حضرت محمد صلی الله علیه و آله

مرتب سازی براساس

شعر مدح پیامبر اکرم (ص)- ( ای روشنی تبار تو و نور تیره ات) * سید محمد جواد شرافت

5469
2

شعر مدح پیامبر اکرم (ص)- ( ای روشنی تبار تو و نور تیره ات) ای روشنی تبار تو و نور تیره ات
ای آسمانیان زمین هم عشیره ات
ای لحظه لحظه زندگی ات آیه آیه صبح
آئینه دار سوره ی شمس است سیره ات
دارد دلت علاقه ی ذاتی به آسمان
همواره سوی اوست اگر چشم خیره ات
خورشید رفت و ماه... پدرت رفت و مادرت
در غم گذشت روز و شب تار و تیره ات
دُرّ یتیمی و صدف کعبه خانه ات
لطف خدای عزّوجل پشتوانه ات
ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر
لبخندت از تبسّم گلها ملیح تر
بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست
یعنی ندیده از خَم زلفت ضریح تر
ای با خدای عرش ز موسی کلیم تر
با ساکنان فرش ز عیسی مسیح تر
با دیدن تو عشق نمک گیر شد که دید
روی تو را ز چهره ی یوسف ملیح تر
تو شاه بیت شعر غزل خیز خلقتی
حُسن

  • یکشنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مدح حضرت محمد(محمّد ساقی بزم وجود است) *

7347
4

شعر مدح حضرت محمد(محمّد ساقی بزم وجود است) محمّد ساقی بزم وجود است
جهان مست از می جود و شهود است
ولایت همچو می در جام هستی است
غدیر خم، خُم این شور و مستی است
علی عطر و جهان گُلخانه اوست
حقیقت، برگی از افسانه اوست
محمد دین عقل و فطرت آموخت
مرام دوستی با عترت آموخت
شما ای عترتِ مبعوثِ خاتم
شما ای برترین اولادِ آدم
شما از اهل بیتِ آفتابید
گل جان محمد را گلابید
جهان جسم و شما جان جهانید
شما هم آشكار و هم نهانید
شما اسرار هستی را امینید
فروغ آسمان، روی زمینید
امیر كشور دل ها شمایید
شما آئینه های حق نمایید
شما یك نور در چندین رواقید
شما نور حجازید و عراقید
فروزان مشعل همواره جاوید
شمایید و شمایید و شمایید
دیانت بی شما كامل نگردد
بجز با عشقت

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح رسول اکرم(سینه پر از شور خدا) *

4831
1

شعر مدح رسول اکرم(سینه پر از شور خدا) سینه پر از شور خدا
تو آسمون نور خدا
شهر مدینه پر شد از شقایق
مکه شده پر از صفا
پیچیده تو ارض و سما
عطر محمد و امام صادق
جان زهرا
دلبر ما
نور سر مد یا نبی
اصل خلقت
نور رحمت
یا محمد یا نبی
یا علی علی علی علی علی

  • شنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 05:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح رسول اکرم(پیدایش نور سرمدی شد ) *

4267

شعر مدح رسول اکرم(پیدایش نور سرمدی شد ) پیدایش نور سرمدی شد
بازار گل محمّدی شد
امروز جهان کهنه شد نو
از مقدم اسعد دو خسرو
یعنی نبی و امام صادق
محبوب حق و کتاب ناطق

  • شنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 05:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح پیامبر اعظم(ص)-(ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر) * سید محمد جواد شرافت

4689
2

مدح پیامبر اعظم(ص)-(ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر) ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر
لبخندت از تبسم گلها ملیح تر
بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست
یعنی ندیده از خم زلفت ضریح تر
ای با خدای عرش ز موسی کلیم تر
با ساکنان فرش ز عیسی مسیح تر
وقتی سوال می شود از بهترین رسول
از نام تو چه پاسخی آیا صحیح تر؟
با دیدن تو عشق نمک گیر شد که دید
روی تو را ز چهره ی یوسف ملیح تر
تو حسن مطلع غزل سبز خلقتی
حسن ختام قصه ی ناب نبوتی
بر چهره ی تو نقش تبسم همیشگی
در بین سینه ات غم مردم همیشگی
دریایی و نمایش آرامشی ولی
در پهنه ی دل تو تلاطم همیشگی
در وسعتی که عطر سکوت تو می وزد
بارانی از ترانه، ترنم همیشگی
با حکمت ظریف تو ما بین عشق و عقل
سازش همیشگی و تفاهم همیشگی
خورشی

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح پیامبر اکرم(ص)(دارد غزل به عشق تو آغاز می شود) *

3867

مدح پیامبر اکرم(ص)(دارد غزل به عشق تو آغاز می شود) دارد غزل به عشق تو آغاز می شود
مثل گلی که با نفست باز می شود
می بارد آسمان غزل پوش بیت هام
هر مصرعی مسافر یک راز می شود
اسرار عاشقانه ی رندان روزگار
در صحن چشم های تو ابراز می شود
حاجت به عقل و بیّنه و احتجاج نیست
در آیه های زلف تو اعجاز می شود
پایان راه آتش سوزان دوزخ است
وقتی که از مسیر تو اعراض می شود
وقتی هوا هوای تو باشد فقط بلی
پاسخ به استخاره ی پرواز می شود
نامت محمد است و در اعماق میم تو
باران و عشق و قافیه آغاز می شود

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح نبی خاتم(ص)(با حمد خدای خلق عالم، " الله" کبیر، رب اعظم) *

4147
1

مدح نبی خاتم(ص)(با حمد خدای خلق عالم، " الله" کبیر، رب اعظم) با حمد خدای خلق عالم، " الله" کبیر، رب اعظم
شعرم شده عاشقانه ملزم، برمدح تو ای نبی خاتم (ص)
خاتم نه فقط به ملک هستی، آیینه‌ی عزّ لامکانی!
ختم است به تو، جمال مطلق، ختم است به تو، کمال آدم
تو ذات شگفت کایناتی: " لولاک لما خلقت الافلاک"
تو، جوهر آنچه عقل خوانده ست، در منطق محکمات، محکم
رخسار تو آیه آیه‌ی " نور"، تفسیر شریف " والنهار" است
هم مردمکان، بسان " والیل" ، تأویل نجابتی مکرم
اشراق شگرف گیسوانت، آیات بلند و ژرف "طاها"
محراب قشنگ ابروانت ، در مد نگاه عرشیان ، خم
مخلوق تبسم نگاهت ، نوروز پرند آفرینش
مستور تجسم پگاهت، گل‌های بهشت همچو شبنم
این چامه به التفات یادت ، سرشار بلاغتی عجیب است
ترکی

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت رسول(ص)(می گذشتید از میان کوچه‌ها، با هر تبسم) *

3746
1

مدح حضرت رسول(ص)(می گذشتید از میان کوچه‌ها، با هر تبسم) می گذشتید از میان کوچه‌ها، با هر تبسم
کوچه می‌شد در فضای عطر لب‌های شما، گم
ای پیام سبز جاری، در نگاه آسمان‌ها
آه از آیین و از آیینه‌های قلب مردم
دیدن خورشید از نزدیک باور کردنی نیست ؟
من شما را در خیالم می‌کنم وقتی تجسم !
آه ای دریای رحمت، نبض جاری در حقیقت
درد ما، امروز یعنی: لحظه‌های بی ترحم
مهربانا، کاش می‌شد، بار دیگر هم بپیچد
صوت قرآن شما، در کعبه‌ی سبز ترنم
* *
عرض حاجت، دارم ای آیینه‌ی مهر الهی
یا رسول الله، می‌گویم: سلام ! از خطه‌ی قم
ای بهشت عارفانه، من کویرم یاری ام کن
گل کند در سینه‌ شاید، عشق و ایمان و تفاهم
***
مکتب شعر دینی
سیدعلی اصغرموسوی

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

شعر مدح پیامبر اکرم -( ای مفتخر خدای ز خلق جمال تو ) * مهدی نظری

4978

شعر مدح پیامبر اکرم -( ای مفتخر خدای ز خلق جمال تو ) ای مفتخر خدای ز خلق جمال تو
دیده خدا کمال خودش در کمال تو
تو لایق صفات خدایی بدون شک
از این صفات هر چه که داری حلال تو
تو اشرف تمامی خلق دو عالمی
ای بهترین خلیفۀ حق خوش به حال تو
آن قدر شأن و مرتبه ات افضل است که
زهرا، علی، حسن وَ حسین اند آل تو
حالا که مهر و عشق تو گشته ست مال من
جان و دل و تمامی هستیم مال تو
ما بعد خانوادۀ تو اهل دل شدیم
با "اسهد" اذان فصیح بلال تو
این سان طواف سنگ حجر می شود قبول
وقتی طواف می کند او دور خال تو
باغ جنان اگر چه چنین سبز و خرم است
شادابی و نشاط گرفت از قبال تو
من مرغ روی گنبد خضرایی توام
من بندۀ بزرگی و آقایی توام
از جلوه ی رخت جلوات آفریده شد
از بذل و بخشش ات

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر مدح و پیامبر اکرم(ص) -( روزی که به عرش احترامش کردند ) *استاد سید هاشم وفایی

3050

شعر مدح و پیامبر اکرم(ص) -( روزی که به عرش احترامش کردند ) روزی که به عرش احترامش کردند
آئینۀ حسن ذوالکرامش کردند
از باغ بهشت با ورود احمد
گل های محمدی سلامش کردند
***
وقتی که شکوفۀ تولا گل کرد
صد شاخه امّید و تمنا گل کرد
گفتند گل روی محمد بشکفت
ذکر صلوات بر لب ما گل کرد
***
در فصل گل و بهارِ اسماء و صفات
در موسم عشق و جوشش آب حیات
جبریل به همره ملائک می گفت
بر آل علی و آل احمد صلوات

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح پیامبر اکرم(ص) -( مدح و ثنا کنم همی بذات پاک احمدی ) * اسماعیل اخوت

5091

شعر مدح پیامبر اکرم(ص) -( مدح و ثنا کنم همی بذات پاک احمدی ) مدح و ثنا کنم همی بذات پاک احمدی
ختم پیامبران احق ، وصف رسول سرمدی
مظهر آیت خدا امین وحی ایزدی
بتارک پیامبران سرور تاج احمدی
صلی علی محمد ص بعزت محمدی ص
شمس و قمر کند همی سجده بروی ماه او
خشم شده قامت فلک در بر پیشگاه او
صبح سفید میدهد زدیدة نگاه او
مصون شود بروز حشر هرکه بود پناه او
صل علی محمد ص بعزت محمدی ص
وصف صفات او کند خدای قادر جلیل
ستوده مدح او خدا بصد هزارها دلیل
بود طنین خوان او مسیح و آدم و خلیل
تربیت محمدی فزون بود زجبزئیل
صل علی محمد ص بعزت محمدی ص
اگر برخ برافکند نگار من همی نقاب
بهره برد ز روی او چشمة ماه و آفتاب
مینوی چهره او دهد همچو جلای چون شهاب
ز طلعت جمال او جلوه نموده ما

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( آن را كه به جز قُربِ خدا هيچ ندارد ) * علی اکبر لطیفیان

3652
0

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( آن را كه به جز قُربِ خدا هيچ ندارد ) آن را كه به جز قُربِ خدا هيچ ندارد
هنگام ِ بلا، غير ِ دعا هيچ ندارد
از لُكنَتَم ايراد نگيريد . . . بلالَم
دل مايه يِ قُرب است صدا هيچ ندارد
بايد به مقامات نظر داشت ، نه اسباب
موسي همه كاره ست ، عصا هيچ ندارد
پروانه پرش سوخت و من ياد گرفتم
عاشق شدنم غير بلا هيچ ندارد
از جانبِ گيسوي نگار است كه خوشبوست
از ناحيه يِ خويش ، صبا هيچ ندارد
اموالِ كريمان همه اش مالِ فقير است
اصلاً چه كسي گفته گدا هيچ ندارد؟!

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • شنبه
  • 2
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( بر سر كوى تـــو هـــر كـــه راه ندارد ) * محمد علی مردانی

3452
1

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( بر سر كوى تـــو هـــر كـــه راه ندارد ) بر سر كوى تـــو هـــر كـــه راه ندارد
واى بـــه حـــالش كــه داد خواه ندارد
نام تو نـــازم كـــه در صحیـــفه هستى
فاصله جـــز(میـــم), بـــا الـه ندارد
خواند احـــد,(احـمد)ت,از آنكه به عالم
غیر تو كس ایـن مقـــام و جـــاه ندارد
بـس كه بلند است قاف قـدر تـــو اى جان
چرخ بـــر آن پایـــگاه راه نـــدارد
ختـــم بـــه نــام تو شد رسالت و دنیا
بعد تو جـــز عتــرتت پنـــاه نـــدارد
بعـــد تـــو غیــر از دوازده وصــى تو
عالـــم اســـلام پـــادشــاه نـــدارد
درس عفـاف ار بشــــر ز فـاطمه(س) گیرد
روز جـــزا نـــامـــه سیــاه نـــدارد
روشنى طلعت حسین و حسن(ع) را
نیّـــر تابـــان و نـــور مـــاه ندارد
لــ

  • شنبه
  • 2
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( دست ساقی چون سر خم را گشود ) *

5411
4

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( دست ساقی چون سر خم را گشود ) دست ساقی چون سر خم را گشود
جز محمد هیچ كس آنجا نبود
جام آن آیینه را سیراب كرد
وز جمالش خویش را بیتاب كرد
موج زلف مصطفی را تاب داد
ذوالفقار غیرتش را آب داد
در پی احمد علی آمد پدید
بر كف او بود میزان و حدید
بوالعجب بین روح حق را در دو جسم
هر دو یك معنی ولیكن در دو اسم
در حقیقت هر دو یك آیینه اند
یك زبان و یك دل و یك سینه اند
یك نظر بر پرده ی نقاش كن
تاب گیسوی قلم را فاش كن
آفرین گو پنجه ی معمار را
تا نماید بر تو این اسرار را
فاش میگوید به ما لوح و قلم
از وجود چهار ده بی بیش و كم
چهار ده ماه فلك پرواز كن
چهارده خورشید هستی ساز كن
چهارده پرواز در هفت آسمان
هر یكی رنگین تر از رنگین كمان
چهارده الیا

  • شنبه
  • 2
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

مدح حضرت رسول(ص) -( تیغ ابرویت غزل را در خطر انداخته ) * وحید قاسمی

3803
2

مدح حضرت رسول(ص) -( تیغ ابرویت غزل را در خطر انداخته ) تیغ ابرویت غزل را در خطر انداخته
پیش پایت از تغزل بسكه سر انداخته
مرد این میدان جنگ نابرابر نیستم
تیر مژگانت ز دست دل سپر انداخته
بنده ای ؟ پروردگاری ؟ این شکوه لایزال
شاعرانت را به اما واگر انداخته!
نامی از میخانه ها نگذاشت باقی نام تو
باده را چشم خمارت از اثر انداخته
ساقی معراج، عرش گنبد خضرایی ات
جبرئیل مست را از بال و پر انداخته
كار دیگر از ترنج و دست هم، یوسف گذشت
تیغ، سرها را به اظهار نظر انداخته
سود بازار نمك انگار چیز دیگری است!
خنده ات رونق ز بازار شكر انداخته
عاشق و معشوق ها از هجر رویت سوختند
عشق تان آتش به جان خشك و تر انداخته
این تنور داغ مدح چشم هایت؛ مهربان
نان خوبی دامن اهل هنر

  • یکشنبه
  • 15
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح پیامبر اکرم(ص) -( دارد خدا هـــوای تو را طور دیگری ) * محمد کاظمی نیا

3532
2

شعر مدح پیامبر اکرم(ص) -( دارد  خدا هـــوای تو را طور دیگری ) دارد خدا هـــوای تو را طور دیگری
از آدمـــی سری، به خـدا طور دیگری
در بین خلق خنده نمـــی رفت از لبت
گریه کــن سحر!، به خفا طور دیگری
مُحرِم شده است مروه به زیر قدوم تو
حالا "صفا" گرفته صفا طور دیگری
ذکر درود بر تو و اولاد پــــــــــاک تو
تاثیر می دهد به دعـــــــا طور دیگری
گرچه نبیّ، ولی به علــی فخر می کنی
با تک برادرت بــــه خدا طور دیگری
هرچند "لطف"، ذاتیِ اولاد فاطمه است...
دارد بــــزرگِ خانه ،عطا طور دیگری
ما را که با زبان خــوش آدم نمی شویم_
باید جــــــــدا کنی ز خطا طور دیگری
تنها مسیر قـــــرب "ولایت پذیری" است
"حب علی" که هست، چرا طور دیگری؟
وقتی حسین از تو و وقتی تو از حسین...
م

  • شنبه
  • 28
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و ولادت پیامبر اکرم(ص) -( در خُلق زبانزد شده بر خَلق سرآمد ) * محمدرضا طهماسبی

3818
5

شعر مدح و ولادت پیامبر اکرم(ص) -( در خُلق زبانزد شده بر خَلق سرآمد ) در خُلق زبانزد شده بر خَلق سرآمد
مختار مشید شده آن عبد مؤید
ای مهر تو و قهر تو در دست گرفته
هم آینه رومی و هم تیغ مهنّد
نه شرع شده غامض و نه ره شده مسدود
تا حکم تو شد نافذ و رای تو مسدّد
ای در تو شده خواب و یقین اندک و بسیار
وی بر تو شده شرّ و شرف کوته و ممتد
ای آن‌که مقام تو از این قوس فراتر
وی آن‌که مقام تو به فردوس مخلّد
بر شهپر جبریل بنه زین که زند لاف
از این‌که کنار تو رسیده است به مقصد
برگرد! رسول مدنی! پرده برافکن
تا مکه ببیند رخ زیبات مجدد
این سنگ، مگر روی تو و موی تو دیده است
کاین‌گونه گهی ابیض گشته است و گه اسود
روی تو شده شاخص نیک و بد و زین‌روی
با تو همه خوبیم و بدون تو همه بد
تو ش

  • شنبه
  • 28
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و ولادت پیامبر اکرم(ص) -( صدای معجزه می‌آید از پشت دری دیگر ) * حسنی محمدزاده

3321
1

شعر مدح و ولادت پیامبر اکرم(ص) -( صدای معجزه می‌آید از پشت دری دیگر ) صدای معجزه می‌آید از پشت دری دیگر
خدا گل می‌کند در ربنای حنجری دیگر
خبر آورده: دارد سنگ‌باران می‌شود، ظلمت
ابابیلی که پر واکرده از پلک‌ تری دیگر
کسی با هفت پشت از نسل اسماعیل می‌آید
شبی از دامن آیینه‌گون‌ هاجری دیگر
خدا با نقره حکاکی خاتم، شبی زیبا
می‌آراید به انگشت زمین، انگشتری دیگر
به نخ کردند ماه و مهر را در نیمه‌های شب
که تسبیحی شود در پنجه پیغمبری دیگر
صدف شد قلب آرام حرا، آهسته آهسته
برای سجده‌های سوزناک گوهری دیگر
چهل سال است می‌خواهد زمین، روشن کند شب را
به نور چلچراغ وحی پیغام‌آوری دیگر
کنار هم هزاران برگ باران‌خورده مصحف شد
برای آیه «یا ایها المدثر ...» دیگر
بخوان با صوت گیرایت: «ال

  • شنبه
  • 28
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح پیامبر اکرم(ص) -( ز سر بیرون نخواهم کرد سودای محمد را ) * یوسفعلی میر شکاک

4319
4

مدح پیامبر اکرم(ص) -( ز سر بیرون نخواهم کرد سودای محمد را ) ز سر بیرون نخواهم کرد سودای محمد را
نمی گیرد خدا هم در دلم جای محمد را
پس از عمری که چون پروانه بر گِرد علی گشتم
در این آیینه دیدم نقش سیمای محمد را
به بینایی امیر عرصه تجرید خواهی شد
کنی گر سرمه ات خاک کف پای محمد را
جهان را سر به سر آیینه ی روی علی دیدی
علی خود آینه ست ای دل تماشای محمد را
محمد «من رءانی» گفت و موسی «لن ترانی» دید
چه در دل داشت عیسی جز تمنای محمد را
شبی کآفاق را آیینه ی نور خدا دیدم
خدا می دید در آیینه سیمای محمد را
چطور آخر همین گوشی که جز دشنام نشنیده ست
شنید آخر به جان لحن دل آرای محمد را
چه باید گفت از آن شب، آن شب قدس اهورایی
که من با خویشـتن دیدم مدارای محمد را
که می د

  • یکشنبه
  • 29
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت محمد(ص) -( با کدامین غزل از چشم خدا آمده ای؟ ) * اکبر نبوی

3842
1

غزل حضرت محمد(ص) -( با کدامین غزل از چشم خدا آمده ای؟ ) با کدامین غزل از چشم خدا آمده ای؟
با توأم با تو که از غار حرا آمده ای!
چشم بی تاب جهان بر لب تو دوخته است
در غزل فاش بگو تا که چرا آمده ای؟
بر لبت خوانش انسان و دلت غرق خدا
تو خدایی که چنین پاک و رها آمده ای؟
می مزی وحی و نگاهت گل پردیس نشان
زمزم جانی و جان را به صفا آمده ای
کهکشان سایه نشین گل خورشیدی توست
نور نوری تو و چون مهر خدا آمده ای
آیه در آیه نگاهت غزل رحمت حق
مرهم زخم جهانی و شفا آمده ای

شاعر : اکبر نبوی

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت محمد(ص) -( دوباره جان من امشب، به لب رسیده محمّد! ) * وحیده افضلی

3239
1

غزل حضرت محمد(ص) -( دوباره جان من امشب، به لب رسیده محمّد! ) دوباره جان من امشب، به لب رسیده محمّد!
دمای این کلماتم به تب رسیده محمّد!
چقدر عاشقم امشب... چقدر حوصله دارم
غمم به مرز غریبِ طرب رسیده محمّد!
یکی عجم به نگاهت... به زلف های سیاهت
سپرده دل... خبرش به... عرب رسیده محمّد
جواب سنگ، تبسّم!... جواب طعنه، تبسّم!
چه کس به جز تو به اوج ادب رسیده محمّد؟
تو مصطفای خدایی... تو برگزیده ی عشقی
به جز تو کیست که تا این، لقب رسیده محمّد؟
چقدر خنده ی شیرین نشسته روی لبانت
به التماس دهانت... رطب رسیده محمّد!
ببین زمانه ی ما را ... ز بس در این همه ظلمت
ندیده صبح رخ ات را به شب رسیده محمّد!
دوباره قصّه ی مبعث... دوباره غار حرا و...
دوباره آخر ماهِ رجب رسیده محمّد

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت محمد(ص) -( پیچید عطرت، شاخه ی کافور جان داده است ) * مریم خجسته

3059

غزل حضرت محمد(ص) -( پیچید عطرت، شاخه ی کافور جان داده است ) پیچید عطرت، شاخه ی کافور جان داده است
در حال مستی خوشه ی انگور جان داده است
تابیدی و از تابشت خورشید هم انگار
تنها میان ذرّه های نور جان داده است
بی شک خدایت تا تو را آورد بر این خاک
پیغمبران را در درون گور جان داده است
حتّی سلیمان هم مسلمان تو شد تا دید
یک دانه پاشیدی، هزاران مور جان داده است
بر شانه ات بنشان حسینی را که بعد از او
هر نغمه ای در دستگاه شور جان داده است
در کوچه کافر کیش ها هی خاک پاشیدند
هر کس تو را نشناخت بی شک کور جان داده است
هر کس تو را نشناخت، اهل هر کجا باشد
در مکّه، تهران، قونیه، لاهور جان داده است
شهد از زبانت می چکد لب می گشایی تا -
قرآن بخوانی دسته ای زنبور جان داده ا

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت محمد(ص) -( مثل باغي که در او حسرت دريا باشد ) * میثم خالدیان

3419

غزل حضرت محمد(ص) -( مثل باغي که در او حسرت دريا باشد ) مثل باغي که در او حسرت دريا باشد
مثل رودي که بخشکد، پُر رؤيا باشد
مثل دشتي که سرابي بفريبد او را
مثل شهري که خراب و تَه دنيا باشد
يا تمناّيِ لبِ تشنه ي کوهي از ابر
تا مگر سايه ي رحمت سرِ صحرا باشد
انتظار تو «محمد» به همين مي مانست
کودکي گم شده در شهر، که تنها باشد...
آمدي، گريه کنم يا نکنم آقا جان؟
اشک از چشم جهان پَر بکشد؟ يا باشد؟
بِابي اَنتَ و اُمّي؛ که در آيينه ي تو
عشق بي حيله ي مادر، غم بابا باشد
ناخدايي به خداوندِ مسيح و موسي
شرق بد کرده اگر در پيِ بودا باشد
من گناهم بسيارست؛ خودت مي بيني
شيخِ صنعان به تو آويخت. اگر جا باشد -
کاروانت به من شب زده جايي بدهد -
قول دادم که دلم خانه ي مولا

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

غزل حضرت محمد(ص) -( عشق تو در سینه ی ما از ازل دیرین ترست ) * موسی علیمرادی

3410

غزل حضرت محمد(ص) -( عشق تو در سینه ی ما از ازل دیرین ترست ) عشق تو در سینه ی ما از ازل دیرین ترست
این مدال مهر از خور شید هم زرّین ترست
می شوم فرهاد و بر کوه غزل حک می کنم
شور تو در شعر هایم از عسل شیرین ترست
با غزل تا قاب قوصین خدا گر پر کشم
باز هم از وصف خاک پای تو پایین ترست
می نویسم از شکست واژه ها در وصف تو
قدر کاه کوی تو از کوه ها سنگین ترست
چون که بر تو دختری مانند زهرا داده اند
خون تو از خون هر پیغمبری رنگین ترست

شاعر : موسی علیمرادی

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا اسماعیلی

اشعار حضرت رسول(ص)-مدح -( سرگـــــــــــرم مشق عشقـــــم و بیدارِ بیدارم ) * رضا اسماعیلی

2060
2

اشعار حضرت رسول(ص)-مدح -( سرگـــــــــــرم مشق عشقـــــم و بیدارِ بیدارم ) سرگـــــــــــرم مشق عشقـــــم و بیدارِ بیدارم
سرگـــــــــرم مشقِ دلنشین " دوستت دارم "
جز عشق ، راز دیگری در جان هستی نیست
بگذار تــــــا این واژه را در یــــــــاد بسپارم
آه ، ای رسول مهربــــان ، ای بهترین یاور !
از لحظه های بـــــی تو بودن ، سخت بیزارم
من دوست دارم زندگـــــــــــی را در کنار تو
تقدیـــــر من عشق است ، تا وقتی تو را دارم
در روشنای نــــــام تو ، ای شمس عالمتاب !
در چـــــــار سوی این زمین ، آیینه می کارم
می سوزم و در شعلــه می رقصم ، تماشا کن
در آتش عشقــــــــی خدایـــــی ، من گرفتارم
شمسم زمانــــــی ، گاه یوسف ، گاه ابـــراهیم
گاهی به لطف عشق تو، منصورِ بر« دار» م
جـــ

  • چهارشنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( در حریم نبوی داد زدن ممنوع است ) *استاد سید هاشم وفایی

3388

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( در حریم نبوی داد زدن ممنوع است ) در حریم نبوی داد زدن ممنوع است
گریه وزاری وفریاد زدن ممنوع است
پیش این قوم که از گریۀ ما می ترسند
خواندن ادعیه و داد زدن ممنوع است
در برطایفه ای که همه دور از نورند
حرفی از ظلمت وبیداد زدن ممنوع است
بین این قوم که آتش به گل وغنچه زدند
ناله برمادر و اولاد زدن ممنوع است
قتل اولاد علی را همه جایز دانند
تیغ برگردن جلاد زدن ممنوع است
***

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • شنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام رضا(ع) -( حریم طوس مگر طور وادی سیناست ) *

6268
4

غزل امام رضا(ع) -( حریم طوس مگر طور وادی سیناست ) حریم طوس مگر طور وادی سیناست
که روی پاک رضا، جلوه گاه نور خداست
چو کعبه ساحت قدسش مطاف اهل یقین
رواق صحن نو و کهنه مروه است و صفاست
پیمبران به طواف و فرشتگان در سعی
یکی به ذکر نماز و دگر به فکر دعاست
شرف برد به مقامش مقام ابراهیم
غبار او به رخ زمزم آبرو افزاست
به خاک او حجر الاسود استلام کند
که پاره ی تن پیغمبر خدا این جاست
چنان که در عرفاتت گنه ببخشایند
نگاه او قلم محو جرم و عفو خطاست
غبار خاک قدم های زائر حرمش
صبا برد به شفاخانه ها که محض شفاست
شعار نور خدا جلوه ی جمال نبی
کمال علم علی نور دیده ی زهراست
هماره این در رحمت به سوی مردم باز
ه حج ملّت ایران و کعبه ی فقراست
زمین ببوس «ریاضی» که ای

  • چهارشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

شعر مدح پیامبر اعظم(ع) -( شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد ) * سید حمید رضا برقعی

3381
2

شعر مدح پیامبر اعظم(ع) -( شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد ) شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد
سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیس

  • پنج شنبه
  • 8
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 07:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا اسماعیلی

شعر پیامبر اعظم(ص)-مدح و صلوات -( در کشور عشق، معبدی می خواهم ) * رضا اسماعیلی

4362
2

شعر پیامبر اعظم(ص)-مدح و صلوات -( در کشور عشق، معبدی می خواهم ) در کشور عشق، معبدی می خواهم
یک سینه تهی ز هر بدی می خواهم
سهمی ز جهان اگر مرا می بخشید
باغی ز گل محمدی می خواهم
***
ای عشق ! تو آمدی حیاتم دادی
از ظلمت و تیرگی نجاتم دادی
من تشنه ی یک سرود روشن بودم
جامـــــی ز زلال صلــــواتم دادی
***
ای دوست ! ندای « لا تخف » می آید
شب رفت ، صدای چنگ و دف می آید
شد چشم زمین به نور احمد روشن
از عرش ، فرشته ، صف به صف می آید
***
بوی تو ز بوستان من می آید
خورشید در آسمان من می آید
لب های مرا فرشتگان می بوسند
چون نام تو بر زبان من می آید
***
در عشقِ تو استوار ، همچون کوهم
بی نور تو ، عابر شب اندوهم
چون نام تو بر لبان من می رقصد
عطر صلوات می چکد از روحم
***
تا نا

  • پنج شنبه
  • 8
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 07:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( سیاه چشم دو عالم، خرام آهوی عشق ) * محمد علي رضاپور

3007

شعر مدح حضرت محمد(ص) -( سیاه چشم دو عالم، خرام آهوی عشق ) سیاه چشم دو عالم، خرام آهوی عشق
نبیِ سوسن و مریم، طبیب و داروی عشق
دوگونه ات نمکین و نگاه، یوسف کش
وخال کنج لبت وزنه ترازوی عشق
نفس بزن که دوعالم بگیرد عطر تورا
قدم بزن که بگیرد ترانه ام بوی عشق
توپلک می زنی و دهر می رود ز نفس
ونام توست از آغاز هست بر روی عشق
نشان حضرت لولاک از ملک پرسید
دلم، نشانی او داد برسر کوی عشق
پیمبری و دوعالم اسیر معجزه ات
نشسته عقل به پیش تو با دوزانوی عشق
بخوان که حضرت داوود محضرت شاگرد
بخوان به سبک حجازی کلام دلجوی عشق
صنم تویی بت عیار، کعبه ام چشمت
نوای ما به طواف تو هست "یا هوی" عشق
نبی! پیاله بیافشان، علیست ساقی تو
بیا و دست بکش برسیاه گیسوی عشق
تویک نفس زدی و آن

  • شنبه
  • 10
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد