شعر شب های قدر

مرتب سازی براساس

اشعار مناجاتی شب های قدر،(فقیـر و درمانـده گدا و مسکینم ) *

4376
5

اشعار مناجاتی شب های قدر،(فقیـر و درمانـده گدا و مسکینم ) فقیـر و درمانـده گدا و مسکینم

تمام هستم هست گناه سنگینم

به نامه‌ام غیـر از گنـه نمی‌بینم

فقط تو را فقط تو را العفو الهنـا العفو الهنا العفو

**** دوبـاره برگشتـم دوبـاره راهم ده

خودت قبولم کن خودت پناهم ده

ثوابی از رحمت بـه هر گناهم ده

به درد من ذکرت بود دوا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفو ****

به عفوت از خجلت هماره آبم کن

دوباره عبـدت از کـرم خطابم کن

بگیـر امیـدم را سپس جوابـم کن

امید از این درگاه برم کجا العفو الهنـا العفـو الهنـا العفـو ****

هوای نفسم شد به هـر نفس قاتل

به روی غیـر تـو بسی گشودم دل

اگر چه من عمری شدم ز تو غافل

تو خود مرا از لطف بزن صدا العفو الهنـا العفـو ال

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار مناجاتی شب های قدر،(بدم، مرا بـه پیمبـر ببخش یـا الله) *

4592
6

اشعار مناجاتی شب های قدر،(بدم، مرا بـه پیمبـر ببخش یـا الله) بدم، مرا بـه پیمبـر ببخش یـا الله

به اشک دیـدۀ حیدر ببخش یا الله

تمام دار و نـدارم محبت زهراست

مرا بـه سـورۀ کوثـر ببخش یا الله

به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن

مرا بـه این دو بـرادر ببخش یا الله

بـه درگـه تــو گنـاه مکـرر آوردم

مرا به عفـو مکـرر ببخش یــا الله

ببر به کرب‌وبـلا زائر حسینـم کن

به آن ضریح مطهر ببخش یـا الله

به دست‌های علمدار کربلا سوگند

به حرمت علـی‌اکبر ببخش یـا الله

به بانگ العطش نازدانه‌های حسین

به خون حنجر اصغر ببخش یا الله

به سیدالشهـدا و به خـون حنجر او

که شد بریده ز خنجر ببخش یا الله

به لحظه‌ای که سر نیزه گشت با زینب

سـر حسین، بـرابـر، ببـخش یا الله

به خون

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(پیش تو از هرحرکتم شرمنده ام) *

3815
-1

اشعار مناجاتی شب های قدر،(پیش تو از هرحرکتم شرمنده ام) پیش تو از هرحرکتم شرمنده ام

از خُلق و خوی و خصلتم شرمنده ام

تو باز راهم دادی و بدتر شدم

از اینکه دادی فرصتم شرمنده ام

هرچه دلم می خواهد اجرا می کنم

اما قسم،از عادتم شرمنده ام

من را غلام هیئت تو خوانده اند

با اینکه هر شب هیئتم ، شرمنده ام

تنبیه تو تاثیر در کارم نداشت

من بنده ای بی غیرتم، شرمنده ام

گوشم بدهکارت نشد بهتر شوم

حرفت نرفته در کتم ،شرمنده ام

حس می کنم هستی ،ولی رد می شوم ...

انجا که در معصیتم،شرمنده ام

روحم ،دلم ،جسمم،همه با هم شدند

آخر کلام صحبتم ، شرمنده ام

جواد دیندار

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(در این شب احیا فقط وردم همین است) *

4312
4

اشعار مناجاتی شب های قدر،(در این شب احیا فقط وردم همین است) در این شب احیا فقط وردم همین است

ذکر امیرالمومنین حصن حصین است

دیگر نمی آید ز کوفه آن اذانش

امشب عزای مرتضی مولای دین است

من آمدم آلوده و با دست خالی

امّا خدایم رحمتٌ لِلعالمین است

در منجلاب معصیت افتاده ام من

ای چاره ساز من ببین شیطان کمین است

قرآن به سر کردم،مقرّب در سرایت

از بس خطا کردم دل آقا غمین است

با یاد روز واقعه اشکم چو زمزم

بر گونه هایم جاری و حکمت در این است

دیدم کنار علقمه دستی جدا شد

زهرا کنار پیکرش، مادر غمین است

یک لحظه یاد آورده ام در ظهر عاشور

عرش خدا گویی فتاده بر زمین است

وقتی که شمر روسیاه آمد به مقتل

در دل ز بغض مرتضی،دنیای کین است

دیدم غروب و خیمه و آتش

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(روزه هایم اگرچه معیوب است) *

5404
1

اشعار مناجاتی شب های قدر،(روزه هایم اگرچه معیوب است) روزه هایم اگرچه معیوب است

رمضان است و حال من خوب است

رمضان است و من زلالم باز

صاحب روزی حلالم باز

می زند موج بی کران در من

پهنه در پهنه آسمان در من

چشم هایم ندیدنی را دید

رمضان است و من پر از خورشید

الفتی پاک با سحر دارم

تشنه ی لحظه های افطارم

رمضان است و گفتنم هوس است

راز از تو شنفتنم هوس است

از تو ای با من آشنا! از تو

از تو ای مهربان خدا! از تو

ای خدایی که جود آوردی

از عدم در وجود آوردی

ای خدایی که هستی ام دادی

حرمت حق پرستی ام دادی

ای سئوال مرا همیشه جواب

ای سبب! ای مسبب! ای اسباب!

پیش پایم همیشه روشن باش

با توام من، تو نیز با من باش

در نگاهم گناه می جوشد

تو نپوشی کسی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارز مناجاتی شب های قدر،(رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش) *

6673
11

اشعارز مناجاتی شب های قدر،(رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش) رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش

با این همه گناه ولیکن خدا ببخش

شاید دلت گرفته ازاین توبه های سست

اینبار چندمین ولی آخر بیا ببخش

ای مهربان عرش نشین ای همیشه خوب

این بنده ی به خاکِ غم افتاده را ببخش

شاید چنان بدم که نمیخواهی ای عزیز!

از جرمهام بگذری ، اما چرا؟ببخش

حالا تو هستی و من و تصمیم آخرت

یا غرق کن درون عذابم...ویا ببخش

کوه گناه خالص و خوبی همه ریا

رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش

شاعر:علی اکبر ذاکری

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(غیر از تو ای خدا به کسی رو نمی زنم) *

5902
6

اشعار مناجاتی شب های قدر،(غیر از تو ای خدا به کسی رو نمی زنم) غیر از تو ای خدا به کسی رو نمی زنم

جز در مقام قرب تو زانو نمی زنم

با کشتی شکسته ز امواج معصیت

جز در کرانه های تو پهلو نمی زنم

بعضی مواقع از سر تکرار معصیت

با غافلین درگه تو مو نمی زنم

با این که روسیاه ترین خلق عالمم

چنگی به غیر نغمه ی «ارجو» نمی زنم

خواهی مرا بری به جهنّم ببر ولی ...

... این را بدان که بانگ هیاهو نمی زنم

این بار اگر ردم نکنی قول می دهم

سنگی دگر به روی ترازو نمی زنم

تنها امید من پسر فاطمه بُوَد

بیهوده دل به این سو و آن سو نمی زنم

امشب دلم کبوتر بام رضا شده

پَر جز هوای ضامن آهو نمی زنم

زهر جفا توان پرش را گرفته بود

مانند مادرش کمرش را گرفته بود

شاعر:محمدفردوسی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(باز کن در که گدای سحرت برگشته) *

10274
17

اشعار مناجاتی شب های قدر،(باز کن در که گدای سحرت برگشته) باز کن در که گدای سحرت برگشته

عبد عصیان زده و در به درت برگشته

بنده ی بی خرد و خیره سرت برگشته

سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته

اصلا انگار نه انگار گنه کارم من

به تو اندازه ی یک عمر بدهکارم من

گرچه آلوده ام و خار ولی برگشتم

طبق آن فطرت پاک ازلی برگشتم

دیدم از غیر درت بی محلی، برگشتم

دستِ پر هستم و با نام علی برگشتم

از عقوبات من غم زده تعجیل بگیر

عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر

بنده وقتی که فرو رفت به مرداب گناه

خواست از چاله در آید ولی افتاد به چاه

وای از دست رفیقی که مرا برد ز راه

من زمین خوردم و او جای دعا کرد نگاه

حرف پرواز زد اما همه طنازی بود

دوستت دارمِ آن دوست ،دغل بازی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب‌های قدر،(چه شب‌هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم) *

5941
1

اشعار مناجاتی شب‌های قدر،(چه شب‌هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم) چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم

نه عبرت را فراخواندم نه غفلت را ادب کردم

برات من شبی آمد که در آیینه لرزیدم

شب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردم

شب تنهایی دل بود، چرخیدم، غزل گفتم

شب افتادن جان بود رقصیدم، طرب کردم

تمام من همین دل بود دل را خون دل دادم

تمام من همین جان بود جان را جان به لب کردم

دعایی بود و تحسینی، درودی بود و آمینی

اگر دستی بر آوردم، اگر چیزی طلب کردم

تو بودی هر چه اوتادم اگر از پیر دل کندم

تو بودی هر چه اسبابم اگر ترک سبب کردم

نظر برداشتن از خویش بود و خویش او بودن

اگر چیزی به چشم از علم انساب و نسب کردم

الهی عشق در من چلچراغی تازه روشن کن

ببخشا گ

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(ماه رحمت شده پیدا لکَ لبّیک خدا) *

5913
10

اشعار مناجاتی شب های قدر،(ماه رحمت شده پیدا لکَ لبّیک خدا) ماه رحمت شده پیدا لکَ لبّیک خدا

«استجابت» شده معنا لکَ لبّیک خدا

ماه ها در پی ماه رمضانت بودیم

شد روا حاجت ماها لکَ لبّیک خدا

تا شود روزی ما لقمه ی نان سحری

پهن شد سفره ی نجوا لکَ لبّیک خدا

لایق این همه اکرام نبودیم اصلاً

این چه سرّی است خدایا لکَ لبّیک خدا

با وجودی که خطاکاری ما را دیدی

باز آغوش کنی وا لکَ لبّیک خدا

گرمی دست نوازشگر تو باعث شد

دل مرده شود احیا لکَ لبّیک خدا

وقت آن است کمی خانه تکانی بکنیم

تا شوی در دل ما جا لکَ لبّیک خدا

قطره ای بیش نبودیم که یک موج دعا

وصلمان کرد به دریا لکَ لبّیک خدا

تا که گفتیم «حسین» فاطمه هم گفت «حسین»

چه بساطی است مهیّا لکَ لبّیک خدا

ن

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجات شب های قدر،(شب قدر است امشب مست مستم‌ ای خدا با تو) *

7180
12

اشعار مناجات شب های قدر،(شب قدر است امشب مست مستم‌ ای خدا با تو) شب قدر است امشب مست مستم‌ ای خدا با تو

شدم تا مست دانستم كه هستم ای خدا با تو

در این خلوت تو من یا من تو، انصاف از تو می‌خواهم

تو با من مست یا من مست هستم ای خدا با تو

مخواه از من كه هرگز راه عقل و عافیت پویم

كه من دیوانه از روز الستم ای خدا با تو

دویدم سال‌‌ها اما به دور افتادم از كویت

چو افتادم ز پا در خود نشستم ای خدا با تو

سر از خاك زمین تا برگرفتم عشق ورزیدم

ولی آزاد از هر بند و بستم ای خدا با تو

تو هر جا جلوه كردی من تو را دیدم پرستیدم

به هر صورت جمالی می‌پرستم ای خدا با تو

محمدخلیل مذئب

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی شب های قدر،(اي خدا ملاقاتت نور ديده مي‏خواهد) *

5566
8

اشعار مناجاتی شب های قدر،(اي خدا ملاقاتت نور ديده مي‏خواهد) اي خدا ملاقاتت نور ديده مي‏خواهد

نيمه شب مناجاتت دل بريده مي‏خواهد

اي صفاي نجوايم وي يگانه مولايم

التجاي كوي تو اشك ديده مي‏خواهد

دانه دانه اشكم بين شبنم سرشكم بين

اين دل سيه، وصلت در سپيده مي‏خواهد

اي بهار فرجامم منكه خارم و خامم

گلشن بهارت را گل رسيده مي‏خواهد

شيعه با مناجاتش منتهاي حاجاتش

آبياري سرخ ياس چيده مي‏خواهد

روح زندگي زهراست جاودانگي زهراست

اين دلم دو عالم را زين عقيده مي‏خواهد

راز دل نياز عشق خواندن نماز عشق

حالتي مشابه با آن شهيده مي‏خواهد

هر غم و بلايش را مي‏خرم به جان اما

درك روضه‏هايش را غم كشيده مي‏خواهد

اي خدا قبولم كن شيعه بتولم كن

امتحان عشقت را برگزيده مي

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:47
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( باز دلم آمده در پیچ و تاب ) *

5339
4

شعر شب قدر -( باز دلم آمده در پیچ و تاب ) باز دلم آمده در پیچ و تاب
انقلب ینقلب انقلاب
همچو گیاه لب آب روان
اضطرب یضطرب اضطراب
آتش عشق است که در اصل و فرع
التهب یلتهب التهاب
نور خداییست که در شرق و غرب
انشعب ینشعب انشعاب
آب حیاتست که در جزء و کل
انسحب ینسحب انسحاب
شک که دل موهبت عشق را
اتهب یتهب اتهاب
از سر شوق است که اشک بصر
انحلب ینحلب انحلاب
صنع نگارم بنگر بى حجاب
احتجب یحتجب احتجاب
سر قدر از دل بى قدر دون
اغترب یغترب اغتراب
آمُلیا موعد پیک اجل
اقترب یقترب اقتراب
علامه حسن زاده آملی

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب قدر -( شب عفو است و محتاج دعایم ) *

8595
16

شعر شب قدر -( شب عفو است و محتاج دعایم ) شب عفو است و محتاج دعایم
ز عمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی
خدارا در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی زما کن
کمی هم جای ما اورا صدا کن

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات شب قدر(شب قدر است بيا در پس اين پرده‌ي اشك *

3681
2

مناجات شب قدر(شب قدر است بيا در پس اين پرده‌ي اشك شب قدر است بيا در پس اين پرده‌ي اشك
بين اين حوض پر از اشك كه خود ساخته‌ايم
آب بر فكر سراسر بد و بدتر بزنيم
سوي افلاك كمي پر بزنيم
به خدا انديشيم
به خداوندي و لطف و كرمش فكر كنيم
تا بدانيم از امشب به كجا بايد رفت
و چه سازيم كه از سوختن خود گذريم
سوختن چيست مگر؟
اينكه يك دفترِ دل پر ز خطا گردد و بس
ظلم بر خلق خدا، حكم روا گردد و بس
اين چنين نيست مگر؟
وقت آن است در انديشه شويم
و بگويم كه خالق عملش با مخلوق
همه زيباست، خوش است و خوشي و لطف و صفا
ليك مخلوق به مخلوق نموده است جفا
اين حقيقت دارد
توبه اين نيست كه تنها به سرشكي ناچيز
هر گنه را سر شب تا به سحر پاك كنيم
و بگوئيم خدا بخشيدم

  • دوشنبه
  • 25
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات شب قدر(خداجون دل من شكسته *

5078
3

مناجات شب قدر(خداجون دل من شكسته خداجون دل من شكسته
به چشام اشك غم نشسته
شب قدر اومدم خدا جون
با يه قلبِ سياه و خسته
خداجون دردم ودوا كن اي خدا
خدا جون به دلم نگا كن اي خدا
الهي العفو ـ الهي العفو ـ الهي العفو ـ الهي العفو
مي‌دونم يه روزي مي‌ميرم
زير خاكا خونه مي‌گيرم
مي‌دونم شبِ اوّل قبر
گناهام مي‌كنه اسيرم
غير تو كسي رو ندارم اي خدا
دلم و پيش تو مي‌آرم اي خدا
الهي العفو ـ الهي العفو ـ الهي العفو ـ الهي العفو
خداجون دل من سياهه
مي‌دونم كه غرقِ گناهه
توبه‌ي آخره خداجون
دل من خيلي بي پناهه
اومدم بنده رو ببخشي اي خدا
من شرمنده رو ببخشي اي خدا

  • دوشنبه
  • 25
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 06:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

شب قدر -( شب قدر آمده تا ساکن میخانه شویم ) * سیروس بداغی

3253
3

شب قدر -( شب قدر آمده تا ساکن میخانه شویم ) شب قدر آمده تا ساکنِ میخانه شویم
به جز اربابِ خرد با همه بیگانه شویم

تا سحر ناله ی الغوث و دعا سر بدهیم
کاینچنین عاشق و دلداده یِ دیوانه شویم

شب قدر آمده تا ره به حقیقت ببریم
تا که ما لایقِ آن منصبِ شاهانه شویم

مـِـیِ توحید و صفا میرسد از دستِ خدا
ای خوش آن لحظه که ما ساکنِ خُمخانه شویم

بده یا رب تو به این دل همه دم حالِ بُکاء
تا که چون اهلِ وِلا عاشقِ فرزانه شویم

خوش به حالش که کند توبه ی از دل همه شب
کاش ما صاحبِ آن توبه ی جانانه شویم

توشه میگیرد هر آن کس که شود عبدِ درت
مددی کن همه دم سائلِ این خانه شویم

تا خدا سوزِ سحر قسمت دل ها بکند
باید ای دل همه دم واله و پروانه شویم

یا الهی مد

  • جمعه
  • 12
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 18:23
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی اکبر نازک کار

دعوتنامه کریم بنده نواز -( ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی ) * علی اکبر نازک کار

4282
26

دعوتنامه کریم بنده نواز -( ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی ) ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی
خویش را در منجلابی از گنه انداختی

هرچه تو بد کرده ای من پرده پوشی کرده ام
این منم که دوستت دارم ولی نشناختی

آنقدر دلواپست بودم که دور از من شدی
بردی از یادم به دنیای خودت پرداختی

تنگ یا رب گفتنت بود این دلم بی معرفت
کاش چشمی سوی من یک لحظه می انداختی

هی تو را خواندم بیایی بین آغوشم ولی
پشت کردی بر من و بی وقفه هی می تاختی

من فقط خیر تو را میخواستم ای بی وفا
با همه دنیا به غیر از عاشق خود ساختی...

یک بغل احسان برای تو مهیا کرده ام
گرچه بد بودی ولی باتو مدارا کرده ام

شاعر : علی اکبر نازک کار

  • شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 21:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن اشعار مناجاتی در شب های قدر با نوای حاج منصور ارضی -( یک قطره اشک شرم مرا *

8894
20

متن اشعار مناجاتی در شب های قدر با نوای حاج منصور ارضی -( یک قطره اشک شرم مرا یک قطره اشک شرم مرا "یم" حساب کرد
کوثرحساب کرده و زمزم حساب کرد
آه یکى گرفت، به پاى همه نوشت
ما باهم آمدیم که باهم حساب کرد
با این خدا هرآنکه طرف شد، ضرر نکرد
یک دم صدا زدیم دمادم حساب کرد
پیش کریم، دست به جیبم نمیبرم
خرج من است،کیسه حاتم حساب کرد
مقصدعبودیت که نباشد، نمیشود
حتى روى عبادت بلعم حساب کرد
معلوم بود آبرویم را نمیبرد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد
اول بنانداشت حسابم کند، ولى
وقتى که دید فاطمه دارم، حساب کرد
ما را خدا به خاطر ارباب می‌خرد
باید به روى شاه دوعالم حساب کرد
این گریه قابلیت غفران نداشته
پس روى گریه هاى محرم حساب کرد
فرمود "بالحسین" بگو،گفتم و خرید
یعنى مرا دو مرتبه آدم حسا

  • پنج شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 08:14
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

بیقرار -( در شب قدر ای شهِ دلدل سوار ) * سیروس بداغی

1650
3

بیقرار -( در شب قدر ای شهِ دلدل سوار ) در شب قدر ای شهِ دلدل سوار
یک نگهی کن به منِ بیقرار
.
مرغ دلم را ز قفس دور ساز
تا بنشینم لب ایوان یار
.
نام تو اکسیر شفا بخش ماست
نام تو از دل بزداید غبار
.
ما نه فقط نامِ تو را برده ایم
نام تو را برده خداوندگار
.
منکر اوصاف تو در دوزخ است
گر بودش عابدِ شب زنده دار
.
دین شده مدیون تو تا روز حشر
زانکه به شمشیر تو شد استوار
.
لیک بمیرم که تو خوردی مدام
خون دل از طایفه ای بی بخار
.
با من درمانده ی بیچاره گفت
صاحب تیغ دو دم ذوالفقار
.
خلق شدی تا که بهشتی شوی
حیف نباشد که بسوزی به نار؟!
.
سیروس بداغی

شاعر : سیروس بداغی

  • چهارشنبه
  • 4
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شب قدر -( اين درگه ما درگه نوميدی نيست ) * ابوسعید ابوالخیر

1004

شب قدر -( اين درگه ما درگه نوميدی نيست ) بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ

اين درگه ما درگه نوميدی نيست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ

شاعر : ابوسعید ابوالخیر

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شب قدر -( باز قرآن به سرش دارد و هی می گوید ) * مهدی جهاندار

1375

شب قدر  -( باز قرآن به سرش دارد و هی می گوید ) کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ دلی
هی بگویم بعَلیّ بعلیٍّ بعلی

مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی

اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی

همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی

ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوشترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی...

کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی-

باز قرآن به سرش دارد و هی می گوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی

شاعر : مهدی جهاندار

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شب قدر -( بايد كه خيلي پَست باشم اين شبِ قدر ) * علیرضا شریف

1157

شب قدر  -( بايد كه خيلي پَست باشم اين شبِ قدر ) در من سراغي جز گُنه كاري نداري
جا مانده تر از من گرفتاري نداري

با اين همه حالا كه برگشتم، گلايه
از توبه هاي زشتِ تكراري نداري

تو آنقدر خوبي كه حتي از نشستن
با بنده­ي آلوده ات عاري نداري

با رو سياهِ مستحقِ سرزنش هم
قصدي به غير از آبروداري نداري

نه قهر، نه خط و نشان با اين همه جُرم
از من به جز آمرزش اصراري نداري

كِي سخت گيري مي كني با اين كه پيداست
شرمنده تر از من بدهكاري نداري

گفتي كه هر كس ميهمانت شد عزيز است
يعني كه به خوب و بدش كاري نداري

درهاي دوزخ بستي و نازم خريدي
انگار كه اصلاً گنه كاري نداري

در سفره­ي پر فيضِ اين شبهايِ رحمت
جز دستگيري غيرِ ستاري نداري

بايد كه خيلي پَست باشم اي

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شب قدر -( به یادمون باش آقا هر کجا که ) * محمد بیابانی

1083

شب قدر  -( به یادمون باش آقا هر کجا که ) بازم شب قدره و بیقراری
غلْط میخوره رو گونه های خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه می نویسم

حاجتایی که نزدیک یه ساله
تو خاطرم مرور میشه همیشه
ولی تموم حاجتای عمرم
اندازه یه حاجتم نمیشه

حاجتم اینه آقام و ببینم
کاشکی که آرزو به دل نمونم
دوس دارم از خجالتش در بیام
خدا کنه ازش خجل نمونم

بازم شب قدره و جات خالیه
فقط غمه که جات و پُر میکنه
فقط نگاه مهربون توئه
که این دل سنگیم و در میکنه

باز شب قدره و خودم میدونم
که قَدرت و نمیدونم آقاجون
من امشب اومدم بگم که دیگه
پشیمونم پشیمونم آقاجون

تو جامعه کبیره خوندم این و
لطف خدا بسته به لطفتونه
اگه تو از گناه من بگذری
دیگه خدا من و نمی سوزونه

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

اشعار شب قدر -( دنبال تو نه بلکه دنبال خودم هستم ) * علیرضا خاکساری

910

 اشعار شب قدر -( دنبال تو نه بلکه دنبال خودم هستم   ) تکرار در تکرار هر سال خودم هستم
دنبال تو نه بلکه دنبال خودم هستم

عمری کمر بستم به گمراهی خود ، افسوس
با چشم دل دیدم که دجّال خودم هستم

اصلا مرا با حیله ی ابلیس کاری نیست
من باعث و بانی اغفال خودم هستم

با دست خود آلوده کردم روزگارم را
من زخم خورده از پر و بال خودم هستم

صورت پرستی حُسن سیرت را گرفت از من
صدحیف از اینکه غرق تمثال خودم هستم

هرگز طلوع رستگاری را نخواهم دید
وقتی اسیر دست امثال خودم هستم

سر می بُرم وجدان خود را و خیالم نیست
ای وای بر من ؛ شمر گودال خودم هستم

اولاد من با روزه و با روضه ها قهراند
شرمنده از هر میوه ی کال خودم هستم

اشک از دو چشم بی قرارم رخت بربسته ست
شب تا سحر د

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

اشعار شب قدر -( شبیه یه تسبیحِ پاره س دلم ) * وحید قاسمی

1560
1

اشعار شب قدر  -( شبیه یه تسبیحِ پاره س دلم ) شبیه یه تسبیحِ پاره س دلم
آوردم خودت رو به راهش کنی
بخوای، بهتر از روزِ اول میشه
فقط کافیه که نگاهش کنی

می دونم تُو دنیا، شبیه تو نیست
کی تحویل می گیره یه بازنده رو؟
دارم غرق میشم، نجاتم بده
پناهش بده این پناهنده رو

مقصر منم ! هر چی که می کِشم
دارم از هوا و هوس می کِشم
کنار توأم، غرقِ آرامشم
با یه حسِ خوبی نفس می کِشم

چرا توبه هامُ شکستم؟ چرا؟
نموندم رو شرط و شروطِ خودم
بگیر دستایِ ناامیدِ منُ
رسیدم به مرزِ سقوطِ خودم

شنیدم که مهمون داری این شبا
حسودیم شده ! با کی هم صحبتی؟
کسی پشتِ اَبرا صدام میزنه:
بیا بینِ خوبا، تو هم دعوتی

یه تسبیحِ فیروزه رنگِ دلم
که دور از حرم مونده، حالش بَده
یه با

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شب قدر -( همگی غرق زندگی و چه زود ) *

934

اشعار شب قدر  -( همگی غرق زندگی و چه زود ) همگی غرق زندگی و چه زود
میشود با طعمه ی طوفان
نصب العین امور خویش کنیم
آیه ی كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَان

میفروشیم آخرت جایش
آبرو میخریم از مردم
مثل یک ظرف آب روی زمین
آبرو میبریم از مردم

چند نوبت نماز آخر وقت
همه ی بندگی ما شده است
مد، تجمل ،مال شبه ناک
آفت زندگی ما شده است

سفره ی هفت رنگمان پهن و
غافل از امور همسایه
راهمان را عوض کنیم اغلب
از مسیر عبور همسایه

خمس و حق امام که تعطیل
خودمان گشته ایم مرجع خویش
غافل از اینکه ما همه داریم
روز سخت حساب را در پیش

چه بلایی سر خود آوردیم
ما به هر قیمتی که میخندیم
چه لقبهای زشت و بی جایی
به رفیقان خویش میبندیم

سر درون موبایل ها هرشب
غافلیم از دعا و

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شب قدر -( فکر ما در زشتی و زیبا چه فرقی می‌کند ) *

900

اشعار شب قدر -( فکر ما در زشتی و زیبا چه فرقی می‌کند ) فکر ما در زشتی و زیبا چه فرقی می‌کند
در تعلل های بی پروا چه فرقی‌ می‌کند

سال را یک‌بار قرآن باز کردن هیچ نیست
روز و شب بشنو بفهمی‌تا چه فرقی میکند

با تجسس گر نباشی روحِ سر گردان شدی
مرده و زنده در این دنیا چه فرقی می‌کند

باطن‌افتادگی شرط است ،غیر از این شود
بید مجنون ،شاخه‌ی‌طوبی‌چه‌فرقی می‌کند

معصیت در هر مکان پرونده ات را سوخته
حال اینجا یا که در آنجا چه فرقی می‌کند

نیمه‌شب‌ها هم‌ عبادت ‌خواستی ، سرّش چه بود
روز و شب پیشت خداوندا چه فرقی می‌کند

من ریا کارم در انفاق و عباداتم هنوز
در عمل پیدا و ناپیدا چه فرقی می‌کند

سدّ ما دنیا شده ، وقتی نمی‌دانیم که ...
این شب قدر و شب یلدا چه فرقی‌

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:13
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

اشعار شب قدر -( يواش يواش چشامو نم گرفته ) * رضا تاجیک

1201

 اشعار شب قدر -( يواش يواش چشامو نم گرفته ) خيلي دل من از خودم گرفته
يواش يواش چشامو نم گرفته
از اثر گناه ببين خدايا
تموم زندگيمو غم گرفته

ميخوام كه از خودم شكايت كنم
شكوه از اين همه قساوت كنم
شكايت از اين همه ناسپاسي
به پيش اين همه محبت كنم

دست گداي نااميد گرفتي
هركسي دستشو كشيد گرفتي
چطور جواب خوبياتو بدم
ديده هاتو همش نديد گرفتي

منو به حال خود نذارم خدا
حال مناجات ندارم خدا
به هركسي غير تو دل مي بندم
جز تو هزار معشوقه دارم خدا

ماه تو هم حريف حالم نشد
بار گناهم ذره اي كم نشد
از اين مي ترسم كه ملائك بگن
ماه خدا تموم شد آدم نشد

به اين بي آبرو تو عزت بده
به قلب زارم معنويت بده
به حرمت مدافعان حرم
يه بار ديگه بيا و فرصت بده

تصدقت هم

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

اشعار شب قدر -( عمريه دلم ميخواد شهيد بشم ) * رضا تاجیک

2269
5

اشعار شب قدر -( عمريه دلم ميخواد شهيد بشم  ) عمريه دلم ميخواد شهيد بشم
تا پيش فاطمه روسفيد بشم

آرزومه وقف دلبرم بشم
شهيد مدافع حرم بشم

حالا كه دل داره پر در مياره
واشده در شهادت دوباره....

به دلم ميگم اونا ساده بودن
واقعا عاشق و دلداده بودن

عاشق مخلص و بي ريا بودن
تازه فهميدم اونا كيا بودن

نه مثه من اسير دنيا باشن
توي ظاهر عاشق مولا باشن

نه كه مثل من تفاخر بكنن
اسمشونو همه جا پر بكنن

آرزوهاشون با من فرق ميكنه
عشقشون به بي كفن فرق ميكنه

دلاشون به هرجايي پر نزده
هرگناهي ازشون سر نزده

راس راستي پاي ولايت مي مونن
بابي انت و امي مي خونن

زندگيشون همه غرق توشه بود
دلشون پايين پاي شيش گوشه بود

عاشق امير عالمين بودن
مست اكبر امام حسين

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد