اگر چه خاتم اما شد سرآمد
به حُسن خلق مشهور و زبانزد
بخوان در وصف حالش «مَهبطَ ٱلوحی»
رسولِ «معدِن ٱلرَّحمه» محمد(ص)!
- چهارشنبه
- 30
- آبان
- 1397
- ساعت
- 19:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
اگر چه خاتم اما شد سرآمد
به حُسن خلق مشهور و زبانزد
بخوان در وصف حالش «مَهبطَ ٱلوحی»
رسولِ «معدِن ٱلرَّحمه» محمد(ص)!
نازل چو کلام خالق سرمد شد
تسلیم رسول اسعد امجد شد
تا میم محمد به احد شد ملحق
ترکیب محمد و احد احمد شد
گل نكند جلوه در جوار محمد
رونق گل مىبرد، عذار محمد
گل شود افسرده از خزان ولیكن
نیست خزان از پى بهار محمد
سایه ندارد ولى تمام خلایق
سایه نشینند در جوار محمد
سایه ندارد ولى به عالم امكان
سایه فكنده است، اقتدار محمد
سایه نمىماند از فروغ جمالش
هاله نور است در كنار محمد
شمس رخش همجوار زلف سیه فام
آیت و اللیل و النهار محمد
تا كه بماند اثر ز نكهت مویش
خاك حسین است یادگار محمد
تربتخوشبوى كربلاى معلاست
یك اثر از موى مُشكبار محمد
رایت فتحش به اهتزاز درآمد
دست خدا بود چون كه یار محمد
من چه بگویم (حسان) به مدح و ثنایش
بس بُوَدش مدحِ كردگار محمد
از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد
از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد
هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد
عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد
هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد
خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد
جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد
حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد
بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا
اینکه عزرائیل پشت در معطل مانده باشد
آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن
نامهی اعمال ما را دخترت سوزانده باشد
انواع عطرهای جهان را درست کرد
گلخانه ای نمونه و زیبا درست کرد
در آن گذاشت یک صد و چندی هزار گل
دو چشم هم برای تماشا درست کرد
تا هر گلی وجود خودش را نشان دهد
گلدان گذاشت.روی زمین جا درست کرد
داوودی و محمدی و حسن یوسف و...
گل را به نامهای مجزا درست کرد
تو گل ،گل محمدی سر سبد شدی
محض گل وجود تو دنیا درست کرد
تا عاشقت شوند خدا یک اشاره کرد
دل آفرید.آدمو حوا درست کرد
عطر محمدی تو را زد خدا به خاک
سرمست و بیقرار تو ما را درست کرد
سیراب شد عالمی به یمنِ برکات
ازشهد لبش سنگ شده شاخه نبات
آن لب ببرد نفاق را از هر جا
چون گفت بلند بر محمد صلوات
معادلات نگاه مرا به همزده ای
از آنزمان که دراین کوچه ها قدم زده ای!
کشیده ایم به سلمان و سینه چاک توایم
چه پرچمی به دل امت عجم زده ای!
تبسمی کن و کفار را مسلمان کن
بخند! ای که امید گدای غمزده ای!
کسی نبودم و حالا موذنت شده ام!
مرا ز قافله بی کسان قلم زده ای
علی امام من است و منم غلام علی!
تو سرنوشت مرا در نجف رقم زده ای
من از مدینه تو سمت کوفه آمده ام
به امر توست در خانه ی علی زده ام
نسیم صبح پریشان گیسوانت شد
ز راه آمدی و عید عاشقانت شد
بساط بت کده ها را به همزدی دیگر
شکاف کنگره ها تا ابد نشانت شد
شنید آمنه ذکر علی علی تو را
شنید و عاشق ذکر خوش زبانت شد
حلیمه از چه برای تو حرز می آور
«و الضّحی» هم قدری از آن چهره را معنا نکرد
آنچه زلفش کرد «و اللّیل إذا یغشی» نکرد
«قاب قوسینِ» دو ابروی نبی را، جبرئیل
دید و آنجا ماند و دیگر میل ِ «أو أدنی» نکرد...
گرفته نورِ وجودِ تو آسمانها را
اِحاطه کرده زمین را و هم زمانها را
شُکوه داده ظُهورت به عالمِ هستی
وقار داده حُضورِ تو کهکشانها را
به بوی عطرِ تنت، یاس گیج شد، اُفتاد
خراب و مَست نِمودی تو باغبانها را
تویی که روح گرفته، صَلات از نَفَسَت
عُروج می دهی هردَم نمازخوانها را
تو خواستی که توجُّه به قامتت نشود
کنارِ خویش نشاندی اگر جوانها را
به خُلق و خو و خوش اخلاقیِ تو جَذب شدند
کشیده ای پیِ خود خِیلِ کاروانها را
میانِ مُشتِ تو سنگی خُداخُدا می گفت
نخوانده درس، تو از بَر شدی زبانها را
مرا که نیست زَبانی، بیان کنم مَدحَت
که گفته حق به کتابش یکایک آنها را
علی عِدالتِ مَحض و، تو رَحمتِ مَحضی
به این صفات
دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد
به دوستان خدا نعمتش مبارک باد
نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد
محمد آمده و بعثتش مبارک باد
که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را
که هجرتش برکت بود حقپرستی را
سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد
فروغ رحمت حق بیحجاب برخیزد
ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد
سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد
امین مکه رهایی ز مستیاش بدهد
نوید مذهب یکتاپرستیاش بدهد...
بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه
رسیده است و به راز پیمبری آگاه
دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه
به این ندا که محمد! تویی رسول الله
بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد
امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد
نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت
برای خستهدلان مژده رهایی دا
پیامبر اعظم(صلواتاللهعلیهوآله)
مَنْ أَجْرَى اللهُ عَلَى يَدَيْهِ فَرَجاً لِمُسْلِمٍ فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ كُرَبَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
خدا به دست هر كسی گشايشى براى مسلمانى پديد آرد، محنت دنيا و آخرت را از او بردارد.
تنبیه الخواطر، ج۲، ص۷۴؛ كشف الغمة، ج۱، ص۵۵۴
ای موجِ امید، راهی ساحل تو
ای مهر و وفا عجین در آب و گل تو
گر یک گِره از کار کسی باز کنی
رنج دو جهان بَرَد خدا از دل تو
پیامبر اعظم(صلواتاللهعلیهوآله)
مِنْ أَفْضَلِ الْعَمَلِ إِدْخَالُ الـسُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ تَقْـضِيَ عَنْهُ دَيْناً
از بهترين کارها، خوشحال كردن مؤمن است با دستگیری از او.
النوادر للراوندی، ص۱۱
ای ذرۀ کوچکِ مدار هستی
ای آنکه به رحمت خدا دل بستی
از مؤمن غمدیده به دست آر دلی
در رفع نیاز او برآور دستی
پیامبراعظم(صلواتاللهعلیهوآله):
«مَنْ زَهِدَ فِیهَا فَقَصَّرَ فِیهَا أَمَلَهُ أَعْطَاهُ اللهُ عِلْماً بِغَیْرِ تَعَلُّمٍ وَ هُدًى بِغَیْرِ هِدَایَةٍ فَأَذْهَبَ عَنْهُ الْعَمَى وَ جَعَلَهُ بَصِیرا»
کسی که به دنیا میل و رغبت نکند و آرزویش را کوتاه نماید، خداوند بدون زحمتِ آموختن، به او علم عطا میفرماید و بدون این که راهنمایی داشته باشد، او را هدایت مینماید و کوردلی او را از بین برده و به او بصیرت میدهد.
تحف العقول، ص۶۰
هر کس که ز دنیا طلبی دور شود
بیگانه ز تزویر و زر و زور شود
حق، نور بصیرت به دلش میبخشد
تا سینۀ او صحیفۀ نور شود
پیامبر اعظم(صلواتاللهعلیهوآله):
«مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَسْتَجِیبَ اللهُ لَهُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَ الْکُرَبِ فَلْیُکْثِرِ الدُّعَاءَ فِی الرَّخَاءِ»
هرکس دوست دارد خدا هنگام سختىها و بلاها دعایش را اجابت کند، هنگام آسایش بسیار دعا کند.
الکافی، ج۲، ص۴۷۲
جانا به خدای کعبه رو باید کرد
با او همه وقت گفتگو باید کرد
در سختی، اجابتِ دعا گر خواهی
در نعمت و ناز، رو به او باید کرد
پیامبر اعظم(صلواتاللهعلیهوآله):
«أنَّ أفْضَلَ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِی اللهِ وَ الْبُغْضُ فِی الله»
برترین اعمال، دوستى در راه خدا و دشمنی در راه خداست.
مشکاة الأنوار، ص۱۲۵
پیغمبر ما که مشرق نور هُداست
دل آینهدار مهر او، دیده جداست
فرمود: که حُبّ و بغض در راه خدا
محبوبترین کارها نزد خداست
امام صادق(علیهالسلام):
«لَا یَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»
پیوسته دعا در حجاب است (و میان آن و استجابتش حجاب و پردهاى حائل است) تا زمانی که بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود.
الکافی، ج۲، ص۴۹۱
هرچند دعای عاشقان پر دارد
زیباییِ پرواز کبوتر دارد
در پرده بُوَد اجابت اما صلوات
بفرست که آن حجاب را بردارد
امام رضا(علیهالسلام):
مَا مَعْنَى قَوْلِهِ «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»... کُلَّمَا ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
میدانید معنی «صَلّی» در آیه شریفه «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» چیست؟ یعنی هر گاه نام پروردگارش را یاد کند بر محمد و آل او صلوات فرستد.
الکافی، ج۲، ص۴۵۹
جامی بزن از می طَهور صلوات
فیضی ببر از فیض حضور صلوت
وقتی سخن از «ألا بِذِکْرِ الله» است
آرامش قلبهاست نور صلوات
هر چند ستاره غرق اشک و آه است
خورشید، دلش گرفتهتر از ماه است
گلدستهٔ آفاق، پس از رحلت او
سرشارِ «محمداً رسول الله» است
ای روشنی آینه! ای آبروی آب!
اسلام تو حل کرد همه مسئلهها را
از چلّه نشینیِ حرا، تا شب معراج
طی کردهای، ای روح دعا! مرحلهها را
از بس که نوازش ز تو دیدند گل و خار
برداشتی از روی زمین فاصلهها را
دلها همه پابند به زنجیر هوس بود
از مِهر شکستی همهٔ سلسلهها را
از خاک به افلاک رساندی به محبت
بیزاد و سفر مردم و بیراحلهها را
رسم تو وفا بود و، نصیب تو جفا شد
ای کرده نهان در دل شیدا، گِلهها را
دندان تو را گرچه شکستند، تو گفتی
تأثیر دعای سحر و نافلهها را
ای سنگ صبوری که پذیرفتهای از مِهر
در خلوت خود تنگترین حوصلهها را
گلها همه دارند به رخ گرد یتیمی
آوارهٔ صحرا مکن این قافلهها را
با زمزمهٔ وح
پیامبراعظم(صلواتاللهعلیهوآله):
«مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُم»
هركس گروهى را دوست داشته باشد، (روز جزا) با آنها محشور میشود.
بشارة المصطفى، ج۲، ص۷۵
پیغمبر ما که منجی انسانهاست
این گفتۀ او امید بخشِ جانهاست
دل بستۀ هر گروه باشید امروز
در روز جزا، حشر شما با آنهاست
پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیهوآله):
«اَلْبَخِيلُ مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ»
بخيل کسی است كه مرا نزد او ياد كنند و بر من صلوات نفرستد.
مكارم الأخلاق، ص۳۱۲
در مِهر پیامبر حیات است حیات
در نور هدایتش نجات است نجات
خواهی که تو را بخیل نشمارد کس
بفرست پس از نام «محمد» صلوات
پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیهوآله):
«اَلْبَخِيلُ مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ»
بخيل کسی است كه مرا نزد او ياد كنند و بر من صلوات نفرستد.
مكارم الأخلاق، ص۳۱۲
در مِهر پیامبر حیات است حیات
در نور هدایتش نجات است نجات
خواهی که تو را بخیل نشمارد کس
بفرست پس از نام «محمد» صلوات
پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیهوآله):
«إنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الْأخْلاقِ»
من مبعوث شدم تا فضائل اخلاق را به كمال برسانم.
مكارم الأخلاق، ص۸
پیغمبر اعظم که به عصمت طاق است
در خُلق عظیم شهرۀ آفاق است
فرمود: ظهور نور من، بعثت من
رستاخیز مکارم اخلاق است
پیامبر اعظم (صلواتاللهعلیهوآله):
«مَا مِنْ شَابٍّ يَدَعُ لِلهِ الدُّنْيَا وَ لَهْوَهَا، وَ أَهْرَمَ شَبَابَهُ فِي طَاعَةِ اللهِ، إِلَّا أَعْطَاهُ اللهُ أَجْرَ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ صِدِّيقا»
هیچ جوانی به خاطر خدا از دنیا و سرگرمیهای بیهوده آن روی نگرداند و جوانی خویش را در طاعت خدا سپری نسازد، مگر آنکه خداوند پاداش هفتاد و دو صدیق را به او عطا فرماید.
الأمالی للطوسی، ص۵۳۵
از چشمۀ نور، ساغری پُر مِیْ کن
تجلیلِ بهار عمر، قبل از دِی کن
خواهی که شوی بندۀ محبوب خدا
در طاعت او جوانیات را طی کن
شب شد و دور و برم پر شده از دلشوره
همه جا در نظرم پر شده از دلشوره
جريان چيست غزل دلهره دارد انگار
دفتر و شعر و قلم پر شده از دلشوره
شده آتشكده خاموش ولي دل گرم است
تاق كسري و حرم پر شده از دلشوره
لب درياچه شده خشك و پر از هرم عطش
به خداوند قسم پر شده از دلشوره
دو قدم دلهره دارم سه قدم شوق وصال
دل دل از چيست؟قدم پر شده از دلشوره
هم گرفته ز غبار قدمش جان خورشيد
هم سر سفره ي نورش شده مهمان خورشيد
بسكه عالم شده از نور جمالش روشن
پشت ابري ز خجالت شده پنهان خورشيد
زده زانو در اين خانه اگر ميبيني
پيش چشم همگان هست درخشان خورشيد
سجده ها كرده به خاك قدم پيغمبر
خوش به حالش شده در ميكده دربان خو
آمده با ما بماند مدتي كوتاه را
تا بفهماند به ما معني خاطرخواه را
اين همه نعمت به ما داده بدون منتي
باز هم داده به ما فرزند عبدالله را
ذره را خورشيد كرده گوشه ي چشمان او
كوه ميسازد براي عاشقانش كاه را
كور هم باشد كسي،يا در دل ظلمت اسير
گم نخواهد كرد با نور محمد راه را
رحمه وللعالمين ناميده حق او را كه او
دست گيري ميكند اين مردم گمراه را
جز علي كه در حقيقت با خود احمد يكي ست
كرده روشن از وجودش يازده مصباح را
او پيمبر بوده قبل از هفده ماه ربيع
آمده عالم ببيند جلوه ي الله را
گر چه تا روز قيامت دلبري ها ميكند
آمده با ما بماند مدتي كوتاه را
کجا قریحه من قدرت مَقال تو دارد
برون زعقل بشر سیطره کمال تو دارد
کدام امت مُنعم مثال امت اسلام
میان خیل رُسُل رهبری مثال تو دارد
تو آن زری که تو را خبره زمان نشناسد
فقط عیار تو را حیّ لایزال تو دارد
کتاب مُنزل و آیات آسمانی قرآن
به روشنی سخن از نیکی خصال تو دارد
درون سینه اهل ولا و اهل طریقت
دَوام تا به ابد عشق بی زوال تو دارد
ملک به درگه تو بوسه می زند ز تواضع
فلک دو دیده به آوازه جلال تو دارد
تجلیات قمر بر فراز عرش معلا
یقین نشانه ای از جلوه های خال تو دارد
خوش آن دلی که اسیر کمند عشق تو گردد
خوش آن غلام که بر سینه اش مدال تو دارد
چه سان به درگه تو مدّعی شوم به غلامی
غلام صد چو منی ر
بهشت منظری از کوی جانفزایِ محمد
سحر نشانه ای از روی دلربایِ محمد
تجلّیِ فلک از جلوۀِ جمالِ جمیلش
سرادقاتِ سجودِ ملک ، سرای محمد
ستارگان فلک را که برتر از همه دیدی
ببین به اوج جلالت به زیر پای محمد
کلام حضرت سرمد به شکل وحی مُعَدّد
به آیه آیه برآمد برون ، زِ نای محمد
نبوده و نبُوَد کس ، از او عظیم و معزز
به شش جوانب هستی بجز خدای محمد
علی زمکتب احمد مگر گرفته چه درسی؟
که شام قتل نبی ، آرمیده جای محمد
ز عرش اعظم حق ، می رسد سرود تهیّت
به نغمۀ صلوات و ثنا برای محمد
شهنشهان و خواقین گوشه گوشۀ هستی
همان بِه آن که شوند از کرم، گدای محمد
#امانیم به یقین و به اعتقاد و به ایمان
همی رضای خدا دید
مبعوث شده پیمبر امروز؟ بلی
نازل شده آیه های الله ولی
در راه، کلام وحی را جبرائیل
مانده ست به احمد ببرد یا به علی
از خاک تا به خاک تربت فرق دارد
جنات هم جنت به جنت فرق دارد
ما سعیمان این است این شبها نمیریم
در مسلک عاشق ریاضت فرق دارد
پایی که مشهد میرود رفته مدینه
هرچند به ظاهر مسافت فرق دارد
هرروز مبعوث نماز صبح صحنیم
پبش رضا صور قیامت فرق دارد
یک غار کوچک عرش را جاداده در خود
با چشم باطن وسع و وسعت فرق دارد
وقتی وظیفه گفتن از اوصاف مولاست
پس مطمئنا این نبوت فرق دارد
یا ایها المزمل از جا زود برخیز
حرف از علی شد باز آقا زود برخیز
چهل سال رفت و نوبت پیغمبری شد
حالا در این ام القری چه محشری شد
خواندی به محض این بسم رب زهرا
فورا لبت از ذکر کوثر کوثری شد
قرآن بخوان که دوره غربت تمام است
قرآن بخوان دوران م