شعر شب های قدر

مرتب سازی براساس

شعر مناجات شب قدر -( شکر خدا دوباره مقیم حرم شدیم ) *

4387
4

شعر مناجات شب قدر -( شکر خدا دوباره مقیم حرم شدیم  ) شکر خدا دوباره مقیم حرم شدیم *** از زائران این حرم محترم شدیم
ماه خدا حریم رفیع محبت است *** از سائلان خسته دل این حرم شدیم
ز توبه های گذشته که خسته جان *** از توبه های لحظه ای و دم به دم شدیم
گمگشتگان همهمه شهر غفلتیم *** هر بار هم برای همین متهم شدیم
بی بهره از سجود و رکوع شبانه ایم *** از بس که در برابر ابلیس خم شدیم
با هر بدی ز یاری حق پا نمی کشیم *** به یاری ولی خدا هم قسم شدیم
بین (ببین) جمع عاشقان ولایت مدار شهر *** کو مدعی که طعنه زده است کم شدیم
با یاد رهبر و شهداء و اماممان *** مهمان به کوی دلبر صاحب کرم شدیم
از ما نشان مجوی که در راه کربلا *** ما از وجود خویش گذشتیم عدم شدیم
ما همنش

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رحمان نوازنی

شعر شب قدر -( دوباره شب شد و کعبـه دوان دوان می رفت ) * رحمان نوازنی

3870
3

شعر شب قدر -( دوباره شب شد و کعبـه دوان دوان می رفت ) دوباره شب شد و کعبـه دوان دوان می رفت
کجـا به این عجـله او نفـس زنان می رفت
چــقـدر آیه انفـاق روی دوشش هست
اگر چه این همه با کیسه های نان می رفت
شبیه کـودکی خـویـش گـریه هـا می کرد
در آن شبـی کــه به یـار ی بیـوگان می رفت
همه به ساعت هر شب نگاه می کردند
سر قرار مسیحای مهـربان می رفت
ولی دوبـاره ندیدند مـرد شبـهـا را
و باز مثـل همیشـه که بی نشان می رفت
دوباره سیــر شـدند و به خـــواب خوش رفتند
ولی به گـریه دوبـاره امیـرمان می رفت

شاعر : رحمان نوازنی

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( آخرین باری که مهتاب از دلت جان گرفت ) * سید اکبر میر جعفری

5603
1

شعر شب قدر -( آخرین باری که مهتاب از دلت جان گرفت ) آخرین باری که مهتاب از دلت جان گرفت
ماجرای ماه و نخل و چاه یایان می گرفت
مهربان من که هرشب این یتیمستان بغض
زیر پایت کوچه هایش بوی انسان می گرفت
کهکشان محصولی از اشک و اشارات تو بود
چرخ در هر چرخش از چشم تو فرمان می گرفت
آه اگر اشک تو و چشم غزلخوانت نبود
عشق تنها می شد و راه بیابان می گرفت
کاش این شبها کسی از عصر فرصتهای سبز
در حضورت می نشست و درس قرآن می گرفت
کاش این شبهای ابری در کویرستان ما
آذرخش ذوالفقارت بود و باران می گرفت

شاعر : سید اکبر میر جعفری

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

آمادگی شبهای قدر-نیمه ماه رمضان ، (از نیمه ماه باید آماده شویم) * محمد مهدی عبدالهی

3628
14

آمادگی شبهای قدر-نیمه ماه رمضان ، (از نیمه ماه باید آماده شویم) از نیمه ماه باید آماده شویم
از قید گناه باید آزاده شویم
تا در شب قدر بشود گوشه چشم
از عطر کریم باید آکنده شویم

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

  • جمعه
  • 13
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 19:11
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

شب قدر-، (آمد شب قدر و ذکر مولا گیریم) * محمد مهدی عبدالهی

7134
15

شب قدر-، (آمد شب قدر و ذکر مولا گیریم) آمد شب قدر و ذکر مولا گیریم
امشب تو بیا که با تو احیا گیریم
یک شب سفر کرب وبلا همراهت
از دست خودت مهر و امضا گیریم

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

  • شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:09
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

شب قدر-مناجات ، (طفل دل امشب زبان وا کرده است) * محمد مهدی عبدالهی

4186
13

شب قدر-مناجات ، (طفل دل امشب زبان وا کرده است) طفل دل امشب زبان وا کرده است

در حضورت با تو نجوا کرده است

در شب قدری که قرآن بر سر است

با حسینت عاقبت تا کرده است

"محمدمهدی عبدالهی"

  • شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 20:12
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(خيز، اى بنده محروم و گنهكار بيا) *

7070
12

اشعار مناجاتی شب های قدر،(خيز، اى بنده محروم و گنهكار بيا) خيز، اى بنده محروم و گنهكار بيا

يك شب اى خفته غفلت زده بيدار بيا

بس شب و روز كه در زير لَحَد خواهى خفت

دَم غنيمت بشمار امشب و بيدار بيا

شب فيض است و در توبه و رحمت باز است

خيز، اى عبد پشيمان و خطاكار بيا

پرده شب كه بود آيت ستّارى من

دور از ديده مردم، به شب تار بيا

اين تويى، بنده آلوده و شرمنده من

اين منم، خالق بخشنده ستّار بيا

مگشا دست نيازت به عطاى دگران

دل به من بسته و بگسسته ز اغيار بيا

فرصت از دست مده، مى گذرد اين لحظات

منشين غافل و بى حاصل و بيكار بيا

شاعر:حبیب الله چایچیان

  • یکشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:52
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(تو بخشنده هر گناهى الهى) *

5297
7

اشعار مناجاتی شب های قدر،(تو بخشنده هر گناهى الهى) تو بخشنده هر گناهى الهى

به جز تو نباشد پناهى الهى

به اين بنده ناتوانت كمك كن

كه ابليس دارد سپاهى الهى

ز يك عمر عصيان، نشانى نماند

ز رحمت كنى، گر نگاهى الهى

به نيكى مبدل نمايى بدى را

چه خواهى ببخشى گناهى الهى

چو رحم تو سبقت زقهر تو گيرد

در آن دم چه كوهى چه كاهى الهى

ولى هر كه با مرتضى آشنا نيست

ندارد به عفو تو راهى الهى

به باغ ولايش به رسم گدايان

منم ره نشين چون گياهى الهى

به قلب «حسان» مهر جانبخش او را

فزون كن دمادم، الهى، الهى

  • یکشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب قدر،(شب ها که گرم اشک و مناجات می شویم) *

3510
1

اشعار مناجاتی شب قدر،(شب ها که گرم اشک و مناجات می شویم) شب ها که گرم اشک و مناجات می شویم

قدری شبیه مادر سادات می شویم

از نور فاطمه به سحر فیض می بریم

تا معتکف به کنج خرابات می شویم

ما آمدیم تا که گرفتارمان کنی

زلفی نشان دهی همه اثبات می شویم

لب وا نکرده برگه ی عفو تو می رسد

از این همه گذشتن تو مات می شویم

این نفس ، دست از سر ما که نمی کشد

در عمر خویش خرج مکافات می شویم

ذکر "علی علی" است که آزادمان کند

وقتی اسیر دام بلیات می شویم

حق من است تا بزنی ام ، نمی زنی

با چشم رحمت تو مراعات می شویم

با روضه ی حسین ز بس گریه می کنیم

غافل ز عرض کردن حاجات می شویم

هر چه صلاح ماست به کشکول مان بریز

ورنه گدا به شیوه ی عادات می شویم

در پیش روزی ا

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

مناجات با امام زمان در شب قدر * محمد مهدی عبدالهی

5779
13

مناجات با امام زمان در شب قدر وقتی که مجیر خواندم و جوشن و قرآن بر سر
وقتی که زدم ناله و از اشک دو چشمم شد تر
یک خواسته از درگه تو فقط تمنّا کردم
یک نیم نگاهی و رسان صاحب ما را دیگر

"محمدمهدی عبدالهی"

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 19:26
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

مناجات با امام زمان در آخرین شب قدر-حضرت رقیه * محمد مهدی عبدالهی

7989
13

مناجات با امام زمان در آخرین شب قدر-حضرت رقیه شب های احیا در فراق تو گذر شد

عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد

ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی

آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد

از اول ماه خدا یاد تو هستم

اما چرا این ناله هایم بی اثر شد

آقا اجازه شب شب قدر است و روضه

از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد

مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد

در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد

اما امان از روضه ای که خون تو گریی

آقا اسارت رفت و زینب در خطر شد

بی تو چه سخت است از سر و سرنیزه گفتن

مولا بیا چون یک سه ساله در به در شد

طشت طلا و خیزران ها بر حسینت

بزم شراب و دختری غرق نظر شد

وقتی جسارت بر سر ببریده کردند

مویش سپید و زینب تو خون جگر شد

این بار در

  • جمعه
  • 20
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

مناجاتی -شب قدر * محمد مهدی عبدالهی

5997
16

مناجاتی -شب قدر مناجاتی-شب قدر

در این شب احیا فقط وردم همین است

ذکر امیرالمومنین حصن حصین است

دیگر نمی آید ز کوفه آن اذانش

امشب عزای مرتضی مولای دین است

من آمدم آلوده و با دست خالی

امّا خدایم رحمتٌ لِلعالمین است

در منجلاب معصیت افتاده ام من

ای چاره ساز من ببین شیطان کمین است

قرآن به سر کردم،مقرّب در سرایت

از بس خطا کردم دل آقا غمین است

با یاد روز واقعه اشکم چو زمزم

بر گونه هایم جاری و حکمت در این است

دیدم کنار علقمه دستی جدا شد

زهرا کنار پیکرش، مادر غمین است

یک لحظه یاد آورده ام در ظهر عاشور

عرش خدا گویی فتاده بر زمین است

وقتی که شمر روسیاه آمد به مقتل

در دل ز بغض مرتضی،دنیای کین است

دیدم غ

  • جمعه
  • 20
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 19:47
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(گرچه پرم وا میشود با ذکر استغفارها) *

4449
4

اشعار مناجاتی شب های قدر،(گرچه پرم وا میشود با ذکر استغفارها) گرچه پرم وا میشود با ذکر استغفارها

پرواز دشوار است با سنگینی این بارها

گرچه تو خوبی من بدم هربار گفتی آمدم

توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها

صد بار گفتم عاقبت یک بار تویه میکنم

آخر نمی آید چرا یک بار، این یک بارها

من هرکجا که رو زدم رویم خریداری نداشت

پس بعد از این دیگر بس است رفتن سوی بازارها

دل مرده گشتم از گناه دل خسته ام از اشتباه

دیگر نمی لرزد دلم از دوری دلدارها

وقتم کم و راهم دراز با این گدا قدری بساز

هر جا روم سد میکند راه مرا دیوارها

سودی نمی بخشد اگر شب زنده داری های من

پس خوش به حال لذت خوابیدن هشیارها

گاهی ادا گاهی قضا گاهی خدا گاهی خطا

خسته شدم جان خودم از این همه ت

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 10:33
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(ای بنده بیا ساکن میخانه ما باش) *

4151
3

اشعار مناجاتی شب های قدر،(ای بنده بیا ساکن میخانه ما باش) ای بنده بیا ساکن میخانه ما باش

ما شمع تو گردیم وتو پروانه ما باش

تا چند خوری باده ز پیمانه اغیار

پیمان بشکن طالب پیمانه ما باش

از عشق مجازی نشود کام تو حاصل

از عشق بتان بگذر و دیوانه ما باش

بیگانه شو از دیده که نادیده ببینی

بیزار تو از دیده بیگانه ما باش

باز است در رحمت ما رحم به خود کن

در دام نیفتاده بیا دانه ما باش

این کهنه خرابات چرا می کنی آباد؟

بگذر تو ز آبادی و ویرانه ما باش

یک عمر شدی خانه به دوش هوس و آز

یک ماه بیا معتکف خانه ما باش

هر در که زدی دست رد آمد به جوابت

پس منتظر پاسخ جانانه ما باش

ژولیده مشو ریزه خور سفره اغیار

مهمان منی بر سر پیمانه ما باش

شاعر:ژولیده نیش

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجات شب های قدر،(هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز) *

3888
3

اشعار مناجات شب های قدر،(هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز) هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز

تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز
به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم

که می‌کشی تو ز عبد فراری خود ناز

جسور کس چو من و مهربان کسی چو تو نیست

که با همه بدی‌ام باز با تو گفتم راز

چه حکمتی است که در لحظۀ شروع گناه

تو می‌کنی کرم و عفو خویش را آغاز

هنوز باز نگشته، تو می‌گشایی در

هنوز توبه نکرده، مرا دهی آواز

اگر سؤال کنی من کی‌ام، تو کی؟ گویم

منم ذلیل گنه، تو عزیز بنده‌ نواز

تو دست لطف گشودی و آشتی کردی

من از چه دست نکردم به جانب تو دراز

نخوانده‌ام به همه عمر، یک نماز درست

هم از خدا خجلم، هم ز خویش، هم ز نماز

به جای آنکه بسوزانی‌ام به نار جحیم

مرا به آ

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(مرتضی امیری اسفندقه) *

5562
2

اشعار مناجاتی شب های قدر،(مرتضی امیری اسفندقه) مرتضی امیری اسفندقه

مناجات با خدا-شب های قدر

روزه هایم اگر چه معیوب است

رمضان است و حال من خوب است

رمضان است و من زلالم باز

صاحب روزی حلالم باز

می زند موج بی کران در من

پهنه در پهنه آسمان در من

چشم هایم ندیدنی را دید

رمضان است و من پر از خورشید

الفتی پاک با سحر دارم

تشنه ی لحظه های افطارم

رمضان است و گفتنم هوس است

راز از تو شنفتنم هوس است

از تو ای با من آشنا! از تو

از تو ای مهربان خدا! از تو

ای خدایی که جود آوردی

از عدم در وجود آوردی

ای خدایی که هستی ام دادی

حرمت حق پرستی ام دادی

ای سئوال مرا همیشه جواب

ای سبب! ای مسبب! ای اسباب!

پیش پایم همیشه روشن باش

با توام من، تو نی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر ،(من از خجالت گرم گناه لبریزم) *

3899
0

اشعار مناجاتی شب های قدر ،(من از خجالت گرم گناه لبریزم) من از خجالت گرم گناه لبریزم

من از تغافلِ عفو اله لبریزم

بجز شکست ندارد نتیجه کردارم

تلاشِ جاهلم از اشتباه لبریزم

بجز ندامت از این سینه برنمی خیزد

غبار آینه هستم از آه لبریزم

کسی که همسفرم شد به دردِسر افتاد

مسیر غفلتم از کوره راه لبریزم

نگاهِ منتظرم از امید سرشارم

امیدِسرشارم از نگاه لبریزم

نوشته اند مرا سرنوشتِ یوسف شهر

زِ نابرادری و گرگ و چاه لبریزم

شاعر:رضا جعفری

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(يا رب از فرط گنه نامه سياهم چه كنم) *

6779
10

اشعار مناجاتی شب های قدر،(يا رب از فرط گنه نامه سياهم چه كنم) يا رب از فرط گنه نامه سياهم چه كنم

گر نبخشى ز ره لطف گناهم چه كنم

بسته گرديده زهر سو به رُخم راه نجات

ندهى گر تو در اين معركه راهم چه كنم

جز تو ما را نبود پشت و پناهى به جهان

بى پناهم ندهى گر تو پناهم چه كنم

يوسف افتاد بچاه از اثر بى گنهى

من ز فرط گنه افتاده به چاهم چه كنم

بخشش و لطف تو پاينده تر از كوه بود

من كه ناچيزتر از يك پَرِ كاهم چه كنم

به هدف گر نخورد تير دعايم هيهات

به اثر گر نرسد شعله آهم چه كنم

سايه لطف تو از لطف اگر روز معاد

نشود شامل احوال تباهم چه كنم

كس به روى من «ژوليده» نگاهى نكند

نكنى گر تو هم از مهر نگاهم چه كنم

شاعر:ژولیده نیشابوری

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(الهى گرچه يك عمرى به نفس خود جفا كردم) *

3908
4

اشعار مناجاتی شب های قدر،(الهى گرچه يك عمرى به نفس خود جفا كردم) الهى گرچه يك عمرى به نفس خود جفا كردم

ندانستم، نفهميدم كه اين كار خطا كردم

تو گفتى اين جهان سجن است و انسان هست زندانى

در اين زندان فتادم هستى خود را فنا كردم

گنه كارم ولى دل بر اميد رحمتت بستم

زخوف آتش قهرت توسل بر رجا كردم

به مهمانى خود در خانه خود دعوتم كردى

سر خوانت نشستم، توبه نزدت بارها كردم

نمك خوردم شكستم با نمكدان توبه خود را

ولى از بس رئوفى تو، به تو من التجا كردم

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:08
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های،(شباي اشک و مناجات اومده) *

5444
3

اشعار مناجاتی شب های،(شباي اشک و مناجات اومده) شباي اشک و مناجات اومده

دوباره دلم به ميقات اومده

اين شبا با اميد عنايت و

کرم مادر سادات اومده

اومده دلم با اشک و التماس

ميون اين دلاي خدا شناس

اگه اينجا خدايي نشه دلم

پس پناهگاه گنه کارا کجاس؟

اومدم با کوله باري از گناه

با دلي آلوده و رويي سياه

اومدم تا ميون خوبات يه شب

بنده ی بي پناهو بدي پناه

اومدم بهت بگم خيلي بدم

به تموم دنيا جز تو رو زدم

اما اين دفعه به عشق بندگيت

در خونه ی تو مولا اومدم

اونقده رئوفي و بنده نواز

رد نمي شه پيش تو دست نياز

اومدم تا بچشوني به دلم

لذت عبادت و ذکر و نماز

چشم من گواهِ احوال منه

رو سياهيم، مال اعمال منه

اما پر زدم اگه تا مهمونيت

عشق فاطمه

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(جاری‌ست چو باران عرق شرم به رویم) *

3875
2

اشعار مناجاتی شب های قدر،(جاری‌ست چو باران عرق شرم به رویم) جاری‌ست چو باران عرق شرم به رویم

از عفـو تو یـا از گنـه خویش بگویم؟

تـرسم نگذارنـد بـه فــردای قیـامت

یک برگ گل از باغ وصال تو ببـویم

کوری به از آن کز کرمت چشم بپوشم

لالی بـه از آنـم کـه ثنـای تو نگویم

تو زود رضا می‌شوی از بنده ولی من

دیرآمده‌ام تـا که رضای تـو بجـویم

من رو به در غیـر تو بردم، تو ز رحمت

آغوش گشودی کـه بیـا باز به سویم

خواهم که حضور تو کنم سفرۀ دل، باز

ترسـم کـه گناهـان بفشارنـد گلویم

صد سالـم اگـر در شـرر نـار بسوزی

از دوستی‌ات کم نشود یک سرِ مویم

بر خاک درت ریخته‌ام اشک خجالت

این اشک نکوتـر بود از آب وضـویم

پرونـدۀ تـاریک مــرا اشک نشویـد

بگذار که در چشمۀ عفو

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(عمری گنه کـردم، نیـاوردی به رویم) *

5629
10

اشعار مناجاتی شب های قدر،(عمری گنه کـردم، نیـاوردی به رویم) عمری گنه کـردم، نیـاوردی به رویم

نگــذاشتی حتــی بـریــزد آبــرویم

چشمی بده کـز خجلت عفوت بگریم

اشکـی بـده تـا نامـۀ خـود را بشـویم

از بس که توبـه کردم و توبه شکستم

دارم خجـالت تـا که بـاز العفـو گویم

این اشک خجلت را که می‌ریزد ز چشمم

کـردم بهانـه تـا رضـایت را بجــویم

من از تو روگرداندم از غفلت، ولـی تو

در بـاز کـردی از ره رحمت بـه رویم

ای وای از آن روزی که عمرم بر سرآید

فریاد از آن‌دم کـه اجـل آید به سویم

با این همه جرم و گنه از تو عجب نیست

لطفی کنی تا مرگ را چون گل ببویم

لب بستم از خجلت ولی «العفو العفو»

پیـوسته برمی‌خیزد از هـر تـار مـویم

امشب به جای آنکـه روگردانی از من

ب

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(فقیـر و درمانـده گدا و مسکینم ) *

4224
5

اشعار مناجاتی شب های قدر،(فقیـر و درمانـده گدا و مسکینم ) فقیـر و درمانـده گدا و مسکینم

تمام هستم هست گناه سنگینم

به نامه‌ام غیـر از گنـه نمی‌بینم

فقط تو را فقط تو را العفو الهنـا العفو الهنا العفو

**** دوبـاره برگشتـم دوبـاره راهم ده

خودت قبولم کن خودت پناهم ده

ثوابی از رحمت بـه هر گناهم ده

به درد من ذکرت بود دوا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفو ****

به عفوت از خجلت هماره آبم کن

دوباره عبـدت از کـرم خطابم کن

بگیـر امیـدم را سپس جوابـم کن

امید از این درگاه برم کجا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفـو ****

هوای نفسم شد به هـر نفس قاتل

به روی غیـر تـو بسی گشودم دل

اگر چه من عمری شدم ز تو غافل

تو خود مرا از لطف بزن صدا العفو الهنـا العفـو ال

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(بدم، مرا بـه پیمبـر ببخش یـا الله) *

4544
6

اشعار مناجاتی شب های قدر،(بدم، مرا بـه پیمبـر ببخش یـا الله) بدم، مرا بـه پیمبـر ببخش یـا الله

به اشک دیـدۀ حیدر ببخش یا الله

تمام دار و نـدارم محبت زهراست

مرا بـه سـورۀ کوثـر ببخش یا الله

به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن

مرا بـه این دو بـرادر ببخش یا الله

بـه درگـه تــو گنـاه مکـرر آوردم

مرا به عفـو مکـرر ببخش یــا الله

ببر به کرب‌وبـلا زائر حسینـم کن

به آن ضریح مطهر ببخش یـا الله

به دست‌های علمدار کربلا سوگند

به حرمت علـی‌اکبر ببخش یـا الله

به بانگ العطش نازدانه‌های حسین

به خون حنجر اصغر ببخش یا الله

به سیدالشهـدا و به خـون حنجر او

که شد بریده ز خنجر ببخش یا الله

به لحظه‌ای که سر نیزه گشت با زینب

سـر حسین، بـرابـر، ببـخش یا الله

به خون

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(پیش تو از هرحرکتم شرمنده ام) *

3781
-1

اشعار مناجاتی شب های قدر،(پیش تو از هرحرکتم شرمنده ام) پیش تو از هرحرکتم شرمنده ام

از خُلق و خوی و خصلتم شرمنده ام

تو باز راهم دادی و بدتر شدم

از اینکه دادی فرصتم شرمنده ام

هرچه دلم می خواهد اجرا می کنم

اما قسم،از عادتم شرمنده ام

من را غلام هیئت تو خوانده اند

با اینکه هر شب هیئتم ، شرمنده ام

تنبیه تو تاثیر در کارم نداشت

من بنده ای بی غیرتم، شرمنده ام

گوشم بدهکارت نشد بهتر شوم

حرفت نرفته در کتم ،شرمنده ام

حس می کنم هستی ،ولی رد می شوم ...

انجا که در معصیتم،شرمنده ام

روحم ،دلم ،جسمم،همه با هم شدند

آخر کلام صحبتم ، شرمنده ام

جواد دیندار

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(در این شب احیا فقط وردم همین است) *

4271
4

اشعار مناجاتی شب های قدر،(در این شب احیا فقط وردم همین است) در این شب احیا فقط وردم همین است

ذکر امیرالمومنین حصن حصین است

دیگر نمی آید ز کوفه آن اذانش

امشب عزای مرتضی مولای دین است

من آمدم آلوده و با دست خالی

امّا خدایم رحمتٌ لِلعالمین است

در منجلاب معصیت افتاده ام من

ای چاره ساز من ببین شیطان کمین است

قرآن به سر کردم،مقرّب در سرایت

از بس خطا کردم دل آقا غمین است

با یاد روز واقعه اشکم چو زمزم

بر گونه هایم جاری و حکمت در این است

دیدم کنار علقمه دستی جدا شد

زهرا کنار پیکرش، مادر غمین است

یک لحظه یاد آورده ام در ظهر عاشور

عرش خدا گویی فتاده بر زمین است

وقتی که شمر روسیاه آمد به مقتل

در دل ز بغض مرتضی،دنیای کین است

دیدم غروب و خیمه و آتش

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(روزه هایم اگرچه معیوب است) *

5366
1

اشعار مناجاتی شب های قدر،(روزه هایم اگرچه معیوب است) روزه هایم اگرچه معیوب است

رمضان است و حال من خوب است

رمضان است و من زلالم باز

صاحب روزی حلالم باز

می زند موج بی کران در من

پهنه در پهنه آسمان در من

چشم هایم ندیدنی را دید

رمضان است و من پر از خورشید

الفتی پاک با سحر دارم

تشنه ی لحظه های افطارم

رمضان است و گفتنم هوس است

راز از تو شنفتنم هوس است

از تو ای با من آشنا! از تو

از تو ای مهربان خدا! از تو

ای خدایی که جود آوردی

از عدم در وجود آوردی

ای خدایی که هستی ام دادی

حرمت حق پرستی ام دادی

ای سئوال مرا همیشه جواب

ای سبب! ای مسبب! ای اسباب!

پیش پایم همیشه روشن باش

با توام من، تو نیز با من باش

در نگاهم گناه می جوشد

تو نپوشی کسی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارز مناجاتی شب های قدر،(رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش) *

6619
11

اشعارز مناجاتی شب های قدر،(رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش) رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش

با این همه گناه ولیکن خدا ببخش

شاید دلت گرفته ازاین توبه های سست

اینبار چندمین ولی آخر بیا ببخش

ای مهربان عرش نشین ای همیشه خوب

این بنده ی به خاکِ غم افتاده را ببخش

شاید چنان بدم که نمیخواهی ای عزیز!

از جرمهام بگذری ، اما چرا؟ببخش

حالا تو هستی و من و تصمیم آخرت

یا غرق کن درون عذابم...ویا ببخش

کوه گناه خالص و خوبی همه ریا

رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش

شاعر:علی اکبر ذاکری

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(غیر از تو ای خدا به کسی رو نمی زنم) *

5842
6

اشعار مناجاتی شب های قدر،(غیر از تو ای خدا به کسی رو نمی زنم) غیر از تو ای خدا به کسی رو نمی زنم

جز در مقام قرب تو زانو نمی زنم

با کشتی شکسته ز امواج معصیت

جز در کرانه های تو پهلو نمی زنم

بعضی مواقع از سر تکرار معصیت

با غافلین درگه تو مو نمی زنم

با این که روسیاه ترین خلق عالمم

چنگی به غیر نغمه ی «ارجو» نمی زنم

خواهی مرا بری به جهنّم ببر ولی ...

... این را بدان که بانگ هیاهو نمی زنم

این بار اگر ردم نکنی قول می دهم

سنگی دگر به روی ترازو نمی زنم

تنها امید من پسر فاطمه بُوَد

بیهوده دل به این سو و آن سو نمی زنم

امشب دلم کبوتر بام رضا شده

پَر جز هوای ضامن آهو نمی زنم

زهر جفا توان پرش را گرفته بود

مانند مادرش کمرش را گرفته بود

شاعر:محمدفردوسی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(باز کن در که گدای سحرت برگشته) *

10044
17

اشعار مناجاتی شب های قدر،(باز کن در که گدای سحرت برگشته) باز کن در که گدای سحرت برگشته

عبد عصیان زده و در به درت برگشته

بنده ی بی خرد و خیره سرت برگشته

سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته

اصلا انگار نه انگار گنه کارم من

به تو اندازه ی یک عمر بدهکارم من

گرچه آلوده ام و خار ولی برگشتم

طبق آن فطرت پاک ازلی برگشتم

دیدم از غیر درت بی محلی، برگشتم

دستِ پر هستم و با نام علی برگشتم

از عقوبات من غم زده تعجیل بگیر

عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر

بنده وقتی که فرو رفت به مرداب گناه

خواست از چاله در آید ولی افتاد به چاه

وای از دست رفیقی که مرا برد ز راه

من زمین خوردم و او جای دعا کرد نگاه

حرف پرواز زد اما همه طنازی بود

دوستت دارمِ آن دوست ،دغل بازی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد