یارب اسیرم و دل من در پناه توست
بی تابم و قرار دلم یک نگاه توست
چندان اسیر خواهش نفسم که غافلم
از دست رفته را طلب بارگاه توست
رو بر متاب از من آلوده ای کریم
گوید دلم که قهر خدا از گناه توست
گفتم ز بس توبه شکستم شنیده ام
در بسته ای و توبه شکن روسیاه توست
گفتی بخوان مرا که شب استجابت است
درگاه دوست منتظر یا اله توست
گفتم به دل شکسته جواب نمی رسد
گفتی جواب درگه ما سوز آه توست
گفتم سزا جامعه ای پر گناه چیست؟
گفتی دعا هر شب و اشک پگاه توست
گفتم دعا و اشک و مناجاتمان کم است
گفتی رضای من به همین گاه گاه توست
ای روزی دعا و مناجات نزد تو
حالی بده که اهل گنه عذر خواه توست
با اشک خویش امر به معروف می کن
- سه شنبه
- 3
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 06:07
- نوشته شده توسط
- جواد