شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شور فاطمیه -( مادرخوبم چرا فقط میباری ) *

3021
1

شور فاطمیه -( مادرخوبم چرا فقط میباری ) مادرخوبم چرا فقط میباری
باورم نمیشه که تنهام میزاری
حسنت که پیرشده ببین شکسته
چند شب که مادرم تو بیقراری

غم،تو دل نهفته ای ببین شکستم
تو چرا آشفته ای ببین شکستم
نون با دستات پخته ای ببین شکستم

اشک چشمامو ببین ببین شکستم
زینبت شده حزین ببین شکستم
عمریه میشم غمین ببین شکستم

فاطمه.... عزیز حیدر

دیگه دل خوشیه ما رفته دستم
به خداخون میبارم تا زنده هستم
دوست دارم که مادرم صدساله باشی
که ببین تو بچگی مادر شکستم

کوچه ی باریکمون مادر زمین خورد
کوچه ی تاریکمون مادر زمین خورد
تا اومد نزدیکمون مادر زمین خورد

الهی که مادری مادر زمین خورد
جلو چشم پسری مادر زمین خورد
مادرم پست دری مادر زمین خورد

غم،تو

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

روضه -( خزون شده بهارمون ) * ابراهیم لالی

6313
3

روضه -( خزون شده بهارمون ) خزون شده بهارمون
خراب روزگارمون
داری بدون من میری
پس چی میشه قرارمون

ستاره ی شبای من
آیینه خدای من
ازت خجالت میکشم
آخه شدی فدای من

کنار من میزدنت
زخمی کل بدنت
با کسی حرف نمیزنه
مگه چی دیده حسنت

تو رو چهل نفر زدن
پری و با تبر زدن
جلوی چشم دخترم
سر تو رو به در زدن

گرفته میخ امون تو
تمومیِ توون تو
الهی حیدر بمیره
شکسته استخون تو

ابری و داری می باری
تو این غَمایی که داری
داره منو میکشه این
خونی که بالا می یاری

شاعر : ابراهیم لالی

  • شنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) -( صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد ) * علی اکبر لطیفیان

1940
1

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) -( صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد  ) فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت
دستمالی بر سرش می بست دیگر ؛ درد داشت

غصه اسلام را می خورد جای نان شب
انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت

شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر را زدند؟
شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟

خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت
خاک عالم بر دهانم ضربهء در درد داشت

بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد
دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت

صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد
آه ، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت

یک نفر از بچه ها هم سمت آغوشش نرفت
بچه ها هر وقت می دیدند ... مادر درد داشت

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

اشعار فاطمیه -( "ماندنش حتمی است ، می ماند" ) * رضا قاسمی

833

اشعار فاطمیه  -( "ماندنش حتمی است ، می ماند" ) رونقی داشت ، خانه ام با تو
که همان هم به بستر افتاده
غصه ی جانگداز تو بانو
با دل حیدرت در افتاده

یار نُه ساله ام ، بمان با من
تو جوانی هنوز ، رفتن نه !
رحم کن بر دل پر از داغم
حرف رفتن نزن تو با من ، نه !

یار نُه ساله ام ! بمیرم که
تو نداری توانِ یک ناله
سن و سال تو دست خورده شده
شده ای مثل یک نود ساله

سن و سالت به قامتت نخورَد
و به این لرزش تمام تنت
تو نفس می کشی و می میمرم
بهر خونهای روی پیرهنت

مادر بچه های دلخونم !
بچه هایت عجیب دلگیرند
آخرش هم کنار بستر تو
بهر درد تن تو می میرند

دخترت را ببین کنار خودت
دارد امن یجیب می خواند
زیر لب بر خودش دهد امّید
"ماندنش حتمی است ، می ماند"

نا امی

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( چادر سیاه سوخته ات را شکافتی ) * محمد جواد شیرازی

1037

اشعار فاطمیه  -( چادر سیاه سوخته ات را شکافتی ) بهر نزول رحمت حق آیه می شوی
گریان برای حاجت همسایه می شوی
بانو بس است این همه گریه که می کنی
داری خیال می شوی و سایه می شوی

اذکارِ آسمانیِ تسبیح مرتضی
پر پر شدی چقدر مفاتیح مرتضی
دیروز هر کجای مدینه که سر زدم
دیدم نشسته اند به تقبیح مرتضی

مردم توجهی به کلامم نمی کنند
قدری حیا ز شأن و مقامم نمی کنند
جای همه بیا و جواب مرا بده
حالا که کل شهر سلامم نمی کنند

هفتاد روز مبهم و مسکوت مانده ای
از آن دوشنبه فاطمه مبهوت مانده ای
با صد امید گفتی و گهواره ساختم
حالا به فکر روکشِ تابوت مانده ای؟!

رد خزان به چهره ات ای یاس مانده است
وضعت هنوز فاطمه حساس مانده است
خیلی دلم شکسته... بدان می کشد مرا
خونی ک

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 09:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار فاطمیه -( تازه فهمید چه می‌خواست در از پروانه ) * علی اکبر لطیفیان

1247

اشعار فاطمیه -( تازه فهمید چه می‌خواست در از پروانه ) تا قیامت بنویسم اگر از پروانه
ندهم جز خبرى مختصر از پروانه

زندگى‌کردن عشاق تماما درس است
می‌شود یاد گرفت آنقدر از پروانه

آبرو را همه از برکت چیزى دارند
عارفان از سحر، اما سحر از پروانه

عالمى را نفس سوخته‌اى زنده کند
معجزه هیچ ندیدم مگر از پروانه

سوز معشوق به سوز دل عاشق نرسد
شمع هم سوخته، نه بیشتر از پروانه

عاشق آن است که معشوق‌فروشى نکند
هیچگه دل نبرد سیم و زر از پروانه

آنقدر وصل تو سوزنده‌تر از هجران است
که نمانده‌است نه بال و نه پر از پروانه

تا سحر سوختنش را به تماشا بنشین
تو فقط اول شب دل ببر از پروانه

جگر سوخته‌ی من خبرش پیچیده
چه بگیرى چه نگیرى خبر از پروانه

تا نفس هست مرا دور س

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( مرغیم به هر شاخه و بامی نشناسیم ) * سید حسن خوشزاد

1662

اشعار فاطمیه -( مرغیم به هر شاخه و بامی نشناسیم ) ما اهل دلیم و در و بامی نشناسیم
از جنس گلیم و جم و جامی نشناسیم

ما رهرو عشقیم و جنون مدرسه ی ماست
جز زمزمه ی عشق کلامی نشناسیم

دردیست عوامی که دگر چاره ندارد
ما یکدله گانیم و عوامی نشناسیم

هر لحظه پیامی رسد از سوی نگاری
جز دستخط دوست پیامی نشناسیم

ما شیعه ی اوییم که از نطفه ی پاکیم
ما نطفه ی نا پاک و حرامی نشناسیم

این سلطنت عشق فقط لایق مولاست
جز آل علی هیچ زمامی نشناسیم

صد شکر که بیزار از این پست و مقامیم
ما سوته دلان پست و مقامی نشناسیم

در دایره ی مذهب و در سیطره ی حق
جز سلطه ی اسلام نظامی نشناسیم

ما نسل غدیریم و پس از رحلت احمد
جز حیدر کرار امامی نشناسیم

ننگ است سر سفره ی هر سفله ن

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 05:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( جنت که خود به نام شبستان فاطمه است ) * حاج محمود کریمی

4819
12

مرثیه حضرت زهرا (س) -( جنت که خود به نام شبستان فاطمه است ) جنت که خود به نام شبستان فاطمه است
سجاده ای به گوشه ایوان فاطمه است

بال فرشتگان خدا غرق حسرت ِ
خاک گلیم حجره طفلان فاطمه است

نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش زنمکدان فاطمه است

فرمود مصطفی که فدایش شود پدر
روحی که هست در تنم از آن فاطمه است

وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است
جان علی و آل علی جان فاطمه است

تنها نه جلوه گاه رخش مهر و ماه شد
چشمان حیدر آینه گردان فاطمه است

جایی که جود و بخشش پرودگار هست
بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه است

عارف کسی شده است که زهراست قطب اوست
فانی در ولی شدن عرفان فاطمه است

از جان خود به پای ولایت گذشته و
اسلام وامدار ز ایمان فاطمه است

فرمانده قیام

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 17:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی نظری

مرثیه حضرت زهرا (س) -( آتش افروخته و مادری افتاده زمین ) * مهدی نظری

1640
2

مرثیه حضرت زهرا (س) -( آتش افروخته و مادری افتاده زمین ) آتش افروخته و مادری افتاده زمین
در بر دیده از خون تری افتاد زمین

پشت در بود ولی پشت ولی بود یقین
ناگهان مادر و بعدش دری افتاد زمین

هیچکس فکر نمیکرد که سیلی بخورد
گوئیا حیدر و پیغمبری افتاد زمین

تا که آتش به سر چادر او پنجه کشید
با دو تا ضربه پر آخری افتاد زمین

بی حیا دید علی را و به طعنه میگفت:
خوب شد فاطمه آخر سری افتاد زمین

روزها طی شد و مسمار چونان تیری شد
خورد بر حنجره و پیکری افتاد زمین

کاش میشد که دگر قصه به پایان برسد
از فراز سر یک نی سری افتاد زمین

اینکه عباس سر نیزه سرش می افتاد
از سر دخترکی روسری افتاد زمین

دختری از سر یک ناقه زمین خورد ولی
گوئیا پشت دری مادری افتاد زمین

شاع

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( من میوه ی اشکم رسیده.... کن نگاهی ) * جعفر ابوالفتحی

678

مرثیه حضرت زهرا (س) -( من میوه ی اشکم رسیده.... کن نگاهی ) حالا که داری می روی من بی قرارم
راضی به این رفتن شدی حرفی ندارم

من میوه ی اشکم رسیده.... کن نگاهی
این روزها خیلی ز داغت آبدارم

راضی نبودم وا کنی در را ؛ ولیکن
من این دم در آمدن را دوست دارم

مانند روز عقدمان برخیز از جا
یک زیوری در دست کن ای خواستگارم

دست خودم که نیست این باران اشکم
در این قضیه جان تو بی اختیارم

هم من توام ، هم تو منی هنگام دیدار
انگار در دستان خود آئینه دارم

حیف دو چشمت نیست می گریی عزیزم
با خنده هایت نوبهارم ای بهارم

وقتی تو هستی پیش من، دنیا به کام است
گویی که از الماس بر سر تاج دارم

من ساعت عشقم که با لبخندهایت
ثانیه ها را لحظه لحظه می شمارم

مردم همه به شوهر تو پشت

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت ) * محسن ناصحی

2410
4

مرثیه حضرت زهرا (س) -( آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت ) گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت
آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت

آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت

کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت

آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت

زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت

ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر
چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت
.
از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی
اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت

نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش
سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت.

شاعر : محسن ناصحی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( اين سقف را بر سرم آوار مى‌كنى.. ) *

761

مرثیه حضرت زهرا (س) -( اين سقف را بر سرم آوار مى‌كنى.. ) وقتى عذاب مى‌كشى و كار مى‌كنى
اين سقف را بر سرم آوار مى‌كنى..

زحمت نكش عزيزِ دلم ! خسته مى‌شوى
وقتى كه كار با تنِ تب‌دار مى‌كنى

اين جاده‌ى پُر از تَركِ قلبِ خسته را
با خنده‌اى دوباره تو هموار مى‌كنى

دارم براى ماندنت اصرار مى‌كنم
دائم براى رفتنت اصرار مى‌كنى

با رفتنت غرورِ على خُرد مى‌شود
اين شهر را زِ من تو طلبكار مى كنى

آرمان صائمی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( بمان؛ راضی ام، از علی رو بگیر ) * امیر عظیمی

3970
10

مرثیه حضرت زهرا (س) -( بمان؛ راضی ام، از علی رو بگیر ) همین که تو باشی کنارم خوشم
تو را اینقدر هم که دارم خوشم

بمان؛ راضی ام، از علی رو بگیر
بمان دست خود را به پهلو بگیر

نبین چادرت رنگ و رو باخته
لباس تو از خون گل انداخته

خودم چادرت را رفو می کنم
لباس تو را شستشو می کنم

تو ای شمع من، سخت سوسو نزن
ورم کرده بازوت، جارو نزن

مرنج و مرنجان مرا این همه
دم آخری، نان نپز فاطمه

برایت خودم پخت و پز می کنم
در خانه را هم عوض می کنم

تو با خس خس سرفه های شبت
چه می آوری بر سر زینبت؟!

گل چار فصلم، بهارت کجاست
بگو فاطمه گوشوارت کجاست

شاعر : امیر عظیمی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( کسی هم رتبه ی صدیقه ی کبرا نخواهد شد ) * سید علیرضا شفیعی

971

مرثیه حضرت زهرا (س) -( کسی هم رتبه ی صدیقه ی کبرا نخواهد شد ) تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد

نه آسیه ،نه حوا و نه مریم ؛ تا قیامت هم
کسی هم رتبه ی صدیقه ی کبرا نخواهد شد

تو را کوثر لقب داده خدا ؛ خیر کثیری تو
به غیر از تو کسی تاویل اعطینا نخواهد شد

فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند:
رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد

نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه
زمین روشن بدون زهره ی زهرا نخواهد شد

تو خورشیدی دم صبح و ستاره موقع مغرب
تو که باشی جهان مقهور ظلمت ها نخواهد شد

"بحق فاطمه" گفتیم بعد از ذکر "یا فاطر"
که "یافاطر" بدون "فاطمه" معنا نخواهد شد

خداوند آفرید او را برای تو که می دانست
کسی غیر از ع

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

مرثیه حضرت زهرا (س) -( خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد ) * قاسم صرافان

1577
1

مرثیه حضرت زهرا (س) -( خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد ) خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد

مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد

دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد

من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد

حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها ... نشد

هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها ... نبود
هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد

من عصای پیری مادر شدم در کودکی
پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد

آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد

تا که مادر

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
مرحوم محمد حسن فرحبخشیان - ژولیده نیشابوری

حضرت زهرا (س) -( من علی ام که خدا قبله نما ساخت مرا ) *مرحوم محمد حسن فرحبخشیان - ژولیده نیشابوری

11504
37

حضرت زهرا (س) -( من علی ام که خدا قبله نما ساخت مرا ) من علی ام که خدا قبله نما ساخت مرا
جزخدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا
من که یکباره در ازقلعه ی خیبر کندم
داغ زهرابخدا ازنفس انداخت مرا

شاعر : محمد حسن فرحبخشیان - ژولیده نیشابوری

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

مرثیه حضرت زهرا (س) -( مهمان قلب ماست غم جاودانه‌اش ) *استاد محمد جواد غفورزاده

893

مرثیه حضرت زهرا (س) -( مهمان قلب ماست غم جاودانه‌اش ) زهرا كه بود بار مصيبت به شانه‌اش
مهمان قلب ماست غم جاودانه‌اش

درياى رحمت است حريمش، از آن سبب
فُلك نجات تكيه زده بر كرانه‌اش

شب‌هاى او به ذكر مناجات شد سحر
اى من فداى راز و نياز شبانه‌اش

باللَّه كه با شهادت تاريخ، كس نديد
آن حق‌كُشى كه فاطمه ديد از زمانه‌اش

مى‌خواست تا كناره بگيرد ز ديگران
دلگير بود و كلبه‌ی احزان، بهانه‌اش

تا شِكوه‌ها ز امّت بى‌مهر سر كند
ديدند سوى قبر پيمبر، روانه‌اش

طى شد هزار سال و گذشتِ زمان نبرد
گَردِ ملال از در و ديوار خانه‌اش

افروختند آتش بيداد آن چنان
كآمد برون ز سينه‌ی زهرا زبانه‌اش

آن خانه‌اى كه روح‌الامين بود مَحرمش
يادآور هزار غم‌است آستانه‌اش

گلچين روزگا

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا آهی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز ) * رضا آهی

1223

مرثیه حضرت زهرا (س) -( شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز ) شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز

ترحمی بنما یار باوفا برخیز

بدون تو به زمین میخورد یل یلها

سلاله ی نبوی جان مرتضی برخیز

چراغ خانه ی من قوت دلم زهرا

گره ز کار علی وا کن و بیا برخیز

غریب گشتم و بشنو تو التماس مرا

بیا برای رضامندی خدا برخیز

غریق ترس عجیبی ببین شده حسنم

تسلیه دل لرزان مجتبی برخیز

ببین که گیسوی زینب به شانه محتاج ست

دلش تو خوش کن و ای نازنین ما برخیز

ببین فتاده حسین ات ز رنگ و رو زهرا

بیا به نور دو عین ات، گل ولا برخیز

دلم شکسته و زخمی و کوه دردم من

به اشک دیده ی این خسته، دلربا برخیز

به پای درد تو من رفته ام از این دنیا

ببخش بر تن بی جان من بقا برخیز

بیا زکیه دوباره

  • چهارشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 04:48
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها با صدای حاج میثم مطیعی -( ای جان حیدرت به فدایت، سخن بگو ) *

7232
1

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها با صدای حاج میثم مطیعی  -( ای جان حیدرت به فدایت، سخن بگو ) ای جان ِ حیدرت به فدایت، سخن بگو
جانم به لب رسید برایت، سخن بگو
زهرا! دل ِ علی برا حرف زدنت تنگ شده،زهرای من وقتی صورتت رو می دیدم،غم های عالم از دلم می رفت،غیر این مدت آخر كه قضیه بر عكس شد،وقتی صورت مباركت رو نگاه می كردم،غم های عالم به دلم می نشست،زهرا! دلم برا صدای ِ ملكوتیت تنگ شده،صدات غم از دل ِ علی می بُرد.
جانم به لب رسید برایت، سخن بگو
باعلی¬حرف بزن"کَلِّمینِی" زهراجونم وقتی نافله می¬خوندی، صدای مباركت رو می شنیدم،وقتی قرآن تلاوت می كردی،وقتی علی رو صدا می زدی:یاابالحسن!. اما زهرا الان كنار تربتت نشستم،یه صدا زدنت علی رو كشت،هنوز ناله ی یا فضه ی تو مانده به گوشم،اون لحظه ای كه فضه رو

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

روضه حضرت زهراسلام الله علیها با صدای حاج محمود کریمی -( گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد ) *

2559
2

روضه حضرت زهراسلام الله علیها با صدای حاج محمود کریمی  -( گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد ) گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد
چنان بلند شدو دست سمت سر آمد
به سوی فاطمه دیوار مثل "در" آمد....
همیشه کوچه غم اهل سوختن باشد
خصوصا اینکه تماشا گرش حسن باشد
حسن که ضربه ی سختی به طاقتش میخورد
حسن که ضربه ی اصلی به غیرتش میخورد
چه خوب بود خودش فرمود که سیلی به صورتش ...
ولی از این همه بادی به صورتش میخورد
همین نسیم حسن را هزار سال بس است
برای گریه ی هر شب همین خیال بس است
اینم یه کوچه ، بارمون تو کوچه افتاده امشب ...
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
کوچه در و دیوارش چی بود؟
زسمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد
دوره گودال جمعیت کوچه باز کردن
که شمر جای مغیره در این گذر آمد
ول

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها با صدای حاج محمود کریمی -( امشب اول علی آستین رو بالا زد ) *

2141
3

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها با صدای حاج محمود کریمی  -( امشب اول علی آستین رو بالا زد  ) امشب اول علی آستین رو بالا زد ، شروع کرد اول غسل سر ،صورت ،سمت راست ، سمت چپ .... اول سر و صورت و شست ، بسم الله ... جای مهر رو شست ، صورت کبود و شست یه ناله ... ، نالش بلند شد ، ساکتش کردن همچین که دستش به بازو رسید یه وقت دیدن آقا داره داد میزنه ...
فقط اینجا غسل قطع نشد ، همچین به زخم پهلو رسید آخه خانم گفته بود منو از زیر پیرهن غسل بده ،چشم نمی بینه چه خبره، به گودی زخم سینه رسید .... وای ..... تو غسل باید بدن رو برگردونن به چپ و راست همچین که بدن رو برگردون ، زخم های بستر سر باز کرد ... ، حالا تازه خود بی بی خودش رو غسل داده این خون آبه ها رو شسته ... اسما میگه پرسیدم خانم چرا این کار رو

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:35
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

فاطمیه -( اينهمه سرفه نكن..عمرم به آخر مى رسد ) * آرمان صائمی

1068

فاطمیه -( اينهمه سرفه نكن..عمرم به آخر مى رسد  ) حضرت زهرا س-بستر
اينهمه سرفه نكن..عمرم به آخر مى رسد
اينهمه ناله نزن..صبر دلم سر مى رسد

هر زمان پهلو به پهلو مى شوى تو فاطمه
فضه با حال خرابى دست بر سر مى رسد

از چه گويم؟از كدامين درد؟از حال دلم؟
يا كه از اشك حسينت تا به خواهر مى رسد

بى هوا روى زمين مى افتم از غم جان تو
هر زمان كه پاى من بر پشت اين در مى رسد

چندوقتى مى شود شانه نخورده موى عشق
عاقبت بر موى او يك دست ديگر مى رسد

شاعر : آرمان صائمی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا (س) -( مادرم پشت در افتاد به دادم برسید ) * عبدالحسین میرزایی

10380
14

شهادت حضرت زهرا (س) -( مادرم پشت در افتاد به دادم برسید ) مادرم پشت در افتاد به دادم برسید
پشت در با پسر افتاد به دادم برسید

ضربه آنقدر به پهلوی گلش کاری بود
که زشاخه ثمر افتاد به دادم برسید

در زجا کنده شد افتاد به روی مادر
جان او در خطر افتاد به دادم برسید

مادرش نیست به داد دل دختر برسد
فضه در دردسر افتاد به دادم برسید

با همان حال به دنبال علی رفت ولی
چند قدم پیشتر افتاد به دادم برسید

هر چه کردند نمی کرد رها حیدر را
کار با ده نفر افتاد به دادم برسید

یک نفر نیست بگیرد غلاف از قنفذ
ضربه اش کارگر افتاد به دادم برسید

آنقدر در وسط کوچه زدند زهرا را
مثل یک محتضر افتاد به دادم برسید

مردم شهرمدینه چقدر نامردید
دخت خیرالبشر افتاد به دادم برسید

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 امیر عباسی

زمینه شهادت حضرت زهرا(س) -(من و این همه غم زهرا زهرا) * امیر عباسی

5430
13

زمینه شهادت حضرت زهرا(س) -(من و این همه غم زهرا زهرا) ((من و این همه غم زهرا زهرا/سپرم شده خم زهرا زهرا))

تویی بهونه ی اشک حسنین/همیشگی شده گریه ی حسین/کجایی ای زهرا

کجایی ای زهرا…

رفتی از بر من زهرا زهرا/گل پرپر من زهرا زهرا

فِراق تو شده غصه ی دلم/حلال کن علی و از تو خجلم/حبیبه ی طاها

کجایی ای زهرا…

غم ِ من بی حساب زهرا زهرا/سلامم بی جواب زهرا زهرا

ببین که گواه ِ غربتم اینه/شده انیس من چاه مدینه/واویلا وویلا

کجایی ای زهرا…

  • جمعه
  • 22
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 03:08
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مناجات شب جمعه و موضوع فاطمیه -(پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه) * محمد جواد شیرازی

5954
2

شعر مناجات شب جمعه و موضوع فاطمیه -(پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه) پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه
شرمنده ام از این سر و روی سیاه، آه

حمد شفا برام بخوانید نیمه شب
دل مرده ام ازین همه کوه گناه، آه

آهی نمانده بین بساطم! مرا ببین
وضعیت خراب دلم را نگاه! آه

عمرم گذشت و دیر به خود آمدم، دریغ
فهمیده ام که رفت سرِ من کلاه، آه

بگذار تا که گریه کنم باز، زار زار
بگذار تا که ناله زنم باز، آه... آه...

لا یمکن الفرار...، شدم خسته سَیّدی
بیرون مکن مرا ز حرم یا اِله، آه

من را ببخش تا که علی شادمان شود
دور از نجف شدم چقدر زابراه، آه

از غربت علی و غم حضرت بتول
باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه

نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند
وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه

طوری زدن

  • جمعه
  • 22
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 20:20
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

واحد سنگین حضرت زهرا سلام الله علیها * فرید آلبوغبیش

3437
8

واحد سنگین حضرت زهرا سلام الله علیها واحد سنگین حضرت زهرا سلام الله علیها

زهرا پاشو عزیزم فکری برای من کن

بچت حالش خرابه فکری برا حسن کن

زانوشو بغل گرفته
یه گوشه نشسته تنها
زیر لب میگه یه چیزی
نبودی تو کوچه بابا

بدجوری زد اون بی حیا مادر مو
بدجوری زد اون بی هوا مادر مو

ای وای از این غم
فریاد از این غم

بند دوم

زندگی بی تو زهرا برای من تمومه

بعد تو توی خونه خوشی برام حرومه

خاطرات تلخی دارم
گله دارم از زمونه
هر روز و باید ببینم
این در و هی توی خونه

کاشکی که خونم در و دیوار نداشت
یا اگه داشت کاشکی که مسمار نداشت

ای وای از این غم
فریاد از این غم

خط خطی : فرید آلبوغبیش

۱۳ بهمن ۹۶

  • جمعه
  • 13
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 06:53
  • نوشته شده توسط
  • فرید آلبوغبیش
ادامه مطلب

شعر مدح و مصیبت حضرت زهرا - «ادّعای مدح تو جز ادعایی بیش نیست» * وحید ولوی

1665
1

شعر مدح و مصیبت حضرت زهرا - «ادّعای مدح تو جز ادعایی بیش نیست» ادّعای مدح تو جز ادعایی بیش نیست
گر نبودی، کل دنیا، خواب هایی بیش نیست
ای دلیل خلقت عالم، تمام سرّ ناب
لذت این زندگی بی تو عزایی بیش نیست
با تو باید در سلوک کبریایی بود و بس
راه های دیگرش جز ادعایی بیش نیست
از نخ سجاده ی تو می شود حاجت گرفت
«انتها»ی ما کنارت «ابتدا»یی بیش نیست
خانه ات را گشته ام جز چند ظرف ساده ای
یا حصیری یا سفالی یا عبایی بیش نیست
دختر پیغمبری اما به روی سفره ات
قرص نانی یا نمک، دیگر غذایی بیش نیست
--
خانه ات را بی حیاها شعله ی آتش زدند
از تو جز خاکستری یا ردپایی بیش نیست
پیش چشم مرتضی در پشت «در» افتادی و
غیر فضّه دیگر آنجا آشنایی بیش نیست
شد نفس هایت بریده، تکه تکه، وای وا

  • پنج شنبه
  • 28
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 23:34
  • نوشته شده توسط
  • وحید ولوی
ادامه مطلب

شعر سوزناک مصیبت حضرت زهرا س - کوچه را جارو زد و خاکسترش را جمع کرد * وحید ولوی

21472
45

شعر سوزناک مصیبت حضرت زهرا س - کوچه را جارو زد و خاکسترش را جمع کرد کوچه را جارو زد و خاکسترش را جمع کرد
تکه های مانده از بال و پرش را جمع کرد

روی خاک کوچه پر بود از ردِ خونش هنوز
خاک های پر ز خون پیکرش را جمع کرد

یادش آمد آن دوشنبه فاطمه افتاده بود
فضه آمد، همسرِ پشت درش را جمع کرد

تا نماند چادرش خاکی به زیر دست و پا
زینب آمد زود آنجا چادرش را جمع کرد

«زینبم کوچه نرو، کوچه ندارد امنیت»
از میان دست و پاها ، دخترش را جمع کرد

فاطمه با پیکری مجروح آمد کوچه، تا ...
مرتضی تنها نباشد، خاطرش را جمع کرد

بعد از آن روز دوشنبه، مرتضی در خانه ماند
چون جنینی بین زانوها سرش را جمع کرد

تا نگیرد بغض های زینب از او صبر را
اشک های چشم خیس دخترش را جمع کرد

جای خالی مانده

  • پنج شنبه
  • 28
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 23:17
  • نوشته شده توسط
  • وحید ولوی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 17 ـ ذکر / واحد سنگین ـ محسن(ع) -(ای نشكفته پرپرم ای سربازِ حیدرم) * حسن ثابت جو

999
4

سبک 17 ـ ذکر / واحد سنگین ـ محسن(ع) -(ای نشكفته پرپرم ای سربازِ حیدرم) سبک ۱۷ ـ ذکر / واحد سنگین ـ محسن(ع)
ای نشكفته پرپرم ـ ای سربازِ حیدرم
اولین فدایی‌ام ـ تنها رفتی از برم
از من جدا شدی محسن
از غم رها شدی محسن
مادر فدا شدی محسن(۲)
یابن الفاطمه یا محسن(۴)
سردار حمایتی ـ حامی ولایتی
داری از فشارِ در ـ پیشِ حق شكایتی
بودی تو یاور زهرا
تنها دلاورِ زهرا
سردار لشگرِ زهرا
یابن الفاطمه یا محسن(۴)
ای محرم به راز من ـ مرغِ عشقِ نازِ من
از داغت ز چشم خود ـ خون بارم نیازِ من
ای التماسِ من محسن
ای غنچهْ یاسِ من محسن
مردِ حماسِ من محسن
یابن الفاطمه یا محسن(۴)
بی تو عمرِ من تباه ـ رفتی ای تو تكیه‌گاه
از چه رو شدی خزان ـ ای گلگونِ بی‌گناه
گرمیِ جانِ من محسن
ای همزبانِ من محسن

  • سه شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 23:35
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا س -(امشب که شبِ غربت طفلانِ علی است، دل نوحه گر کوثرِ قرآن علی است) * هستی محرابی

6090
2

شهادت حضرت زهرا س -(امشب که شبِ غربت طفلانِ علی است، دل نوحه گر کوثرِ قرآن علی است) السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ

امشب که شبِ غربتِ طفلانِِ علی است
دل نوحه گرِ کوثرِ قرآنِ علی است
بانو تو که رفتیّ و بدان بعدِ تو دیگر
تا حشر ولی شامِ غریبانِ علی است!

#هستی_محرابی

  • یکشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 00:42
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد