شعر شب های قدر

مرتب سازی براساس

در سینه ام آهی ز غم آکنده باشد این بنده از خوابِ گران شرمنده باشد * هستی محرابی

664

در سینه ام آهی ز غم آکنده باشد این بنده از خوابِ گران شرمنده باشد اللَّهُمَّ يَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ يَسْتَغيثُ الْمُذْنِبُونَ
خدايا، اي آن كه گناهكاران از رحمتِ تو ياری خواهند

در سینه ام آهی ز غم آکنده باشد
این بنده از خوابِ گران شرمنده باشد

دارد به آخر می رسد این ماهِ رحمت
چشمم به دستانِ تو که بخشنده باشد

در مختصر ساعاتِ باقیمانده از ماه
عبدِ تو این را با ندامت خوانده باشد

در باغِ احسانِ تو گر یاسی نچیدم
هر گونه تقصیر و قصور از بنده باشد

این روزهای واپسین دل بی قرارم
ترسم هنوز بارِ گناهم مانده باشد

ترسم از این که سهمم از ماهِ کرامت
تقصیرِ باقیمانده در پرونده باشد

در آخرین شبهای ماهِ عفو و بخشش
این دل به امید تو جانا زنده باشد

قطعاً نگاهِ مهربانت در ش

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 19:52
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

سبک زمینه، شور مناجات با خدا -(دوباره باز شبای احیا رسیده...) * امیرحسین حجتی

404

سبک زمینه، شور مناجات با خدا -(دوباره باز شبای احیا رسیده...) دوباره باز شبای احیا رسیده
منم که فرصتو غنیمت شمردم
آخدا اومدم در خونه ی تو
یه دل پر گناه و واست آوردم۲

*منم همون بنده ای که
همیشه توبه میشکنه
همون که هردفه زیرِ
قول و قراراش میزنه

ایندفه دیگه فرق داره
میخوام که سربه راه بشم
مبادا اون روزی بیاد
پیش تو روسیاه بشم

*يا علی و یا عظیم(منو ببخش۳
یا غفورو یا رحیم(منو ببخش ۳

ج)الهی العفو

میخوام بشم اون آدمی که تو میخوای
ارادمو قوی کنم من میتونم
رویِ نامحرما چشامو ببندم
نمازامو اوّلِ وقتش بخونم

*میخوام دروغو ترک کنم
به هیچکی تهمت نزنم
هرجا که غیبته نرم
دلِ کسی رو نشکنم

اگه میگم حسینی ام
اگه من ادعا دارم
پامو نباید دیگه تو
مسیر دیگه بزارم

*يا كَفِيلُ يَا دَلِيل (منو ببخش۳)
یا قبیلُ یا مُدیل (منو ببخش ۳)

ج)الهی العفو

من از شب اول قبرم میترسم
ببین چشام شده پُر از اشک وگریه
ارزومه بیاد برای شفاعت
امام حسین بالاسرم با رقیه

*به اون دوتا ملک بگه
سینه زن و نوکرمه
بگه سفارش شده ی
خصوصیِ مادرمه

درسته گاهی بد شده
ولی دوباره اومده
گفته اقا شرمنده ام
در خونم در زده

* يَا خبیرُ یا بصیر(منو ببخش۳)
یا قدیرُ یا مجیر (منو ببخش۳)

ج)الهی العفو

  • پنج شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 رضا رسولی

مناجات با امام زمان(ع) در شب قدر -(کجا ماتم واسه حیدر گرفتی...) * رضا رسولی

561
1

مناجات با امام زمان(ع) در شب قدر -(کجا ماتم واسه حیدر گرفتی...) #امام_زمان

کجا ماتم واسه حیدر گرفتی
بساط غم با چشم تر گرفتی

به قربون دل پر دردت آقا
کجا قرآن به روی سر گرفتی ...؟

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا در شب قدر -(همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم...) * محمود یوسفی

446

مناجات باخدا در شب قدر -(همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم...) همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم
سوی دریاچه‌ی عفو تو سرازیر شدم

آسمان جای دلم بود خودم میدانم
معصیت کردم و اینگونه زمین گیر شدم

نفْس بال و پر پرواز مرا زخمی کرد
بی تو در خلوت پُر حادثه زنجیر شدم

رو زدم جز تو به هر بنده و بالا رفتم
مثل فواره زمین خوردم و تحقیر شدم

تشنه‌ی جرعه ای از سفره‌ی یکرنگ توام
من از این سفره‌ی صد رنگِ گنه سیر شدم

دلم آلوده و بد بود ولی در شب قدر
«بعلیٍ بعلی» گفتم و تطهیر شدم

  • چهارشنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:57
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات شبهای قدر -( این من و این همه عصیان خدایا چه کنم) * هستی محرابی

461

مناجات شبهای قدر -( این من و این همه عصیان خدایا چه کنم) #مناجات_شبهای_قدر
#إِلَهِی_وَ_رَبِّی_مَنْ_لِی_غَیْرُکَ

این من و این همه عصیان خدایا چه کنم
این من و کوهِ گناهان خدایا چه کنم

پهن شد سفره ی احسانِ تو شهرِ رمضان
من و بی بهره از این خوان خدایا چه کنم

من کی ام بنده ی عاصی و شما عفو کنید
گر نبخشی تو به قرآن خدایا چه کنم

متوسل شدم امشب به سرچشمه ی اشک
هستم از کرده پشیمان خدایا چه کنم

هی بها دادی و من آخرش آدم نشدم
مانده ام بی سرو سامان خدایا چه کنم

گر برانی ز درت بنده ی غفلت زده را
کی رسد فرصت جبران خدایا چه کنم

بس گنه کرده ام از رحمتِ تو دور شدم
شده ام طعمه ی شیطان خدایا چه کنم

حال و روزم همه بیچارگی و حسرت و آه
حیف این سفره ی احسان خدایا چه کنم

ترس من صحنه ی محشر به هنگامِ حساب
زیرِ آن هجمه ی عصیان خدایا چه کنم

گر حسینِ(ع) تو به فریادِ دلِ من نرسد
من در آن دوزخِ سوزان خدایا چه کنم

گفت زینب که حرم سوخته شد در آتش
من و این خیلِ یتیمان خدایا چه کنم!

#هستی_محرابی

  • یکشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 23:37
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

توسل به امام زمان در لیله القدر * مرتضی محمودپور

797
1

توسل به امام زمان در لیله القدر بفرمائید....
یک جرعه غزل ناب ولایی
توسل به امام زمان(عج)

لیله‌القدر آمده قدر حقیقی روی توست
هر عبادت کرده‌ام این دیده‌ی من سوی توست

روی سر قرآن گرفتم در سر سودائیم
فکر کردم لیله‌القدرم به قرآن موی توست

ای طبیب دردمندان دردمندم دردمند
این شفای سینه‌ی بیمار من در کوی توست

یک هزار و اندی از عمرت گذشت ای یار من
حاجتم در هر نفس آن صورت دلجوی توست

جان سقای حرم از این سفر باز آ ببین
هر کجا رفتم شمیمم طره‌ی گسیوی توست

منتظر من؟ یا شما چشم انتظارم میکشی؟
هرصباح‌بعداز دعا درسجده‌گاهم‌بوی‌توست

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

زمزمه مناجات شب قدر بیست و سوم(سبک دامن‌کشان رفتی) * مرتضی محمودپور

596
0

زمزمه مناجات شب قدر بیست و سوم(سبک دامن‌کشان رفتی) ◾زمزمه مناجات شبهای قدر
(سبک دامن کشان رفتی)

◾بنداول
شب قدر آمدم من
به پیش تو یارب(۳)
ببخشا گناه
مرا یارب امشب(۳)
ببین امشب آمده‌ من سرافکنده
تویی تو مولایی و
من ترا بنده(۳)
ز پا فتاده‌ام بگیر تو دست مرا
به حق ارباب کرم شاه کرببلا

◾بنددوم
خجالت زده آمدم من
ببین سر به زیرم(۳)
ز عمر گران من
به پیش تو سیرم(۳)
ببین نفس دون با من چها کرده
وفا کردی و نفسم
جفا کرده(۳)
به حق شاه کربلا گناهم ببخش
به راس روی نیزه‌ها گناهم ببخش

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • چهارشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 04:42
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

مناجات -(خدایا بر درت رو کرده ام با رو سیاهی) * رضا ماه پری زنجانی

110

مناجات -(خدایا بر درت رو کرده ام با رو سیاهی) ________________
خدایا بر درت رو کرده ام با رو سیاهی
تو ستارالعیوبی من گنهکارم الهی

منم عبد خطاکار*تویی رحمان و غفار
ندارم من به جز تو*الهی یارو غمخوار

تو کردی عطا**** همیشه به ما
پشیمانم الهی
منم آن گدا**** که گفتی بیا
تورا خوانم الهی
___________________________________
در رحمت گشودی دعوتم کردی خدایا
زجرمم در گذر ای خالق من جان زهرا

تو خوبی من بدم** بدین در آمدم
تورا جان حسین مکن یارب زدم
سلاحم بکاست**دلم در دعاست
اگر شرمنده ام من
تو نامت دواست** تو ذکرت شفاست
به خود بد کرده ام من

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شب رحمت *

4266
1

شب رحمت شب رحمت

سبدی دارم در دست
می روم سوی خدا
یا علی می گویم

می روم تا درگه نور و امید
تا به جایی که ملک ره نبرد
می روم سوی خدا
سوی حق
سوی اُمید
چون قرارم امشب است
می روم تا که به من تازه براتی بدهند
می روم تا در ِ رحم
می زنم در با اشک
و قسم می دهم او را از دل
به هم او
به محمّد
به علی
به فاطمه
به هر چهارده نور خدا
به قائم
و به نور ...
تا که مرا ره بدهد
به سوی نور
به چشمه غسل ذنوب
سبدم را به ملائک دادند
می برندش تا در ِ لطف خدا
حال ...
من منتظرم در ره عشق ...
و دعا می کنم امشب همه را
زیر لب ذکر خدا می گویم
تشنگی را ز دهان دور کنم من با اشک
به خدا بوی خدا می آید
آری ...
نور آمد
و ملائک سبدم آوردند
ل

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 18:32
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

" لیالی قدر " در شعر شاعران فارسی *

5323
2

" لیالی قدر " در شعر شاعران فارسی " لیالی قدر " در شعر شاعران فارسی

حکیم رودکی سمرقندی:

شب عاشقت لیله القدر است

چون تو بیرون کنی رخ از جلبیت

منوچهری دامغانی :

با رنگ و نگار جنت العدنی

با نور و ضیاء لیله القدری

شیخ اجل سعدی شیرازی :

تورا قدر اگر کس نداند چه غم

شب قدر را می ندانند هم

خواجه حافظ شیرازی :

شب قدر است و طی شد نامه هجر

سلام فیه حتی مطلع الفجر

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 19:51
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شب قدر *

5295
2

شب قدر امشب شب قدر است و من قدری ندارم
بهر دل آلوده ی خود بیقرارم
امشب شب قدر است و یك دنیا فقیرم
بیمارم و محتاج و در غفلت اسیرم

من آمدم با كوله بار ، بار زشتم
تا رنگ زهرائی بگیرد سرنوشتم
ای كاش میمردم شب قدرت نبینم
من باعث درد نگاری مهجبینم
چون نامه اعمال من بیند سحر گاه
بر حالت آلوده من میكشد آه
امشب بیا و كار دل را چاره بنما
مكتوب اعمال بدم را پاره بنما
رزق من امشب بهتر از صد سال گردد
گر یوسف زهرا ز من خوشحال گردد
گر او بخواهد بنده تو میشوم من
گر او نخواهد راه غفلت میروم من
امشب بیا و آرزویم را روا كن
او را به یاد ما ، تو مشغول دعا كن
با كوهی از حاجت به در گاهت نشستم
در لیلة القدر علی دل بر تو بس

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 20:13
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

اشعار کوتاه در مورد شبهای قدر *

96909
70

اشعار کوتاه در مورد شبهای قدر اشعار کوتاه در مورد شبهای قدر

::

شبی است که «لیلة البراتش» خوانند:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

::

تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی

شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی

لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم

سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی

شب قدر است و من قدری ندارم

چه سازم توشه قبری ندارم

::

مبادا لیله القدرت سرآید

گنه بر ناله ام افزون تر آید

مبادا ماه تو پایان پذیرد

ولی این بنده ات سامان نگیرد

::

خدایا قدر ما را به قدر مولاعلی(ع) نزدیک فرما.

::

الهی آن شب که همه

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شب قدر - شب غفران - شب تقدیر *

5387
5

شب قدر - شب غفران - شب تقدیر شب قدر است و قدرش را بدانیم

نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

به درگاه خدا غفران و توبه

به شرطی که سر پیمان بمانیم

برای پاکی نفس و سعادت

همیشه بهر خود شیطان برانیم

شب تقدیر و ثبت سرنوشت است

دعا بر مومن و انسان بخوانیم

برای صیقل روح و روان ها

به دل دریائی از ایمان رسانیم

برای اولین مظلوم عالم

بسی خون دل از چشمان چکانیم

هزاران لعنت و نفرین بسیار

به قاتلهای مولا مان رسانیم

در این شبها تو مهدی (عج) را صدا کن

چو یوسف غایب است حیران چنانیم

دعای اول و آخر ظهور است

که بیش از این در این هجران نمانیم

مسافر " را بگو ایمان قوی دار

که تا وصلی به این دامان امانیم

التماس دعا

سراینده : عباس پناه

  • دوشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 21:07
  • نوشته شده توسط
  • عباس پناه
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

شعر شب قدر -( کوفه این روزها چرا سرد است ) * موسی علیمرادی

3782
3

شعر شب قدر -( کوفه این روزها چرا سرد است ) ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم
در آسمانی نگاهت پر بگیرم
ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق
دست شمارا جای قرآن سر بگیرم
ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب
با دست آغوشم تو را در بر بگیرم
ای کاش پایم واشود در خیمه ای که
یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم
ای کاش در تقدیر من امشب نویسند
پای تورا یک شب به چشم تر بگیرم
ای کاش می شد تا برای سجده از تو
مهری زخاک تربت مادر بگیرم
تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم
ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم
من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید
ای کاش ها ر ا کاش ازاین در بگیرم

شاعر : موسی علیمرادی

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( کوفه این روزها چرا سرد است ) * علی کاوند

4202
1

شعر شب قدر -( کوفه این روزها چرا سرد است ) کوفه این روزها چرا سرد است
گشته بدتر شبیه یک درد است
می رسد از میان هر کوچه
گریه ای که ازآن یک مرد است
آنقدر روح سبزه ها مرده ست
که بهار هم به باغ آن زرد است
زیر لب مرد قصه ها می گفت
چقدر شهر کوفه نا مرد است
هم سخن گشته بود با چاهی
داغ زهرا چها بر او کرد است؟!
چاه من ، یاد کوچه می دانی
که به روز علی چه آورد است؟
مگر امشب خدا کند یاری
که به پایان رسد عزاداری
مثل هر شب به دوش خود نانی
می شود راهی ِ به مهمانی
کیسه ای را به دوش خود می برد
بهر دل سیری یتیمانی
جای زخم فشار آن کیسه
مانده بر شانه های بی جانی
از در خانه ها که رد می شد
می شنید عقده های پنهانی
پچ پچ حرف مادری این بود
تو کجا این خلیفه! می

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( آن شب به شهر کوفه غوغایی به پا بود ) * حمید کریمی

5756
9

شعر شب قدر -( آن شب به شهر کوفه غوغایی به پا بود ) آن شب به شهر کوفه غوغایی به پا بود
شوری به پا از ماتم شیر خدا بود
مرد مریضی در خرابه داد می زد
داد از نشان مرگ استمداد می زد
میگفت یا رب یار وغمخوارم نیامد
مرهم گذار قلب بیمارم نیامد
دیگر مرا در سینه یارای نفس نیست
سر تا به پا فریادم وفریاد رس نیست
هر شب که می امد به یاری در بر من
دست نوازش می کشید بر سر من
از دیده بودم کور واو بود دیده ی من
بودی توان بر این تن رنجیده ی من
اینک توان از پیکر من رخت بسته
بر دیده ی من هاله ای از غم نشسته
اینک سه شب باشد که بوی گل نیامد
بر دیدن جغد دلم بلبل نیامد
بی او دل ویرانه را شور وصفا نیست
خون جگر در سفره ام هست وغذا نیست
اما از ان سو کوفه ما لا مال غم بود
ا

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر و نوحه برای مدح مولا علی(ع) و به مناسبت شب قدر -( شب قدره و می خونم یکسره ) * حسین ایمانی

6106
5

شعر و نوحه برای مدح مولا علی(ع) و به مناسبت شب قدر -( شب قدره و می خونم یکسره ) شب قدره و می خونم یکسره
تولــّـای تو قدر این نوکره
دَمَم حیدره دمم حیدره دمم حیدره
توی دنیا پامو گذاشتم بگم یا علی
می تپه با عشق ولایت دلم یا علی
تو هر قلب عاشق تو داری حرم یا علی
غلام درگاه ِ علی ولیُّ الله
سرشو بالا می گیره روز حساب وَالله
علی ولیُّ الله (۴)
می خونه تپشهای سینه ی من
از عشق خداییِّ اباالحسن
علی عشق من علی عشق من علی عشق من
منم سینه چاک و هلاک غمت یاعلی
گذاشته خدا رو دوشم پرچمت یا علی
توی فاطمیِّه شدم مَحرمت یا علی
سر نَبَری تو چاه برای اشک و آه
اینهمه گریه کن داره مادر ما زهرا
علی ولیُّ الله (۴)
کربلا
بازم قلب من می زنه و میگم
دلم تنگه واسه حریم کرم
شبای حرم شبای حرم شبای حرم

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر در سوگ حضرت علی -( به نام خدایی که بخشنده اوست ) *

5248
6

شعر شب قدر در سوگ حضرت علی -(  به نام خدایی که بخشنده اوست   ) به نام خدایی که بخشنده اوست
همه فانی و ذات پاینده اوست
آیا سحری به رنگ خون دیدی تو
محراب و تو منبری چنین دیدی تو
خون بر در و دیوار و جماعت سر و رو
فرقی که به سجده لاله گون دیدی تو
آن زاده کعبه و امین حرمین
افتاده میان خاک و خون دیدی تو
آن کس که ستیز خیبر و بدر و احد
چون شیر بغرید چنین دیدی تو
آیا تو درون ظلمت شام سیاه
نان آور کودک یتیم دیدی تو
آیا دل پرز خون و گریان چشمی
از جور زمانه و زمان دیدی تو
او زخم تن و زبان که در طول زمان
با جان به خرید و دم نزد دیدی تو
آیا زمیان مردم کوفه و شام
مظلوم تر از علی کسی دیدی تو

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( شب وصل است و طی شد نامه هجر ) *

4847
1

شعر شب قدر -( شب وصل است و طی شد نامه هجر ) شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک می‌بینم شب هجر
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر
وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح و الخسران فی التجر

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات شب قدر -( باز هم وقت مناجات و دعا آمده است ) *

6541
14

شعر مناجات شب قدر -( باز هم وقت مناجات و دعا آمده است ) باز هم وقت مناجات و دعا آمده است
فرصت زمزمه‌ی نام خدا آمده است
شب قدر است و همه جن و ملک می‌دانند
نوبت دلخوشی هرچه گدا آمده است
هرکسی همره دل وعده‌ی نجوا دارد
به در خانه‌ی ارباب صفا آمده است
در کنار همه‌ی اهل دعا بنشینیم
لحظه‌ی زمزمه‌ی خواسته‌ها آمده است
ای خوش آن محفل انسی که در آن درک کنیم
حضرت فاطمه با خواهش ما آمده است

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( ساقیا یک جرعه از عشق علی پیمانه ام کن ) *

4339
3

شعر شب قدر -( ساقیا یک جرعه از عشق علی پیمانه ام کن ) ساقیا یک جرعه از عشق علی پیمانه ام کن / یکدم از خود بیخودم کن در علی دیوانه ام کن
عشق بر مولا علی خود عشق باشد بر خدا / پس خدایا در جهان آل علی جانانه ام کن
مسجد کوفه چرا روی وفایت خود نبود / پس فلک از کوفیان بی وفا بیگانه ام کن
ای عدو کاش تیغ جهلت می شکست / که شکستی فرق مولا ، تیر غم نشانه ام کن
شمع جانم بی علی بی نور است / پس خدایا گرد خاک پاک او پروانه ام کن
رفت آن شیر خدا و گشته بی بابا یتیمان / سیل اشکم سوی بحر عشق او روانه ام کن
یوسفی آذین نما شعر و سخن با یا علی / ای خدا نام علی نور دل و کاشانه ام کن

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( از نخلستان و چاه و است و علی(ع) ) *

6159
2

شعر شب قدر -( از نخلستان و چاه و است و علی(ع)  ) از نخلستان و چاه و است و علی(ع) / کوفه در خواب گناه است و علی
کوفه خواب است و کسی در جاده نیست / در تمام شهر یک آزاده نیست
کوفیان با ننگ سودا می کنند / از علی امشب تبرا می کنند
کوفیان با عافیت خو می کنند / بر سر دنیا هیاهو می کنند
باز امشب عشق تنها می شود / زخم ، سهم فرق مولا می شود
کوفیان امشب « ولی » را می کشند / فاتح خیبر « علی » را می کشند
آفتاب عشق گلگون می شود / سینه ی سجاده پرخون می شود
باز امشب عقده ها گل می کند / بر لبان غم ، دعا گل می کند
پشت نخل آرزو ، خم می شود / داغ حسرت سهم ، آدم می شود
می شود امت یتیم و بی امام / عشق ، ناکام و عدالت ، ناتمام
جاده می ماند غریب و بی سوار / ذوالفقا

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( ای آن که دیده ها همه در آرزوی توست ) *

3765
4

شعر شب قدر -( ای آن که دیده ها همه در آرزوی توست ) ای آن که دیده ها همه در آرزوی توست
بخشندگی و فضل و کرم، خلق و خوی توست
نام مبارک تو بُوَد صدر نامه ها
از هر طرف که می گذرم، گفتگوی توست
تسبیح گوی تو، همه ذرات کاینات
دل های بندگان همه در های وهوی توست
ذات تو بی نیاز و تویی منشأ فیوض
دست نیاز جمله خلایق به سوی توست
صد آفرین بر آن دل پاکی که نیمه شب
با صد امید لرزد و در جست و جوی توست
فرخنده آن سری که شبی، پیش تو خم است
شایسته آن تنی که سحر روبردی توست

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( بجلال وقدر خدا قسم نروم زكوي تو يا علي ) *

4652
5

شعر شب قدر -( بجلال وقدر خدا قسم نروم زكوي تو يا علي ) بجلال وقدر خدا قسم نروم زكوي تو يا علي
كه حيات هستي من بود باميد روي تو ياعلي
چوروان من رود از بدن نرود به سير گل وچمن
كه فتاد طاير جان من بكمند موي تو يا علي
من اگر بروي تو مايلم شده نقد عشق تو حاصلم
بخدا كه زنده شود دلم شنود چه بوي تو يا علي
تو مه سپهر ولايتي مه آسمان زتو آيتي
چه شود اگر كه اقامتي بكنم بكوي تو يا علي
علي اي حقيقت عارفان ، تو مشو زديده ما نهان
كه روان خسته عاشقان بگرفته خوي تو يا علي
همه شب بخلوت ودر خفا بنشينم .كنم التجا
كه عيان بديده شود خدا زرخ نكوي تو يا علي
من دل شكسته بينوا آن گرامي مبتلا
كه روانه گشته دلم شها بنجف بسوي تو ياعلي

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( لیلةُ القدر است بس والا تبار ) *

4141
3

شعر شب قدر -( لیلةُ القدر است بس والا تبار    ) لیلةُ القدر است بس والا تبار یک شب است و خیرش افزون از شمار
یک شب و آبی ترین شب های سال عاشقان گیرند در آن پَرّ و بال
تا به باغ سبز عرفان پَر زنند تا طلوع صبحِ قرآن پَر زنند
یک شب است آری شبی اما عظیم مظهری از رحمت ربِّ رحیم
یک شب است آری شبی خیرش کثیر جلوه ای از نورِ اَنوارِ مُنیر
یک شبِ آرام و سرتاسر سلام تا پگاه و مَطلَعُ الْفَجْر ای همام
آه امشب لیلةُ القدر است، یار، درکِ آن کن با فراست، هوشیار

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( امتداد عشق آری امشب لیلة القدرِ خداست ) *

3697
2

شعر شب قدر -( امتداد عشق آری امشب لیلة القدرِ خداست                   ) آری امشب لیلة القدرِ خداست گاه معراج شکوه افزای ماست
گاهِ مولا گفتن و یادِ علی(ع) زاده بیتِ خدا، اوّل ولّی
هر هر حق داده از کفْ تابْ او هم نخستین کشته محراب، او
گاهِ ذکرِ نورِ حق، نور خداست دل سپردن بر شهید کربلاست
لیلة القدر و شهیدِ کربلا امتدادِ عشق تا روزِ جزا
بیا…
ای قدْر بیا دل مرا گلشن کن سرشار ز یاس و مریم و آوْشَن کن
در ظلمت شب روح و مَلَک چون بینم؟ ای قدر بیا شب مرا روشن کن

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( گفتم این شب چیست که نورانیست؟ ) *

4017
1

شعر شب قدر -( گفتم این شب چیست که نورانیست؟  ) گفتم این شب چیست که نورانیست؟ آدم شرور هم روحانیست؟
این شب مهمانیست،گفت. کثیفی را زدل باید رفت
خوب و بد میبرند دست دعا به آنسو،تا شوند حاجت روا
که ببخش ای رحیم نگه دار ما را از آب حمیم
که تو رحیمی و عظیمی و کریمی جز به خوبی چیزی نبینی......
واگر کس نکند جزاین ضرر کرده است،همین

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( اى جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب ) *

4496
3

شعر شب قدر -( اى جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب ) اى جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب
روى تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد
اى شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب
اى سرو دو صد بستان آرام دل مستان
بردى دل و جان بستان زنهار مخسب امشب
اى باغ خوش خندان بی تو دو جهان زندان
آنى تو و صد چندان زنهار مخسب امشب

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( امشب مدد ز حضرت مولا بگیر وبعد ) *

4902
8

شعر شب قدر -( امشب مدد ز حضرت مولا بگیر وبعد ) امشب مدد ز حضرت مولا بگیر وبعد...
دست دعا به دامن زهرا بگیر وبعد..
مثل همیشه اذن دخول حسین را
از چشم های عاشق سقا بگیر و بعد...
رَب را قسم به حق حسینش که می دهی
با واژه واژه اشک، دو دریا بگیر و بعد..
تسبیح را به ذکر فرج دانه دانه کن
حسن ختام غیبت کبری بگیر و بعد...
ای اسم تو دوا و ذکرت شفا بخوان
بهر دل حسین شفا را بگیر و بعد

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات شب قدر -( ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر ) *

7918
15

شعر مناجات شب قدر -(  ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر  ) ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر *** مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر
از من تمام عمر گنه دیدی و گنه *** شرمنده ام از همین تکرار یا مجیر
از بس که تو ندیده گرفتی گناه من *** بر معصیت نموده ام اصرار یا مجیر
دیگر بیا مرا ز حریمت جدا مکن *** ای بهترین پناه منِ زار یا مجیر
بالاترین عذاب برایم جدایی است *** کی میرسد زمان دیدار یا مجیر
قربان دستهای تو یا ایها الطبیب *** دستی بکش بر این دل بیمار یا مجیر
گر دیر حاجتم بدهی قهر می کنم *** ناز مرا کشیده ای هر بار یا مجیر
می ترسم از قیامت و از دوری حسین *** برگ امان به من بده از آن یا مجیر
دستِ خودم که نیست، لبم تشنه می شود *** باشم به یاد تشنگی یار یا مجیر
تا کربل

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد