آتش گرفت هرکه مِی از این سَبو کشید
دیوانه شد هر آنکه ننوشید و بو کشید
مدحِ تو را نمی شود آسان سرود و گفت
باید که دست یکسره از آبرو کشید
آئینه ای گرفته خدا در مقابلش
فرمود یا علی و تو را مو به مو کشید
خود را که دید عینِ خودش را ظهور داد
یک یا علی و یکصدوده بار هو کشید
ما را رها نمیکند آن قوسِ اَبروان
باید که تیغِ اَبروی تو بر گلو کشید
ای شاه بیتِ عشق وزیزی مبارکت
بسم اله ای امیر امیری مبارکت
ما باختیم پیش تو دارو ندار باز
ما را نوشتهاند از اول قُمار باز
دستِ حسن حسین و اباالفضل تیغِ توست
این خانواده اند همه ذوالفقار باز
وقتی که چرخ میزند این تیغ رحم کن
خورشید را که در نرود از مدار باز
پیداست ا
- پنج شنبه
- 24
- آبان
- 1397
- ساعت
- 18:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور