نگذاريد گلم زخمي هر خار شود
فاطمه دختر من بی کس و بی یار شود
نگذارید که در کوچه گرفتار شود
یا که در خانه اسیر در و دیوار شود
- سه شنبه
- 13
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 18:35
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
نگذاريد گلم زخمي هر خار شود
فاطمه دختر من بی کس و بی یار شود
نگذارید که در کوچه گرفتار شود
یا که در خانه اسیر در و دیوار شود
مردم شهر مدینه همه بیدار شوید
شاهد شرح وصیت ز من زار شوید
راوی منصف این ناله و گفتار شوید
بعد من فاطمه را حامی و غمخوار شوید
* * *
دخترم را همه جا مونس و دلدار شويد
طاقت غصه ندارد نشود بار شوید
وقت بیماری زهرا چو پرستار شوید
موسم سختی او جمله مددکار شوید
* * *
نگذاريد گلم زخمي هر خار شود
فاطمه دختر من بی کس و بی یار شود
نگذارید که در کوچه گرفتار شود
یا که در خانه اسیر در و دیوار شود
* * *
نشود دختر من خسته و بیمار شود
روزی از دست شما یکسره بیزار شود
یا که از طعنه تان دخترم آزار شود
چشم کم سو شده اش دیده خونبار شود
* * *
از شما خواسته ام تا که کنارش باشید
همگان همچو خودم صبر و قرارش باشید
مزدم
سبک ۲ ـ ذکر / زمینه سنگین ـ بی مادری
گردِ غمِ بي مادري، نشسته روي سرِ من
وقتِ خداحافظيِ، من و شماست مادرِ من
دلم دستِ غم تو مادر اسیره
دو چشمام شد شبیه ابرای تیره
کنار بستر مادر شد دعایم
الهی مادرِ خوبِ من نَمیره
وا اماه خدیجه(۴)
با رفتنت مادرِ من، زهرا رو مبتلا نكن
ميونِ دشمنا من و تنها نذار، رها نكن
شده کار ملایک با بیقراری
صدای شیون و آه و اشك و زاری
نذار مردم بگن که مادر نداری
نگو مادر من و تنها می گذاری
وا اماه خدیجه(۴)
تو لحظههاي آخرین، تو بی رمق نگا نکن
با خوندنِ اشهد خود، زخمِ دلم رو وا نكن
نباشی تو وجودم بی حس و حاله
تمام زندگیم می شه غرق ناله
من و تنها نذار تو این شهر غصه
ببین مادر
خدیجه ای گل باغ رسالت
عجین آب و گلم شد با ولایت
خدیجه از سوی خلاق سرمد
بودهمسر به مولانا محمد
خدیجه هستی و جان پیمبر
کند یاری دین همراه حیدر
خدیجه ثروتش کرده نثارش
علی مرتضی با ذوالفقارش
به پاس این همه لطف و عطایش
خدا در عالمین داده جزایش
نموده مصطفی را همسر او
بود زهرای اطهر دختر او
علی مرتضی داماد پاکش
همه خوبان عالم سینه چاکش
زنسل او همه معصوم بودند
حسن زینب حسین کلثوم بودند
بود اسطوره صبر و شهامت
سراپای وجودش استقامت
بود زیبنده مهر رسالت
بود تابنده نور ولایت
تمام عالم هستی فدایش
به گوش جان رسدشورو نوایش
مدینه شهر غم ها گشته امشب
پر از غم قلب زهرا گشته امشب
گلستان نبی امشب خزان است
خدیجه ره
ای خدیجه مادر خیرالنسا
همسر والا مقام مصطفی
چون پیمبر منشاء جود و سخا
هستی احمد گل باغ ولا
بر پیمبر چون علی همسنگری
شیعه را احمد پدر ،تو مادری
تو پیمبر را عزیزو همسری
با علی و مصطفی همسنگری
از زنان خوب عالم برتری
ای گل عطرت تو از عالم سری
دین حق ازهمتت شدمنجلی
ثروت تو برق شمشیر علی
عالم و آدم همه مفتون تو
شیعیان مرتضی مدیون تو
ای کریمه دین حق مرهون تو
احمد مرسل بودممنون تو
مادر خلقت بود فرزند تو
غم ز دلها می برد لبخند تو
می رسد بر گوش جان فریادتان
با ولایت دل شده آباد تان
زنده گردیده دلم با یادتان
فخر این عالم بود دامادتان
تا نفس دارم گدای این درم
شکرالله من غلام حیدرم
یا خدیجه ای امید عالمین
امشب جهان را غم گرفته
اهل ولا ماتم گرفته
در ماتم خدیجه امشب
حور و ملک این دم گرفته
واویلتا آه و واویلا(2)
شورعزا گردیده برپا
در مکه و در شهر بطحا
احمد زند بر سینه و سر
خدیجه رفت از دار دنیا
واویلتا آه و واویلا
سوزدز داغ او پیمبر
گریان شده زهرای اطهر
ریزدسرشک از دیدگانش
ذکرلبش گردیده مادر
واویلتا آه و واویلا
هستی و جانان پیمبر
دختش بود زهرای اطهر
داماداوحضرت حیدر
شفیعه صحرای محشر
واویلتا آه و واویلا
همدم و دلدار پیمبر
همیشه غمخوار پیمبر
حیدر به شمشیرش خدیجه
با ثروتش یار پیمبر
واویلتا آه و واویلا
تو مادر خیرالنسایی
سرمنشأ جود و سخایی
تو همنشین مصطفایی
یاور دین چون مرتضایی
واویلتا آه و واویل
شهر مکه در غم امشب
مصطفی در ماتم امشب
محورآل عصمت خدیجه
میرود سوی جنت خدیجه
یا خدیجه خدیجه خدیجه(2)
مکه در ماتم نشسته
قلب پیغمبر شکسته
رفته یار پیمبرز دنیا
سوزد از داغ او قلب زهرا
یا خدیجه خدیجه خدیجه
ای گل عصمت خدیجه
پابه سر رحمت خدیجه
همسر باوفای رسولی
مام دخت پیمبر بتولی
یا خدیجه خدیجه خدیجه
بوده ای یار پیمبر
در کنار شخصی حیدر
یا خدیجه شدید هر دو یارش
تو به ثروت علی ذوالفقارش
یا خدیجه خدیجه خدیجه
مردمی که خار و پستند
بارها قلبت شکستند
بارها از پیمبر گسستند
در دندان احمد شکستند
یا خدیجه خدیجه خدیجه
ماتمی عظمی به پا شد
شهرمکه در عزا شد
شهر مکه شد امشب سیه پوش
همسر مصطفی گشته خاموش
یا خدی
تویی هستی آل طاها یاخدیجه
همدم مصطفی وزهرا یاخدیجه
تو عزیز مصطفایی مادر خیرالنسایی
یاخدیجه گل طاها. همنشین مرتضایی
عالمی محوعطایت جان شیعه بفدایت
در ضیافت الهی دل ما کرده هوایت
شیعه ممنون توباشد. دین حق مرهون تو باشد
زین همه وفاوایثار عالمی مدیون توباشد
تووحیدرمصطفی را همیشه بوده ایدیارش
توباثروتت خدیجه مرتضی باذوالفقارش
ای چراغ راه شیعه تویی تو پناه شیعه
ای همه هستی زهرا. برتوباشدنگاه شیعه
رهرو راه خدایی. منشاجود و سخایی
این جهان وروزمحشر. همه امید مایی
همه رارهانمودی هستی ات فدانمودی
همه وجود خودرا فدای طاها نمودی
دل گرفته عطروبویت. گشته ام گدای کویت
بادودست خالی خود آمدم امشب بسویت
گلبن دین خدیجه. رفته از دار دنیا
زین غم وزاین مصیبت خون شده قلب طاها فاطمه جان آجرک الله
تسلیت مولا رسول الله
ازغم وسوزداغش مکه درشوروغوغاست
بر لب احمد امشب ذکر آه و واویلا ست فاطمه جان آجرک الله
تسلیت مولا رسول الله
گل گلزار عصمت فاطمه خون جگر شد
بیش چشمان بابا مادرش محتضر شد
فاطمه جان آجرک الله
تسلیت مولا رسول الله
شده امشب خدیجه راحت ازرنج ومحنت مصطفی دیده گریان سوزدازاین مصیبت فاطمه جان آجرک الله
تسلیت مولا رسول الله
خون دل مصطفی و مکه ماتمسراشد
فاطمه سوزد از غم مکه بزم عزا شد
فاطمه جان آجرک الله
تسلیت مولا رسول الله
برخدیجه رسیده ظلم وکینه دمادم
ازعدوی پیمبر رنج وغم دیده هردم
فاطمه ج
سلام مادر حضرت فاطمه
به غمهای احمد تویی خاتمه
سلام مادر مؤمنین زمین
ارادت به تو در رگ و ذاتمه
تو هستی صدف فاطمه گوهرت
نگاه تو همواره مرآتمه
اصالت ، سخاوت خصایای تو
گدای در بیت تو حاتمه
رسیدن کنار مزار شما
همانا بقیع رأس حاجاتمه
خدیجه شدی تا قیامت کنی
ز دین محمد حمایت کنی
ببخشی همه مال خود را که دین
درخشد به گیتی شبیه نگین
به جز ثروتت جان دهی در ره
رسول خدا رحمت العالمین
به چشمان کفار مکه شدی
تو تیری چنان میله ی آتشین
شنیدند زمان و زمین که به تو
هزار آفرین گفت جهان آفرین
در این ماه مهمانی ایزدی
شده دل ز داغ تو زار و حزین
سکوتم شکست بغض من وا شده
شب قدر من با تو احیا شده
سلام ای نادر دوران خدیجه
تلاقی زن و ایمان خدیجه
سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق
سراسر آیه ی ناگفته ی عشق
سلام ای سوره ی مستور بالا
تو را حق پرورید از نور بالا
خدیجه ای که در مرآت منظور
تو با احمد شدی نور علی نور
تو در بین عرب سر بودی اما
زنی نامی و سرور بودی اما
کمالت مال این دنیا نبوده
غمت آمال این دنیا نبوده
تو در دوران ثروتمند بودن
تو در مستی قدرتمند بودن
به دستان خدا محمل سپردی
محمد را که دیدی دل سپردی
تو دلداده شدی، دلداده تا او
تجارت کردی ای بانو تو با او
تو ثروت دادی و ثروت خریدی
تو عزت دادی و عزت خریدی
چه سودی کردی ای بانو چه سودی
که حامی رسول وحی بودی
اگر چه همسر پیغمبری تو
م
بند اول
(به فدای تو خدیجه)
دلی که به تو سپردم،دل بی وفا نمیشه
از در خونتون هیچوقت،به خدا جدا نمیشه
برای این دل زارم،که خدای التماسه
کسی بهتر از خدیجه،مادر زهرا نمیشه
تموم هستیتو دادی واسه ی دین خدا
بودی بهترین مدافع واسه پیغمبر ما
روی دامن پر از مهر تو تربیت شده
بهترین زنی که شد نمونه ی حجب و حیا
(ام الائمه و عالی نسب تویی
دلدار و همسرِ شاهه عرب تویی)
(به فدای تو خدیجه)
بند دوم
عمریه که سائلم من،سائل کوی پیمبر
مستم از جام غدیر و،عاشقم عاشق حیدر
به خدیجه و به زهرا،مادر من یه کنیزه
رزق من میاد فقط از،دست این مادر و دختر
ای خدا تو میدونی تو دل من چی میگذره
بنده ی تو حرفاشو جای دیگه نمیبره
◾وفات حضرت خدیجه(س)
ای مادر فاطمه خدیجه
بر عرش تو قائمه خدیجه
تنها نه تو مادری به زهرا
مادر شده بر همه خدیجه
تمام زندگی ات خرج راه دین شده است
حضور محکم تو سدِّ مشرکین شده است
قلم به مدح تو هر وقت روی دست نشست
به دفترم عرق شرم بر جبین شده است
امیر عالم امکان علی ست دامادت
و نام فاطمه با نام تو عجین شده است
کنار تیغ علی صحبت از کرامت توست
مقام زن چقدر با شما وزین شده است
چقدر عاطفه باریده از نگاه شما
که بهترین خدا با تو همنشین شده است
تویی که مکه همه پا رکاب مهرت بود
وجود کوثر تو بر جهان نگین شده است
امین مکه دلش را سپرد دست شما
کدام همسر پیغمبر اینچنین شده است
فقط خدیجه سزاوار مادری ماست
کسی که هستی بابای مؤمنین شده است
پس از تو هر که به دنبال غصب نامت بود
خلاف نام شما امِّ مفسدین شده است
ما تا خُدا خُداست فدايِ خديجه ايم
مشغولِ ذكر و مدح و ثنايِ خديجه ايم
عُمري ست سر به راهِ ولايِ خديجه ايم
(شُکر خدا که تحت لوایِ خدیجه ایم)
(بعد از هـزار سال گدایِ خدیجه ایم)
وقتي عِناد وَرزيِ دشمن مُبرهن است
مارا هدف مشخّص و تكليف،روشن است
تا حفظ اعتقاد كنم ، شعر ، جوشن است
(مِهرش نتیجه ی دهه ي اوّل من است)
(ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم)
در آسمان حائر او گريه مي كنيم
با گريه هاي زائر او گريه مي كنيم
در بيت هاي شاعر او گريه مي كنيم
(ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیم)
(ما پیشواز روز عزای خدیجه ایم)
هرگز نبين كه اهل ريا ، پا پي چه اَند
دنبال خط و ربط چه كس يا پي چه اَند
امروز در هواي چه ،
یا حضرت خدیجه سلام خدا به تو
بی انتها درود فراوان ما به تو
تو مادر ائمه ای ، ای مادر وجود
دلهای اهل بیت همه مبتلا به تو
اسلام زیر دین فداکاری شماست
کرده پیامبر همه عمرش دعا به تو
از این قضیه قدر تو معلوم می شود
وقتی که دل سپرده چنین مصطفی به تو
در لحظه های سخت در آن روزهای سخت
کرده پیامبر همه اش اتکا به تو
هر جا ز غصه های زمانه دلش گرفت
یا درد دل به حیدر خود گفت یا به تو
مدیون توست ماندن اسلام تا ابد
زنده است در دل همه این نام تا ابد
بغضی است در گلو که پریشان فاطمه است
اشکی است در دو دیده که لرزان فاطمه است
چشم از نگاه مادر خود بر نداشته
مادر یک امشبی است که مهمان فاطمه است
زهرا گرفته دست به
ندیده در وفا مانند او؛ پیغمبری دیگر
پیمبر هم ندیده مثل این زن همسری دیگر
از آن آغاز، پای همرکابش «یا علی» گفتهست
ندارد مصطفی مانند او همسنگری دیگر
علی با ذوالفقارش زور بازوی پیمبر شد
و این زن با وفا و مکنتش شد حیدری دیگر
تمام زَرق و بَرقِ سکهاش؛ شد خرجِ خورشیدش
ندارد ماه، بین آسمانش اختری دیگر
به دور شمع آیین پیمبر نیست تا آخر
به غیر از بالهای همسرش خاکستری دیگر
به جز دامان پاک او؛ که رحلِ نورِ «اَعْطَیْنا»ست
نشد از عرش، نازل؛ هیچ جایی کوثری دیگر
به غیر از دفتر مدح طلاکوبش که قرآن است
نخورده مُهرِ «اُمُّالْمُؤمِنین» بر دفتری دیگر
مگر جا میشود دریا میان کاسهای کوچک ؟!
ند
در ماه مبارك رمضان سال دهم بعثت خدیجه بانوى فداكار و همسر بى نهایت مهربان حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) در روز دهم به سن شصت و پنج سالگى از دنیا رفت و پیامبر (صلى الله علیه و آله) او را با دست مبارك خویش در حجون مكه (قبرستان ابوطالب) به خاك سپرد و حزن در گذشت او پیامبر (صلى الله علیه و اله) را بسیار محزون ساخت كه پیامبر (صلى الله علیه و آله) سال در گذشت حضرت خدیجه را «عام الحزن» سال اندوه نام نهادند.
به خدا سوگند بهتر از خدیجه را خدا به من عوض نداده است.
عایشه گفت پیامبر (صلى الله علیه و آله) از خانه بیرون نمى رفت مگر آنكه خدیجه سلام الله علیها را یاد مى كرد و بر او به خوبى و نیكى مد
کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده: طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه (س) رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا (ص) آوردند و این علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه (س) بود، مایه تسلی خاطر رسول خدا (ص) گردید و به این عنوان تقدیر و تجلیل جالبی از طرف خداوند از حضرت خدیجه به عمل آمد.
پیامبر اکرم (ص) پیکر مطهر حضرت خدیجه (س) را با آن کفن پوشانید. سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه (س) به خاک بسپارند. درآنجا قبری برای حضرت خدیجه (س) آماده کردند، رسول خدا (ص) در میان آن قبر رفت و خوابید، سپس بیرون آمد و آن گوهر پاک را د
دخترم مادرت سفارش کرد
که عبایم شود کفن به تنش
هم عبا را بر او بپوشانم
هم کفن از بهشت بر بدنش
اینکه گریه ندارد ای گل من
حال گویم ز غصه و محنش
او خودش گریه کرد بهر حسین
که شود گرد و خاکها کفنش
گریه کن بر حسین وقتی که
میشود پاره پاره پیرهنش
خنجری با گلو شود درگیر
میکشد طول دست و پا زدنش
*******
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج
فاطمه جون من یه دونه دخترم
گریه نکن گلم کنار بسترم
به یاد تو سینه ی من پر دوده
بی مادری چقد برا تو زوده
الهی فاطمه به غم نًشینی و
الهی از لگد آسیب نبینی و
کاشکی نبینی ای عزیز مادر
که محسنت میسوزه از میخ در
پیرهن بابات برام شده کفن
به یاد قتلگاه می لرزه قلب من
حسین،کفن از نعل اسبا داره
لب تشنه دست و پا زدن دشواره
*******
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج
◾وفات جانگذاز حضرت خدیجه
◾ام المومنین(س)
◾گریز روضه مادر سادات و کربلا
◾بنداول
مادر کوثری تو ای بانو
بر زنان سروری تو ای بانو
فخرت این بس بود که در عالم
بر نبی همسری تو ای بانو
بهر سیر زنان در این عالم
نیک بال و پری تو ای بانو
بر امامان همه تویی مادر
محرم حیدری تو ای بانو
اولین بانوی مسلمانی
از همه سرتری تو ای بانو
دین ز سرمایه ات قوام گرفت
احمد از همتت دوام گرفت
◾بنددوم
ای کنیز تو حضرت حوا
مونس و همدمت شده زهرا
آسیه، ساره ،حضرت مریم
شده اند خادمه ز شوق ترا
دامنت پرورش دهد کوثر
ریزد از چادرت عفاف وحیا
در ره دین مصطفی با عشق
همه هستی خود نموده فدا
بر همه بانوان تویی الگو
چونکه داده سلام برتوخدا
تو که مادر بزرگ ساداتی
مستجاب الدعای حاجاتی
◾بندسوم
وقت کوچت رسیده گریه مکن
نبی از غم خمیده گریه مکن
بین که زهرا کنارت استاده
داغ هجرت خریده گریه مکن
در همین کودکی ببین بانو
بار هجران کشیده گریه مکن
چشم وا کن ببین سپیده دمید
ای تو بختت سپیده گریه مکن
لااقل رحم کن به فاطمه ات
طعم هجران چشیده گریه مکن
فاطمه آمده است پنهانی
حال زارش مگر نمیدانی.....؟
◾بندچهارم
خیز بهرت کفن مهیا شد
در جنت به روی تو وا شد
در غمت مصطفی ز پا افتاد
غصه ات بین سینه اش جا شد
سخت باشد مرگ مادرها
شاهد مردن تو زهرا شد
حرف مادر زدم دلم لرزید
بهر روضه گریز پیدا شد
مادری در مدینه افتاده
داغدارش ببین که مولا شد
شد پرستار مادرش زینب
گریه میکرد از غمش هرشب
◾بندپنجم
مادری روی خاک افتاد و
با رخ لاله گون جان داد و
ناله ی کودکی بگوش آمد
سر بدیوار غصه بنهاد و
آتش فتنه شعله ور گشته
هستی نه فلک بر باد و
دود و آتش به خانه افتاده
ریخت بر هم تمام بنیاد و
کربلا آتش و شرار از کین
یکدم آمد حسین در یاد و
بی کفن جسم شاه افتاده
همه عالم حسین آباده
به باغ دین گل احمر خدیجه
برای دین حق یاور خدیجه
زن تنهای تنهای مدینه
عزیز جان پیغمبر خدیجه
نخستین مسلمه در بین زنها
و بر ختم رسل همسر خدیجه
درخت پر شکوه باغ ایمان
که دارد چتر گل بر سر خدیجه
تمام ثروتش را وقف دین کرد
چو کرد اسلام را باور ، خدیجه
به اُمُ المؤمنین معروف ... مثل ِ -
امیرالمؤمنین حیدر ، خدیجه
چراغ خانۀ خورشید هستی
و ماه چارده اختر خدیجه
سر از شعب ابیطالب در آورد
به رغم دشمن کافر خدیجه
شب میلاد زهرای عزیزش
که تنها بود در بستر خدیجه ـ
نظر کرد و کنار دست خود دید
رسیده مریم و هاجر ، خدیجه
نهاده شیر ... نه ، که شیرۀ جان
به کام جاری کوثر خدیجه
به فخرش بس همین که شد به عالم
برای فاطمه مادر خدیجه
آنکه میگوید نبی اِنّی رُزِقتُ حُبَّها
از غبار مقدمش برداشت رزقش را زمین
آن که در قلب نبی انداخت شور عشق را
دامنش هم میشود این گونه زهرا آفرین
پرچم اسلام ، روی شونه هاته
دنیا به زیر ، دین بچه هاته
کهف حصین احمدی ای بانو
جنت اعلی خاک زیر پاته
بوی لباس اسلام از ، سوز نفسها ی تو
دلیل خلقت از نور ، حضرت زهرا ی تو
مکتب شیعه مدیون ، لطف و سخاته بانو
سینه ی شیعه محزون از ، کرببلاته بانو
سردر جنته اسم شما
بانیه سفره ی آل عبا
سنگر ایمان مصطفی
تداوم راه شهدا
سلاله ی علی از دامنه
سبز شما میکنه طلوع
همینه که احمد میکنه
عشقشو با عشق تو شروع
2
رو سر اسلام ، اسمت بسم اللهه
راه بهشتت راه ثاراللهه
به زیر سایت این مکتب بیداره
نمیشه دنیا از تو دست برداره
مشرق اسلامی بانو ، پرچم عشق و توحید
تو آسمون احمد تو ، هستی همیشه ناهید
وقتی پیمبر دلتنگ ، بوی بهشتی میشد
جنت اعلا رو تو یه ، گوشه نگاهت میدید
جز تو سزاوار کسی نیست
صداش کنن ام المؤمنین
دامن کی مث دامن تو
میشه بهشته زهرا آفرین
کم میارن پیش تو شاعرا
گم میشه در وصفت واژه ها
فقط میتونم اینو بگم
احمد خدیجست تو مصطفی
3
بازوی حیدر ، از تو جون میگیره
سفره ی زهرا ، آب و نون میگیره
اسم خدیجه در جریانه حتی
رگای احمد از تو خون میگیره
سنگر اسلامه عشقی ، که توی رگهای ماست
که کل عرض کربلا و کل یوم عاشوراست
جنون میگیره قلبم از ، اسم مسیحای تو
رو دوش شیعه میرقصه ، پرچم زهرای تو
مادریه توه که میده جون
به لاله های پر شور و شعف
اسم تو روی سینه ی نبی
میتابه مثل یه در نجف
لاله هایی که کاشته عشق تو
روییده رو خاک کرببلا
از سوریه تا بین الحرمین
جاده اییه که ساختن شهدا
4
خدیجه رمز نصرالله شیعست
خدیجه جیش حزب الله شیعست
خدیجه طرح بیرق دمشقه
خدیجه راه ثارالله شیعست
خط شکنه اسمت بانو ، تو جبهه های توحید
نصر من اللهی بی بی ، نداره قلبم تردید
خلاصه ی عشقه اسمت ، احمد و زهرا حیدر
حسن حسین و زينب رو مادری کردی مادر
مادری کن دعا کن برسه
دست منم به دست شهدا
دعابکن منم شهید بشم
بزرگترین آرزومه خدا
دعابکن مثل کبوترا
پر بکشم منم باشورو عشق
بشم منم مدافع حرم
سر بدم برا بانوی دمشق
یار نام آشنایِ پیغمبر
ذوق و شوقِ صدای پیغمبر
حضرت نور، حضرت پاکی
مَحرم رازهای افلاکی
رب سبحان تو را رسانده سلام
مادر یازده امام هُمام
اسوه ی بی بدیل همسرها
ای بزرگ تبار هاجرها
پاک دامن ترینِ مادرها
دخترت، بهترینِ دخترها
در نجابت، زبان زدی بانو
گل سرخِ محمدی بانو
بی تو اسلام بی ظفر می ماند
نخل توحید بی ثمر می ماند
بعثت مصطفی نتیجه نداشت
در کنارش اگر خدیجه نداشت
سیره ی تو روایت عشق است
سندی از قداست عشق است
واژه هایت نسیم رحمت بود
تاجر گوهر محبت بود
دست بخشنده ی تو حاتم ساز
عصمت چادر تو مریم ساز
از شُکوهت، وقار جاری بود
جوهر ذوالفقار جاری بود
صبح امید عاقبت شب شد
نفس خسته ات معذب شد
گریه ات روضه ی بهار گرفت
دلت از دستِ روزگار گرفت
دلت از رنج ها لبالب شد
صبر تو، سهم الارث زینب شد
رفتی و داغ ها عظیم شدند
پدر و دختری یتیم شدند
دخترت ماند و چشم های ترش
گریه های شبانه ی پدرش
دخترت ماند و بی تسلایی
غم بی مادری و تنهایی
کاش در خواستگاری اش بودی
فکر چشم انتظاری اش بودی
بی تو روز خطر چه کار کند!؟
بین دیوار و در چه کار کند!؟
بی تو با آن بلا چه کار کند!؟
وسط شعله ها چه کار کند!؟
او مادر زهراست، پس طُهر طهورا است
او ترجمان نور بین اهل معناست
سوغاتی معراج سهم دامن اوست
آغوش او گهواره عرش معلاست
عنقای مغرب عاجز از درک عفافش
قاف مقاماتش ز بس عالی و والاست
قدرش نهان باشد شبیه لیله ی قدر
در چشمهایش عالم لاهوت پیداست
او مادر انسیه حوری سرشت است
او مادر آیات نور و قدر و طاها ست
حُسن تمامی که سراپایش حَسن بود
آیینه ای که مادر اسماء حُسنا است
آن مریم مکه که بانوی عفاف است
فخر تمام دختران نسل حوا است
الله اکبر از جلال و از وقارش
او باطنا اذکار تسبیحات زهرا است
او تاجر عشق است بعد بذل مالش
هر چه بلا آید سرش با جان پذیراست
آنکس به واقع شخص ام المومنین است
که در حقیقت مادر ام ابیهاست
او از ازل دلداده شهر نجف بود
او از ازل سرمست صهبای تولاست
هر روز را دلواپس در بود و کوچه
آری بساط گریه اش هرشب مهیاست
شد سوگوار رفتنش چشمان زهرا
پس سوگوارش از ثری تا به ثریاست
بین مزارش روضهدار کربلا شد
بین عبا گریان جسمی اربا ارباست
مرثیه خوان یک کفن از خاک و خون شد
مرثیه خوان پیکری در زیر گرماست
مادربزرگ ماه های روی نیزه
دلواپس حوریه های بین صحراست
گریان شده چشم مصطفی در محنت
قربان غریبی تو و یاسمنت
باشد کفن تو جامه ی پیغمبر
عالم بفدای "نوه ی" بی کفنت
واژه ها در محضر مادر شد این گونه وزین
مریم و اسیه در ملک خدیجه خوشه چین
عاشقانه شعر میگویم برای مادرم
آن که زیر پای او افتاده جنات برین
جز صفای عشق و نور حق از این دنیا نخواست
تا ابد مدیون زحمت های این زن مانده دین
اولین و آخرین کفو رسول الله بود
معدن رحمت برای رحمت للعالمین
آنکه میگوید نبی اِنّی رُزِقتُ حُبَّها
از غبار مقدمش برداشت رزقش را زمین
آن که در قلب نبی انداخت شور عشق را
دامنش هم میشود این گونه زهرا آفرین
نسل نور آمد پدید از دامن طاهاییش
هیچکس جز او نخواهد بود ام المومنین
وقتی كه چشم خلق خدا ناسپاس بود
تنها خدیجه بود كه گوهرشناس بود
تاسر نهد به پای رسول امیـن ز شوق
در بارگاه عشق پُر از التماس بود
این افتخار اوست كه در طول عمر خویش
بابهترین پیمبرحق درتماس بود
گنجینۀ معارف ایمان و منزلت
آئینـه ی تجلی و پّر انعكاس بود
مال و منال را به فقیران مكه داد
كی در كمند نفس و طعام و لباس بود
خوف و رجای او به ره دین حق گذشت
از جاهلان مكه كجا در هراس بود
غفلت نكرد لحظه ای از حق،خدا گواست
تا آخرین نفس به جهان حق شناس بود
روز و داع خویش «وفائی »از این جهان
آزرده دل ،به خاطر آن باغ یاس بود