شعر شب های قدر

مرتب سازی براساس
 حسن لطفی

اشعار مناجاتی شب های قدر،(چشم های به رنگ خون ات را) * حسن لطفی

10208
26

اشعار مناجاتی شب های قدر،(چشم های به رنگ خون ات را) چشم های به رنگ خون ات را

بر پرستار خود کمی وا کن

دلِ من شور می زند بابا

گریه های مرا تماشا کن

گر چه بستم شکاف زخمت را

خونِ تازه دوباره می ریزد

گر چه بر معجرم گره زده ام

لخته خون، پاره پاره می ریزد

بعد لبخند قاتلت بر من

تو چرا خنده می کنی بابا

شب بی مادریِ ما را باز

این چنین زنده می کنی بابا

واژه هایی که خاطرات من است

باز تکرار می کنی هر بار

کوچه ی تنگ، خنده و هیزم

میخ در، دود، آتش و دیوار

مُردم از روضه خوانی ات امشب

سوختم پایِ هر وصیت تو

سرِ شب از شکاف در دیدم

حال عباس را ز نیت تو

دست او را گرفتی و گفتی

رو سپیدم کن ای رشید علی

پیش زهرا کن آبرو داری

آبرویم بخر، امید علی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا باقریان

مناجات با خدا -(بالا نرفت سوز صدایی که داشتم ) * رضا باقریان

1013
1

مناجات با خدا -(بالا نرفت سوز صدایی که داشتم ) بالا نرفت سوز صدایی که داشتم
کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم

حال و هوای پاکیَم از دست رفته است
یادش بخیر حال و هوایی که داشتم

دیروز اشک چشم من هر لحظه می‌چکید
امروز نیست اشک و بکایی که داشتم

از بسکه با هوای و هوس خو گرفته‌ام
دیگر دراز نیست دست دعایی که داشتم

یادش بخیر زمزمه‌های خدایی‌ام
حالا کجاست سوز و نوایی که داشتم

دیگر جسور و رو سیه و خیره سر شدم
بر لب نمانده ذکر خدایی که داشتم

شرمنده‌ام که با شهدا قهر کرده‌ام
با یادشان چه شور و صفایی که داشتم

یادش بخیر جمعه که می‌شد غروب‌ها
همراه گریه زمزمه‌هایی که داشتم

با معصیت ز سینه‌ی من پر کشیده است
حال و هوای کرببلایی که داشتم

  • پنج شنبه
  • 17
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 10:35
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 حسن کردی

شعر شب قدر -(شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس ) * حسن کردی

786

شعر شب قدر -(شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس ) شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس
برا بخشیده شدن رضای تو شرط خداس

دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا

منو زیر چتر مهربونیات پناه بده
یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده

من مزاحم تو و کار تو هستم می دونم
من کلاغی ام که سربار تو هستم می دونم

نکنه دیگه صدام براتو تکراری شده
نکنه که گریه هام از روی بیکاری شده

حق داری محل ندی اخه شما کجا و من
حجت یکی یه دونه ی خدا کجا و من

باشه خنده هات اقا باشه برای خوب خوبا
منم اینجا دل خوشم با عشق این نوکریا

برا بهتر شدنم یه فکری کن که دیر میشه
هر کی از تو دور بشه توی لجن ها پیر میشه

میخوام امشب تا میشه فکر یه رابطه کنم

  • پنج شنبه
  • 17
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

مناجات با حضرت علی(ع) -(حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را ) * عالیه رجبی

729
2

مناجات با حضرت علی(ع) -(حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را ) حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را

باعشق تو چیدم همه ی قافیه هارا

وقتی که گشوده ست درخانه ی لطفت

خوبست ببندند در خیریه ها را

از روی نماز تو خداوند کشیده

بی نقصترین، وضعیت زاویه ها را

برگشتن خورشید به فرمان لب تو

یکباره بهم ریخت همه فرضیه هارا

برخیز پراعجازترین دست الهی

لبریز کن از عطر عبایت ریه ها را

شیرانه بکش نعره بینند شغالان

ازکاسه برون آمدن قرنیه ها را

ای عقده گشای همه ی عالم وآدم

گفتی به دل چاه چرا مرثیه ها را

  • چهارشنبه
  • 13
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:27
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر شب قدر -(بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم) * محمد میرزایی‌بازرگانی

1303

شعر شب قدر -(بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم) بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم

بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت
چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم

اگر رسید صدایت به شور عشق بگو
مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم

شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان
که رزق گریه بگیرم برای سال خودم

قرار بود من و تو به آسمان برسیم
مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم

شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف
تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم

  • سه شنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر شب قدر -(حلقه‌های چاه را گریانده چشمان علی) * زهرا بشری موحد

940

شعر شب قدر -(حلقه‌های چاه را گریانده چشمان علی) حلقه‌های چاه را گریانده چشمان علی
آب مدیون دو حلقه چشم گریان علی

نخل‌ها تنها برای اوست بار آورده‌اند
جز نمک اما ندیده سال‌ها نان علی

هرکه او را می‌شناسد با غریبان آشناست
هر غریبی را که دیدم، بوده مهمان علی

آسمان، خاک کفِ پای یتیمان می‌شود
تا یتیمی می‌گذارد سر به دامان علی

چاه می‌کَند و به دنبال خدای خویش بود
پینه‌ها شرحی است بر دستان برهان علی

درد می‌خواهد که راضی باشد از او خالقش
نیست دردی که بسنجد حد ایمان علی
::
«یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» با نام او
نام او عشق است و آغاز است پایان «علی»

  • چهارشنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شعر شب قدر ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام -(بازامشب از علی دم میزنم) * رضا یعقوبیان

801
2

شعر شب قدر ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام -(بازامشب از علی دم میزنم) بازامشب از علی دم میزنم
با علی طعنه به عالم میزنم
رفته امشب این دلم بیت الشرف
بیت مولایم علی شاه نجف
مظهر ذات خدای سرمداست
حامی دین رسول امجد است
رحمت خالق بودروی زمین
همدم او رحمه اللعالمین
این علی نور امید ماهمه است
همسر محبوب یزدان فاطمه است
باشد او استاد جبریل امین
شیعه را باشد امیرالمومنین
مهروحب مرتضی عزت بود
کوی او بر اهل دل جنت بود
مرقد پاکش حریم کبریاست
درگه او کعبه اهل ولاست
ای ولایت از تو گشته منجلی
تو امید عالمینی یا علی
دستهایت یا علی مشکل گشاست
در جهان تنها به تو امید ماست
من بمیرم بر تو و بر غربتت
دشمنت از چه شکسته حرمتت
دستهایت را ز کینه بسته‌اند
پهلوی زهرای تو بشکسته اند
زخم د

  • پنج شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شعر شب قدر ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام -(ای گل گلشن ولا حیدر ) * رضا یعقوبیان

1341
1

شعر شب قدر ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام -(ای گل گلشن ولا حیدر ) ای گل گلشن ولا حیدر
مونس و یار مصطفی حیدر
حامی دین شیرخداحیدر
معنی نورو اتی حیدر
حق به قرآن شده ثناخوانت
پدر و مادرم به قربانت
مظهر خلاق مبینی تو
بر پیمبر یارو معینی تو
شیعیان را حبل متینی تو
با ولایت حصن حصینی تو
زیب عالم چهره رخشانت
پدر و مادرم به قربانت
مهر حیدر حصن حصین ماست
حب مولاحبل متین ماست
مهروحبش تمام دین ماست
نجف اوخلدبرین ماست
شده ایم ماریزه خورخوانت
پدر و مادرم به قربانت
چون پیمبر خلق عظیم تو
جنت شیعیان حریم تو
بر مشامم رسد شمیم تو
شامل من لطف عمیم تو
منم عبد بی سر و سامانت
پدر و مادرم به قربانت
سائل روسیاه تو حیدر
مستمند نگاه تو حیدر
آمده در پناه تو حیدر
بنشسته به راه تو حیدر
کن

  • پنج شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شعر شب قدر و نوحه شب نوزدهم رمضان شب ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام - -(علی نور ولا شمس هدایت ) * رضا یعقوبیان

1717
1

شعر شب قدر و نوحه شب نوزدهم رمضان شب ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام - -(علی نور ولا شمس هدایت ) علی نور ولا شمس هدایت
علی مولای ما شاه ولایت
علی مولای عالم علی همپای خاتم
علی جانم علی جان(۲)

پس از عمری که تو خانه‌نشینی
زچه امشب علی نقش زمینی
زتیغ ابن ملجم جهان شد غرق ماتم
علی جانم علی جان

گل باغ ولایت گشته پرپر
شکسته تارک ساقی کوثر
علی فرق شکسته به بحرخون نشسته
علی جانم علی جان

خموش از کین شده شاه ولایت
امیرالمومنین روح عدالت
حسین گریان بابش زند برسرز داغش
علی جانم علی جان

به خانه منتظر زینب نشسته
پدر را آورند فرق شکسته
ازاین غم روح احساس شده گریان عباس
علی جانم علی جان
ندای قدقتل برپا شد امشب
به جنت در عزا زهرا شدامشب
کند از داغ مولا به جنت گریه زهرا
علی جانم علی جان

  • پنج شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان -(شب بیست و یکم آمده از ماهِ قرآن) * امیر عباسی

1766
1

نوحه شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان -(شب بیست و یکم آمده از ماهِ قرآن) شب بیست و یکم آمده از ماهِ قرآن
مرتضی جان دهد امشبی در راهِ قرآن
در بهشت خدا گردیده غوغا
که علی میشود مهمان زهرا
یا علی یا علی مولا علی جان...

آسمان و زمین خون بگرید در عزایش
بچه ها میزنند از وفا ناله برایش
ای پدر داغ تو بر دل نشسته
جان سِپُرده ای با فرقِ شکسته
یا علی یا علی مولا علی جان...

عاشقانِ شما جملگی یارِ ولایند
چون شهیدان همه زائرِ کرببلایند
رَهرُوِ راه مالِک و زهیرم
در مسیر تو عاقبت بخیرم
یا علی یا علی مولا علی جان...

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان -(شب قدر است و شب مناجات) * امیر عباسی

2200

نوحه شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان -(شب قدر است و شب مناجات) شب قدر است و شب مناجات
آمده ام با کوهی از حاجات
گویم ای معبود عالَمین
یا رب یا رب بحقّ الحسین
یا رب یا رب بحقّ الحسین...

شرمنده ام از گناه و غفلت
آمده ام به امیدِ رحمت
مرا بنده اَت کن ای خدا
قسم به شهید کربلا
یا رب یا رب بحقّ الحسین...

حقّ آن لحظه که غوغا گردید
سر حسین از تن جدا گردید
زینب آمد با اشکِ دیده
بوسید آن رگهای بریده
یا رب یا رب بحقّ الحسین...

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

در سینه ام آهی ز غم آکنده باشد این بنده از خوابِ گران شرمنده باشد * هستی محرابی

753

در سینه ام آهی ز غم آکنده باشد این بنده از خوابِ گران شرمنده باشد اللَّهُمَّ يَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ يَسْتَغيثُ الْمُذْنِبُونَ
خدايا، اي آن كه گناهكاران از رحمتِ تو ياری خواهند

در سینه ام آهی ز غم آکنده باشد
این بنده از خوابِ گران شرمنده باشد

دارد به آخر می رسد این ماهِ رحمت
چشمم به دستانِ تو که بخشنده باشد

در مختصر ساعاتِ باقیمانده از ماه
عبدِ تو این را با ندامت خوانده باشد

در باغِ احسانِ تو گر یاسی نچیدم
هر گونه تقصیر و قصور از بنده باشد

این روزهای واپسین دل بی قرارم
ترسم هنوز بارِ گناهم مانده باشد

ترسم از این که سهمم از ماهِ کرامت
تقصیرِ باقیمانده در پرونده باشد

در آخرین شبهای ماهِ عفو و بخشش
این دل به امید تو جانا زنده باشد

قطعاً نگاهِ مهربانت در ش

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 19:52
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

سبک زمینه، شور مناجات با خدا -(دوباره باز شبای احیا رسیده...) * امیرحسین حجتی

487

سبک زمینه، شور مناجات با خدا -(دوباره باز شبای احیا رسیده...) دوباره باز شبای احیا رسیده
منم که فرصتو غنیمت شمردم
آخدا اومدم در خونه ی تو
یه دل پر گناه و واست آوردم۲

*منم همون بنده ای که
همیشه توبه میشکنه
همون که هردفه زیرِ
قول و قراراش میزنه

ایندفه دیگه فرق داره
میخوام که سربه راه بشم
مبادا اون روزی بیاد
پیش تو روسیاه بشم

*يا علی و یا عظیم(منو ببخش۳
یا غفورو یا رحیم(منو ببخش ۳

ج)الهی العفو

میخوام بشم اون آدمی که تو میخوای
ارادمو قوی کنم من میتونم
رویِ نامحرما چشامو ببندم
نمازامو اوّلِ وقتش بخونم

*میخوام دروغو ترک کنم
به هیچکی تهمت نزنم
هرجا که غیبته نرم
دلِ کسی رو نشکنم

اگه میگم حسینی ام
اگه من ادعا دارم
پامو نباید دیگه تو
مسیر دیگه بزارم

*يا كَفِيلُ يَا دَلِيل (منو ببخش۳)
یا قبیلُ یا مُدیل (منو ببخش ۳)

ج)الهی العفو

من از شب اول قبرم میترسم
ببین چشام شده پُر از اشک وگریه
ارزومه بیاد برای شفاعت
امام حسین بالاسرم با رقیه

*به اون دوتا ملک بگه
سینه زن و نوکرمه
بگه سفارش شده ی
خصوصیِ مادرمه

درسته گاهی بد شده
ولی دوباره اومده
گفته اقا شرمنده ام
در خونم در زده

* يَا خبیرُ یا بصیر(منو ببخش۳)
یا قدیرُ یا مجیر (منو ببخش۳)

ج)الهی العفو

  • پنج شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 رضا رسولی

مناجات با امام زمان(ع) در شب قدر -(کجا ماتم واسه حیدر گرفتی...) * رضا رسولی

694
1

مناجات با امام زمان(ع) در شب قدر -(کجا ماتم واسه حیدر گرفتی...) #امام_زمان

کجا ماتم واسه حیدر گرفتی
بساط غم با چشم تر گرفتی

به قربون دل پر دردت آقا
کجا قرآن به روی سر گرفتی ...؟

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا در شب قدر -(همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم...) * محمود یوسفی

614

مناجات باخدا در شب قدر -(همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم...) همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم
سوی دریاچه‌ی عفو تو سرازیر شدم

آسمان جای دلم بود خودم میدانم
معصیت کردم و اینگونه زمین گیر شدم

نفْس بال و پر پرواز مرا زخمی کرد
بی تو در خلوت پُر حادثه زنجیر شدم

رو زدم جز تو به هر بنده و بالا رفتم
مثل فواره زمین خوردم و تحقیر شدم

تشنه‌ی جرعه ای از سفره‌ی یکرنگ توام
من از این سفره‌ی صد رنگِ گنه سیر شدم

دلم آلوده و بد بود ولی در شب قدر
«بعلیٍ بعلی» گفتم و تطهیر شدم

  • چهارشنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:57
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات -(خدایا بر درت رو کرده ام با رو سیاهی) * رضا ماه پری زنجانی

203

مناجات -(خدایا بر درت رو کرده ام با رو سیاهی) ________________
خدایا بر درت رو کرده ام با رو سیاهی
تو ستارالعیوبی من گنهکارم الهی

منم عبد خطاکار*تویی رحمان و غفار
ندارم من به جز تو*الهی یارو غمخوار

تو کردی عطا**** همیشه به ما
پشیمانم الهی
منم آن گدا**** که گفتی بیا
تورا خوانم الهی
___________________________________
در رحمت گشودی دعوتم کردی خدایا
زجرمم در گذر ای خالق من جان زهرا

تو خوبی من بدم** بدین در آمدم
تورا جان حسین مکن یارب زدم
سلاحم بکاست**دلم در دعاست
اگر شرمنده ام من
تو نامت دواست** تو ذکرت شفاست
به خود بد کرده ام من

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شب رحمت *

4361
1

شب رحمت شب رحمت

سبدی دارم در دست
می روم سوی خدا
یا علی می گویم

می روم تا درگه نور و امید
تا به جایی که ملک ره نبرد
می روم سوی خدا
سوی حق
سوی اُمید
چون قرارم امشب است
می روم تا که به من تازه براتی بدهند
می روم تا در ِ رحم
می زنم در با اشک
و قسم می دهم او را از دل
به هم او
به محمّد
به علی
به فاطمه
به هر چهارده نور خدا
به قائم
و به نور ...
تا که مرا ره بدهد
به سوی نور
به چشمه غسل ذنوب
سبدم را به ملائک دادند
می برندش تا در ِ لطف خدا
حال ...
من منتظرم در ره عشق ...
و دعا می کنم امشب همه را
زیر لب ذکر خدا می گویم
تشنگی را ز دهان دور کنم من با اشک
به خدا بوی خدا می آید
آری ...
نور آمد
و ملائک سبدم آوردند
ل

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 18:32
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

" لیالی قدر " در شعر شاعران فارسی *

5423
2

" لیالی قدر " در شعر شاعران فارسی " لیالی قدر " در شعر شاعران فارسی

حکیم رودکی سمرقندی:

شب عاشقت لیله القدر است

چون تو بیرون کنی رخ از جلبیت

منوچهری دامغانی :

با رنگ و نگار جنت العدنی

با نور و ضیاء لیله القدری

شیخ اجل سعدی شیرازی :

تورا قدر اگر کس نداند چه غم

شب قدر را می ندانند هم

خواجه حافظ شیرازی :

شب قدر است و طی شد نامه هجر

سلام فیه حتی مطلع الفجر

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 19:51
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شب قدر *

5409
2

شب قدر امشب شب قدر است و من قدری ندارم
بهر دل آلوده ی خود بیقرارم
امشب شب قدر است و یك دنیا فقیرم
بیمارم و محتاج و در غفلت اسیرم

من آمدم با كوله بار ، بار زشتم
تا رنگ زهرائی بگیرد سرنوشتم
ای كاش میمردم شب قدرت نبینم
من باعث درد نگاری مهجبینم
چون نامه اعمال من بیند سحر گاه
بر حالت آلوده من میكشد آه
امشب بیا و كار دل را چاره بنما
مكتوب اعمال بدم را پاره بنما
رزق من امشب بهتر از صد سال گردد
گر یوسف زهرا ز من خوشحال گردد
گر او بخواهد بنده تو میشوم من
گر او نخواهد راه غفلت میروم من
امشب بیا و آرزویم را روا كن
او را به یاد ما ، تو مشغول دعا كن
با كوهی از حاجت به در گاهت نشستم
در لیلة القدر علی دل بر تو بس

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 20:13
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

اشعار کوتاه در مورد شبهای قدر *

97224
70

اشعار کوتاه در مورد شبهای قدر اشعار کوتاه در مورد شبهای قدر

::

شبی است که «لیلة البراتش» خوانند:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

::

تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی

شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی

لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم

سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی

شب قدر است و من قدری ندارم

چه سازم توشه قبری ندارم

::

مبادا لیله القدرت سرآید

گنه بر ناله ام افزون تر آید

مبادا ماه تو پایان پذیرد

ولی این بنده ات سامان نگیرد

::

خدایا قدر ما را به قدر مولاعلی(ع) نزدیک فرما.

::

الهی آن شب که همه

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شب قدر - شب غفران - شب تقدیر *

5493
5

شب قدر - شب غفران - شب تقدیر شب قدر است و قدرش را بدانیم

نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

به درگاه خدا غفران و توبه

به شرطی که سر پیمان بمانیم

برای پاکی نفس و سعادت

همیشه بهر خود شیطان برانیم

شب تقدیر و ثبت سرنوشت است

دعا بر مومن و انسان بخوانیم

برای صیقل روح و روان ها

به دل دریائی از ایمان رسانیم

برای اولین مظلوم عالم

بسی خون دل از چشمان چکانیم

هزاران لعنت و نفرین بسیار

به قاتلهای مولا مان رسانیم

در این شبها تو مهدی (عج) را صدا کن

چو یوسف غایب است حیران چنانیم

دعای اول و آخر ظهور است

که بیش از این در این هجران نمانیم

مسافر " را بگو ایمان قوی دار

که تا وصلی به این دامان امانیم

التماس دعا

سراینده : عباس پناه

  • دوشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 21:07
  • نوشته شده توسط
  • عباس پناه
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

شعر شب قدر -( کوفه این روزها چرا سرد است ) * موسی علیمرادی

3851
3

شعر شب قدر -( کوفه این روزها چرا سرد است ) ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم
در آسمانی نگاهت پر بگیرم
ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق
دست شمارا جای قرآن سر بگیرم
ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب
با دست آغوشم تو را در بر بگیرم
ای کاش پایم واشود در خیمه ای که
یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم
ای کاش در تقدیر من امشب نویسند
پای تورا یک شب به چشم تر بگیرم
ای کاش می شد تا برای سجده از تو
مهری زخاک تربت مادر بگیرم
تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم
ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم
من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید
ای کاش ها ر ا کاش ازاین در بگیرم

شاعر : موسی علیمرادی

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( کوفه این روزها چرا سرد است ) * علی کاوند

4285
1

شعر شب قدر -( کوفه این روزها چرا سرد است ) کوفه این روزها چرا سرد است
گشته بدتر شبیه یک درد است
می رسد از میان هر کوچه
گریه ای که ازآن یک مرد است
آنقدر روح سبزه ها مرده ست
که بهار هم به باغ آن زرد است
زیر لب مرد قصه ها می گفت
چقدر شهر کوفه نا مرد است
هم سخن گشته بود با چاهی
داغ زهرا چها بر او کرد است؟!
چاه من ، یاد کوچه می دانی
که به روز علی چه آورد است؟
مگر امشب خدا کند یاری
که به پایان رسد عزاداری
مثل هر شب به دوش خود نانی
می شود راهی ِ به مهمانی
کیسه ای را به دوش خود می برد
بهر دل سیری یتیمانی
جای زخم فشار آن کیسه
مانده بر شانه های بی جانی
از در خانه ها که رد می شد
می شنید عقده های پنهانی
پچ پچ حرف مادری این بود
تو کجا این خلیفه! می

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( آن شب به شهر کوفه غوغایی به پا بود ) * حمید کریمی

5903
9

شعر شب قدر -( آن شب به شهر کوفه غوغایی به پا بود ) آن شب به شهر کوفه غوغایی به پا بود
شوری به پا از ماتم شیر خدا بود
مرد مریضی در خرابه داد می زد
داد از نشان مرگ استمداد می زد
میگفت یا رب یار وغمخوارم نیامد
مرهم گذار قلب بیمارم نیامد
دیگر مرا در سینه یارای نفس نیست
سر تا به پا فریادم وفریاد رس نیست
هر شب که می امد به یاری در بر من
دست نوازش می کشید بر سر من
از دیده بودم کور واو بود دیده ی من
بودی توان بر این تن رنجیده ی من
اینک توان از پیکر من رخت بسته
بر دیده ی من هاله ای از غم نشسته
اینک سه شب باشد که بوی گل نیامد
بر دیدن جغد دلم بلبل نیامد
بی او دل ویرانه را شور وصفا نیست
خون جگر در سفره ام هست وغذا نیست
اما از ان سو کوفه ما لا مال غم بود
ا

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر و نوحه برای مدح مولا علی(ع) و به مناسبت شب قدر -( شب قدره و می خونم یکسره ) * حسین ایمانی

6171
5

شعر و نوحه برای مدح مولا علی(ع) و به مناسبت شب قدر -( شب قدره و می خونم یکسره ) شب قدره و می خونم یکسره
تولــّـای تو قدر این نوکره
دَمَم حیدره دمم حیدره دمم حیدره
توی دنیا پامو گذاشتم بگم یا علی
می تپه با عشق ولایت دلم یا علی
تو هر قلب عاشق تو داری حرم یا علی
غلام درگاه ِ علی ولیُّ الله
سرشو بالا می گیره روز حساب وَالله
علی ولیُّ الله (۴)
می خونه تپشهای سینه ی من
از عشق خداییِّ اباالحسن
علی عشق من علی عشق من علی عشق من
منم سینه چاک و هلاک غمت یاعلی
گذاشته خدا رو دوشم پرچمت یا علی
توی فاطمیِّه شدم مَحرمت یا علی
سر نَبَری تو چاه برای اشک و آه
اینهمه گریه کن داره مادر ما زهرا
علی ولیُّ الله (۴)
کربلا
بازم قلب من می زنه و میگم
دلم تنگه واسه حریم کرم
شبای حرم شبای حرم شبای حرم

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 08:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر در سوگ حضرت علی -( به نام خدایی که بخشنده اوست ) *

5350
6

شعر شب قدر در سوگ حضرت علی -(  به نام خدایی که بخشنده اوست   ) به نام خدایی که بخشنده اوست
همه فانی و ذات پاینده اوست
آیا سحری به رنگ خون دیدی تو
محراب و تو منبری چنین دیدی تو
خون بر در و دیوار و جماعت سر و رو
فرقی که به سجده لاله گون دیدی تو
آن زاده کعبه و امین حرمین
افتاده میان خاک و خون دیدی تو
آن کس که ستیز خیبر و بدر و احد
چون شیر بغرید چنین دیدی تو
آیا تو درون ظلمت شام سیاه
نان آور کودک یتیم دیدی تو
آیا دل پرز خون و گریان چشمی
از جور زمانه و زمان دیدی تو
او زخم تن و زبان که در طول زمان
با جان به خرید و دم نزد دیدی تو
آیا زمیان مردم کوفه و شام
مظلوم تر از علی کسی دیدی تو

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( شب وصل است و طی شد نامه هجر ) *

4948
1

شعر شب قدر -( شب وصل است و طی شد نامه هجر ) شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک می‌بینم شب هجر
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر
وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح و الخسران فی التجر

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات شب قدر -( باز هم وقت مناجات و دعا آمده است ) *

6620
14

شعر مناجات شب قدر -( باز هم وقت مناجات و دعا آمده است ) باز هم وقت مناجات و دعا آمده است
فرصت زمزمه‌ی نام خدا آمده است
شب قدر است و همه جن و ملک می‌دانند
نوبت دلخوشی هرچه گدا آمده است
هرکسی همره دل وعده‌ی نجوا دارد
به در خانه‌ی ارباب صفا آمده است
در کنار همه‌ی اهل دعا بنشینیم
لحظه‌ی زمزمه‌ی خواسته‌ها آمده است
ای خوش آن محفل انسی که در آن درک کنیم
حضرت فاطمه با خواهش ما آمده است

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( ساقیا یک جرعه از عشق علی پیمانه ام کن ) *

4408
3

شعر شب قدر -( ساقیا یک جرعه از عشق علی پیمانه ام کن ) ساقیا یک جرعه از عشق علی پیمانه ام کن / یکدم از خود بیخودم کن در علی دیوانه ام کن
عشق بر مولا علی خود عشق باشد بر خدا / پس خدایا در جهان آل علی جانانه ام کن
مسجد کوفه چرا روی وفایت خود نبود / پس فلک از کوفیان بی وفا بیگانه ام کن
ای عدو کاش تیغ جهلت می شکست / که شکستی فرق مولا ، تیر غم نشانه ام کن
شمع جانم بی علی بی نور است / پس خدایا گرد خاک پاک او پروانه ام کن
رفت آن شیر خدا و گشته بی بابا یتیمان / سیل اشکم سوی بحر عشق او روانه ام کن
یوسفی آذین نما شعر و سخن با یا علی / ای خدا نام علی نور دل و کاشانه ام کن

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( از نخلستان و چاه و است و علی(ع) ) *

6285
3

شعر شب قدر -( از نخلستان و چاه و است و علی(ع)  ) از نخلستان و چاه و است و علی(ع) / کوفه در خواب گناه است و علی
کوفه خواب است و کسی در جاده نیست / در تمام شهر یک آزاده نیست
کوفیان با ننگ سودا می کنند / از علی امشب تبرا می کنند
کوفیان با عافیت خو می کنند / بر سر دنیا هیاهو می کنند
باز امشب عشق تنها می شود / زخم ، سهم فرق مولا می شود
کوفیان امشب « ولی » را می کشند / فاتح خیبر « علی » را می کشند
آفتاب عشق گلگون می شود / سینه ی سجاده پرخون می شود
باز امشب عقده ها گل می کند / بر لبان غم ، دعا گل می کند
پشت نخل آرزو ، خم می شود / داغ حسرت سهم ، آدم می شود
می شود امت یتیم و بی امام / عشق ، ناکام و عدالت ، ناتمام
جاده می ماند غریب و بی سوار / ذوالفقا

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد