شک ندارم که اگر قلب مرا بشکافند
عکس شش گوشه ی ارباب بر آن حک شده است
شاعر : محسن اوجانی
- یکشنبه
- 19
- بهمن
- 1393
- ساعت
- 07:00
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
شک ندارم که اگر قلب مرا بشکافند
عکس شش گوشه ی ارباب بر آن حک شده است
شاعر : محسن اوجانی
دلا بزم حسین بن علی دعوت نمی خواهد
اگر خواهی بیا این آمدن منت نمی خواهد
به هنگام عزاداری ریا را دور کن از خود ،
که اینجا معرفت می خواهد و شهرت نمی خواهد
اگر خواهی که هیئت را کنی بازیچه دستت
حسین از مردمان بی خرد بیعت نمی خواهد
به زور و پول نتوان هیئتی ها را کنی تطمیع
حیا کن شرم کن بزم عزا قدرت نمی خواهد
مگو اشک فلانی حقه بازی هست و نیرنگ است
فضولی تا به کی خاموش باش صحبت نمی خواهد
به کنج خانه خوشزاد است و ذکر یا حسین زیرا
که نوکر نوکر است و مجلس و هیئت نمی خواهد
برگرفته از کتاب قفل شکسته
سید حسن خوشزاد
به جای جای دلم جای پای تو است حسین
خوشم که حنجره ام نینوای تو است حسین
هزار چشمه ی اشکم اگر دهند به چشم
خدا گواهست که وقف عزای تو است حسین
صفا و مروه و رکن و مقام و کعبه ی من
به کربلات قسم کربلای تو دست حسین
به هر زمان که بخوانند نسل ها قرآن
درون حنجره هاشان صدای تو است حسین
به عالمی در دل بسته ام ز روز ازل
مگر به روی تو، این خانه جان تو است حسین
معمای خون تو را جز خدا نداند کس
به خون تو، که خدا خونبهای تو است حسین
اگر چه کعبه بود قبله ام به وقت نماز
دلم به جانب صحن و سرای تو است حسین
بهشت باد به اهل بهشت ارزانی
بهشت من حرم با صفای تو است حسین
زیارت همه پیغمبران زیارت حق
زیارت سر از تن جدای ت
فراقت تشنه ی او بود و تشنه جان می داد
نخورده آب به خون عمر جاودان می داد
گشوده دست قبولی خدای عز و جل
حسین هستی خود را به ارمغان می داد
عجب نبود اگر در بهای هستی وی
خدا خدایی خود را به رایگان می داد
خدا به مسلخ عشق از خلیل خواست جوان
حسین داوطلب گشته خور جوان می داد
وضوی خون جبین را نکرده بود تمام
که خون پاک دلش را آسمان می داد
سلاج و جامه شده غارت و کرامت بین
که باز خاتم خود را به ساربان می داد
زلال آب به سقا که هجر غیرت بود
گلوی کودک شش ماهه را نشان می داد
به چرتم دو لبی را که مصطفی بوسید
چگونه بوسه بر آن چوب خیزران می داد
گلوی تشنه و دریای خون و سجده ی شکر
حسین بود که این گونه امتحان می دا
زين وداع آتشين ، کز شهر قرآن ميکني
آستان وحي را ، بي تاب و حيران ميکني
اي که با جمعي پريشان ، از مدينه ميروي
قلب زهرا را ، ز حال خود پريشان ميکني
تا ابد بنياد غم ، از غصه ات ماند بپا
کاخ شادي را چرا با خاک يکسان ميکني ؟
اي که مصباح هدايت هستي و فلک نجات
از چه با اين اشکها ايجاد طوفان ميکني ؟
با عزيزان ميروي و ، زادگاه خويش را
پيش چشم فاطمه ، خالي ز جانان مي کني
سينه بشکسته او ، رفت از يادش دگر
با دلي بشکسته هجران را چو عنوان ميکني
مصطفي را قصه پيراهنت مدهوش کرد
زينب از اين پيرهن بردن ، پشيمان ميکني
اي ذبيح کربلا ، جانها فداي حج تو
اي که خود را در مناي عشق ، قربان ميکني
در طوافت کعبه
ای آشنای دشمن و احباب،یا حسین
مهر رُخت همیشه جهانتاب،یا حسین
نام مقدّست گره از کار وا کند
مصداق یا مفتّح الابواب،یا حسین
نامت بوَد جواز عبور از پل صراط
جانم فدای نام تو ارباب،یا حسین
گفتم حسین و توبه ی من هم قبول شد
ای بهترین وسیله و اسباب،یا حسین
داغ تو آن قدَر شده سنگین که جای اشک
ریزد ز دیده این همه خونآب،یا حسین
تو کشتی نجاتی و ما غرقه ی بلا
ما را به حقّ فاطمه دریاب،یا حسین
آتش زدن به مصحف قرآن روا نبود
شیعه از این بلا شده بی تاب،یا حسین
این فتنه از سران یهود آب می خورد
قومی که شد ز خون تو سیراب،یا حسین
تا کی بناست شاهد بی حرمتی شویم
بهر نجات شیعه تو بشتاب،یا حسین
شاعر: محمد فردوسی
زمین درگیر گفتار حسین است
زمان مبهوت رفتار حسین است
نوشته سـر در عرش الهــی
خدا مدیون کردار حسین است
شاعر : حیدر عیسایی
من روز ازل دل به تو دلبر دادم
حق خواست که در دام غمت افتادم
شادی من از فرط غم توست حسین
چون سوخته ی غم تو هستم شادم
از کودکی ام میان هیئت هایت
من آب به دست عاشقانت دادم
بهتر زبهشت، روضه های تو بود
آموخته این راز به من استادم
یک بار که از هیئت تو جا ماندم
دیدم که هزار سال عقب افتادم
نام همه گر شود فراموش قسم
هرگز نرود نام حسین از یادم
آنقدر حسین حسین بگویم محشر
تا روضه بپا شود از این فریادم
قبل از همه جا به کربلایت رفتم
زآن روست که تا روز ابد آبادم
سروده ی جواد حیدری
شب یلدا چنان باش خرابت نکنند
غافل از واقعه کربو بلایت نکنند
ای که دم میزنی از عشق حسین ابن علی
آن چنان باش که ارباب جوابت نکند
رمز اقتدار
دیار مردم دور از ریا من است
امید صبح سعادت یگانه یار من است
به جستجوی گل آرزوی خود هستم
بهار قاصدک چشم انتظار من است
به دفتری که نویسد مرکب طبعم
صحیفه ایست که خود اصل شاهکار من است
شعار مرگ به ظالم درود بر مظلوم
کتیبه دل خونین و داغدار من است
میان جامعه کور فکر و بی فرهنگ
کلام نافذ حق رمز اقتدار من است
ندای حق به حقیقت ندای آزادیست
سکوت در بر اتباع ظلم عار من است
شعار پوچ دلیلیست بر سبک مغزی
شعار مکتب آزادگان شعار من است
طریق عشق بود خط سرخ آزادی
غلامی در مولایم اعتبار من است
گدای سفره سرای خلیفه اللهم
گدایی در مولا همیشه کار من است
منم گدای در دودمان پیغمبر
حسین
سجده گاه خنجروتیغ وسنان دشنه ای
من بقربان لبت در پیش دریاتشنه ای
جمله عالم شد عزادرماتم و اندوه تو
اربا اربا پیکرت در خاک وخون آغشته ای
درزمین قلب مابا آنکه پرخاروخسست
غیرحبت ای حسین جان ما نداریم کشته ای
درکلاس عاشقی درمکتب دارالجنون
غیرهیات یا حسین ما رانباشد رشته ای
نفس
چه گنبد و چه حریم مطهری داری
چه بارگاه عجیبی چه محضری داری
چو سیب نیم پیمبر دلاوری داری
به پای پای ضریحت چه اکبری داری
به روی نیزه اعدا نشسته راس قمر
چه پهلوان و علمدار دلبری داری
ز گاهواره پاکش کند هوای پدر
چه کودکی چه عزیزی چه اصغری داری
چقدر نیزه و شمشیر نشسته بر جانت
چه زخمهای فراوان چه پیکری داری
به زیر سایه نرفته ز بعد کرببلا
چه با وفا چه ربابی چه همسری داری
چه دختری که نشسته در انتظار طبق
شبیه فاطمه ماند چه کوثری داری
رگ بریده ببوسد به گودی مقتل
چقدر صبور و خمیده چه خواهری داری
خمیده بود و ز داغت خمیده تر شده است
چقدر کمانی و خسته چه مادری داری
به زیر سایه دستت شدم گدا
نون و القلم نبی و ماسترون حسین
طاق فلک علی به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهرا ست خون حسین
هستی تمام ظاهر و باطن بتون حسین
با یک قیامت است هم القلبون حسین
در این میان نقطه پرگار زینب است
سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست ؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست ؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست؟
اذن دخول در حرم یار زینب کیست ؟
پیدا ترین ستاره پیدای خلقت است
زهرا ترین زهره زهرای خلقت است
لیلا ترین لیلی لیلای خلقت است
شیوا ترین سوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره اسرار زینب است
الطاف تو شد مرحمتِ گاه و گدارم
ابري شدهام رخصتي اي يار، ببارم
در رقص طنابم نگهي كن كه بداني
گر دست نگيري تو مرا بر سر دارم
با بودن تو زندگيام سبز شد، اي دوست
هر چند همه فكر كنند بيكس و كارم
از پاي نينداخت مرا هَجمهي اندوه
تصوير ضريحت به خدا هست قرارم
هر شيوهي ابروي تو صد حرز گره زاست
سجادهي چشمت هوسِ ليل و نهارم
از طايفهي زخمي و از واديِ اشكي
من سرخوش از اينم كه چو مجروح نگارم
تا ذكر تو را ميبرم، آبادترينم
كي كِشتِ زمستان زده در فكر بهارم
آندم که ردشدی بی سکوت ازخیال من
کم کم رسید میوه افکارکال من
باران گرفت وشیشه اشکم شکست وریخت
برگونه های آینه تفسیرحال من
پروازده شکسته پری را بسوی نور
سوزانده معصیت به خدا هر2بال من
اوج کمال، خاک قدوم توبودن است
ماندن بدون عشق تو باشد زوال من
حالا که مرغ عاشقی ازسینه ام پرید
آورده مژده اشک که مولاتوراخرید
شعری ازحسین عباسی پور
برمشامم بوی خاک کربلا گرآشناست چون که در وقت صلاتم زیر سر خاک شفاست
میرسد آوای هل من ناصرش بر گوش دون پاسخش را داده اند اندر صدای تیر و خون
هر که را در کربلا بود و نبودش یارعشق سنگ را لبیک کردند بر جبینش در دمشق
لحظه را کردند غنیمت برده اند انگشتری با همان انگشترش نازی کنند بر دختری
بوی خون آید ز عرش کربلا از بطن سین سرشکان سر میشکست آنروز بر روی زمین
کربلا برگ درختان را جدا کرد از تنه قفل سر واکرده زینب,محملش گشته قمه
بر دلم افتاده امشب خواب بینم کربلا طی الارضی خوانده قلبم رفته تا ملک خدا
ترسم از آن لحظه ای پرسند خدایت؟زیر دین ترسم از آن لحظه که گویم خدای من حسین
بماند,وزن شعرم را خر
خبرازحنجره ی شاه ولا می آید
خبرقافله کرب وبلا می آید
ایهاالنس به این نکته توجه دارید؟
100روزدگرماه بلامی آید؟
اگرنام اشعررامیدانیدلطفااطلاع دهید
نفس
شعری در مدح حضرت مختار از مصطفی آزادوار(محب)
یالثارات الحسین بر چیده را مختار بود
مرحم بر زینب غم دیده را مختار بود
قلب اعدا بی قرار و تیغ شمشیرش خضاب
علت آن دشمنان ,ترسیده را مختار بود
داغ آن راس الحسین ,بر جان ها خون افکند afkanad
منتقم بر آن سر ببریده را مختار بود
بردرک واصل نمود آن کوفیان بی حیا
شادی آن طفل ماتم دیده را مختار بود
یادآن دستان تشنه دستها ببریده است
دست آن ساقی می نوشیده را مختار بود
فخرماایرانیان خورشیدما شاهان ,کیان
گفته برمارهبر و تابیده را مختار بود
ای محب حضرت حیدرخروشت ازچه بود؟
گفت بیداری این خوابیده را مختار بود
جواب عاقلان
این می و میکده گوییم علیمی دارد
بد بُد آن خانه و کعبه دلیلی دارد
تو به من خورده مگیرو دمم از کفر مزن
تو به پیشه من عاشق دم ازین عمر نزن
آن می ناب که گوییم بوَد حرف علی
می بوَد روی حسین ابن علی
میکده کرببلا و نجف و شامگه است
بر همه هیئتیان میکدشان قتلگه است
چون که آید زحسینم به دو عالم نامی
همه سرمست شویم گر نخوری, ناکامی
نمک روضه ارباب غذای دل ماست
سر ببریده ارباب نوای دل ماست
بی خودی نیست که هم لیلی و هم مجنونیم
عطر سیب حرمش هم ز فضای دل ماست
از کرامات خدا بود غم رأس حسین
این همه لطف و کرامات برای دل ماست
دل بیمار مرا گر چه شفا نیست ولی
کربلای غم ارباب شفای دل ماست
گرچه سخت است همیشه ز غمش نالان بود
سختی روضه ارباب به پای دل ماست
بی بها ما ندهیم این دل خود دست کسی
جنت و کوثر ارباب بهای دل ماست
اصل توحید فقط حبّ علی هست علی
نور اعلای علی پرده گشای دل ماست
اگر این حب علی هست خطا ای عالم
خود الله گرفتار خطای دل ماست
با عمل دست دعا گیر فرج نزدیک است
فرج مهدی قائم به دعای دل ماست
شاعر : جعفر ابوالفتحی
ای به نیزه سرتو، قاری قرآن خدا
ای به دریای جنون، لولو و مرجان خدا
ای صدای دل ما سینه زنان حرمت
ای دو چشم کرمت ،مرجع مردان خدا
ای پریشان شده در ناحیه ی قتلگهت
رأس تو بر سر آن، نیزه برّان خدا
یک نظر بر دل ما، کن که پر از غم باشیم
بهر هر درد تویی، منبع درمان خدا
ای تو سبط نبی و جان علی یا مظلوم
ای به شهر نبوی، لاله و بستان خدا
بوسه بر سینه ی تو ختم رسل میزد پس
از چه بشکست جفا، سینه و دندان خدا
دست بر دامن عباس رشیدت زده است
هر که گشته به گهی دست به دامان خدا
حلقه ی دام بلا، کرب و بلا و حرمت
ای سر موی سرت، سلسله جنبان خدا
ای نماینده فضل و کرم و جود و سخا
ای به تفسیر خدا، معنی فرقا
لیلایی و هر آینه مجنون توام
تا آخر عمر خویش مدیون توام
در کوی خودم بر و بیایی دارم
از این همه اعتبار ممنون توام
شاعر:علی آمره
ای صفای حرمت پرده گشای دل ما
کربلای غم تو قبله نمای دل ما
از غمت خونجگریم چون جگرت پاره شده
با غم و سوز و نوا ده تو شفای دل ما
ی صفای حرمت پرده گشای دل ما
کربلای غم تو قبله نمای دل ما
از غمت خونجگریم چون جگرت پاره شده
با غم و سوز و نوا ده تو شفای دل ما
روضه خوان روضه بخوان شب شب عشق حرم است
مادرش گریه کند خون به نوای دل ما
تا که ما عاشق هر بی سر و پایی نشویم
داده آن سبط نبی سر به بهای دل ما
از خدا ترس و تو راه علوی پیش بگیر
چارده نور، خدا ریخت، به پای دل ما
سر ارباب مرا روی سنان می بینی
وه که آن نیزه ز سر رفت به لای دل ما
لحظه ی ذبح خدا بود در آن وادی طور
رگ ارباب جدا گشت چو ن
اشکی که زده پای غمت قطره ای لبخند
چایی ست که افتاده در آن حبه ای از قند
تذهیب دل ماست که برعهده اشک است
در خیل عزادار تو کم نیست هنرمند
«من» را بشکن باز کن آغوش خودت را
من را ببر از گوشه آن بند به این بند
تا خون تو در سینه ی ما در جریان است
نزدیکتریم از رگ گردن به خداوند
...
از لحظه دیدار ضریحت چه بگویم؟
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
شاعر : معین اصغری
در مدح حسین بن علی (ع)
ما مزه ی قران را ، در نام حسین دیدیم
شیرین ز عسل را هم ، در کام حسین دیدیم
ما پرزده در بام ، بین الحرمین هستیم
ما دانه ی ماتم را ، در بام حسین دیدیم
از لحظه ی اول هم ، مجنون حسین بودیم
از روز ازل خود را ، در دام حسین دیدیم
با عشق حسینی ما ، عمر ابدی داریم
ما آب حیات عشق ، در جام حسین دیدیم
شد مرجع تقلیدم ، عباس حسین یا رب
ما سینه زدن را در ، احکام حسین دیدیم
سروده: جعفر ابوالفتحی
پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی
www.jafar-abolfathi.blogfa.com
www.beit-al-zahra.blogfa.com
به امید محرم و صفری پر شورتر از سالهای قبل...
یا حسین بن علی (علیه السلام)
بهره ام از روضه ی تو اشک نم نم بوده است
از ازل قلبم ز داغت غرق ماتم بوده است
مادرت اشک مرا از چشم من سر ریز کرد
فاطمه با عاشقانت یار و محرَم بوده است
کن عنایت وقت مرگم، آی و من را ده نجات
سالها حالم به روضه زار و درهم بوده است
چه صفا دارد برای تو بریزم اشک عشق
جنس اشک سینه زنها جنس شبنم بوده است
نه فقط ماه محرم بوده در دل ماه تو
هر شب روضه برایم، ماه ماتم بوده است
بود زینب قامتش خم بین راه کوفه چون
قامت معشوق او در قتلگه خم بوده است
کعبه ام روی تو باشد، قبله ام کرببلاست
چایی روضه برایم آب زمزم بوده است
آرزو دارم پس از مرگم بگویندم که من
یاحسین ذکر ل
در مدح امام حسین
ای عزیز هر دو عالم یا حسین
ای شناور در یم غم یا حسین
ای شراب ناب کوثر یا حسین
ای صفای آب زمزم یا حسین
از غم رأس بریده گشته است
این دل ما غرق ماتم یا حسین
شکر لله کرده ای آقا ز لطف
قسمت ما اشک نم نم یا حسین
ای که انفاست مسیحایی بود
ای شبیه پور مریم یا حسین
در همه ایام عمر با لطف تو
این دل ما از تو زد دم یا حسینپ
بر دل زخمی ز هجر کربلا
کربلایت هست مرهم یا حسین
با عنایات دو چشمت شد نصیب
اشک در ماه محرم یا حسین
بین که عباست فتاده از فرس
در کنار نحر علقم یا حسین
از غم عباس هم بار دگر
قامت زهرا شده خم یا حسین
بین دو دست او شده از تن جدا
با غم عباس گریم یا حسین
شور
اگه کربلا نرفتی غصه نخور
اگه نینوا نرفتی غصه نخور
غصه نخور غصه نخور
حسین خیلی مهربونه
حسین دردتو می دونه
یه روز دل عاشقت رو
به کربلا می رسونه
(حسین ارباب من ارباب)
دل من اسیر کربلای تو
هوای حریم با صفای تو
هوای تو هوای تو
یه روز می بینم حرم رو
می بینم شاه کرم رو
یه روز میام و می شوری
اشک چشای ترم رو
(حسین ارباب من ارباب)
سروده : جعفرابوالفتحی
پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی
www.jafar-abolfathi.blogfa.com
شور
ذکر دل اهل جنون، حا سین یا نون
تو حرم مجنون لیلیه، لیلی مجنون
دلبر دل من تو، هستی آقا
ما رو برسون آقا، کرب و بلا
(یا ثارالله یا حسین حسین حسین)
ذکر دل اهل جنون انا المجنون
از دوری کرببلا هستم دلخون
منو ببر تا به حرم ، ارباب حسین
پیش مزار طفل، رباب حسین
(یا ثارالله یا حسین حسین حسین)
سروده : جعفرابوالفتحی
پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی
www.jafar-abolfathi.blogfa.com
fd
کربلا، پربلا، بهشت با صفا
کربلا ، زائرت ، شده خود خدا
کربلا، قلب ما، دخیل درگهت
کربلا ، عاشقت ، شدم به هر جهت
کربلا ،این دلم، اسیر دام تو
این دل، غمزده ، غلام نام تو
کربلا، عاشق، دو گنبدت شدم
قلب خویش، از ازل، به نام تو زدم
کربلا، آشنا، دیار دلربا
رنگ اشکم شده ، به رنگ کهربا
کربلا آتشی به جان خسته ام
از همه با غمت که دلگسسته ام
کربلا راه تو ره امام من
مزه ی خاک تو به زیرکام من
کربلا غمزه ی دو چشم مست تو
دست دل خورده است گره به دست تو
کربلا آخرش مرا تو می خری
با دوبال خودت حرم تو می بری
کربلا کن نگاه به قلب زار من
بین حسینی شده همه تبار من
سروده : جعفرابوالفتحی
پایگاه ا