اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس
 رضا یعقوبیان

باب النجات -(جان امیر المومنینی) * رضا یعقوبیان

61

باب النجات -(جان امیر المومنینی) جان امیر المومنینی
نور دل امّ البنینی
تو باب حاجات جهانی
بر شیعیان آرام جانی
عموی صاحب الزمانی
لب تشنه سقا یا اباالفضل (۳)
***
تو حامی دین خدایی
با اذن حق مشکل گشایی
امشب همه برتو پناهیم
محتاج بر نیم نگاهیم
مولا مددما از تو خواهیم
لب تشنه سقا یا اباالفضل (۳)
***
کعبۀ دلهایی اباالفضل
آرام جانهایی اباالفضل
بر شیعیان رمز حیاتی
روح ادب جان صلاتی
تو بر همه باب نجاتی
لب تشنه سقا یا اباالفضل (۳)
***
عمریه مهمان تو هستم
ریزه خور خوان توهستم
کویت بود باغ بهشتم
مهر و ولایت در سرشتم
نامت رو ی قلبم نوشتم
لب تشنه سقا یا اباالفضل (۳)
***
مولا تویی حیدر ثانی
تو ساقی لب تشنگانی
مولا علمدار حسینی
در کربلا یار

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:02
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا یعقوبیان

افتخارحسین -( گل ام البنینی نور حی مبینی) * رضا یعقوبیان

105

افتخارحسین -( گل ام البنینی نور حی مبینی) گل ام البنینی
نور حی مبینی
ای صفای دو عالم
برحسین نور عینی
باب حاجات عالم عباس
لطف و جودت دمادم عباس
**
تو چو شمعی در عالم
همه پروانۀ تو
عاقلان دو عالم
شده دیوانۀ تو
باب حاجات عالم عباس
لطف و جودت دمادم عباس
**
گرچه من رو سیاهم
برتو مولا پناهم
از کرم جان زهرا
بنما یک نگاهم
باب حاجات عالم عباس
لطف و جودت دمادم عباس
**
تویی از نسل حیدر
جان زهرای اطهر
با دودست بریده
شافع روز محشر
باب حاجات عالم عباس
لطف و جودت دمادم عباس
**
گل باغ ولایی
زینت کربلایی
تویی باب الحوائج
تو به دردم دوایی
باب حاجات عالم عباس
لطف و جودت دمادم عباس
**
ساقی تشنه کامان
تویی با کام عطشان
جان تو شد فدایی
در ره دین و قران
باب

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

قصه كربلا *

1107

قصه كربلا بعد از اين كه سپاه اميرالمؤمنين به فرات دست يافتند ، معاويه براى بدست آوردن حكومت بر آب فرات شروع به خدعه و نيرنگ كرد ، دستور داد عده اى با لوازم كنده كارى اقدام به حفر كانال براى هدايت آب به سمت سپاه امام كنند و تيرى كه حامل نامه اى شايعه افكن بود شبانه به سمت سپاه انداخت ، با اين مضمون كه معاويه قصد دارد آب را هدايت كند و سپاه اميرالمؤمنين را از بين ببرد ، متاسفانه عده اي از غافلين فرياد بر آوردند كه «هم واللّه يحفرون فيها» به خدا قسم حفر خواهند كرد ما از اينجا مي‌رويم و اگر تو مي‌خواهي بماني به تنهايي بمان. پس سپاهيان كوچ كردند و از كنار آب جدا شدند و چون شب شد معاويه و اصحاب او بجاي لشگر آ

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

نوحه سنگین حضرت عباس -(عباس من ای یاور در خون شناور) * وحید زحمتکش شهری

2875
6

نوحه سنگین حضرت عباس -(عباس من ای یاور در خون شناور) نوحه سنگین حضرت عباس

عباس من عباس من(۳) سالار لشکر

عباس من ای یاور در خون شناور

پاشو علمدار سپاهم ای دلاور

از داغ تو پشتم شکسته نور عینم

پاشو نظر بر حال من کن من حسینم

بنگر رقیه در حرم در التحاب است

چشم انتظار جرعه ای از مشک آب است

پیش دو چشمم پا مکش بر خاک صحرا

پاشو ملاقات تو آمد پور زهرا

عباس من عباس من(۳) سالار لشکر

تا بودی ای جان اخا من بر من علمدار

در بین دشمن وحشت افتاد از تو سردار

بعد از تو ای جان اخا زینب حزین است

دشمن برای حمله بر ما در کمین است

بعد از تو ای جان اخا پشتم شکسته

زینب اسیری می رود با دست بسته

چشم امید کودکان من تو بودی

آرام جان یاوران من تو بودی

عباس م

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب

روضه و گريز حضرت اباالفضل عليه السلام *

107

روضه و گريز حضرت اباالفضل عليه السلام روضه و گريز
حضرت اباالفضل عليه السلام
گريزهاى مداحى
به نقل از عنوان الكلام ص٢٠
ترجمه مقتل مقرم ص١٨١
روزي ابوجهل - لعنة الله عليه- با جمعي بر سر پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم ريختند و رخسار مبارك حضرت را بر خاك ماليدند و آنقدر سنگ زدند كه از پيشاني مباركش خون جاري شد هنگاميكه حمزه عموي پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم از اين جريان مطلع شد گريان شد و با كماني كه در دست داشت چنان بر سر ابوجهل زد كه سر او شكست.
جا داره عرض كنيم يا رسول الله اگر اينجا پيشانى مبارك شما شكسته شد حمزه عليه السلام آمد انتقام گرفت درحاليكه شما لب تشنه و داغديده نبوديد . اما دلها بسوزه براي اون آقايي كه كنار نهر ع

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:37
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

متن و سبک نوحه حضرت عباس -(نوبت جنگ علمدار آمد) * محمدرضا سروری

4909
5

متن و سبک نوحه حضرت عباس -(نوبت جنگ علمدار آمد) نوبت جنگ علمدار

نوبت جنگ علمدار آمد
در صف معرکه سردار آمد
پسر حیدر کرّار آمد
شیر لب تشنه به پیکار آمد
******
پرچم لشکر دین بر دوشش
صحبت شاه مبین در گوشش
بر سر زین فرس با هیبت
عالمی گشته فقط مدهوشش

وادی کرب و بلا خیبر شد
ساقی تشنه لبان ، حیدر شد
پسر شاه عرب مثل پدر
یک تنه در صف یک لشکر شد

نوبت جنگ علمدار آمد
******
حمله ور جانب اعدا می رفت
دیده اش تا لب دریا می رفت
یک تن و یک هدف و یک حمله
لشکر از هیبت او وا می رفت

ذوالفقارش به علی می مانَد
رجز هاشمیان می خوانَد
ضربه در ضربه چه عاشورایی
لشکری را به عقب می رانَد

نوبت جنگ علمدار آمد
******
بر لبش ذکر خداوند جاری
افتخارش به علم برداری
بر زمین

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

متن و سبک نوحه حضرت عباس (ع) -(از دل علقمه آمد این صدا مرحبا میر وفا) * محمدرضا سروری

1873
1

متن و سبک نوحه حضرت عباس (ع) -(از دل علقمه آمد این صدا   مرحبا میر وفا) مرحبا میروفا

از دل علقمه آمد این صدا مرحبا میر وفا
تشنه از آب روان گشته جدا مرحبا میر وفا
ردّ دستان ترش مانده به جا مرحبا میر وفا
دیده در آب روان روی أخا مرحبا میر وفا
******
ساقی تشنه که سرخیل دلاورها بود
فاتح شط فرات از همه باورها بود
آب ناخورده به آئینة علقم پس داد
در دل آب روان عکس برادرها بود

ردّ دستان ترش بر دل علقم باقی
روی لبهای فرات حسرت کام ساقی
( تشنه باشی و ننوشی به هوای دگری )
بسته بر سینة آئینه عجب میثاقی

از دل علقمه آمد این صدا مرحبا میر وفا
******
آب خوش موج زنان پیش لبانِ تشنه
هوس انداخته در عمق دهان تشنه
برتر از اهل وفا از لب آن می گذرد
کرده تدریس وفا با دل و جان تشنه

مرح

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 علی محلاتی

حضرت عباس(ع) -(برخیز از جا دوباره) * علی محلاتی

3382
0

حضرت عباس(ع) -(برخیز از جا دوباره) برخیز از جا دوباره
مشک و علم رو بردار
لب تشنه رفتی و شد
سپاهم بی علمدار
علقمه از غمِ تو
میخونه روضه ی آب
آسمون خون می باره
برایِ طفلِ بی تاب
پهلوونِ من نخواب
پاشو داره دیر میشه
بعدِ تو تنها میشم
خواهرت اسیر میشه
برخیز از جا دوباره
مشک و علم رو بردار
لب تشنه رفتی و شد
سپاهم بی علمدار
بند دوم
ماهم افتاده رو خاک
با تنِ پاره پاره
آسمونِ دل من
دیگه شد بی ستاره
قمرِ عشیره ای
چرا هستی رویِ خاک
بذار اینبار من بگم
یا اخا ادرک اخاک
برخیز از جا دوباره
مشک و علم رو بردار
لب تشنه رفتی و شد
سپاهم بی علمدار
بند سوم
پاشو برگرد برادر
خیمه در التهابه
تویِ چشمایِ گریون
همه رؤیایِ آبه
پیچیده تو کربلا
صدایِ "عمو ب

  • دوشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه حضرت مسلم ع -(سردارم.به جرم عشق سردارم) * جعفر خدری

828

زمینه حضرت مسلم ع -(سردارم.به جرم عشق سردارم) زمینه حضرت مسلم ع

بنداول؛
سردارم.به جرم عشق سردارم
حسین جانم.هوای تو به سردارم
ببخش آقا.اگرگفتم بیا کوفه
من ازاین شهر.برای تو خبردارم

خبرداری که آقاجان به مرگت راضی کوفه
وراضی بودبه قتل تو شریح قاضی کوفه
نیاکوفه نیاکوفه که گرم بازی کوفه

کوچه کوچه هرگذر.میرسه بوی خطر
من دعام اینه که از.کوفیاکنی حذر
یا حبیبی یا حسین

بنددوم؛
همینایی.که میگفتن بیاآقا
همیناکه.پای نامه زدن امضا
حالادیگه.توروازیادشون بردن
حالادیگه.شروع کردن به استهزا

توی کوفه برات جانیست نیاآقانیابرگرد
نمیشه اینجاروحرف یکیشونم حساب واکرد
که أشباه الرجالند کوفیای فاسق و نامرد

بغض من شکسته شد.مثل شیشه ی حباب
دلشوره دارم واسه.طفل

  • سه شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 رضا رسولی

واحد حماسی حضرت عباس ع" -(عشقت آقا شیعه و ارمنی نمیشناسه) * رضا رسولی

2716
4

واحد حماسی حضرت عباس ع" -(عشقت آقا شیعه و ارمنی نمیشناسه) واحد حماسی حضرت عباس ع"
سبک : واحد دو ۵

عشقت آقا شیعه و ارمنی نمیشناسه
هرکی بیاد در خونت سراپا احساسه
کارت خداییه - فرمانرواییه
محتاج یک نیمه نگات حاتم طاییه
با اسم تو مستم-دخیل تو هستم
بی دست کربلا بیا بگیر آقا دستم
(قمربنی هاشم عباس ابالفضل)
**
بین زمین و آسمون شهره ی آفاقی
صل علی سیدنا یا حضرت ساقی
یا حضرت سقا - پهلوون یکتا
قصدمه که فدات بشم یک شب تاسوعا
سخاوت رایج - یا باب الحوائج
دستات شفیع و منجیه عرصه ی نتایج
(قمربنی هاشم عباس ابالفضل)

**
میون جنگ و معرکه پهلوون فاتح
وقت عبادتت میشی تو بنده صالح
ای حضرت دریا - امیر بی همتا
خورده رو سربنده سرت فاطمة الزهرا
پهلوون و مردی - فاتح نبردی
شب

  • سه شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

کشته شد میر وفا -(کشته شد میر وفا واویلا ساقی افتاده ز پا واویلا) * محمدرضا سروری

2017

کشته شد میر وفا -(کشته شد میر وفا واویلا  ساقی افتاده ز پا واویلا) کشته شد میر وفا

کشته شد میر وفا واویلا ساقی افتاده ز پا واویلا
تشنه برخاک بلا واویلا ساقی افتاده ز پا واویلا
پسر شیرخدا واویلا ساقی افتاده ز پا واویلا
در صف کرب وبلا واویلا ساقی افتاده ز پا واویلا
******
عبّاس غرق خون شده بر ساحل نگون شده
دریا لاله گون شده صبر از دل برون شده

ساحل از خون سرش رنگین شد
مشک از اشک عزا سنگین شد
آب دریا شده ماتم آلود
آسمان در غم او غمگین شد

لرزه بر پهنة دریا افتاد
غصه بر سینه مولا افتاد
هلهله در سپه نامردان
بر زمین پیکر سقا افتاد

کشته شد میر وفا واویلا ساقی افتاده ز پا واویلا
******
عبّاس غرق خون شده بر ساحل نگون شده
دریا لاله گون شده صبر از دل برون شده

دیده اش

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

زبانحال قمرالعشیره در شب تاسوعا -(مادرت آمده با صورت نیلی به‌ برم) * مرتضی محمودپور

1972
2

زبانحال قمرالعشیره در شب تاسوعا -(مادرت آمده با صورت نیلی به‌ برم) مادرت آمده با صورت نیلی به‌برم
داد میزد ز جگر گفت به من ای پسرم

معجرش خاکی و رخسار برافروخته داشت
مادرانه گرفت خون ز دوچشمان ترم

زیر لب گفت که عباس منم مادر تو
مادرت گشت در این دشت بلا بال و پرم

پر و بالم به فدای همه‌ی غربت تو
مرغ بسمل شده‌ام باز فدای تو سرم

آبرویم بخر و جان علی اصغر خویش
دیگر از علقمه در خیمه حسین جان مبرم

مشک آب آبرویم بود که میریخت به خاک
نخل پر بار و بری بوده دگر بی‌ثمرم

فکر طفلان حرم میکشد عباست را
چونکه از غارت اهل حرمت باخبرم

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 04:00
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شب نهم محرم_شهادت حضرت عباس علیه ااسلام -(عشق مدیون مهربان ماه است) * مرضیه نعیم امینی

2759
1

شب نهم محرم_شهادت حضرت عباس علیه ااسلام -(عشق مدیون مهربان ماه است) عشق مدیون مهربان ماه است
هست حتی خدا به او حساس
از زبان امام می گویم
"رَحِمَ‏ اللّه عَمّی الْعَبَّاس"

از شجاعت همین قدَر گویم
اسداللّه می شود پدرش
شیر، از چشمه ی ادب خورده
مادر ام البنین و او پسرش

مدح او را چگونه بنویسم
لَنگ مانده کُمیت این کلمات
من که باشم؟ حسین فرموده
ای اباالفضل "جان من به فدات"

شیعه و ارمنی ندارد که
ما همه بر عطاش مسکینیم
یاد شرمندگیش می افتیم
هر کجا طفل تشنه می بینیم

این طرف خیمه منتظر که عمو
زود با مشک آب می آید
وای اگر قامتش نظر بخورد
چه به روز رباب می آید

آن سوی دشت بر جبین عمو
از شتاب عمود چین افتاد
تیر در چشم دارد و بی دست
ماه از آسمان زمین افتاد

تا صدا زد اخا

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 08:45
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه نعیم امینی
ادامه مطلب
 حسن کردی

مرثیه حضرت ابالفضل العباس(ع) -(قطره قطره اشک و خون چشم تو را پوشیده اند) * حسن کردی

972

مرثیه حضرت ابالفضل العباس(ع) -(قطره قطره اشک و خون چشم تو را پوشیده اند) قطره قطره اشک و خون چشم تو را پوشیده اند
پیکرت را با لباس تیرها پوشیده اند
علقمه با پاره های پیکرت تزیین شده
خاک میدان را به خونت تا کجا پوشیده اند
اسب ها بی دستی ات را چون غنیمت یافتند
زخم هایت را به موج رد پا پوشیده اند
در کنار علقمه رعنایی ات تکثیر شد
نیزه ها هر یک لباسی از تو را پوشیده اند
حرمله ها بعد تو یک خواب راحت می کنند
از غمت خلخال ها رخت عزا پوشیده اند
بعد تو از سوز سنگینی دست شمرها
صورت طفلانمان رنگ حنا پوشیده اند

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت عباس ع -(زدی دستِ عطش بر آب و لیک از آن ننوشیدی!) * هستی محرابی

740

حضرت عباس ع -(زدی دستِ عطش بر آب و لیک از آن ننوشیدی!) ‍ ‍ ??#‍به_ساحت_مقدس_باب
#الحوائج_حضرت_ابوالفضلِ
#العباس_علیه_السّلام
#محرم_96_??

زدی دستِ عطش بر آب و لیک از آن ننوشیدی
خدا داند فقط در آن چها بود و چها دیدی

گلوی پاره اش دیدی، و یا گهواره اش دیدی
که اینگونه حیا کردی بساطِ سفره را چیدی

کدامین عشق از این بهتر که در قاموسِ دریایی
شرارِ العطش در جان ولی تو فکرِ صحرایی

چو تو اندر حجابِ آفرینش نیست موجودی
کدامین وصل بِه از این که تو فرزندِ زهرایی

چرا راضی شدی خالی کنی از پنجه باران را؟
چرا حیفت نیامد تا دمی راضی کنی جان را

برای آنکه بخشیدی تمامِ هستی خود را
نبیند با وفائی ات غمِ جانسوزِ طفلان را!

#التماس_دعا_برا_ظهور_آقا
#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:58
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

حضرت عباس ع -(ام البنین عباس تو شق القمر کرد!) * هستی محرابی

1227
1

حضرت عباس ع -(ام البنین عباس تو شق القمر کرد!) #السلام_علیک_یا_علمدار_کربلا

امّ البنین عباسِ تو شَقّ القمر کرد
پای حسینش سینه ی خود را سِپر کرد

هر چند شد لب تشنه با دستِ بریده
امّا اساسِ کفر را زیر و زبَر کرد!

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

حضرت عباس ع -(خوش بحال پدرم ماهِ منور دارد!) * هستی محرابی

984

حضرت عباس ع -(خوش بحال پدرم ماهِ منور دارد!) #السلام_علیک_یا_قمر_منیر_بنی_هاشم
#السلام_علیک_یا_زینب_کبری_س

خوش بحالِ پدرم ماهِ منّور دارد
و خوشا مادرِ من چون یلِ حیدر دارد

نیست هرگز حسنم در همه‌ی عمر غریب
تا که همچون تو ابوالفضل، برادر دارد

خوش به حالِ تو حسین کرببلا چون کوهی
پشتِ خود حضرتِ عباسِ دلاور دارد

زینبم نایبه ی حضرتِ زهرا هستم
فخرش این بوده که چون سروِ صنوبر دارد!

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:12
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا حضرت عباس -(منتی هست مرا چون که تو سقا شده ای ) * اسماعیل تقوایی

926

یا حضرت عباس  -(منتی هست مرا چون که تو سقا شده ای ) یا حضرت عباس(ع)

منتی هست مرا چون که تو سقا شده ای

مشک بردوش خودت راهی دریا شده ای

آب دیدی وعطش بود وننوشیدی تو

بهر ابراز وفا سخت شکیبا شده ای

وقت برگشت حرم، راه تو را دشمن بست

بی سلاحی به نبردت،تک وتنها شده ای

حفظ مشکست برای تو تمام کوشش

جانفشان در ره این کار هویدا شده ای

دستهایی که بدادی پر پروازت شد

حال با جعفر طیار هم آوا شده ای

دست افتاده وسر خونی ودر چشمت تیر

اندرین معرکه ی عشق چه زیبا شده ای

دشمنم طعنه زند ،خنده کنان می گوید

بی علمدار حسینا تو چه تنها شده ای

کودکانم به حرم منتظرت می باشند

جمله مجنون عمویند و تو لیلا شده ای

شدم از درد فراق تو کمر بشکسته

شادی افزای حرم،حا

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:19
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 محمدرضا نادعلیان

غزل شب تاسوعا -(برخیز و آبروی پدر را بخر، عمو) * محمدرضا نادعلیان

1210
1

غزل شب تاسوعا -(برخیز و آبروی پدر را بخر، عمو) #السلام_علیک_یا_قمر_العشیره_یا_عباس
#شب_تاسوعا

برخیز و آبروی پدر را بخر، عمو
امّید روزهای بدون پدر، عمو

گویا که بوی شام رسیده، بلندشو
ما را به سمت شهر مدینه بِبَر عمو

باور نمیکنم که تو رفتی زِ پیش من
مگذار با سکینه ی خود سربه سر عمو

از درب کوفه تا در دروازه های شام
بنگر چگونه من شده ام در به در عمو

گل را همیشه در همه جا دست چین کنند،
اینها رسیده اند چرا با تبر عمو؟

قاسم که رفت بند دلم پاره پاره شد
با من چه کرده یک شبه داغ پسرعمو

تا زجر زد به صورت من گفتمش چنین:
ای وای بر تو گر بشود با خبر، عمو

سروی بلند قامت و ماهی تمام بود
ماهی که شد به علقمه شقّ القَمَر، عمو

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا نادعلیان
ادامه مطلب
 علی اکبر نازک کار

غزل حضرت عباس(ع) -(رسید عمود، همینکه سر قرار سرت ) * علی اکبر نازک کار

804

غزل حضرت عباس(ع) -(رسید عمود، همینکه سر قرار سرت ) رسید عمود، همینکه سر قرار سرت
عمود خیمه دل گشت سوگوار سرت
چکید اشک شکاف سرت چنان بر مشک
که اشک مشک درآمد به حال زار سرت
صدای ناله زهرا رسید وقتی که
صدای هلهله آمد به افتخار سرت
دم از علی زدی و کوفه تازه شد زخمش
نشسته نیزه کینه در انتظار سرت
پس از شکار دو آهوی چشم شهلایت
شکارچی شده اینبار بی قرار سرت
نداد حلق تو روی خوشی به نیزه نشان
که در جدال به پهلو کشیده کار سرت
به لرزه آمده پشت پناه عالمیان
بگیر شانه او را در اختیار سرت
بخاطر دل زینب بلند شو ای مرد
که هست حرمت معجر از اعتبار سرت
برای ابر چه فرقی است بین رود و کویر؟
رسیده خیر تو حتی به نیزه دار سرت

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

حضرت عباس علیه السلام -(از نور ماهی علقمه باغ ارم شد) * میلاد حسنی

868

حضرت عباس علیه السلام -(از نور ماهی علقمه باغ ارم شد) از نور ماهی علقمه باغ ارم شد
ماهی که از داغش قد خورشید خم شد
تا داستان عشق را با‌ خون نگارد
چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد
هر چند‌ از دستش علم افتاد اما
در آسمانها تا ابد نامش علم شد
در خاک هم دارد اثر دست کریمش
حیرت مکن گر علقمه دارالکرم شد
تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب
مثل قد زینب، عمود خیمه خم شد
می‌ریخت آب مشک و از جان دست می‌شست
از شرم پیشانی دریا غرق نم شد
تعداد تیر اندازها کم نیست اینجا
تعداد تیر اما پس از عباس کم شد
تا ‌رفت چشم نافذش در پرده‌ی خون
دلواپس پرده نشینان حرم شد
در غارتش از یکدگر سبقت گرفتند
این پیشتازی ها سر مشتی درم شد
میر و علمدار حرم دیگر نیامد
ای سینه زنها یا علی گاه د

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

السلام علیک یا قمر بنی هاشم (ع) -( عباس (ع) ندارد امشب خیمه پناه ) * مریم موسوی

1353

السلام علیک یا قمر بنی هاشم (ع) -( عباس (ع) ندارد امشب خیمه پناه ) السلام علیک یا قمر بنی هاشم (ع) -( عباس (ع) ندارد امشب خیمه پناه )

رباعی اول:

عباس (ع) ندارد امشب خیمه پناه
برگرد عمو گویی شد خیمه سیاه
برگرد تو "أَخْذ الثّار" هستی، ز چه روی
رفتیم به اسارت، آه، بی هیچ گناه

رباعی دوم:

از مشک تو می پیچد عشقت به حسین (ع)
از مشت تو می بارد شوقت به حسین (ع)
از دست تو می تابد آرمان حسین (ع)
آید دَمِ زهرا (س) از فرقت به حسین (ع)

رباعی سوم:

از مشک تو می پیچد آن بوی عَبیر
با نام تو می آید آن جود کَثیر
هر چند که آسمان نازد هم به مَهی
از فضل تو می تابد آن نور مَهیر

پ.ن:

وزن: مستفعل مفعولن مستفعل فع

عَبیر: ماده ای خوشبو مرکب از مشک و کافور
مه: قمر، ماه
مَهیر: ما

  • پنج شنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • مریم موسوی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(خون و خاک و تیر با چشم شما آغشته بود) * حسن ثابت جو

674

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(خون و خاک و تیر با چشم شما آغشته بود) دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع)
خون و خاک و تیر با چشم شما آغشته بود
دور تا دورت شکسته تیغ بود و دشنه بود
خون فرقت در میان هر دو ابرویت نوشت
ساقی لب تشنگان عباس خود لب تشنه بود

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:49
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزل شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(چه می شد ای خدا مشكم مرا حاجت روا می كرد) * حسن ثابت جو

818
1

غزل شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(چه می شد ای خدا مشكم مرا حاجت روا می كرد) چه می شد ای خدا مشكم مرا حاجت روا می كرد
به حق هر دو دستانم همه دردم دوا می كرد
به یاد اصغر نالان كه عطشان و پریشان است
كمی از آبِ باقی را برای او سوا می كرد
خدایا عاقبت دیدی شدم شرمنده ی اصغر
چه می شد این فراتِ غم مرا در خود فنا می كرد
ز روی كودكان هر دم خجالت می كشم یا ربّ
چه می شد ناله ی آن ها دلِ من را رها می كرد
توانِ دیدنِ روی رقیه كرده مجنونم
چه می شد دشمنم اكنون سر من را جدا می كرد
به فکر اشک مولایم شدم شرمنده ی زینب
خدایا کاش مشک من به من قدری وفا می كرد
كنار علقمه آید نوای شیون و زاری
شنیدم مادرم زهرا مرا هر دم صدا می كرد

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:58
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزل شهادت حضرت عباس(ع) -(این فرات بی وفا خود تشنه ی جانِ من است) * حسن ثابت جو

1039

غزل شهادت حضرت عباس(ع) -(این فرات بی وفا خود تشنه ی جانِ من است) این فرات بی وفا خود تشنه ی جانِ من است
مشكِ پاره مرحمِ طفلان عطشانِ من است
من كنارِ علقمه مادر نشسته در برم
هدیه ی دیدارِ‌ مادر اشكِ چشمانِ من است
جان دهم آهسته آهسته كنارِ علقمه
مادرِ پهلو شكسته چونكه مهمانِ من است
چون برادر آمده اكنون كنارِ پیكرم
هر دو دستش خون شده از خونِ دستانِ من است
منكه با صورت زمین خوردم ز روی مَركبم
این چنین جان دادنم از لطفِ یزدانِ من است
گر ببیند زینبم این جسمِ صد چاكِ مرا
تا ابد ناله كنان پیوسته گریانِ من است
از سكینه من خجالت می كشد یاربّ مدد
چون كه دانم تشنه لب هر دم پریشانِ من است
من كه افتادم به خاك و دست من گشته جدا
دشمنم با این چنین حالم هراسانِ من است

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:59
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزل شهادت حضرت عباس(ع) -(كیست این سینه سپر همچو حیدر با وقار) * حسن ثابت جو

765

غزل شهادت حضرت عباس(ع) -(كیست این سینه سپر همچو حیدر با وقار) كیست این سینه سپر همچو حیدر با وقار
می كند با غرشش دشمن از هر سو فرار
هر زمان با یك رجز با تمامِ قوّتش
در حرم آرامشی می نماید برقرار
با دو چشمانِ ترش لحظه لحظه می زند
بوسه ای بر مشكِ آبِ با فغان و با فكار
كیست این شیرِ غَدَر، پاسبان خیمه ها
بر شهنشاهِ غریب، اوست تنها غمگسار
كیست او زینب دلش هر كجا دنبال اوست
چشم زینب بهرِ او، می شود ابرِ بهار
او كه باشد این چنین سوی میدان می رود
لرزه افتد بر دلِ دشمنانِ نابكار
رفته تا آب آورد بهرِ طفلانِ عطش
گر نیاید جان دهد این حرم از انتظار
شاهِ مردی و ادب، عشق و ایمان و وفا
نامش عباسِ علی، كربلا را تكسوار

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:01
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

مثنوی شهادت حضرت عباس(ع) -(یاربّ اكنون لحظه ی موعود شد) * حسن ثابت جو

1262
-3

مثنوی شهادت حضرت عباس(ع) -(یاربّ اكنون لحظه ی موعود شد) یاربّ اكنون لحظه ی موعود شد
اشكِ چشمانِ حرم چون رود شد
تشنگی غالب به طفلان گشته است
قطره آبی قیمت جان گشته است
آمدش عباس سقای كرم
سر زدش بر خیمه ی آبِ حرم
دید طفلان تشنه لب با سنِ كم
می كِشند مشكان خالی بر شكم
سخت آمد جان او بر لب نشست
پای دیده شیشه ی عمرش شكست
*
مشك را برداشت از روی صفا
رفت تا بنماید الوعده وفا
گفت من بر این حرم آب آورم
زاده ی ام البنین و حیدرم
دشمنان سوی جهنم می روید
گر كه یك دم سدّ راهِ من شوید
می زنم شمشیر در راه خدا
می نمایم عمرِ هر یك را فنا
من كه سر داده به عشقِ داورم
من علمدارِ سپاه و لشكرم
قاتل دشمن منم در كربلا
ساقی طفلان منم در نینوا
می زنم اكنون به خیل دشمنان
تا بر

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:03
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

عمو عباس -(به سمت آب زدی و زدی به آب سپس ) * مهدی رحیمی زمستان

1443
1

عمو عباس -(به سمت آب زدی و زدی به آب سپس ) به سمت آب زدی و زدی به آب سپس
کشید آب ز تصویر تو عذاب سپس
خجالت همه ی خیمه را کشیدی بعد
هزار بار شدی عاجز از رباب سپس
سوار اسب شدی راه زیر پایت رفت
زدی به چهره ی خود با عطش نقاب سپس
به سمت خیمه ولیکن تو خود نمی رفتی
نمود راه تو را اصغر انتخاب سپس
نخست راه تو را بست لشکری از تیر
کشید تیغ دو دم باد و آفتاب سپس
«هوا ز جور مخالف چو قیر گون گردید»
به هیبت تو در آمد ابوتراب سپس
و تیغ دست تو را برد و تیر چشمت را
و گیر کرد دو پای تو در رکاب سپس
گلی به اسم اباالفضل شد اباال...فضل و
گرفت عمود ز فرق عمو گلاب سپس
مورخان همه گفتند اگر عمو می ماند
نمی گرفت کسی مجلس شراب سپس

  • پنج شنبه
  • 12
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

قمر -(دردیم و قطعاً مرهمی داریم با تو) * اسماعیل شبرنگ

965
1

قمر -(دردیم و قطعاً مرهمی داریم با تو) دردیم و قطعاً مرهمی داریم با تو
هر بار عهد محکمی داریم با تو
با دیدن ماه شب تاریک...عبّاس ع
شب ها همیشه عالَمی داریم با تو

  • پنج شنبه
  • 26
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 09:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت ابالفضل العباس(ع) -(می رفت و جز شریعه به جایی نظر نداشت ) * رضا رسول زاده

892

غزل حضرت ابالفضل العباس(ع) -(می رفت و جز شریعه به جایی نظر نداشت ) می رفت و جز شریعه به جایی نظر نداشت
از بیقراریِ دلِ او کس خبر نداشت
تنها به فکرِ تشنگیِ اهلِ خیمه بود
با مشک، احتیاج به تیغ و سپر نداشت
چشمِ ترش به خشکیِ لب خنده می زد و
یک جرعه بهرِ رفعِ عطش آب بر نداشت
پُر کرد مشک آب و روان سوی خیمه شد
طفلِ حرم نیاز، جُز این مختصر نداشت
دستانِ او به آب چو تَر شد به گریه گفت:
باید برای رفتنِ تا خیمه پَر نداشت
دستی که بود نیروی خیمه، بُریده شد
اَمَّن یُجیبِ خواهرِ او هم اثر نداشت
وقتی که مشکِ آب به دندانِ خود گرفت
در یاد، غیرِ دخترِ خونین جگر نداشت
می خواست تَر کند لبِ اصغر به جُرعه ای
اما مگر که حرمله تیرِ سه پر نداشت!
یک تیر، آب و آبرویش را به خاک ریخت
تیری

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 10:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد