شهادت امام حسین (ع)

اشکی که می ریزم برایت فرق دارد
صاحب عزای من عزایت فرق دارد

نام غریب تو برایم گریه دار است
مرثیه خوانی در هوایت فرق دارد

تابی نداری تا که بی تابی نمایی
نی در نوای نینوایت فرق دارد

حالی که داری با تمام مردم شهر
جان دوعالم به فدایت...فرق دارد

آقای من گریه ست " قوت غالب" تو
با دیگران آب و غذایت فرق دارد

با شاهدان ِ دیگر غوغای گودال
هر بار شرح ماجرایت فرق دارد

ای کوه صبر از زخم "قتل صبر" گفتی
حال و هوای روضه هایت فرق دارد

زخمی که تیر حرمله بر قلبتان زد
با داغ دیگر بی نهایت فرق دارد

داغ سه ساله گوشه ی دنج خرابه
این گریه های "های هایََت" فرق دارد

مولای سجاده نماز اشک خواندی
پس با همیشه ربنای

• جمعه
• 7
• آبان
• 1395
• ساعت
• 14:50
• نوشته شده توسط
• ایدافیض

بی رمق بود و تا تکان میخورد

به تنش نیزه و کمان میخورد

وقتی افتاد دوره اش کردند

چه لگد ها از این و آن میخورد

هر کسی خسته بود عقب میرفت

بدن خسته همچنان میخورد

همه رفتند ، شمر ول کن نیست

شمر تا رفت از سنان میخورد

زیر لب گفت آب آب ، اما

چکمه ها بود بر دهان میخورد

شاعر : امیر فرخنده

• چهارشنبه
• 20
• بهمن
• 1395
• ساعت
• 15:35
• نوشته شده توسط
• ایدافیض

آب ای آب روان ناز مکن قصّة درد من آغاز مکن
پردة در به دری ساز مکن قصّة درد من آغاز مکن
بر شکایت لب من باز مکن قصّة درد من آغاز مکن
داغ من بر همه ابراز مکن قصّة درد من آغاز مکن
******
آب ای آب روان مهریة زهرایی
رحم کن بر لب نو رسته گل شیدایی
تر نما لعل لب خشک علی اصغر من
ور نه مستوجب آه من و واویلایی
آب ای آب ببین دردم را به سر گونه نم سردم را
من که خود تشنة آبم اما شرم خم کرده رخ زردم را
قصة درد شنیدن دارد گوش نما
لحظه ای درد دل خویش فراموش نما
گوش بر غصة آشفتگی اهل حرم
آفتاب و عطش و طفلک مدهوش نما
آب ای مایة هستی قلب مرا شکستی
مشک و لوا ندارم بر تن نمانده دستی
آب ای آب روان ناز مکن قصّة درد م

• دوشنبه
• 27
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 07:07
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

تصوير قتلگاه
تا قتلگـاه با مـرغ جانم پر كشيـدم بر بوم قلبـم چهـرة دلبـر كشيـدم
با اشك خـون با كِلـك پرواز خيالـم شاهي درون قتلگـه بي سر كشيـدم
شوري درون سينة بشكسته جوشيد گـويي دوباره صحنـة محشر كشيدم
آييـنـة زيـبـاي احمــد تكـه تكـه هر تكـه را ماننـد يك اختـر كشيدم
بـر پيكـر صـد پـارة فـرزنـد زهـرا خونين جگر با چشم تر خواهر كشيدم
يك زن كنار پيكـري در خون تپيـده در حال بوسه بر رگ حنجـر كشيدم
بر نعش ياس فاطمـه نالان و گريان در آسمـان مرغان بحر و بر كشيدم
آه درونـم لا جـرَم تا آسمـان رفـت آن جا كه مرغـان هـوا پرپر كشيدم
اي ، حسين جانم ماه تابانم نور چشمانم عشق و ايمانم
در زير سُم مركبـان‌ ، پـام

• سه شنبه
• 28
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 08:47
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

ذوالجناح آمد و احوال به هم ریخته اش

ریخت بر هم حرم از یال به هم ریخته اش

صیحه زد زینب از اقبال به هم ریخته اش

کربلا مانده و گودال به هم ریخته اش

می دود زینب و می دید سنان می آید

شمر در معرکه لبخند زنان می آید

بین گودال شهنشاه جهان افتاده

دور او نیزه و شمشیر و کمان افتاده

سبط خاتم ولی از تاب و توان افتاده

چشم نرگس به شقایق نگران افتاده

وا علیا پسر فاطمه تنها مانده

وا نبیا وسط عهد شکن ها مانده

پیرهن چاک و بدن چاک و پر از زخم تنش

یک نفر آمده انگار سرِ پیرُهنش

از دم تیغ به هم ریخته نظم بدنش

با عصای خودت ای پیر تو دیگر مزنش

اشکها موج فشان بر دل ساحل بزنید

من چه گویم خودتان سر به مق

• دوشنبه
• 10
• مهر
• 1396
• ساعت
• 15:09
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

از دل بي شكيب مي خوانم
مثل ابن شبيب مي خوانم
بس كه مضطر شده دل زارم
ذكر اَمَّن يجيب مي خوانم
كي داره روضه مي خونه امشب،امشب كي اَمَّن يجيب گرفته دور زينب
سر نهادم به دامن خيمه
يه سئوال بپرسم رد شم،كدوم خيمه؟
سر نهادم به دامن خيمه
از حسين غريب مي خوانم
اولين شبي است كه حسين رو از من جدا مي كنند
از غريبي كه در دل گودال
شده شيب الخضيب مي خوانم
شب نوحه شب گرفتاري است
دوستان موقع عزاداري است
تازه عزا شروع شده،بدون مقدمه برم، مي دونم اشك داري
آتش از خيمه ها زبانه گرفت
شادي ام را غم زمانه گرفت
بر خلاف قطا كه لانه نداشت
مرغ غم در دل آشيانه گرفت
باز گلچين پست گل ها را
زير سيلي و تازيانه گرفت
هرچه خلخال

• پنج شنبه
• 13
• مهر
• 1396
• ساعت
• 05:44
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

روضه بر پا شده و حضرت زهرا(س) بانی
پای داغ تو ببین چشم مرا بارانی

رزق هر روزِ مرا دادی و کردی امشب؛
باز هم حال خوشی را به دلم ارزانی

آمدم! لحظهٔ جان دادنم آقا لطفا
برسان گوشهٔ چشمی! برسد آسانی

دست تو واسطهٔ لطف خداوند است و
دارم از سفرهٔ تو برکتِ آب و نانی

به کسی جز تو به وٱلله قسم رو نزدم
چونکه لطف و کرَمت هست به من پنهان

گره افتاد به کارم تو رساندی خود را
بی کس و باعثم و خوب خودت میدانی

جوْن یک عمر غلام عرَبت بوده و من؛
باشم ایکاش غلام ِ عجم و ایرانی

من همه عمر بدهکار توام! گر چه به من؛
داده ای بعدِ گدایی لقبِ سلطانی

سجده و بوسهٔ من چونکه به تربت خورده
نرسد آتش دوزخ به لب و پیشانی

ب

• پنج شنبه
• 20
• مهر
• 1396
• ساعت
• 15:42
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

باید ای عشق وفادار تو باشم عمری
نکند بد شده؛ سربار تو باشم عمری

نفَست هست مسیحایی و تحت نظرت
هستم و کاش که بیمار تو باشم عمری

لب گشودی و پس از غربت هَل مِن ناصر
بیشتر در صددم یار تو باشم عمری

معرفت داشت یقینا که علمدارت شد
می نویسم که قلمدارِ تو باشم عمری

کاش دل را بخری و بشوم نذر حرم
کنج شش گوشه گرفتار تو باشم عمری

باز هم از کرمت قرض بگیرم باید
دوست دارم که بدهکار تو باشم عمری

شال مشکی و سپس پیرهن مشکی داد؛
مادرت خواست عزادار تو باشم عمری!

شاعر : مرضیه عاطفی

• پنج شنبه
• 20
• مهر
• 1396
• ساعت
• 16:37
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

شب جمعه است همه زائر ارباب شویم
در کنار حرمش شمع صفت آب شویم
مادری آمده در کرببلا با قد خم
باید از ذکر بُنّی همه بی تاب شویم

شاعر : مرتضی محمودپور

• شنبه
• 22
• مهر
• 1396
• ساعت
• 06:52
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

گرتودستانم نگیری وای براحوال من
عشق را از من بگیری وای براحوال من
پابه پایت رهسپارم بر سرنی کو به کو
میروی تابراسیری وای براحوال من

شاعر : مرتضی محمودپور

• دوشنبه
• 24
• مهر
• 1396
• ساعت
• 09:31
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

تو كه رفتى همه ى خيمه بهم ريخت حسين
ديدم از دور پرت ريخت...پرم ريخت حسين

تو نگاهت به حرم بود و سنان خيره به تو
از نگاهش به تو بدجور دلم ريخت حسين

شمر هم آمد و ديدم به دو چشمِ تر خود
كار تو گشت تمام و اثرم ريخت حسين

نفسم حبس شد و بين حرم سرگردان
دشمن از راه رسيد و به سرم ريخت حسين

شاعر : آرمان صائمی

• پنج شنبه
• 27
• مهر
• 1396
• ساعت
• 12:58
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

رسيده ام به تو اما....چه جاى خوشحالى؟
نه رنگ بر رخ من مانده نه ز تو بالى...

مرا ببخش نبودم كنار پيكر تو
هنوز هم كه برادر ميانِ گودالى

به صورتم بِنِگر..من شكسته تَر شده ام
ز غصه هاى خرابه..ز شامِ جنجالى

دلم گرفته عزيزم..دلم پر از حرف است
بگو من از چه بگويم به تو؟چه احوالى؟

سرت به نيزه كه ديدم با خودم گفتم...
به عرش رفته سرت..جاى مادرم خالى...

شاعر : آرمان صائمی

• پنج شنبه
• 27
• مهر
• 1396
• ساعت
• 14:05
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

سینه می زنم برات آقا
جون من بشه فدات آقا
مدیونم به کربلات آقا
زیر پرچمت با عزت شدم
من از غیرت توا با غیرت شدم
به جون هر چی مرده که به عشق تو می بالم
قیامتم که چشم به رام خودت بیا دنبالم
(حسین حسین3)اربابم

هیاتای تو پناهگاهه
راهی جز تو راه بی راهه
هر فقیری با توا شاهه
دنیای من عقبای منی
فخر من همینه تو مولای منی
دوست دارم دوسم داری چی بهتر از این می شه
خدا رو شکر دلم برا غم تو غمگین می شه
(حسین حسین3)اربابم

از هوای بی تو من سیرم
کاش کنی تو این خونه پیرم
کاش آقا نگام کنی گیرم
محتاج توام یا نعم الامیر
می میرم اگر بیام پیشت دیر به دیر
منم یه نوکرم شدم به عشق تو مبتلا
تا جون دارم می خوام بیام من

• دوشنبه
• 1
• آبان
• 1396
• ساعت
• 07:36
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

چشمای پراز گناه من رو گریه ی برای تو می شوره

دعوتم نکردی اما آقا خوب می دونی که دلم صبوره
ای عزیز فاطمه بیا حاجت دل منو ببین
آرزو دارم بازم بیام کربلا پیاده اربعین
می دمت قسم به گریه های زهرا
باز بده برات کربلامو آقا
ای حسین زهرا

کوله بارم و دارم می بندم کوله بار راه کربلا رو
آخه خوب می دونم ای حسین جان پس نمی زنی تو عاشقا رو
کاش می شد تا وقتی جون دارم ذکراین لبم بشه حسین
کربلای با صفای تو خواب هر شبم بشه حسین
دوست دارم صفای موکباتو آقا
دوست دارم شبای کربلاتو آقا
ای حسین زهرا

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

• چهارشنبه
• 3
• آبان
• 1396
• ساعت
• 08:17
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

صدای این سینه زنیم می گه آقا
تنگه دلم برا غروب کربلا
نزار باشم بازم من از جامونده ها
نگاهی کن ارباب به بی تابیام
منم عاشق دیدن کربلام
می خوام اربعین زیارت بیام
بعضی روزا که آقا هوایی ی دیدارم
سرم روی مهر تربت تو می زارم
سیدنا یا مظلوم

دلم خوشه فقط به اینکه نوکرم
میون صحن سینمه عشق حرم
سایه ی لطفت افتاده روی سرم
تو رو با دل و جون صدا می زنم
آقا با همه دشمنات دشمنم
رفیق همه رفیقات منم
سینه زنای عشقت برادرامن آقا
مثل خودت دنیای لطف و مرامن آقا
سیدنا یا مظلوم

خدا کنه مولا ازم راضی بشه
مادر شیعه ها ازم راضی بشه
امیر کربلا ازم راضی بشه
بهشته بهای رضای حسین
بهای همه نوکرای حسین
بهای یه آه برای حسین

• یکشنبه
• 7
• آبان
• 1396
• ساعت
• 05:25
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

حالا که عکس یه گنبد میون سینه قابه
دوباره دعوتم کن کربلا دوریت عذابه
ببین حالم خرابه2
اگه تو روضه هات راهم ندی
تو کربلات راهم ندی
پایین پات راهم ندی
می میرم
تو روضه هات راهم بده
تو کرببلات پناهم بده
ارباب من

می دونم نوکر خوبی برای تو نبودم
ولی یک عمره توی روضه دنبال تو بودم
ببین سینه کبودم2
یه عمر سینه زدم آقا برات
به خاطر نیمه نگات
منم بیام تا کربلات
حسین جان
دستی بکش روی سرم
برا دیدنت در به درم
ارباب من

حنای توبه های من پیشت رنگی نداره
گناهای بدم اشک چشاتو در میاره
کار من زاره زاره2
ولی راهای توبه بسته نیس
پل عبور بشکسته نیس
ارباب ز نوکر خسته نیس
می دونم
چشماتو باز رو هم بزار
به حق علی کنا

• یکشنبه
• 7
• آبان
• 1396
• ساعت
• 05:34
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

می دونی حسین
که گیر توام،اسیر توام،فقیر توام
دنیای من تو هستی حسین
آقای من تو هستی حسین
به کرمت می نازم به حرمت می نازم
سینه سپر آقا جان به علمت می نازم
حسین ابا عبدالله4

دوست دارم حسین
دعای تو رو،عطای تو رو،گدای تو رو
دوست دارم من نگاتو حسین
پرچمهای عزاتو حسین
تو دل من جا داری تو دل تو جا دارم
شکر خدا رو می گم مثل تو آقا دارم
حسین ابا عبدالله4

دوست دارم برم
محرم حرم،به لطف تو ای،امیر کرم
دوست دارم زایرت شم حسین
تو صحنت خادمت شم حسین
آرزومه که باشه خادمی ی تو کارم
گرد و غبار صحن و با مژه هام بردارم
حسین اباعبدالله4

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

• یکشنبه
• 7
• آبان
• 1396
• ساعت
• 07:17
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

طی می کنم با تو دریاها رو با تو دارم همه لیلاها رو
وا می کنم با تو من درها رو
حسین برای هر قفل بسته تو کلیدی
حسین برای هر نا امیدی تو امیدی
کنار هرکسی شب دلواپسی
تو که باشی حسین نداره هیچ
غمی اندازه نفسی
وقتی که تو هستی با تو حالم خوبه
نه تنها حال من حال عالم خوبه
اربابم ثارالله
مستی ما شده بی اندازه داره میاد باز هوای تازه
ذکر حسین دلا رو می سازه
حسین می گم و تا آسمونا می زنم پر
حسین می خونم من اسمتو تا دم آخر
مستم با یا حسین می مونم با حسین
ندارم هیچ کس و توی هفت آسمون
من بی سر و پا حسین
عمریه روز و شب ذکر رو لبهامه
عاشقم عاشقم من عشقم آقامه
اربابم ثارالله
پیش حسین که میای نوکر باش وقتی میای

• یکشنبه
• 7
• آبان
• 1396
• ساعت
• 07:24
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

کربلا یه راه روشنه
خونه مادری ی منه
دو گنبد دو مرقد بهشت تموم عالمه
هزار بار زیارت برای دلداده ها کمه
کربلا توی رگ وخون
کربلا ای مرزجنون
کربلا کربلا کربلا

یاحسین تپش نفسم
یاحسین به نام تو قسم
تا وقتی که باشم برای تو سینه می زنم
ایشالله بشه این پیرهن مشکی تو کفنم
السلام ای شاه غریب
السلام ای شیب الخضیب
السلام السلام السلام

یاحسین حرارت دلم
یا حسین عبادت دلم
می گم یا حسین تا دوباره بارونی شه چشام
می گم یا حسین تا بریزه تموم گناهام
ای شاه عطشان یا حسین
جان سن قوربان یا حسین
یاحسین یا حسین یا حسین

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

• یکشنبه
• 7
• آبان
• 1396
• ساعت
• 08:45
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

وقتی که تو روضتم تو خیمه هیاتم
طبق حدیث امام کربلا زیر قبتم
این روضه اسبابه
گریه فتح البابه
زیر قبه تو دعا مستجابه
باید رساتر گفت با عشق و باور گفت
کرببلاتو از جنت فراتر گفت
سیدناالعطشان

اشک چشامو ببین که می چکه رو زمین
کوری آل سعود کربلا میام اربعین
نوکرت آماده س
مجنون و دلداده س
مهیای سفر با پای پیاده س
گرچه پر از دردیم به کعبه رو کردیم
ما اربعین دور شش گوشه می گردیم
سیدنا العطشان

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

• یکشنبه
• 14
• آبان
• 1396
• ساعت
• 08:19
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

بدون روضه ی تو کویرم ای آقا
بدون روضه ی تو میمیرم ای آقا
بدون روضه تو بی سرو سامونم
بدون روضه تو گدای حیرونم
روضه ی تو بود و نبودمه
عشقمه تو همه وجودمه
تو تار و پودمه
ثارالله دین و دنیای من
ثارالله ماه شبهای من
ثارلله سید و مولای من
ثارالله

با نگاهای تو من آقا شدم آقا
قطره بودم پیش تو دریا شدم آقا
از آبروی توا که آبرو دارم
همه ی زندگیمو به تو بدهکارم
دنیا می شه بی تو برام عذاب
از کنار تو می برم ثواب
همیشه بی حساب
نوکریت کار و بار منه
عزت و افتخار منه
حب تو دار و ندار منه
ثارالله

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

• یکشنبه
• 14
• آبان
• 1396
• ساعت
• 08:23
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

در دامت افتادم من به تو دل دادم
از کودکی ارباب نام زیباتون بوده فریادم
مدیونم به پدر مادرت
مدیونم به علی اکبرت
ممنونم که شدم نوکرت
ثارالله ابی عبدالله

ای شاه محبوبم تو روضت آشوبم
من تا ابد آقا ازغمت به این سینه می کوبم
آقا دنبال تو هستم
خاک اطفال تو هستم
تا هستم مال تو هستم
ثارالله ابی عبدالله

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

• پنج شنبه
• 2
• آذر
• 1396
• ساعت
• 11:38
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

توی دشتِ نینوا بود، یه کویرِ آشنا بود
این همون قبله ی عشق و یا همان کرببلا بود

از همون روزِ الست و خلقتِ عالمِ هستی
ترَکِ دشتِ بلایش عطشِ خونِ خدا بود

این همون خاکِ بهشتی که خدا وعده نمودش
حکمتِ نامِ بلندش آیتِ سرٌِ اِلا بود

مشعلِ شمعِ فروزان که از این پهنه درخشید
تربتِ پاکِ دَرِ او سجده ی اهلِ ولا بود

همه یِ معرفتِ حق دلِ این خِطٌه نهفته
قدمت و منزلتِ او، جای پای اولیا بود

توی این عالمِ خاکی، هر کجا یه ماجرا بود
خاکِ این خِطه شهودِ همه ی رنج و بلا بود

گو کجا قصه شنیدی که چنین سینه بنالد
شرحِ این قصه یکایک همه اش عشق و صفا بود

که رسید قافله ی نور به همون وادی غربت
گفت شَها اینجا همونه ز

• سه شنبه
• 21
• آذر
• 1396
• ساعت
• 08:50
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

این دلِ تنگم کربلا میخواد (2)
حرمِ شاهِ شهدا میخواد (2)

روضه ی اون صحن و سرا میخواد

آقا، ای قبله ی جانان حسین
مولا، ای کعبه ی پیمان حسین
عشقا، سرتاسرِ قرآن حسین

انّ سفینةُ النَّجاهً حسین
انّ سفینة النَّجاهً حسین
انّ سفینة النَّجاه حسین

در دلم آه و شور و شین دارم (2)
عطش بین الحرمین دارم (2)
هم ابالفضل و هم حسین دارم (2)

آقا، ای مظهرِ ایمان حسین
مولا، آینه ی برهان حسین
عشقا، شاهنشهِ خوبان حسین

انّ سفینةُ النَّجاهً حسین
انّ ّسفینة النَّجاهً حسین
انّ سفینة النَّجاهً حسین

می تپد قلبم به هوای تو (2)
چه صفا داره کربلای تو (2)
سرمه ی چشمم خاک پای تو (2)

آقا، ای دارو و درمان حسین
مولا، ای آیتِ

• سه شنبه
• 21
• آذر
• 1396
• ساعت
• 09:20
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

از آه خود شرر به دل ماسوا مزن
آتش به قلب مادر غم مبتلا مزن

لبهای تو کبود شده مثل صورتم
با این لب کبود مرا هی صدا مزن

حالا که آمدم ز تو این است خواهشم
تا من میان قتلگهم، دست و پا مزن

هرکس رسید ضربه زد، اما یکی نگفت
با سنگ میزنی، تو دگر با عصا مزن

با قرب حق به جانب گودال میزنی
رحمی کن و برای رضای خدا مزن

برسینه اش نشستی و بر او لگد زدی
پنجه براین محاسن از خون حنا مزن

هرضربه میزنی بزن ای بی حیا ولی
بر استخوان گردن او، بی هوا مزن

******

شائق

• دوشنبه
• 20
• فروردین
• 1397
• ساعت
• 22:18
• نوشته شده توسط
• محمود اسدی

ی کشته مژگان سیاه تو سپاهی
ما نیز هلاکیم، به ما نیز نگاهی

از ما که سیاهیم مگردان نظر خویش
بگذار بیفتند سیاهان به سیاهی

صد بار کله بر سر ما رفت ز دنیا
یک بار هم از دست تو خوب است کلاهی

بر خلق جهان رحم بفرما که نسوزند
مگذار برآرم ز دل سوخته آهی

گویند که غافل شدن از خویش گناه است
صد طاعت ما خادم این گونه گناهی

معنی جگری داشت که در راه تو خون شد
دی نعره و امروز فغان است گواهی

• جمعه
• 18
• خرداد
• 1397
• ساعت
• 16:30
• نوشته شده توسط
• جواد

خوردی زمین و لشکری پاشید از هم
تنها امید خواهری پاشید از هم
خوش قامت زینب الهی که نبینم
با ضربه ای بال و پری پاشید از هم
کفتارها وقتی تنت را میدریدند
گفتند قلب مادری پاشید از هم
میخواستم زیر گلویت را ببوسم
اما چگونه ؟ حنجری پاشید از هم
دیدم غروب روز عاشورا تنت را
که بند بند پیکری پاشید از هم
از روی نی دیدم زمین خوردی برادر
تاج سرم دیدم سری پاشید از هم

شاعر امیر فرخنده

• سه شنبه
• 22
• خرداد
• 1397
• ساعت
• 17:07
• نوشته شده توسط
• امیر فرخنده

و الشّمر جالسٌ نفس انبیا گرفت
خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت

دارد تمام عرش خدا می خورد زمین
و الشمر جالسٌ همه عالم عزا گرفت

والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده
خنجر به روی حنجر آقای ما گرفت

و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک
و الشمر جالسٌ نفس مصطفی گرفت

زهرا کنار گودی گودال آمده
و الشمر جالسٌ دل خیرا لنسا گرفت

و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد ...
زینب به روی تل دم وا احمدا گرفت

زینب به روی تل به سر و سینه می زند
آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت

• شنبه
• 9
• تیر
• 1397
• ساعت
• 11:53
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

قال نوح الائمه علیه السلام :
نوحوا علی الحسین نوح الثکلی علی ولدها
امام صادق علیه السلام فرمودند :
همچون مادرِ فرزند ازدست داده بر حسین ناله کنید

نوحوعلی الحسین که این کارفاطمه است
این اشک دیده ها همگی یار فاطمه است

نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود
گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود

نوحوعلی الحسین که لب تشنه جان سپُرد
بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد

نوحو علی الحسین درخاک وخون نشست
هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست

نوحوعلی الحسین که مویش کشیده شد
جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد

نوحو علی الحسین که در بین ازدحام
با ضربه دوازدهم کار شد تمام

نوحو علی الحسین که ذبحش حرام بود
چشمان او هنوز به سو

• یکشنبه
• 17
• تیر
• 1397
• ساعت
• 10:27
• نوشته شده توسط
• جواد

سلام حُسنِ زمین و زمان...سلام حسین
سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام ، حسین !

چقدر دور سَرت آفتاب می گردد
ستاره ها همه محوِ تو صبح و شام...حسین!

تو سَروَری و عجب نیست پیشِ پای سَرت
بِایستند درختان به احترام حسین

سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من...
چنان بلند که شد رَشکِ خاص و عام حسین

اسارتِ سَر و داغِ فراق و از طرفی
غمِ اهانتِ پسکوچه های شام ، حسین!

دلم که تنگ تر از دستِ مردمانِ شب است،
شکسته مثل سَرت بین ازدحام، حسین

خدا اگر بپذیرد، قشنگ خواهد شد
هرآنچه بر سَرم آمد در این قیام ،حسین!

"سَرم خوشست و به بانگِ بلند میگویم"
همیشه درد، حسین است و التیام،حسین

• جمعه
• 5
• مرداد
• 1397
• ساعت
• 13:28
• نوشته شده توسط
• جواد