دوباره روضه ی مادر روضه ها
دوباره کوچه و سیلی بی هوا
دوباره روضه ی کوچه و رد خون
روضه ی مادری که میمیره جوون
ناموس حیدر و کوچه ی تنگ و تار
یه سیلی از عدو یه سیلی از دیوار
جلو چشم پسر مادری خورد زمین
با گریه گفت فقط بچمو نزنین
ای خدا
امون ازین روضه ی لگد به پهلو زدن
از همه بیشتر امون از دل خون حسن
ای خدا
امون ازین کوچه و امون ازین دردسر
خیلی بده حمله به مادر کنار پسر
"مرو مادر 3 بی تو میمیرم"
امون ز بازی عجیب روزگار
خونه نشینی صاحب ذوالفقار
امون ز روضه ی شعله و میخ در
چادر سوخته و جنگجوی بی سپر
پهلو شکسته و دلی شکسته شد
دستای دلبر فاطمه بسته شد
بهار خونه ی علی خزونی شد
با رفتنش قد حیدر کمونی
- چهارشنبه
- 20
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 21:28
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
















