نوحه ها و نواهای محرم و صفر

بند اول
پرپر نزن گلم...،
خجالتم نده جلوی دشمن
با خنده هات آتیش نزن دل من
ببین بابات چقد غریبه!!
پرپر نزن گلم...،
ببین که قاتلت بِهِم می خنده
این دست و پا زدن دلم رو کنده
ببین بابات چه غم نصیبه
چقد برات آرزو داشتم
تا که جوونیتو ببینم
طاقت ندارم که علی جون
گلوی خونیتو ببینم
بند دوم
به جونِ مادرت
که گریه هاش امونمو بریده
نرو ببین محاسنم سفیده
ببین دلم دنیای درده
به جون مادرم
جوابی واسه مادرت ندارم
تو رو چه طور به زیر خاک بذارم
داغت منو بیچاره کرده
به من بگو چطور تو روی
مادر تو نگا کنم من
چطوری این تیرو علی جون
از تو گلوت جدا کنم من...؟!!
بند سوم
پاشو ببین بابات
هِی میره سمت خیمه بر میگرده
باور نم

• سه شنبه
• 21
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 10:00
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

بند اول:
جوونیه حسین...،
نذار که جون بدم میون میدون
آبرومو بخر بازم علی جون
یه بار دیگه چشاتو وا کن
جوونیه حسین...،
پاشو برام أذون بگو دوباره
ببین پاهام دیگه توون نداره
یه بار دیگه منو صدا کن
با خِس خِسِ سینه ی خونی
قلبِ منو کباب کردی
با این که قحطِ آبه اما
چشمِ منو پُر آب کردی
بند دوم
صورت خستمو...
رو صورت زخمی تو میذارم
خزون شدی قشنگ ترین بهارم
برگ و برت روی زمینه
علی اکبرم
عین علی شدی با فرق پاره
عمه داره برام کمک میاره
خوابِ بَدی که دیدم اینه
کوچه برا تو باز کردن
بی خودی نیس شکسته پهلوت
خیلی شبیه مادرم شد
کبودیه کنارِ ابروت
بند سوم
سخته برام علی
تنِ تو رو جدا جدا ببینم
چه طور تو رو توی عبا

• سه شنبه
• 21
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 10:03
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

دیدار تا قیامت
خواهر مهربانم ديدار تا قيامت
همدم روز تنگم ياور با شهامت
گاه جدايي رسيد مظهر استقامت
در غم ياورانم شدم شكسته قامت
******
با دل پر ز دردم عازم اين نبردم
مي روم و دگربار به خيمه برنگردم
با تو سخن فراوان در دم آخرين است
دلهرة جدايي ببين به رنگ زردم
در غم ياورانم شدم شكسته قامت
خواهر مهربانم ديدار تا قيامت
******
نهضت خون نگارم دست تو مي سپارم
بيرق عشق در كف لايق تو گذارم
دانم از اين جدايي خون به دلت نشيند
دست تو را به گرمي به سينه مي فشارم
همدم روز تنگم ياور با شهامت
خواهر مهربانم ديدار تا قيامت
******
اي همة باورم خواهر غم پرورم
با تو گذشت عمر من در همه جا ياورم
موسم رفتن شده وقت

• سه شنبه
• 28
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 03:31
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

خیمة بی یار
خیمـة بی یـار را شمر به آتش می کشد
بی سر و سـالار را شمر به آتش می کشد
خـانــة دلـدار را شمر به آتش می کشد
بـی علـمبـردار را شمر به آتش می کشد
خیـمــة بـی یــار را بـی سـر و ســالار را
بـی علـمــبــردار را شمـر به آتش می کشد
جنـگ پایـان آمـده امـا هنــوز
کینه توزی ها به اوجش می رسد
بهر غـارت کـردنِ این خیمـه ها
لشکر دون فوج فوجش می رسد
شمـر ملعـونِ جفاگستـر پس از
سر بریـدن آمـده از قـتـلـگـاه
سهم افزونـی از این غـارت بَرَد
می زنـد بر کـودکـان بی گـنـاه
خیمــة بـی آب را کـودک بـی تـاب را
بی سـر و اصحـاب را شمـر به آتش می کشد
خیمـة بی یـار را شمر به آتش می کشد
خیـمــة بـی یــار را بـ

• سه شنبه
• 28
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 04:20
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

کاش می شد
بابای مهربانم
نیروی جسم و جانم - بابای خوش بیانم - بابای جان فشانم
******
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
******
كاش می شد پدرم برگردد
گونه از بوسة او تر گردد
باز بینم رخ نیكویش را
شام هجران وی آخر گردد
كاش می آمد و غم ها می رفت
دیده سویش به تماشا می رفت
از دل خون و پریشان شده ام
دلهره ترس و تمنّا می رفت
كاش بابای ز جانم بهتر
می كشید دست نوازش بر سر
این تن خستة رنجور و نحیف
می نشانید به محبّت در بر
بابای مهربانم
******
بابا تو بی ریایی بابا تو دل ربایی
تنها امید مایی بابای مهربانم
كاش می شد كه بیاید از ره
بر شب تار بتابد چون مه
نور امّید بپاشَد در دل
دس

• پنج شنبه
• 30
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 06:54
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

تنها نبودیم
روزگاری اینچنین تنها نبودیم ، یار و یاور داشتیم
بی کس و وامانده در صحرا نبودیم ، خیل لشکر داشتیم
با پیمبر غرقِ در غم ها نبودیم ، سایه بر سر داشتیم
اینچنین لب تشنه بر دریا نبودیم ، حوض کوثر داشتیم
بی پناه در مسلخ اعدا نبودیم ، تیغِ حیدر داشتیم
******
بی کس و تنها نبودیم غرقِ در غم ها نبودیم
مانده در صحرا نبودیم تشنه بر دریا نبودیم
روزگاری دل پیِ دلداده بود
هرکسی بر مصطفی دل داده بود
حق مداری ، مردی و افتادگی
خصلت آن مردم آزاده بود
عشق بود و سینه ای پُر آرزو
ریشة اُلفت به جان و دل فرو
رادی و مردانگی مثل شرف
روز و شب ها وجه کسب آبرو
حالیاییم در کف ظالم اسیر
مانده ایم لب تشنه در عمق کو

• پنج شنبه
• 30
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 07:12
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

شور

من تو دنیا سرگردونم کاش روزام و برگردونم

برگردم به اون روزا که با یادش حالا گریونم

اگه بر گردم من میدونم و عشقت من میمونم و عشقت

********

ما اذن از حیدر میگیریم ما با ذکرت پر میگیریم

ما این عشق شیرین و از دامان مادر میگیریم

حسینیم من از تو دامن مادر تا اون لحظه اخر

********

روحم با تو میشه تازه خاطر خواتم بی اندازه

ای ادم ها ارباب ما از سنگم ادم میسازه

به تو مدیون هر کی که رو این خاکه هر کی که گلش پاکه

دانلود سبک

• دوشنبه
• 3
• مهر
• 1396
• ساعت
• 06:02
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

روضه
نمیشه عاشق باشی و دلت نگیره
و گر نه قبل مردنت دلت میمیره
عاشقی درد سر داره درد و دواست عاشقی
معشوق اگه حسین باشه کار خداست عاشقی
نمیشه عاشق باشی و نشسته باشی
پنجره های رو به صبح و بسته باشی
عاشقی پای راه میخواد عاشقی کوله بار میخواد
جرات دل کندن از هر چی به غیر یار میخواد
نمیشه عاشق باشی و فقط بخونی
باید بدونی خواب بمونی جا میمونی
عاشقی خود ندیدنه عاشقی پروانگیه
عاشقی دل بریدنه خوده خوده زندگی
نمیشه عاشق باشی مهربون نباشی
به فکر سختیای دیگرون نباشی
باید تو عشق گم بشی
گمنام و بی نشون بشی
ببینی عشقت چی میخواد
هر چی میخواد همون بشی
نمیشه اون که عاشقه تنهات بذاره
تنها شدی صبر منم اندازه داره

• سه شنبه
• 4
• مهر
• 1396
• ساعت
• 03:55
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

زمینه
مرده بودم و زنده شدم عشق تو را بنده شدم
دولت عشق امد و من دولت پاینده شدم
به مسیح نگاه تو من دولت پاینده شدم
با شهیدانت جان ما هم به قربانت
تو دلیل دم زدن و نفسم
که دمی به تو برسم
به نام عشق قسم تویی همه کسم
***********
منم آنکه ذرۀ ذره ام، شده ام به عشق مقیم تو
تو پناه کل وجودی و، منم اهل کهف و رقیم تو
ز خرابه های دلم زنم، در آستان عظیم تو
به جهان نیامده سائلم، به عطای دست کریم تو
شب و روز من شده آرزو، به خیال تو به حریم تو …
شده است روضۀ جنتم، شرر شنیدن روضه ها
رسد از فرا سوی آسمان قتل الحسین بکربلا
همه صفات نفحات حسین ملکوت بساط حسین
قسم به ذات حسین بهشت صراط حسین
دل به تو دادم از بند

• سه شنبه
• 4
• مهر
• 1396
• ساعت
• 04:39
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

شور
من غیر از تو تو این عالم ندیدم
از غیر از تو بریدم
من جا مونده از یارای شهیدم
به تنهایی رسیدم
سرم از من نیست به پات خون میدم
دلم تو تن نیست برات جون میدم
*********
بار عشقت رو رو دوشم کشیدم
غمت رو خریدم
تنها به لطف تو بستم امیدم
غمت رو به عالم نمیدم
سعادت میخوام زیارت میخوام
رفیقام رفتن شهادت میخوام
*********
اسم تو روی لبهامه دمادم
چقدر خوبه محرم
اشکام جاری مثل زمزم خاطرخاتم
فداتم فداتم
ای اقا جونم فقط میدونم
تویی درد من تویی درمونم

دانلود سبک

• سه شنبه
• 4
• مهر
• 1396
• ساعت
• 08:04
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

حسین پشت سر مادر است در محشر

و هر که اهل بهشت است در قفای حسین

به رغم سکه اصحاب کهف معتبر است

هنوز در همه جا سکه بلای حسین

میان این همه فریاد شور ازادی

طنین فکنده در عالم فقط صدای حسین

شرار اتش قهر خدا زبانه کشید

دمی که سوخت تمامی خیمه های حسین

• چهارشنبه
• 5
• مهر
• 1396
• ساعت
• 08:06
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

جام بلا عسل شده در کام شاه دین
وقتی که در مقابل تو دید جام صبر
در کربلا امام جماعت حسین بود
در شام با امامت تو شد اقامه صبر
آری شود،ولیک به خون جگر شود
هر گاه سنگ لعل شود در مقام صبر
حالا که نام دیگر تو کوه صبر شد
شد ثبت بر جریده ی عالم دوام صبر
قربانی حسین شده در منای عشق
ذریه ی مقدس تو ای امام صبر
****
شاهکار غزلیات منی یا زینب
گرچه خود خالق صدها سخنی یا زینب
کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر
چون کلید کربلا در اختیار زینب است
جامه ی یاران سیاه و محمل و پرچم سیاه
آری آری این سیاهی یادگار زینب است
نهر علقم را نگر سقای بی بازو ببین
روح هفتاد و دو عاشق در کنار زینب است
داد قربانی دو کودک در منای

• چهارشنبه
• 5
• مهر
• 1396
• ساعت
• 09:19
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

شور
خودتو به عالم معرفی کن
بذار بدونن نوکر حسینی
بذار بدونن افتخارت اینه
غلام علی اکبر حسینی
خودتو به عالم معرفی کن
بذار بدونن وقف روضه هایی
بذار بدونن تشنه ی زیارت
بذار بدونن اهل کربلایی
بذار بدونن گریه کنی بی تابی
بذار بدونن سینه زنه اربابی
بذار بدونن عمریه که شبها با
سلامی به شاه بی کفن میخوابی
همه بدونید مست اربابم
قلادم هست دست اربابم
مددی حسین بن علی ثارالله
خودتو به عالم معرفی کن
بذار بدونن غرق شور عشقی
بذار بدونن هرکجا که باشی
یادِ حرم بانوی دمشقی
خودتو به عالم معرفی کن
بذار بدونن حیدری مرامی
بذار بدونن که به زینبیه
نمیزاری نزدیک بشه حرامی
بذار بدونن تسلیم این تقدیریم
بذار بدونن مزدمون

• چهارشنبه
• 5
• مهر
• 1396
• ساعت
• 10:51
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

سلامی به اونا که از جونشون
گذشتند و بر نفس غالب شدند
اونا که برای دفاع از حرم
فدایی ام المصائب شدند
سلامی به اونا که تو دمشق
در خونه عشق سائل شدن
توی زینبیه شدن زینبی
به فیض شهادت نائل شدن
بگردی نمیتونی پیدا کنی
بغیر از سعادت توی این مسیر
نوشته رو قلب همه عاشقا
امیری حسین و نعم الامیر
دلامون بی تاب کرب و بلا
میینیم شبا خواب کرب و بلا
سلامی به جون و زهیر و حبیب
سلامی به اصحاب کرب و بلا
سلامی به هفتاد و دو سرو عشق
به دلداده های شه تشنه لب
سلامی به قاسم به جعفر به عون
سلامی به عابس به حر و وهب
سلامی به او نایی که اسمشون
شده زینت سرزمین حسین
به اونا که لبیک گفتن همه
به فریاد هل من معین حسین
امیری

• پنج شنبه
• 6
• مهر
• 1396
• ساعت
• 04:12
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

چنان عجین شده ام با فمن یَمُت یَرَنی
که روز مرگ عزیزان خود شعف دارم
زبان گشوده ام اری به مدح حضرت او
به جای دفترم امشب به دست دف دارم
کنون لعن عدو علی توانم کرد
چرا زبان به کلامی دگر تلف دارم
سری نداشتم لایق بریدن او
بدین دلیل کلامی مع الاصف دارم
عجب نبوده ز من کشف سر عالم چون
مدال نوکری شاه لوکشف دارم
نجف که می روم از شوق کربلا مستم
به کربلا بروم رغبت نجف دارم
چه کربلاست که هر بار گفته ام از آن
شبیه آتش سر بر تنور طف دارم
برای زینب او در دمشق سر دادن
برای زندگی خویش یک هدف دارم

دانلود سبک

• پنج شنبه
• 6
• مهر
• 1396
• ساعت
• 06:28
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

دل طپش به طپش، جان قدم به قدم
دم به دم همه جا، در هوای حرم
جهان تنگ است شده دلها خانه غم
که می گیرد، نفسها بی تو همه دم
امید ماست همین اربعین و حرم
جامه سوگ تو پوشیدن
چاره روی سیاه ماست
پای پر آبله و خسته
در مسیر تو گواه ماست
یا قتیل العبرات مولا
بی قرار توایم، رهسپار توایم ما فدایی تو، سربدار توایم
علم بر دوش، پر از شور و هروله ما
سفر کردیم، به دنبال قافله ما
به کوی تو، پناه آورده دل ما
خسته از وسوسه و از بیم
صحن شوق تو پناه ماست
در شب فتنه تو خورشیدی
روی سقای تو ماه ماست
یا قتیل العبرات مولا

ای که راه تو شد، راه چاره ما
چشم تو همه دم، در نظاره ما
نگاهی کن، که جان ما را بخری
صدامان کن، که ما

• جمعه
• 7
• مهر
• 1396
• ساعت
• 04:56
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

يكى از القاب حضرت زينب سلام الله عليها ، الصديقة الصغري
مي باشد : چون «صديقة»لقب مبارك مادر گرامي اش حضرت زهراي مرضيه سلام الله عليها است، و از سويي شباهت‌هاي بي شماري ميان مادر و دختر وجود داشت، لذا حضرت زينب را «صديقه صغري» ملقب كردند
. و از ديگر القاب حضرت زينب ، عبارت بود از : عقيله / عقيله بني هاشم / عقيله الطالبين: «عقيله» به معناي بانويي است كه در قومش از كرامت و ارجمندي ويژه اي بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اي داشته باشد .(١)
?
آرى لقب عقيله شايسته ى همين بانوي بزرگوار بود ، جان همه عالم فداي عظمت اين بانوي گرامى ، كه در
سخت ترين شرائط هم ذره اي از اين كرامت او كم ن

• چهارشنبه
• 14
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 11:24
• نوشته شده توسط
• سجاد

در مقاتل دو نفر از بنى هاشم را گفته اند كه به آنها از سوى دشمن امان دادند در كربلا ، اولين آنها قمر بنى هاشم اباالفضل عليه السلام بود ، وقتى ابى عبدالله ديد شمر ملعون براى حضرت اباالفضل عليه السلام امان نامه آورده ،
فَقالَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام: اءَجيبُوهُ وَإِنْ كانَ فاسِقا، فَإِنَّهُ بَعْضُ اءَخْوالِكُمْ،
فَقالُوا لَهُ: ما شَاءْنُكَ؟
فَقالَ: يا بَنى اءُخْتى اءَنْتُمْ آمِنُونَ، فَلا تَقْتُلُوا اءَنْفُسَكُمْ مَعَ اءَخيكُمُ الْحُسَيْنِ، وَاءَلْزِمُوا طاعَةَ اءَمِيرِالْمُؤْمِنينَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ.
امام حسين عليه السّلام به برادران گرامى خويش فرمود: جواب اين شقى را بدهيد گرچه او فاسق
و ب

• چهارشنبه
• 14
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 12:31
• نوشته شده توسط
• سجاد

◾روز دوازدهم دفن ابدان شهدا

◾شور سینه زنی

واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

◾بنداول

برای دفن شهدا

آمده حجت خدا

میان دشت کربلا

به غصه و غم مبتلا

واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

◾بنددوم

تو کربلا غوغا شده

شور عزا به پا شده

برای جسم شاه دین

کفن بوریا شده

واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

◾بند سوم

بنی اسد این پیکره

حبیب و عون و جعفره

این مسلم و این وهبه

این قاسم و این اکبره

واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

• شنبه
• 31
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 06:39
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

این آخر عمری بگذارید بر سینة زارم حسنین را

تا سیر ببینم گهِ رفتن قلب حسن و روی حسین را

تا لحظة آخر بکشانم بر صورت این دو گل یدین را

هرگز مبرید علی و زهرا از پیش من این دو نور عین را

******

پیغام رحیل آمده برگوش

شوری زده درپیکره ام جوش

وقت سفر است و کوچ کردن

گردد دل من به سینه خاموش

این هر دو گلم لاله سرشتند

سالار جوانان بهشتند

این نکته ملائک ، همه ایام

بر لوح درونم بنوشتند

این آخر عمری بگذارید بر سینة زارم حسنین را

******

من رفتنی ام زنده نمانم

جانم برسیده به دهانم

اما بگذارید که بمانند

این لحظه به پیش دیدگانم

این قطره که بر گونه نشسته

بغضی که رهِ حنجره بسته

از غصة مظلومی

• یکشنبه
• 13
• آبان
• 1397
• ساعت
• 11:32
• نوشته شده توسط
• محمدرضا سروری

◾نوحه‌ی سینه زنی
◾سبک سنتی
◾رحلت پیغمبر(ص)
◾شهادت امام مجتبی(ع)
◾شهادت امام رضا(ع)

◾بنداول
رحلت جانگداز مصطفی آمده
روز حزن و عزای مجتبی آمده
فاطمه در عزاست
شور محشر به پاست
واغریبا(۲)

◾بنددوم
زهر کین شعله‌‌ور گشته ز بیت ولا
پاره پاره جگر شد حسن مجتبی
همسرش قاتلش
خون نموده دلش
واغریبا(۲)

◾بند سوم
شدخراسان سیه‌پوش امام غریب
یاحبیبی‌رضا به من تو نعم‌الحبیب
ای طبیب همه
پسرفاطمه
واغریبا(۲)

• یکشنبه
• 20
• مهر
• 1399
• ساعت
• 00:59
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

◾روضه‌ی امام حسن(ع)
◾به‌پاکنید
شور سینه‌زنی....

◾بنداول
دهه‌ی آخر ماه صفر است
به‌تو از سوی نبی‌این‌خبراست
چشم گریان به‌حسن در محشر
کور وارد نشود کین اثر است
در غریبی حسن نوحه‌گرم
چونکه‌درعرش‌خدا نوحه‌گراست
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

◾بنددوم
هرکه یاد حسن هر لحظه کند
پیش چشمان علی در نظر است
باعث موی سپیدش گفته
غربت کوچه و مسمار در است
زهر بر جان حسن افتاده
زینب است آنکه به غمها سپر است
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

◾بنداول
ناله زد گفت برادر چه شده
گفته‌‌شد برجگر از کین شرر است
کربلا جام عسل در دستِ
قاسم‌بن‌الحسن آنکه پسر است
مجتبی فاتح جنگ جمل و
پسر اینگونه به جای پدر است
تیرباران شده تا تابوتش
فاطمه از غم آن دیده‌تر است
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

• دوشنبه
• 21
• مهر
• 1399
• ساعت
• 08:00
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

◾دو دمه شور سینه‌زنی
◾آخر ماه صفر

◾بنداول
غرق خون گردیده تابوت امام مجتبی
شور ماتم شد به پا(۲)

◾بنددوم
شد مدینه پیش چشمان همه کرببلا
شور ماتم شد به پا(۲)

◾بندسوم
تازه شد داغ غم مسمار از جور و جفا
شور ماتم شد به پا(۲)

◾بندچهارم
آخر ماه صفر داغ حسن داغ رضا
شور ماتم شد به پا(۲)

◾بندپنجم
در کنار جسم بابا فاطمه صاحب عزا
شور ماتم شد بپا(۲)

• سه شنبه
• 22
• مهر
• 1399
• ساعت
• 19:57
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

بند اول :
از تو به یک اشاره
از من به سر دویدن
عشقمه مثل عابس
جامه ز تن دریدن

سینم مثل سپر شد
آماده خطر شد
هر ویروس و مریضی
رو نوکر بی اثر شد

شفاخونه شده هیئت
خوبه حال من پای روضت
معجزه کرد بادل من
بوی سیب و مزه تربت

درمون من ای نور عین
طبیب من مولا حسین
آرامشم جوره باتو
حبیب من مولا حسین

یا ثارالله وبن الثاره
بی تو میشم من آواره

بند دوم:
آرزومه ببینم
صحن و سراتو ارباب
بر س خودت به داده
این دل زار و بی تاب

لذت بی نهایت
سجده رو خاک تربت
میشه به زیر قبه ات
عرش الهی رویت

ضربان دل مجنون
شده حا و سین و یا و نون
میگیرم من با تو سامون
بابت این عاشقی ممنون

ممنونتم ای با کرم
شور عشق تو، تو سرم
دلتنگم خیلی واسه ی
شب جمعه های حرم

یا ثارالله و ابن الثاره
بی تو میشم من آواره

بند سوم:
ترسم اینه بمیرم
کربلاتو تا نبینم
فرصت نشد بیام و
پایین پات بشینم

خیلی گذشته آقا
از آخرین ملاقات
دارم شکایتا من
از این دار مکافات

حق من نیست ازن جدایی
بعد اون همه اشک و دعایی
که تو هیئت دیدی از من
برسون منو هم به نوایی

ای آبروی دو عالم
آبرو داری کن بازم
نزار به غیر از خود تو
به کسی من رو بندازم

یا ثارالله و بن الثاره
بی تو میشم من آواره

• سه شنبه
• 19
• مرداد
• 1400
• ساعت
• 11:12
• نوشته شده توسط
• علی صمدی

بر سر تابوت حسن جنگ شد

آه ، مدینه دلم تنگ شد بر سر تابوت حسن جنگ شد

آه که ازخون کفنش رنگ شد بر سر تابوت حسن جنگ شد

حکم معاویة دل سنگ شد بر سر تابوت حسن جنگ شد

زور و زر و حیله هماهنگ شد بر سر تابوت حسن جنگ شد

******

آه چه غمگین و غم آلوده ای؟

لحظه ای از فتنه نیآسوده ای

یا که نه انگار تو ای شهر غم

شهر رسول دو سرا بوده ای

ناله کنم نالة شبگیر ها

زور و زرِ لشکر تسخیر ها

آهِ دلم در پِیِ تابوت رفت

شد کفنش بوسه گهِ تیر ها

آه ، مدینه دلم تنگ شد بر سر تابوت حسن جنگ شد

******

شهر نبی بین دل تنگ مرا

آینة خورده به سنگ مرا

حیف نشد تا که ببینی دمی

قبضة شمشیرم و جنگ مرا

رسم عجیبی است کفن پوش را

درون تابوتِ سرِ دوش را

آن که سرِ دوش نبی بوده جا

تیر زنند پیکر خاموش را

آه ، مدینه دلم تنگ شد بر سر تابوت حسن جنگ شد

******

گر سخن صبر برادر نبود

صحبت آرامش خواهر نبود

پیشِ دلیران بنی هاشمی

لشکر مروان که لشکر نبود

بعد حسن منبر و محراب کو ؟

نور درخشندة مهتاب کو ؟

دوش نشین علی و فاطمه

رفت و دگر در تن من تاب کو ؟

آه ، مدینه دلم تنگ شد بر سر تابوت حسن جنگ شد

******

زور شده حاکمِ هر غائله

زر زده بر صفحة دل فاصله

آه چه محکم شده تخت ستم

حیله گری آمده در قافله

خاکِ بقیع مدفن دلدار شد

با تن بی جان حسن یار شد

سروری این جمله ز آینده گو

صحن حسن صاحب دربار شد

آه ، مدینه دلم تنگ شد بر سر تابوت حسن جنگ شد

******

• جمعه
• 9
• مهر
• 1400
• ساعت
• 13:00
• نوشته شده توسط
• محمدرضا سروری

حسین را خبر کن

خواهر من زینب برادرت حسین را خبر کن

بگو حسن پاره جگر شد مرا دگر وقت سفر شد

خون دلم امشب در دهنم آمد نظر کن

بگو حسن پاره جگر شد مرا دگر وقت سفر شد

******

امان از این آب به زهر آلوده

که بند بند پیکرم فرسوده

مرا رسیده وقت پرواز جان

حسن شود دگر ز غم آسوده

بگو بیا برادرم بالینم

تو را برای بار دیگر بینم

صدا بزن برادر همیشه یارم

که قبل رفتنم شود تسکینم

اسیر پاییزم خون جگر از دهن ریزم

زهر شده کاری نمی توانم که برخیزم

خواهر من زینب برادرت حسین را خبر کن

بگو حسن پاره جگر شد مرا دگر وقت سفر شد

******

بگو بیا ببین ز دل می سوزم

به رنگ شب شده نمای روزم

برای دیدنت برادر هر دم

دو چشم خون به سوی در می دوزم

بگو برادرت فتاده از پا

دگر نمانده در تن زارم نا

به لخته لخته های خونم بنگر

که تشت از این حنای خون ندارد جا

اسیر پاییزم خون جگر از دهن ریزم

زهر شده کاری نمی توانم که برخیزم

خواهر من زینب برادرت حسین را خبر کن

بگو حسن پاره جگر شد مرا دگر وقت سفر شد

******

مرا غریبی وطن آزارد

ز کوچه کوچه های آن غم بارد

به خاطرم رسیده یاد ایام

دلم قدم به کوی غم بگذارد

به کودکی فراق مادر دیدم

نشان سیلی ستم گر دیدم

به اوج مظلومیت بابایم

دو نیمه فرق پاک حیدر دیدم

اسیر پاییزم خون جگر از دهن ریزم

زهر شده کاری نمی توانم که برخیزم

خواهر من زینب برادرت حسین را خبر کن

بگو حسن پاره جگر شد مرا دگر وقت سفر شد

******

بگو برادرم هوا دلگیر است

حسن دگر ز دار دنیا سیر است

گرفته حیله امیه جانم را

تنم به زهر سوده در تسخیر است

درون خانه از سموم کینه

حسن گرفته بغض غم در سینه

دعای سروری برای حضار

زیارت بقیع رویم مدینه

اسیر پاییزم خون جگر از دهن ریزم

زهر شده کاری نمی توانم که برخیزم

خواهر من زینب برادرت حسین را خبر کن

بگو حسن پاره جگر شد مرا دگر وقت سفر شد

******

• جمعه
• 9
• مهر
• 1400
• ساعت
• 13:20
• نوشته شده توسط
• محمدرضا سروری