ساقی لب تشنگان زادۀ امالبنین
دست رشید حسین، بازوی حبلالمتین
چهرۀ مهتابی و حنجر خشکم ببین
هم جگرم سوخته، هم شده قلبم کباب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
با چه گناهی عمو، آب به ما شد، حرام
خون جگر، جای آب، ریخته ما را به جام
میمکد انگشت خود، علیاصغر مدام
بال زند از عطش، بر روی دست رباب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
نفس، ز سوز عطش، شعلۀ آذر شده
جواب این آبآب، نیزه و خنجر شده
آل علی از چه رو، بیکس و یاور شده؟
نمیرود از عطش، دیدۀ طفلان به خواب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
آب، گریبان درید، بر لب عطشان ما
مثل دو دریا شده، دیدۀ گریان ما
بحر شده شعلهور، از دل سوزان ما
به خیمه هر کودکی، فت
- شنبه
- 11
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 06:18
- نوشته شده توسط
- جواد