شعر شب های قدر

مرتب سازی براساس
 میلاد  قبایی

سبک زمینه شبهای قدر، روضه سیدالشهدا(ع) -(تو این شبای قدر...) * میلاد قبایی

743

سبک زمینه شبهای قدر، روضه سیدالشهدا(ع) -(تو این شبای قدر...) تو اين شباي قدر
دل اسير روضته
ميگن اين شبا آقا
تو حرم قيامته

عجب قيامتي به پا
شده ميون قتلگاه
داره مياد يه مادري
با اضطراب و اشك و آه

ميگه حسين جان
فداي خشكي لبات ذبيح العطشان
برات بميرم
رو خاك كربلا تن تو مونده عريان
ذبيح العطشان

" غريب مادر آقام...حسين... "
———————————-
تو اين شباي قدر
آرزومه كربلا
توي هيئتم ولي
روبه رومه كربلا

عجب شكوه و عزتي
معلومه پرچمه حرم
مياد صداي خواهري
شلوغ شده دمه حرم

سالار زينب
برس به داد قلب بي قرار زينب
از وقتي رفتي
بازم فلك داره سر آزار زينب
سالار زينب

" غريب مادر آقام... حسين... "
————————————
تو اين شباي قدر
بي قراره آسمون
آخه اين شبا خوده
خدا ميشه روضه خون

پيچيده توي آسمون
شهيد كربلا حسين
سر از تنت شده جدا
ذبيح بالقفا حسين

بگو سرت كو
عباس و قاسم و عليه اكبرت كو
تو قتلگاهت
اومد سكينه گفت بابا انگشترت كو
بگو سرت كو

" غريب مادر آقام... حسين... "

  • پنج شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 00:52
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مناجات باخدا، ماه مبارک رمضان، شب قدر؛ به نفس حاج مهدی رسولی -(با این زبان که غیبت و دشنامش عادت است...) *

643
2

مناجات باخدا، ماه مبارک رمضان، شب قدر؛ به نفس حاج مهدی رسولی -(با این زبان که غیبت و دشنامش عادت است...) با این زبان که غیبت و دشنامش عادت است
دیگر چه جای توبه و عرض ندامت است

.

هر دم پی گناه به دام گناهی دگر شدم
عمرم به سر رسید و دلم در اسارت است

.

از ادعا پُرَم ، تهی از علم و حکمتم

تنها ثمر به خرمن عمرم جهالت است

.
از حرف حق گریزم و در بند باطلم
غرق تعصبم ، همه کارم لجاجت است

.
کار دلم نفاق و دورویی و کینه است
کار زبان تملق و عرض ارادت است

.

روحی خسیس دارم و دستم گشاده نیست

وقت نیاز خلق دلم بی سخاوت است

.

اشک یتیم لرزه نینداخت بر دلم
این بی تفاوتی همه اش از قساوت است

.

یاران ز نور وقت سحر فیض می برند

بیچاره من که سهم دلم سیل ظلمت است

.

با این همه بدی اگر اهل سحر شدم
حیرت مکن که دلبر من با کرامت است

.

شیطان برو بسوز که نقص از دلم برد

یار خدایی ام که سراپا عنایت است

.

یا رب ز عطر سیب معطر نما مرا

این بوی آسمانی اهل شهادت است

.

عطر حرم بزن به دلم یار را بگو

امشب تمام نیت من یک زیارت است

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 03:49
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا در شب قدر -(شب قدر است و از دل بیقرارم...) * محمد جهان زاد

395

مناجات باخدا در شب قدر -(شب قدر است و از دل بیقرارم...) ‍ #ویژه_لیله_القدر

شب قدر است و از دل بی قرارم
عنایت کن خدا چشم انتظارم

نهم قرآن به سر جوشن بخوانم
به درگاهت حزین و اشکبارم

خداوندا گناهانم ببخشا
که هستم عاشقت پروردگارم

به اشکم بنگر از چشمم روان است
به عشقت روز و شب را می شمارم

خطاهایم ببخش ای نازنین یار
به درگاهت نگر من شرمسارم

مجیری خوانده ام عفوم کن ای دوست
که هستم شاکرت در روزگارم

شاعر: #غریب
#محمد_جهان_زاد

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

زمزمه ی مناجات شبهای قدر * مرتضی محمودپور

452
1

زمزمه ی مناجات شبهای قدر ◾مناجات و زمزمه ی
◾شبهای قدر

◾بنداول
شب قدر اومده و آلوده دامن اومدم
همچو مرغ تو قفس به سوی گلشن اومدم
اگه میخوای نبینی شکستمو
حالا وقتشه بگیری دستمو(۲)
یا علی و یا عظیم
یاغفور یا رحیم(۲)

◾بنددوم
روسیاهم روسیاهم روسیاهم روسیاه
من خطا کردم و آلوده شدم به هرگناه
از گناه افتادم از پا آخدا
این گنهکار و بخشا آخدا (۲)
یاعلی و یاعظیم
یاغفور و یا رحیم (۲)

◾بندسوم
گفتی واسطه بیار آورده ام نیمه‌ ی شب
بعلی ذکر من در هر نفس به زیر لب
به علیً منو بخشا آخدا
واسطه عزیز زهرا آخدا
یاعلی و یاعظیم
یاغفور و یارحیم (۲)

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:55
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

زمزمه، مناجات شب های قدر، امام حسین(ع) -(الهی به این عبد ناچیز نگاهی..) * رضا ملایی

476
1

زمزمه، مناجات شب های قدر، امام حسین(ع) -(الهی به این عبد ناچیز نگاهی..) بند اول

الهی به این عبد ناچیز نگاهی
الهی ندارم به غیرت پناهی
الهی ندارم به جزء رو سیاهی

الهی همیشه برام تکیه گاهی
الهی رحیمی میبخشی به آهی
الهی نزاشتی برم تا تباهی

ببین‌ مضطرم/دم آخرم
بزار باشه ذکر و یاد مادرم

حال اضطراب/تو روز حساب
حسین باشه من رو کنه انتخاب

امیری حسینو ونعم الامیر
بیا دست این نوکراتو بگیر ۴

بند دوم

الهی امیدی به هر نا امیدی
الهی گناه دلم رو ندیدی
الهی به داد گدایت رسیدی

الهی کی داره به جز تو هوامو
الهی همیشه شنیدی صدامو
الهی اجابت نمودی دعامو

به لب این دعا خدایا خدا
بیا بنده ات رو ببر کربلا

به لطفت قسم تو کار و کسم
بدونه حسین خیلی دلواپسم

امیری حسینو ونعم الامیر
بیا دست این نوکراتو بگیر ۴

بند سوم

حسینو قسم میدمش به جوونش
گداشو ببخشه به حق اذونش
بریده دیگه نوکر تو امونش

قسم به تنه ارباََ اربای اکبر
قسم به تلضی یه لب های اصغر
ببخش به نگاهِ پریشان مادر

بالای سرش / اومد مادرش
همون لحظه که میبرید خنجرش

رسید خواهرش / پیش پیکرش
دیدش دست و پا میزنه دلبرش

امیری حسینو ونعم الامیر
بیا دست این نوکراتو بگیر ۴

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 18:46
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات با امام زمان(عج) در شب قدر -(سفره دار خدا امام زمان...) * علی صالحی

1000
1

مناجات با امام زمان(عج) در شب قدر -(سفره دار خدا امام زمان...) سفره دار خدا امام زمان
دگر امشب بيا امام زمان

شب قدر است هر كجا هستي
التماسِ دعا امام زمان

منكه امشب به يادِ تو هستم
ياد كن پس مرا امام زمان

دست بر دامنت اگر نرنم
بروم پس كجا؟ امام زمان

آمدم آشتي دهي من را
باخودت، با خدا امام زمان

كاش قرآن به سر بگيرم من
يك شبِ قدر با امام زمان

جاي دوري نمي رود كه كني
گوشه چشمي به ما امام زمان

خوب شد در شبِ عزاي علي
با تو هم هم صدا امام زمان

شبِ تقديرِ من بيا بنويس
يك سفر كربلا امام زمان

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 19:04
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

زمینه مناجاتی شب قدر -(به علی قسم از پا افتادم من...) * محسن طالبی پور

472

زمینه مناجاتی شب قدر -(به علی قسم از پا افتادم من...) به علی قسم از پا افتادم من
یا الهی بلندم کن از رو خاک
می دونم کسی که باشه با حیدر
تو خودت می رسونیش تا افلاک
بین خرابه همه پلای پشت سرم
بگیر تو دست من و من عاشق حيدرم
بعلى الهی العفو

به علی قسم اینبارم دریابم
آخه بازی این دنیا رو خوردم
با الهی دوباره ستاری کن
که به دنیا خجالت آوردم
با سنگ غفلت بازم شکسته بال و پرم
زیر پرم رو بگیر تا آسمونا برم
بعلى الهی العفو

به علی قسمت می دم یا رب
که نرونی من و با این حالم
بده فرصت جبرانی ای رحمن
گرچه بدتره حالم از هر سالم
می دونی بودم من از گریه کنای حسین
یه عمری دلخون شدم با کربلای حسین
به حسینت الهی العفو

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 19:40
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مراسم قرآن به سر گرفتن ویژه شبهای قدر با نوای سیدرضا نریمانی -(یا من تُحلّ به عُقدالمکاره...) *

709

مراسم قرآن به سر گرفتن ویژه شبهای قدر با نوای سیدرضا نریمانی -(یا من تُحلّ به عُقدالمکاره...) قرآن ها رو آماده کنید
"اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ"
"قرآن هارو بر سر بگذارید"
"اللَّهُمَّ به حقِ هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حقِ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حقِ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ ، وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ"
_
"ده مرتبه:" بِکَ یَا اللّهُ…"
_
"الهی بمُحَمَّدٍ .… "
_
"الهی بعَلِیٍّ .... "
_
"الهی بفاطِمَةَ .... "
چرا ای باغبان از آتشِ گلشن نمی گویی
چرا با فضه ات گفتی،ولی با من نمی گویی
تو آن شب خواب بودی من آمدم بازویِ تو دیدم
مبادا که بیدارت کنم،آهسته بوسیدم
_
"الهی بالْحَسَنِ .... "
در زمان حاج رضایِ همدانی،که توی نجف تدریس می کرد، یه لاتی بود،گُنده لات بود، نوچه داشت،برو بیا داشت،حالش هم اینجور بود که می خواست جایی بره قُرُق می کردن اونجارو، می بایستن همه برن کنار تا این لاتِ رد بشه،برا خودش حکومتی داشت،یه روزی اومد از کوچه بره،آقا شیخ رضا همدانی هم از روبرو اومد، نوچه ها هم انتظار داشتن که شیخ بره کنار تا گُنده لاتشون که عبدِ فراری نام داشت از کوچه رد بشه،شیخ همچین که داشت می رفت به راهش ادامه داد، روبرو هم قرار گرفتن، عبد فراری اومد کنار،شیخ رفت، تا رفت،گفت:آشیخ! مگه من رو نمیشناسی؟شیخ برگشت گفت:چرا می شناسمت. گفت:پس چرا نرفتی کنار؟مگه قانونِ مارو نمیدونی؟گفت: من کاری باتو ندارم،دارم راهم رو میرم.گفت: من عبدِ فراری ام. یهو شیخ رضا بهش گفت:آی عبدِ فراری! تو از کی فرار کردی؟ از خدا فرار کردی؟ یا از رسولش؟ یا از امیرالمؤمنین؟ از کی فرار کردی؟ یهو بهم ریخت، نوچه ها که رفتن،شیخ هم که رفت،سرش رو انداخت پایین، رفت تو خونه، بعد از دوهفته، آقا شیخ رضا تویِ درسش گفت: آی طلبه ها! اگه امرو میخواهید تشییع یکی از اولیاء خدا شرکت کنید،بعد از درس همراه من بیایید،همه بعد از درس آماده شدن،شیخ جلو،اومدن دَرِ خونه ی عبدِ فراری،طلبه ها تعجب کردن،شیخ گفت اولیاء خدا،اینجا که خونه ی یه لاتِ، آشیخ! مارو کجا آوردی؟ گفت:صبر کنید. یهو دیدن در رو که زدن،از خونه شیوَن و زاری بلند شد،آشیخ رضا گفت:یا الله! رفت داخل،خانومش اومد گفت:آشیخ!مُرد، هر وقت می اومد خونه یا مست بود یا دعوا کرده بود،خونی بود...دو هفته است نمی دونم چطور شده،کی چی بهش گفته، رفته تو زیر زمینِ خونه،هی سرش رو به دیوار میزنه،هی میگه:خدا من از کی فرار کردم که این همه یاغی شدم؟خدایا غلط کردم. تا امروز اینقدر سرش رو به دیوار زد مُرد...امشب ما هم بگیم: خدایا! غلط کردم،ما از کی فرار می کردیم،یک ساله یاغی بودیم
_
نامِ اربابت رو میخوای ببری،نوکر که اسمِ اربابش رو میخواد ببره یه جور دیگه میبَره
الهی بالْحُسَیْنِ ....
_
"الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ .... "
_
"الهی بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ .... "
_
"الهی بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد "....
_
"الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ" ....
_
"الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى .... "
کی دلش شکست؟ کی دلش هوایِ حرمش رو کرد؟کی دلش رفت تویِ صحنِ گوهر شاد؟قربونِ کبوترای حرمت امام رضا
_
"الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِی" ....
_
"الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد .... "
_
"الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ .... "
_
رفقا! این همه وقت میذاری،آیا دنبالِ آقاتم می گردی؟"لَیتَ شعری اَینَ استقرَّت بکِ النَّوی" حرف میزنی با امام زمانت؟

منم آیینه ی غمت،باعثِ ماتمت،یامهدی!
منم نوکرِ روسیاه،به من نگو نیا،یامهدی!

قَدِّ خمت،رنج و غمت،واسه گناهامِ
گریه هایِ دَم به دَمِت،واسه گناهامِ

آقا! زنجیریِ گُنام
آقا! هرزه شده چشام

تمومِ عالم یه طرف
فقط خودتونُ میخوام

آقا! شرمنده ی تواَم

"الهی بالْحُجَّةِ .... "

حالا دستت رو بیار بالا همه با هم: "اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 19:58
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

سبک شور شب های قدر و شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(بازم شبای روشنه اَحیا رسیده از راه..) * طاها تحقیقی

630

سبک شور شب های قدر و شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(بازم شبای روشنه اَحیا رسیده از راه..) بند اول:

باز شبای روشنه اَحیا رسیده از راه
ببین که بازم با سینه زن هات شدم من همراه
میام گدایی به دره خونه ی تو ای شَهَنشاه
یاحیدر

ای ساکنِ عَرشِ مُعَلّا
تو بشری یا خودِ الله
قسم به حسن و حسینت
منو جُدایی از تو کَلّا

علی علی علی علی علی
می تَپه دل برات
علی علی علی علی علی
عشقِ صحن و سَرات
علی علی علی علی علی
مستم از اون نگات
علی علی علی علی علی
شاهی به نوکرات

یا حیدر سروری یا حیدر رهبری
یا حیدر برتری یا حیدر محشری

یاحیدر یامولا

بند دوم:

روضتون آقا وَاللهِ داره چه قدر سوز و آه
میگن که گریه میکنه حتی تو این شبا ماه
میام گدایی به دره خونه ی تو ای شَهَنشاه
یاحیدر

دلم به روی تو اسیره
بهونه ی حرم میگیره
گدای دوره گردت آقا
بدونِ عشقِ تو میمیره

علی علی علی علی علی
ای شه لامکان
علی علی علی علی علی
ای امیر جهان
علی علی علی علی علی
قبله ی مؤمنان
علی علی علی علی علی
عشقِ صاحب زمان

یا حیدر یا کریم یا حیدر یا رحیم
یا حیدر یا عظیم یا حیدر یا فهیم

یاحیدر یامولا

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 21:11
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شعر شب قدر -(قرآن به سر بگیر تا که حس کنی...) *

929
1

شعر شب قدر -(قرآن به سر بگیر تا که حس کنی...) قرآن به سر بگیر تاکه حس کنی..

نیزه چقدرگریه برای حسین کرد

  • سه شنبه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا در شب قدر -(با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم...) * محمد جواد شیرازی

496

مناجات باخدا در شب قدر -(با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم...) با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم
ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم

با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد
در راه دریای خدا جریان گرفتیم

جانی نمانده بود بین سینه هامان
گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم

بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و
از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم

ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد
خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم

گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ
آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم

از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ
از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم

وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم
فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم

بردیم نام حضرت شیخ الائمه
قول نجات از آتش سوزان گرفتیم

بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر
از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم

تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد
رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم

آمد میان، نام جواد و از سخایش
خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم

با بردن نام علیِ بنِ محمد
قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم

گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود
از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم

یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم
بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم

قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه
از غربتش بر آستین دندان گرفتیم

از شام قدرش که سر بابا بغل کرد
ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم

آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه
ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم

  • چهارشنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:40
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه و توسل ویژه شب های قدر، بانوای حاج مهدی رسولی -(نیستی شده کنج خرابه خونم...) *

553

روضه و توسل ویژه شب های قدر، بانوای حاج مهدی رسولی -(نیستی شده کنج خرابه خونم...) الهی برایِ غربت آقام بمیرم .. الهی برا مظلومیت آقام بمیرم ..
شب آخری پیغمبرُ در عالم رویا دید، گله کرد؛ یا رسول الله دیدی با من چه کار کردند اینها؟.. پیغمبر فرمود علی جان نفرینشان کن .. (به نظرت چه جوری نفرینشان کرده علی؟.. نگفت خدا اینارو عذاب آسمان و زمین .. بدترین نفرین این بود گفت خدایا علی و ازشون بگیر .. خدایا اینا منو خسته کردن ..)

نکنه هنوزم دوران غربت علی باشه .. قربونِ اون آقایی که شبا می اومد تو خونۀ یتیما در میزد .. یتیمه درُ باز میکرد با یه اخمی چرا دیر کردی؟.. میگفت ببخشید؛ نه تو دیر کردی تو قول داده بودی برای داداشم مرکب بیاری برا من عروسک بیاری صدا میزد این عروسکت، پس مرکب داداشم کو؟.. صدا میزد برو بیدارش کن براش یه مرکبی آوردم هم امن هم راحته .. میدیدن زانو میزنه رو زمین کف دستاشُ گذاشته رو زمین ..
این آقایی که اینجوری برا بچه یتیم مرکب شده، همه هست و نیست عالمه .. ستون عرشِ .. قربونت بشم بچه هاتُ سوار یه ناقه هایی کردن ناامن بود.. این همه به این مردم خدمت کردی..

مردم ما که روضه نمیخونیم فقط گریه کنیم، روضه ها برا درس برا عبرتِ ..
یه وقتی فکر نکنی تو کوفه و مسجد کوفه داشت میگفت خدایا من از ایناخسته شدم اینا همه عافیت طلب بودن" نه .. روایت میفرماید وقتی تو مسجد داشت این جمله رو میگفت صدایِ بیوه زن ها و همسران شهدا و خانواده های شهدای صفین از خونه های کوفه بلند بود این همه کوفه شهید داد پای علی ولی تا آخرین قدم با علی نموند ..

بمیرم برای آقایی که انقدر غریبش کردن این روزایِ آخر وقتی داشت حرف میزد هی میگفت به خدا من مومنم .. پیغمبر به من گفت من مومن از دنیا میرم ..
بعضی ها مظلومیتشون با شهادتشون تموم میشه اما مظلومیت علی باور کن بعد شهادتش بیشتر شد ..
لذا وقتی بعد از سالها دستور دادن دیگه کسی بالایِ منبر علی(ع) رو صب و لعن نکنه میگن اون خطیب تا این دستورُ شنید تو مدینه تو شهر پیغمبر تو نماز بدون لعن خطبه رو تموم کرد میخواست پله رو بیاد پایین مردم بی شرفی که نشسته بودن همه صدا زدند یاخطیب السنه ..
یعنی لعن علی یادت رفت علیُ چرا لعن نکردی چقدر مظلوم ..

شب بیست و سوم روضه مُ اینجور بگم .. بریم کربلا ..اون نانجیب وقتی کارِ ابی عبدالله رو تموم کرد، ایستاد کنارِ لشگر، بچه هارو اسیر کردن حالا میخوان از کربلا ببرن نانجیب شروع کرد خطبه خوندن صدا زد ببینید گوش بدید این بچه ها اسیر معمولی نیستن .. این زنُ بچه زن و بچه پیغمبرن .. اینا خانواده علی اند انقدر سخت به اینا بگیرید ..

ما همه تلاشمون اینه اینارو خردشون کنیم این خانواده یه چیز دارن به نام کرامت انقدر کریم و کرامت و طبع بلند دارن حالا حالاها به ما رو نمیزنن .. انقدر باید اینارو گرسنه نگه داری التماستون کنن غذا بهشون بدی ..
لذا وقتی همین خطیب ملعون اومد پیش یزید حرام زاده صدا زد امیر انقدر گرسنگی بهشون دادیم اینا التماس بکنن یک کلمه التماس نکردن .. یکی شون به مانگفت من گرسنمه ..
لذا امیر مجبور شدم دستور دادم حالا که التماس نمیکنن انقدر این بچه هارو با تازیانه بزنید تا التماستون کنن نزنیدشون ..

خود ملعونش میگه وقتی ما این بچه هارو تازیانه میزدیم اینا یه دونه آخ نگفتن ..
فقط بیشترین کاری که میکردن این بود دستاشونُ آستین هاشونُ میگرفتن جلوی صورتشون تازیانه به سرُ صورت نخوره .. بعضی موقع ها هم که خیلی سخت میشد میدیدم این بزرگترهاخودشونُ می انداختن رو بچه ها کمتر کتک بخورن ..

یه باغچه گل با ساقۀ شکسته
خرابه و مُخَدراتِ خسته
بعد تو ما یه روز خوش ندیدیم
قسم به هر نافلۀ نشسته

نیستی شده کنجِ خرابه خونم
دخترا میزنن زخم زبونم
بزار بگن بابات تورو نمیخواد
دوست دارم دوستم داری میدونم

قصۀ غصه هام نداره آخر
حق بده تارِ چشم دائمم تر
اما بابا سوی چشامُ کم کرد
ضربۀ بی هوای سیلی بیشتر

چقدر صدا زدم بابا کجایی
خسته تو صحرا گم شدم خدایی
من که اصلاً شمرُ حلال نکردم
زجر و حلال نکن توام بابایی

بریم یه جایی که گله نباشه
بین من و تو فاصله نباشه
هر جایی پیشم باشی خوبه اما
بریم یه جا که حرمله نباشه

محاسنتُ کی به خون کشونده
خاک یتیمی روسرم نشونده
عیبی نداره دستاتو نداری
مویی واسه شونه شدن نمونده

  • چهارشنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:48
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا در شب قدر، شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(همینکه گفتم الهی...اجابتم کردی) * محمد جواد شیرازی

731

مناجات باخدا در شب قدر، شهادت امیرالمؤمنین(ع) -(همینکه گفتم الهی...اجابتم کردی) همین که گفتم الهی... اجابتم کردی
سریع آمدی و غرق رحمتم کردی

کسی که دست منِ پر گناه را نگرفت
خودت همیشه رسیدی، حمایتم کردی

بزرگواری و اصلا ندیده ای انگار
زمانِ معصیتم گرچه رؤیتم کردی

به پشتوانه ی فضلت گناه کردم من
به پشتوانه ی حِلمت رعایتم کردی

حیا نکردم و مهلت به بنده ات دادی
حیا به جای من و این وقاحتم کردی

به برکتِ نفس و رحمت امام زمان
محب فاطمه و اهل هیئتم کردی

همین که ناله زدم عائذٌ بِأسمائک
گدای دائمیِ آل عصتم کردی
**
صدا زدم مددی... زود آمدی حیدر
به لطف باده ی کوثر طهارتم کردی

پناه می برم امشب به زیر ایوانت
که زیر سایه ی ایوان شفاعتم کردی

اگرچه عبد بدم، باز مُنتسب به توام
تویی همان که همیشه ضمانتم کردی

تو قدر بودی و قدر تو را ندانستند
خودت برای شب قدر، دعوتم کردی

چقدر ناله زدی بین چاه، مظلومم
چقدر گریه کنِ این مصیبتم کردی

فدای زخم عمیق سرت شوم آقا
پرت به خاک مکش، غرق غربتم کردی

صدا زدی به سوی قاتلت، ز دنیایی...
که فاطمه به برم نیست، راحتم کردی

  • چهارشنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 17:05
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات لیله القدر -(بیا سنگینی بار گناهم را نبین امشب...) * رضا ابوذری

392
1

مناجات لیله القدر -(بیا سنگینی بار گناهم را نبین امشب...) بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب

برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خورده‌ست احیا با امیرالمؤمنین امشب

تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم
به دیدارت می‌آیم از جدالی سهمگین امشب

پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درماندۀ گوشه‌نشین امشب

شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر می‌شود آیا برایم اربعین امشب؟

به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب

  • سه شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:51
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات شب قدر، امیرالمؤمنین(ع) -(تا نگاهت بشود سهم گدایت شب قدر...) * مرضیه عاطفی

409

مناجات شب قدر، امیرالمؤمنین(ع) -(تا نگاهت بشود سهم گدایت شب قدر...) تا نگاهت بشود سهم گدایت شب قدر
میشوم زائر ایوانِ طلایت شب قدر

در خیالاتِ خودم آمده ام سمتِ حرم
تا بخوانم دو سه خط گریه برایت شبِ قدر

چشم را بستم و دادم «به تو از دور سلام»
آمدم در نجف و صحن و سَرایت شبِ قدر

بینوا آمده ام تا به نوایی برسم
دردمندم! برسد کاش دوایت شب قدر

غرقِ عصیانم و گفتی که بگو: یازهرا(س)
فرق دارد به خدا ذکرِ شفایت شبِ قدر

عاشقت هست خدا؛ پس بعلی(ع) العفو...
رو زدم بر کرمت، شاه ولایت! شب قدر

نام تو هست امان نامۂ از دوزخ؛ پس-
شبِ قدرم به فدایت! به فدایت شبِ قدر

چشم در چشم تو گفتم صد و ده بار «ألغوث»
تا که بخشیده شوم بعدِ دعایت شب قدر

غمت افتاده به دل! رفتی و با گریه شده-
مسجد کوفه چه دلتنگِ صدایت شبِ قدر

بیتُ الاحزان شده این خانه! ببین جمع شدند...
بچّه هایت همگی دورِ عبایت شب قدر!

  • پنج شنبه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات شبهای قدر -(کجایی بنده ی مسکین، بیا امشب شبِ قدر است) * هستی محرابی

795

مناجات شبهای قدر -(کجایی بنده ی مسکین، بیا امشب شبِ قدر است) ◾مناجات در شبهای پر فضیلت قدر
◾با گریز روضه ی حضرت علی اصغر(ع)

کجایی بنده ی مسکین، بیا امشب شبِ قدر است
گناهت گر شده سنگین، بیا امشب شب قدر است

گر آب و دانه می خواهی بیا صحنِ کرَم باز است،
فقط بگشا پَرِ شاهین، بیا امشب شبِ قدر است

بخوان با دیدگانِ خیس. مجیر و قدر و جوشن را
مکن بر غیرِ من تمکین، بیا امشب شبِ قدر است

بگو از من چه میخواهی، که از لطفم ببخشایم
کنم باغِ دلت آذین، بیا امشب شبِ قدر است

سلام آورده ام امشب برایت از نسیمِ فجر
بُوَد شیرین تر از شیرین، بیا امشب شبِ قدر است

بیا بارانِ رحمت را به روی تو ببارانم
دعا از تو ز من آمین، بیا امشب شبِ قدر است

شبِ قدر است رنگِ عشق رنگِ دیگری دارد
کنم سال تو را تضمین، بیا امشب شبِ قدر است

تهی دست از درِ این خانه ام بیرون نخواهی رفت
شوی از ذکرم عِطر آگین، بیا امشب شبِ قدر است

سرت بر شانه ی العفو، الهی بالحسین بر لب
تو و این سفره ی رنگین، بیا امشب شبِ قدر است

برای آمدن بر درگهم یک واسطه آور
تو آن قنداقه‌ی خونین، بیا امشب شبِ قدر است

همان طفلِ تلظّی کرده در آغوشِ ثارالله
گلو و تیر و دستِ کین، بیا امشب شبِ قدر است

#هستی_محرابی

  • یکشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 23:44
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

مناجات شب قدر -( ای خدا دستِ من و حلقه ی دامانِ شما، عفو کنید) * هستی محرابی

585

مناجات شب قدر -( ای خدا دستِ من و حلقه ی دامانِ شما، عفو کنید) #مناجات_شبهای_قدر_طلب_بخشش
#شب_توبه_و_انابه_به_درگاه_خداوند

ای خدا دستِ من و حلقه ی دامانِ شما، عفو کنید
روسیه آمده ام بر درِ احسانِ شما، عفو کنید

شرم دارم که بگویم چو منم بنده ی تو
چونکه این عبد نشد تابعِ فرمانِ شما، عفو کنید

همه سرمایه ام امشب فقط این اشک شده
دستِ خالیِ منو لطفِ فراوانِ شما، عفو کنید

لایق بندگی ات نیستم و کاش فقط_
می شدم عبد و غلامی درِ سبحانِ شما، عفو کنید

ماندم امشب که چه طوری به شما رو بزنم
گویم هستم منِ آلوده چو مهمانِ شما، عفو کنید

بین گنهکارم و لیک آمده ام بهرِ کرَم
که پناهنده شدم ساحتِ قرآنِ شما، عفو کنید

دردم این است که بازیچه ی شیطان شده ام
این کویرِ دلِ من تشنه ی بارانِ شما، عفو کنید

ذکرِ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ روی لبم
این گناهان و وَ این عبد پشیمانِ شما، عفو کنید

#چهارشنبه_۳۱_فروردین_۱۴۰۱
#هستی_محرابی
#التماس_دعا
@Asharemehrabi

  • چهارشنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شب قدر نجوا با امام زمان(عج)با گریز روضه قتلگاه * مرتضی محمودپور

1075
2

شب قدر نجوا با امام زمان(عج)با گریز روضه قتلگاه ◾توسل به امام زمان(عج)
◾در شب قدر

پرونده ام سیاه و حال دلم خرابه
یابن‌الحسن نگاهی بختم کنون به آبه

آقا ببخش من را از بس گناه کردم
گویم به آه و زاری من اشتباه کردم

از پا فتاده‌ام من دستم بگیر امشب
جان علی اکبر جان حسین و زینب

امشب مرا ببخشا بیچاره و فقیرم
در چاه معصیت من افتاده و اسیرم

گرچه بدم ولیکن چون نای در نوایم
سینه زن حسینم شیدای کربلایم

امشب بده برات کرببلای من را
ازعشق روی لیلا تا رو کنم به صحرا

در قتلگاه دیدم راس ز تن جدا را
جسم به خون طپیده راس به نیزه‌ها را

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • دوشنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 02:35
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

مناجات -(شب رقم خوردن تقدیره) * احسان نرگسی رضاپور

150

مناجات -(شب رقم خوردن تقدیره) شب رقم خوردن تقدیره
پشیمونم، خدا نگو دیره
خوش به حال بنده ای که امشب
روزی یک سالشو می گیره
به جای مچ، گرفتی دستامو
همیشه غصه ی منو خوردی
پُلای پشت سرمو یک عمر
شکستم و به روم نیاوردی
قبول دارم / خیلی بدم ولی بگیر دستمو
پشیمونم / به خاطر علی بگیر دستمو
(الهی العفو، به حق علی ۳) ۳

هر کسی اسم عليو برده
برا یه عمر می بنده بارش رو
نمیذاری آتیش بگیرم من
حب علی می کنه کارش رو
نذار بسوزم پیش اونایی
که با غضب آتیش زدن در رو
نذار بسوزم پیش نامردی
که سیلی زد صورت مادر رو
پیش علی / رو چادر فاطمه‌ پا نذارین
توو کوچه ها / اشکای زینبش رو درنیارین
(الهی العفو، به حق الزهرا ۳) ۳

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 19:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار مناجاتی شب های قدر،(چشم های به رنگ خون ات را) * حسن لطفی

10141
26

اشعار مناجاتی شب های قدر،(چشم های به رنگ خون ات را) چشم های به رنگ خون ات را

بر پرستار خود کمی وا کن

دلِ من شور می زند بابا

گریه های مرا تماشا کن

گر چه بستم شکاف زخمت را

خونِ تازه دوباره می ریزد

گر چه بر معجرم گره زده ام

لخته خون، پاره پاره می ریزد

بعد لبخند قاتلت بر من

تو چرا خنده می کنی بابا

شب بی مادریِ ما را باز

این چنین زنده می کنی بابا

واژه هایی که خاطرات من است

باز تکرار می کنی هر بار

کوچه ی تنگ، خنده و هیزم

میخ در، دود، آتش و دیوار

مُردم از روضه خوانی ات امشب

سوختم پایِ هر وصیت تو

سرِ شب از شکاف در دیدم

حال عباس را ز نیت تو

دست او را گرفتی و گفتی

رو سپیدم کن ای رشید علی

پیش زهرا کن آبرو داری

آبرویم بخر، امید علی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

مناجات با خدا -(بالا نرفت سوز صدایی که داشتم ) * رضا باقریان

937
1

مناجات با خدا -(بالا نرفت سوز صدایی که داشتم ) بالا نرفت سوز صدایی که داشتم
کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم

حال و هوای پاکیَم از دست رفته است
یادش بخیر حال و هوایی که داشتم

دیروز اشک چشم من هر لحظه می‌چکید
امروز نیست اشک و بکایی که داشتم

از بسکه با هوای و هوس خو گرفته‌ام
دیگر دراز نیست دست دعایی که داشتم

یادش بخیر زمزمه‌های خدایی‌ام
حالا کجاست سوز و نوایی که داشتم

دیگر جسور و رو سیه و خیره سر شدم
بر لب نمانده ذکر خدایی که داشتم

شرمنده‌ام که با شهدا قهر کرده‌ام
با یادشان چه شور و صفایی که داشتم

یادش بخیر جمعه که می‌شد غروب‌ها
همراه گریه زمزمه‌هایی که داشتم

با معصیت ز سینه‌ی من پر کشیده است
حال و هوای کرببلایی که داشتم

  • پنج شنبه
  • 17
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 10:35
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 حسن کردی

شعر شب قدر -(شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس ) * حسن کردی

694

شعر شب قدر -(شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس ) شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس
برا بخشیده شدن رضای تو شرط خداس

دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا

منو زیر چتر مهربونیات پناه بده
یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده

من مزاحم تو و کار تو هستم می دونم
من کلاغی ام که سربار تو هستم می دونم

نکنه دیگه صدام براتو تکراری شده
نکنه که گریه هام از روی بیکاری شده

حق داری محل ندی اخه شما کجا و من
حجت یکی یه دونه ی خدا کجا و من

باشه خنده هات اقا باشه برای خوب خوبا
منم اینجا دل خوشم با عشق این نوکریا

برا بهتر شدنم یه فکری کن که دیر میشه
هر کی از تو دور بشه توی لجن ها پیر میشه

میخوام امشب تا میشه فکر یه رابطه کنم

  • پنج شنبه
  • 17
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

مناجات با حضرت علی(ع) -(حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را ) * عالیه رجبی

652
2

مناجات با حضرت علی(ع) -(حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را ) حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را

باعشق تو چیدم همه ی قافیه هارا

وقتی که گشوده ست درخانه ی لطفت

خوبست ببندند در خیریه ها را

از روی نماز تو خداوند کشیده

بی نقصترین، وضعیت زاویه ها را

برگشتن خورشید به فرمان لب تو

یکباره بهم ریخت همه فرضیه هارا

برخیز پراعجازترین دست الهی

لبریز کن از عطر عبایت ریه ها را

شیرانه بکش نعره بینند شغالان

ازکاسه برون آمدن قرنیه ها را

ای عقده گشای همه ی عالم وآدم

گفتی به دل چاه چرا مرثیه ها را

  • چهارشنبه
  • 13
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:27
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعر شب قدر -(بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم) * محمد میرزایی‌بازرگانی

1221

شعر شب قدر -(بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم) بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم

بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت
چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم

اگر رسید صدایت به شور عشق بگو
مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم

شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان
که رزق گریه بگیرم برای سال خودم

قرار بود من و تو به آسمان برسیم
مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم

شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف
تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم

  • سه شنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر شب قدر -(حلقه‌های چاه را گریانده چشمان علی) * زهرا بشری موحد

826

شعر شب قدر -(حلقه‌های چاه را گریانده چشمان علی) حلقه‌های چاه را گریانده چشمان علی
آب مدیون دو حلقه چشم گریان علی

نخل‌ها تنها برای اوست بار آورده‌اند
جز نمک اما ندیده سال‌ها نان علی

هرکه او را می‌شناسد با غریبان آشناست
هر غریبی را که دیدم، بوده مهمان علی

آسمان، خاک کفِ پای یتیمان می‌شود
تا یتیمی می‌گذارد سر به دامان علی

چاه می‌کَند و به دنبال خدای خویش بود
پینه‌ها شرحی است بر دستان برهان علی

درد می‌خواهد که راضی باشد از او خالقش
نیست دردی که بسنجد حد ایمان علی
::
«یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» با نام او
نام او عشق است و آغاز است پایان «علی»

  • چهارشنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شعر شب قدر ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام -(بازامشب از علی دم میزنم) * رضا یعقوبیان

720
2

شعر شب قدر ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام -(بازامشب از علی دم میزنم) بازامشب از علی دم میزنم
با علی طعنه به عالم میزنم
رفته امشب این دلم بیت الشرف
بیت مولایم علی شاه نجف
مظهر ذات خدای سرمداست
حامی دین رسول امجد است
رحمت خالق بودروی زمین
همدم او رحمه اللعالمین
این علی نور امید ماهمه است
همسر محبوب یزدان فاطمه است
باشد او استاد جبریل امین
شیعه را باشد امیرالمومنین
مهروحب مرتضی عزت بود
کوی او بر اهل دل جنت بود
مرقد پاکش حریم کبریاست
درگه او کعبه اهل ولاست
ای ولایت از تو گشته منجلی
تو امید عالمینی یا علی
دستهایت یا علی مشکل گشاست
در جهان تنها به تو امید ماست
من بمیرم بر تو و بر غربتت
دشمنت از چه شکسته حرمتت
دستهایت را ز کینه بسته‌اند
پهلوی زهرای تو بشکسته اند
زخم د

  • پنج شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شعر شب قدر ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام -(ای گل گلشن ولا حیدر ) * رضا یعقوبیان

649
1

شعر شب قدر ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام -(ای گل گلشن ولا حیدر ) ای گل گلشن ولا حیدر
مونس و یار مصطفی حیدر
حامی دین شیرخداحیدر
معنی نورو اتی حیدر
حق به قرآن شده ثناخوانت
پدر و مادرم به قربانت
مظهر خلاق مبینی تو
بر پیمبر یارو معینی تو
شیعیان را حبل متینی تو
با ولایت حصن حصینی تو
زیب عالم چهره رخشانت
پدر و مادرم به قربانت
مهر حیدر حصن حصین ماست
حب مولاحبل متین ماست
مهروحبش تمام دین ماست
نجف اوخلدبرین ماست
شده ایم ماریزه خورخوانت
پدر و مادرم به قربانت
چون پیمبر خلق عظیم تو
جنت شیعیان حریم تو
بر مشامم رسد شمیم تو
شامل من لطف عمیم تو
منم عبد بی سر و سامانت
پدر و مادرم به قربانت
سائل روسیاه تو حیدر
مستمند نگاه تو حیدر
آمده در پناه تو حیدر
بنشسته به راه تو حیدر
کن

  • پنج شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شعر شب قدر و نوحه شب نوزدهم رمضان شب ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام - -(علی نور ولا شمس هدایت ) * رضا یعقوبیان

1373
1

شعر شب قدر و نوحه شب نوزدهم رمضان شب ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین علیه السلام - -(علی نور ولا شمس هدایت ) علی نور ولا شمس هدایت
علی مولای ما شاه ولایت
علی مولای عالم علی همپای خاتم
علی جانم علی جان(۲)

پس از عمری که تو خانه‌نشینی
زچه امشب علی نقش زمینی
زتیغ ابن ملجم جهان شد غرق ماتم
علی جانم علی جان

گل باغ ولایت گشته پرپر
شکسته تارک ساقی کوثر
علی فرق شکسته به بحرخون نشسته
علی جانم علی جان

خموش از کین شده شاه ولایت
امیرالمومنین روح عدالت
حسین گریان بابش زند برسرز داغش
علی جانم علی جان

به خانه منتظر زینب نشسته
پدر را آورند فرق شکسته
ازاین غم روح احساس شده گریان عباس
علی جانم علی جان
ندای قدقتل برپا شد امشب
به جنت در عزا زهرا شدامشب
کند از داغ مولا به جنت گریه زهرا
علی جانم علی جان

  • پنج شنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان -(شب بیست و یکم آمده از ماهِ قرآن) * امیر عباسی

1409
1

نوحه شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان -(شب بیست و یکم آمده از ماهِ قرآن) شب بیست و یکم آمده از ماهِ قرآن
مرتضی جان دهد امشبی در راهِ قرآن
در بهشت خدا گردیده غوغا
که علی میشود مهمان زهرا
یا علی یا علی مولا علی جان...

آسمان و زمین خون بگرید در عزایش
بچه ها میزنند از وفا ناله برایش
ای پدر داغ تو بر دل نشسته
جان سِپُرده ای با فرقِ شکسته
یا علی یا علی مولا علی جان...

عاشقانِ شما جملگی یارِ ولایند
چون شهیدان همه زائرِ کرببلایند
رَهرُوِ راه مالِک و زهیرم
در مسیر تو عاقبت بخیرم
یا علی یا علی مولا علی جان...

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان -(شب قدر است و شب مناجات) * امیر عباسی

1934

نوحه شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان -(شب قدر است و شب مناجات) شب قدر است و شب مناجات
آمده ام با کوهی از حاجات
گویم ای معبود عالَمین
یا رب یا رب بحقّ الحسین
یا رب یا رب بحقّ الحسین...

شرمنده ام از گناه و غفلت
آمده ام به امیدِ رحمت
مرا بنده اَت کن ای خدا
قسم به شهید کربلا
یا رب یا رب بحقّ الحسین...

حقّ آن لحظه که غوغا گردید
سر حسین از تن جدا گردید
زینب آمد با اشکِ دیده
بوسید آن رگهای بریده
یا رب یا رب بحقّ الحسین...

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد