدی رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها -(شد سکینه با دیده گریان) * امیر عباسی

743

نوحه مسجدی رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها -(شد سکینه با دیده گریان) شد سکینه با دیده گریان
زائرِ روی سَروَرِ عطشان
آه و واویلا آه و واویلا...

بوده چون عُمری اهل اشک و آه
جان سِپُرده با داغ ثارُالله
آه و واویلا آه و واویلا...

آن اَدیبه با نطق خود هر جا
کرده تبلیغِ راهِ عاشورا
آه و واویلا آه و واویلا...

قلبِ ما را با مِحنت آغِشتَند
سِبطِ احمد را تشنه لب کُشتند
آه و واویلا آه و واویلا...

راه بابایم بوده تا آخر
امرِ بر معروف،نَهیِ از مُنکَر
آه و واویلا آه و واویلا...

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:01
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

وفات حضرت سکینه(س) * مرتضی محمودپور

712
2

وفات حضرت سکینه(س) وفات حضرت سکینه(س)

ای دختر فهیمه سلطان کربلا
با نای خون نشسته به ایوان کربلا
در راه شام همقدم نیزه‌دارها
خواندی تو روضه از لب عطشان کربلا

ای شاهد روایت گودال قتلگاه
برجسم پاره پاره نمودی تو تا نگاه
زد تازیانه بر بدنت خولی وسنان
با کام تشنه ناله زدی در میان آه

در خیمه با رباب تو تا ناله میزدی
آتش به روی باغ و رخ لاله میزدی
ششماهه را میان حرم تشنه دیده‌ای
از اشکِ چشم، برلب گل ژاله میزدی

ای داغدار کرببلا، بیقرینه‌ای
تو سوگوار حضرت یاس مدینه‌ای
درپای درس زینب کبری نشسته‌ای
ای یادگار کرببلا تو سکینه‌ای

ای شمع شبفروزِ شب تار کربلا
شرمنده‌ی تو گشته علمدار کربلا
مشکی تهی ز آب شد و ساقی حرم
در خون

  • شنبه
  • 11
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 23:05
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر حضرت سکینه (س) -(هستی تو سکینه جان(نور بصر مولی)۲) * رضا یعقوبیان

701

متن شعر حضرت سکینه (س) -(هستی تو سکینه جان(نور بصر مولی)۲) هستی تو سکینه جان(نور بصر مولی)۲
بوده همه ی عمرت(بر تو نظر مولی)۲
ای گل گلشن باغ مدینه
دختر حضرت حسین سکینه
واویلا واویلا آه و واویلا۲

بر زینب و بر مادر(تو نور دو عین بودی)۲
در دشت پر از محنت(همراه حسین بودی)۲
دیده ای ماجرای کربلا را
گل های پرپر دشت بلا را
واویلا واویلا آه و واویلا۲

دیدی که به موج خون(صد پاره شده اکبر)۲
زین داغ و مصیبت ها(خون شد دل تو خواهر)۲
دیدی با بابا اکبر شد رو به رو
آمد کنارش با کنده ی زانو
واویلا واویلا آه و واویلا۲

دیدی که علی اصغر(شد غرقه به خون با تیر)۲
تا حنجر پر خون دید(بابا ز غمش شد پیر)۲
دیدی غنچه ای از شاخه شد چیده
دیدی تو حنجر اصغر بریده
واویلا واویلا آه و و

  • پنج شنبه
  • 7
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت سکینه سلام الله علیها * محمد حبیب زاده

442

حضرت سکینه سلام الله علیها وفات حضرت سکینه(س)
نیلوفر آتش گرفته دیدنی نیست
برگ و بر آتش گرفته دیدنی نیست

من مرغ عشقم که به بالم تیر خورده
بال و پر آتش گرفته دیدنی نیست

دشمن به خیمه آتش بی غیرتی زد
موی سر آتش گرفته دیدنی نیست

گفتم به عمه معجر دیگر نداری
این معجر آتش گرفته دیدنی نیست

خیلی به دشمن گفتم از من دست بردار
چشم تر آتش گرفته دیدنی نیست

من با شما بیگانه ها دعوا ندارم
من را رها سازید که بابا ندارم...

  • شنبه
  • 3
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 02:09
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

از کوه مصائبی که دیدی سابق * مرضیه عاطفی

450

از کوه مصائبی که دیدی سابق از کوه مصائبی که دیدی سابق
بیتاب شدی و گریه کردی هق هق
میسوختی از داغ پدر داغ عمو
در روضهٔ خانهٔ امام ِ صادق(ع)!

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

درزمینه رحلت حضرت سکینه (س) -(بعد روز دهم به هر مجلس) * داود رحیمی

176

درزمینه رحلت حضرت سکینه (س) -(بعد روز دهم به هر مجلس) بعد روز دهم به هر مجلس
راوی و روضه خوان شدی بانو
من چه گویم؟ که در کلام حسین
"بهترینِ زنان" شدی بانو

عمه ی تو عقیله ی هاشم
و به اهل قریش عقیله تویی
"کرم الوافری" و " عقل التّام"
صاحب "سیرة الجمیلة" تویی

پدرت که حسین، جای خودش
تو و اصغر چه مادری دارید!
غصه ی هر دوتان رباب شده
حسِّ خواهر برادری دارید

از همان لحظه ی تولد، تو
خوش نشستی به سینه ی بابا
محض روی پدر تبسم کن
راحت جان! سکینه ی بابا!

پاشو از پیش پای این مرکب
پدرت را نکش، کنار بایست
غم ناموس قاتل مرد است
اشک دختر عذاب هر پدریست

عصر روز دهم به بعد خودت
جای اصغر بمان کنار رباب
مادرت را ببر ازین صحرا
بعد اصغر تویی قرار رباب

  • یکشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 11:53
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

حضرت سکینه(س)مدح و مرثیه -( نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را ) * ناصر شهریاری

1929

حضرت سکینه(س)مدح و مرثیه -( نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را ) نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را
ای که آرامش هر روز و شب مولایی
ای که مستغرق فی الله تو را خوانده حسین
مدح تو بس که تو بانو نوه ی زهرایی

ای سراپای تو یاد آور زهرای بتول
اثر نطق تو بر کون و مکان غالب بود
همچو زینب ز لبت نطق علی می ریزد
نطق تو تیغ علی بن ابیطالب بود

آنچه زینب همه دم کرد تماشا دیدی
همره زینب خود کوچه به کوچه رفتی
بر روی ناقه ی عریان به کنار اسرا
تا دل شام بلا تا دل کوفه رفتی

لیک ای راحت جان و تن ارباب حسین
بفدای دل پر غصه و احساسی تو
روضه هایت همه از علقمه دارد صحبت
عالمی دیده دل و دیده ی عباسی تو

از در خیمه ی طفلان حرم تا به فرات
رفت آن ماه ولی تا به حرم بازنگشت
آری آری ک

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

وفات سکینه‌ی بنت‌الحسین(س) * مرتضی محمودپور

1172

وفات سکینه‌ی بنت‌الحسین(س) ◾وفات بنت الحسین
حضرت سکینه(س)
تربیت یافته‌ی مکتب زینب بودو...
روضه‌ش لعل‌لب‌سوخته‌برلب بودو...
بار سنگین همه‌ کرببلا بر دوشش
اشک‌ریزان‌به‌مدینه‌همه‌ی‌شب‌بودو....

باز از کرببلا روضه فراوان میخواند
روضه‌ازسوزجگربالب‌عطشان میخواند
سربه‌زانوی‌غریبی زجدایی میگفت
باهمه‌روضه‌ای ازپیکرعریان میخواند

طفل ششماهه چو میدید به یاد اصغر
گریه میکرد چو باران به گل نیلوفر
بارباب‌ازعطش‌ومشک‌عموجان میگفت
ز گل نسترن و غنچه که گشته پرپر

شیعتی مَهما شَرِبتُ ز پدر یاد گرفت
تیر از چشم علمدار ز بیداد گرفت
آب نوشید ولی بعد پدر باگریه
انتقام از ستم و جور ز صیاد گرفت

روز و شب گریه ز اندوه و محن کارش بود
اشک دائم به ر

  • دوشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 23:40
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(کنجِ ویرانه گلی حالِ پریشان دارد) * هستی محرابی

1537
-1

حضرت رقیه س -(کنجِ ویرانه گلی حالِ پریشان دارد) #شب_سوم_ماه_مبارک_رمضان
#روضه_اشک_حضرت_رقیه_س

سحرِ سوم و دل روضه ی طوفان دارد
کنجِ ویرانه گلی حالِ پریشان دارد

می خراشد جگرم را عطشِ فریادش
او که هر جای تنش خارِ مغیلان دارد

بی حیا بر لبِ خشکیده ی او چوب مزن
قدرِ عالم به دلش روضه ی هجران دارد!

#بداهه
#هستی_محرابی

  • پنج شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 04:03
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دم نوحه سنتی - حضرت سکینه سلام الله علیها -(سلام ای بضعه ی شاه عالمین) * امیر عباسی

613

دم نوحه سنتی - حضرت سکینه سلام الله علیها -(سلام ای بضعه ی شاه عالمین) سلام ای بضعه ی شاه عالمین/بی بی یا سکینه یا بنتَ الحسین/فدای مکتب/شاگرد زینب/محبین را دریاب،کوثر ارباب
سلامٌ علیکِ یا بنتَ الحسین...

رحلت تو دارد شور شهادت/نام تو را بردن ما را عبادت/بی بی سکینه/ماه مدینه/ای نور عالمتاب،کوثر ارباب
سلامٌ علیکِ یا بنتَ الحسین...

یادت نمیرود داغ عاشورا/لبهای عطشان و سرهای جدا/مشکِ خشکیده/دستِ بریده/بودی از غم بیتاب،کوثر ارباب
سلامٌ علیکِ یا بنتَ الحسین...

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)گلبوسه ی عمو/من دختر حسین،سکینه،مطهرم * محمود اسدی

557

(غزل)گلبوسه ی عمو/من دختر حسین،سکینه،مطهرم من دختر حسین،سکینه،مطهرم
من یادگار آل علی و پیمبرم

آغوش گرم زینب کبراست جای من
گلبوسه ی عموست به رخسار انورم

از کودکی مصیبت تلخی چشیده ام
در کربلا ز سوز عطش سوخت حنجرم

اما پدر ز اهل حرم بود تشنه تر
حتی ز حنجر علی اصغر برادرم

یادم نمی رود که ز ظلم حرامیان
از ضرب تازیانه سیه گشت پیکرم

وقت غروب غارت خیمه شروع شد
وقت غروب آتشی افتاد در حرم

دنبال من دوید عدو گیسویم کشید
شد گیسویم کشیده به همراه معجرم

آن کس که تیر بر گلوی شیرخواره زد
با کعب نی به من زد و بر جسم مادرم

دیدم سر بریده ی بابا به روی نی
از نیزه ها فتاد سرش در برابرم

بزم شراب از نظرم کی رود که من
دیدم به طشت زر سر بابای اطهرم

دید

  • سه شنبه
  • 14
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 01:56
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

درزمینه رحلت حضرت سکینه (س) -(سکینه بر رباب نور عینی) * رضا یعقوبیان

220

درزمینه رحلت حضرت سکینه (س) -(سکینه بر رباب نور عینی) سکینه بر رباب نور عینی
هستی زینب دختر حسینی
دیده ای کربلا
ظلم و جور و جفا
آه و واویلا۲

تو دیده ای همراه ام کلثوم
غربت زینب و حسین مظلوم
به دوشت کوه غم
رنج و درد و الم
آه و واویلا۲

تو دیده ای اکبر شد اربا اربا
شد از غمش قامت خمیده بابا
ریزد اشک بصر
از برای پسر
آه و واویلا۲

دیدی ز ظلم و کین علی اصغر
بر دست بابا شده پاره حنجر
عطش چاره گشته
گلو پاره گشته
آه و واویلا۲

چون عمه ات غربت نمودی احساس
آن دم که شد جدا دو دست عباس
جان او فدا شد
فرق او دو تا شد
آه و واویلا۲

در روز عاشورا وداع آخر
سوز حسین دیدی و اشک خواهر
با دو چشم گریان
رفت به سوی میدان
آه و واویلا۲

دیدی به نیزه تکیه داده بابا
در گوشه ی میدان بگشته تنها
تو بودی گواهش
به خیمه نگاهش
آه و واویلا۲

دیدی تو با اشک و دل شکسته
شمر لعین بر سینه اش نشسته
خنجرش کشیده
رأس او بریده
آه و واویلا۲

راحت شدی زان همه رنج و غم ها
از این جهان رفتی به سوی عقبی
به فصل ماتمت
نشستیم در غمت
آه و واویلا۲

  • شنبه
  • 9
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در زمینه رحلت حضرت سکینه (س) -(بعد روز دهم به هر مجلس) * داود رحیمی

215

در زمینه رحلت حضرت سکینه (س) -(بعد روز دهم به هر مجلس) بعد روز دهم به هر مجلس
راوی و روضه خوان شدی بانو
من چه گویم؟ که در کلام حسین
"بهترینِ زنان" شدی بانو

عمه ی تو عقیله ی هاشم
و به اهل قریش عقیله تویی
"کرم الوافری" و " عقل التّام"
صاحب "سیرة الجمیلة" تویی

پدرت که حسین، جای خودش
تو و اصغر چه مادری دارید!
غصه ی هر دوتان رباب شده
حسِّ خواهر برادری دارید

از همان لحظه ی تولد، تو
خوش نشستی به سینه ی بابا
محض روی پدر تبسم کن
راحت جان! سکینه ی بابا!

پاشو از پیش پای این مرکب
پدرت را نکش، کنار بایست
غم ناموس قاتل مرد است
اشک دختر عذاب هر پدریست

عصر روز دهم به بعد خودت
جای اصغر بمان کنار رباب
مادرت را ببر ازین صحرا
بعد اصغر تویی قرار رباب

  • یکشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

ی چشم حسین بر جمالت *

3741

ی چشم حسین بر جمالت ای چشم حسین بر جمالت
وی مظهـر فاطمـه، جلالت
تعظیم کمـال بــر کمـالت
تحسین رسول بر خصالت
بر قلب پدر سکینه‌ای تو
در بیـت ولا امینـه‌ای تو
تـو سـوره نـور اهل‌بیتی
تو شادی و شور اهل‌بیتی
در سینه سـرور اهل‌بیتی
تو نخلـه طور اهل‌بیتی
تو دختر مــاه و آفتابی
آیینــه زینـب و ربابی
گل بر تو، گلاب بر تو نازد
عطشانـی آب بـر تـو نازد
آیـات حجـاب بر تو نازد
تنهـا نـه رباب بر تو نازد
حقـا کـه تو فخر عالمینی
ممدوحـه زینب و حسینی
شاعر:غلامرضا سازگار

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت سکینه -( بعد روز دهم به هر مجلس ) * داود رحیمی

3386
1

شعر مدح حضرت سکینه -( بعد روز دهم به هر مجلس ) بعد روز دهم به هر مجلس
راوی و روضه خوان شدی بانو
من چه گویم؟ که در کلام حسین
"بهترینِ زنان" شدی بانو
عمه ی تو عقیله ی هاشم
و به اهل قریش عقیله تویی
"کرم الوافری" و " عقل التّام"
صاحب "سیرة الجمیلة" تویی
پدرت که حسین، جای خودش
تو و اصغر چه مادری دارید!
غصه ی هر دوتان رباب شده
حسِّ خواهر برادری دارید
از همان لحظه ی تولد، تو
خوش نشستی به سینه ی بابا
محض روی پدر تبسم کن
راحت جان! سکینه ی بابا!
پاشو از پیش پای این مرکب
پدرت را نکش، کنار بایست
غم ناموس قاتل مرد است
اشک دختر عذاب هر پدریست
عصر روز دهم به بعد خودت
جای اصغر بمان کنار رباب
مادرت را ببر ازین صحرا
بعد اصغر تویی قرار رباب

شاعر : داود رحیم

  • دوشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 08:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

اشعار مخصوص حضرت سکینه(س) با سبک جواد مقدم -( من سکینه حزینم غم شکسته آینه ام ) *

7670
13

اشعار مخصوص حضرت سکینه(س) با سبک جواد مقدم -( من سکینه حزینم غم شکسته آینه ام ) من سکینه حزینم غم شکسته آینه ام
یه دنیا غم تو سینم ،وای وای وای 2
اونکه بغضشو خورد تو گلوم
اونکه تو دلش مونده آرزو
اونکه مشکو داد دست عمو ،وای وای وای
عمو رفتی برنگشتی
عمو تو کجای دشتی
عمو فراموش نکردی
گفتی بر میگردی
عمو بی تو آب حرومه
عمو کارمون تمومه
رقیه غش میکنه اگه تب کنی
کاش بودی اوضامونو مرتب کنی
ای غیرت الله،کجایی تا نگاه به چشمای خیس عمه زینب کنی
علمدار خدانگهدار 9
آسمون نشین ای محجبین
به خاطر ما خوردی زمین
جاش خالی کجاست ام البنی،وای وای وای 2
مادرت که نیست عمه که هست جای تو شده علم به دست
رفتی و قد بابا شکست، وای وای وای 2
عمو چش خورد قد وبالات
عمو تیر زدن تو چشمات
عمو دستاتو بریدن

  • چهارشنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 08:09
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

حضرت سکینه(س)مدح و مرثیه -( امشبم را سحر نمی‌آید ) * علی سپهری

2069

حضرت سکینه(س)مدح و مرثیه -( امشبم را سحر نمی‌آید ) امشبم را سحر نمی‌آید
خواب، در چشمِ تر نمی‌آید
مدحش از من که بر نمی‌آید
چون سکینه دگر نمی‌آید
دختر شاه...گوهر نایاب
بی‌قرینه... درست مثل رباب

روضه می‌خواند، روضه با احساس
روضه‌اش داشت عطر و بوی یاس
شرم یک مرد... روضه‌ای حساس
وای از مشک پاره‌ی عباس
روضه‌ی دست و چشم و مشک عمو
روضه‌ی قطره‌قطره اشک عمو

روضه‌خوان چشم‌های خود را بست
مادرش دست می‌زند بر دست
رأس اصغر به روی نیزه نشست
پای نیزه قد سکینه شکست
خواهر اصغر است حق دارد
به خدا خواهر است حق دارد

به روی ناقه خواند نافله را
دور ناقه شنید هلهله را
چه کند خنده‌های حرمله را
چشم دشمن به سوی قافله را
مثل یک مرد... مثل عمه‌ی خود
صبر می‌کرد... مثل عم

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر غزل مرثیه حضرت سکینه علیهاالسلام -(نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم) * رضا حاج حسینی

613

شعر غزل مرثیه حضرت سکینه علیهاالسلام -(نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم) نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم

تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل
که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم

تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم

قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظه‌های آخرت شناختم

غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منوّرت شناختم

شکست عهد کوفه... این گناه بی‌شمار را
به زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم

تو را به حس بی‌بدیل خواهر و برادری
به چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم

اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت سکینه علیهاالسلام -(همپای خطر همسفر زینب بود) * محمود شریفی

696
2

شعر رباعی حضرت سکینه علیهاالسلام -(همپای خطر همسفر زینب بود) همپای خطر همسفر زینب بود
همراز نماز سحر زینب بود
یک لحظه نشد ز عمه جانش غافل
پروانه‌صفت دور و بر زینب بود

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها -(با کوه غم،با سوز دل،با ناله و آوا) * امیر عباسی

646
1

شعر نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها -(با کوه غم،با سوز دل،با ناله و آوا) با کوه غم،با سوز دل،با ناله و آوا
به یادِ خاطراتِ جانگُدازِ عاشورا
سکینه ی بِنتُ الحسین شد زائرِ بابا
از داغ عاشورا،صد آه و واویلا

این دختر است و غصه بابا و غمخواری
مرثیه میخواند به آه و ناله و زاری
پیرِ غم بابای سَر بُریده شد آری
از داغ عاشورا،صد آه و واویلا

دشمن به یاسِ پیکر ما بی بهانه زد
در قتلگاهت عِترتت را ظالمانه زد
بابا کجا بودی مرا با تازیانه زد
از داغ عاشورا،صد آه و واویلا

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:55
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن شعر تقدیم به بانوی شاعره کربلا حضرت سکینه سلام الله -(نهجُ البـــــلاغه از نگاهش موج میزد) * منصوره محمدی مزینان

605
2

متن شعر  تقدیم به بانوی شاعره کربلا حضرت سکینه سلام الله -(نهجُ البـــــلاغه از نگاهش  موج میزد) نهجُ البـــــلاغه از نگاهش موج میزد
در خطبه اَش می شد علی را جستجو کرد
در سرزمینِ شامیان همپایِ زینب
کاخ ستم را با کلامش ، زیرو رو کرد

  • پنج شنبه
  • 28
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

درزمینه رحلت حضرت سکینه (س) -(تو بر آل محمد،سکینه نور عینی) * رضا یعقوبیان

144

درزمینه رحلت حضرت سکینه (س) -(تو بر آل محمد،سکینه نور عینی) تو بر آل محمد،سکینه نور عینی
ز نسل آل طاها،گل باغ حسینی
گل عصمت سکینه۲

کنار آل عصمت،بدیدی کربلا را
کنار عمه هایت،غم خون خدا را
گل عصمت سکینه۲

بدیدی روز عاشور،غم آل محمد
عدو بر آل احمد،نموده ظلم بی حد
گل عصمت سکینه۲

بدیدی علی اکبر،ز کین شد اربا اربا
بدیدی قد خمیده،حسین خون خدا را
گل عصمت سکینه۲

بدیدی علی اصغر،به روی دست بابا
شده حنجر بریده،ز تیر کین اعدا
گل عصمت سکینه۲

کنار عمه هایت،نمودی غربت احساس
در آن لحظه که افتاد،ز تن دستان عباس
گل عصمت سکینه۲

بدیدی عمه زینب،وداع آخرش را
حسین می رفت و دیدی،تو اشک بصرش را
گل عصمت سکینه۲

بدیدی بین میدان،پدر گردیده تنها
نگه بر خیمه می کرد،به گردش جمع اعدا
گل عصمت سکینه۲

بدیدی گل زهرا،ز روی زین فتاده
شه دین صورتش را،به خاک غم نهاده
گل عصمت سکینه۲

بدیدی شمر بی دین،سوی مقتل دویده
سر مظلوم عالم،ز ظلم و کین بریده
گل عصمت سکینه۲

  • شنبه
  • 9
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

زمینه وفات حضرت سکینه(س) -(آیینه ی زینب کبری) * مرتضی سراوانی گرگانی

44

زمینه وفات حضرت سکینه(س) -(آیینه ی زینب کبری) آیینه ی زینب کبری
تو دختر خون خدایی
دلت یه قتلگاهه بی بی
روضه خون کرببلایی

مثل رباب و عمه زینب
مظهر پاکی و عفافی
شبیه پروانه به دور
حسین زهرا در طوافی

شهبانوی هر دو سرا
سکینه ی قلب حسینی بخدا
قطره به قطره اشک چشمای ترت
شاهد غربت شهید کربلا

یادگار کربلا آه

سنگ صبور دل زینب
فداک نفسی و حیاتی
مرهم دردای رباب و
تسلی مخدراتی

به پای گریه های زینب
توی مدینه روضه خوندی
دل زمین و آسمون و
با سوز روضه هات سوزوندی

بانی روضه ها تویی
راوی غصه های کربلا تویی
گریه کن غم عزیز فاطمه
نوحه سرای ابن مرتضی تویی

یادگار کربلا آه

تو میوه ی دل حسین و
یگانه دختر ربابی
قرار قلب بیقرارِ
همیشه مضطر ربابی

تو گریه ی رباب و دیدی
دیدی روی نیزه سَرا رو
محاله یادت بِره یکدم
مصیبتای کربلا رو

دیدی غمِ قافله رو
جسارتا و خنده ی حرمله رو
اهانتای شامیا رو یادته
تو دیدی پاهای پر از آبله رو

یادگار کربلا آه

لحظه به لحظه های عمرت
گذشته بین دشت و صحرا
یادت نمیره مشک و دادی
به دستای حضرت سقا

شبیه کوه بودی و داغ
بابا حسین قدت رو تا کرد
تا شنیدی یکی تو گودال
سرش رو از قفا جدا کرد

سوختی برای حنجرش
دیدی که روی نیزه ها رفته سرش
شبیه شمعی ذره ذره آب شدی
یاد سه شعبه و گلوی اصغرش

یادگار کربلا آه

تموم میشه رنج و عذابت
رسیده لحظه های آخر
پیچیده تو گوشِت صدای
ناله ی ای غریب مادر

پیکر بی سر باباتو
مگه یادت میره تو گودال
یادت نمیره که کنارش
با تازیونه رفتی از حال

پنجاه و شیش ساله حالا
یه لحظه از تو نشده گریه جدا
یادت نرفته اون لبای تشنه رو
مونده دلت میون دشت کربلا

یادگار کربلا آه

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 23:40
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد