اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس
 سید پوریا هاشمی

متن شعر روضه حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام -(آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..) * سید پوریا هاشمی

33

متن شعر روضه حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام -(آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..) آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود

عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است

بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت
مشک آبش تا به خاک افتاد جسمش آب رفت

تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است
یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است

چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس

روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند
لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند

مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است
پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است!

علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است

گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند
طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند

کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سر اورا ببندد زودتر

نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی

خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است
اولین بار است زینب غصه دار معجر است

ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است
با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است

  • دوشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 سید پوریا هاشمی

حضرت علمدار قمر بنی هاشم علیه السلام -(پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است) * سید پوریا هاشمی

42

حضرت علمدار قمر بنی هاشم علیه السلام -(پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است) پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است
آن‌ دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است

عشق او راه مرا سمت خدا انداخته
بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است

ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده
ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است

تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد
باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است

گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد!
لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است!

هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر
از در این باکرم‌ نومید رفتن مشکل است

این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال
این طبیب محترم کارش شفای عاجل است

از حسین عباس می‌خواهم از عباسش حسین
قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است

کاش جای دست او دستان ما را می‌زدند
دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است

از کنار علقمه گودال پیدا میشود
دور تا دورش صدای خنده های قاتل است

  • دوشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

در عزای شب نهم محرم الحرام نذر_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام -(روزِ زینب(س) شب شد از دلشوره؛ بر لب آه رفت) * مرضیه عاطفی

11

در عزای شب نهم محرم الحرام نذر_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام -(روزِ زینب(س) شب شد از دلشوره؛ بر لب آه رفت) -لطفا حق روضه ادا شود-

روزِ زینب(س) شب شد از دلشوره؛ بر لب آه رفت
از میانِ آسمانِ خیمه وقتی ماه رفت

با حسين(ع) از "ضاق صَدري"گفت و دیگر إذن خواست
آه از قلبِ حسین بن علی(ع) ناگاه رفت

بی سپاهیِ برادر طاقتش را طاق کرد
غربتش را بینهایت دید، پس آنگاه رفت

مشکِ خالی را نگاهی کرده و شرمنده شد
هرچه که این روزها پیش رقیه(س) راه رفت

میرسید از کودکان هرآن صدایِ "العطش"
پس علَم برداشت و با ذکر بسم الله رفت

مشک را برداشت و شد مقصدش آبِ فرات
حضرتِ سقایِ-مان با هیبتی دلخواه رفت

موج زد در مشکِ تشنه سِیلی از آب فرات
خود نخورد آب و دوباره با عطش همراه رفت

عاقبت چشمش نظر خورد و به خون آغشته شد
تیرِ نحسی از کمانِ عده ای بدخواه رفت

بیهوا تیری اصابت کرد بر پهلویِ مشک
ریخت آب و خنده بر لبهایِ صد گمراه رفت

نالهٔ "أدرِک أخا"پیچید در گوش حسین(ع)
مُنکسِر شد! داغ دید و با غمی جانکاه رفت

اشک را با آستینِ گرد و خاکی پاک کرد
از نهانِ علقمه تا عرش اعلی آه رفت!

  • سه شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 18:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر عزای شب تاسوعای حسینی نذرحضرت_أباالفضل_العباس_علیه_السلام -(تمام عرش با هفت آسمان افتاده بر پایش) * مرضیه عاطفی

19

متن شعر عزای شب تاسوعای حسینی نذرحضرت_أباالفضل_العباس_علیه_السلام  -(تمام عرش با هفت آسمان افتاده بر پایش) تمام عرش با هفت آسمان افتاده بر پایش
شبانه روز می چرخد زمین دورِ قدمهایش

نگاهش نافذ و گیراست مخصوصا دم پیکار
صلابت پرور است و مردِ میدان! مثلِ بابایش

أباالفضل(ع) است و زانو میزند پیشَش فضیلت ها
به میدانِ جوانمردی و غیرت نیست همتایش

همینکه راه می آید فراری میشود دشمن
أشِدٌاءُ علَیَ الکفّار یعنی قدّ و بالایش

مبادا لحظه ای وقتِ غضب شمشیر بردارد
که عزرائیل می آید به همراهِ بلایایش

دخیلِ دستهایش بود اهل عالمی اما
علمدارِ همه عالم؛ رقیه(س) بود دنیایش

برای دردمندان یک نخی از چادر زینب(س)
به دورِ نسخه می پیچد؛ فدایِ این مداوایش

شنیدم از حسین بن علی(ع) دل برده هر لحظه
تبرّی و توَلّایش ، تولّی و تبرّایش

بنا شد در مصافِ کربلا؛ باشد فقط سقّا
به رویِ هر دو چشمش بود دستوراتِ آقایش

همین شد که نخورد آب و به جایش تیرِ بی وجدان
اصابت کرد بر آن چشم از عصیان مُبرّایش

برایش نیزه ها را کاملا با زهر آغشتند
زدند و کِل کشیدند و مهیّا شد تماشایش

دو دستش شد قلم در علقمه باب الحوائج شد
به دستِ حضرتِ زهرا(س) محوّل شد تسلّایش!

  • شنبه
  • 12
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد