شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

مناجات با حضرت صاحب(عج) -( سرمایه می خواهم ولی سر را نمیخواهم ) * جعفر ابوالفتحی

2616
5

مناجات با حضرت صاحب(عج) -( سرمایه می خواهم ولی سر را نمیخواهم ) سرمایه می خواهم ولی سر را نمیخواهم
وقتیکه ساقی هست ساغر را نمی خواهم
تا تو محبت می کنی من خاطرم جمع است
حتی محبت های مادر را نمی خواهم
نازم نکردی رفتی و چون موی آشفتم
منکه نگفتم ناز دلبر را نمی خواهم
آن لحظه که دستان پاکت شانه ام باشد
آشفتگی خوب است، معجر را نمی خواهم
در حفظ سر باید ز هر عضوی بپوشم چشم
سر که تو باشی ، لطف پیکر را نمی خواهم
این نوکری در خانه ات خود زینت روح است
مال و منال و در و زیور را نمی خواهم
دزدانه وارد می شوم در خانه ی معشوق
من مرد دیوارم دگر در را نمی خواهم

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 29
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 20:57
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 میثم مومنی نژاد

اشعار امام زمان(عج)-مناجات -( ای کاش تب حوصله را کم می کرد ) * میثم مومنی نژاد

1493
1

اشعار امام زمان(عج)-مناجات -( ای کاش تب حوصله را کم می کرد ) ای کاش تب حوصله را کم می کرد

یا پیچ و خم قافله را کم می کرد

خورشید من ای کاش خدا یک ذره

بین من و تو فاصله را کم می کرد

  • شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

اشعار امام زمان(عج)-مناجات -( از بس یقین کنم که مرا دوست داری ام ) * محمود ژولیده

2277
2

اشعار امام زمان(عج)-مناجات -( از بس یقین کنم که مرا دوست داری ام ) از بس یقین کنم که مرا دوست داری ام

باور نمی کنم که به خود واگذاری ام

هرکس رسید حال دلم را گرفت و رفت

آیا تو هم بدست بلا می سپاری ام

تکذیب می کنند غلامِ تو را ولی

تأیید می کنی و ز غم باز داری ام

هرگز مباد من ز ولایت جدا شوم

تدبیر توست سِیرِ ولایت مداری ام

من مانده ام چگونه تشکر کنم ز تو

کردی قبولِ مرحمتت دستِ یاری ام

شاید مرا بخاطر جدّت خریده ای

مرثیه خوانِ داغ تو با اشک جاری ام

من زیر بار منّت دونان نمی روم

عمری غلام حلقه بگوش ، افتخاری ام

رو می زنم بدست کریمت شبانه روز

تا دم به دم ز اَبرِ کرامت بباری ام

یک لحظه از نگاه تو غافل نمی شوم

تا با دو چشم خویش کنی سر شماری ام

من وام

  • شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 حسن لطفی

متن اشعار امام زمان(عج)-مناجات محرمی -( دستِ خالی زِ من و تارِ عبایش با تو ) * حسن لطفی

2435
4

متن اشعار امام زمان(عج)-مناجات محرمی -( دستِ خالی زِ من و تارِ عبایش با تو ) دستِ خالی زِ من و تارِ عبایش با تو

مُژه ای از من و خاکِ کفِ پایش با تو

زحمت روضه مان هم که فقط با زهراست

قندش از مادر تو مزه ی چایش با تو

کاش می شد که در این یک دهه جان می دادیم

ضجه از ما زدن و مرثیه هایش با تو

وا غریبا ز تو و جامه دریدن با من

وا حسینا زِ من و سوز صدایش با تو

بین این روضه که پاگیر شدم فهمیدم

گریه اَش از تو دم اَش از تو و جایش با تو

مادرم گفت دَمِ پنجره فولادِ رضا

گوشه ای در حرمِ کرببلایش با تو

یک سفر پای پیاده به زیارت با ما

یک سحر گریه در ایوانِ طلایش با تو

کاش می شد حرم عمه تان میرفتیم

آرزو از من و یک بار دعایش با تو

شاعر : حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 1
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 06:56
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام زمان عجل الله تعالی فرجه -( حسرتم بود یه محرم سر رو خاک پات بذارم ) *

2094
3

اشعار امام زمان عجل الله تعالی فرجه -( حسرتم بود یه محرم سر رو خاک پات بذارم ) حسرتم بود یه محرم سر رو خاک پات بذارم

جمعه هم رفت و هنوزم من ازت خبر ندارم

همه دلتنگیام الان مال این جمعه غروبه

برای روضه ی امشب دل بی حوصله خوبه

امشبم مثل دل تو حال این دلا خرابه

شب بی قراری ما شب روضه ی ربابه

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام زمان(عج)-مناجات -( حسرت روز و شبم روی شما را دیدن ) * محمد جواد شیرازی

2658
6

اشعار امام زمان(عج)-مناجات -( حسرت روز و شبم روی شما را دیدن ) حسرت روز و شبم روی شما را دیدن

چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن

وسط گریه ی این وصل کمی خندیدن

پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن

چه شود اینکه گدا هم به نوایی برسد؟!

به روی صورت ما زلف رهایی برسد

اینکه یک عمر نبینم رخ یارم سخت است

بی خبر بودنِ از حال نگارم سخت است

سر روی زانوی غربت بگذارم سخت است

جز تو مردم بنشینند کنارم سخت است

یا که می میرم و جسم و کفنم میپوسد

یا که روزی لب من پای تو را میبوسد

آشنای دل ویرانه ی من تنها تو

پس مصفی شدن کلبه ی این دل با تو

دل نبستم به کسی جان خودم الا تو

سائلم...بی سرو پایم به خدا اما تو

شهریاری و فقط "عادتکم احسان" است

شرح این جمله خودش چند سری دیوان

  • جمعه
  • 20
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

فرمان بده -( در جاده های نور ) * اکرم بهرامچی

2867
3

فرمان بده -( در جاده های نور ) در جاده ها ی نور رَد ِ گام هایت هست
در پرده یِ شب ، عطر گیسوی رهایت هست

آدینه با حسرت برایت ندبه می خوانیم
اما میان هفته هم شوق ِ دعایت هست

وقتی که دلتنگیم و باران خورده و گریان
دلخوش به این هستیم لطف ِ شانه هایت هست

در انتظارت ، شوق پروازیست ، دل ها را
بال ِ پرستو را بهار ِ سبز پایت هست

وقتی میان ِ جمع ، غربت ، سهم ِ سنگینیست
آرامش ِ طرز ِ نگاه ِ آشنایت هست

غربت نشین ِ کوخ ها ، درماندگان هستند
اما ظهور ِعدل ِ موعود ِ خدایت هست

گلهای نرگس چشم در راهند باز آیی
برگرد ، نرگس قرن ها در جای جایت هست

فرمانروای مطلقی بی هیچ ابهامی
زیبا ترین مهد ِ زمین ام القرایت هست

دستی بکش در برکه ی اندیشه

  • جمعه
  • 4
  • دی
  • 1394
  • ساعت
  • 18:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

کوی دلدار«بی نقطه» -( دل کرده هوای کـویِ دلـدار ) * سیروس بداغی

1507
5

کوی دلدار«بی نقطه» -( دل  کرده  هوای  کـویِ  دلـدار ) دل کرده هوای کـویِ دلـدار
هر سلسله مـحـوِ رویِ دلـدار

هـمــواره مـرا مـعـطـرم کـرد
هـر عـطــرِ وراءِ مــوی دلــدار

کـی واله ی هـر وصـال گـردد
آواره یِ هـــای و هــویِ دلــدار

وِل کــرده گـدا هــمـاره لؤ لؤ
صـد ها دهـد ار عـدویِ دلدار

او رهــروِ طــورِ حـیِّ آگــاه
دلــداده هــمـاره سویِ دلدار

آوا و صـــدای وصـــل دارد
مــا را هـمــه دم گلـویِ دلدار

مــســرور دو عــالـمــم الـهـی
مــِی داده مـرا عــمـوی دلدار

شاعر : سیروس بداغی

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 18:19
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

بغض می کنم -( امشب دوباره از غمتان بغض میکنم ) * سیروس بداغی

2074
3

بغض می کنم -( امشب دوباره از غمتان بغض میکنم ) امشب دوباره از غمتان بغض میکنم
آقا به زیر پرچمتان بغض می کنم

این جمعه ها که در برِ ماها نیامدی
من جایِ خیرِ مقدمتان بغض می کنم

وقتی برای فاطمه ها گریه می کنی
همپای اشک نم نمتان بغض می کنم

هر شب میان روضه ی سالار کربلا
با آهِ بس دمادمتان بغض می کنم

دوری ز آستان شما داغِ اعظم است
دارم زِ داغ اعظمتان بغض می کنم

کی میرسی بگو به من ای نورِ کردگار
من از طلوعِ مُبهمتان بغض می کنم

شاعر : سیروس بداغی

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 22:18
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

یک سال دگر -( یک سالِ دگر آمد و ما بی تو غمینیم ) * سیروس بداغی

2060
1

یک سال دگر -( یک سالِ دگر آمد و ما بی تو غمینیم ) یک سالِ دگر آمد و ما بی تو غمینیم
انصاف نباشد که تو را باز نبینیم

درد از خودِ ما باشد و ما عینِ حجابیم
آقا به خدا ما همه شرمنده از اینیم

ما جایِ رسیدن به مقامات الهی
افسوس که افتاده ی بر خاکِ زمینیم

گفتیم که ماها همه سربازِ شمائیم
اما به خدا یاور شیطانِ لعینیم

رفت از برِ ما قافله سالار امامت
از دوری این قافله تا کی بنشینیم؟

شاعر : سیروس بداغی

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 22:19
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

سائل -( کاش من میثم تمار تو باشم آقا ) * سیروس بداغی

3629
3

سائل -( کاش من  میثم  تمار تو باشم آقا ) کاش من میثم تمار تو باشم آقا
مثل پروانه گرفتار تو باشم آقا

شده ای خواب و خیالم تو خودت میدانی
که همان سائلِ بیدارِ تو باشم آقا

درد می خواهم و دنبال دوا کی بروم؟!
زانکه من واله و بیمار تو باشم آقا

به جنان کی بدهم لحظه ی دیدار تو را
ار دمی لایق دیدار تو باشم آقا

آخرالامر که با اذن خدا می میرم
کاش ای کاش که بر دارِ تو باشم آقا

شاعر : سیروس بداغی

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 22:19
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

بی تاب -( شب را به سحر بردم و بى تاب تو بودم ) * سیروس بداغی

2260
4

بی تاب -( شب را به سحر بردم و بى تاب تو بودم ) شب را به سحر بردم و بى تاب تو بودم
آواره ى آن صورت مهتاب تو بودم

در زیر لبم تا به سحر زمزمه کردم
کاى کاش دراین فاصله در خواب تو بودم

مى آمدى از ره تو به بالین من آقا
گر من همه دلداده به آداب تو بودم

گویم همه دم این سخن از عمق وجودم
کاى کاش دمی خادم اصحاب تو بودم

کاری نکن ای دیده که دلدار بگوید
انگار نه انگار که ارباب تو بودم

شاعر : سیروس بداغی

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 22:20
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 امیر فرخنده

شعری در فراق امام زمان (عج) -( باید که شبی در پی لیلا برویم ) * امیر فرخنده

1285
4

شعری در فراق امام زمان (عج) -( باید که شبی در پی لیلا برویم ) باید که شبی در پی لیلا برویم
لب تشنه همه به سوی دریا برویم
شاید که تو از دیدن ما دلگیری
می آیی اگر که ما از اینجا برویم؟؟

شاعر : امیر فرخنده

  • شنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

جمعه ای دیگر -( شده جمعه ای دگر ای در در صدف نهانم ) * اسماعیل تقوایی

1318
1

جمعه ای دیگر -( شده جمعه ای دگر ای در در صدف نهانم ) شده جمعه ای دگر ای" در" در صدف نهانم
زصدف برون بیا وبنواز روح وجانم
به تمام هفته هایی که بدون تو گذر شد
به سحرگهان جمعه به فغان وندبه خوانم
سپری شدست عمرم به فراغ جانگدازت
تو بیا ونه قدم را صنما به دیدگانم
زبرای دیدن آن رخت ای عزیز رهرا(س)
بدهم تمام عمرم که دمی کنی عیانم
شب لیله الرغایب همه آرزوم این بود
که ظهور خود به جمعه بدهی تو ارمغانم

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 08:14
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر پیشکش به امام زمان -(هرچه گشتم هدیه ای در شانتان پیدا کنم) * زهرا محمودی

2085
8

شعر پیشکش به امام زمان -(هرچه گشتم هدیه ای در شانتان پیدا کنم) هرچه گشتم هدیه ای در شانتان پیدا کنم

مصلحت دیدم که پای عاشقی را وا کنم

شوق رویت از دل آشوبی ما آیینه ساخت‌

با تو باید ماجرای سنگ را حاشا کنم

عهد بستم با تو"ما عِشتُ بِایامِ الفراقْ"

مرگ باشد بین ما هم "لا اَحولْ عنها" کنم*

سرنخی از ماجرای وصل تو در دست ماست

تا به کی باید که هی امروز را فردا کنم?

آب از سرها گذشته دیگر از طوفان چه غم?

عشق می خواهد دلم را غرق این دریا کنم

توی یک دستم قلم,در دست دیگر جان به کف...

با کدامش می شود پیشت خودم را جا کنم؟

شعرهای منتظر جوشیده از دل پیشکش

تا شب شعری به یمن مقدمت برپا کنم....

*فرازی از دعای عهد

شاعر : زهرا محمودی

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 08:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

عقده گشایی -( دیده به ره دوخته ام تاکه بیایی ) * اسماعیل تقوایی

1685
1

عقده گشایی -( دیده به ره دوخته ام تاکه بیایی ) دیده به ره دوخته ام تا که بیایی
وز دل حسرت زده ام عقده گشایی

منتظرم تا که ببینم رخ ماهت
دل بدهم با رخ زیبات جلایی

زود بیا تا که نمردم فراغت
درد مرا ای صنما نیک دوایی

روز وشب از بهر وصالت به دلی خون
سوی خداوند برم دست دعایی

وز غم دوری تو بیمارترینم
بر من هجران زده دارو وشفایی

آمدی ار، جان به تن خسته نبودم
بر تن بی جان بده تو آب بقایی

آب بقایم بده وزنده بگردان
تا بکنم در ره تو خویش فدایی

ای که امیدی به همه قشر ضعیفان
زود بیا تا بشود فصل رهایی

عدل بود منتظر آمدن تو
تا که عدالت به جهان پخش نمایی

بیت خدا منتظر جمعه وصل است
تا که بگیرد زوجود تو صفایی

مهدی زهرایی وجان ودل حیدر
تیغ به کف منت

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

درد هجران -( جمعه ها آیند وپی در پی روند ) * اسماعیل تقوایی

1388
6

درد هجران -( جمعه ها آیند وپی در پی روند ) جمعه ها آیند وپی درپی روند
شیعه باشد بازهم در انتظار
درد هجران را نباشد چاره ای
تانیاید جمعه ای آن گلعذار
تا نیاید اشکهامان جاری است
درفراغ دیدن روی نگار
آهوی دلهایمان آماده است
تاسواری آید از بهر شکار
زندگی رنگ خزانی یافته
با ظهور او شود رنگ بهار
مهدیا عجل علی وقت ظهور
شیعه باشد در حصار ودر فشار
مهدیا جانهایمان آماده است
تاشود درپیش پای تو نثار
کی زچاه غیبتت آیی برون
یوسف مانده ززهرا یادگار
توبیا تا عدل در روی زمین
یابد از فیض وجودت اعتبار
توبیا تا شیعه مولا علی
باز بیند برق تیغ ذوالفقار
ای امید جمله مستضعفان
زود پا بر دیدهای ما گذار

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

سلطان وگدا -( ای غایب از دیده که بینی همه مارا ) * اسماعیل تقوایی

1425
3

سلطان وگدا -( ای غایب از دیده که بینی همه مارا ) ای غایب از دیده که بینی همه ما را
لطفی، زپس پرده برون آی خدا را

دیریست که هجر ان تو آتش به دل ماست
بازا وخنک کن دل تفتیده ی ما را

هرچند که ما لایق دیدار نباشیم
برما کرمی کن تو ببخشای خطا را

سلطانی وماجمله گدایان توباشیم
حاشا که برانی تو زدرگاه گدا را

در راه تو ما منتظری بی سر وپاییم
پایان بده هجرانی این بی وسر وپا را

جان همه قربان تو ای عدل خدایی
بنگر زضعیفان جهان دست دعا را

بازا که جهانی بشود عاری ازظلم
بردرد ضعیفان جهان آر شفا را

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

جمعه -( جیم جمعه جان بر لبهای ما ) * اسماعیل تقوایی

1403
3

جمعه -( جیم جمعه جان بر لبهای ما ) جیم جمعه جان بر لبهای ما
میم میل وافر دلهای ما
عین باشد عاشقان منتظر
ها تویی ای هادی وآقای ما
جمعه ها آیند وبی تو می روند
کی میایی سرور ومولای ما

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 08:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

جان جهان -( با آمدنت جانِ جهان جور شود ) * جواد مزنگی

2001
5

جان جهان -( با آمدنت جانِ جهان جور شود ) با آمدنت جانِ جهان جور شود
از روحِ زمین سردیِ غم دور شود
از سایه ی غربتت برون آی آقا
تا چشمِ تمامِ دشمنان کور شود

شاعر : جواد مزنگی

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 09:16
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زمان عزت -( ای کاش زمان عزت آغاز شود ) * جواد مزنگی

1874
3

زمان عزت -( ای کاش زمان عزت آغاز شود ) ای کاش زمان عزت آغاز شود
هر پنجره با صدایتان بازشود
در نشریه ها عکس شما را بزنند
این جمعه ظهورتان خبرساز شود

شاعر : جواد مزنگی

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 09:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

امام عصر (عج) -( دعایم کن که بر خود جز دعا درمان نمی یابم ) * خسرو امینی

2699
7

امام عصر (عج) -( دعایم کن که بر خود جز دعا درمان نمی یابم ) دعایم کن که بر خود جز دعا درمان نمی یابم
امیر عشق، دستم گیر و بیرون کن از این خوابم

مرا تنها دعای چون تویی زین ورطه برهاند
ز نو ای هادی دلسوز ده تعلیم آدابم

وجودم را بدی ها در نوردیدست کاری کن
بکاه از پستی نفسم ، به گاه خشم دریابم

به القاب جهان دل بستم و این شد نصیب من
کنون بیزارم از عنوان بیا برگیر القابم

همی دانم که جان علم دارد ریشه در جانت
بیا پر کن سبویم را ، الا ای لب البابم

نباشد ایمن این دنیا ز بهر کاهلی چون من
ز تو خواهم سرای امن و همت، بهر پایابم

بود عمری که از هجر تو جان را نیست آرامی
بیا آرام جان برهان مرا از این تب و تابم

چو شب تار است این دل ،لیک سوسو میزند نوری
بیا روشن ن

  • یکشنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1395
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

امام عصر (عج) -( دعایم کن که بر خود جز دعا درمان نمی یابم ) * خسرو امینی

2948
12

امام عصر (عج) -( دعایم کن که بر خود جز دعا درمان نمی یابم ) دعایم کن که بر خود جز دعا درمان نمی یابم
امیر عشق، دستم گیر و بیرون کن از این خوابم

مرا تنها دعای چون تویی زین ورطه برهاند
ز نو ای هادی دلسوز ده تعلیم آدابم

وجودم را بدی ها در نوردیدست کاری کن
بکاه از پستی نفسم ، به گاه خشم دریابم

به القاب جهان دل بستم و این شد نصیب من
کنون بیزارم از عنوان بیا برگیر القابم

همی دانم که جان علم دارد ریشه در جانت
بیا پر کن سبویم را ، الا ای لب البابم

نباشد ایمن این دنیا ز بهر کاهلی چون من
ز تو خواهم سرای امن و همت، بهر پایابم

بود عمری که از هجر تو جان را نیست آرامی
بیا آرام جان برهان مرا از این تب و تابم

چو شب تار است این دل ،لیک سوسو میزند نوری
بیا روشن ن

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1395
  • ساعت
  • 04:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

جان جهان -( ازدیده پنهانی ولی در دل نهانی ) * اسماعیل تقوایی

1842
7

جان جهان -( ازدیده پنهانی ولی در دل نهانی ) از دیده پنهانی ولی در دل عیانی
توصاحب دلهای ما و جان جانی
در انتظار دیدن روی تو جانا
رفته ست عمر وقامت ما شد کمانی
هرجمعه چشمانم بره تا که بیایی
آهنگ هجران سردهم با ندبه خوانی
چشمان یعقوب دلم سو داده از دست
یوسف بده از بوی پیراهن نشانی
آه ای نگار پرده پوشم پرده بردار
با دیدن رویت نمایم جان فشانی
هرشیعه ای با نغمه عجل ظهورک
خواهد که آیی ونمایی دلستانی
ای یوسف زهرا به جان مادرخود
جانا مبادا این گدا از در برانی
مستضعفان عالم اندر انتظارند
تادستشان گیری امیر مهربانی
آقا بیا تا عدل هم معنا بگیرد
آقا بیا از قبر زهرا(س) ده نشانی

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1395
  • ساعت
  • 03:57
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا مهدی -( حاضرم صدبیستون را برکنم فرهاد وش ) * اسماعیل تقوایی

1916
3

یا مهدی  -( حاضرم صدبیستون را برکنم فرهاد وش ) حاضرم صدبیستون را برکنم فر هاد وش
تاکه شیرین گردد از دیدار رویت کام من
حاضرم مجنون صفت در هجررویت جان دهم
تا که خوانی در صف عشاق نیکت نام من
منتظر باشم که آیی از می وصلت دهی
سالها باشد که خالی مانده جانا جام من
نیستم لایق به وصلت لیک دارم آرزو
ازخطایم بگذری تا خوش شود فرجام من
روز وشب دارم دعا در امر تعجیل ظهور
شافعم شو استجابت گردد این پیغام من

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1395
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

انتضار -( سالها منتظر هستیم بیایی جانا ) * اسماعیل تقوایی

2399
7

انتضار -( سالها منتظر هستیم بیایی جانا ) سالها منتظر هستیم بیایی جانا
دیدگانی هوس خاک قدومت دارند
درفراغ تو چو فرمان بدهد دلهامان
ملتمس بهرظهور توفراوان بارند
ای که آمال همه منتظرانی بازآ
شیعیان در غم هجر تو به حالی زارند
اول هفته به یادتو و آن جمعه ی ناب
بذرامید ظهور تو به دل می کارند
هفته ها می رود وباز زتو نیست خبر
یوسفا چشم براهان تو در بازارند
سالها هست که این واقعه تکرا رشده
عاشقانت همگی عاشق این تکرارند
حسرت سیر رخت بر دل بسیاری ماند
نام زیبات به لب برده وجان بسپارند
حسرت دیدن رویت به دل ما مگذار
زود بازآ که همه منتظر دلدارند

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1395
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

ولی عصر عجل الله تعالی فرحه -( نادیده دل سپردم و دیوانه ات شدم ) *

2673
13

ولی عصر عجل الله تعالی فرحه -( نادیده دل سپردم و دیوانه ات شدم ) تقدیم به ساحت مقدس قائم آل محمّدحضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وبی بی بزرگوار ایشان حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
نادیده دل سپردم و دیوانه ات شدم
محتاج یک نگاه صمیمانه ات شدم
من می نخورده ام رخ ساقی ندیده ام
ناخورده مست باده و پیمانه ات شدم
ای صاحب دقایق پنهان و آشکار
بی ادعا خراب در خانه ات شدم
ای قائم یگانهء موعود شیعیان
من پایبند پند حکیمانه ات شدم
ای فاطمه فرشتهء درد اًشنای حق
دل بیقرار یوسف دْردانه ات شدم
یارب سپاس مرغ دلم آشیان گرفت
من مفتخربه لطف کریمانه ات شدم
۱۳۹۵/۲/۲۲جلال پورسلیمانی

  • پنج شنبه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1395
  • ساعت
  • 08:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

بنده نفس -( بنده ی نفسم شدم، سوز و نوایم رفت... رفت ) * محمد جواد شیرازی

2361
5

بنده نفس  -( بنده ی نفسم شدم، سوز و نوایم رفت... رفت ) بنده ی نفسم شدم، سوز و نوایم رفت... رفت

از نفس افتادم و حال دعایم رفت... رفت

غفلتم توفیق توبه کردنم را برده است

از قنوتم رَبَّنٰا إغْفِرْ لَنٰایم رفت... رفت

بار من را آتش ناشکری ام سوزانده است

از کفم سرمایه ی روز جزایم رفت... رفت

عبد رسوایم... فقط دردسر مولا شدم

آبرویم پیش او وقتی حیایم رفت، رفت

در سحرها خلوتی با دلستانم داشتم

آن قدر بد کردم آخر از سرایم رفت... رفت

سوی نامحرم نظر کردن سلاحم را گرفت

برکت از این زندگی تا اشک هایم رفت، رفت

دل خوشم "صحن دلم" وقف علی و فاطمه است

گیرم اصلا جای دیگر دست و پایم رفت... رفت

کعبه، بی حیدر فقط سنگ است پس با این حساب

سوی "نی جف" هم اگر قبله

  • شنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1395
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

گناه، پشتِ گناه -( گناه، پشتِ گناه و گناه، پشت گناه ) * محمد جواد شیرازی

2125
6

گناه، پشتِ گناه -( گناه، پشتِ گناه و گناه، پشت گناه ) گناه، پشتِ گناه و گناه، پشت گناه
چه توبه ای؟! که فقط هست آه، پشت گناه

جوانی است زمان رسیدن به خدا
جوانی ام همه اش شد تباه، پشت گناه

رجب گذشت... یکی هم به داد من برسد
چرا که نیست دلم رو به راه، پشت گناه

رسید سوی من آقا و رفت از دستم
دوباره روزی دیدار ماه، پشت گناه

حکایتی است پر از دردِ خنده عاشقی ام
دو چشم خیسِ نشسته به راه... پشت گناه!!!

دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
به پیش یار شدم رو سیاه، پشت گناه

گناه هیچ کسی نیست، با خودم قهرم
همیشه رفته سر من کلاه، پشت گناه

چقدر گفتمت ای دل برو به کرب و بلا
حرم نرفته شدی بی پناه پشت گناه

شاعر : محمد جواد شیرازی

  • شنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1395
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شب جمعه -( شب جمعه ست گو تو با آداب ) * محمد حسین تقوایی

1653
6

شب جمعه  -( شب جمعه ست گو تو با آداب  ) شب جمعه ست، گوتو با آداب
السلام علیک یا ارباب
السلام علی حسین(ع)وعلی(ع)
هم بر اولاد وبعد براصحاب
خوان زیارت به یاد عاشورا
روز خون روز قلبهای کباب
ده سلامی به ساقی عطشان
آن که شرمنده شد زرویش آب
باب حاجات ما بود عباس(ع)
کن طلب تا خدا دهد به جواب
یاد کن از مصایب زینب(س)
ناله از جان بزن،دودیده پرآب
یاد کن از گلوی طفل رضیع
مادری منتظر به نام رباب
خاطر آور حسین وقتلگهش
زینبی که دگر ندارد تاب
لعن کن دشمنان خون خدا
بهرشان از خدا بخواه عذاب
مرغ دل را به کربلا بفرست
سر به سجده گذار در محراب
طلبی کن برای روز ورود
از خدایت شفاعت ارباب
شب جمعه ست گو در این شب ناب
پسر فاطمه(س)مرا دریاب

شاعر : محمد حسین تق

  • جمعه
  • 14
  • خرداد
  • 1395
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد