برای عشق دوباره بهانه پیدا شد
بهانه ی غزلی عاشقانه پیدا شد
طنین آمدن کیست اینکه از طربش
قلم به شور رسید و ترانه پیدا شد
الا که گمشدگان هدایتید هنوز
پی نشانه نگردید، خانه پیدا شد
برای مرغ دل چند بام و چند هوا
هم آشیانه و هم آب و دانه پیدا شد
میان باغچه، یاسی شکفت وقتی که
گل جواد به دست سمانه پیدا شد
رسید چشمه ی کوثر رسید آب حیات
به مقدم دهمین مصحف خدا صلوات
ببین محمد سوم! علی چارم را
میان صورت او با نبی تفاهم را
چه صورتی که شراب لبان نوشینش
به نیم جرعه ی خود مست میکند خم را
ببین که پشت در خانهات همه جمعند
ببین گدایی خورشید و ماه و انجم را
برای مردم ری از تنور احسانت
عطا نما دو سه تا لقمه نان گندم را
نثار این همه تبریک را ز ما بپذیر
حوالهایست اهالی مشهد و قم را
بیا که شب شب شادیست فاطمه تبریک
شب ولادت هادیست فاطمه تبریک
غزل به پای تو برده خیالهای مرا
در آسمان تو وا کرده بالهای مرا
نگاه نغز تو بر بیتهای پر نقصم
چه خوش به بار رسانده نهالهای مرا
بگو اگر که خدا نیستی که هستی تو؟
بیا و کفر نبین احتمالهای مرا
الا که خط به خط جامعه کبیره ی تو
جواب داده تمام سوالهای مرا
وصال چشم من و خاک پات ناشدنیست
ولی بیا شدنی کن محالهای مرا
من آشنای سرای قدیمتان هستم
گدای حضرت عبدالعظیمتان هستم
تمام دغدغه ی تو خدا شناختن است
تمام خواهش من هم تو را شناختن است
بدون اذن تو دردی دوا نخواهد شد
که راه اصلی درمان دوا شناختن است
تو آشنای تمام غریبها هستی
وگرنه کار همه آشنا شناختن است
دو دست خالی ما را یقین تو میبینی
مرام و مشی کریمان گدا شناختن است
اگر که خورده مسیرت شبی به بزم شراب
بدون شک هدفت کربلا شناختن است
چه کربلا که دلم دارد آرزویش را
خدا کند که ببینم دوباره کویش را
- یکشنبه
- 19
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 15:55
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
ادامه مطلب