حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت علی اصغر(غنچه اگر خم شده‌ست و تاب ندارد) *

1397

شعر حضرت علی اصغر(غنچه اگر خم شده‌ست و تاب ندارد) غنچه اگر خم شده‌ست و تاب ندارد
از سر شاخه نچين ، گلاب ندارد
ماهي من لب به روي لب زَنَد امّا
قدرت آنكه بگويد آب ندارد
دين شما چيست..؟...از كدام قُماشيد..؟
آب به بچه دهي ، ثواب ندارد؟!
تير سه شعبه براي كشتن شير است
نازُكيِ اين گلو كه تاب ندارد
هلهله‌هاتان براي چيست جماعت؟
مَردِ خجالت زده عذاب ندارد
كاش بميرم ولي به خيمه نيايم
دلهُره‌ي مادرش جواب ندارد
كاش دگر بر فراز نيزه نخندد
طاقت اين وضع را رباب ندارد
شاعر:علی صالحی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت علی اصغر(اتل متل یه صحرا یه صحرای بی همتا) *

2890
3

شعر حضرت علی اصغر(اتل متل یه صحرا یه صحرای بی همتا) اتل متل یه صحرا یه صحرای بی همتا
توش گل و سنگ و خاره بهش می گن کربلا
اتل متل یه روده یه رود پاک و آبی
ولی هزارتا کودک مردن توش از بی آبی
هزار هزارتا چشمه رودخونه های پرآب
با قلبای شکسته با گلوهای بی تاب
کنار اون یه سقاست جنسش از جنس شیشه ست
دلش مثال آب و قلبش مث آئینه ست
هی رفت اومد نگا کرد نگا به خیمه ها کرد
دلش شکست و برداشت مشک و خدا خدا کرد
به بچه ها نگا کرد تشنگی آتیش داره
ولی نگاه اون مرد یه شرم ریش ریش داره
رفت آل لیاره اما قلبش نشونه گیر شد
غروب شد و نیومد اومدنش چه دیر شد
از شرم مهربونش دستاش اسیر و گیر شد
مشک و به دندون گرفت چشاش نشون تیر شد
اتل متل حسین و عباس بی برادر
با سر های بری

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(بر مرکبِ پیمبر اعظم سوار شد) *

1485

شعر حضرت علی اصغر(بر مرکبِ پیمبر اعظم سوار شد) بر مرکبِ پیمبر اعظم سوار شد
عمامه بست،رو به سوی کارزار شد
زیر عبا گرفت علي را شهِ غريب
با شیرخواره جانب آن قوم خوار شد
گفتن آمده ست به قرآن قسم دهد
پس همهمه گرفت و قُشون بیقرار شد
پس دست بُرد و طفلک از حال رفته را
بیرون کشید و خاتم شهر آشکار شد
لب باز کرد تا سخن انشا کند حسین
پس رو برو به مکتبِ داد و هوار شد
چندین سخن ز ماهی و آب فرات کرد
پس با علی سخن ز سر التفاط کرد
چشم سیاه تو چقدر آب میخورد؟
اصلا شب سیاه مگر آب میخورد؟
شمروسنان و اَخنس و خولی بهانه است
قتل پدر ز داغ پسر آب میخورد
ای پاره ی دلم سر دستم تکان مخور
الآن لبت ز تیر سه پر آب میخورد
گفتند آمده ست زرنگی کند حسین
جای تو گفته اند پدر

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(ای غنچۀ خونین من، ای علی اصغر (2) *

2665
7

شعر حضرت علی اصغر(ای غنچۀ خونین من، ای علی اصغر (2) ای غنچۀ خونین من، ای علی اصغر (2
دیگر نمی گویی سخن، ای علی اصغر (2
ای گل من از چه تو پژمرده ای اصغرم
بلبل من از چه تو افسرده ای اصغرم
ز مادرت و توان برده ای، اصغر
ای لالۀ سرخ چمن، ای علی اصغر (2
دیده چرا ز مادرت بسته ای، اصغرم
قامت من ز هجر بشکسته ای، اصغرم
تو گوئیا ز قید غم رسته ای، اصغر
ای نوگل خونین بدن، ای علی اصغر (2
شوم فدای تو و آن حنجرت، اصغرم
نظر نما دمی تو بر مادرت، اصغرم
بخون شد آغشته تنِ اطهرت، اصغرم
قنداقه ات گشته کفن، ای علی اصغرم (2
عجب تو را حرمله سیراب کرد، اصغرم
مرا ز هجران تو بی تاب کرد، اصغرم
عدو عجب چشم تو در خواب کرد، اصغرم
پروانۀ این انجمن، ای علی اصغر (2

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد) *

1683

شعر حضرت علی اصغر(تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد) تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد
با دو انگشت همین حنجره می شد پاره
چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیفه خون نیست برین خاکه ستمگر برسد
دفن شد تا بدنش نعل نبیند
اما دست یک نیزه بر آن حلق مطهر برسد
شعله ور می شود این داغ دوباره وقتی
شیر در سینه ی بی کودک مادر برسد
زیر خورشید، نشسته به خودش می گوید
تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(به تشنگی اسیری منم ز دنیا سیرم) *

1929

شعر حضرت علی اصغر(به تشنگی اسیری منم ز دنیا سیرم) به تشنگی اسیری منم ز دنیا سیرم
تنها نذار علی جون که بی تو من می میرم
لالا لالا گل لاله خدا اصغر چه بی حاله
لالالالا گل یاسم کجا رفتی تو عباسم
رخ شش ماهم از تشنگی مانند مهتابه
نمی دانم که او جان داده در گهواره یا خانه
چو می ریزد به روی صورت او قطره ی اشکم
زبانش را بچرخاند گمانش قطره ی آبه

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(دست تو بسته و وا) *

1695
1

شعر حضرت علی اصغر(دست تو بسته و وا) دست تو بسته و وا
بزم جان پا گرفتی
خنده بر لب زدی و جان من را گرفتی
روز عاشورا ای جان، با حضورت در میدان، می شود عید قربان
آخرین یاورم، غنچه ی پرپرم، علی اصغرم علی اصغرم
لالایی اصغرم (3) ای علی جان
شیر مادر ننوشیم بس که فرزند شیری
این جهادت نشان داد مثل سقا دلیری
سوره از قرآنم همرهت بردی جانم
قتله گاهت دستانم گریم بی حساب
چه بگویم جواب در سؤال رباب
ای علی جان
لالایی اصغرم (3) ای علی جان

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(یا رب این غنچه ی خوشبو که سپردی به منش) *

2404
4

شعر حضرت علی اصغر(یا رب این غنچه ی خوشبو که سپردی به منش) یا رب این غنچه ی خوشبو که سپردی به منش
وای اگر خار بروید به کنار چمنش
طفلم امروز زبانش به سخن وا شده است
مثل هر کودک دیگر آب بابا سخنش
اکبرم رفت و سپس اشک به چشمم خشکید
ای خدا اشک بده تا بچکانم دهنش
وسط دشت چرا آمده ای ماهیگیر
ماهی سرخ مرا لرزه نشانی به تنش
تیر تو پیکر عباس به آن روز انداخت
اینکه اندازه ی تیر است تمام بدنش
پیر شد کودک شش ماهه ام از درد عطش
همه دیدند که قنداغه ی او شد کفنش
علی لای لای علی
خوشبوترین گلاب در این کربلا منم
شیواترین نوا در این نینوا منم
با خون نوشته زیر گلویم کلیم عشق
باب الحوائج حرم مصطفی منم
با دست کوچکم گره ها باز می شود
مردم علی اصغر مشکل گشا منم
نامم علی اصغر

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(لای لای لای لای دلم از غم کبابه) *

2987
2

شعر حضرت علی اصغر(لای لای لای لای دلم از غم کبابه) لای لای لای لای دلم از غم کبابه
لای لای لای لای گل نازم به خوابه
برای بارون پسرم دعای من فایده نداشت
آسمون بذر عطش و تو باغچه ی کربلا کاشت
نه ساقی و مشکی مونده نه قطره ی آبی
برات بمیرم لب تشنه به رنگ مهتابی
چرا نمی خوابی ؟
لای لای لای لای دلم از غم کبابه
لای لای لای لای گل نازم به خوابه
تا به سوی دوش بابا از آغوشم پر کشیدی
با تلذی از مادرت عزیز من دل بریدی
خزون و غصه از باغم بهارم و می برد
که دلبر زینب دار و ندارم و می برد
شیر خوار مو می برد
لای لای لای لای دلم از غم کبابه
لای لای لای لای گل نازم به خوابه
حالا که آتیش غمت به قلب صد چاک می ریزه
جلوی چشمام پدرت رو صورتت خاک می ریزه
چه آرزوهایی د

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(لایی لایی لایی لایی اصغرم) *

5534
6

شعر حضرت علی اصغر(لایی لایی لایی لایی اصغرم) لایی لایی لایی لایی اصغرم
به علی بسته شده راه نجات
موج كمتر بزن ای آب فرات
گل نازم لایی لایی پسرم
با نگات آتیش نزن بر جگرم
لایی لایی لایی لایی اصغرم
ای كه از سوز عطش سوخته لبات
سینه مو زخمی نكن با پنجه هات
هرچقدر چنگ بزنی شیر نمی آد
دیگه بعد از عمو آب گیر نمی آد
اونی كه تشنه ها رو آب می داده
حالا دستاش توی صحرا افتاده
عمو جون ما كه دیگه آب نمی خوایم
عموجون خودت بیا تو رو می خوایم
لایی لایی لایی لایی اصغرم

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(علی اصغر تو رفتی و مرا خونین جگر کردی) *

3308
6

شعر حضرت علی اصغر(علی اصغر تو رفتی و مرا خونین جگر کردی) علی اصغر تو رفتی و مرا خونین جگر کردی
نشان تیر کین گشتی ز غم خاکم بسر کردی
لبان خشک خود وا کن، بنوش از شیرۀ جانم
تو خاموش از نوا گشتی و ما را نوحه گر کردی
سر گهواره ات بیدار بودم تا سحر مادر
تو این گهواره را تابوت غم اندر نظر کردی
به روی دامن آسوده بودی از چه رو مادر
ز من آزرده گشتی، با پدر میل سفر کردی
چه فرمودی که دشمن داد با پیکان جوابت را
که چون بلبل تو پرواز از سر دست پدر کردی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من بخواب ای غنچۀ تیر خوردۀ من) *

6369
13

شعر حضرت علی اصغر(بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من      بخواب ای غنچۀ تیر خوردۀ من) بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من بخواب ای غنچۀ تیر خوردۀ من
گل نـــــــــــــازم چرا رنگت پریده لبت جــــــز اشک من آبی ندیده
بخــــــــــواب ای اصغرم بابا نیاید دگر از علقمـــــــــه اصغر نیاید
بخواب ای اصغرم شد مَشک پاره نبینی گوش هـــای بی گوشواره
علـــــــــی جان از دلم خبر نداری علی اصغر مـــــگر مادر نداری
گل ششمــــــاهه ام را حرمله چید مگر عـــــــمه گلویش را نبوسید
الهی حــــــــــرمله از غم بسوزی که دیگر حنجـــــر طفلی ندوزی
به چشم خـــویش می کردم نظاره گلوی اصــــــــغرم شد پاره پاره
مچین خـــــــــشت لحد تا من بیایم تمـــــــــــاشای رُخ اصغر نمایم
دوید او را گــــرفت با آه و زاری

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(غـم مخور ای آخرین سرباز من غم مخــور ای بهترین همراز من) *

27494
313

شعر حضرت علی اصغر(غـم مخور ای آخرین سرباز من     غم مخــور ای بهترین همراز من) غـم مخور ای آخرین سرباز من غم مخــور ای بهترین همراز من
غم مخو ای کودک خاموش من قتلــــــگاهت می شود آغوش من
غم مخور ای کودک دُردی کشَم من خودم تیر از گلویت می کشَم
در حـرم زاری مکن از بهر آب که خجالت می کشم من از رباب
من بــــــرم تا آنکه سیرابت کنم بــــــا خَدنگ حرمله خوابت کنم

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(محســـن کـــــــربـــــــبلایی اصغرم هــــــــدیۀ ما برای خدایی اصغرم) *

1684
2

شعر حضرت علی اصغر(محســـن کـــــــربـــــــبلایی اصغرم       هــــــــدیۀ ما برای خدایی اصغرم) محســـن کـــــــربـــــــبلایی اصغرم هــــــــدیۀ ما برای خدایی اصغرم
مادرت چشمش به راه است ای علی منتظر در خیمه گاه است ای علی
خود ببین گهواره از غــــــم سوخته خواهــرت چشمش به دستم دوخته
ای علـــــــــی اصغرم ای نور عین من حـــسینم من حسینم من حسین
من نمی گویم عـــــــلی مجروح شد کودک شــــــــشماهه ام مذبوح شد

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(الهی شد اصغرم ز جفا در ره تو فدا روی دست من) *

2100
3

شعر حضرت علی اصغر(الهی شد اصغرم ز جفا در ره تو فدا روی دست من) الهی شد اصغرم ز جفا در ره تو فدا روی دست من
گل نشکفته ز باغ ولا شد ز شاخه جدا روی دست من
خیزد این نغمه، از دل جانم، ای علی جانم (2)
الهی تو آگهی که خدا اصغرم شده این آخرین یارم
شراره برخیزد از دل من حلق چاگ علی چون به یاد آرم
گویم ای نور هر دو چشمانم، ای علی جانم (2)
فتاد آخر بلبلم ز نوا از خَندگ جفا اندر آغوشم
به حلق خونین و خنده به لب شد به سوی جنان طفل خاموشم
مانده اندر دل، آه سورانم، ای علی جانم(2
قیام خونین کرب و بلا زنده تا ابد از خون اصغر شد
گواه از بهر غریبی من خون حنجر این طفل اَطهر شد
نالم از این قلب پریشانم، ای علی جانم (2
شاعر:ابوالفضل آسمانی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(ششماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود) *

2534
2

شعر حضرت علی اصغر(ششماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود) ششماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود
از هوش‌ رفته‌ یا كه‌ به‌ ناز آرمیده‌ بود
چشمان‌ خود گشود و ز گهواره‌ زد برون‌
هل‌ من‌ معین‌ غربت‌ بابا شنیده‌ بود
او محسن‌ است‌ یا كه‌ از او در نیابت‌ است‌
خاكستری‌ كه‌ حاصل‌ عمر شهیده‌ بود
لب‌ تشنه‌ بود از عطش‌ غربت‌ پدر
آمد ولی‌ به‌ جان‌ غم‌ بابا خریده‌ بود
یك‌ لحظه‌ هم‌ درنگ‌ نكرد خصم‌ خیره‌ سر
انگار تا به‌ حال‌ سپیدی‌ ندیده‌ بود
تیر سه‌ شعبه‌ای‌ كه‌ زد از جنس‌ میخ‌ در
از گوش‌ تا به‌ گوش‌ علی‌ را دریده‌ بود
باور نداشتند، علی‌، دست‌ و پا زند
هجم‌ سه‌ شعبه‌ چون‌ نفسش‌ را بریده‌ بود
آیا شتاب‌ تیر كمك‌ كرد یا حسین‌
خود تیر را ز حنجره‌ بیرون‌ كشیده‌ بود

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(تو تشنه می روی و زمان سفر شده) *

1429
3

شعر حضرت علی اصغر(تو تشنه می روی و زمان سفر شده) تو تشنه می روی و زمان سفر شده
یا روزهای تیره تر از شب سحر شده
گرم بیان خواهش خشک لبت شدم
دیدم لبت ز خون گلوی تو تر شده
شاید که تیر سینه من را هدف گرفت
از چه گلوی تو به سه شعبه سپر شده؟
این ساقه ی لطیف که با بوسه می شکست
حالا دو نیم از لب تیز تبر شده
یک دشت غرق هلهله و خنده به رو به روست
دریایی از تلاطم غم پشت سر شده
دور از نگاه منتظر مادرت، علی
تشییع و کفن و دفن تنت دردسر شده
آهسته زخمِ باز تو را بسته ام ولی
حس می کنم که فاصله اش بیشتر شده
شاعر:محمد امین سبکیار

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(قنداقه اش را بست، حالا اصغر آماده است) *

1420
1

شعر حضرت علی اصغر(قنداقه اش را بست، حالا اصغر آماده است) قنداقه اش را بست، حالا اصغر آماده است
سرباز آخر را خودش میدان فرستاده است
از موج آغوش پدر تا اوج خواهد رفت
از نسل ماهی های دریاهای آزاد است
نه ضربت شمشیر می خواهد نه نعل اسب
شش ماهه خیلی ارباً اربا کردن اش ساده است
تیر سه شعبه کار خنجر می کند این جا
سر، با همین یک تیر روی شانه افتاده است
از رنگ سرخ آسمان پیداست این جا هم
سالار زینب امتحان را خوب پس داده است
که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است
در کودکی تشییع مفقود الاثر دیده است
شاعر:بشری موحد

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(تو را به جان عزیزت بخواب عزیز دلم) *

2783
1

شعر حضرت علی اصغر(تو را به جان عزیزت بخواب عزیز دلم) تو را به جان عزیزت بخواب عزیز دلم
ببین که حال دلم شد خراب عزیز دلم
نفس نفس نزن این گونه ای همه نفسم
مکن تو مادر خود را عذاب عزیز دلم
تو رو به قبله شدی از عطش وَ می گردد
برای تو جگر آب، آب عزیز دلم
هنوز راه نیفتاده ای مبارز من
مکن برای شهادت شتاب عزیز دلم
بگو که تیر سه شعبه میان این همه یل
تو را نموده چرا انتخاب عزیز دلم؟
نگو که می شود آخر محاسن بابا
به خون حلق ظریفت خضاب عزیز دلم
نشد دعای دلم مستجاب اما
دعای حرمله شد مستجاب عزیز دلم
شاعر:میلاد حسنی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(کودکی در عهد مهد استاد عشق) *

2434
1

شعر حضرت علی اصغر(کودکی در عهد مهد استاد عشق) کودکی در عهد مهد استاد عشق
داده پیران کهن را یاد عشق
طفل خرد اما به معنی بس سترگ
کز بلندی خرد بنماید بزرگ
خود کبیر است ار چه بنماید صغیر
در میان شعبهٔ سیاره تیر
عشق را چون نوبت طغیان رسید
شد سوی خیمه روان شاه شهید
دید اصغر خفته در حجر رباب
چون هلالی در کنار آفتاب
چهرهٔ کودک چو دردی برگ بید
شیر در پستان مادر ناپدید
با زبان حال آن طفل صغیر
گفت با شه کی امیر شیر گیر
جمله را دادی شراب از جام عشق
جز مرا کمتر نشد زآن کام عشق
گر چه وقت جان فشانی دیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
زان مئی کز وی چو قاسم نوش کرد
نو عروس بخت در آغوش کرد
زان مئی کاکبر چو رفت از وی ز پا
با سرآمد سوی میدان وفا
جرعه ای از جام

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(قنداقه رفت بالا، بالاتر از همیشه) *

3890
10

شعر حضرت علی اصغر(قنداقه رفت بالا، بالاتر از همیشه) قنداقه رفت بالا، بالاتر از همیشه
دیدند مه درآمد، زیباتر از همیشه
این گرگ سنگ دل را، ای كاش ره بگیرند
زوزه كشان دویده، بـُـّراتر از همیشه
باران خون گرفته، پهنای كربلا را
صحرا به جوش آمد، دریا تر از همیشه
مثل عروسك خواب، آرام و بی صدا بود
بین عبای مردی، باباتر از همیشه
با قطره های خونش، بر آسمان نوشته
"جانم فدات بابا..! "خوانا تر از همیشه
حالا عروس زهرا، با افتخار می‌گفت
زینب! ببین شدم من زهراتر از همیشه
×××
وقتی به خاك می‌كرد یاقوت آخرش را
احساس كرد تنهاست، تنهاتر از همیشه
گنجی كه كرد پنهان، امروز آشكار است
در چشم های شیعه، پیداتر از همیشه
شاعر:یاسر حوتی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(بر نیزه روی پای خودت ایستاده ای) *

1629
1

شعر حضرت علی اصغر(بر نیزه روی پای خودت ایستاده ای) بر نیزه روی پای خودت ایستاده ای
مردی شدی برای خودت ایستاده ای
مثل بـزرگ های قبیله چـه با غرور
بر پای ادعای خودت ایـستاده ای
شانه به شانه ی همه سـرهای قافله
همراه مـقتدای خودت ایستاده ای
تو پا به پای اکبر و عباس بر سنان
تنها بـه اتکای خودت ایستاده ای
ذبـح عـظیم بـت شکن پـیـر کـربلا
در ودای مـنای خـودت ایـستـاده ای
ای خضر تشنه کام! در این گوشه ی کویر
بر چشمه بقای خودت ایستاده ای
ما بین نـاقـه هـای من و عـمّه زینبت
در مروه و صفای خودت ایستاده ای
رأست چگونه بر سر نی بند می شود؟
بی شک تو با دعای خودت ایستاده ای
در آسـمان ابری سنگ و کلوخ شهر
بـا سعی بال های خودت ایستاده ای
پیـش سپاه ابـرهــه ی عـابـ

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر حضرت علی اصغر(ع)-(آن قدر توان در بدن مختصرت نیست) * علی اکبر لطیفیان

1930
1

شعر حضرت علی اصغر(ع)-(آن قدر توان در بدن مختصرت نیست) آن قدر توان در بدن مختصرت نیست
آن قدر که حال زدن بال و پرت نیست
بر شانه بینداز خودت را که نیفتی
حالا که توانایی از این بیشترت نیست
فرمود: حسینم، به خدا مسخره کردند
گفتند: مگر صاحب کوثر پدرت نیست
گفتی که مکش منت این حرمله ها را
حیف از تو و دریای غرور پسرت نیست
حالا که مرا می بری از شیر بگیری
یک لحظه ببین مادر من پشت سرت نیست؟
***
تو مثل علی اکبری و جذب خدایی
آن قدر که از دور و برت هم خبری نیست
آن قدر در آن لحظه سرت گرم خدا بود
که هیج خبر دار نگشتی که سرت نیست
این بار نگه دار سرت را که نیفتد
حالا که توانایی از این بیشترت نیست
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(ای تیر، خطا كن! هدفت قلب رباب است) *

6973
12

شعر حضرت علی اصغر(ای تیر، خطا كن! هدفت قلب رباب است) ای تیر، خطا كن! هدفت قلب رباب است
یا حنجره سوختهٔ تشنهٔ‌ آب است؟
كوتاه بیا تیر سه شعبه، كمی آرام
هو هو نكن این شاپرك تب‌زده خواب است
او آب طلب كرده فقط، چیز زیادی است؟
گیرم كه ندادند ولی این چه جواب است؟
رنگش كه پریده، دو لبش مثل دو چوب است
نه، تیر! تو نه، چارهٔ كارش فقط آب است

این طفل گناهی كه نكرده كمی انصاف
این جاست،‌ ببینید كه حالش چه خراب است
این مرثیه را ختم كنید آی جماعت!
یك جرعه نه، یك قطره دهیدش كه ثواب است
شاعر:سید محمد بابا میری

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(ع)(شش ماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود) *

1555

شعر حضرت علی اصغر(ع)(شش ماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود) شش ماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود
از هوش‌ رفته‌ یا كه‌ به‌ ناز آرمیده‌ بود
شمان‌ خود گشود و ز گهواره‌ زد برون‌
هل‌ من‌ معین‌ غربت‌ بابا شنیده‌ بود
او محسن‌ است‌ یا كه‌ از او در نیابت‌ است‌
خاكستری‌ كه‌ حاصل‌ عمر شهیده‌ بود
لب‌ تشنه‌ بود از عطش‌ غربت‌ پدر
آمد ولی‌ به‌ جان‌، غم‌ بابا خریده‌ بود
یك‌ لحظه‌ هم‌ درنگ‌ نكرد خصم‌ خیره‌ سر
انگار تا به‌ حال‌ سپیدی‌ ندیده‌ بود
تیر سه‌ شعبه‌ای‌ كه‌ زد از جنس‌ میخ‌ در
از گوش‌ تا به‌ گوش‌ علی‌ را دریده‌ بود
باور نداشتند، علی‌، دست‌ و پا زند
هجم‌ سه‌ شعبه‌ چون‌ نفسش‌ را بریده‌ بود
آیا شتاب‌ تیر كمك‌ كرد یا حسین‌
خود تیر را ز حنجره‌ بیرون‌ كشیده‌ بود
شاعر

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(یک پر نه، دو پر نه! سهم تو تیر سه پر شده) *

2712
6

شعر حضرت علی اصغر(یک پر نه، دو پر نه! سهم تو تیر سه پر شده) یک پر نه، دو پر نه! سهم تو تیر سه پر شده
سهم تو از بقیه کمی بیشتر شده
تیری که از سه جای گلویت دریده است
بیرون کشیدنش چه قدر درد سر شده
لشگر نگفت حرمله پیش پدر نزن
شش ماه بیش نیست که آقا پدر شده
آن قدر بی هوا سر تو ذبح تیر شد
که تازه دست خونی من با خبر شده
یک نیزه دست حرمله هم خواب دیده بود:
تا شام و کوفه با سر تو همسفر شده
دیگر گلوت نیزه نشینی نمی کند
از بس که رشته رشته و زیر و زبر شده
حالا چگونه خیمه روم با چه کودکی
با کودکی که ذبح عظیم پدر شده؟
شاعر:رحمان نوازنی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(ز خاک داغ بیابان مریز بر سر خویش) *

1442

شعر حضرت علی اصغر(ز خاک داغ بیابان مریز بر سر خویش) ز خاک داغ بیابان مریز بر سر خویش
لباس سرخ علی را مگیر در بر خویش
رها کن این سبد گاهواره را بس کن
تو مانده ای و سراب علی اصغر خویش
عجیب عقده یک ضجه در دلت مانده
به روی نیزه که دیدی سر کبوتر خویش
علی تمام شد...تو بعد از این بگذار
وداع تلخ علی را میان باور خویش...
عروس فاطمه رویت کبود شد برگرد
بکش ز شعله سوزان به چهره معجر خویش
شاعر:علی آمره

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(ظهر عاشور در خیام حرم) *

1648
1

شعر حضرت علی اصغر(ظهر عاشور در خیام حرم) ظهر عاشور در خیام حرم
تشنگی برد تاب اصغر هم
گل نشکفته ی ریاض حسین
لفظ بسم الله بیاض حسین
لب چون غنچه بی کلام گشود
طاقت زینب و رباب ربود
کودک تشنه را نه آب و نه تاب
دل اهل حرم خراب و کباب
عطش آن دم که ترک تاز آورد
جگر غنچه در گداز آورد
اصغرش را ربابِ پاک نهاد
هم چو مصحف به روی دست نهاد
آمد از خیمه با شتاب برون
دلش از ناله های کودک خون
گفت با شاه دین ربابِ فگار
اصغرم را نمانده تاب و قرار
تشنگی برده تاب از این کودک
تاب همراه خواب از این کودک
برسان خود به کام آب او را
که عطش می دهد عذاب او را
خسرو دین گرفت اصغر خود
هم چو جان عزیز در بر خود
دید لب ها چو غنچه پژمرده
عطش از کالبد رمق برده
چشم ها چون

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(چه کرده عدو با تو و حنجرت؟) *

1505

شعر حضرت علی اصغر(چه کرده عدو با تو و حنجرت؟) چه کرده عدو با تو و حنجرت؟
که خون کرده قلب من و مادرت
چه کرده سه شعبه گلوی تو را
که پاشیده گردیده سرتاسرت
و رفتی نگفتی که بعد از تو من
چه باید کنم با تو و پیکرت؟
تو ای غنچه ی سرخ کرببلا
چه دستی تو را می کند پرپرت؟
الا ای کبوتر مزن بال و پر
خودم می کشم تیر را از پرت
سر کوچک و نی سواری عجب!
چگونه تحمل کند مادرت؟
تو همبازی خواهرت بوده ای
تو رفتی و تنها شده خواهرت
شاعر:امیر حسین محمود پور

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(گهواره تکان می خورد آرام نگیرد) *

1855
3

شعر حضرت علی اصغر(گهواره تکان می خورد  آرام نگیرد) گهواره تکان می خورد آرام نگیرد
از سینه خشکیده دگر کام نگیرد
حالا که شنیدست ندا ‌«ینصرنی» را
جز عزم به میدان٬ کمک انجام نگیرد
تشنه ست٬ ولی معرفت این است که دیگر
از دست کسی غیر نبی، جام نگیرد
با گریه ی بی اشک صدا کرد پدر را
تا یکّه به میدان بلا گام نگیرد
بر سینه خود تنگ گرفتش شه والا
آن گونه که کس یار دلارام نگیرد
آورد به میدان به سر دست که گویی
جز بر سر دست پدر آرام نگیرد
در مذهب آن بی صفتان بود و گر نه
با تیر٬ کس آهو بچه ای رام نگیرد
خندید به روی پدر آن دم که رها شد
مرغی که دگر دانه از این دام نگیرد
شاعر:سید حسن رستگار

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد