دل پر درد سوز و آه دارد
حکایت از غمی جانکاه دارد
الا گلچین تو که چیدی گلم را
گلاب از گل گرفتن راه دارد
شاعر : عابدین کاظمی
- دوشنبه
- 6
- آبان
- 1392
- ساعت
- 06:52
- نوشته شده توسط
- feiz
دل پر درد سوز و آه دارد
حکایت از غمی جانکاه دارد
الا گلچین تو که چیدی گلم را
گلاب از گل گرفتن راه دارد
شاعر : عابدین کاظمی
به روی دست طفلم دیدنی بود
گلوی نازکش بوسیدنی بود
از آن رو چید گلچین غنچه ام را
که می دانست این گل چیدنی بود
شاعر : عابدین کاظمی
بی تاب ترین بود که تابش دادند
در پاسخ گریه ها جوابش دادند
او آمده بود تا که سیراب شود
افسوس که با سه شعبه آبش دادند
شاعر : عابدین کاظمی
خدا گواست که طفلم توان و تاب نداشت
در آن میانه تمنا به غیر آب نداشت
کسی نبود بگوید به این مسلمانان
به تشنه آب رساندن مگر ثواب نداشت
شاعر : عابدین کاظمی
گلی به دست گرفتم که خشک و بیرنگ است
اگر که آمده میدان نه از سر جنگ است
دهید جرعه ی آبی وگرنه می میرد
رسیده جان به لبانش زمان بسی تنگ است
شاعر : عابدین کاظمی
چو داد کودک خود را به دست من مادر
به روی دست گرفتم مقابل لشگر
هنوز حرف دل من نگشته بود تمام
به حلق تشنه ی طفلم نشست تیر سه پر
شاعر : عابدین کاظمی
تشنه ی آب پسرم در تب و تاب پسرم
گلم دیگه رنگی نداره
لبای خشکش ار عطش کبوده، کبوده، کبوده (3)
وای اصغرم می میره (3)
فقط برا یه جرعه آب کسی به من نداد جواب
رو دست من جون داد پسرم
گلوی پاره پاره رو کی دیده واویلا، واویلا (3)
وای اصغرم را کشتند (3)
مونده رو دستم پسرم روم نمی شه برم حرم
منتظره مادرش رباب
وای اگه مادر پسرو ببینه واویلا، واویلا (3)
وای اصغرم را کشتند (3)
شاعر : عابدین کاظمی
دانلود سبک
لالایی شیرین زبونم لالایی دردت به جونم
تا که چشمات و ببندی لالایی برات می خونم
می دونم تشنه ی آبی کاش می شد کمی بخوابی
با نگات به من می گی آب ندارم برات جوابی
لالایی علی علی جان (4)
شده بسته راه چاره منو کشتی با اشاره
دعا کن عزیز مادر که شاید بارون بباره
خیمه ها قحطی آبه دلا از عطش کبابه
اون دلی که سوخته بیشتر دل مادرت ربابه
لالایی علی علی جان (4)
شاعر : عابدین کاظمی
دانلود سبک
لالایی کودک تشنه لب من روی ماهت ستاره ی شب من
می زنی دست وپابه روی دستم دیده واکن ببین تاب وتب من
کاش می شد تا که ـ قدری ـ طاقت بیاری
چشماتو مادر ـ کم کم ـ رو هم بذاری
می دونم مادر ـ دیگه ـ طاقت نداری
گریه و ناله ی تو اشکای دیده ی تو
زده به جون من شراره
آروم بگیر پسرم ستاره ی سحرم
عمو می آد و آب می آره
لالایی اصغر من(2)لالایی ای عزیز مادر(2)
***
توی خیمه نمونده قطره آبی لالایی می خونم شاید بخوابی
لب خشکت زده آتیش به جونم می زنی دست وپادرتب و تابی
تن بی تابت ـ دیگه ـ رمق نداره
لبای خشکت ـ بر دل ـ زده شراره
رو لبات اشکام ـ مثل ـ بارون می باره
هیچ کسی آب نمی ده کسی جواب نمی ده
به ناله ی من و تو م
تیر و کمان کجا و ـ کودک شیرخواره
نشسته روی دستم ـ میان خون ستاره
تیر سه شعبه بوسه ـ زده به حنجر تو
ترسم که بوسه گیرم ـ جدا شود سر تو
شاعر : عابدین کاظمی
دانلود سبک
اصغر من تشنه ی یک جرعه ی آبه
دادن آب به علی اصغرم ثوابه
به روی دست من چه بی رمق گشته
ز تشنگی رویش چنان شفق گشته
علی، علی لای لای (4)
خوب ببینید مدال افتخارم اینه
خوب ببینید همه دار و ندارم اینه
اگر دهید آبی دوباره جان گیرد
نباشد ار آبی یقین که می میرد
علی، علی لای لای (4)
شاعر : عابدین کاظمی
دانلود سبک
طفل همیشه عاشق، سرباز شیرخواره
مادر شود فدایت، یک خنده کن دوباره
می دانم از لب خشک، لبخند بر نیاید
لب هات بسته مادر با چشم کن اشاره
وقتی کشید بابا تیر از گلوت بیرون
شد حنجر تو مثل قرآنِ پاره پاره
تو شیر خواهی از من، من عذر خواهم از تو
کز سینه جای شیرم، آید برون شراره
در خیمه ماه رویان، سوزند همچو خورشید
کی دیده جان مادر، خون ریزد از ستاره
بگذار تا بسوزم، بگذار تا بگریم
بر زخم داغدیده جز گریه چیست چاره
هر قطره اشک، ما را، موج هزار دریا
هر لحظه در غم توست صد سال یادواره
اینجاست جای تکبیر یارب که دیده با تیر
راه نفس ببندند بر طفل شیر خواره
مادر اگر بگرید بر زخم تو عجب نیست
بالله کم است اگر خون، ج
برای آب آبِ ما، در این صحرا جوابی نیست
خجالت میکشم وقتی میان خیمه، آبی نیست
خجالت میکشم مادر میان سینه شیری نیست
غروب عمر مجروح تو دیگر آفتابی نیست
از این دریا که حتی اسبهای کوفه سیرابست
برای خشکی لبهای تو غیر از سرابی نیست
برای قطره آبی به هر کس رو زدم مادر
ولی اینجا کسی مادر پی کسب ثوابی نیست
روی سرنیزهها جای گلوی کوچکت تنگ است
روی نیها جای اینکه تو بخوابی نیست
سر دادتا سرود غم انگيز چلچله
تنها دو گام مانده به پرواز فاصله
باريد با بهانه رفتن به هاي هايس
كم داشت طاقت عطش و تاب و حوصله
در خون نشست صورت زيباي آفتاب
افتاد در زمين و زمان شور و هلهله
پر ها گشود رو به افق هاي بي كران
همراه زه كشيدن ملعون حرمله
شاعر : قنبر سماچی
سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات
چه زود این همه تغییر کرد آب فرات
چه کرد با جگر تشنهها نمیدانم
رباب را که زمینگیر کرد آب فرات
رباب را چقدر در حرم خجالت داد
همان دو لحظه که تأخیر کرد آب فرات
همان که آبرویت را ز گریهاش داری
سهشعبه در گلویش گیر کرد، آب فرات
دوباره آب رسید و به سینه شیر آمد
ولی چه زود، کمی دیر کرد آب فرات
مجلس سی و یکم:
شهادت حضرت علی اصغر(ع)
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم نخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم نخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم نخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نماند حال دوران غم نخور
« متی ترانا و نراک » آقا جانم کی می شود که تو را ببینم
ای کاش کسی راه دیدن تو را به من نشان بدهد.
« هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی »
یا صاحب الزمان آیا برای زیارت شما راه ملاقاتی هست یا نه؟ وقتی به عملم نگاه می کنم خودم هم خجالت زده می شوم. وای بر من راهی برای دیدنت باقی نگذاشته ام.
آنقدر معصیت کردم که بین خودم و شما فاصله ی زیادی ایجاد کرد
کمان باز شد / فراتر ز حد توان باز شد
چنانکه حسین / پس از ضربه تیر جانباز شد
ببین روضه را / گلو تیر خورد و دهان باز شد
به خون علی / سر بغض هفت آسمان باز شد
نه حق میدهم / اگر روضه روضهخوان باز شد
که در وقت دفن / سر از شانه با یک تکان باز شد
شاعر : مهدی رحیمی
از کوچیکی پای غمت پیر شدم
غیر از تو از هر دو جهان سیر شدم
آقا چایی روضه تو خورده ام
به خدا قسم که نمک گیر شدم
خیلی بدم می دونم ـ در حقم کن آقایی
یک شب جمعه منو ـ تو نما کربلایی
سیدی مولا حسین (4)
لالایی بخونم بزرگت کنم
شبیه عموت شی سترگت کنم
لالایی می خونم صد ساله باشی
نیاد روزی که تو از من جدا شی
حاجی کوچک من ـ سوی منا می روی
تشنه لبی تو علی ـ سوی دوا می روی
سیدی مولا حسین (4)
روی دست بابا زدی دست و پا
می بینم سر تو روی نیزه ها
تیر سه شعبه دردتو چاره کرد
خنده ی تو بابارو بیچاره کرد
بعد تو موندن علی ـ توی دنیا عذابه
خوشبختی بی تو علی ـ بهر بابا سرابه
یا علی اصغر من (4)
شاعر : روح اله گائینی
ای غنچه ی بیخواب من ـ طفل نخورده آب من
دارد رباب با چشم پر اشکش نظاره
دائم تلظی می کنی در گاهواره
لالا علی جان
ای آخرین سرباز من ـ کوچکترین همراز من
بر روی دستم می بری او سوی میدان
شاید که سیرابت کنند اینها علی جان
لالا علی جان
پرپرمزن بردست مزن ـ رفتی زدستم هست من
من ماندم و قنداقه ی از خون تر تو
تیر سه شعبه کرده پاره حنجر تو
لالا علی جان
مانده ز خون تو نشان ـ بر شانه ام آرام جان
دادم ز کف از داغ تو صبر و قرارم
من روی برگشتن به خیمه را ندارم
لالا علی جان
شاعر : روح اله گائینی
دانلود سبک
فرزند وقتی که پسر باشد، از ذوق مادر می شود فهمید
سرّ "علی" نامیدن او را، از دیده ی تر می شود فهمید
آمد...ولی مولا دلش خون بود، لب های او را بوسه باران کرد
آنجا که حرف عاشقی باشد، با بوسه بهتر می شود فهمید
دستان او را خواهرش بوسید، پرسید: مادر؟ او شبیه کیست؟
در پاسخش مادر به نرمی گفت: شش ماه دیگر می شود فهمید
شش ماه دیگر آه...می گرید، کودک دوباره شیر می خواهد
آینده را از سرخی رنگ لب های اصغر می شود فهمید
سرباز آخر فاتح جنگ است، پیغمبری در دامن مولا
اعجاز او را می توان در آن روزی که پرپر می شود... فهمید
شاعر : مهدی نور قربانی
طفلم ـ درون خیمه بیقراره
دلم شده پر از شراره
خدا کنه بارون بباره
در خیمه دیگر آبی نمانده
در جسم اصغر تابی نمانده
حسین وای
حال ـ علی اصغرم خرابه
لباش ز تشنگی کبابه
میون خیمه قحط آبه
رفت از خیمه همراه نگارم
مادر جان اینجا چشم انتظارم
حسین وای
تابی ـ نمانده تا ز جا بخیزم
بگو چگونه ای عزیزم
رو صورت تو خاک بریزم
خوابیدی مادر بی لایی لایی
تو مُهر طومار کربلایی
حسین وای
شاعر : روح اله گائینی
دانلود سبک
مادر، نکن اينقد آخه بي تابي/ مي دونم که تشنه ي آبي/ چي ميشه يه کم بخوابي 2
لالا لالا لايي- بخواب جون بابايي
یه امروز در حق من - بکن مادر آقایی
چقد دستات تب داره - چقد چشمات غمباره
بخواب آروم عشق من- کمی توی گهواره 2
دل مادر از غمت پر خونه دیگه خشکی رو لبهات مهمونه
تو این گرما عزیز جون من فقط درمون دردت بارونه
مادر، اگه آب فراتم باشه/ نمونده مردی که سقا شه/ بعیده دردت دوا شه 2
برو مادر با بابا- شاید بین این صحرا
فقط یه کم بسوزه- دل سنگ نامردا
شاید سیراب شد لبهات- گرفت جونی باز دستات
شاید افتاد تصویر- یه قطره آب تو چشمات
دل مادر از غمت پر خونه دیگه خشکی رو لبهات مهمونه
تو این گرما عزیز جون من فق
خیزد ز هر خیمه امشب از تشنگی طفلان شراره
خیره شده چشم سقا به کودکان و گاهواره
لب تشنه ی یک جرعه آب است ؛ اصغر
این طفل دلبند رباب است ؛ اصغر
لای لای علی لای لای لای علی جان لالا
آید به میدان عزیز زهرا به همراه طفل مشتش
قنداقه ی کوچکش را بالا گرفته بر روی دستش
کوچک ترین سرباز لشگر ؛ اصغر
گردد ز تیر کینه پرپر ؛ اصغر
لای لای علی لای لای لای علی جان لالا
درخیمه باچشم گریان چشم انتظاراست چشمان مادر
پشت حرم می کَند قبر حسین زهرا برای اصغر
با ناله گوید مادری ؛ ای وای
قدری تأمل کن عزیز زها
لای لای علی لای لای لای علی جان لالا
شاعر : روح اله گائینی
دانلود سبک
بسته احرام خون حاجی کوچکم
رو به میدان روم همره کودکم
طفل شیرین من بیتاب است
تشنه یک جرعه آب است
لایی لایی لالایی اصغر
می زنی دست و پا بر سر دست من
گشته ای غرق خون ای همه هست من
آخرین سرباز من اصغر
می شود روی دستم پرپر
لایی لایی لالایی اصغر
مانده چشم انتظار در حرم مادرش
دیده گریان اوست دیده خواهرش
پشت خیمه با قلبی صد چاک
می گذارم جسمش را در خاک
لایی لایی لالایی اصغر
شاعر : روح اله گائینی
دانلود سبک
اين طفل كه لب تشنه ي يك قطره آب است
يك قطره از اشكش چو فيض صد شراب است
كرب و بلا حالا دو تا خورشيد دارد
بر روي دست آفتابي آفتاب است
اين كه جلوي خيمه ها زانو زده كيست؟!
شايد زبانم لال بيچاره رباب است
اصلاً بيا و فكر كن كه آب خورده
اصلاً بيا و فكر كن يك گوشه خواب است
اينكه نميخوابد علي تقصير تو نيست
به جاي لالا بر لب تو آب آب است
گيسو نكش اينقدر تو تازه عروسي
اي كاش ميشد زودتر دست تو را بست
حالا دلت كه سوخته ما را دعا كن
خانم دعاي تو يقيناً مستجاب است
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
لالایی بخونم، بزرگت کنم من
شبیه عموت شی، سترگت کنم من
لالایی می خونم ـ که صد ساله باشی
نیاد روزی از من جدا شی
لا لایی علی جان
بگو یا علی تا ، بلند شی روی پا
ولی نه علی جان ، می ترسم از اینجا
علی توی کوفه ـ داره خیلی دشمن
می زاره داغت رو دل من
لا لایی علی جان
روی دست بابا، زدی دست و پا هی
چگونه بدون ، تو روزام میشه طی
سرت روی نیزه ـ پی تو دوونم
ببین که لالایی می خونم
لا لایی علی جان
شاعر : روح اله گائینی
دانلود سبک
شب ۷ محرم شده و یار نیامد
که دلدار نیامد
و غمخوار نیامد
کجایی که کنم هستی خود را فدایت
به قربان تو و لطف و صفایت
الهی نکنم در همه ی عمر رهایت
بیا یوسف زهرا
بیا قبله ی دلها
بیا کار و کس ما
شب ۷ محرم
دل شیعه پر از غم
شب باب حوائج علی اصغر ارباب
همان گوهر نایاب
لبش خشک چو صحرای کویر است
و لب تشنه ی یک جرعه ی شیر است
عمو رفته که از نهر فرات آب بیارد
از ان جاری نایاب بیارد
عمو آب نیارورد...
علی تاب نیاورد...
و یاران حسینی همگی از دم شمشیر گذشتند
حسین ماند تک و تنها
حسین یار ندارد
علمدار ندارد
سپهدار ندارد
مدد کار ندارد
سوی خیمه گه آمد که کند باز وداعی
که دید تشنه لبش تشنه ی آب است
دگر در تب و تاب ا
بحر طویل حضرت علی اصغر (ع)
از زبان عمر سعد (لعنة الله عليه)
همه ي دشت پر از واهمه گشته ست و
بين همه ي لشکريان زمزمه گشته ست… کمي همهمه گشته ست
و انگار کسي نيست که آرام کند لشکريان را… خدايا چه کنم؟!
ملک ري از دست پريده ست
اگر باخته باشم جريان را…
چه گشته است درين دشت
پس از ساعتي از جنگ
سپاه عمر سعد ز کف داده عنان را…
رها کرده چرا پس هيجان را؟!
چه گشته ست مگر؟!
آه حسين آمده و
روي دو تا دست خودش نور گرفته ست…
پسرِ آخر خود را به دستان خودش برده به بالا و سرها همه افتاده به پايين
و قلب همه گشته ست چه غمگين…
و گلوي همه از بوسه ي بغضي شده سنگين
و دل لشکريان من بدبخت
چه بدجور گرفته ست…
خدايا چه کنم ؟
مجلس دهم
شهادت حضرت علی اصغر(ع)
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم نخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم نخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم نخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نماند حال دوران غم نخور
« متی ترانا و نراک » آقا جانم کی می شود که تو را ببینم
ای کاش کسی راه دیدن تو را به من نشان بدهد.
« هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی »
یا صاحب الزمان آیا برای زیارت شما راه ملاقاتی هست یا نه؟ وقتی به عملم نگاه می کنم خودم هم خجالت زده می شوم. وای بر من راهی برای دیدنت باقی نگذاشته ام.
آنقدر معصیت کردم که بین خودم و شما فاصله ی زیادی ایجاد کردم. اما
امروز و فردا عالمی در التهاب است
از این مصیبت کوه صبر من خراب است
بیمار گشتم از هوای بی تو بودن
روضه برای درد من داروی ناب است
امشب که می سوزم ز داغ شیرخواره
تصویر او روی دلم گویا که قاب است
در هر حسینیه که جای ذکر مولاست
اَمّن یُّجیبِ درد مندان مستجاب است
بر روی لب امشب نوای لای لایِ
یک مادر دلخسته با نام رباب است
باید عمو از علقمه بیرون بیاید
در گاهواره کودکی محتاج آب است
یک کودک شش ماهه در دستان بابا
با لای لایِ تیر انگاری که خواب است
پاچید خون بر روی بابای غریبش
تصویر خورشید زمان گویا خضاب است
آرام شد بعد از کمی بی تاب بودن
حالا زمان ناله های آب آب است
با خنده وُ کف حرف او را قطع کردند
ارب