حسین گفتم و لبهای من دُرافشان شد
دوباره کنج دلم روضه های رضوان شد
حسین گفتم و شهد و عسل ز کامم ریخت
حسین گفتم اگر قندها فراوان شد
بخوان تو نام مسیحایی اش چو آب حیات
حسین گفتم و پاییزها بهاران شد
دلم هوای حرم کرد و روضه اش رفتم
و فرش تکیه چنان قالی سلیمان شد
کبوتری شدم و در حرم گشودم بال
صفای باغ جنان ناگهان نمایان شد
میان صحن ، صدایِ پَرِ ملائک بود
حیاط خیس حریمش فرشته باران شد
شبیه تاک به دور ضریح پیچیدم
و چشمهام دو چشمه شراب جوشان شد
صفای ناب شراب طهور پیدا بود
به چای روضه ؛ که مستی ما دو چندان شد
حسین کشتی نوح است پس هراسی نیست
اگر که موج بلاها رسید و طوفان شد
حسین نام بلندش چراغ عرش خداس
- یکشنبه
- 1
- مهر
- 1397
- ساعت
- 09:35
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب