طفلان مسلم

مرتب سازی براساس
استاد حاج غلامرضا سازگار

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( پس از شهادت مسلم گل ریاض عقیل ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

3155
4

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( پس از شهادت مسلم گل ریاض عقیل ) پس از شهادت مسلم گل ریاض عقیل

دو ماهپاره شد از او به شهر کوفه قتیل

دو آفتاب فضیلت دو آسمان جلال

دو سرو باغ رسالت دو شمع بزم کمال

دو باغ لالۀ قرآن دو نخل سبز ولا

دو باز ماندۀ عترت دو نسل کرب وبلا

دو نو نهال ولایت دو مرغ بی پر و بال

درون حبس شب و روز و ماه تا یک سال

ز بس گرسنه شب و روز را به سر بردند

به جای آب و غذا اشک و خون دل خوردند

نهاده بر روی دیوار در غریبی سر

نه مادر و نه پدر نه برادر و خواهر

خدای را به دعا ونیاز می خواندند

به روز، روزه و شبها نماز می خواندند

شبی محمّد گفتا چنین به ابراهیم

که ای به گوشۀ زندان چو من غریب و یتیم

من و تو کز غم داغ پدر کباب شدیم

ببین چگونه به

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
استاد حاج غلامرضا سازگار

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( ما دو ماهیم که خورشید بود اختر ما ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

2447
-1

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( ما دو ماهیم که خورشید بود اختر ما ) ما دو ماهیم که خورشید بود اختر ما

آسمان چهرۀ خود سوده به خاک در ما

باده روز ازل از جام شهادت زده ایم

بوده در بزم بلا خون جگر ساغر ما

دو فروزنده سپهریم که در دامن خاک

آفتاب آمده خون، اشک شده اختر ما

حرم ماست دو کعبه که مطاف ملک است

ای بسا دل که کند طوف به دور و بر ما

نقش گلبوسۀ ثارالله اکبر دارد

گلوی نازک و رخسار ز گل بهتر ما

بودهیک کربلا غصّه و درد و غم و داغ

در دل سوخته و سینۀ غمپرور ما

دل ما بود پر از آتش و یک سال تمام

آب گردیده به زندان بدن لاغر ما

در صف حشر به چشم همه باشد پیدا

اثر سیلی قاتل به رخ انور ما

شعیان کاش همه بوده نظر می کردید

چه غریبانه جدا گشت ز پیکر سر ما

زیر

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:37
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

طفلان حضرت مسلم -(یک شب از سال است ما دلداده ها) * سید پوریا هاشمی

1847
2

طفلان حضرت مسلم -(یک شب از سال است ما دلداده ها) یک شب از سال است ما دلداده ها
میشویم از جرگه افتاده ها
تا شود وقف دو ساغر باده ها
دست ما دامان آقا زاده ها
دو پسر مثل دوتا گلدسته اند
دل به زینب دل به آقا بسته اند
با همین کم سن و سالی محشرند
یک تنه غوغاتر از صد لشگرند
این دوتا سردار کی فکر سرند؟
گوشه ای از معجزات حیدرند
خون دل خوردند درپای علی
جان بقربان نوه های علی
درمیان شهر حیرانند آه
کوچه در کوچه پریشانند آه
بی کس و کارند و گریانند آه
چه کنند آخر نمیدانند آه
یک شب اینجا یک شب آنجا مانده اند
پیش قاتلهای بابا مانده اند
شب شدو قصه به پایانش رسید
برلب کوفه دگر جانش رسید
گرگ وحشی به بیابانش رسید
میزبان تا پیش مهمانش رسید..
دستهاشان بسته شد بین

  • چهارشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 19:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

طفلان مسلم(ع) -( حارث مزن سیلی تو ما را بر تو مهمانیم) * رسول محمدی

9997
15

طفلان مسلم(ع) -( حارث مزن سیلی تو ما را بر تو مهمانیم) حارث مزن سیلی تو ما را بر تو مهمانیم
ما نوگلان گلشن ایمان و یزدانیم
حارث مزن ما را که ما هر دو مسلمانیم
حارث چه جرمی کرده ایم آخر نمی دانیم
حارث نما لطفی بما ما ره نمی دانیم
حارث چرا بندی تو ما را دست و پا کافر
حارث بیا بگذر زما ما گشته ایم مضطر
حارث مکُش ما را که باشد چشم ما بر در
حارث ببر ما را بَرِ ابن زیاد آخر

آواره اندر کوفه ایم از نسل قرآنیم
از خاندان مصطفی و نور ایمانیم
فرزند مسلم هر دوایم در کوفه ویلانیم
ما از وطن آواره و از دیده گریانیم
ما را نما راهی مدینه از تو خواهانیم
خواهی ببری رأس ما را نزد یکدیگر
ما را ببر بازار و بفروش‌ای جفا گستر
در انتظار دیدن روی گل مادر
شاید کند ما را رها، حارث زما بگذر
آتش بجان عاشقان زد آن سگ کافر
نزد عبیدالله دون آورد و می خندید
آورده ام رأس دو طفلان بین، چونی لرزید
از ظلم آن ظالم بخود یک لحظه ای پیچید
خون خواه طفلان شد سرش گفتا جدا سازید
ای احتشام آن قوم بد بودند و بد کردند

  • سه شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( این دو کودک که جدا گشته ز پیکر سرشان ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

2972
2

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( این دو کودک که جدا گشته ز پیکر سرشان ) این دو کودک که جدا گشته ز پیکر سرشان

می برد دل ز همه حسن خدا منظرشان

سرشان گشته جدا از تن و پیداست هنوز

جای گلبوسۀ مسلم به رخ انورشان

داغ بابا به جگر، گوشۀ زندان، یکسال

خون دل ریخته پیوسته ز چشم ترشان

باور شمع هم این قصّۀ جانسوز نبود

کاین دو پروانه غریبانه بسوزد پرشان

غصّه هایی که پس از کشتن مسلم خوردند

چشمۀ خون شد و فوّاره زد از حنجرشان

بوده بر صورتشان گرد و غبار زندان

شسته گردیده ز خوناب جگر پیکرشان

خبر کشتنشان را به مدینه نبرید

به خدا منتظر هر دو بود مادرشان

با سجودی که به هنگام شهادت کردند

زنده گردید نماز از دم جان پرورشان

زلف پیچیده و چشم ترشان می گوید

که غریبانه جدا گشته

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:38
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

طفلان مسلم به همراه دانلود سبک *

8246
6

طفلان مسلم به همراه دانلود سبک خزان شد ـ خزان شد گلهاي باغ مسلم شد تازه داغ مسلم
آنـهـا دگـر نفـس نـدارند
دور از وطن جان مي سپارند
**************
الهي ـ الهي ـ دو چشمشان شد زمزم ـ که ديده در اين عالم
به اشگ ميهمان بخندد دو دست ميهمان ببندد
**************
الهي ـ الهي ـ هر دو به حق پيوستند ـ بار سفر را بستند
بر لبشان درياي خون است
انـا ا لـيـه راجـعـون است
**************
الهي ـ الهي ـ مادر نشسته تنها ـ چشم انتظار گلها
جز چشم از خون تر ندارد
از حـالـشان خـبـر ندارد
گريان به آنها آفتاب است
پيکرشـان کنـار آب است
سيد محسن حسيني

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 14
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 22:44
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان مسلم(ع)،(ندارد عاشقى عشق فراوانى كه ما داريم) *

4122
2

اشعار شهادت طفلان مسلم(ع)،(ندارد عاشقى عشق فراوانى كه ما داريم) ندارد عاشقى عشق فراوانى كه ما داريم

ندارد هيچكس لبهاى عطشانى كه ما داريم

فداى آخرين لبخند ناز اصغرت گردد

سرِ از تن جدا و جسم بى‏جانى كه ما داريم

شهادت با اسارت سهم ما از كربلايت شد

خدا را شكر از اين حُسن پايانى كه ما داريم

مدينه مادرى در انتظار ماست برگرديم

ندارد کس خبر از مام گريانى كه ما داريم

ندارد هيچ مهمان مسلمانى شبيه ما

ز غربت ميزبان نامسلمانى كه ما داريم

همين كه زد به روى ما نوا كرديم يا زهرا

رُخ ما شد سند بر عشق پنهانى كه ما داريم

سر ما را جدا سازد كه شايد جايزه گيرد

امان از قاتل بى‏رحم و ايمانى كه ما داريم

شاعر:میثم عبدلی

  • چهارشنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان مسلم(ع)،(شهادت در سنين نوجوانى عالمى دارد) *

5886
12

اشعار شهادت طفلان مسلم(ع)،(شهادت در سنين نوجوانى عالمى دارد) شهادت در سنين نوجوانى عالمى دارد

براى دوست جان دادن به سينه مرهمى دارد

به هفتاد و دو يار باوفاى كربلا سوگند

كنيم آن يار را يارى كه ياران كمى دارد

شديم آواره صحرا به عشق زاده زهرا

كه راه سُرخ پاك عاشقى پيچ و خمى دارد

براى آنكه بينى خود نشان التماس ما

بيا كه چشمه چشمان ما هم زمزمى دارد

نه بهر خود براى مادرت گرييم از آنكه

عدو در لحظه سيلى چه دست محكمى دارد

حسينا خون ما رنگين‏تر از طفلان زينب نيست

خوشا بر مادر ما كه چو زينب همدمى دارد

به ياد قاسم و عبداللَّه و شش ماهه نازت

رُخ شرمنده ما همچو لاله شبنمى دارد

اگر چه جسم ما كوچك ولى روح بزرگ ما

براى فرش زير پاى تو از خون يمى دارد

بيا

  • چهارشنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان حضرت مسلم(ع),( بابا کبوتر بود و غصه ميخورد)به همراه سبک سنتی *

4828
6

اشعار شهادت طفلان حضرت مسلم(ع),( بابا کبوتر بود و غصه ميخورد)به همراه سبک سنتی بابا کبوتر بود و غصه ميخورد
نامه هاي امامحسين رو ميبرد
بال و پرش رو بستن- سرش رو هم شكستن
پرنده اسيريم(تكرار)

*
گنجشكاي خيابون!- شكوفه هاي گريون!
پرنده اسيريم(تكرار)

2
اينجوري زرد و«كم نفس» نبوديم
ما دوتا،«گنجشك قفس» نبوديم
شكارچيا رسيدن- بالهاي ما رو چيدن
پرنده اسيريم(تكرار)
*
گنجشكاي خيابون!- شكوفه هاي گريون!
پرنده اسيريم(تكرار)
3
وقتي كه جنگ كربلا تموم شد...
گريه و ترس بچه ها تموم شد...
وقتي كه روز پركشيد- طناب و زنجير رسيد
پرنده اسيريم(تكرار)
*
گنجشكاي خيابون!- شكوفه هاي گريون!
پرنده اسيريم(تكرار)

4
به شهر سرد بي شكوفه رفتيم
پاي پياده، رو به كوفه رفتيم
گنجشك بي زبونيم- گفتن كه«ما» بموني

  • یکشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 جواد حیدری

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( ‌ اگر چه‌ قسمت‌ ما جز بلا نیست‌ ) * جواد حیدری

2906
3

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( ‌ اگر چه‌ قسمت‌ ما جز بلا نیست‌  ) ‌ اگر چه‌ قسمت‌ ما جز بلا نیست‌

یتیمیم‌ و به‌ ما سیلی‌ روا نیست‌

چرا تو قصد جان‌ ما نمودی‌

مگر در كوفه‌ رسمی‌ جز جفا نیست‌

مدینه‌ مادری‌ چشم‌ انتظارست‌

كه‌ بر درد نهانِ‌ او دوا نیست‌

سر ما از بدن‌ افتد جدا به‌ْ

كه‌ راه‌ ما از آن‌ دلبر جدا نیست‌

همان‌ دلبر كه‌ زیر سم‌ و مركب‌

نشانی‌ از تنش‌ بر خاك ها نیست‌

شبیه‌ یار زینب‌ جان‌ سپاریم‌

كه‌ گفته‌ مقتل‌ ما كربلا نیست‌

دو یوسف‌ را چرا ارزان‌ فروشی‌

خدا داند سر ما بی‌ بها نیست‌

خدا از تو تقاص‌ ما بگیرد

كه‌ عادل‌ تر ز حق‌ در دو سرا نیست‌

بدان‌ ما مستجاب‌ الدعوة هستیم‌

شبیه‌ ما در این‌ ارض‌ و سما نیست‌

شاعر : جواد حیدری

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 07:01
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

دو دُرِّ یتیم -(دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم) *استاد محمد جواد غفورزاده

1329
1

دو دُرِّ یتیم -(دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم) دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم
دو دُرِّ یتیم هم‌قَسَم را دیدم
در حاشیۀ فرات، زیر دو ضریح
دو لالۀ پیچیده به هم را دیدم
اوّل به دو باغ گل اشارت کردند
آن‌گاه دو غنچه را زیارت کردند
در محضر این دو طفل، مردان بزرگ
خجلت‌زده احساس حقارت کردند

  • پنج شنبه
  • 22
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( می خورم بر در و دیوار در این شهرِ مخوف) * محسن راحت حق

814

مرثیه حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( می خورم بر در و دیوار در این شهرِ مخوف) می خورم بر در و دیوار در این شهرِ مخوف
دشمنانند چه بسیار در این شهرِ مخوف

عشقِ تو شورِ عجیبی به سر انداخته است
عاشقم حضرت دلدار در این شهرِمخوف

من سفیرِ توام و باک ندارم اصلاً..
کی نصیبم بشود دار..در این شهرِ مخوف

سنگ ها می خورد از هر طرفی بر جسمم
چکنم محرمِ اسرار در این شهرِ مخوف

همه درها به رویم بسته شده ..چاره نما
شده ام حیدر کرّار در این شهرِمخوف

دستها بسته شده مانده ام ای بابِ نجات
چه کند فردِ گرفتار در این شهر مخوف

لبِ من پاره شد و قسمتِ من آب نشد
یادِ لبهای تو ای یار در این شهر مخوف

نگرانم چه می آید به سرِ دخترکم...
نرود بر سرِ بازار در این شهر مخوف

نگرانم نکند عمّه ی ساداتِ جهان..
برسد در برِ انظار در این شهر مخوف

  • دوشنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه طفلان مسلم -(هر دو دو نور بصر مسلم اند) * رضا یعقوبیان

309
1

نوحه طفلان مسلم -(هر دو دو نور بصر مسلم اند) هر دو دو نور بصر مسلم اند
نور دل او پسر مسلم اند
پاره ی قلب و جگر مسلم اند
هر دو از ولادت
عاشق شهادت
در یاری دین هر دو شیرند
از کینه ی دشمن بمیرند
مظلوم عالم یا حسین جان۲

در آسمان دین درخشنده اند
در یاری دین هر دو رزمنده اند
تا روز محشر هر دو پاینده اند
هر دو آزاده اند
هر دو دلداده اند
گرچه در این عالم غریبند
بهر شهادت بی شکیبند
مظلوم عالم یا حسین جان۲

گرچه شوند به دست حارث شهید
حارث ز کینه سر آن ها برید
گشته به نزد فاطمه روسپید
دو نور خدایی
می شوند فدایی
دیگر شدند از غصه آزاد
هر دو شدند شهید بیداد
مظلوم عالم یا حسین جان۲

حارث ز دین مصطفی گسسته
قلب عزیزان خدا شکسته
دستان شان از ظلم و کینه بسته
ظلم و کین فزون شد
دل هر دو خون شد
حارث ز ظلم و کین رسیده
سر از تن هر دو بریده
مظلوم عالم یا حسین جان۲

  • چهارشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه طفلان مسلم -(گلان مسلم اند،شدند هر دو اسیر) * رضا یعقوبیان

275

نوحه طفلان مسلم -(گلان مسلم اند،شدند هر دو اسیر) گلان مسلم اند،شدند هر دو اسیر
به صولت مرتضی،چو مردان دلیر
دو روح باورند
ز نسل حیدرند
پدر را زیورند
حسین جان یا حسین۳

چو آل مصطفی،اگر هستند غریب
به بذل جان خود،بگشته بی شکیب
دو تا رزمنده اند
عجب زیبنده اند
مه رخشنده اند
حسین جان یا حسین۳

زده حارث شرر،ز جور و از جفا
به راه دین حق،شوند هر دو فدا
ز کین حرمت درید
ز کین خنجر کشید
سر هر دو برید
حسین جان یا حسین۳

گلان مسلم اند،به راه دین فدا
به سوی حق برند،سر از کین جدا
بدادند امتحان
دو تا روح و روان
شدند خلد آشیان
حسین جان یا حسین۳

دو تا فخر آفرین،دو تا پرده نشین
ز ظلم حارث اند،فدای راه دین
دو تا همسنگرند
پدر را زیورند
فدای اکبرند
حسین جان یا حسین۳

  • چهارشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان مسلم،(شکفته بر این نهر دو یاس کوچک) *

8614
10

اشعار شهادت طفلان مسلم،(شکفته بر این نهر دو یاس کوچک) شکفته بر این نهر دو یاس کوچک

دو چشم فروزان ، دو الماس کوچک

دو گنبد به اندازه ی بی پناهی

شده کربلایی به مقیاس کوچک

غریبانه آغوش وا می کند اشک

به روی لهیب یک احساس کوچک

چه آرام و سنگین قدم می گذارند

چو پاهای مجروح از آماس کوچک

کنار فرات ، آه ، می بینی ای دل

به خون خفته جسم دو عباس کوچک

شاعر:پروانه نجاتی

  • چهارشنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت طفلان مسلم،(ز آتش عشق خا سوخته بالو پر ما) *

5345
3

اشعار شهادت طفلان مسلم،(ز آتش عشق خا سوخته بالو پر ما) ز آتش عشق خا سوخته بالو پر ما

رفته بر با فنا یکسره خاکستر ما

کارما عششق رسانید بدینجا که چنین

تار گیدیه جهان پیش دو چشم تر ما

حارثا رحم بر این بی سرو سامانی ما

بکن ای قاتل مردود جفا گستر ما

رحم کن رحم که در شهر مینه بخدا

چشم در راه بود مادر غم پرور ما

پدر ای مسلم بی یار ز جا خیزو ببین

بعد تو چه آورده فلک بر سر ما

سر برآور تو ز خاک لحد ای جان پدر

بنگر نیست در انی شهر کسی یاور ما

حارثا ده تو اجازه که نمازی بکنیم

کن جدا بعد تو ای حارث بی ین سرما

سر نهادند به خاک آن دو یتیم و گفتند

باش آگاه تو از حالت ما داور ما

هست امی که گویند دو طفل مسلم

که رضائی بود از راه کرم نوکر ما

****
نم

  • چهارشنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 جواد حیدری

شعر طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( یتیمیم‌ و به‌ ما سیلی‌ روا نیست‌ ) * جواد حیدری

4421
10

شعر طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( یتیمیم‌ و به‌ ما سیلی‌ روا نیست‌ ) یتیمیم‌ و به‌ ما سیلی‌ روا نیست‌
چرا تو قصد جان‌ ما نمودی‌
مگر در كوفه‌ رسمی‌ جز جفا نیست‌
مدینه‌ مادری‌ چشم‌ انتظارست‌
كه‌ بر درد نهانِ‌ او دوا نیست‌
سر ما از بدن‌ افتد جدا به‌
كه‌ راه‌ ما از آن‌ دلبر جدا نیست‌
همان‌ دلبر كه‌ زیر سم‌ و مركب‌
نشانی‌ از تنش‌ بر خاك ها نیست‌
شبیه‌ یار زینب‌ جان‌ سپاریم‌
كه‌ گفته‌ مقتل‌ ما كربلا نیست‌
دو یوسف‌ را چرا ارزان‌ فروشی‌
خدا داند سر ما بی‌ بها نیست‌
خدا از تو تقاص‌ ما بگیرد
كه‌ عادل‌ تر ز حق‌ در دو سرا نیست‌
بدان‌ ما مستجاب‌ الدعوه‌ هستیم‌
شبیه‌ ما در این‌ ارض‌ و سما نیست‌

شاعر : جواد حیدری

  • دوشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

نوحه طفلان حضرت مسلم (ع) -( من که تاب غم تو رو ندارم من برایت حسین جان بیقرارم ) * عابدین کاظمی

49

نوحه طفلان حضرت مسلم (ع) -( من که تاب غم تو رو ندارم    من برایت حسین جان بیقرارم ) من که تاب غم تو رو ندارم من برایت حسین جان بیقرارم
جونمو می کنم فدات برادر همه ی هستیمو به پات می زارم
من نمی زارم ـ اینجا ـ تنها بمونی
بی کس و تنها ـ تو این ـ صحرا بمونی
غریب و بی کس ـ بین ـ غم ها بمونی
ز روی تو خجلم از این دو دسته گلم
که قابل تو رو ندارن
هر دو غلام توأند تشنه ی جام توأند
به پای تو سر می گذارن

برادرم یا حسین(2)غریب مادرم حسین جان(2)
به فدای تو بچه هام برادر تومزن دست رد به روی خواهر
همه دار وندارمن حسین جان به فدای تو و علیّ اکبر
از برای تو ـ بنگر ـ دارم چه حالی
آمدم سویت ـ من با ـ شکسته بالی
چه کنم هستم ـ اینجا ـ با دست خالی
اگر چه من خجلم نظر نما به دلم
قبول خود نما برادر

  • دوشنبه
  • 6
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:00
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه طفلان مسلم (ع) -( که دیده به اشک میهمان بخندند ) * سید محسن حسینی

94

نوحه طفلان مسلم (ع) -( که دیده به اشک میهمان بخندند ) نوحه طفلان مسلم (ع)
که دیده به اشک میهمان بخندند
که دیده دو دست میهمان ببندند
حسین جان حسین جان
/./././
ما هر دو لاله ای ز باغ مسلمیم
تا ابد خونجگر از داغ مسلمیم
حسین جان حسین جان
/./././
مادرم نـدارد از حــــال ما خبر
منتظر باشد چشمش مانده به در
حسین جان حسین جان
/./././
بر ماه کوفه ما هر دو ستاره ایم
روز و شب به یاد دارالاماره ایم
حسین جان حسین جان
/./././
عمر کوتاه ما رسیده به پایان
گه به کنج زندان گاهی در بیابان
حسین جان حسین جان

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 رضا باقریان

نوحه دو طفلان حضرت مسلم(ع) -( جان تو بر لبت رسیده ) * رضا باقریان

46

نوحه دو طفلان حضرت مسلم(ع) -( جان تو بر لبت رسیده ) جان تو بر لبت رسیده نوبت زینبت رسیده

ای غریبه دل شکسته کودکانم فدای تو شانه کردم مویشان را

وای از دل زینب

زینت دوش مصطفی ای غریب کرببلا

زنده باشد خواهر و نیزه باران شود پرت رد مکن این هدیه ام را یا اخی

وای از دل زینب2

شاعر : رضا باقریان

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 12:40
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

متن اشعالر شهادت طفلان حضرت مسلم(ع) از محمد بیابانی -( می نویسم در ابتدا مسلم ) * محمد بیابانی

44

متن اشعالر شهادت طفلان حضرت مسلم(ع) از محمد بیابانی -( می نویسم در ابتدا مسلم ) می نویسم در ابتدا مسلم
بنده صالح خدا مسلم
اولین خون کربلا مسلم
السلام علیک یا مسلم
و سلام خدا به طفلانی
که ز نسلش شدن قربانی
شکر... مهمان مسلمیم همه
سائل خان مسلمیم همه
مرثیه خوان مسلمیم همه
عبد طفلان مسلمیم همه
طفل اما بزرگ هرچه بزرگ
شیرهایی حریف صدها گرگ
کودک اما دو عارف بالله
کودکی بینشان ندارد راه
گرچه با قد و قامت کوتاه
لیک در این سرا در این درگاه
با بزرگان برو بیا دارند
آستانی پر از گدا دارند
دو ذبیح خدا دو اسماعیل
رهروانی به راه عشق گسیل
کربلا شد به خونشان تکمیل
اول راه مسلم بن عقیل
آخر راه هم پسرهایش
تکه های دلش جگرهایش
دائما ابر دیده ترشان
اشک می ریخت پای باورشان
دست هاشان به سمت داور

  • یکشنبه
  • 20
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

واحد4 زمینه-مداحی طفلان حضرت زینب باصدای حاج محمدرضاطاهری -( اذن ورود مابه حسینیه ی عزا ) *

3630
4

واحد4 زمینه-مداحی طفلان حضرت زینب باصدای حاج محمدرضاطاهری -( اذن ورود مابه حسینیه ی عزا ) اذن ورود ما به حسینیه ی عزا
از عرش اعظم امده فبک علی الحسین
حسین وای حسین وای حسین وای
به اذن شاه خراسان یاحسین
یاحسین یاحسین یاحسین
*********
نبینم تنهایی نبینم گریونی
نبینم بی یاری نبینم دلخونی
بذارکه گلای من برن تاکه ابروی خواهرت
اینا دوسهم زینبن فدایی چشمای ترت
اینا بمونن چیزی نمی مونه ازخواهرت
بخربرادر ابرومو جلوی مادرت
سپاه زینب فدایی علی اکبرت
**********
نبینم بی تابی نبینم غم داری
اومدم درداتو به دلم بسپاری
به سینه ی تنگ خواهرت تو روخداست رد نزن
توروجون مادر کاری کن برای کفن پوشای من
بذار برن تاواسه ی غم تو پرپر بشن
برا همیشه ابروی دل مادر بشن
تااربا اربا شبیه علی اکبربشن
***********
پ

  • دوشنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1394
  • ساعت
  • 09:05
  • نوشته شده توسط
  • مجید قنبری
ادامه مطلب

حضرت سکینه بنت الحسین(ع) -( امشبم را سحر نمی آید ) * علی سپهری

1801
1

حضرت سکینه بنت الحسین(ع) -( امشبم را سحر نمی آید ) امشبم را سحر نمی آید

خواب، در چشمِ تر نمی آید

مدحش از من که بر نمی آید

چون سکینه دگر نمی آید

دختر شاه...گوهر نایاب

بی قرینه... درست مثل رباب

روضه می خواند، روضه با احساس

روضه اش داشت عطر و بوی یاس

شرم یک مرد... روضه ای حساس

وای از مشک پاره ی عباس

روضه ی دست و چشم و مشک عمو

روضه قطره قطره اشک عمو

روضه خوان چشم های خود را بست

مادرش دست می زند بر دست

رأس اصغر به روی نیزه نشست

پای نیزه قد سکینه شکست

خواهر اصغر است حق دارد

به خدا خواهر است حق دارد

به روی ناقه خواند نافله را

دور ناقه شنید هلهله را

چه کند خنده های حرمله را

چشم دشمن به سوی قافله را

مثل یک مرد... مثل عمه ی خود

صب

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( تو ای‌ مروج‌ ظلمت‌ ز ظلم‌ پروا كن‌ ) * محمود ژولیده

1707

طفلان مسلم بن عقیل(ع) -( تو ای‌ مروج‌ ظلمت‌ ز ظلم‌ پروا كن‌ ) تو ای‌ مروج‌ ظلمت‌ ز ظلم‌ پروا كن‌

ز راز مخفی‌ ما نزد غیر حاشا كن‌

چراغ‌ راه‌ ولائیم‌ پرتو از ما گیر

به‌ نور آل‌ علی‌ سینه‌ات‌ مصفا كن‌

دو شاهزادۀ‌ مسلم‌ شده‌ تو را مهمان

‌ نگاه‌ مهر به‌ اشك‌ یتیمیِ‌ ما كن‌

اگر غریب‌ نوازی‌، غریب‌ را دریاب

بیا و نیت‌ مهمان‌ نوازی‌ از ما كن‌

طُفیل‌ آل‌ ابی /طالبیم‌ ای‌ حارث‌!

دخیل‌ نذر ببند و نیاز فردا كن‌

شفاعت‌ است‌ به‌ دست‌ من‌ و برادر من‌

تو استفاده‌ از این‌ مهلت‌ مهیا كن‌

شنیده‌ایم‌ به‌ كوفه‌ غریب‌ قیمتی‌ است‌

بیا به‌ خانۀ‌ خود جستجوی‌ كالا كن‌

زهی‌ به‌ روزۀ‌ ما احترام‌ بگذاری

‌ و گرنه‌ سفره‌ات‌ از بزم‌ ما مجزا كن‌

اگر به‌ سیلی‌ و فحش‌ اكتف

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

طفلان مسلم بن عقیل(ع)-بحر طویل -( دارم از جور فلک شکوه ی بسیار و دل زار و دو چشمان گهربار، ) *

3450
3

  طفلان مسلم بن عقیل(ع)-بحر طویل -(  دارم از جور فلک شکوه ی بسیار و دل زار و دو چشمان گهربار، ) دارم از جور فلک شکوه ی بسیار و دل زار و دو چشمان گهربار، که این ظالم غدّار، به ذرّیه ی شاهنشه ابرار، چها کرد ز کین ترک وفا کرد، ز اندازه برون جور و جفا کرد، چو شد مسلم زار از وطن آواره و در کوفه گرفتار شد از کین، به کف لشکر خونخواره و آنگاه درِ مهر ببستند و ره کینه گشودند، ز بیداد شهیدش بنمودند و دو فرزند یتیمش بگرفتند و فکندند به زندان، ستمِ خویش رساندند به پایان، دو جگر گوشه ی مسلم گهی از هجر پدر اشک فشان، گاه زِ یاد وطن و مادر خود خسته و دلریش، گه از بیم عدو هر دو به تشویش، که آیا چه شود عاقبت کار، بماندند بسی هر دو در آن گوشه ی زندان به غم و غصّه گرفتار، پس از آنگه دل مستحفظ ایشان ز وفا سو

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

#عبدالله_بن_مسلم_بن_عقيل *

6

#عبدالله_بن_مسلم_بن_عقيل #عبدالله_بن_مسلم_بن_عقيل
?بعد از على اكبر، عبد اللّه بن مسلم بن عقيل كه مادرش رقيه كبرى دختر امير المؤمنين عليه السّلام است بيرون مى آيد و اين رجز را مى خواند:
امروز پدرم مسلم را ملاقات مى كنم و تمامى كشته شدگان به راه دين پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را. در سه حمله ، گروهى را به هلاكت مى رساند يزيد بن رقاد جهنى او را به تير مى زند، با دست تير را دفع مى كند بار ديگر تير را به پيشانى او مى زنند نمى تواند تير را مانع شود و مى فرمايد:
خدايا اينان ما را ضعيف و ذليل كردند، آنها را به قتل برسان آنگونه كه ما را به قتل رساندند، در اين حال مردى با نيزه بر قلب او مى زند و شهيد مى شود.
يزيد بن رقاد مى آي

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:20
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه طفلان مسلم(ع) -( ما طفلان مسلمیم و بی‌قــراریم) * سید محسن حسینی

16

نوحه طفلان مسلم(ع) -( ما طفلان مسلمیم و بی‌قــراریم) ما طفلان مسلمیم و بی‌قــراریم
ما هـر دو یتیمیم و بابا نــداریم
واویلا واویلا واویلا واویلا

بابای ما ماه و ما هـر دو ستـاره
جـان داد او بـروی دارالعمــاره
واویلا واویلا واویلا واویلا

ما آخر از عشق تو مُردیم حسین‌جان
جای غذا ما سیلی خوردیم حسین‌جان
واویلا واویلا واویلا واویلا

ندیده کس بر اشک مهمان بخندند
ندیده کسی دست مهمان را ببندند
واویلا واویلا واویلا واویلا

مــادر ز احــوال مــا خبــر نـدارد
چشمش به در لحظه‌ها را می‌شمارد
واویلا واویلا واویلا واویلا

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

روضه طفلان مسلم -(دو گل از گلشن آل محمد) * رضا یعقوبیان

259

روضه طفلان مسلم  -(دو گل از گلشن آل محمد) دو گل از گلشن آل محمد
فدایی شد به راه دین احمد

یتیمان سفیر کربلایند
به راه دین حق هر دو فدایند

به مسلم هر دوشان نور دو عینند
عزیز و رهرو راه حسینند

ز کین زندانی ابن زیادند
که سر بر زانوی غم می‌نهادند

ز کینه بوده اند در کنج زندان
پریشان دل شده با چشم گریان

اگرچه هر دو در عالم امیرند
به دست دشمن قرآن اسیرند

پس از مسلم اسیر و غم نصیبند
چنان مسلم در این عالم غریبند

ولیکن عاقبت گشته گرفتار
به دست حارث بی دین، جفاکار

ز بس که بی مروت بی حیا بود
ز کینه دشمن دین خدا بود

نشسته هر دو با قلب شکسته
ز جور و کینه با دستان بسته

اگرچه هر دو تا مرد نبردند
ولی بر غربتت خود گریه کردند

ز کینه روزشان گشته چنان شب
به لب دارند هر دو ذکر یا رب

به دست هر دو از کینه طناب است
روان از دیده ی هر دو گلاب است

اگرچه از ستم مضروب گشتند
به پیش ذات حق محبوب گشتند

بمیرم بهر این دو، در اسارت
ز حارث دشمن دین شد جسارت

دو کودک نه، بگو روح عبادت
شده آماده از بهر شهادت

عدوی دین شده غرق ضلالت
نکرده شرم از ختم رسالت

جفا کرد و ز کین خنجر کشیده
سر طفلان مسلم را بریده

به جنت فاطمه صاحب عزا شد
عزادار گلان باصفا شد

(رضا) می سوزد و نالد از این غم
کند گریه گرفته بزم ماتم

  • چهارشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:18
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه -(دو گل مسلم و امیر هستند) * رضا یعقوبیان

256

نوحه -(دو گل مسلم و امیر هستند) دو گل مسلم و امیر هستند
در ره دین دو بچه شیر هستند
از ستم های حارث بی دین
به دست دشمنان اسیر هستند
یا حسین جان حسین حسین مولی۳

می درخشند چو ماه رخشنده
هر دو هستند بصیر و رزمنده
بهر شیعه تا به صف محشر
داغ آن ها بود چه سوزنده
یا حسین جان حسین حسین مولی۳

گرچه بی یار و غم نصیب هستند
بین دشمن هر دو غریب هستند
همچو مسلم سفیر و جان حسین
بر شهادت چه بی شکیب هستند
یا حسین جان حسین حسین مولی۳

دست هر دو شده ز کین بسته
قلب شان را ز کینه بشکسته
از برای بریدن سرشان
بی حیا روی سینه بنشسته
یا حسین جان حسین حسین مولی۳

در کنار فرات دیده شده
حرمت هر دوشان دریده شده
سر پاک دو نوگل مسلم
به دست دشمنان بریده شده
یا حسین جان حسین حسین مولی۳

هر دو دیگر ز غصه آزادند
دل خود را فقط به حق دادند
پیش چشم برادرش هر یک
من بمیرم چگونه جان دادند
یا حسین جان حسین حسین مولی۳

  • چهارشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:55
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه طفلان مسلم -(دو نور خداوند مبین دو گل مسلم) * رضا یعقوبیان

260

نوحه طفلان مسلم -(دو نور خداوند مبین دو گل مسلم) دو نور خداوند مبین دو گل مسلم
گردند فدای ره دین دو گل مسلم
در سپهر اسلام،همچو آفتابند
از بهر شهادت،هر دو انتخابند
یا حسین مظلوم۲

دو گل ز گلستان ولایت ثمر دین
گردند شهید از ستم حارث بی دین
افتخار مسلم،هر دو همچو شیرند
دست حارث دون،هر دوشان اسیرند
یا حسین مظلوم۲

هستند دو مه ماه درخشنده ی اسلام
در راه ولایت شده رزمنده ی اسلام
گرچه دست دشمن،تنها و غریب اند
از بهر شهادت،هر دو بی شکیب اند
یا حسین مظلوم۲

در راه خداوند مبین هر دو شهیدند
فردای قیامت که شود روی سپیدند
آماده ی رفتن،با قلب شکسته
حارث ستمگر،دست شان ببسته
یا حسین مظلوم۲

او پرده ی حرمت ز ولایت بدریده
از کینه سر هر دو اسیرش ببریده
در راه خداوند،گشته اند فدایی
نوگلان مسلم،گشته کربلایی
یا حسین مظلوم۲

  • چهارشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد