شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

مناجات -( بی تو تمام سال به دردم نمی خورد ) * جعفر ابوالفتحی

2427
3

مناجات -( بی تو تمام سال به دردم نمی خورد ) بی تو تمام سال به دردم نمی خورد
از تو فقط خیال به دردم نمی خورد
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن
تفعیل و افتعال به دردم نمی خورد
وقتی که قبله موی تو و کعبه روی توست
ساییدن سفال به دردم نمی خورد
آقا فقط بیا و به داد دلم برس
این قلب پر ملال به دردم نمی خورد
تنها غذای حضرتی ات باب میل ماست
این نان شیرمال به دردم نمی خورد
بی تو برای چشم تو مستی حلال نیست
این رزق ناحلال به دردم نمی خورد
این آب ، شعله زاست به کشکول من بریز
بی اشک، اشتعال به دردم نمی خورد
خاکم که با دودست تو الماس می شوم
جاه و منال و مال به دردم نمی خورد

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • پنج شنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

برای مردم یمن و آزادگان جهان -( برای مردم یمن و آزادگان جهان ) * جعفر ابوالفتحی

1887
6

برای مردم یمن و آزادگان جهان -( برای مردم یمن و آزادگان جهان ) برای مردم یمن و لبنان ، فلسطین ، سوریه ، ایران

در آورید از چشم هاشان مردمک ها را
آتش زنید از زیر سرهاشان تشک ها را
بر عمق رگهاشان بپاشید این نمک ها را
لعنت کنید این حقه بازان را ، کلک ها را

آل سعود آل قعود رو به شیطانهاست
تشنه به خون نای سرهای مسلمانهاست

ای مردم صنعا به پا خیزید با تیشه
روح درخت کفر را از بیخ و از ریشه
با داس هاتان برکنیدش مثل همیشه
در کار نیکو نیست هیچ حاجت به اندیشه

دیگر جواب تیر ، تیر است ای مسلمانان
دشمن مسلح ، سیر ، دیر است ای مسلمانان

از بیشه ی خود روبهی مکار آوردند
دجالها دجال را بر کار آوردند
مسلم کشی در بند استعمار آوردند
یک کافر دل از یمن بی زار آوردند

بادام ها

  • جمعه
  • 14
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات -( اشک و بکا جواب دلم را نمی دهد ) * جعفر ابوالفتحی

2207
4

مناجات -( اشک و بکا جواب دلم را نمی دهد ) یا صاحب العصر و الزمان (عج)

اشک و بکا جواب دلم را نمی دهد
یارم مرا به کنج دلش جا نمی دهد

من سالها ز فکر رخش خونجگر شدم
من سعی می کنم ولی او پا نمی دهد

او هجر می دهد بدهد لااقل بگو
تسکین چرا به این دل تنها نمی دهد

من اویم اوست من و ما یکی شدیم
من را گرفته از من و ما را نمی دهد

گاهی نگاه میکندم با دو غمزه لیک
بر قطره راه وصل به دریا نمی دهد

سائل شدیم تا همه کس را عطا کند
ارزان به هر کسی که زلیخا نمی دهد

اصلا تمام عمر کمم نذر اعتکاف
در لحظه می دهد؟ شب یلدا نمی دهد؟

دیریست در رهش به تماشا نشسته ام
از چیست یارم اذن تماشا نمی دهد

ما صید سیدیم و غذا دام می خوریم
رزقی نخور که مزه ی آقا نمی ده

  • جمعه
  • 14
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 17:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مدح و مناجات با امام زمان (عج) ایام فاطمیه زمزمه -( سلام عزیز زهرا ، سلام تموم هستم ) * صادق اویسی

4565
8

مدح و مناجات با امام زمان (عج)  ایام فاطمیه  زمزمه -( سلام عزیز زهرا ، سلام تموم هستم ) سلام عزیز زهرا ، سلام تموم هستم
ببین که از فراغت ، چقدر شکستم
سلام بقیه الله ، سلام پشت وپناهم
این شبا نیستی و من ، لبریز آهم
بسه دیگه جدایی ، صاحب عزا کجایی
تویی که روضه خونه ، غربت این شبایی
تو که نباشی ، دلم میگیره
نوکرت آقا ، داره می میره
دیگه بریده ، از همه سیره
عزیز زهرا
******
کشته ما رو آقا جون ، اشک میون چشمات
فدای شال مشکیت ، فدای غم هات
تو بی قراری و تو ، دلم قرار نمونده
برا دل پر از غم، بهار نمونده
کسی که مادرش رفت ، دلش همیشه خونه
سرده تموم دنیاش ، بهارشم خزونه
شده پریشون ، دوباره قلبم
این شبا آروم ، نداره قلبم
روضه گرفته ، که زاره قلبم
عزیز زهرا
******
شبای فاطمیه ، دلم میره مدین

  • یکشنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 رضا اسماعیلی

اشعار مهدوی - دوران آخرالزمان -( سخت دلتنگم برادر ! حال دوران خوب نیست ) * رضا اسماعیلی

2717
4

اشعار مهدوی - دوران آخرالزمان -( سخت دلتنگم برادر ! حال دوران خوب نیست ) سخت دلتنگم برادر ! حال دوران خوب نیست
عشق تبعیدی ست ، حال و روز انسان خوب نیست
از سر رندان عاشق ، شور مستی رفته است
ساقی و مِی نیست ، حال مِی پرستان خوب نیست
فصل پاییز است و فصل برگریزان بهار
در غیاب بوی گل ، حال گلستان خوب نیست
سخت آلوده ست در فصل زمین ، آب و هوا
از تب آلودگی ، محصول باران خوب نیست
صورِ اسرافیل جنگ است این که می آید به گوش
گشته حال و روز این دنیا پریشان ، خوب نیست
عصر دَجّال است و مولانای بیدل ، بی چراغ !
شبچراغ معرفت کو ؟ حال عرفان خوب نیست
عصر دَجّال است وعصر خولی و ابن زیاد
حال و روز بوذر و مقداد و سلمان ، خوب نیست
می تراشد بار دیگر بُت بشر ، از زور و زر
بر خدای خویش انسان

  • چهارشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

مناجات با امام عصر (عج) -( دوباره جمعه ای دیگر.... فشارم باز بالا رفت ) * جعفر ابوالفتحی

1967
0

مناجات با امام عصر (عج) -( دوباره جمعه ای دیگر.... فشارم باز بالا رفت ) یا صاحب الزمان عج

دوباره جمعه ای دیگر.... فشارم باز بالا رفت
نیامد آن مه و دلبر .... فشارم باز بالا رفت
نگو یک هفته ی دیگر صبوری کن که می آیم
نکن حال مرا بدتر .... فشارم باز بالا رفت
دو باره صبح این جمعه ، نوشتم نام پاکت را
در این دفتر ، در آن دفتر ... فشارم باز بالارفت
خوشی از اینکه می بینی ، تو رنگ گونه هایم را
به رنگ برگ نیلوفر ؟.... فشارم باز بالا رفت
خوشت باشد خوشت باشد ، دگر کردی ز هجر خود
مرا لاغرتر از لاغر .... فشارم باز بالا رفت
تمام ترسم از این است وقت آمدن گویی:
کدام آقا ، کدام نوکر .... فشارم باز بالا رفت
دلت پر ، دیده ات گریان ، دو چشمت زار و خون افشان
ز ما مردان تن پرور .... فشا

  • جمعه
  • 28
  • فروردین
  • 1394
  • ساعت
  • 18:23
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

غزل امام زمان (عج) -( این جمعه هم بدون تو سر شد امام من ) * فرزاد قائمه

2887
8

غزل امام زمان (عج) -( این جمعه هم بدون تو سر شد امام من ) این جمعه هم بدون تو سر شد امام من
تلخ است بی تـو زمـانه بـه کام من
مـن را هـمه به نـام تو آقـا شناسنم
یک بار هم صدا بزنم تو غلام من
خود کرده را تدبیر نیست دانم ولی
دستم نکن رها تو ای با مرام من
با کار های روز و شبم زجر دادمت
پر کن ز ساغر فیضت تو جام من
شرمنده،نیستم همه دم فکر ویاد تو
آری شود سحر بدون تو شام من
رحمی نما وباز دعا کن برای من
باشـد میان منتقـمان تـو نـام من

شاعر : فرزاد قائمه

  • دوشنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

امواج عشق -( ای بودم از نبود تونابود می شوم ) * حمیدرضا گلرخی

1874
6

امواج عشق -( ای بودم از نبود تونابود می شوم ) ای بودم از نبودِ تو نابود می شوم
می سوزم از فراقِ تو و دود می شوم
آقا بیا و با دَمِ عیساییت ببین
نابودم و زِ بودِ تو موجود می شوم

مردابم از تلاطمِ امواجِ عشقِ تو
دریا که نه ولی شبیهِ رود می شوم
زخمی تیغِ غُصّه ی مهجوریم ولی
با داروی نگاهِ تو بهبود می شوم

گر یاریم نسازی و آقا نبینمت
در امتحانِ عشقِ تو مردود می شوم
دستِ مرا خدایی نکرده رها کنی
از هیئت و حسینیّه مطرود می شوم
همراهِ خود مرا سفری کربلا ببر
این گونه کربلایی و خشنود می شوم

شاعر : حمیدرضا گلرخی

  • دوشنبه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 14:48
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با امام زمان (عج) -( نکرده ام عملی تا ز تو ثواب بخواهم ) * جعفر ابوالفتحی

3525
16

مناجات با امام زمان (عج) -( نکرده ام عملی تا ز تو ثواب بخواهم ) یا صاحب الزمان عج

نکرده ام عملی تا ز تو ثواب بخواهم
منی که تشنه نبودم چگونه آب بخواهم

شبی که بی تو شود صبح بهتر آنکه نیاید
تورا بخواب ندیدم چگونه خواب بخواهم

هزار و سیصد و اندی سوال در دل من ماند
ادب اجازه نداده ز تو جواب بخواهم

رضا نده دهمت من قسم به چادر زهرا (س)
رضا نده فرجت را از آن جناب بخواهم

رضا نده دهمت من قسم به دست اباالفضل(ع)
رضا نده که ز عباس(ع) فتح باب بخواهم

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 08:46
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با امام زمان (عج) -( من گمراه عجب منکده ای وا کردم ) * جعفر ابوالفتحی

3042
15

مناجات با امام زمان (عج) -( من گمراه عجب منکده ای وا کردم ) یا صاحب الزمان (عج)

من گمراه عجب منکده ای وا کردم
پشت خود را به تو و روی به دنیا کردم
سالها در تن تزویر شدم ناپیدا
گرگ را در تن یک میش هویدا کردم
امر کردند مرا توبه کنم از عصیان
امر را پس زدم و پشت به مولا کردم

بر در خانه ی حق حلقه نزد انگشتم
خویش را در دل دنیا صفتان جا کردم
کاش با توبه ز راه پدرم می رفتم
من خیانت به ره آدم و حوا کردم
وای بر من که شدم حجت حق در صورت
سیرتی نیست مرا سایه شدم بر نورت

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 10:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با حضرت مهدی -( افتاده ای بودم که دستم را گرفتی ) * جعفر ابوالفتحی

3287
13

مناجات با حضرت مهدی -( افتاده ای بودم که دستم را گرفتی ) یا صاحب الزمان (عج)
افتاده ای بودم که دستم را گرفتی
مانند نوری در دل من پا گرفتی

از آسمان عشق چترت را گشودی
یکدفعه در قلب اسیرم جا گرفتی

تو وارث جود و سخای حیدر هستی
ارثیه را از حضرت زهرا گرفتی

با گریه روز خویش را شب می کنی آه
این شیوه را از زینب کبری گرفتی

قبل از وجود لوح از لوح دل ما
ضمن تعهد نامه یک امضاء گرفتی

یک شب میان خواب دیدم با دو دستت
قلب مرا از دار این دنیا گرفتی

هر کس درختی کاشت ، محصولش ثمر داد
آقا چقدر از نخل ما خرما گرفتی؟

افسوس بعد از قرن ها ای صاحب عصر
تازه میان واژه ها معنا گرفتی

تا که زدی پرسه میان پلک خیسم
نا را از این چشمان نابینا گرفتی

از دیده های تو فقط خونابه

  • سه شنبه
  • 29
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

کوی دوست -( باز شب است و سخن از موی توست ) * سیروس بداغی

1912
3

کوی دوست  -( باز شب است و سخن از موی توست ) باز شب است و سخن از موی توست
ماه من هر شب صنما روی توست

رو نکنم جز تو به هر قبله ای
قبله ی من طاق دو ابروی توست

بی سر و سامان تو ام از ازل
منزل من تا به ابد کوی توست

لطف خدا شامل حالم شده
این اثر از نغمه ی یا هوی توست

تا که بجنگی تو به میدانِ عشق
نام علی بسته به بازوی توست

جنت اگر بوی خوشی میدهد
از سرِ فیض تو و از بوی توست

دل ندهم غیر تو ای پادشاه
چون که دلم پر زده بر سوی توست

گر بدهی کون و مکان را به من
این نه عجب زان که کرم خوی توست

شاعر : سیروس بداغی

  • دوشنبه
  • 4
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

موعودِ ما -( اربابِ من هر روز و شب، من را تماشا میکند ) * سیروس بداغی

2459
8

موعودِ ما  -( اربابِ من هر روز و شب، من را تماشا میکند ) اربابِ من هر روز و شب، من را تماشا میکند
با پستی ام با زشتی ام، دائم مدارا میکند

این جامِ تلخِ زندگی چون زهر کرده کامِ من
گر پرده بگشاید ز رُخ آن را گوارا میکند

آه می کشد هر دم ز دل چون بنگرد این توشه ام
آخر مرا در دیده اش این توشه رسوا میکند

خواهد اگر نفرین کند کون و مکان پاشد زِ هم
اما ز نفرین و بلا همواره پروا میکند

من غرقِ در موج گناه او غرقِ در ذاتِ خدا
اما گناهانِ مرا یکباره حاشا میکند

گفتم به دل آزاده شو دیگر ندارم تابِ غم
اما ز إقبالِ بدم امروز و فردا میکند

گر خواجه آید از سفر عالم گلستان میشود
این باغِ زرد و مرده را از دم شکوفا میکند

زیباست بهر عاشقان ، دیدار مولا از وفا
چون قب

  • دوشنبه
  • 4
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 18:02
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

از جمکران تا بیکران -( دشتِ نابِ جمکران ،به بیکران رسیده ام ) * سیروس بداغی

2714
6

از جمکران تا بیکران -( دشتِ نابِ جمکران ،به بیکران رسیده ام ) ز دشتِ نابِ جمکران ،به بیکران رسیده ام
ز دست ساقی از ازل آب بقا چشیده ام
بگو به منکران حق بگو به قومِ بی خدا
که من میانِ جمکران به جز خدا ندیده ام

شاعر : سیروس بداغی

  • پنج شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف -( دوست دارم که ببینم رخ زیبای تو را ) * سیروس بداغی

2360
5

میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف -( دوست دارم که ببینم رخ زیبای تو را ) دوست دارم که ببینم رخ زیبای تو را
فارغ از غصه ببینم دلِ شیدای تو را

دلِ بانوی جنان شاد شود از قدمت
بوسه از عشق زند فاطمه سیمای تو را

قامتت دل بــَرد از اهلِ زمین اهلِ زمان
ای بنازم همه دم قامتِ رعنای تو را

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
در دلم خانه نگیرد احدی جای تو را

پدر و مادر من نذر پدر مادرتان
نفروشم به خدا من غمِ بابای تو را

با ظهورت بِکَنی ریشه ی هر فسق و گناه
کاش الساعة ببینم همه غوغای تو را

خضر اگر خضر شد و آب بقایش دادند
چون چشیده است یکی قطره ز دریای تو را

سر به صحرا بنهم عاقبت از دردِ فراق
تا بجویم همه دم منزل و مأوای تو را

تو به هر روضه ی عباسِ علی حساسی
به جنان کی بدهم

  • سه شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

آتش هجران -( آتشِ هجران زده بر خرمن جانم لهیب ) * حمیدرضا گلرخی

1972
12

آتش هجران -( آتشِ هجران زده بر خرمن جانم لهیب ) آتشِ هجران زده بر خرمن جانم لهیب
سوزم اندر اشتیاقِ دیدنِ روی حبیب

اشکِ حسرت می چکد هر دم زِ ابرِ دیده ام
در هـوای طلعتِ زیبای یارِ دلفریب

مانده بر راهِ حضورش چشمِ خیسِ انتظار
رفته از دستِ دلِ شیداییم صبر و شکیب

تا به کی دل بی قرار و واله و شوریده حال
تا به کی چشم انتظار و ندبه و اَمَّن یُجیب

روزگارِ من گذشت و یارِ رفته بر نگشت
ترسِ آن دارم بمیرم از فراقش عنقریب

عاقبت این دردِ بیماری مرا هـم می کشد
دردِ من عشق است و محتاجم به درمانِ طبیب

گر به بالینم بیاید آن مسیحایی نفس
جان بگیرد این تـنِ بی جان و قلبِ غـم نصیب

خون اگر گریم زِدستِ رنجِ مهجوری رواست
به غریبِ غرقِ خونی که شده شیب الخضیب

  • سه شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

قسم -( الهی و ربی غفور رحیم ) * حمیدرضا گلرخی

2491
18

قسم -( الهی و ربی غفور رحیم ) الهی و ربّی،غفورِ رحیم
علیم و حلیم و حکیم و کریم

خدا خالق آسمان و زمیـن
جهان گستر و شورِ عشق آفرین

به ذات و صفات و بر اسمت قسم
به قرآن و بر اهلِ عصمت قسم

به ختم النبیین،رسول امیـن
بـه حیدر امیر همه مومنیـن

به صدّیقه زهـرای خیرُالنّسا
به مظلومی و غربت مجتبی

به خون حسین،کشته ی راه دین
به چشمانِ بارانی ساجدین

به باقر،مَهِ آلِ پیغمبری
به صادق،شه مذهب جعفری

به موسی ابن جعفر،امام هدی
به قلب سلیم و رئوف رضا

به جُودِ جوادالائمه تقی
به هادی دینم علیَّ النّقی

به آهِ دل خسته ی عسگری
به مهدی و هجران و بی یاوری

به حُرّ و زُهیر و بُریر و حبیب
به شیب الخضیبِ حسین غریب

به تنهایی مسلم و دلبـرش
به دو

  • سه شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با حضرت صاخب -( به تار و پود وجودم ، بتاب نور امیدی ) * جعفر ابوالفتحی

2135
4

مناجات با حضرت صاخب -( به تار و پود وجودم ، بتاب نور امیدی ) به تار و پود وجودم ، بتاب نور امیدی
منم که ظلمت محضم، تویی که صبح سپیدی

به راه جاده نشستم ، که تو ز پرده در آیی
نیامدی مه نازم، مگر ز من تو چه دیدی؟

تو مدتی است ز کوی ، من گدا نگذشتی
دل خدایی خود را ، ز من خلاصه بریدی

به صبح جمعه به بازار عشق آمده بودی
منم که آمده بودم ؟ چرا مرا نخریدی؟

تویی که باب جنانی، برس به داد دل زار
به درب بسته رسیدم ، کجاست از تو کلیدی؟

اگر نیامده بودی، دلم اسیر و سیه بود
هزار شکر دل من ، هر آنچه گفت شنیدی

دگر ندارم امیدی.... برای صبح ظهورت
کجاست از تو بشارت ،کجاست از تو نویدی

ببین که نوکرت اصلا ، به جز منیت و من من
برای امر ظهورت ، نکرده کار مفیدی

بریدم و نبری

  • سه شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

گل نرگس -( گل نرگس گل زیبای حسن ) * اسماعیل تقوایی

2229

گل نرگس -( گل نرگس گل زیبای حسن ) گل نرگس گل زیبای حسن
از وجود تو جهانی گلشن

گل نرگس گل بی خار خدا
ای که بر عدل خدایی معدن

گل نرگس به گلستان ولا
آخرین گل جهت بشکفتن

گل نرگس گل ماه شعبان
نیمه اش شد زوجودت روشن

گل نرگس گل زهرا ،حیدر
شد طلوع تو غروب دشمن

گل نرگس گل امید همه
ای جهانی زتو گردد ایمن

گل نرگس گل در پرده ی ما
درد هجران زدگان گشت کهن

گل نرگس گل در غیبت ها
بیش ار این قلب مریدان مشکن

گل نرگس گل رویت بنما
تا نگردیده نصیبم مردن

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مناجات با امام زمان (عج) -( از طلا کن با قدم هایت زمین شهر را ) * ایمان کریمی

2648
2

شعر مناجات با  امام زمان (عج) -( از طلا کن با قدم هایت زمین شهر را ) از طلا کن با قدم هایت زمین شهر را
نور مطلق! پس بکن روشن جبین شهر را

تو همان ختم امامانی که در فصل ظهور
می رسی کامل کنی یکباره دین شهر را

مطمئنم در کلاس معرفت، روز ازل
پای درست دیده ام روح الامین شهر را

عاقبت خواهی رسید، آن روز می بیند جهان
خاک زیر پای تو بالا نشین شهر را

میرسی همپای تو فصل بهاران می رسد
خشکسالی می رود، آوای باران می رسد

نیمه خرداد با چشم انتظاران فرج
بوی شعر پیر ایران از جماران می رسد

مطمئن هستیم ای آقای گندمگون شبی
با حضورت بر تنور خانه مان نان می رسد

چشم بگشا از کنار مستجار آقا ببین
لشکر یاران تو از قلب ایران می رسد

می شود پیدا علامت های پر رنگ ظهور
سیدی هم دارد از س

  • سه شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

در فراق امام عصر (عج) -( به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه ) * علیرضا خاکساری

2418
4

در فراق امام عصر (عج) -( به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه ) "به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه
به امید قدمت کون و مکان چشم به راه" *
سالها میرود و حرف دل من این است
تا به کی صبر کنم؟ تا چه زمان چشم به راه؟
شهر یکپارچه از دوری تو میگرید
همه از مرد و زن و پیر و جوان چشم به راه
در نبودت همه چیز از جریان افتاده ست
کوه و دشت و چمن و رود روان چشم به راه
غصه های دلش از موی سپیدش پیداست
پدرم با دل خون، قد کمان، چشم به راه
مهدیه آمدنم فلسفه دارد، آری
غیر از این است همه منتظران چشم به راه؟!!!
تا به هنگام گذر بذل محبت بکنی
این گدا را سر راهت بنشان چشم به راه
آل یاسین و سمات و فرج و ندبه و عهد
شیخ عباس و مفاتیح جنان، چشم به راه
حکم احداث حریم حسنی دست شماست
سالیانی

  • سه شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

شعر در فراق امام زمان (عج) -( جمعه شد تا باز جای خالی تو حس شود ) * محسن حنیفی

3469
16

شعر در فراق امام زمان (عج) -( جمعه شد تا باز جای خالی تو حس شود ) جمعه شد تا باز جای خالی تو حس شود
تا شقایق باز دلتنگ گل نرگس شود

آفتاب پشت ابرم!نام تو دارم به لب
خواستم نور تو گرمی بخش این مجلس شود

لحظه ای ما را به خود گر واگذاری...وای ما
بی نگاه کیمیاگرها طلاهم مس شود

درد معمولا عیار عشق را بالا برد
هجر باعث میشود تا عاشقی خالص شود

راه اصحاب تو با اصحاب عاشورا یکی است
ندبه ها باید که عاشورا شود وارث شود

با نگاهت مست می باید، گریبان چاک کرد
تا که آخر قصه ی ما نیز چون عابس شود

شاعر : محسن حنیفی

  • سه شنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

می سوزم و می سازم -( در آتش مهجوری می سوزم و می سازم ) * حمیدرضا گلرخی

2545
12

می سوزم و می سازم -( در آتش مهجوری می سوزم و می سازم ) در آتشِ مهجوری،می سوزم و می سازم
با درد وغمِ دوری، می سوزم و می سازم

شمعِ شبِ تنهایم،از عشقِ تو رسوایم
چون عاشقِ رنجوری، می سوزم و می سازم

با دیده ی پر شبنم،در شهـرِ سیاهِ غـم
از غُصّه ی بی نوری، می سوزم و می سازم

مانندِ جوان مُرده،چون لاله ی پژمرده
بِنشسته لبِ گوری، می سوزم و می سازم

شرمنده ام از کارم،از چشمِ گـنهکارم
پنهانی و مستوری، می سوزم و می سازم

والایی و من پستم،بر دامن تو دستم
چون وصله ی ناجوری، می سوزم و می سازم

شاعر : حمیدرضا گلرخی

  • دوشنبه
  • 18
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با مهدی فاطمه (س) -( من از زبان شاه و گدا طعنه میخورم ) * جعفر ابوالفتحی

2622
9

مناجات با مهدی فاطمه (س) -( من از زبان شاه و گدا طعنه میخورم ) من از زبان شاه و گدا طعنه میخورم
دارم به جای آب و غذا طعنه می خورم

هر کس رسید یک لگدی زد فتاده را
از دوست ، آشنا، بخدا طعنه می خورم

شبگرد کوچه های غمم ، اشک جاریم
از راه و ماه و آه و هوا طعنه می خورم

چون یک دعام بهر ظهورت اثر نکرد
از دست های رو به دعا طعنه می خورم

دیگر شمال و غرب و جنوبم همه اش یکی است
فرقی ندارد از همه جا طعنه می خورم

آقا قرار بود به پایت شوم شهید
حس می کنم که از شهدا طعنه می خورم

پس کو کجاست یار، به ما هم نشان بده ؟؟؟
با این دو جمله از رفقا طعنه می خورم

بیماریم بخاطر یک ترک عادت است
یک مدتی است بهر شفا طعنه می خورم

آقا تو دیر کرده ای و من مقصرم
در خجلتم... نگو که چرا

  • چهارشنبه
  • 20
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 07:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

جمعه ی دلگیر -( عاقبت چشم گدا لایق دیدار نشد ) * سیروس بداغی

3447
17

جمعه ی دلگیر -( عاقبت چشم گدا لایق دیدار نشد ) عاقبت چشم گدا لایقِ دیدار نشد
جز غم دوریِ تان حاصلِ بیمار نشد

سحری از طرفِ کوچه ی ما بگذشتی
حیف این دیده ی ماتم زده بیدار نشد

باز هم بغض من و جمعه ی دلگیر شما
باز هم جمعه و قلبی که خریدار نشد

سالها منتظر سیصد و اندی مردی
من بمیرم که دگر بار کسی یار نشد

بی سبب نیست که تنها شده ای آقا جان
چون بشر در رهتان بنده ی دادار نشد

من نخواهم دگر این چشمِ گنه کارم را
به چه کارم که دمی لایقِ رخسار نشد

همه دم خونِ دل از این دل غمدیده خورم
بشکند دل که دمی محرم اسرار نشد

نیست تقصیر تو گر این دل من را نخری
بر سر کوی تو چون زار و گرفتار نشد

خواب دیدم که به گوشم همه دم میگفتی
هر چه گشتیم... یکی یارِ وفادا

  • جمعه
  • 22
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با امام عصر (عج) -( باز هم از عمل خویش به دل غم دارم ) * مجتبی قاسمی

3182
22

مناجات با امام عصر (عج) -( باز هم از عمل خویش به دل غم دارم ) باز هم از عمل خویش به دل غم دارم
خسته از این همه آلودگی و تکرارم

دل من تنگ برای همه شد الا تو
وای از تیرگی این دل بی مقدارم

معصیت کرده مرا دور ز تو ، می دانم
پر شده نامه ی من از گنه بسیارم

نامه ام اشک تو را باز درآورده...ببخش
وای بر من که همیشه سر تو سربارم

مهربان تر ز خودت در همه ی عالم نیست
با همه تیرگی ام سوی شما رو آرم

یک نظر کن که من از دست خودم خسته شدم
بی نگاه تو اثر نیست بر استغفارم

من اسیر غم دنیا شده ام کاری کن
تا رها گردم از این زندگی غم بارم

هر که دور از سر کوی تو شده خوار شده
نده غیر از خودت آقا به کسی افسارم

با همه پستی من دست مرا می گیری
ای فدای تو و بخشیدن تو دلدارم

سم

  • شنبه
  • 23
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ای کاش -( ای کاش که یـارِ شهِ بــی یـار شوم ) * حمیدرضا گلرخی

2480
9

ای کاش -( ای کاش که یـارِ شهِ بــی یـار شوم ) ای کاش که یـارِ شهِ بــی یـار شوم
سر مستِ شمیمِ خوشِ دیـدار شوم
ای کاش که در یک شب ماهِ رمضان
با مهـدی فاطمه هــم افطــار شوم

شاعر : حمیدرضا گلرخی

  • شنبه
  • 30
  • خرداد
  • 1394
  • ساعت
  • 11:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

یا صاحبَ الزمان -( یا صاحبَ الزمان به خدا دوست دارَمت ) *

2445
11

یا صاحبَ الزمان -( یا صاحبَ الزمان به خدا دوست دارَمت ) یا صاحب الزمان به خدا دوست دارمت
هر جا به هر مکان به خدا دوست دارمت

مانند مادرت شده ای بی نشان چرا
آقای بی نشان به خدا دوست دارمت

طاووس جنتی گل زیبای خلقتی
ای زینتِ جنان به خدا دوست دارمت

ای گل همیشه غرقِ بهاری برای ما
فارغْ ز هر خزان ، به خدا دوست دارمت

از غصه و محن شده ای همچو مرتضی
تنهایِ در جهان به خدا دوست دارمت

هر شب برای عمه ی خود بغض میکنی
ای غرقِ در فغان به خدا دوست دارمت

کی میرسی ز ره ، گلِ خوشبوی فاطمه
الغوث و الامان به خدا دوست دارمت

روحم فدایتان و روانم نثارتان
پیدا و در نهان به خدا دوست دارمت

حتما تو میروی سحری سمتِ شهرِ قم
آقای جمکران به خدا دوست دارمت

شیعه دهد تمام وجو

  • جمعه
  • 12
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر برای مناجات با امام زمان (عج) با عنوان باز آی -( از حال و گذشته تا حقیقت ) * رضا بزرگ نژاد بایی

2294
10

شعر برای مناجات با امام زمان (عج) با عنوان باز آی -( از حال و گذشته تا حقیقت ) از حال و گذشته تا حقیقت
عالم همه در پی طریقت

ای جان جهان و مرد میدان
شرمنده اگر شکسته پیمان

پیمان شکنی مرام ما شد
گنجینه ی پول رام ما شد

سود است برای ما زمانه
دوریم ز تو چه بی بهانه

عدل است بهانه ی حضورت
روشن کند این جهان ظهورت

ما بی خبران حال زارت
دل خون شده گشته بی قرارت

گنجینه ی حق بیا که رویش
خارج شود از خیال و گویش

ای گوهر و کیمیای عالم
اکسیر حقیقتی ز خاتم

باز آی که باغ گشته تاریک
نزدیک شده فساد،نزدیک

بر کن دگر این بساط تزویر
عمریست،چه زود می شود دیر

آقا تو بیا و جان ما باش
ای یار نهان،عیان ما باش

شاعر : رضا بزرگ نژاد بایی

  • شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسن لطفی

متن مداحی در فراق یار با سبک با نوای محمد رضا طاهری -( شبيه چشم شـمـا چـشم هاي تـر دارد ) * حسن لطفی

2409
6

متن مداحی در فراق یار با سبک با نوای محمد رضا طاهری -(  شبيه چشم شـمـا چـشم هاي تـر دارد ) شبيه چشم شـمـا چـشم هاي تـر دارد
كسي كه خـاكِ حسينيه را به سـر دارد
تو گريه كردي و شد سرخ چهره فهميدم
كه وقتِ روضه­ي تـو اشك هم جگر دارد
خدا به رويِ من و تـو حساب وا كـرده
كه گريـه اي بكنيم و حـساب بـردارد
هـواي امشبمان فـرق مي كند انـگار
نشسته مـادري و دست بـر كمـر دارد
حسين(ع) روز و شبـم را گرفته مي دانم
بـرايِ عاشقي­ام عـقل درد سـر دارد
فقط به تـربتِ اربـاب سجده مي چسبد
هميشه سجـده­ي مـا مـزّه­ي دگر دارد
مـرا حوالـه نمودند خـاكِ پـا ببـرم
هـزار شكر كه ايـن خيمه رُفته گر دارد
ميـانِ روضه نشستيم و عـاشقي مي گفت
بـخوان دعـاي فـرج را دعـا اثر دارد
كسي كه داغِ بـرادر كشيـده مي دانـد
كــه رويِ قـ

  • دوشنبه
  • 22
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد