شد چو خر گاه امامت چون صدف
خالى از درهاى درياى شرف
شاه دين راگوهرى بهر نثار
جز در غلطان نماند اندر كنار
شيرخواره شير غاب پر دلى
نعت او عبدالله و نامش على
در طفوليت مسيح عهد عشق
انّى عبدالله گو در مهد عشق
بهر تلقين شهادت تشنه كام
ازدم روح القدس در بطن مام
ماهى بحر لدنى در شرف
ناوك نمرود امت را هدف
داده يادش مام عصمت جاى شير
در ازل خون خوردن از پستان تير
كودكى در عهد مهد استاد عشق
داده پيران كهن را ياد عشق
طفل خرد اما به معنى بس سترك
كز بلندى خرد بنمايد بزرگ
خود كبير است ار چه بنمايد صغير
در ميان سبعه سياره تير
عشق را چون نوبت طغيان رسيد
شد سوى خيمه روان شاه شهيد
ديد اصغر خفته در حجر ربا
- شنبه
- 10
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:31
- نوشته شده توسط
- یحیی