حضرت محمد صلی الله علیه و آله

مرتب سازی براساس
 رضا یعقوبیان

سرود میلاد رسول الله (ص) -(ای شیعیان ز سوی(قادر حی سرمد)۲) * رضا یعقوبیان

267
1

سرود میلاد رسول الله (ص) -(ای شیعیان ز سوی(قادر حی سرمد)۲) ای شیعیان ز سوی(قادر حی سرمد)۲
با عز و جاه بی حد (آمده نور احمد)۲
شد شام میلادش شیعه شده شادش
یامصطفی احمد(۲)

امشب ز لطف یزدان (مکه بسان طور است)۲
از مقدم محمد (در همه جا سرور است)۲
غنچه گلی وا شد زینت به دنیا شد
یامصطفی احمد(۲)

آمده بهر تبریک (با شادمانی و شور)۲
روح الامین ز بالا (گلدسته دست هر حور)۲
بدرالدجی آمد کهف الوری آمد
یامصطفی احمد(۲)

آمنه زد ز شادی (بوسه به روی فرزند)۲
بوسد رخ محمد (با اشک شوق و لبخند)۲
نور مبین آمد حبل المتین آمد
یامصطفی احمد(۲)

از روز اول عمر (مدینه ات بهشتم)۲
باشد ز لطف یزدان( مهر تو در سرشتم)۲
هستم گدای تو مست ولای تو
یامصطفی احمد(۲)

امشب ز دل بگویم (جز تو کسی ندارم)۲
بنما ز لطف و رحمت( نگه به قلب زارم)۲
از حب تو مستم مولا بگیر دستم
یامصطفی احمد(۲)

خالی بود دو دستم( مولا شکسته بالم)۲
امشب تو از کرامت (بنما نظر به حالم)۲
ای تکیه گاه من هستی پناه من
یامصطفی احمد(۲)

  • شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا یعقوبیان

سرود میلادرسول اکرم (ص) -( جشن شادی برپاست) * رضا یعقوبیان

298

سرود میلادرسول اکرم (ص) -( جشن شادی برپاست) جشن شادی برپاست
آذین همه دنیاست
زینت عرش و فرش محمد کعبه ی دلهاست
یا مصطفی احمد یا مصطفی احمد
مولا مدد مولا مدد یا مصطفی احمد

از کرم الله آمد باعز و جاه
در هفده ربیع الاول احمد همچون ماه
یا مصطفی احمد یا مصطفی احمد
مولا مدد مولا مدد یا مصطفی احمد

شب شب میلاد است
شیعه امشب شاد است
غم و غصه از قلب و دل شیعه بر باد است
یا مصطفی احمد یا مصطفی احمد
مولا مدد مولا مدد یا مصطفی احمد

آذین شده دنیا آمد مه والا
از سوی حق جلوه گر است مه روی طاها
یا مصطفی احمد یا مصطفی احمد
مولا مدد مولا مدد یا مصطفی احمد

از خالق سرمد آمد دنیا احمد
زینت دامان آمنه گشته محمد
یا مصطفی احمد یا مصطفی احمد
مولا مدد مولا مدد یا مصطفی احمد

روح صلات آمد رمز حیات آمد
بر همه ی خلق جهان باب ا لنجات آمد
یا مصطفی احمد. یا مصطفی احمد
مولا مدد مولا مدد یا مصطفی احمد

نور هدی آمد بدرالدجی آمد
نور مبین حصن حصین کهف الوری آمد
یا مصطفی احمد یا مصطفی احمد
مولا مدد مولا مدد یا مصطفی احمد

آرام جان آمد عطرجنان آمد
مظهر ذات کبریا در این جهان آمد
یا مصطفی احمد. یا مصطفی احمد
مولا مدد مولا مدد یا مصطفی احمد

  • شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

شعر :حضرت زینب سلام الله علیه * دانیال تقوی

1160

شعر :حضرت زینب سلام الله علیه انتقام سخت بی شک انتقام زینب است
ذوالفقار مرتضی اینک کلام زینب است
لا فتی الی علی لا سیف الی ذوالفقار
در میان دشمنان ذکر مدام زینب است
کربلا تا شام ویران نزد عدوان شد عیان
جنیان حتی وحوشان جمله رام زینب است
لعن بر اهل سقیفه تا یزید و آل او
ابتدای خطبه و حسن ختام زینب است
خطبه تا خواند عقیله آیه میخواند حسین
روی نی گوید جماعت این قیام زینب است
گسترانده دامی از بهر جسارت خصم دون
غافل از اینکه خودش در بین دام زینب است
غیر زیبایی ندیدم گفت و گفتا با خودش
من امیرم پس چرا دنیا به کام زینب است
او پناه و تکیه گاهِ حضرت سجاد بود
چون که زین العابدین رسماً امام زینب است
گوییا در روز خلقت از گِل اهل کِسا
قدری از هر یک قوام خشت خام زینب است
اینکه هر جا در کنار نام زیبای حسین
نام زینب آمده خود از مقام زینب است
جز خدا سر خم نگرداند به پای هر کسی
هرکسی که سر به زیر است و غلام زینب است

  • شنبه
  • 28
  • آبان
  • 1401
  • ساعت
  • 23:19
  • نوشته شده توسط
  • علی اصغرخواجه زاده
ادامه مطلب

مدح پیامبر اکرم(ص) -(از ازل تا به ابد مدح تو بر لب دارم) * رسول چهارمحالی

227
1

مدح پیامبر اکرم(ص) -(از ازل تا به ابد مدح  تو بر لب دارم) از ازل تا به ابد مدح تو بر لب دارم
ذکر زیبای تو از سپیده تا شب دارم

نام زیبای تو شدذکر سلام وصلوات
ذکر تو ذکر خداوند شده با حسنات

شهد شیرین سلام و صلواتی احمد
خاتم مرسلی و باب نجاتی احمد

تورسول الله واحمد و محمود شدی
خادم خانۂ حق کعبۂ مقصود شدی

هفده ماه ربیع شأن نزول قدمت
دل هرعاشق تو گشته دمادم حرمت

آمدی جان جهان نور هدایت احمد
درّ دریای رسالت با سعادت احمد

آخرین گلبوسه ازشهد رسالت هستی
محو الطاف خداوند محمد مستی

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مدح پیامبر اکرم(ص) -(از طعم لبت جام شراب آوردند) * رسول چهارمحالی

92

مدح پیامبر اکرم(ص) -(از طعم لبت جام شراب آوردند) از طعم لبت جام شراب آوردند
از بوی تنت عود و گلاب آوردند

چشمان تو میدرخشد ای قرص قمر
از برق نگاه تو شهاب آ وردند

تا گوشه ی چشمی به دل ما کردی
ما را به عشق تو حساب آ وردند

روزی که تو آ مدی درون دل من
اَنفاس سحر به من جواب آوردند

رندان همه را مست نگاهی کردی
از باده ی می مرا که آب آوردند

آغوش تو را لحظه شماری کردم
درلحظه وصل به دیده خواب آوردند

بیدار شدم طعم لبانت چو عسل
درهجر تو یک حال خراب آوردند

ذکر تو شده ذکر سلام و صلوات
نام تو درون یک کتاب آوردند

درمصحف قرآن که گشته جاوید
صدها غزل از کلام ناب آوردند

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت محمد(ص) -(آتشکده ز عشقت خاموش شد محمد) * رسول چهارمحالی

87

حضرت محمد(ص) -(آتشکده ز عشقت خاموش شد محمد) آتشکده ز عشقت خاموش شد محمد
وساوه با خروشت مدهوش شد محمد

تا ظلمت و سیاهی پر کرد کل عالم
تابید نور خاتم از صلب جان آدم

شق القمر به پا شدصبح سحر رسیده
نورنبوت از عشق با صد ظفر رسیده

ماه ربیع الاول ماه ظهور عشق است
ارض وسما منوراز ماسرورعشق است

لَوْلاکَ مَا خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ مصطفایی
بانسلِ پاک و اطهر درارض و ماسوایی

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:42
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مدح حضرت محمد(ص) -(از ازل تا به ابد مدح تو بر لب دارم) * رسول چهارمحالی

125

مدح حضرت محمد(ص) -(از ازل تا به ابد مدح  تو بر لب دارم) از ازل تا به ابد مدح تو بر لب دارم
ذکر زیبای تو از سپیده تا شب دارم

نام زیبای تو شدذکر سلام وصلوات
ذکر تو ذکر خداوند شده با حسنات

شهد شیرین سلام و صلواتی احمد
خاتم مرسلی و باب نجاتی احمد

تورسول الله واحمد و محمود شدی
خادم خانۂ حق کعبۂ مقصود شدی

هفده ماه ربیع شأن نزول قدمت
دل هرعاشق تو گشته دمادم حرمت

آمدی جان جهان نور هدایت احمد
درّ دریای رسالت با سعادت احمد

آخرین گلبوسه ازشهد رسالت هستی
محو الطاف خداوند محمد مستی

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مدح حضرت محمد(ص) -(برای از تو سرودن بگو که شاعر کیست) * رسول چهارمحالی

126

مدح حضرت محمد(ص) -(برای از تو سرودن بگو که شاعر کیست) برای از تو سرودن بگو که شاعر کیست
به جز خدا که کسی لایق عبادت نیست
خداست شاعر و مداح و خالقی سرمد
همان که نام تو را داده مرحمت احمد
خدا ز لطف و عنایت کرامتت داده
بهار را به ربیع عید بهر امتت داده
سبد سبد گل یاس و صنوبر آ ورده
به یمن دیدن روی پیمبر آ ورده
ملائک آمده اند تا گل ازرخت چینند
جمال حسن خدا را به قامتت بینند
خدا به بندگان بنمود لطف بی شمار
که خلق نمود محمد،سید الابرار
کسی که نورولایت ز کوثرش جوشید
کسی که دین خدا را به حق بود خورشید
لوای حق و حقیقت ز نور او جاریست
به پای عدل تو آ قا کسی که یارا نیست
علی و فاطمه نوریست از وجود پیغمبر
تمام عالم امکان در سجود پیغمبر
بگیر دامن آ ل عبا دمادم ای ساقی
که نیست جز در رحمت دری سویت باقی

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مسلم ع -(ما را فرا خواندند و پیمان را شکستند با مکر و حیله قلبِ قرآن را شکستند) * هستی محرابی

188

مسلم ع -(ما را فرا خواندند و پیمان را شکستند  با مکر و حیله قلبِ قرآن را شکستند) #شب_اول_مسلم_ابن_عقیل_ع

#محرم_۱۴۰۳

#از_ازل_ما_را_نوشتند_از_محبان_حسین

از بس که دیدم من ز کوفی بی وفایی

نامه نوشتم یا حسین کوفه نیایی

کوفی جماعت مردمانِ شوم و پستند

این نانجیبان حرمتِ ما را شکستند

ما را فرا خواندند و پیمان را شکستند

با مکر و حیله قلبِ قرآن را شکستند

بی هیچ یار و یاوری تنها در این شهر

بی همدم و بی منزل و ماوی در این شهر

هر خانه ای رفتم مرا راهم ندادند

من بی پناه بودم پناهگاهم ندادند

هر کوچه ای رفتم به بن بستی رسیدم

آدابِ مهمانداری از آنان ندیدم

جز خانه ی طوعه که یک شب جای من بود

دلواپسیَت تا سحر رویای من بود

از خانه ی طوعه مرا میدان کشاندند

فَرقم شکستند و به جوی خون نشاندند

خون گشته جاری از لب و دندانم ای وای

وای از من و زخمِ تنِ بی جانم ای وای

تشنه جگر بودم ولی آبم ندادند

از دشمنیِ با علی آبم ندادند

راسم جدا شد بر سرِ دارالاماره

ذکرِ علی را بر لبم دارم هماره

نامِ تو را می بوسم و تکریم دارم

لیک از حضورِ تو در اینجا بیم دارم!

اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ الاَمیر

فصرتُ فِداهُ وَ نِعمَ المَصیر

۱_حسین(ع) فرمانروای من است و او بهترین فرمانرواست و من فدای او هستم و این بهترین فرجام و سرنوشت است.

#هستی_محرابی

#بداهه

  • شنبه
  • 16
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:18
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شعر مدح و مناجات با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله -(خالقش او را شبیه خود نمایان کرده است) *

38

شعر  مدح و مناجات با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله -(خالقش او را شبیه خود نمایان کرده است) خالقش او را شبیه خود نمایان کرده است
مدفنش را قبله گاه پاک انسان کرده است

کل عالم شوره زار و عشق او باران بُوَد
کل عالم را خدا محتاج باران کرده است

هر که از چیزی بگیرد عزت خود را ، خدا
اسم احمد را شرافت بخش قران کرده است

ماه از شوق وصال او گریبان چاک کرد
این حقیقت را در عالم ماه عریان کرده است

در میان "میم" اسمش کل اسرار خداست
فرق احمد با احد را "میم" پنهان کرده است

هر کریمی خورده از جامش نَمی شُربِ طهور
با همان انعام لطفی بر کریمان کرده است

شک ندارم بر کریمان کارها را از صفا
سید اولاد ادم صاف و آسان کرده است

تیغ تیز و جبر و اجباری نباشد او به عشق
هر دل ویرانه را هم سنگ سلمان کرده است

او طبیب هر نفوس است و شفیع هر ذنوب
بر در بیت اش بیاید هر که عصیان کرده است

با نسیمی که سحر از بوی گیسویش وزد
باد شیرین صبا را شاد و خندان کرده است

اَحسن الحال است و او را یا محول گفته اند
شام دل را ماه عشق او درخشان کرده است

جان محمد باشد و جانان علی بیشک خدا
کل خلقت را فدای جان و جانان کرده است

سـجاد احمدیان

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله -(تو آمدی و بهشت برین مکه شدی) * سید مهدی موسوی

32

شعر غزل حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله -(تو آمدی و بهشت برین مکه شدی) تو آمدی و بهشت برین مکه شدی
امان آمنه بودی امین مکه شدی

گل از جمال تو الهام شاعرانه گرفت
محمدی شد و نام تو را بهانه گرفت

گلاب، عطر تنت را به چشم می‌ساید
شمیمِ پیرهنت را به چشم می‌ساید

چه عطر دامنه‌داری چه شوق لبریزی
عجب ادامۀ زیبا و حیرت‌انگیزی

بهار و چشمه و باران و رود می‌دانند
که تربیت‌شدگان کدام دامانند

اگر تو لب بگشایی کلام تو خیر است
سکوت تو پر پرواز منطق‌الطیر است

اگر تو لب بگشایی به لهجۀ دلخواه
لب مبارک تو می‌شود «کلام الله»

لب تو گرم نماز است و گرم ابراز است
دو مصرعی‌ست که سرمشق گلشن راز است

شناسنامۀ تابندگی‌ست پیشانیت
اگر مجال دهد طرۀ پریشانیت

تبسم تو به ما حس و حال می‌بخشد
عواطف بشری را کمال می‌بخشد

به خندۀ تو بهشت برین، بدهکار است
به خاک پای تو کل زمین بدهکار است

به سینِ سروری تو قسم که فصل بهار
به تو نه هفت که هفتاد سین بدهکار است

خدا به خلقتش احسنت گفته اما باز
به خُلق و خوی تو صد آفرین بدهکار است

چه کرده‌ای که سلیمان به اسم اعظم تو
نه یک نگین که هزاران نگین بدهکار است

بگو بگو که به پیراهنت جناب کلیم
چقدر معجزه در آستین بدهکار است

همیشه سایه به خورشید متکی بوده
دم مسیح به تو اینچنین بدهکار است

به جبرئیل، امین گفته می‌شود به تو نیز
به این مقایسه روح الامین بدهکار است

تو با امانت خود از همه طلب داری
جهان چقدر به تو بعد از این بدهکار است

قسم به شانه، زمانی که شانه می‌کردی
دو سوی مویت را رودخانه می‌کردی

دو رودخانه موّاج تا ابد جاری!
که دیده رحمت جاری به این سزاواری؟

قسم به نور! تماشایی است چشمانت
رسول اکرم زیبایی است چشمانت

بهشت از لب حوض تو چون وضو کرده‌ست
برای خویش چنین کسب آبرو کرده‌ست

اذان چه خوب ادا کرده است دِینش را
همین که گفته کنارت شهادتینش را

از آسمان خدا یاکریم می‌بارد
به برکت تو «الف، لام، میم» می‌بارد

بهار آمده با اقتباس از رویت
نسیم ترجمه فارسی‌ست از مویت

تویی مُشَبَّه و در شأن تو شبیهی نیست
مُشَبّه‌ٌبِه تشبیه‌های ما فانی‌ست

ز شرم در تب و تاب هلاک می‌افتند
تمام وَجهِ شَبَه‌ها به خاک می‌افتند

گل محمدی ما که سرخوش از یاسی
چقدر روی گل یاس خویش حساسی

عجب گلی و عجب طینت معطره‌ای
چه یاس طاهره‌ای داری و مطهره‌ای

حکایت تو و مولا علی و ریحانه
جناس تام پروانه است و پروانه

رسانده دست تو بحرین را به یَلتَقِیان
چنان‌که ماحصلش گشته لؤلؤ و مرجان

چنان‌که ما حَصَلَش عطر و نور خواهد شد
چنان‌که ختم به صبح ظهور خواهد شد

تمام عالم و آدم پر است از حَسَنات
به برکت گل رویت به برکت صلوات

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل ولادت حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله -(سلام،باب نخستِ کتاب چشم شماست) * محمد هادی افخمی

33

غزل ولادت  حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله -(سلام،باب نخستِ کتاب چشم شماست) سلام،باب نخستِ کتاب چشم شماست
به چشم اهل نظر،بازتاب چشم شماست

سلام و عرض ادب محضر منوّرتان
که این خجسته دعا،مستجاب چشم شماست

و نُه فلک به ستون نگاهتان برپاست
الا که طاق مدائن خراب چشم شماست!

دو پلکتان سپر إِنْ یَکاد چشم حسود
سپاهی از مژه پا در رکاب چشم شماست

مرو به بزم زلیخا که خون مردم مصر
فقط گذاشته پای حساب چشم شماست

پیام آور أُمّی ! به نَصِّ اعجازت
سواد مردم بینا مُجاب چشم شماست

به نیم غمزه ات اسلام ناب آوردند
سلام حمزه تان در جواب چشم شماست

شبیه دانه ی تسبیح می‌خورد بر هم
فرشته عاجزِ ثبت ثواب چشم شماست

زبس که حکم قُمِ الَّیْل گشته نَصْبُ الْعَیْن
سحربه حسرت دیدار خواب چشم شماست

ز رازهای عروجت نگفته ، فهمیدی ...
نگاه ژرف علی رمزیاب چشم شماست

امین عرش خدایی و لحظه دیدار
دوبال رُوحُ الْأَمین کی حجاب چشم شماست

(به رغم مدّعیانی که منع عشق کنند)
خدیجه مادرمان کامیاب چشم شماست

به حشر ، چشم امید همه گنهکاران ...
به بخشش و کرم بی‌حساب چشم شماست

در آیه ی وَسَقاهُم به رویتان سوگند !
علیست ساقی وکوثر،شراب چشم شماست

حیات بخش دوعالم،سحاب چشم شماست
چراغ عرش خدا ، آفتاب چشم شماست

به درک قدر علی ، قدرِ نیم پلک زدن
تَوَرُّق شب و روز کتاب چشم شماست

ز فتح قلعه خیبر عجیب‌ تر این بود !!!
که فتح مکه به یک فتح باب چشم شماست

درست ! دست که بالای دست،بسیاراست
غدیر ، خاطره انتصاب چشمِ!!! شماست

ز بس که چشم خدا را گرفته عین الله
خدا هم آینه ی انتخاب چشم شماست

چهار گوشِ کسایت نگارخانه عشق
مگر خدا متصور به قاب چشم شماست!؟

چهل سپیده نَه ! عمری به انتظار نشست
نثار مقدم زهرا ، ثواب چشم شماست

حدیث قُرَّةُ عَیْنی دلیل روشن ماست ...
که شخص فاطمه عالیجناب چشم شماست

همین که یاس بهشتی به شانه ات آویخت
تلاطمی به دو کاسه_گلاب چشم شماست

و صبح و شب به در خانه ی ذَوِی الْقُرْبی
نگاهِ سوخته از اضطراب چشم شماست

تو را نشان مَوَدَّت به این نشان!که چه زود
کبود ، گوشه ی پُر التهاب چشم شماست

... و چشم من به امید طلوع چهاردهم
ستاره ی سحر انقلاب چشم شماست

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 18:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل ولادت حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله -(عُزی ؛ هبل ؛ لات و منات امشب پریشانند ) *

17

غزل ولادت حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله -(عُزی ؛ هبل ؛ لات و منات امشب پریشانند ) علی_اصغر_هدایتی

عُزی ؛ هبل ؛ لات و منات امشب پریشانند
از سنگ بودن ؛ بت شدن آنها پشیمانند

معبد به دستش بی گمان ویرانه خواهد شد
بُت ها گمان آشفته ؛ سرگردان ؛ پریشانند

طائف به خود می لرزد آوای محمًد را
نزدیک می بیند ؛ چه بت هایی که لرزانند

عُزی حراض از تو مُسلًم چشم می پوشد
عُزی بدان بت ها تمامی رو به پایانند

تب کرده بُت از شوکت زیبای میلادش
عُزی ؛ هبل؛ لات و منات امشب به هذیانند

عُزی سقام از تو حفاظت کی کند ؛ هرگز
بت های مکه بی گمان در مرز بحرانند

طائف یقین دارم به چشمش خوب خواهد دید:
بت ها پریشانند ؛ گریانند ؛ ویرانند

بت ها پریشان ؛ جان به لب در گوشه ی معبد
یکجا نشسته ؛ خسته جانان در غم جانند

از بت شدن بی شک پشیمانند بت هایی
که از همین حالا به فکر کار کتمانند

کتمان کنند اینان همین بت بودن خود را
سودی ندارد بت شدن در حال خُسرانند

میلاد پاکی ؛ خوبی و احساس و شور و شوق
ّبت ها همه سر در گریبان سر به دامانند

معبد لات در طائف به دستور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و پس از محاصره ی طائف و در همان سالی که غزوه تبوک رخ داد ویران شد.

قبیله ی قریش برای پرستش عُزی در حراض پرستشگاهی مانند کعبه ساخته بودند که به آن سقام می گفتند .
در قرآن نام عّزی در کنار دو بت مهم دیگر عرب آمده است خالد بن ولید به دستور حضرت محمد صلی الله علیه و آله این بت را شکست .

علی_اصغر_هدایتی

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 18:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح پیامبر اکرم (ص) -(چشم تو را اگر چه خمار آفریده اند) * سعید بیابانکی

23

غزل مدح پیامبر اکرم (ص) -(چشم تو را اگر چه خمار آفریده اند) چشم تو را اگر چه خمار آفریده اند
آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند

از سرخیِ لبانِ تو ای خون آتشین
نار آفریده اند انار آفریده اند

یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند
در عطردانِ ذوق و بهار آفریده اند

مانند تو که پاک ترینی فقط یکی
مانند ما هزار هزار آفریده اند

زندانی است روی تو در بند موی تو
ماهی اسیر در شبِ تار آفریده اند

دستم نمی رسد به تو ای باغِ دوردست
از بس حصار پشت‌ِ حصار آفریده اند

این است نسبت تو و این روزگارِ یأس:
آیینه ای میانِ غبار آفریده اند...

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مدح_میلاد_حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله_و_سلم -(عالم همه چون قطره و دریاست محمد) * امیر قربانی

50

مدح_میلاد_حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله_و_سلم -(عالم همه چون قطره و دریاست محمد) عالم همه چون قطره و دریاست محمد
شاهان جهان بنده و مولاست محمد
سر سلسله ی رحمت دنیاست محمد
سر تا به قدم جنت الاعلی ست محمد
محبوب خداوند تعالی ست محمد

بنویس محمد وَ بخوان جانِ دو عالم
ذریه ی اویند کریمان دو عالم
به سفره ی او خورده گره نان دو عالم
محکم شده با یاری اش ایمان دو عالم
از بس که کرم دارد و آقاست محمد

مانند خدا رحمت او لایتناهی
بر خِیل فقیران بدهد منصب شاهی
والله خدا هست بر این حرف ، گواهی
برتر شده از کُلِّ رسولان الهی
زیرا پدر حضرت زهراست محمد

با مقدمِ او عالم فانی شده زیبا
بوسه زده سر تا قدمِ دختر خود را
اینگونه بیان کن کَرَمش را به دو دنیا
نفرین نکند در وسط جنگ به اعدا
الحقُ وَالاِنصاف که زیباست محمد

هر جا قدمش رفت علی پشت سر او
در خیبر و احزاب علی شد سپر او
یعنی همه جا بوده علی بال و پر او
حجاج پی کعبه ، علی دور و بر او
برتر بود از کعبه و والاست محمد

با یاد علی هست تمام ضربانش
در سجده علی میچکد از شهدِ لبانش
جاری شده انگار علی در شریانش
پیغمبر ما جسم و علی هم شده جانش
هر جا که علی هست همانجاست محمد...

➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر مدح معلمانِ بی بدلِ خلقت؛ نذر_پنج_تن_آل_عبا_علیهم_السلام -(خدا گفته ست با جبرییل، وقتِ خلقتِ انسان) * مرضیه عاطفی

9

متن شعر مدح معلمانِ بی بدلِ خلقت؛ نذر_پنج_تن_آل_عبا_علیهم_السلام -(خدا گفته ست با جبرییل، وقتِ خلقتِ انسان) خدا گفته ست با جبرییل، وقتِ خلقتِ انسان
محمد(ص)شهر علم است و علی(ع)درب ورود آن*

همان شهری که نه! آغاز و پایانش مشخص نیست
همان علمی که دارد ریشه در خط به خطِ قران

همان علمی که با وحی الهی دلنشین تر شد
در آیه آیهٔ أعراف و إبراهیم و ألرحمن

همان علمی که با وحدانیت انداخت بت ها را
به روی خاکدانِ این زمینِ مملو از عصیان

همان علمی که با بعثت؛ خریدارِ محبت شد
تمام خارها گل داد بعد از بارش باران

همان علمی که دارد آبرو از پنج تن؛ تنها
گرفت از اولین روزِ ازل در جانشان جریان

همان علمی که زهرا(س) در صحیفه پیش بینی کرد
نوشت از سرنوشتِ تک تکِ آیندگان؛ هرآن

همان علمی که حیدر را سرآمد کرد در عالم
وَ قران را کتابت کرد و إحیا کرد صد سلمان

اگر تردید داری که علی(ع) علامه پرور هست
بپرس از جرج-جرداقی که شد نهج البلاغه-خوان

همان علمی که مولا را به سائل سوق میداد و
نشد یک عمر! حتی در رکوعش غافل از "احسان"

همان علمی که صیقل داد با آن ذوالفقارش را
بصیرت ریخت در تیغی که شد نام آورِ دوران

چه علمی بود که شد بانیِ صلحِ حسن‌(ع) حتی
چه صلحی بود که شد سخت، جنگ تن به تن حیران

چه علمی! ضربِ شمشیرِ حسین بن علی(ع) بود و
فرود آمد به فرقِ کفر و باطل؛ کاری و برّان

چه آقایی! که علمش رنگی از آزادگی را داشت
أبالأحرار نامش بود و شد اسطورهٔ ادیان!

* قال رسول اللّه(ص):
أنَا مَدینَةُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ
پیامبر خدا(ص): من شهر دانشم و علی(ع) دروازه آن است. آن که دانش میخواهد، باید از [این] دروازه در آید.
ابن عبّاس؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج۲، ص۳۴

  • چهارشنبه
  • 9
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد