بی تو تمام سال به دردم نمی خورد
از تو فقط خیال به دردم نمی خورد
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن
تفعیل و افتعال به دردم نمی خورد
وقتی که قبله موی تو و کعبه روی توست
ساییدن سفال به دردم نمی خورد
آقا فقط بیا و به داد دلم برس
این قلب پر ملال به دردم نمی خورد
تنها غذای حضرتی ات باب میل ماست
این نان شیرمال به دردم نمی خورد
بی تو برای چشم تو مستی حلال نیست
این رزق ناحلال به دردم نمی خورد
این آب ، شعله زاست به کشکول من بریز
بی اشک، اشتعال به دردم نمی خورد
خاکم که با دودست تو الماس می شوم
جاه و منال و مال به دردم نمی خورد
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- پنج شنبه
- 28
- اسفند
- 1393
- ساعت
- 12:59
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار