وفات حضرت خدیجه (س)

مرتب سازی براساس
 وحید قاسمی

حضرت ام المؤمنین خدیجه(س)، مدح و وفات -(یار نام آشنای پیغمبر..) * وحید قاسمی

421
1

حضرت ام المؤمنین خدیجه(س)، مدح و وفات -(یار نام آشنای پیغمبر..) یار نام آشنایِ پیغمبر
ذوق و شوقِ صدای پیغمبر

حضرت نور، حضرت پاکی
مَحرم رازهای افلاکی

رب سبحان تو را رسانده سلام
مادر یازده امام هُمام

اسوه ی بی بدیل همسرها
ای بزرگ تبار هاجرها

پاک دامن ترینِ مادرها
دخترت، بهترینِ دخترها

در نجابت، زبان زدی بانو
گل سرخِ محمدی بانو

بی تو اسلام بی ظفر می ماند
نخل توحید بی ثمر می ماند

بعثت مصطفی نتیجه نداشت
در کنارش اگر خدیجه نداشت

سیره ی تو روایت عشق است
سندی از قداست عشق است

واژه هایت نسیم رحمت بود
تاجر گوهر محبت بود

دست بخشنده ی تو حاتم ساز
عصمت چادر تو مریم ساز

از شُکوهت، وقار جاری بود
جوهر ذوالفقار جاری بود

صبح امید عاقبت شب شد
نفس خسته ات معذب شد

گریه ات روضه ی بهار گرفت
دلت از دستِ روزگار گرفت

دلت از رنج ها لبالب شد
صبر تو، سهم الارث زینب شد

رفتی و داغ ها عظیم شدند
پدر و دختری یتیم شدند

دخترت ماند و چشم های ترش
گریه های شبانه ی پدرش

دخترت ماند و بی تسلایی
غم بی مادری و تنهایی

کاش در خواستگاری اش بودی
فکر چشم انتظاری اش بودی

بی تو روز خطر چه کار کند!؟
بین دیوار و در چه کار کند!؟

بی تو با آن بلا چه کار کند!؟
وسط شعله ها چه کار کند!؟

  • جمعه
  • 3
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محسن حنیفی

حضرت ام المؤمنین خدیجه(س)، مدح و وفات -(او مادر زهراست، پس طُهر طهوراست...) * محسن حنیفی

891
1

حضرت ام المؤمنین خدیجه(س)، مدح و وفات -(او مادر زهراست، پس طُهر طهوراست...) او مادر زهراست، پس طُهر طهورا است
او ترجمان نور بین اهل معناست

سوغاتی معراج سهم دامن اوست
آغوش او گهواره عرش معلاست

عنقای مغرب عاجز از درک عفافش
قاف مقاماتش ز بس عالی و والاست

قدرش نهان باشد شبیه لیله ی قدر
در چشمهایش عالم لاهوت پیداست

او مادر انسیه حوری سرشت است
او مادر آیات نور و قدر و طاها ست

ح‍ُسن تمامی که سراپایش حَسن بود
آیینه ای که مادر اسماء حُسنا است

آن مریم مکه که بانوی عفاف است
فخر تمام دختران نسل حوا است

الله اکبر از جلال و از وقارش
او باطنا اذکار تسبیحات زهرا است

او تاجر عشق است بعد بذل مالش
هر چه بلا آید سرش با جان پذیراست

آنکس به واقع شخص ام المومنین است
که در حقیقت مادر ام ابیهاست

او از ازل دلداده شهر نجف بود
او از ازل سرمست صهبای تولاست

هر روز را دلواپس در بود و کوچه
آری بساط گریه اش هرشب مهیاست

شد سوگوار رفتنش چشمان زهرا
پس سوگوارش از ثری تا به ثریاست

بین مزارش روضه‌دار کربلا شد
بین عبا گریان جسمی اربا ارباست

مرثیه خوان یک کفن از خاک و خون شد
مرثیه خوان پیکری در زیر گرماست

مادربزرگ ماه های روی نیزه
دلواپس حوریه های بین صحراست

  • جمعه
  • 3
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت خدیجه(س)، وفات -(پنهان شده چشم مصطفی درمحنت...) * سید مجتبی شجاع

510

حضرت خدیجه(س)، وفات -(پنهان شده چشم مصطفی درمحنت...) گریان شده چشم مصطفی در محنت
قربان غریبی تو و یاسمنت

باشد کفن تو جامه ی پیغمبر
عالم بفدای "نوه ی" بی کفنت

  • جمعه
  • 3
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

وفات حضرت خدیجه(س) -(واژه ها در محضر مادر شد اینگونه وزین...) * نرگس غریبی

402

وفات حضرت خدیجه(س) -(واژه ها در محضر مادر شد اینگونه وزین...) واژه ها در محضر مادر شد این گونه وزین
مریم و اسیه در ملک خدیجه خوشه چین

عاشقانه شعر میگویم برای مادرم
آن که زیر پای او افتاده جنات برین

جز صفای عشق و نور حق از این دنیا نخواست
تا ابد مدیون زحمت های این زن مانده دین

اولین و آخرین کفو رسول الله بود
معدن رحمت برای رحمت للعالمین

آنکه میگوید نبی اِنّی رُزِقتُ حُبَّها
از غبار مقدمش برداشت رزقش را زمین

آن که در قلب نبی انداخت شور عشق را
دامنش هم میشود این گونه زهرا آفرین

نسل نور آمد پدید از دامن طاهاییش
هیچکس جز او نخواهد بود ام المومنین

  • شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 19:46
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

حضرت خدیجه(س)، مدح و وفات -(وقتی که چشم خلق خدا ناسپاس بود...) *استاد سید هاشم وفایی

762

حضرت خدیجه(س)، مدح و وفات -(وقتی که چشم خلق خدا ناسپاس بود...) وقتی كه چشم خلق خدا ناسپاس بود
تنها خدیجه بود كه گوهرشناس بود

تاسر نهد به پای رسول امیـن ز شوق
در بارگاه عشق پُر از التماس بود

این افتخار اوست كه در طول عمر خویش
بابهترین پیمبرحق درتماس بود

گنجینۀ معارف ایمان و منزلت
آئینـه ی تجلی و پّر انعكاس بود

مال و منال را به فقیران مكه داد
كی در كمند نفس و طعام و لباس بود

خوف و رجای او به ره دین حق گذشت
از جاهلان مكه كجا در هراس بود

غفلت نكرد لحظه ای از حق،خدا گواست
تا آخرین نفس به جهان حق شناس بود

روز و داع خویش «وفائی »از این جهان
آزرده دل ،به خاطر آن باغ یاس بود

  • شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 22:01
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

یا خدیجة الکبری(س) -(تو آن کسی که خداوند خواست از لطفش...) * جواد محمودآبادی

376

یا خدیجة الکبری(س) -(تو آن کسی که خداوند خواست از لطفش...) توآنکسے که خداوند خواست از لطفش
یگانه مادر محبوبه اش بتول شوی
قلوب امت اسلام بسته بر طاها است
مقام توست فقط دلبر رسول (ص)شوے
تو مهربانے و سنگ صبور پیغمبر
که از تمامے غمهاے او ملول شوی
چنان به عشق گذشتے ز ثروت دنیا
که تا ابد سبب حیرت عقول شوی
به خاڪ عشق نشستے به درگه حق تا
در آزمون گذشتن ز خود،قبول شوی
تو یڪ اشاره ے مرموز سوره ے دهری
که بین آیه ے اطعام آن نزول شوی
به چند فطعه سخن،وصف آن مقام نشد
اسیر قافیه بودم غزل تمام نشد

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:36
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

وفات حضرت خدیجه(س) -(امشب شب هجران اُم المُومنین است) * علی شهودی

676

وفات حضرت خدیجه(س) -(امشب شب هجران اُم المُومنین است) امشب شبِ هجران اُمّ المُومنین است
در سوگِ او صد پاره قلبِ مسلمین است

امشب شبِ کوچِ عقیقِ بُرد باری است
کانگشترِ ختمِ رسالت را نِگین است

او همسری هست آسمانی پاک و بی غش
هر چند در شکلِ بشر روی زمین است

تنها نه همسر، هم دل و همگام و همراه
در زندگی بر رَحمةٌ لِلعالمین است

آن قهرمانِ شِعب و بانوی مصائب
بشکسته دل از ظلم و جورِ اهلِ کین است

آهنگِ رفتن کرده از دنیا و بی شک
برپا قیامت در دلِ اهلِ یقین است

زَهرا نماید گریه و زاری، و جاری
سیلابِ خون از چشمِ ختم المرسلین است

گردِ خزان بنشسته بر سیمای زَهرا
ریحانهء باغِ نبی اندوهگین است

امشب نشسته تا سحر بالینِ مادر
می گِرید و گرمِ وداعِ آخرین است

می گرید از هجرانِ جان فرسای مادر
خیلِ ملائک از غمِ زَهرا غمین است

خاموش گشته شمع شبهای پیمبر
بر لب پیمبر را نوای شور و شین است

  • چهارشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

وفات حضرت خدیجه س -(مثل قرآن ماجرای این حقیقت روشن است) * هستی محرابی

515

وفات حضرت خدیجه س -(مثل قرآن ماجرای این حقیقت روشن است) #نذر_وفات_ام_المومنین_حضرت_خدیجه_س

مثلِ قرآن ماجرای این حقیقت روشن است
اینکه امّ المُومنینی در صداقت روشن است

عشقِ پنهانِ مسلمان بودن و یک شهر کفر
مِحنتِ شِعبِ ابی طالب به صِحَّت روشن است

یارِ عاشق پیشه ای بودی تو در احیای دین
جانِ اسلام از شما گیرد طراوت روشن است

مثلِ تو عاشق ترین زن کس ندیده در جهان
اینکه حق از کارِ تو دارد رضایت روشن است

انقلابی در جهانِ شرک بر پا کرده‌اید
منطبق با آیه های نور و رحمت روشن است

سوختن را شمع ها از جانتان آموختند
چون شهابی نورتان بر شامِ ظلمت روشن است

اصلاً اسلام از وجود تو چنین شد استوار
خرجِ دین کردی تمامِ مال و ثروت روشن است

این تو را بس همسرِ طاهائی، ام المومنین!
کور شد چشمِ حسود بی اصالت. روشن است

تا قیامت عشق مرهونِ فداکاریِ توست
بس که دارد مصطفی بر تو ارادت روشن است

السَّلام ای همسرِ خورشیدِ دین فخرِ زنان
تا ابد نامِ تو در متنِ زیارت روشن است!

#سه_شنبه_۲۳_فروردین_۱۴۰۱
#هستی_محرابی
@Asharemehrabi

  • سه شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 15:18
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

وفات حضرت خدیجه س -(در این عالم فقط تنها تویی همتای احمد) * هستی محرابی

555

وفات حضرت خدیجه س -(در این عالم فقط تنها تویی همتای احمد) #وفات_حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س

تمامِ هستِ خود را ریختی در پای احمد
در این عالم فقط تنها تویی همتای احمد

اَلا ای بانوی فرخنده فال ای مادرِ نور
تو گشتی مستتر در کوثرِ زهرای احمد!

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

در مدح ام المومنین حضرت خدیجه (س) -(آورده ام امشب غم پنهانی خود را) * عاطفه سادات موسوی

396

در مدح ام المومنین حضرت خدیجه (س) -(آورده ام امشب غم پنهانی خود را) السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَک بِما أَوْلاک اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْک وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.

آورده ام امشب غم پنهانی خود را
بر شانه شب قدرِ پریشانی خود را

رفتی و نگفتیم همین قدر که داریم
از برکت دست تو مسلمانی خود را

در سجده نبخشیده کسی جز تو به این خاک
در راه خدا گرمی پیشانی خود را

آیا چه بر اسلام گذشته است که بُرده_
از خاطر خود خاطره ی بانی خود را

ایمان به تو و مادری‌ات هر که ندارد
فریاد زده وسعت نادانی خود را

پنهان مکن ای ماه دعا در دل این شب
از قبله‌ی دل صورت بارانی خود را

یک عمر به امید عطای تو نشستیم
پس جمع مکن سفره ی مهمانی خود را

بر چهره‌ی زهرای خودت خوب نظر کن
بسپار به خاطر غم پایانی خود را

  • پنج شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

مدح و مرثیه ی حضرت خدیجه (س) -(ای مادر زهرای اطهر یا خدیجه) * مرتضی شاهمندی

203

مدح و مرثیه ی حضرت خدیجه (س) -(ای مادر زهرای  اطهر یا خدیجه) ای مادر زهرای اطهر یا خدیجه
ای همسر خوب پیمبر یا خدیجه

آموزگارِ بخشش و ایمان تو هستی
آئینه دارِ حضرت یزدان تو هستی

دین خدای مصطفی را یاوری تو
با ثروت خود ذوالفقار حیدری تو

تو اولین همراه ختم المرسلینی
تو بهترین مصداق اُم المومنینی

در مهربانی و وفا هستی تو غوغا
در علم و احسان و ادب اُلگوی زهرا

اما تو همپای نبی محنت کشیدی
بار غم ختم رسل را هم چشیدی

با رفتن تو می شود زهرا یتیمت
قلب نبی شد پیر از داغ عظیمت

پیغمبر از داغ تو بانو بر زمین خورد
رفتی ندیدی فاطمه سیلی ز کین خورد

انگار بی بی ، بی کفن بوده ، فدایش
جانم به قربان حسین و کربلایش

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

رحلت حضرت خدیجه(س) -(پس از احمد اگر نازل شود پیغمبری دیگر) * رضا قاسمی

144

رحلت حضرت خدیجه(س) -(پس از احمد اگر نازل شود پیغمبری دیگر) پس از احمد اگر نازل شود پیغمبری دیگر
نمی‌آید شبیه همسرِ او همسری دیگر

زنی از جنسِ «اَعطَیناک» بین نازَنان تنهاست
که محشور است آنجا ابتری با ابتری دیگر

کنار هم‌رکابش «یاعلی» گفت و به جنگ جهل
نرفت از سنگرِ هم‌سنگرش در سنگری دیگر

علی با ذوالفقارش زور بازوی پیمبر شد
و این زن با وفا و مِکنتش شد حیدری دیگر

به دور شمع پیغمبر نمی‌بینیم تا محشر
به جز بال و پرِ پروانه‌اش خاکستری دیگر

به جز دامانِ پاک او که رحلِ نور اعطیناست
نجوشیده‌ست در عرش برین هم کوثری دیگر

به غیر از دفترِ مدح طلاکوبش که قرآن است
نخورده مُهرِ «اُمُّ‌الْمُؤمِنین» بر دفتری دیگر

اگر جا می‌شود دریا میان کاسه‌ای لب‌پَر
بگو داریم غیر از اُمّ‌زهرا مادری دیگر

زنی که می‌فروشد نور عقبی را به دنیایش
نخواهد داشت جز شیطان و آلش مشتری دیگر

زنی که جای «اُمُّ‌الْمُؤمِنین» اُمُّ‌الحَسَد شد رفت
نخواهد رفت بغض بچه‌هایش از سری دیگر

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) -( دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم ) * سید حمید رضا برقعی

2059
1

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) -( دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم ) دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم

سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم
نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم

بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم

با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست
با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم

ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها
باور من نمی شود، همنفس خدا شدم

سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم

قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم

پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم

من به تو دست یاعلی داده ا

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شعر وفات حضرت خدیجه (س) -(سلام روح القدس سلام رب جلیل) * میثم مومنی نژاد

840
1

شعر وفات حضرت خدیجه (س) -(سلام روح القدس  سلام رب جلیل) سلام روح القدس سلام رب جلیل
به مادر کوثر و به دختر سلسبیل

چه بانویی در قریش همیشه او بی نظیر
چه همسری بر رسول هماره او بی بدیل

قطره ای از قهر او عذاب طوفان نوح
گوشه ای از مهر او عبور موسی ز نیل

یگانه بانو که بر دو قبله خوانده نماز
سجده به بت کی کند ؟ پیرو دین خلیل

بطن چنین بانویی ظرف امامت شده
از افق او دمید آل نبی را سلیل

بهر طعامش حرا چله نشینی کند
بهر سلامش رطب شهد شود بر نخیل

شاخه ی گل روی دست قابض روح آمده است
پر شده در باغ وحی بوی گلاب و رحیل

رسد به خیرالبشر تسلیت از کردگار
رسد به خیرالنسا تعزیت از جبرئیل

جامه ی پیغمبر است جای کفن بر تنش
نخواست حتی کفن ز روزگار بخیل

نبود بیند دگ

  • دوشنبه
  • 31
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 19:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمدرضا نادعلیان

وفات شهادت گونه ی ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها -(کسی که مادر زهراست، ام المومنین باشد) * محمدرضا نادعلیان

1126
2

وفات شهادت گونه ی ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها -(کسی که مادر زهراست، ام المومنین باشد) کسی که قلب او سرشار از نور یقین باشد
فقط او در کنار رحمة للعالمین باشد

چه باک از این که زن های عرب او را نمیخواهند
خدا میخواست با پیغمبر خود همنشیین باشد

سلام حیدر کرار با زهراست پس حتما
سلام او فقط با شخص ختم المرسلین باشد

تمام هستی اش را خرج راه مصطفی کرده
پس اسلام است مدیونش نه او مدیون دین باشد

ز دامان پر از مهرش به دنیا کوثر آورده
و درد بعضی از زن های پیغمبر همین باشد

حسادت کور کرده چشم هاشان را نمیفهمند
کسی که مادر زهراست، ام المومنین باشد

"و أین مثلها" یعنی کسی دیگر خدیجه نیست
"و أین مثلها" یعنی فقط او دلنشین باشد

نگفتم گوشه ای از مدحتان را باز شرمندم
همان بهتر که پایان غزل ها نق

  • پنج شنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا نادعلیان
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی وفات حضرت خدیجه(س) -( دخترم را همه جا مونس و دلدار شويد) * حسن ثابت جو

563

دوبیتی وفات حضرت خدیجه(س) -( دخترم را همه جا مونس و دلدار شويد) دخترم را همه جا مونس و دلدار شويد
طاقت غصه ندارد نشود بار شوید
وقت بیماری زهرا چو پرستار شوید
موسم سختی او جمله مددکار شوید

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:34
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زهرا(س)درفراق مادر(رفتی تو مادر دخترت بی غمگسار است) * اسماعیل تقوایی

763

زهرا(س)درفراق مادر(رفتی تو مادر دخترت بی غمگسار است) زهرا(س)درفراق مادر
رفتی تومادر دخترت بی غمگسار است
غمدیده طفلت در مدینه داغدار است

کاشانه بی تو، جان زهرا،سوت وکور است
روزمن وبابا مثال شام تار است

ای بر رسول ا..همدم،یار ویاور
بی تو پدر قامت خمیده دل فکار است

پنهانی از من در کنار قبرت آید
پیدا به سرتاپای او خاک مزار است

ام ابیهایم دهم دلداری او
گویی که بی تو او غریب این دیار است

بی مادری سخت است، گو برمن چسازم
بیچاره هر دختر که اینسان داغدار است

مادر به جایت می کنم من خانه داری
اشکم روان از دیده همچون جویبار است

یا رب عطا صبری نما تا طاقت آرم
سوزد دلم بابای خوبم بیقرار است

شعر:اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 03:38
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

سبک زمینه حضرت خدیجه س -(اولین بانویِ دین) * طاها تحقیقی

699

سبک زمینه حضرت خدیجه س -(اولین بانویِ دین) بند اول:

اولین بانویِ دین
شد خدیجه در زمین
بانیِ اسلام شد و
سیدة الْمؤمنین

ثروتش را در رَهِ عشقِ پیمبر کرد فدا
در تمامِ لحظه ها او بود کنارِ مصطفی

همسرِ طاها
مادرِ زهرا
حامیِ دینِ
سَیدالْبَطحا

بی بی اُمُّ الْفاطمه

بند دوم:

منشأ عشق و وفا
جلوه ی حجب و حیا
میرود از مکّه و
محشری گشته به پا

روی دوش مصطفی شال عزا و ماتم است
قدِّ زهرای بتول از این غم عُظمیٰ خم است

آه و واویلا
اسوه ی زن ها
پر زند سوی
جنت الاعلا

بی بی اُمُّ الْفاطمه

بند سوم: (زبانحال حضرت زهرا)

ای همیشه یاورم
قُوَّت بال و پرم
در عزای تو نشست
خاک غم روی سرم

بعد تو مادر به پای عشق پاک مرتضیٰ
میشوم پشت دره خانه اسیر شعله ها

  • چهارشنبه
  • 8
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

وفات جانگداز حضرت خدیجه(س)، گریز به روضه مادرسادات و کربلا -(مادر کوثر تو ای بانو...) * مرتضی محمودپور

606

وفات جانگداز حضرت خدیجه(س)، گریز به روضه مادرسادات و کربلا -(مادر کوثر تو ای بانو...) بنداول

مادر کوثری تو ای بانو
بر زنان سروری تو ای بانو
فخرت این بس بود که در عالم
بر نبی همسری تو ای بانو
بهر سیر زنان در این عالم
نیک بال و پری تو ای بانو
بر امامان همه تویی مادر
محرم حیدری تو ای بانو
اولین بانوی مسلمانی
از همه سرتری تو ای بانو
دین ز سرمایه ات قوام گرفت
احمد از همتت دوام گرفت

بنددوم

ای کنیز تو حضرت حوا
مونس و همدمت شده زهرا
آسیه، ساره ،حضرت مریم
شده اند خادمه ز شوق ترا
دامنت پرورش دهد کوثر
ریزد از چادرت عفاف وحیا
در ره دین مصطفی با عشق
همه هستی خود نموده فدا
بر همه بانوان تویی الگو
چونکه داده سلام برتوخدا
تو که مادر بزرگ ساداتی
مستجاب الدعای حاجاتی

بندسوم

وقت کوچت رسیده گریه مکن
نبی از غم خمیده گریه مکن
بین که زهرا کنارت استاده
داغ هجرت خریده گریه مکن
در همین کودکی ببین بانو
بار هجران کشیده گریه مکن
چشم وا کن ببین سپیده دمید
ای تو بختت سپیده گریه مکن
لااقل رحم کن به فاطمه ات
طعم هجران چشیده گریه مکن
فاطمه آمده است پنهانی
حال زارش مگر نمیدانی.....؟

?بندچهارم

خیز بهرت کفن مهیا شد
در جنت به روی تو وا شد
در غمت مصطفی ز پا افتاد
غصه ات بین سینه اش جا شد
سخت باشد مرگ مادرها
شاهد مردن تو زهرا شد
حرف مادر زدم دلم لرزید
بهر روضه گریز پیدا شد
مادری در مدینه افتاده
داغدارش ببین که مولا شد
شد پرستار مادرش زینب
گریه میکرد از غمش هرشب

بندپنجم

مادری روی خاک افتاد و
با رخ لاله گون جان داد و
ناله ی کودکی بگوش آمد
سر بدیوار غصه بنهاد و
آتش فتنه شعله ور گشته
هستی نه فلک بر باد و
دود و آتش به خانه افتاده
ریخت بر هم تمام بنیاد و
کربلا آتش و شرار از کین
یکدم آمد حسین در یاد و
بی کفن جسم شاه افتاده
همه عالم حسین آباده

  • شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

وفات حضرت خدیجه س -(امامان جمله از نسلِ تو هستند) * هستی محرابی

555

وفات حضرت خدیجه س -(امامان جمله از نسلِ تو هستند) #وفات_ام_المومنین_حضرت_خدیجه_س

چه حد رزقِ تو در عالم زیاده
خدا هستیِ خود را بر تو داده

اساسِ کوثرِ قرآن تویی تو
تمامِ خلق در پیشت پیاده

تو ام المومنین در دینِ احمد
سبوی کوثری یا جام و باده

تویی محرم به اسرارِ الهی
همه زنها به پایت اوفتاده

امامان جمله از نسلِ تو هستند
ملائک در مقامت ایستاده

ز داغت عالمی را غم گرفته
پیمبر در غمت ماتم گرفته!

#وفات_ام_المومنین_خدیجه_کبری_تسلیت_باد
#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 15:26
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

درمدح وفات حضرت خدیجه (س) -(گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت) * علی بیرقدار

317

درمدح وفات حضرت خدیجه (س) -(گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت) گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت
بانوی اهل مکه چه گوهرشناس بود
اَعراب، جاهلانه به دنبال جهل خود
اما چه عالمانه پیمبرشناس بود

از فرط شوق و شور، سر از پا نمی‌شناخت
در جاده‌ی وصال که جای درنگ نیست
نور پیمبری به رُخ یار دیده بود
پس خواستگار‌ بودن این زن که ننگ نیست

مهریّه را خودش به خودش داد، للعجب!
بند تمام قاعده‌ها را ز هم گُسست
از یُمن ازدواج خدائیِ آن دو نور
توحید زنده شد، کمر کفر را شکست

در طالع چنین زن پاک و مطهرّه
حقّا که نور مادری کوثر است و بس
روزی اگر به همسر او مکه بَد کند
او کاشف الکروبِ دل شوهر است و بس

مبعث رسید، لحظه‌ی موعودِ انبیا
محبوب را حبیب به بانگ حجاز خواند
کعبه گواه می‌دهد این را: خدیجه نیز
پشت سر علی و پیمبر نماز خواند

اسلام، طفلِ کم‌نفسِ نورسیده بود
این طفل، زیر بالِ خدیجه بزرگ شد
اسلام، شهر کوچکِ اهل نماز بود
کز لطفِ بذلِ مالِ خدیجه بزرگ شد

دین‌دار بود و هستی او وقف یار بود
او محضر رسول خدا احترام کرد
جبریل هر سفر که به نزد نبی رسید
به حضرت خدیجه‌ی کبری سلام کرد

باید فراگرفت از او رسم و شیوه‌ی
در راهِ پاگرفتنِ دین، خون جگرشدن
زهرا ز مادرش به خدا ارث برده است
قربان یار رفتن و با جان سپر شدن
**
آه از اجل که زود به سوی خدیجه رفت
قربان اشکِ چشمِ عزادار فاطمه
رفت و ندید آتش اهل سقیفه را
نشنید آهِ در پس‌ ِ دیوار فاطمه

بعد از عروج مؤمنه و مؤمن قريش
این سال، سال ماتم و حُزن و غم نبی‌ست
هر همسری خدا به پیمبر اگر دهد
یک زن در آن میانه شبیه خدیجه نیست

لطف خدیجه تا به قیامت گره‌گشاست
مادربزرگ خوب ندیدیم این‌چنین
اصلاً به حکم قاعده‌ی وجه تسمیه
زیبد فقط به قامت او "اُمّ مؤمنین"

  • پنج شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت خدیجه سلام الله علیها-(من آن کنیز خدایم که یار طاهایم) *

6425
7

شعر مدح حضرت خدیجه سلام الله علیها-(من آن کنیز خدایم که یار طاهایم) من آن کنیز خدایم که یار طاهایم

منم که مادر امّ الائمه زهرایم

به افتخار کنیزی مصطفی این بس

که من شریک نبی در نشاط و غمهایم

خداست شاهد حالم که من چه‏ها دیدم

اگر چه شاد ز یک عمر امتحانهایم

گهی به شعب ابی طالبم گواه بلا

گهی ستم کش اهل حجاز و بطحایم

اگر بهشت برین جایگاه شأن من است

برای اینکه به دنیا مطیع مولایم

ز نیش طعنه نمام‏های آل قریش

هنوز وارث درد و بلاست زهرایم

تمام هستی خود را به عشق بخشیدم

به عشق اینکه به بیت نبی است مأوایم

ولی چه زود شنیدم پس از من و احمد

حریم عشق بسوزد به دست اعدایم

ستم به فاطمه‏ام از قدیم عادت داشت

از آن زمان که به دل بود انیس غمهایم

همیشه فاطمه می‏گفت

  • دوشنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 20:59
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ام المومنین(س)-(به تن زخمی من روح مداوا دادی) *

2374

ام المومنین(س)-(به تن زخمی من روح مداوا دادی) به تن زخمی من روح مداوا دادی

قوت قلب نبی جان مرا نا دادی

تلخی سنگ به لبخند تو شیرین می شد

غم دلواپسی ام را به دلت جا دادی

سالها عمر تو با زخم زبانها طی شد

پای من وقف شدی هست خودت را دادی

هیچ کس مثل تو ای خوب به من لطف نکرد

تو مرا زیر پر و بال خودت جا دادی

می روی قلب من از درد به خود می پیچد

بی کسی های مرا باز به غمها دادی

فکر تنهایی من بوده ای ای گل زیرا

همه عاطفه ات را تو به زهرا دادی

  • جمعه
  • 29
  • مرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 11:11
  • نوشته شده توسط
  • حسین کربلایی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

بارون، غم تو -(بارون، غم تو، تو نگاهم چکیده میدونم، شبای، بی مادری رسیده) * رضا تاجیک

3180
3

بارون، غم تو  -(بارون،  غم تو،  تو نگاهم چکیده      میدونم، شبای، بی مادری رسیده) بارون، غم تو، تو نگاهم چکیده میدونم، شبای، بی مادری رسیده
دل من و دو نیم میکنی با غصه ها سهیم میکنی
با چه دلی داری میری و دخترت و یتیم میکنی
با اینکه مادر تو خیلی سختی کشیدی
ولی مگه غربت بابام و ندیدی
چرا داری پر میگیری و دل بریدی
مادر، مادر، مادر، مادر

دل من، کنارت، داره روضه میخونه پدرم، تا ابد، مدیون تو می مونه
شبیه تو مبارزه با قوم ستمگری میکنم
با سن کم برای بابا بعد تو مادری میکنم
داری میری همسر فداکار بابا
کار تو مونده رو دوش ام ابیها
خونه بدون تو میشه مهمون غمها
مادر، مادر، مادر، مادر

دل من، دل تو، داره آتیش میگیره الهی، که گلت، برای تو بمیره
دعا بکن مادر من که بعد تو زود بمیرم
تو جوو

  • چهارشنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1390
  • ساعت
  • 02:13
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

پیمبر عزا گرفت-(وقتی خدیجه رفت پیمبر عزا گرفت) *

2920
2

پیمبر عزا گرفت-(وقتی خدیجه رفت پیمبر عزا گرفت) وقتی خدیجه رفت پیمبر عزا گرفت
آمد زمان پیری و دستی عصا گرفت

شکر خدا به لرزه نیافتاد زانویش
دست رسول را چو دو دست خدا گرفت

مرهم گذار زخم تن مصطفی که رفت
زخم تنش دوباره سراغ دوا گرفت

اشکی چکید و ابر غم از پشت پلکها
باران درد بود که بی منتها گرفت

طوفان وزید و شعله غم در زبانه شد
قلب حزین دخترکی بی هوا گرفت

بابا! نبینمت که چنین گریه میکنی
بابا! اگر چه مادر ما را خدا گرفت

من خانه دار کوچک این خانه میشوم
این خانه ای که در دل او غصه جا گرفت

تنها نه مام باب که ام الائمه شد
با نقد جان ز معرکه خون بلا گرفت

تا قتلگاه،پشت در خانه علی
-آنجا که خصم غنچه نشکفته را گرفت-

با میخ در نوشت به دیوار خانه

  • چهارشنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1390
  • ساعت
  • 02:11
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شعر وفات و مدح حضرت خدیجه(س) -( اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت ) * میثم مومنی نژاد

3589
6

شعر وفات و مدح حضرت خدیجه(س) -( اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت ) اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت

عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت

آن سال های سخت اگر با نبی نبود

گوییی سپاه دین علی بت شکن نداشت

جز دامن بهشتی آن مادر شریف

گیتی توان مادر کوثر شدن نداشت

غار حراست چله نشین طعام او

جز او رسول مَحرم سر و علن نداشت

سرمایه دار اول شهر حجاز بود

اما زمان رحلتش حتی کفن نداشت

زخم زبان شهر به جانش خرید و باز

باکی زجان فشانیش آن شیر زن نداشت

چشم رسول در غم او بارها گریست

گویا به غیر لاله گلی این چمن نداشت

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شعر مدح و وفات حضرت خدیجه(س) -( ای بانویی که زنده شد عصمت ز نام تو ) * میثم مومنی نژاد

2911
3

شعر مدح و وفات حضرت خدیجه(س) -( ای بانویی که زنده شد عصمت ز نام تو ) ای بانویی که زنده شد عصمت ز نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
ای آفتاب لم یزلی همنشین تان
ای کوثر بهشت نبی هم کلام تو
بیت الحرام معتکف مسجد شماست
غار حراست چله نشین طعام تو
پیراهن رسول کفن شد که گل کند
تا روز حشر عطر نبی در مشام تو
ای سید زنان بهشتی که میگریست
چشمان سید الشهدا در مقام تو
سال عزاست چون تو به پرواز میرسی
ای مطلع غم همه حسن ختام تو
" تا بر فراز ماذنه ها نام مصطفی است"
"ثبت است بر جریده عالم دوام تو"

شاعر : میثم مومنی نژاد

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شعر وفات حضرت خدیجه(س) -( تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید ) * میثم مومنی نژاد

3390
6

شعر وفات حضرت خدیجه(س) -(  تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید ) تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید
حجاب و عصمت و تقوی به دور تو گردید
تو آن زنی که خداوند انتخابت کرد
فروغ مهر پیمبر به خانه ات تابید
تو آن زنی که ز پاکی میان اهل قریش
طلوع زهره ی زهرا ز دامن تو دمید
تو آن زنی که مسلمان شدی نخستین روز
سلام بر تو ز خالق ز جبرییل رسید
تمام هستی تو هدیه گشت بر اسلام
خدا تمامی اسلام را به تو بخشید
نمانده است بجز آه در بساطت اگر
کفن برای تو گردید جامه ی خورشید
قسم به اشک پیمبر قسم به عام الحزن
که چشم ابر همیشه ز داغ تو بارید

شاعر : میثم مومنی نژاد

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

شعر وفات حضرت خدیجه(س) -( شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم ) * محمد فردوسی

4584
4

شعر وفات حضرت خدیجه(س) -( شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم ) شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم
ما بنده ایم و زیر لوای خدیجه ایم
ما عاقبت به خیرِ دعای خدیجه ایم
سینه کبودهای عزای خدیجه ایم
از لطف فاطمه است که ما مادری شدیم
با یک دعای نیمه شبش کوثری شدیم
وقتی خدیجه مادر ما شیعه ها بُوَد
دیگر چه غم که جای من و تو کجا بُوَد
با یک دعاش، حاجت ما هم روا بُوَد
از چه پی عبای رسول خدا بُوَد؟!
وقف خدا شده همه مال و منال او
پیغمبر خدا شده محو خصال او
او اوّلین زنی است که غم پرور نبی است
کوری چشم عایشه ... او همسر نبی است
هم همسر نبی است وَ هم یاور نبی است
یعنی که بعد شیر خدا لشکر نبی است
... آثار رنج در وجناتش عیان شده
مانند محتضر شده و نیمه جان شده
این روزها که حال و

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر وفات حضرت خدیجه(س) -( همچنان موجی که بر یک صخره خود را بشکند ) *استاد سید هاشم وفایی

2920

شعر وفات حضرت خدیجه(س) -( همچنان موجی که بر یک صخره خود را بشکند ) همچنان موجی که بر یک صخره خود را بشکند
جای دارد از هجوم غم دل ما بشکند
باز طوفان غمی آمد که با غوغای خود
کشتی دل را میان موج دریا بشکند
کعبه با پیغمبر رحمت سیه پوشیده است
بیم آن دارم که طاق عرش اعلا بشکند
زلزله افتاد بر بطحا از این داغ عظیم
شیشه های مکه جا دارد که یکجا بشکند
در عزای بانوی ایثار و ایمان و خلوص
هر دلی نشکست در امروز فردا بشکند
گر دل خلق جهانی بشکند زین غم رواست
ای خدا مگذار امشب قلب زهرا بشکند
نکهت غم آسمان را چون زمین پر می کند
شاخۀ این گل اگر از باد غم ها بشکند
رحمت این غم برای تو درستی آورد
ای «وفائی» گر دل تو بی محابا بشکند

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد