روضه ی دروازه ی کوفه و شام
یک شب به جمع عاشقا
یک سر بزن آقای ما
حاجات ما را کن روا
ای یار محرومان، امیر جان، فدایت نازنین
ای هستی زهرا، مه دل-ها، کمی با ما نشین
یابن الحسن یابن الحسن
چشمان من ابر بهار
مشتاقم و چشم انتظار
من بیقرارم بیقرار
تا که بیایی تو، بگیری تو، به دستت ذوالفقار
آدینه ها گردند، برای من، بدون انتظار
یابن الحسن یابن الحسن
از دوریت جان بر لبم
بی تو به تاب و در تبم
عجّل ولیک بر لبم
گردیده ام محزون، منِ دلخون، ز دست این فراق
مست مِی ات هستم، پِی ات هستم، به شوق و اشتیاق
آقا جان یابن الحسن، شب بیست و هفتم ماه رمضان و شب هفتم امیر المؤمنینه، امشب شب هفت امیر المؤمنینه، ولی می-خوام
- دوشنبه
- 25
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 13:29
- نوشته شده توسط
- یحیی