مادر،آخرین سرباز بابای غریبی
برخیز،که پدر سروده آوای غریبی
بعد از،تو منم،با اشک شبهای غریبی
دارد،مادرت بر لبش
هردم روضه ی العطش
اصغر ،بی رمق کرده غش
وای ،وای علی اصغرم
****
اصغر،باورم شد مادرم دیگر تو مردی
اصغر،با لبان خشک خود،فکر نبردی
اصغر،مادرت را با غم ات بیچاره کردی
گر چه،اصغری، اکبری
مادر عازم لشگری
اصغر،زاده حیدری
وای وای علی اصغرم
******
مادر،قاتل من می شود اشک شب تو
هر شب،مادرت تب میکند یاد تب تو
اصغر،کی رود از یاد من خون لب تو
مادر،بعد تو پر آهم
باران،می شود نگاهم
اصغر،طفل بی گناهم
وای وای علی اصغرم
- چهارشنبه
- 17
- مهر
- 1392
- ساعت
- 15:05
- نوشته شده توسط
- جواد